بیانیه تحلیلی ائتلاف دانشجویان سبز دانشگاه های تهران در باره شرکت محمد خاتمی در انتخابات مجلس



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲٨ اسفند ۱٣۹۰ -  ۱٨ مارس ۲۰۱۲


با گذشت بیش از یک هفته از انتخابات نمایشی و فرمایشی ۱۲اسفند، که با خبر جنجال برانگیز رای دادن جناب آقای خاتمی همراه شد، بر خود لازم دانستیم نکاتی چند را درباره این اقدام و نیز عکس العمل هایی که نسبت به آن ایجاد شد، ابراز داریم:

آقای خاتمی در دی ماه ۱۳۸۹در دیدار اعضای فراکسیون اصلاح طلب مجلس، آزادی زندانیان سیاسی، ایجاد فضای آزاد برای همه گروه ها، پایبندی مسوولان به قانون اساسی، فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد را به عنوان کف خواسته های اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس مطرح کردند. پس از آن ایشان به کرات در ماه های بعد تا زمان برگزاری انتخابات در مجالس گوناگون و با مخاطب های متنوع همین شروط را تکرار کردند. به عنوان نمونه در اول خرداد ۹۰بار دیگر تاکید کردند که رفع حصرها و حبس ها و تامین آزادی های اساسی و مدنی شرط برگزاری انتخابات آزاد است. در ۲۳آبان ۹۰بیان کردند که اگر انتخابات آزاد برگزار نشود حتی اگر بزرگان نیز بگویند مردم شرکت نخواهند کرد.

در هیچ یک از موارد فوق سخنی از عدم نامزدی و ارائه لیست از سوی اصلاح طلبان دیده نمی شود و برداشت همگان از چنین سخنانی چه در گذشته و چه اکنون عدم شرکت در انتخابات به معنای عدم رای دادن بوده است. والا گروه هایی که نامزدهایشان یا در زندان اند و یا ردصلاحیت می شوند حتی اگر بخواهند در انتخابات شرکت کنند چگونه می توانند لیستی ارائه دهند؟! و چنین بدیهیاتی منطقا نیاز به گذاشتن پیش شرط و سخنرانی های متعدد ندارد. کما اینکه در تجربه انتخابات مجلس هفتم پس از ردصلاحیت های گسترده اصلاح طلبان، لیست منسجمی ارائه نشد ولی سخنی هم از پیش شرط، عدم شرکت و فضایی اینگونه وجود نداشت. بنابراین عدم لیست دادن اتفاقی تازه و نیازمند این همه جنجال نبود.
از سوی دیگر :
نگاهی به شروط بیان شده و بررسی فضای کشور از دی ماه ۸۹تاکنون نشان می دهد که نه تنها هیچ یک از شروط بیان شده، برآورده نشده بلکه شرایط در تمامی زمینه های یادشده بدتر از قبل شده است. نه تنها رهبران جنبش هنوز در حصر خانگی به سر می برند که شرایط آنان و باقی زندانیان سیاسی سخت تر از گذشته و محدودیت ها شدیدتر شده است. صدور احکام سنگین و ناعادلانه هم چنان بدون وقفه و یا حتی روند کاهشی، ادامه دارد.

مجوز احزاب سیاسی مشارکت و مجاهدین لغو شده، فعالان احزاب سیاسی کماکان تحت فشارهای شدید قرار دارند. فضای دانشگاهها هم چنان محدود و شرایط امنیتی سختی حکمفرماست. هیچ تفاوت و تغییری در سازو کار انتخابات فراهم نیامده، نظارت استصوابی هم چنان بی پروا به کار قلع و قمع هر نامزد مخالفی می پردازد. مطبوعات و رسانه ها، اتحادیه های صنفی و احزاب به عنوان ارکان جامعه مدنی، در بدترین محدودیت ها به سر می برند. حق آزادی تجمع بر اساس اصل ۲۷قانون اساسی در طول همین مدت، چندین بار نقض شده است.

