مشـت هــا در جیب


کاوه بنایی


• معلوم نیست یونان را چه نیروئی تهدید می کند که باید اولین وارد کننده اسلحه از آلمان باشد. و در چنین روزی که با بدهی ۴۰۰ میلیادری و وضعیت فلاکت باری دچار شده, محافل دست راستی در آلمان بنویسند که مردم یونان سست و تنبل شده و نباید با درآمد مردمی دیگر در اروپا زندگی کنند! چرا اعتراف نمی کنند که یونان قربانی سر پا ایستادن سرمایه داری آلمان و فرانسه گشته است؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٨ فروردين ۱٣۹۱ -  ۲۷ مارس ۲۰۱۲


"رویدادها..... از اراده‍ی شمار کثیری از افراد تبعیت می کنند. این اراده در انجام یا عدم انجام امور معینی و هم چنین در قالب رفتار معنوی منطبق با انجام یا عدم انجام تبلور می یابد. رویدادها هم چنین از آگاهیی تبعیت می کنند که یک اقلیت از اراده اکثریت دارد.و این که اقلیت چگونه بتواند پس ار آن که اراده اکثریت در قالب قهر دولتی متحد شد آن اراده را به هدف مشترک معطوف سازد."
آنتونیو گرامشی

... دیوارها در برلین فرو ریخته است. می توان نگران هم آغوشی "کار وسرمایه" نبود! چرا که پناه گرفتن, پشت سوسیالیسمی که, آزادی را فدای عدالت می کند, چندان به مذاق پویندگان جدید خوش نمی نمایاند! پس با عیار کمتری "داس و چکش" را می توان بر زمین نهاد و به کارگران و زحمتکشان گفت: زمان آن گذشته است که به جای شما ما فکر کنیم, برنامه بدهیم, تصمیم بگیریم. در باره‍ی همه‍ی ما, نیروی دیگری اینک تصمیم می گیرد!
می خواهید, "ارزش اضافی" را به میدان بیاورید؟ آن پرچم را ما بر افراشتیم! کافی ست. گل, گل, گل, گلوله بر سینه‍ی باورمندان کهن اندیش کاشتند. مــا آن گلها را اینک پرچم خود قرار داده ایم... رز سفید, شاخه زیتون, برگ سبز, گل میخک... و به پیش می رویم. امروز همه چیز تغییر کرده است. حتی سرمایه داری! باور ندارید؟
آنقدر فضا, شفاف و صاف شده است که همه نوع تریبون در اختیار همه قرار میدهند! این روزها, اعتصاب و تظاهرات میدانی, شکل "آئین" بخود گرفته است. فرانسه را بخاطر بیاورید. بخاطر دو سال افزایش عمر بازنشستگی چه بلوائی بپا شد؟ آئین پروران, تن دادند و خاموشی چتر خود را گستراند. در یونان, در عرض یک سال, بیست بار اعتصاب و تظاهرات میدانی تا پشت درب های پارلمان شکل گرفت. علیرغم حضور هشتاد هزار نفری کارگران و زحمتکشان پشت درب پارلمان که از نمایندگان خواستار عدم تصویب "ریاضت اقتصادی" شدند, اختاپوس جهانی, به گرده زحمتکشان یونانی با دست های نمایندگان مجلس آن را تصویب کرد. در اسپانیا, دولت ماریانو راخوی, با رفرم های ضد کارگری خود, علیرغم در صحنه بودن میلیونی اردوی کار, در شهرهای مادرید, بارسلونا, گرانادا, گیخون, حاضر به نرمش از جانب رهبران اتحادیه های کارگری (سی.سی.او.او) و (یو.گی.کی) نشد.
آنها دیگر از این نوع تشکلها نمی هراسند! اتفاقا در بسیاری از نقاط جهان, جهت کنترل و نظم شان, اجازه پلیس و محافظت پلیس را هم در اختیارشان قرار می دهند.
