آن کودک که در نیانگا با ضرب گلوله ی سربازان کشته شد


اینگرید جانکر - مترجم: اکبر ایل بیگی


• آن کودک سایه ای از سربازان است
چشم به راه زره پوش ها، اسلحه ها و چماق ها
آن کودک در تمام نشست ها و قوانین حاضر است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣ فروردين ۱٣۹۱ -  ۲۲ مارس ۲۰۱۲


 آن کودک که در نیانگا با ضرب گلوله ی سربازان کشته شد، شعری از اینگرید جانکر، شاعر آفریقای جنوبی.(تولد ۱۹٣٣، مرگ ۱۹۶۵ ) Ingrid Jonker
آفریقای جنوبی شاعران زیادی به خود دیده است که شعرشان صدای مردم در برابر بی دادگری ها بوده است. یکی از این شاعران خانم اینگرید جانکر است که در جوانی به خاطر بی مهری ها و فشار از طرف رژیم آپارتاید و نیز پدرش که حامی آپارتاید بود، در جوانی دچار افسردگی شدید می شود و بستری می گردد.
در ۱٨ جولای ۱۹۶۵ اینگرید مخفیانه از بخش روانی بیمارستان خود را به دریا می رساند و در موج ها گم می شود.
جسد اینگرید، ٣۲ ساله، روز بعد به ساحل می رسد.

در سال ۱۹۶۰ در شهر سیاه پوست نشین Sharpeville آفریقای جنوبی در تظاهراتی علیه رژیم آپارتاید حاکم عده ای زیادی از زن و مرد و کودک کشته می شوند که شعر "آن کودک ..." پس از همین روز خونین نوشته می شود.
این شعر که شاعر آن یک زن سپید پوست بود، عشق و امید به پیروزی را در دل سیاه پوستان فروزانتر ساخت.
فیلم "پروانه های سیاه" به کارگردانی "پائولا فون دو اوست" برگرفته از زندگی اینگرید جانکر شاعر آفریقای جنوبی است که با بازی خانم کاریس فان هوتن Carice van Houten هنرپیشه نامدار هلندی، موفق می شود با دریافت ۶ جایزه عنوان بهترین فیلم جشنواره آفریقایی را از آن خود کند.   
آقای نلسون ماندلا در سال ۱۹۹۴ در مراسم تحلیف خود به عنوان اولین رئیس جمهور سیاهپوست آفریقای جنوب این شعر را با صدای گرم خود می خواند و از اینگرید جانکر شاعر روزهای سخت تجلیل می کند.
گلچینی از اشعار این شاعر با ترجمه ی آقای خریت کمری، Gerrit Komrij، شاعر هلندی به چاپ رسیده است.
کودک در شعر "آن کودک..." نمادی از آزادی، دادگری و نیز امید به آینده ی روشن آفریقا در آن شرایط دشوار است.





آن کودک نمرده است
آن کودک بالا برده است مشت را به سوی مادرش
که آفریقا را فریاد می زند
فریاد عطر گلزار و آزادی
در ویرانی ی قلب های زندانی
آن کودک بالا برده است مشت را به سوی پدرش
در گذر از نسلی به نسلی دیگر
که آفریقا را فریاد می زند
فریاد عطر دادگری و خون
در خیابان های مسلح و مغرورش
آن کودک نمرده است
نه در لانگا نه در نیانگا
نه در اراندو نه در شارپویله
نه در اداره ی پلیس فیلیپی
جایی که او با گلوله ای در سر دراز افتاده است.
آن کودک سایه ای از سربازان است
چشم به راه زره پوش ها، اسلحه ها و چماق ها
آن کودک در تمام نشست ها و قوانین حاضر است
آن کودک از پنجره ی خانه ها و دل مادران مخفیانه می نگرد
آن کودک که تنها آرزویش بازی در آفتاب نیانگا بود همه جا هست
آن کودک که دیگر بزرگ شده است در تمام آفریقا در سفر است
آن کودک که دیگر یک غول گشته است ،بی پاسپورت، در تمام دنیا در سفر است.


............................................................
Nyanga، Langa ،Nyanga، Orlando، ،Philippi ،Sharpville

اکبر ایل بیگی