علی مطهری ها... - شهریار رستمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٣ اسفند ۱٣۹۰ -  ۱٣ مارس ۲۰۱۲


در مواجهه با حوادث پس از انتخابات 88 ،علی مطهری از سویی از دولت میخواهد که جهت تخلیه احساسات معترضین و جلوگیری از تشدید خشمشان به آنها اجازه ی تجمع اعتراض آمیز را داده و به جای سرکوب با شفاف سازی آنها را اقناع کند، از سوی دیگر از رهبران معترضین نیز انتظار دارد که حامیان خود را به آرامش دعوت کرده و از اعتراضات خیابانی منع کنند و راه قانونی در پیش گیرند.
اما خواستگاه این موضع گیری ها و ایده های به ظاهر واقع بینانه و مسالمت آمیز برای پایان بخشیدن به اختلافات کجاست؟
به باور نگارنده چنین موضع گیری هایی یکسر ریشه در جهل دارند.
جهل نسبت به ماهیت اختلافات، توزیع قدرت در ساختار جمهوری اسلامی و آنچه که در فضای سیاسی - اجتماعی جامعه ایران در حال وقوع است.
موضع گیری هایی از این دست ریشه در این پیش داوری بی اساس و کاذب دارند که "تقلبی صورت نگرفته" و نزاع در گرفته در حقیقت نزاعی است که ریشه در قدرت طلبی و قانون گریزی رهبران معترضین، سو برداشت و نا آگاهی مردم و بی تدبیری دولت در مواجهه با این سوتفاهمات دارد.
و از همین داوری های بی اساس چنین نتیجه می گیرند که بهترین راه پایان دادن به اختلافات نیز پایان بخشیدن به سرکوب و رفع سوتفاهم ها و تلاش برای روشن شدن حقیقت و اقناع معترضین است، بی خبر از آنکه مطابق دستورات ولایت امر، آنچه که به هر قیمتی باید پنهان بماند همان حقیقت است.
جناب مطهری این ایده های به زعم خود خیرخواهانه برای ولایت و حکومت را هنگامی مطرح میکرد که یک راهپیمایی قانونی، مسالمت آمیز و سراسری، در آن شرایط کم هزینه ترین راه برای اثبات حقانیت معترضین و رو شدن دست ولایت و بر باد رفتن حیثیت ولی فقیه بود.
بر خلاف علی مطهری، علی خامنه ای به خوبی بر تبعات قانونی شدن و به تبع گسترش تجمعات خیابانی و عواقبش اشراف داشته و بر همین اساس بود که جهت پایان بخشیدن به اعتراضات خیابانی فرمان سرکوب را صادر کرد.
مشکل جناب مطهری آنجا بود که فکر می کرد طرفین نزاع ،حقیقت را گم کرده یا روش های کشف آن را از یاد برده اند و بر این اساس نیز روش های کشف حقیقت را به عنوان روش های حل بحران توصیه میکرد و از طرفین صبوری و شفاف سازی و... می طلبید.

داستان علی مطهری و علی مطهری ها به شکلی تلخ اما خنده آور به داستان کسی می ماند که در امتداد مسیر حرکت خود به دو نفر بر می خورد که یکی از آنها حق دیگری را خورده و کارشان به جدال کشیده اما فرد مفروض به واسطه ی خوش بینی بی اساسی که بطور پیش فرض به شخص "ظالم " دارد به این باور می رسد که کسی حق دیگری را نخورده و جدال آن دو در اصل ریشه در سوتفاهم دارد و بر اساس همین تشخیص اشتباه هم، از "مظلوم " میخواهد که صبوری کرده و آرام باشد و از "ظالم " هم با اصرار میخواهد که با شفاف سازی و برخورد آرام و منطقی هرچه سریعتر حقیقت را روشن کرده و سوتفاهم ها را بر طرف کند.