سرمایه داری لیبرال ـ اقتدارگر, به این دسته از تشکها, و احزاب سوسیال دمکرات, که هر چند وقت یک بار یک خانه تکانی انجام می دهند و سیلی به صورت کارگران و زحمتکشان می نوازند, وجهی بابت مصالحه پرداخت می کنند. امروز سوسیال دمکرات ها, وسیله سلطه شده اند. نه فقط سوسیال دمکرات ها, این نوع کمک ها و بخشیدن از "کیسه خلیفه" شامل همه می شود که, بتوانند حیات خود را رقم بزنند. بابت هر تغییری که لیبرالیسم اقتدارگر افسار گسیخته بر جان شان هموار می کند, در هر نقطه از خاک این گیتی, هزینه شان را پرداخت می نماید. آنگاه از آنان پرسیده میشود که, با آن پول ها چه کرده اند؟ کی و چگونه هزینه کرده اند؟ چند تظاهرات, اعتصاب موفق و ناموفق انجام داده اند؟
( البته سرمایه داری, یک دستگاه نرم افزار تولید فکر و فرهنگ دارد. علاوه بر سلطه بر توده های تحت فرمان با تولید ایدئولوژی, برای خود نوعی از استیلا را ایجاد می کند - گرامشی)
در این رابطه اگر اردوی زحمتکشان بخواهند سنبه را پر زور کنند و غلتی بزنند, تهدیدی را سازمان می دهند, بمبی را منفجر می کنند و تروری را سامان می دهند.
"آلـــدو مـورو" را کشتند. قتل این رهبر حزب دمکرات مسیحی, توسط "بریگارد های سرخ" که توسط شبکه "گلادیو" رهبری می شد انجام گرفت. به نوشته "سرچ لایت": آلدومورو کشته شد, چراکه حاضر به قبول درخواست آمریکائی ها مبنی بر عدم شرکت کمونیست ها در کابینه خود نشد. پس از قدرت یابی چپ ها در ایتالیا, از سوی "گلادیو" در چارچوب "استراتژی تنش زدائی" موجی از ترور و بمب گذاری انجام پذیرفت. هدف سرکوب جنبش کارگری بود.
دو سال بعد از قتل آلدو مورو نخست وزیر, در دوم آگوست ۱۹٨۰, آنها بمبی را در طبقه دوم ایستگاه مرکزی راه آهن شهر بلونیا معروف به "شهر سرخ ها" منفجر کردند. این بمب به مرگ ٨۵ تن و زخمی شدن ۲۰۰ نفر انجامید. اینک ٣۲ سال است زمان در ایستگاه راه آهن شهر بلونیا روی ساعت ۱۰.۲۵ دقیقه متوقف شده است.
مدت کوتاهی پس از این واقعه, پلیس با پیگیری پرونده اختلاسی در یک بانک, منزل "لیچو جلی" را بازرسی می کند. ششصد نام که, نشان می داد آنها عضو گروه فراماسونی (پی .۲) هستند. این اسامی, شامل افراد بلندپایه ایتالیائی از قبیل ۱۹۵ افسر ارتش, ۲ وزیر در حال خدمت, یک دبیر حزب, ۱۶ قاضی و ٣ وزیر سابق... بود.
قضات مسئول پرونده بمب گذاری ایستگاه مرکزی راه آهن شهر بلونیا, دریافتند که, سازمان فراماسونی (پی .۲) بخش عمده عملیات قهرآمیز فاشیستی را هدایت می کرده است."لیچو جلی" سال ۱۹٨۶ بخاطر شرکت دراین بمب گذاری ها محاکمه و مقصر شناخته شد.
هدف سرکوب جنبش کارگری بود.( پی.۲) یک دولت در سایه بود و به کمک شبکه مخفی" گلادیو" این اعمال را انجام می داد.
همه این سناریو ها, توسط "هیگ" رئیس ستاد رئیس جمهور آمریکا نیکسون و هنری کیسینجر دبیر شورای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا صورت می گرفت. هدف جلو گیری از سیطره کمونیست ها به هر بهائی بود.
