هیات اجرائیه راه کارگر: به مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱٨ اسفند ۱٣۹۰ -  ٨ مارس ۲۰۱۲


اعلامیه هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
به مناسبت هشت مارس ، روز جهانی زن
زنان در صف مقدم مبارزه ی دمکراتیک علیه تحریم ها،
علیه جنگ، علیه جمهوری زن ستیز اسلامی

روز جهانی زن را به همه زنان و مردان آزاده تبریک می گوئیم. گرامی داشت این روز، بیش از هر چیز فرصتی است برای توجه بیشتر به مصیبت های عظیمی که زنان ایران از آن رنج می برند و دقت در باره ی مسائلی است که در برابر جنبش زنان قرار دارد. جنبش زنان ایران که تجربه ی بیش از سه دهه مبارزه علیه حاکمیت دینی و مردسالاری قانونی شده را با خود دارد، بیش از گذشته به آن نیاز دارد که به عنوان یکی از ستون های اصلی مبارزه ضداستبدادی کشور به تجدید آرایش خود روی آورد. مبارزه ی بیدریغ دختران جوان و زنان کشور علیه باید ها و نبایدهای استبداد دینی، جنبش زنان را در صف مقدم مبارزه علیه استبداد، علیه مردسالاری و علیه حاکمیت دین بر دولت درآورده است و این حقیقت انکار ناپذیری است که مبارزات ضداستبدادی دو سال اخیر بیش از پیش آن را اثبات کرده است. اما محدود ماندن جنبش زنان در میان زنان تحصیل کرده، جوانان شهری و در میان لایه های میانی، اجازه گسترش و توده ای شدن و استفاده از تمامی ظرفیت های این جنبش را نداده است. در سرکوب خشن جنبش ضداستبدادی دو سال اخیر که تشکل های علنی و شکل گرفته ی زنان و فعالان صدیق این جنبش در نوک پیکان سرکوب دولت دینی قرار گرفتند، همین محدویت باعث عقب نشینی این جنبش شد. دستگیری های گسترده، شکنجه های وحشیانه، تجاوز جنسی در زندان ها و بازداشتگاه ها و به شهادت رساندن در خیابان ها از شیوه های مرسوم دولت اسلامی علیه تمامی جنبش و بویژه جنبش زنان بوده است. در آستانه هشت مارس امسال نیز شاهد اجرای احکام زندان برای بسیاری از فعالان جنبش زنان و دستگیری های گسترده از فعالان این جنبش هستیم. تبعید بخش گسترده ای از فعالان زنان از کشور نیز یکی دیگر از شیوه های سرکوب جمهوری اسلامی و قلع و قمع جنبش قدرتمند زنان بوده است.
شکنندگی جنبش زنان در برابر موج سرکوب لجام گسیخته استبداد زن ستیز اسلامی، ظرفیت های شگرف این جنبش را بیش از پیش زیر فشار قرار داد. بدلیل محدود ماندن جنبش و عدم پیوند با پایه ی اجتماعی خود، جنبش زنان نتوانست همه ظرفیت های خود را برای مقابله با استبداد به میدان آورد. این ضعف در کشوری که بی حقی زن یکی از اصول پایه ای و تئوریک حاکمیت آن است، نمی تواند مورد توجه قرار نگیرد. بدلیل بی حقی قانونی شده و مردسالاری دولتی شده، فشار بر جامعه ی زنان را هر زنی در هر سن و سالی، با هر لباسی و با هر زبانی بخوبی درک می کند. نابرابری های حقوقی، توسری زدن و عقب راندن زنان در تمامی عرصه های زندگی، تبعیض های قانونی شده در انتخاب شغل و رشته ی تحصیلی، نابرابری در ارث و حق شهادت در دادگاه، عدم برخورداری از حق طلاق و حق حضانت، قانونی بودن چند همسری و تبلیغ صیغه برای مردان، دستمزد نابرابر در برابر کار برابر و آزارهای جنسی در محیط کار و نگاه ها هیز در خیابان و بیرون از خانه، نگاه هائی که محصول جامعه ی مسخ شده و سرکوب شده بوسیله استبداد دینی و نظام ارزشی حاکم است که نگاه شهوانی به زن را هر روزه ترویج می کند، امری نیست که میان تمامی زنان، مشترک تلقی نشود و خشم و نفرت هر زنی را بر نیانگیزد. از این روست که تکیه بر کلیدی ترین خواست های جنبش زنان، می تواند چنگ زدن به حلقه ای تلقی شود که کل زنجیره ی نارضائی نهادینه شده در زنان ایران را به حرکت درآورد و به نیروی اعتراض توده ای مبدل سازد.
