گفتگو ابزار تفاهم (۳)


مسعود افتخاری


• بعد از جمع بندی و شناسایی دلایل بن بست گفتگوها، با شیوه و رویکردی جدید به ادامه آنها بپردازیم. این جمع بندی می بایست حاوی درس آموزی و کسب تجربیاتی باشد که با استفاده از آنها بتوان از شکست مجدد گفتگوها اجتناب ورزید و نیز به شیوه ای کاملا متفاوت وارد دور جدید گفتگوها شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٣ فروردين ۱٣۹۱ -  ۱ آوريل ۲۰۱۲


چون تیشه مباش و جمله بر خود متراش/ چون رنده ز کار خویش بی‌بهره مباش
تعلیم ز اره گیر در امر معاش / نیمی سوی خود می کش و نیمی می پاش (ابوسعید ابوالخیر)

در نوشتارهای گذشته پیرامون گفتگو به مثابه راهی برای تفاهم، ابزاری در جهت همفکری و مجرائی برای همکاری و اشتراک عمل نوشتیم. این سری نوشتارها را ادامه می دهیم و امید این است که هم به قواعد حاکم بر یک گفتگوی موفق پی ببریم وهم در نهایت به تطبیق کاربردی این نوشتارها درتعامل سیاسی و دیالوگ به قصد همگرائی برسیم. جنبش آزادی خواهی ایران از دیرباز از نبود فرهنگ دیالوگ سازنده در راستای گره گشائی از بن بست های جدی خود رنج برده است. در این مورد مشخص، جنبش سیاسی ما از همه جنبش های دیگر در جهان ضعیف تر است. با این همه، تعداد کنشگران سیاسی که عملا برای رفع این معضل تلاش می ورزند، انگشت شمار است. قبل از این که قدرت های استعماری (همچنان که در کنفرانس زیر زمینی استکهلم) دست ما را گرفته و پا به پا ببرند و شیوه دیالوگ را به ما بیاموزند بهتر است خودمان آستین ها را بالا ببریم و به این مهم بپردازیم.

چرا گفتگوها به بن بست می رسند؟ دلایل شکست گفتگوها چیست؟

چرا سنت دیالوگ و گفتگو درمیان ایرانیان ( به طور اعم) و نیروهای سیاسی ( به طور اخص) بسیار ضغیف است؟ زبان فارسی، روان و شیوا و مجهز به یک ملودی زیبا و دلنشین است. پس چرا ما از این ساز برای همنوازی، هماهنگی و همکاری استفاده نمی کنیم؟ چرا ما با هم به گفتگو نمی نشینیم و اگر هم گفتگوئی داریم به گونه ای نتیجه بخش به سرانجام نمی رسد؟ این پرسش ها، بی رحمانه بر پیشانی این جنبش حک شده اند و به پاسخ های روشنی نیاز دارند.
با کمال تأسف کارهای پژوهشی و مطالعات علمی جدید قابل اتکا در این عرصه(فقدان سنت دیالوگ و مدیریت مشکلات از طریق گفتگو) ، دست نایافتنی است و نگارنده تردید دارد که در ایران اساسا کاری در این حوزه صورت گرفته باشد. نه تنها در خصوص گفتگو و تبادل نظر به مثابه یک فعالیت اجتماعی مهم، بلکه در عرصه زبان شناسی(لینگوستیک) هم تلاش های محدودی به عمل آمده است. آنچه که در زیر مطالعه می کنید برگرفته از پژوهش هایی است که در غرب صورت گرفته است.

