کوتاه مثل آه...
ده سروده


مجتبا کولیوند


• سنگ ریزه‌ای
به جنبش درآمد
و ناگهان کوه فروریخت... ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۹ فروردين ۱٣۹۱ -  ۲٨ مارس ۲۰۱۲


 
١
گُل شقایقی در باد
پرپر می‌زند
و دل من نیز


٢
ای دلبند...
زمانه تا کنون به من نزده لبخند
لبخند به لب هم‌رهم باش
تا من نشوم مشوش.


٣
شب من سیاه ا‌ست
روز تو روشن باد...


٤
صبحگاهی
همینکه دست پر مهر آفتاب
روی گل بادام لغزید
در فضای باغ
پیله‌ی پروانه‌ای ترکید.


٥
شب که دست مادری
چهل‌چراغ ستاره‌ها را می‌افروزد
کودکی بربام خاطره به خواب می‌رود


٦
سحری
در پشت دیوار باغ سیبی
که پر از شکوفه بود
دو زنبور عسل به دزدی می‌رفتند.


٧
دستی در جیب مشت شد
بی‌آن‌که
فریادی شود در هوا...


٨
باران
به علف های هرز نیز آب می‌دهد
چه بی‌دریغ است باران.


٩
سنگ ریزه‌ای
به جنبش درآمد
و ناگهان کوه فروریخت...


١٠
بوسه‌ی تو
بر دستان زنی که دوستش داشتی
برق مهتاب بر دریاچه


kolivand@andische.de