چنین میشود که فرد مفروض به واسطه ی داوری بی اساس و تجویز مبتنی بر آن، موجبات رنجش طرفین نزاع را فراهم میکند.
در اینجا هم،علی مطهری جدای از آنکه به شکلی بی پایه جدال در گرفته را جدال میان دولت و ملت میدانست، نه جدال میان ملت و ولایت، معتقد بود و هست که ملت یا حداقل بخشی از آن دچار سوتفاهم و اشتباه شده و دولت نیز در مواجهه با این سوتفاهم به جای تلاش برای رفع ابهامات و اقناع ملت به واسطه ی سوتدبیر و بی کفایتی دست به سرکوب و کشتار بی مورد زده و به این ترتیب سبب وهن اسلام و ولایت و حکومت شده است.
در حالی که درواقع آنکه دچار سو تفاهم و پیشداوری شده خود علی مطهری بود و برعکس ملت و دولت و ولایت هر سه به روشنی میدانستند جدال بر سر چه بوده و اختلاف بر سر چیست.
جبهه گیری علی مطهری نسبب به اتفاقات 88 ریشه در تشخیصی ایدئولوژیک و بی اساس و بی ارتباط با واقعیت داشت.
جناب مطهری بدون توجه به خواست جامعه و ضرورت های زندگی امروز همچنان اسلام سیاسی، آنهم در شکل ولایت مطلقه فقیهش را بهترین شیوه اداره کشور دانسته و به مصداق ولایت هم باور داشته و خود را مطیع و فرمانبردار آن میداند.
همین ایدئولوژی جناب مطهری را بر آن داشت تا بی توجه به واقعیت و بدون هیچ اما و اگری با توجه به تایید شتاب زده انتخابات از سوی ولی فقیه، ایشان نیز به تبع سلامت انتخابات را پذیرفته و به این ترتیب مسولیت اغتشاشات به وجود آمده را متوجه توهم رهبران اصلاحات،سوتفاهم پیش آمده برای مردم و
نا کار آمدی دولت در رفع این سوتفاهمات بداند و به این ترتیب خواهان محاکمه کردن طرفین نزاع! یعنی رهبران مردم و رییس دولت با هم باشد.
علی مطهری از طرفی دارای تعریفی از اسلام سیاسی است که تقلب و جنایت در آن جایگاهی ندارد و از طرف دیگر هم معتقد به ولایت مطلقه خامنه ای است و این در حالیست که امروزه قدرت مطلق ماندن نه تنها خامنه ای بلکه هر کس دیگر جز با تداوم تقلب و جنایت ممکن نخواهد بود.
از همین رو حتی اگر امروز با وجود این همه شواهد و مدارک علی مطهری به متقلبانه بودن انتخابات و متقلب بودن آمرین و عاملین آن اعتقاد پیدا نکرده به یقین در صورت تداوم جمهوری اسلامی در آینده ای نه چندان دور و در تجربیات آتی به این نتیجه خواهد رسید و لاجرم روزی قدرت طلبی علی خامنه ای و اسلام خواهی علی مطهری آنان را در مقابل یکدیگر قرار خواهد داد.
مساله اینست که هر کس به هر دلیل به دنبال هدفی غیر از حفظ قدرت در دستان علی خامنه ای باشد بالاخره روزی این اختلاف بالقوه، بالفعل شده و سبب رویارویی او با علی خامنه ای و انصارش میشود.
بر این اساس میتوان ادعا کرد که چنین افراد و جریان هایی درصورت تداوم جمهوری اسلامی، دیر یا زود در ستیز با ولایت قرار گرفته و به تبع از قطار انقلاب پیاده خواهند شد هرچند در مورد شخص علی مطهری به واسطه ی رانت سیاسی ناشی از جایگاه پدرش این روند کند تر خواهد بود.
