اورگاسم اپوزیسیون در بستر مجازی جامعه


عطا جمالی


• آنچه در آوردگاه سیاسی ایران از طرف اپوزیسیون جمهوری اسلامی به چشم میآید، شباهت بسیار زیادی به خود ارضایی جنسی دارد و بدون اینکه نیازی به عمل واقعی باشد در ساحت هزیان و خود انگیختگی ایراد میشود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۲ اسفند ۱٣۹۰ -  ۱۲ مارس ۲۰۱۲


آنچه در آوردگاه سیاسی ایران از طرف اپوزیسیون جمهوری اسلامی به چشم میآید، شباهت بسیار زیادی به خود ارضایی جنسی دارد و بدون اینکه نیازی به عمل واقعی باشد در ساحت هزیان و خود انگیختگی ایراد میشود...
مقدمهی خوبی است... اما نیاز به توضیح دارد:
عرصههای اجتماعی هر جامعهای سرشار از تقابلهای گوناگون در سطوح متنوع با پیامدهای خاص میباشد که این پیامدها را در بعضی شرایط توسعه و پیشرفت توصیف میکنند و در بعضی شرایط دیگر پسرفت یا واماندگی و حتا تحجر. عنصر موثر در هر تقابلی میزان نیرو و شاید قدرت میباشد. پس میتوان گفت که صفت توسعه یا پسرفت یکی از ابعاد اجتماعی را به میزان نیروی وارده یا قدرت یکی ازجوانب تقابل موجود نسبت داد.
پیوستگی دو مفهوم حوزهی عمومی و سیاست به اندازهایست که شاید نبود هر کدام مصداقی بر نبود دیگری نیز باشد، به گونهای که عمل سیاسی را اگر بهمعنای فعالیتهای تاثیر گذار (در هر سطحی) در اداره بهتر جامعه در نظر بگیریم بدون وجود تعریف شدهی حوزه عمومی که خود برخاستهی جامعهی مدنی میباشد که در آن آرا و افکار عمومی ارائه و تحمیل میشود، غیرقابل فهم میباشد.
به همان صورت حوزهی عمومیی که در آن افکار عمومی هیچ نقشی در تغییر و پیشبرد منافع مردم در سازوکارهای سیاسی دولت نداشته باشد، خالی از معنا خواهد بود.
فرضیه بنده بر این است که در عرصه اجتماعی ایران کنونی کمترین شدت تقابل بین مردم و مطالباتشان در برابر نظام سیاسی و دولت وجود دارد و همین باعث شده که دولت خود تنها قطب سیاسی، اقتصادی، آموزشی، و تنها تصمیم گیرنده و تشخیص دهنده و تصمیم گیرنده باشد و این باعث خزیدن نیروهای لزومن معنادار در حوزهی عمومی در سطح جامعه مجازی و بازتعریف روابط در همان جامعه و به این ترتیب از یک طرف دولت و صاحبان قدرت یکهتاز عرصهی واقعی میشوند و نیروهای بالقوهی حوزه عمومی بهصورت بالفعل دچار اختگی سیاسی میشوند و جامعهی مجازی را تنها مجال فعالیت خود تشخیص میدهند.
این در حالی است که کمترین پل ارتباطی مابین مردم و این طیف مبارز‌! وجود دارد زیرا مردم نیز کمترین دسترسی را بهعلت سانسورها و فیلترینگ اینترنت به پیوستن به همان جامعه مجازی دارند، پس برای اینکه این جامعهی مجازی نیز تشکیل شود در مرحلهی اول مهاجرت و خارج شدن از کشور یک ضرورت میباشد.
با این حال میبینیم که نیروهایی که باید در همان حوزهی عمومی بر سیاستها و تصمیمات دولت و همچنین زندگی مرد تاثیرگذار باشند و دو بار از موقعیت خود دور میشوند: یک بار از مرزهای واقعی و جغرافیایی و یک بار نیز با ایجاد تصویری مجازی از خود و جامعه.
این فاصلهی مابین مردم عوام و کنشگران خاص فرصت خوبی را برای دولت ایجاد میکند که از طریق رسانههای خود که هیچ سانسور و فیلترینگی بر آنها وجود ندارد با استفاده از متدهای تحمیق رسانهای تصویرهای ذهنی مردم را کانالیزه و معنادار کند و حتا با برگذاری کارناوالهای انتخاباتی و تقلیل مفاهیم اجتماعیی مثل آموزش، کار، درآمد سرانه، بازار، پول، رفاه، اسکان و حتا در میان گذاشتن مباحث کلان با مردم میزان تاثیرگذاری مثبت خود را بیشتر متصور میکند و این دقیقا در حالی صورت میگیرد که مخالفان گرفتار محفلگرایی شدهاند و صدایشان را کسی جز خودشان نمیشنود و یا شاید هم سطح مطلوبیت آن بحثها در حد انتظار نباشد.