با وجود تمامی این شرایط و عدم حصول شرایط بیان شده ،جناب آقای خاتمی در کمال بهت و ناباوری در بعدازظهر روز جمعه برخلاف تمامی شروطی که خود اعلام کرده بودند، به پای صندوق های رای رفتند! به راستی اگر ایشان در ماه های قبل از آن، بدین صراحت و با این حجم تکرار، چنین مطالبی را بیان نکرده بودند به هیچ عنوان ملت هوشیار ایران از ایشان انتظاری بیش از شخصیت اصلی ایشان ، نداشت. ولی متاسفانه ایشان از ماه ها قبل، انتظارات مردمی را تا سطح بالایی افزایش داده و در غیاب رهبران جنبش، آقایان موسوی و کروبی، در قامت جایگزینی برای آنان ظاهر شدند و ناگهان در حرکتی غیرمنتظره، حتی بدون مشورت با سایر اصلاح طلبان و ایجاد زمینه برای قبول این حرکت در میان حامیان، رای خود را به صندوق انداخت. اینها همه در شرایطی رخ داد که حتی منتقدان آقای خاتمی در درون جنبش سبز نیز به منش آرام وی بسنده کرده و پذیرفته بودند که با الگوی خاتمی، کج دار و مریز حرکت کنند، که جنبش بی رهبر، جنبش بی صداست.

ما بر این اعتقادیم که این حرکت در شرایطی که هیچ یک از شروط یادشده برقرار نشده بود، از دوجنبه اخلاقی و سیاسی محل تامل است.

۱)
این حرکت از لحاظ سیاسی به منزله عقب نشینی از مواضع گذشته و قرار گرفتن در موضع ضعف در برابر حاکمیت تلقی می شود. به زعم ما کسی می تواند پای میز مذاکره برای دستیابی به حقوق ملت بنشیند که قدرت کافی و راهبرد مشخصی برای پیشبرد مذاکره داشته باشد. ما نیز اعتقاد داریم که بر طبق اصول مبارزه بدون خشونت در صورت حصول شرایط می توان و باید پای میز مذاکره حتی با ظالمانه ترین حکومت ها نشست.

در گفتمان جنبش مسالمت آمیز، مذاکره معنای مشخصی دارد. مذاکره یعنی دوطرف در شرایطی متوازن، بر سر شروطی به توافق برسند. نلسون ماندلا رهبر اصلاح طلب آفریقای جنوبی پس از ۲۷سال زندان و تبعید در هنگام آزادی، اعلام می کند که شرایط ایجاد کننده مبارزه هم چنان ادامه دارد و امیدوار است که با تغییر شرایط بتواند مسائل را از طریق مذاکره حل کند تا نیازی به مبارزه نباشد. یعنی ماندلا اصل را بر مبارزه با ظلم و بی عدالتی می داند و این مبارزه ادامه دارد و تنها زمانی متوقف می شود که حاکمیت حاضر به مذاکره و دادن امتیازاتی باشد.

اما آیا حاکمیتی که به هیچ عنوان منتقدان خود را به رسمیت نمی شناسد، به کسی که در مقاطع مختلف، بر شروط خود ایستادگی نداشته است، امتیازی می دهد؟ وقتی حاکمیت بدون پرداخت هیچ امتیازی ،می تواند ما را به انجام خواسته های خود وادارکند، چه نیازی به پرداخت امتیاز؟! حتی اگر وعده امتیازی در کار بوده ،شرایط فردای انتخابات با پیغام واضحی چون صدور حکم ۱۸سال زندان برای عبدالفتاح سلطانی و ۶سال زندان برای نرگس محمدی و دستگیری افرادی دیگر، بدتر از پیش شد.

به راستی اگر رئیس جمهور اصلاحات بر سر مطالبات به حق مردم، ایستادگی رئیس جمهور کنونی را در امر باطل خویش داشت، شاید امروز ما در شرایطی بسیار متفاوت تر به سر می بردیم.آنگونه که امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: « شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند! این واقعیت قلب انسان را می میراند و دچار غم و اندوه می کند که شامیان در باطل خود وحدت دارند و شما در حق خود متفرقید.»