این افراد اگر ایدئولوژی واهی و مخرب اسلام سیاسی را که ملت ایران بیش از 33 سال است با ثمرات و نتایج آن دست و پنجه نرم میکنند، رها نکرده و همچنان بر این باور باشند که کشور را میتوان بر اساس همان روش های بدوی قبیله های عرب اداره کرد و قصد داشته باشند آزادی و حقوق مردم را به واسطه ی منافات داشتن با احکام اسلام سنتی که چیزی جز آیین و ارزش های اقوام بیابان گرد 1400 سال پیش نیست، محدود کرده و کماکان بر این باور باشند که با حد زدن و سنگسار کردن و قطع کردن دست و پا میتوان عدالت را اجرا کرد، یقینا در آینده ی دموکراتیک ایران نیز جایگاهی نداشته و مجبور خواهند شد همچون اقلیتی منزوی که در خیالات ایدئولوژیک خود غوطه ورند به حیات سیاسی خود ادامه دهند .
علی مطهری ها محکوم به تنهایی و انزوایند، چون در شرایطی که اکثریت ملت ایران حرکت در جهت رسیدن به مردم سالاری و علی خامنه ای و انصارش
گام زدن در راه اقتدار گرایی را انتخاب کرده اند، اینان راه متروک "اقتدارگرایی اسلامی" و اداره کشور بر اساس دستورات مخرب الله مدینه را بر گزیده اند.
زمان به نفع حقیقت و دموکراسی در حال گذر است و آینده از آن ملت بزرگ ایران است.


پاورقی:
گزیده ای از موضع گیری های علی مطهری در دو مناظره اخیرش:
...همانطور که آقای نبویان مشروعیت حاکم را در اسلام برای خدا و مالکیت حکومت را از جانب خدا دانستند، بنده نظر ایشان را قبول دارم و معتقدم خداوند احکام کلی را برای حاکم اسلامی معین کرده است و مردم نقشی در مشروعیت ندارند و آنچه که مردم می‌توانند انجام بدهند در بحث مقبولیت و کارآمدی نظام است.
...اینکه حاکم وکیل مردم است به این معنا است که این وکیل، وکیل حقوقی و قضایی نیست بلکه امین و نماینده مردم است که باید در چارچوب اسلام حرکت کند نه اینکه به امیال مردم توجه کند.
...بنده قبلا هم گفته‌ام باید دادگاه برگزار شود و متهم ردیف اول یعنی آقای موسوی، متهم ردیف دوم یعنی آقای کروبی و متهم ردیف سوم آقای احمدی نژاد محاکمه شوند. آقای احمدی نژاد به دلیل زمینه ساز بودن فتنه و آقای موسوی به دلیل شعله ور کردن آتش فتنه باید محاکمه شوند البته جرم آقای موسوی خیلی بزرگ است.
...به هر حال معترض به نظام هم حقوقی دارد و باید تحملش کنیم و به او پاسخ بدهیم. اگر در بحران اخیر برخورد بهتری با معترضان می داشتیم، چنین بحرانی به وجود نمی آمد.
...اعتراض در ابتدا یک اعتراض ارام بود. اما ما به گونه ای با ان ها برخورد کردیم که این هایی که صرفا ابتدا به نتایج انتخابات و شخص رئیس جمهور اعتراض داشتند به نحوی با ان ها رفتار کردیم که سبب شد شعارها به سمت رهبر انقلاب رود
...چرا به آن ها اجازه تجمع ندادیم؟ چرا اجازه ندادیم صحبت کنند حرف بزنند. تا هیجانات بخوابد.
...جبهه ملی هم با زیر سئوال بردن لایحه قصاص، مرتد محسوب می شدند
...اصلا فرض کنیم رهبران این ها افراد خائنی بودند.وابسته به امریکا و اسرائیل و... بودند. اما آنچه در جامعه بود، مردمی بی اطلاع از فرضا وابستگی این افراد بودند، شواهدی دیدند که فرضا تقلب شده و اعتراض داشتند. محل بحث همین جاست.

لینک مصاحبه ها
www.entekhab.ir
www.kandoleh.com