گفتگو یک سرمایه گذاری سودمند است نه یک هزینه

تلقی و انتظارما از یک "گفتگو"، از همان آغاز، سرانجام آن را تعیین می کند. فاکتور مهم در انجام و توفیق گفتگوها دیدگاه ما نسبت به آنهاست. آیا شرکت ما در یک گفتگو، از سر ناچاری و از روی جبر و ملاحظاتی است که به ما تحمیل می شوند و یا گفتگو را راهی مفید و مهم در پاسخ به یک معضل مشخص می دانیم؟ بی تردید گفتگوها تنها در بحران ها و تنگناها به کار نمی آیند. بسیاری از گفتگوها( و در دنیای کنونی، بخش بیشتر آنها) به منظور برنامه ریزی های بلند مدت، هدف گذاری ها، طرح استراتژی ها و به قصد نوآوری صورت می گیرند. از این رو با انرژی و با دادن اهمیت کافی به آغاز و تداوم گفتگوها به آنها وارد شویم. گفتگو مهمترین و برجسته ترین شاخص مدنیت و اجتماعی بودن انسان است. گفتگو یک سرمایه گذاری سودمند برای عبور از یک بحران، پاسخ به یک معضل و نیز برای گره گشائی و راهیابی است.
گفتگو را به مثابه حادثه ای موقتی که در ظرف زمانی و مکانی خاصی صورت می گیرد و تمام می شود ندانیم. گفتو یک پروسه مداوم است. گفتگو پروسه و روندی در حال شدن که در طی آن پدیده ای(اختلاف یا بحران) از میان میرود و پدیده جدیدی( توافق ها – راهکارها- برنامه ها) جای آن را می گیرد از این رو هم روانشناسان، هم جامعه شناسان و هم زبان شناسان، گفتگو را یک سرمایه انسانی- اجتماعی می دانند که در آن انرژی دوجانبه مایه گزاری می شود و نتیجه مشخصی با هدف دست یابی به وضعیتی بهتر حاصل می شود. بر این مبنا هرگاه "گفتگو" را یک فعالیت اجتماعی مهم بدانیم که در صورت برخورداری از روشمندی و قواعد الزامی حاکم برخود، به نتایج بسیار مهمی راه خواهد برد، در آن صورت نگاه ما به این کنش اجتماعی ارزشمند، ژرف تر و شیوه آغاز و ادامه آن هم، به گونه ای متمایز از آنچه که تا کنون تجربه کرده ایم خواهد بود.
این که گفتگو یک فعالیت ممتاز و واجد اهمیت است، تنها به "مذاکرات" و یا گفتگو برای مدیریت اختلاف ها و برون رفت از بحران ها محدود نمی شود، بلکه در ساده ترین دیالوگ های روزانه هم مصداق عینی پیدا می کند. تصور کنید که در یک جلسه یا محفل برای اولین بار باب "گفتگو" را با یک فرد نا آشنا می گشائید. تصویری که از شما در طول "گفتگو" در ذهن مخاطب نقش می بندد و برداشت شما از رفتار مخاطب در طی یک ارتباط گفتاری، مبنای مهمی برای ملاقات ها و ارتباطات بعدی شما به وجود می آورد. در این مورد دو وضعیت امکان وقوع دارند. یا آن گفتگو به نزدیکی و ادامه ارتباط بین شما منجر می شود و یا موجب دافعه و گریز شما از همدیگر می شود. درست از همین رو "گفتگو" را یک سرمایه گذاری می دانند. موقتی دانستن و رفع تکلیف کردن در برخورد با "گفتگو" از دلایل شناخته شده شکست گفتگوهاست.
گفتگوهای از بالا به پائین (اصطلاحا از موضع بالا) با یک خودخواهی و تحقیر مخاطب توأم هستند و پیشاپیش محکوم به شکست می باشند.
"گفتگو" یک فعالیت اجتمعای و اجبارا دوسویه است. شما حدااکثر نیمی از زمین بازی را در اختیار دارید و نیمه دوم متعاق به مخاطب است. تمامیت خواهی و تلاش برای پوشاندن همه مکان و زمان گفتگو آن را از دیالوگ روان و سیال به یک مونولوگ بی فایده تبدیل می کند و گفتار دوجانبه بر مبنای درک متقابل را به شکل رابطه رادیو و شنونده در می آورد که در آن یکی حرف می زند و دیگری می شنود. "گفتگو" می بایست در فضای توأم با تواضع و شنوندگی متقابل صورت گیرد.

