•
مردی سپیدمو، با یک سر و دو رو، در ردایی سیاه، که نیمی از قایق را پوشانده، از نخلهای مرداب، بیرون میآید.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱۷ اسفند ۱٣۹۰ -
۷ مارس ۲۰۱۲
صحنه
مهتاب در مرداب میتابد. آواز قورباغه، بوی تنهایی، پرواز پشه، هیاهوی شب، میخوابد.
مردی سپیدمو، با یک سر و دو رو، در ردایی سیاه، که نیمی از قایق را پوشانده، از نخلهای مرداب، بیرون میآید.
میش، شعری عاشقانه میسراید.
گرگ، زوزهکشان دهان میگشاید.
«نامت چیست، که وجودت مثل خیال هست و نیست؟»
«بازیگری که نمیداند کیست.»
شکوفهتقی
|