و اما مسئله دوم در این مدخل: سخنانی که جناب آقای خاتمی درباره “آشتی ملی”بیان کرده اند! به راستی معنای آشتی ملی چیست؟ آیا معنای آن این است که برای گریز از پرداخت هزینه و یا هراس از توطئه های خارجی از تمام مطالبات خود عدول کرده، در گوشه ای نشسته، دست به دعا برداشته و در قالب سخنرانی های متعدد و تکراری، حقوق مردم را به تضرع از حاکمان درخواست کنیم؟

حق گرفتنی است و نه دادنی. برای گرفتن حق باید در مقابل قدرت و ثروت حاکمیت انحصارطلب، قدرت و پشتوانه ای ساخت. پشتوانه یک جنبش مسالمت آمیز، نه خشونت و سلاح بلکه نافرمانی مدنی و ابزارهای مقاومت منفی است. و یکی از مهمترین و کم هزینه ترین روش های آن تحریم انتخابات و عدم مشارکت سیاسی است.

رای دادن یک حق است که متاسفانه در گفتمان نظام جمهوری اسلامی، تبدیل به یک تکلیف شده است و رای نه یک عمل سیاسی به منظور انتخاب شیوه حاکمیت در یک برهه زمانی مشخص که یک حرکت ایدئولوژیک و بیعت با نظام تلقی می شود. نوشتن کلمه جمهوری اسلامی در برگه رای انتخابات مجلس، حرکتی احساسی در قالب همین گفتمان است که هیچ هدف سیاسی مشخصی را دنبال نمی کند و تنها بیعتی دوباره با آرزویی مبهم به نام جمهوری اسلامی است. آنچه به کرات به عنوان اصل نظام، جمهوری اسلامی و … مطرح می شود به راستی چیست؟ و چه از آن مانده است؟

بیانیه قاطع و صریح مهدی کروبی پس از ۲۲بهمن ۸۸گویاترین پاسخ ها به این سوال است که « دیگر نه از جمهوریت نظام چیزی مانده است و نه از اسلامیت آن» در شرایطی که حاکمیت فعلی عملکردی کاملا متضاد با تمامی آرمان های اولیه جمهوری اسلامی اتخاذ کرده است، شرکت در انتخاباتی که تنها به منزله بیعتی دوباره با تمامی این نامردمی ها و ستم ها تعبیر می شود پشت کردن به همان جمهوری اسلامی ای است که اکثریتی از مردم در رفراندوم ۱۳۵۸به آن رای آری دادند و هرگز تصویری اینگونه از آن نداشتند.

۲)
و اما این حرکت به لحاظ اخلاقی، عملکردی کاملا متناقض با موضع گیری ها و تصمیمات جمعی
گذشته بوده و با صداقت، ایستادگی، وفاداری و مشورت منافات دارد. متاسفانه آنچه که ما به عنوان نسل جوان کشور پس از انتخابات ۸۸و وقایع پس از آن شاهد بودیم، سیر نزولی اخلاق درجامعه بود. ایجاد فضای تشکیک و عدم یقین به تمام آنچه پیش از آن مقدس و صحیح پنداشته می شد.

زمانی که هموطن ما بی هیچ گناهی بر آسفالت خیابان جان داد، وقتی کوی دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شد، وقتی حتی در نماز جمعه و روز عاشورا نیز هر خشونتی مجاز شمرده شد، وقتی اخبار تجاوز و شکنجه از بازداشتگاه ها به گوش رسید، جوانانی در کهریزک زیر شکنجه جان دادند، وقتی هاله سحابی را در تشییع جنازه پدرش کشتند، وقتی هدی صابر در اعتصاب غذا جان داد، وقتی…وقتی تمامی این فجایع رخ داد و آب هم از آب تکان نخورد، هیچ یک از بزرگان گریبان صبر و سکوت ندرید، جز اندکی از عالمان و دینداران کسی آنگونه که باید فریاد وااسلاما سر نداد، بسیاری بزرگان این ملک، راه محافظه کاری در پیش گرفتند، مبادا آسیبی به آنان رسد، و مردم بی پناه بی سلاح را آماج خشونت های عریان رها کردند، اخلاق در سراشیبی سقوط افتاد و هرچیزی مجاز شد.