فرار از موضوع و محور گفتگو

به یاد دارم که حدود ٨ سال پیش در یک مهمانی بودم. بر سر پلاتفرم حزب دمکرات مسیحی سوئد بحث محدودی بین دو فعال سیاسی ایرانی در گرفت. ضمنا این دو نفر هر دو عضو یک سازمان سیاسی و لذا مواضع سیاسی مشابهی هم داشتند. ترجیح می دهم این دیالوگ را عینا اینجا بنویسم ( اسامی مستعار هستند):
محسن: می دانید که لایحه جدید حزب دمکرات مسیحی به مجلس پیشنهاد می کند که والدین امکان مرخصی و مراقبت از کودک در سه سال اول را داشته باشند. بحث پایه ای آنها این است که سپردن کودکان در سن کمتر از سه سالگی موجب محرومیت آنها از محبت مداوم والدین و در نتیجه ناهنجاری های رفتاری در آنها در سنین بالاتر می شود. وانگهی سیستم دفاعی کودکان زیر سه سال ضعیف است و آنها با حضور در محیط آلوده کودکستان، مکررا مریض می شوند و والدین عملا ناچار می شوند از کار مرخصی بگیرند. پس بهتر است که سه سال اول را بتوانند با دریافت حقوق به مراقبت و پرورش کودکان خود بپردازند.
شیرین: (با صدائی نسبتا محکم وغرا) پس شما می خواهید زنان را از فعالیت در جامعه، به کار در خانه، بچه داری و آشپزی بر گردانید.
محسن: (با مکثی کوتاه که ناشی از یک عصبانیت پنهان بود و ضمن این که نگاهش را روی حاضرین به نشانه دادخواهی چرخاند) پاسخ داد: " خیر نه من چنین چیزی می گویم و نه حزب دمکرات مسیحی که من از مخالفانش هستم. من فقط متن لایحه را بیان کردم. در رد و قبولش چیزی نگفتم. خود حزب هم می گوید زن و مرد خود توافق می کنند که کدامشان از کار مرخصی بگیرند. شما از کجای حرف من حکم محکومیت زنان به کار در خانه را استخراج کردید؟!
نیازی به توضیح نیست که این گفتگو چرا به سرعت به بن بست جدل و پرخاشگری می رسد. چنین گفتگوئی، دلسوزانه و روشنگرانه نیست. هدفش اگر که تأمین احساس رضایت زودگذر شیرین از وارونه کردن بیان و منظور محسن نباشد اساسا هیچ نتیجه دیگری به جز قفل زدن به فضای حاکم بر آن جمع نداشت.
زبان آدمی با آدمیزاد                   کند کاری که با خس می‌کند باد
زبان بسیار سر بر باد دادست        زبان سر را عدوی خانه زادست                  
زبان و گوش دادت کلک نقاش        که گاهی گوش شو گاهی زبان باش       (وحشی بافقی)

زمانی که پاسخ های آماده برای همه پرسش ها نداریم

طرفین یک گفتگو نمی توانند انتظار داشته باشند که به همه موضوعات و پرسش های مطرح شده در یک گفتگو تسلط کامل داشته باشند. این توقع نه معقول است نه ریشه در هیچ واقعیتی دارد. همه چیز را همگان دانند و همگان از مادر زائیده نشده اند. انتظار این که یک فرد باید ازهمه چیز سر در بیاورد مولد دو مشکل اساسی است. نخست ایجاد این احساس که یک فرد با داشتن احاطه به همه امور، شایسته جایگاه ممتازی در گفتگوست. دوم این که اگر موضوعی مطرح شود که خارج ازدانش و اطلاعات او باشد به شدت سرخورده و مستأصل می شود و به زودی میز گفتگو را( در بیشتر موارد با پرخاشگری و یا قهر و رنجش برای جبران ضعف خود) به هم می زند.

پروانه یا خرمگس؟

گفتگو بین دو نفر و یا در یک گروه مثل باغچه ای می ماند که لبریز از گلها و پروانه هاست. اما همچنان که در طبیعت پیش می اید در باغچه گفتگو هم همه چیز زیبا و دل انگیز نیست. هم پروانه های سبکبال و زیبا و هم خر مگس ها در حال چرخش هستند. هم گلها و رایحه دلپذیر آنها و هم خارها و علف های هرز را می بینید. فضای زیاد و توجه چندانی به خرمگس ها ( سخنان نادرست، مثال های نامناسب و عصبانیت های لحطه ای) ندهید. پروانه ها و گل ها را داشته باشید, ومهمتر از همه این که این باغچه گفتگو پیش فرض کدام اهداف است. اگر اهداف مهم هستند پس باید فضای گفتگو را به دلسوزی و روشنگری و تلاش برای رسیدن به هداف ها اختصاص داد.