شرایط سیاسی کنونی نیز عاملی است که جنبش زنان را تحت تاثیر بلافصل خود قرار می دهد. اگر حذف یارانه ها فشار شدیدی بر اقتصاد خانواده ها وارد آورد و زنان را به نیروی اصلی اعتراض در عدم پرداخت قبض های نجومی برق، گاز و آب تبدیل کرد، امروز تحریم های اقتصادی نیز فشار سنگینی بر اقتصاد خانواده و بویژه بر خانواده های مزد و حقوق بگیران وارد می سا زد. زنان بعنوان مدیران اقتصاد خانواده بیش از مردان این فشار کمر شکن را حس می کنند. آن ها هستند که خشونت نهادینه شده در تحریم های بین المللی و جنایت بار بودن آن را با پوست و گوشت خود و به شکلی روزانه لمس می کنند. جدا از فشار تحریم های اقتصادی، تهدیدات جنگی نیز بیش از پیش خشم و نفرت زنان را بر می انگیزاند. نیک می دانیم که در هر جنگی، زنان بعنوان پاسداران زندگی، قربانیان اصلی تجاوز، کشتار، مچاله شدن و از هم پاشیده شدن خانواده ها هستند. آنچه بر سر زنان افغانی، عراقی و لیبیائی آورده اند، اکنون در جلو چشمانمان قرار دارد. از این رو خشم روزافزون از فشار تحریم های اقتصادی و تهدیدات جنگی در میان زنان کشور در حال گسترش است. روشن است که برای مقابله با تحریم ها و تهدیدات نمی توان بر عامل اصلی آن یعنی سیاست های ماجراجویانه ی جمهوری اسلامی چشم پوشید. برای مقابله با خطری که کشور را تهدید می کند، تمرکز نیرو برای در هم شکستن حاکمیت استبداد ویرانگر دینی به وظیفه ای اساسی تبدیل شده است. در این راه پر فراز و نشیب، نیروی شگرف زنان نقش بسیار تعیین کننده ای خواهد داشت. از این رو فعالان زن به عنوان پاسداران امید، برای بسیج این نیروی عظیم می توانند نه تنها بر محوری ترین خواست های توده ای زنان علیه مردسالاری دولتی شده و نظام ارزشی حاکم تاکید کنند بلکه قادرند بر خواست های جاری سیاسی یعنی مبارزه ای پیگر علیه حاکمیت استبداد دینی، علیه تحریم و علیه جنگ پای فشارند. پیوند این دو محور است که زنان را بصورت توده ای به میدان خواهد آورد و سرنوشت این جنبش علیه مثلث تباهی با به میدان آمدن توده ای زنان گره خورده است.
به میدان آمدن نیروی توده ای زنان و نقش پیشگام شان در جنبش ضداستبدادی کنونی قدرتی ایجاد خواهد کرد که توان در هم شکستن نظام ارزشی مردسالاری دولتی شده را خواهد داشت. بدون وارد شدن این نیروی شگرف، امید به درهم شکستن این نظام ارزشی پوسیده و هموار کردن راه پیشروی، امید عبثی بیش نخواهد بود. جنبش توده ای ضداستبدادی مردم و مبارزات کارگران و زحمتکشان کشور برای این که بتوانند از پس استبداد قدرقدرت دینی بر آیند به جمع آوری تمامی نیروهای خود و به متحد ومتشکل کردن آن ها نیازمند دارند. اینجاست آن حلقه پیوندی که جنبش زنان را با جنبش کارگران و زحمتکشان، با جنبش جوانان و با جنبش ملیت های تحت ستم کشور پیوند می دهد. در این راهپیمائی بزرگ برای به زیر کشیدن حاکمیت استبداد و در هم شکستن نظم چپاولگر حاکم، بسیج تمامی نیروها و متحد کردن آن ها وظیفه ای است که بر دوش هر زن و مرد آزاده ای قرار دارد.
سازمان ما به مثابه یک سازمان کمونیستی که برای ایجاد جامعه ی شکوفا و انسانی سوسیالیستی مبارزه می کند همواره تاکید کرده است که : « تمدن سوسیالیستی بی شک تمدنی زنانه تر خواهد بود و حرکت به سمت سوسیالیسم بدون زنانه تر شدن نظام ارزشی و حوزه های مختلف فرهنگ جامعه راه به جایی نمی برد. به همین دلیل ، مبارزه برای رهایی زنان از زنجیرهای مردسالاری، همیشه و همه جا یکی از عناصر حیاتی و ثابت جنبش سوسیالیستی بوده است؛ اما در کشوری که دفاع از کهتری زنان در رأس اصول ایدئولوژیک استبداد حاکم قرار دارد، این مبارزه اهمیت ویژه ای پیدا می کند. بنابراین مبارزه برای برابری زن و مرد در کشور ما ضرورتاً یک مبارزه سیاسی است که بدون سرنگونی جمهوری اسلامی نمی تواند به پیروزی برسد.... جنبش محدود مانده در میان زنان تحصیل کرده‍ی متعلق به طبقات میانی و بالا نمی تواند فاعل انقلاب بزرگی باشد که ما در نظام ارزشی و فرهنگی به آن نیاز داریم. جنبش زنان ایران اکنون تثبیت شده تر و رزمنده تر از آن است که به سرنوشت مصیبت بار زنان زحمتکش بی اعتنا بماند. این جنبش به مرحله ای رسیده است که برای گستراندن و توانمندتر ساختن خود به چرخش قاطع به چپ و به درآمیختن با پیکارهای طبقاتی کارگران و زحمتکشان نیاز دارد».

گرامی باد هشت مارس، روز جهانی زن
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالسم
هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)
۱۸ اسفند ۱۳۹۰ـ ۸ مارس ۲۰۱۲