آقای خاتمی رای دادند، اصلاح طلبانی همچون آقای مزروعی گفتند مردم درک می کنند حتما ایشان تحت فشارهایی هستند که این حرکت را قابل توجیه می کند .و این آخرین تیر بر پیکر اخلاق این جامعه بود. رای خاتمی فقط یک رای نبود. اقدامی در جهت نهادینه کردن گفتمان عدم ایستادگی و پایداری و مهر تاییدی بر فرهنگ توجیه و مصلحت پرستی بود. پس از این حرکت از مردم عادی جامعه چه انتظاری برای مقاومت و ایستادگی می توان داشت؟ در جامعه ای که هیچ حقیقتی به جز مصلحت نمی شناسد. و چگونه می توان به سپیده آزادی و رعایت حقوق بشر امیدوار بود در شرایطی که همه می خواهند به نحوی منافع شخصی خود را حفظ کنند و جز اقلیتی هیچ کس حاضر به پرداخت کمترین هزینه ها نیست. در حالی که پاشنه آشیل تمامی جنبش های مسالمت آمیز بر یک گفتمان اخلاقی بوده است که تجلی آن را در منش، روش وگفتار گاندی و ماندلا می بینیم.

کدام جنبش مسالمت آمیز در تاریخ بشری توانسته است بدون پرداخت هیچ گونه هزینه ای، به مطالبات خویش دست یابدکه اکنون قرار است ما دومین آن باشیم؟به راستی کدام یک از اصلاح طلبان و حامیان جنبش سبز از آقای خاتمی درخواست کرده بود که به ازای کاهش هزینه ها، اینگونه بر خلاف تمامی مطالبات و شروط خود عمل نماید؟ حتی اگر نظام با ایشان بر سر رای دادن و آزادی تعدادی از زندانیان سیاسی و یا عدم دستگیری عده ای معامله کرده بود، آیا نظر زندانیان سیاسی هم درباره مسامحه در چنین معامله ای پرسیده شد ؟

وقتی به گواه خانواده های این زندانیان، خبر رای دادن ایشان جز ناراحتی و افسردگی برای محبوسان بند ۳۵۰ثمر دیگری نداشته است. (ژیلا بنی یعقوب به نقل از همسرش بهمن احمدی امویی در ملاقات زندان اوین: گفت:راستش فضای بند با شنیدن این خبر پر از ناراحتی شد، البته تا یک روز اول باور نمی کردیم و بعد که مطمئن شدیم تقریبا همه بچه ها خیلی و خیلی ناراحت و حتی دپرس شدند)

در جمعی از خانواده های کشته شدگان وقایع انتخابات، خانواده این عزیزان با ناراحتی و اعجاب چنین پرسش می کردند که چرا آقای خاتمی رای داد؟ ایشان قرار بود چه هزینه ای در قبال رای ندادن متحمل شوند؟ آیا این هزینه سهمگین تر از خون فرزندان و عزیزان ما بود؟

ما به عنوان جمعی از دانشجویان فعالی که در دوسال اخیر، به شیوه های گوناگون احضار ،بازجویی و دستگیری تحت فشار بوده ایم به آقای خاتمی اعلام می کنیم که هرگز نه از ایشان و نه از هیچ یک از بزرگان این نظام نمی خواهیم برای آزادی صوری ما خارج از میله های زندان اینگونه فداکاری کنند که تمامی این سرزمین یک زندان بزرگ است. زیستن در هر سوی میله ها تفاوتی آن چنان ندارد که به خاطر آن تمام ارزش ها و مطالبات جنبش به بازی گرفته شود.
مبارزه مسالمت آمیز یک مفهوم ایرانی-اسلامی خودساخته و بدیع نیست. این روش از مبارزه تاریخچه ای بس طولانی و متنوع در سرزمین های گوناگون دارد و مهمترین ویژگی آن از زبان مهاتما گاندی این است که طرفدار عدم خشونت رنج را پیش از آنکه برای دشمن خویش بخواهد باید به خود تحمیل کند.