ترک یا تداوم گفتگوها؟

گفتگو و به ویژه مذاکرات سیاسی و رای زنی های مهم، مثل میز پینگ پنگ می ماند. شما می توانید امتیازات را با رعایت قواعد بازی کسب کنید. در بازی پینگ پنگ توپ تنها یک بار می تواند روی میز شما زمین بخورد و الا یک امتیاز از دست می دهید. پس نباید بگذارید توپ زیاد توی زمین شما باشد. در یک گفتگو وقتی با پرسشی مواجه هستید حتما باید پاسخ دهید و ضمنا پاسخ شما می بایست کوتاه و قابل فهم باشد. در پینگ پنگ اگر توپ را بیرون میز رقیب بزنید یک امتیاز از دست می دهید. اگر پاسخ شما به یک پرسش یا اظهار نظر طرف گفتگوی تان در کادر موضوع مطرح شده نباشد هم قافیه بحث را باخته اید و هم گفتگو را به یک مسیر انحرافی کشانده اید که می تواند به مجادله و در سخت ترین حالت به ترک گقتگوها بیانجامد.
اگر فکر می کنید که عامل تشنج و رفتن گفتگو به وادی جدل و عصبانیت شما هستید این معضل را با دو تکنیک حل کنید. یا مستقیما بپذیرید که شما استنباط نادرستی از پرسش داشته و لذا عذرخواهی کنید( بهترین روش) و یا تقاضای استراحت و قطع موقت گفتگوها را بکنید. با دادن یک استراحت پنج دقیقه ای هم فضای عاطفی و عصبانیت جای خود را به عقلانیت و بازگشت به خط اصلی گفتگوها می دهد و هم امکان مشورت و چاره جوئی برای جلوگیری از شکست گفتگوها را به دست می آورید.
برای تداوم گفتگوها کوشش کنید و هرگز میز مذاکره را در حالی که گفتگوها به سرانجام روشنی نرسیده ترک نکنید اگر رقیب شما میز گفتگو را ترک کرد به احترام او(آنها) از جایتان بلند شوید اما میز را همزمان ترک نکنید و دوباره بنشینید. نشان دهید که تداوم گفتگوها مهم است. تحقیقات گوناگون نشان داده است که باقی ماندن در کنار میز مذاکره این سیگنال را به طرف گفتگو می دهد که شما برای از سر گیری گفتگوها در فرصت بعدی آماده هستید. و نیز این که ترک گفتگوها گزینه شما نیست.

دعوت مجدد به گفتگوها

ترک گفتگوها و در هم پیچیده شدن مذاکرات و توقف آنها نه استثناء که قاعده است. کمتر مذاکره و گفتگوی مهمی در همان گام اول و دردور نخست به نتیجه مططلوب می رسند. گفتگوها تنها در صورت تداوم و تکرار نتیجه خواهند داد. اگر برای ادامه گفتگوها برنامه زمانی مشخصی تعیین نشده است و قطع گفتگوها ناشی از بن بست بوده است در ادامه گفتگوها ابتکار عمل را به دست بگیرید و برای ادامه و از سر گیری گفتگوها پیش قدم شوید. با این کار دو سود مشخص عاید شما می شود. نخست این که اگر شما موجب دلخوری و یا یأس طرف مقابل شده اید با دعوت مجدد به گفتگو، فضای مثبتی ایجاد می کنید و دوم این که با فراخوان به گفتگو عملا به موقعیت میزبان ارتقاء پیدا کرده نشان می دهید که جاافتادگی سیاسی و اجتماعی بیشتری دارید.

جمع بندی و شناسائی نکات دردسرآور و تشنج آفرین

زمانی که یک مذاکره یا گفتگو به خاطر عدم رعایت قواعد حاکم برگفتگوها (و نه موضعات مهم، محوری و استراتژیک) به بن بست می رسد و قطع می شود، می بایست به جمع بندی دور اول گفتگو ها و شناسائی نقاط حساس، مرزهای ممنوعه و عوامل درگیر در شکست گفتگوها بپردازیم. پرسش های زیر می توانند آغازی برای تلاش در این جهت( دست یابی به یک جمع بندی به دور از تعصب) باشند:
آیا نگاه تمامیت خواهانه، یکسویه و حریص طرفین موجب توقف گفتگوها شده است؟
شیوه اداره گفتگوها، توزیع زمان و روند اجرائی گفتگوها چگونه بوده است؟
مسائل مورد توافق کدام ها هستند؟ آیا از دیوارهای مشترک برای نزدیکی و اجماع استفاده کافی شده است؟
نقش ما در ادامه و یا گسست گفتگوها چیست و کدام مسئولیت بر دوش ماست؟
بعد از جمع بندی و شناسایی دلایل بن بست گفتگوها، با شیوه و رویکردی جدید به ادامه آنها بپردازیم. این جمع بندی می بایست حاوی درس آموزی و کسب تجربیاتی باشد که با استفاده از آنها بتوان از شکست مجدد گفتگوها اجتناب ورزید و نیز به شیوه ای کاملا متفاوت وارد دور جدید گفتگوها شد. اگر امکان دارد شخص و یا نیروی ثالث و ناظری را به دور جدید گفتگوها دعوت کنید. فرد یا نیروی ناظر می تواند با استفاده از بی طرفی و نقش خنثی خود از درگیری های جدید جلوگیری کند و نیز عامل اتصال و نزدیکی طرف های گفتگو باشد. بی تردید طرف سوم (ناظر)می بایست به طور نسبی از سوی طرفین گقتگو پذیرفته شود.
در دور جدید گفتگوها در گام اول روی عوامل اختلاف برانگیز زیاد مکث نکتید و در صورت امکان دستور جلسه کاملا متفاوتی را روی میز بگذارید.

ادامه دارد
فروردین ۱٣۹۱
massoud.eftekari@gmail.com