سوریه: از استبداد تا تجزیه!؟


الطیب تیزینی - مترجم: کوثر آل علی محمره


• سردمداران نظام دانسته یا ندانسته به پروژه تضعیف نیروهای داخلی کمک نموده و راه برای نفوذ خارج بمنظور توطئه برای تجزیه کشور هموار ساختند. هر کس که گمان کند با گذشت زمان از شدت این خطر مهیب کاسته می شود، دچار توهم است. تاریخ این حقیقت را اشکار خواهد کرد! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣ فروردين ۱٣۹۱ -  ۲۲ مارس ۲۰۱۲


در باره الطیب تیزینی: الطیب تیزینی متولد ۱۹٣۶ در شهر حمص سوریه است.وی پس از پایان دو ران تحصیل ابتدایی و دبیرستان برای ادامه تحصیل راهی ترکیه شد.سپس به بریتانیا رفت وسرانجام دکترای فلسفه خودرا در سال ۱۹۶۷ در المان گرفت.وی مجددا در سال ۱۹۷٣ به درجه دکترای علوم فلسفی نائل گردید.اولین کتاب او بنام "پژوهشی در فلسفه عربی در قرون وسطی"به زبان المانی در سال ۱۹۷۲ منتشر گردید. وی هفده کتاب و صدها مقاله پژوهشی در زمینه فلسفه و تاریخ و سیاست تالیف ومنتشر کرده است. موسسه فلسفی المانی-فرانسوی کنکوردیا در سال ۱۹۹٨ او را بعنوان یکی از صد فیلسوف قرن بیستم معرفی نمود.وی سازمان حقوق بشر سوریه را در سال ۲۰۰۴ تاسیس و خود ریاست ان را بعهده گرفت.او صاحب نظریه معروف"دولت امنیتی" و هم اکنون در دانشگاه دمشق به تدریس فلسفه مشغول است.


با اندکی دقت در پیگیری اوضاع بحرانی سوریه، فاجعه ای که وحدت این کشور را به خطر انداخته است، می توان دریافت.
به همین سیاق، دورنمای امتداد تاریخی قرار داد استعماری "سایکس-بیکو" نیز در صحنه حوادث اشکار می گردد. قراردادی که به موجب ان کشور سوریه، توسط فرانسه "اشغال" گردید. فرانسوی ها سعی نمودند ان را از درون "تجزیه" نمایند. استراتژی دولت فرانسه بر اساس ظهور دولتهای "دروزی"، "سنی" و "علوی" استوار بود. در مقابل اما پیروان این فرقه ها با رهبران "ملی گرا"ی خویش همچون شاخ و برگ یک درخت به رویارویی با این پروژه استعماری برخاستند. در نهایت در جنگ استقلال علیه فرانسه، مردم سوریه به پیروزی و استقلال میهن دست یافتند.
پس از کسب استقلال، پروژه دموکراتیک و ملی "بیداری" برای سوریه، سر براورد. پروژه ای که دعوت به "بیداری"، "توسعه" و "روشنگری" نمود.
برای بار دوم و ان هنگام که "ناصر" پیش شرط حذف "احزاب" در مقابل "وحدت" را در مقابل رهبران حزب بعث قرار داد و انان نیز پذیرفتند (همانگونه که در مصر پیش امد)، به حیات "جامعه سیاسی" و "مدنی" پایان داده شد.

بدینگونه، نهادهای "قانونگذاری"، "قضایی" و "اجرایی"، مسخ، تا راه برای استفاده ابزاری و انحصاری از انها اسان گردد. نیازی به بازنگری تجارب جهانی در اینگونه موارد نیست، انچه براین اساس شکل گرفت؛ نتیجه ای جز نابودی و از بین رفتن ساختارها (سیاسی، اقتصادی و اجتماعی) و هموار نمودن راه برای ورود بیگانگان ببار نیاورد. در نهایت و در اخرین گام دستاورد اتخاذ چنین شیوه ای جز "تجزیه" کشورهای تحت سلطه بعنوان ابزاری برای به زیر سلطه کشیدن انها نتیجه دیگری نخواهد داشت. به عنوان نمونه می توان از انچه امریکایی ها در عراق پایه ریزی نمودند، نام برد. در عراق، سردمداران، گاهی در برابر تجزیه کشور به افشاگری می پردازند و گاه خود این روند را تقویت میکنند. نمونه های دیگری را در این زمینه می توان نام برد.
در سوریه نیز و در خلال چهل و اندی سال اوضاع به همین منوال بود. در این مدت با چیرگی سازمان های امنیتی و نظامی بر همه امور، اهداف و استراتژی های اصلاح طلبانه به جنبه تبلیغاتی منحصر گردید. این واقعیت برای کسانی که سعی نمودند برای "اسد" پدر و "اسد" پسر حکومت ابدی ایجاد نمایند، دور از ذهن ماند؛ که به دلایل سیاسی،تاریخی و اخلاقی این امر میسر نیست. به ویژه در سوریه و در شرایط فقر و گرسنگی توده ها و فساد اجتماعی و فقدان کرامت انسانی و نبود ازادی، اصلاحات واقعی،غیر ممکن است.
کشور زیبای سوریه در انحصار اقلیتی از حکام زورگو و غارتگر قرار گرفت. این الیگارشی از هرگونه پرنسیب و متانت بی بهره بود. حرص و طمع سیری ناپذیر و بی مبالاتی نسبت به سرنوشت و یگانگی کشور که می بایست با نادیده گرفتن حاکمیت قانون و دفاع از محرومان و زحمتکشانی که حتی مالک جسمشان هم نیستند، به اوج خود رسید. در اینجا بی مناسبت نیست از اندرز تلخ ابن خلدون در قرن ۱۴ میلادی یاد کنم. خلاصه نظر او چنین بود: "پس از چندی راه برای حکام (در داخل) پیمودنی بنظر میاید اما در واقع برای بیگانگانی که در خارج "حریصانه" مراقبند، فرصت استیلا (سلطه) فراهم می اید.
نظام حاکم در سوریه در رویارویی بامطالبه "حقوق قانونی از دست رفته مردم" به جای اتخاذ شیوه عقلانی، به شدت و با گلوله های اتشین با جوانان برخورد نموده و انها را "توطئه گر"، "تروریست"، "سلفی" و "گروهای مسلح در خدمت خارجیان" نامید.
مشارکت سردمداران نظام در اتخاذ این شیوه برخورد حقیقتی اشکار است. انان دانسته یا ندانسته به پروژه تضعیف نیروهای داخلی کمک نموده و راه برای نفوذ خارج بمنظور توطئه برای تجزیه کشور هموار ساختند. هر کس که گمان کند با گذشت زمان از شدت این خطر مهیب کاسته می شود، دچار توهم است. تاریخ این حقیقت را اشکار خواهد کرد!

بر گرفته از:سایت شخصی نویسنده در "الحوار المتمدن"