حال چرا عمل اپوزیسیون جمهوری اسلامی بیشتر به "خود ارضایی جنسی" شباهت دارد تا سیاست؟
سیاست یک عمل کاملا منطقی و محاسباتی است و نیاز مبرم به وجود همیشگی روابط مخصوصا با مردم دارد، زیرا هر تاکتیک سیاسی نیاز به شناخت از یک طرف نیازهای مردم و از طرفی دیگر میزان نفوذ خود و نفوذپذیری همان مردم و صد البته میزان اعتبار اپوزیسیون نزد مردم دارد، بدون در نظر گرفتن فضایی که لزوما دولت در بسته یا باز بودن آن نقش اساسی دارد، برای همین است که در سیاست به همان اندازه که پیشگویی امکان دارد پیشبینی غیرممکن است، حال اینکه نیروهای مخالف گرفتار در فضای مجازی بدلیل عدم ارتباط با مردم و بی خبری از نیازها و همچنین سطح نفوذ خود و مطالباشان در میان آنها بهناچار دست به ایجاد تصویرهای ذهنی میزنند و چون نمیتوانند فراتر از یک موجود ذهنی عمل کنند تصویری ذهنی نیز به دشمن یعنی همان دولت میدهند و جنگی ذهنی علیه آن راه میاندازند و هر لحظهای هم که نتیجهی این توهمات برایشان خوشایند باشد آن را پیروزی و هرگاه ناخوشایند باشد شکست میپندارند.
این دقیقن چیزیست که در خود ارضایی جنسی رخ میدهد و هربار شاید به ارگاسم رسید و پیروزی همیشه در راه است مگر اینکه فرد به دلیل اختلالات روانی قادر به ایجاد آن تصویر ذهنی از طرف مقابل سکس وهمی نباشد و نکتهی جالب اینجاست که چون شریک جنسی زندهای در کار نیست هیچگاه از نوع و شیوه عمل سکس خود شرمنده نیست و میتواند با هر شریک جنسی ذهنیی که دارد به میل خود رمانتیک یا خشن رفتار کند و از اساس ارضای خودش مهم است نه لذت همخوابگی دو طرف.
حال اگر بتوانیم خود درگیریها و حرکات کسی را در حال ارضای جنسی خود متصور شویم، بی شک خندهامان میگیرد اگرچه شاید برای وی تنها راه رسیدن به ارگاسم باشد که در واقع یک نیاز واقعی هر کسی است. حال چرا نباید به توهمات مخالفان سیاسیی نخندیم که دچار چنان خود درگیریهایی شدهاند که همهچیز جامعه را از دریچههای ذهنی خود میبینند و اغوا میشوند، درها را به روی خود میبندند و به مصاحبههای پر طمطراق میپردازند، تفاسیر خود ساخته از سیاست و حضور سیاسی میدهند، همدیگر را نفی و جذب میکنند و حتا پیشبینی میکنند؟ چون شاید باید تاسف بخوریم، حال آنکه این اغوای سیاسی کت و شلوارهای دیپلوماتیک به تن آنها میکند، تیپهای ظاهری مجزا خلق میکند، القاب مختلف میسازد و لب کلام عریانی را که همان صداقت عمل است از آنها میگیرد، در حالی که در خود ارضایی جنسی این عریانی و صداقت عمل بسیار بیشتر است و در زمان رخ دادن قبل از هرچیز همه القاب و ظواهر را خلع میکند.
شاید این نگاه از نظر بسیاری نادرست و یا حتا توهین آمیز به نظر آید اما بسیار پیش میآید که بیان حقیقتی علیه ما بدلیل ناهمخوانی با منافع آنیمان را توهین تلقی میکنیم، پس بهخاطر حقیقت اهمیتی به این نگاههای منفعتگرا نمیدهیم.

طرح یک سوال اساسی:
چرا انتخابات مجلس نهم با وجود تحریم همه جانبهی مخالفان جمهوری اسلامی نه تنها انجام شد بلکه حتا کمترین سخن از وجود تقلبات در آن به میان آمد؟
آیا انتخابات آزاد بود؟ آیا مردم به کاندیداهای خود رای دادند؟ آیا تحریم اشتباه بود؟ یا آن ٣۶% از مردم که رای ندادند از طرفداران اپوزیسیون بودند؟ یا شاید هم جبههی پایداری! توانست برنامهی مورد نظر اپوزیسیون را عملی کند؟ چرا بعد از انجام شدن آنگونهی انتخابات اپوزیسیون بازخوشحال است؟
شاید چون هر کسی کار خودش را میکند و چون چیزی به اسم حوزهی عمومی وجود ندارد و در نتیجه چیزی به اسم کنش سیاسی وجود ندارد و دولت توانسته بدون مانع انتخابات را به یک کارناوال تقلیل معنا بدهد و اپوزیسیون نیز آنچه را که باید میکرد انجام داد و نتیجه هرچه باشد مقبول نظر است چون هر دو طرف ارضا شدهاند و این ارگاسم در چهرههای خندان و خوشحال کاملن نمایان است.
شاید بیشتر از یک بلاهت سیاسی نباشد که تصور کنیم یک جبهه سیاسی دو روز قبل از وقوع انتخابات ظهور کند و قصد ایجاد شکاف در یک نظام داشته باشد، در حالی که جمهوری اسلامی با شناخت عمیقی که از سطح بیداری سیاسی مخالفان خود دارد با این کار توانست تمام نگاههای پیشین را که مبنی بر تحریم و در پیش گرفتن روش براندازانه بود جلب کند. بدون اینکه کوچکترین شکی به انگاشتن این حرکت به عنوان یک تبلیغات بسیار زیرکانه در جهت بقای مشروع بر اساس وجود جبهههای رقیب بدانند، اما تن های داغ اپوزیسیون تنها به ارگاسم نیاز دارد حال همخوابهی داغ او مصباح یزدی باشد یا هر اغواگر دیگری که بتواند تن تمرکیدهی وی را بیاساید.
در یک ارگاسم خود انگیختهی سیاسی نیاز آنچنانی که وجود جبههای ملموس جهت رقابت وجود ندارد به همان شیوه که در ارگاسم خود انگیختهی جنسی نیازی به همخوابهای حشری نیست.
 
عطا جمالی
Atajamali۱@gmail.com