عدم خشونت یعنی در مقابل خشونت و ستم ایستادن، ولی خشونت به خرج ندادن و هزینه آن را پرداختن. چنین مبارزه ای نیاز به شجاعت دارد. و پیروزی زمانی فرا می رسد که پیام جنبش در نتیجه پرداخت هزینه توسط خط شکنان آن چنان گسترده می شود که اکثریتی برای آن می ایستند ،هزینه ها توزیع می شود و قدرت تا دندان مسلح در برابر قدرت روح بی سلاحان می شکند. ولی متاسفانه در شرایط فعلی، ما به دنبال توزیع هزینه ها نیستیم، بلکه به دنبال هزینه ندادنیم تا تمامی هزینه ها را کسانی در سکوت و تنهایی متحمل شوند که اکنون در حصر و حبس به سر می برند و یا داغ عزیزان بر دل دارند.

پس از ذکر نکات فوق در باب رای دادن آقای خاتمی ،آنچه جالب توجه و تامل می نماید، عکس العمل های مختلف به رای دادن ایشان است. حمایت توجیه گرانه بسیاری از اصلاح طلبان، برنتافتن انتقادات از سوی دوستان و نزدیکان، واکنش برخی از کاربران به ساخت صفحات حمایت از رای دادن خاتمی و گفته هایی گوشه و کنار مبنی بر اینکه اگر می دانستیم خاتمی رای می دهد ما نیز رای می دادیم. اینها همگی نشان از همان خوی شخصیت پرستی دارد که در جان ما ایرانیان ریشه دوانده است.

پیام جنبش سبزچه بود؟ گذر از اشخاص هرچند مقدس و پرداختن به مفاهیم و مطالبات. گشودن راه انتقاد به هر شخص و موضوع، هرچند تابو و مقدس و دور از دسترس. ما را چه می شود که از انتقاد می هراسیم؟ آیا تفاوت ما با حاکمیت،در « بنده چه کسی بودن» است؟! و یا در رهایی از بندگی اشخاص؟

شاید زمان آن رسیده باشد که خط بطلانی باشیم بر خوی پدرسالاری و بت پرستی. زمانی پیروز می شویم که بتوانیم منش هایی متفاوت از اقتدارگرایان داشته باشیم، زمانی بر سامان می شویم که بر خلاف گذشته، بر سامانه افراد نباشیم. اگر بنا باشد از هم اکنون راه انتقاد بر دوستان و خودی ها را ببندیم مبادا اقتدارگرایان سوء استفاده کنند، این همان منطق حاکمیت است که از ما می خواهد از نظام انتقاد نکنیم مبادا دشمنان سوء استفاده کنند.

شاید زمان تغییر منش ها رسیده باشد. در چنین رویکردی به این نتیجه می رسیم که هیچ کس بت ما نیست و مطالبات ما فارغ از آنکه بزرگان حامی اش باشند یا نه، بر سر پیمان شان بایستند یا نه، پابرجاست و تا آخرین نفس و با پرداخت هرگونه هزینه ای، برای رسیدن به آن تلاش می کنیم، حتی روزی که دیگر نباشیم!

و در پایان سخنی کوتاه با آقای خاتمی که بر این گمانیم حتی اگر ایشان به این سوالات در خلوت خویش پاسخ داده و خود بدانند که چه برنامه و هدفی را در زندگی سیاسی دنبال می کنند، آنگاه بعد از رای دادن به این فکر نمی کنند که در قالب بیانیه ای به ذکر دلایل عمل خود بیردازند! و یا به تبعات کاری که پرداخته اند بیندیشند. و در دیگر سو نیز نه افرادی همچون ما،دانشجویان؛ انتظاری غیرواقع بینانه از ایشان خواهند داشت و نه بدنه جنبشی که هنوز سعی در سبز نگه داشتن نهال آزادیخواهی در ایران دارد.

