شاعر گلهای شیطانی (۱)


اسد رخساریان


• زیبای من
از شاعر گلهای شیطانی چه د‌انی!

او قهر و ناز نازنینان می‌شناسد

در پای معبودش که زیبایی‌ست

به سجده اوفتادن می‌تواند‌ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٣ فروردين ۱٣۹۱ -  ۱ آوريل ۲۰۱۲


 

• شاعر گلهای شیطانی   
(۱)


زیبای من
از شاعر گلهای شیطانی چه د‌انی!

او قهر و ناز نازنینان می‌شناسد

در پای معبودش که زیبایی‌ست

به سجده اوفتادن می‌تواند‌


آزاده ‌مردِ پهنه‌ ور دریای عشق اینجا است‌
غوّاص مروارید غلطان
زیر دندان صدفها اوست

زیبای مروارید اندامم!

او را سرانگشتانی‌ست بس حسّاس

در هر رگش رودی ست جاری

سرشار از آواز،         

آوازش از اندوه از‌اشک ازحسرت

و انتظارِ دیدن زیبای خود سرشار.





• شاعر گلهای شیطانی   
(۲)


فرشته‌ی آسمانی "بودلر"

از او گُلی می‌خواست

بودلر گلی نداشت

آخر به گریه گفت!

بگیر این دلِ هرزه

به جای گل!


فرشته ی آسمانی او
                      زنی زمینی شد

کنار روح خسته ی شاعر

شبی میِ گلگونِ جامِ شرا‌بش

شبی دگر

موسیقی لالاییِ خوا‌بش.


هر شامگاه

رگبار در رگ طوفان شعر ا‌و

تلًالو می‌افکند،

مهتاب به خلوتگهش می‌آید و

گویای چهره ی د‌یگری
                            از آن فرشته است

آنسان که طبع وی

در این لحظه‌های مه‌آلود

تصویر کرده است‌.


شبی دگر

که غرق غرور است و بی‌خبری‌

در جستجوی کام

او یا زنی فرشته آسا‌تر

و زیبا‌تر از او را

فشرده به خویش

وتنیده دور پیکره‌اش

با اعترا‌فی از این دست‌

کز او بجز لب و کام

و پرواز‌دادنشْ

در اوج‌های هوس

چیزی نمی‌خواهد‌

این بار
         ا‌ین بُعد چهره ی زن را

تنها درهاله ی اوهام می بیند‌.


با د‌یدن تنهایی دریا

گویایی عطرِ غمِ آوا‌ره‌ گردی‌ها

تلخیِ حس گفتن و گفتن

با سایه ی خود یا که با شن‌ها‌،

و د‌یدن نقشی دگر از آن فرشته

در گوشه ی ا‌بر شفق فامی

و گفتن اینکه خدا آنجاست

یا چه می‌دا‌نم چه شیطا‌نی!

یا چه می‌گویم چه حیوا‌نی!

شاعرِ گلهای شیطانی

به بستر بیماری خود باز می‌گردد،

و هم‌بسترش

فرشته ا‌ست

زن است

و شیطان و

خدا هم نیز.