امروز نه از حزب کمونیست قدرتمند (پی.چی) خبری است و نه از اردوگاه سوسیالیسم, سرمایه مالی با عملکردهایش به انچه می خواست در اروپا و اروپای شرقی رسید. سالها آنها فریاد بر آوردند و از دیوار آهنین و مشت آهنین که بر فراز سر انسانهای دربند قرار دارد, تبلیغات شان را سازمان دادند. به هر نوع اعمالی که توانستند مبادرت ورزیدند. پس از فروپاشی اتحاد شوروی, به تکه تکه کردن سرزمین ها اقدام کرده و کارگران و زحمتکشان را در تمام پهنه گیتی پراکندند. در این تفرقه اندازی, آنها با شعار سرمایه داران متحد شوید وارد کارزار شدند. در اروپا با هدایت صندوق بین المللی پول, بانک مرکزی اروپا و اتحادیه اروپا, با تخصیص وام های کلان و صدور اسلحه, روز به روز به فربه نمودن بانک داران و سرمایه داران متحد خود اقدام کردند. معلوم نیست یونان را چه نیروئی تهدید می کند که باید اولین وارد کننده اسلحه از آلمان باشد. و در چنین روزی که با بدهی ۴۰۰ میلیادری و وضعیت فلاکت باری دچار شده, محافل دست راستی در آلمان بنویسند که مردم یونان سست و تنبل شده و نباید با درآمد مردمی دیگر در اروپا زندگی کنند! چرا اعتراف نمی کنند که یونان قربانی سر پا ایستادن سرمایه داری آلمان و فرانسه گشته است؟
اینک جنگی عریان آغاز شده است. به آنها گفته شد می خواهید اتحادیه اروپا باقی بمانید؟ راه روشن است. صندوق بین المللی پول, بانک مرکزی اروپا, اتمام حجت سرمایه مالی را برای کشور های حلقه ضعیف اروپائی در دستور کار قرار داده است. ریاضت اقتصادی مدنظر آنها کشتاری آرام و بیصدا, در پرتو قانونییت مصوب پارلمانها و همدستی دولت های سوسیال دمکرات است. کارگران و زحمتکشان با تشکل هایشان در این گیرودار به مقاومت بر خاسته اند.علیرغم میل آشکار بخشی از رهبران سازشکار این تشکلها در فرانسه و اسپانیا, روند رو به رشد مقاومت دیده می شود. رادیکالیسمی که عرصه جدیدی را گشوده است می تواند مایه امید تغییری باشد که سرمایه مالی, مرکزیت تحمیلی اش را از طریق بازوهایش در حال پیاده کردن است. این نوع مقاومت ها در عرصه میدانی ریشه دوانیده و رهبران جدیدی را متولد می کنند.
آنها بدنبال قربانی اند. قربانیان انان در برون رفت از این بحران, اردوی کار, زحمتکشان, سالمندان و کودکان هستند. جنگی مهیب و کشتاری آرام و بیصدا که نیازی نه به پرواز هواپیمائی و نه بمبی دارد, که از درون به تلاشی جوامع انسانی مشغول گردیده اند. تحمیل ریاضت اقتصادی, یعنی به بردگی کشیدن جامعه, آن نقشی که اردوی کار در فرآیند تولید داشت, توسط دولت های کاسبکار و فاسد و دلالان بانک ها به یغما رفته است. امروز سهم "ارزش اضافی" که همه حیات جامعه باید با آن نیرو می گرفت, تبدیل به بومرنگی شده و به چهره زحمتکشان بازگشته است. مبارزه ادامه دارد. آیا آنها خواهند توانست اردوی عظیم کار را که تغییر جهانی را در دستور کار خود قرار دارد به زانو در آوردند؟

"من از گستاخی و توحش موجود که سیستم سرمایه داری زندگی اکثریت ساکنین کره زمین را از هر لحاظ مختل نموده, قضاوت را به شما می سپارم... اما مردم جهان برای نجات انسان از این بربریت نیاز به تصمیم بزرگی دارد. تا زمانیکه جهان به این شیوه اداره می شود ما شاهد صلح ـ آرامش نخواهیم بود.
روزا لوکزامبورگ"
   
کاوه بنائی ــ رم

* "مشت ها در جیب" نام فیلمی از مارکو بلو کیو فیلم ساز چپگرای ایتالیا