جناب آقای خاتمی:
۱)
شما خود را رهبر اصلاحات در ایران می دانید یا خیر؟این عنوانی ست که خود انتخاب کرده اید یا
تصور دیگران از شماست؟

۲)
آیا تعریفی از رابطه خود با جنبش مسالمت آمیز سبز،برای خود دارید؟اگر پاسخ آری است، چه نقشی برای خود قائل هستید؟آیا می خواهید که همراهی ساده برای جنبش سبز باشید و یا نقشی فراتر از آن؟

۳)
رهبری کردن یک جنبش مسالمت آمیز و حتی یک عضویت و حمایت ساده هزینه دارد، هم چنانی که آقایان موسوی و کروبی و بسیاری از زندانیان و دانشجویان و مردم عادی در حال پرداخت این هزینه ها هستند،چه میزان حاضر به پرداخت چه هزینه ای هستید؟ و اصولاً چه تعریفی از هزینه برای خود دارید؟

۴)
عنوان کرده اید که در برگه رای خود تنها جمهوری اسلامی را نوشته اید،آیا به راستی مشکل ما با عوض شدن و یا نشدن نامها حل می شود؟که همچنان اصرار بر این نام دارید؟نامی که دیگر بسیاری از همان انقلابیون سی سال پیش نیزاذعان دارند که نه از جمهوری چیزی باقی مانده و نه از اسلامی!؟شما با تعاریف و نامها مشکل دارید یا با مرام و اندیشه ها؟ آیا به صرف نام «جمهوری اسلامی» چیزی عوض میشود یا وقت آن رسیده که بعد از سال ها کتمان و انکار، به این مهم بپردازیم که چه ویژگی هایی از این نظام سی ساله، ما را به این مختصات استبداد، خود رایی، خشونت، سرکوب و دیکتاتوری و کیش شخصیتی رسانده است. ما هم معتقدیم اصلاحات بسیار کم هزینه تر و مورد پذیرش تر از براندازی و انقلاب است، اما اصلاحات دست روی دست گذاشتن است؟ با دو کلمه «جمهوری اسلامی» و عمل «رای دادن» می توان ادعا کرد که اصلاح طلبیم؟

۵)
بی شک شما به عنوان یک انسان در تصمیم رای دادن یا ندادن خود آزاد هستید اما هنگامی که در کسوت
رهبر یک جنبش و رئیس جمهور اصلاحات و یا حتی یک حامی ساده جنبش نقش ایفا می کنید هر عمل و رفتار شما در قالب اصول و ارزش های آن جنبش سنجیده خواهد شد. و از این قضاوت ها و تعابیر گریزی نیست. مرز خود را با ارزش های این جنبش اجتماعی و نیز با حاکمیت ابتدا برای خویش و سپس برای مردم و حامیان خود مشخص کنید. تا دیگر دچار سوءبرداشت از جایگاه شما نشویم.

۶)
و در انتها وظیفه ای که ما دانشجویان دانشگاه های تهران را بر آن داشت تا توضیحاتی ارائه دهیم و
پرسش هایی مطرح کنیم، تأکید دوباره ما بر مسالمت آمیز بودن جنبش سبز است که قرار است در این وانفسا دوام بیاورد و در هر گوشه ای علیرغم موج ناامیدی ها و سرکوب ها جوانه کند، ما به گفته موسوی جنبش سبز را زندگی می کنیم، ما قهر نمی کنیم، حوادث و التهابات جامعه را به دقت می بینیم، پس از آن عمل می کنیم به آن چه تکلیف خود می دانیم، پاسخ گوی عمل خود خواهیم بود، سرمایه های انسانی را می شناسیم ولی نمی پرستیمشان، آن جا که بدانیم شاید کارگر بیافتد حرفمان را می زنیم و مخاطب قرار می دهیم. ما خون دل خوردن در این زمانه را عامل حرکت خود کرده ایم، نه دست روی دست گذاشتن، فارغ از ابراز نظراتمان، قضاوت را به زمان وا میگذاریم، وقتی به اجماع رسیدیم، پای حرفمان و عملمان می ایستیم، از همین روست که عجولانه و اشراقی عمل کردن را تاب نمی آوریم.

منبع: ایران سبز