ابرمتن و رهایی از سانسور


فرهاد حیدری گوران


• ابر متن، خواننده ی فعال را می طلبد و موجب محو شدن فاصله میان نویسنده و خواننده می شود. سیال، چند گانه، تغییرپذیر و نا ایستا ست. برخلاف ساختار کتاب که مبتنی بر ایستایی و آغاز و پایان است، آغاز ها و پایان های متعدد می تواند داشته باشد و بنیان آن بر همین کنش های غیر قطعی است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٣۰ تير ۱٣٨۵ -  ۲۱ ژوئيه ۲۰۰۶


 
ابر متن  ( hypertext ) پدیده ای است که در دهه ی ۱۹۷۰ با کشف شبکه ی وب توسط  تد نلسون شکل گرفت. گسترش خرده ریشه وار ( rhizomatic  )  ابرمتن  بر فرهنگ ، کنش ارتباطی و تعامل بشری تاثیر عمیقی گذاشته است. اکنون دیگر در هر خانه ، اداره  و دیگر فضاهای شخصی و عمومی ، فضای مجازی حضوری واقعی دارد. به تعبیر دیگر ، عصر فناوری های برتر ، استعاره و مجاز را  به امر واقع هستی انسانی تبدیل کرده است.در باب خصوصیت های ابرمتن ، طی این چند دهه ی اخیر بسیاری مقالات و کتاب ها به زبان های مختلف نوشته شده ، و بوتیقای آن در حال تکوین است. جورج . پی لندو ، نظریه پرداز مطرح ابرمتن  ، این پدیده را به کلی از تعریف های سنتی جدا می داند و خود در پی  بازتعریف  مفاهیم کلیدی نوشتار ابرمتنی  بوده است. در این مقال،  قصد ورود به مباحث تیوریک را ندارم. با این حال بر اساس نظریه های لندو و جی.دی. بولتر  ، مقدمتا به ساختار شناسی ابرمتن می پردازم و سپس بر می گردم به وضعیت انتشار اندیشه در ایران که موضوع اصلی این نوشته است.
ابر متن ، خواننده ی فعال را می طلبد و موجب محو شدن فاصله میان نویسنده و خواننده می شود. سیال ، چند گانه ، تغییرپذیر و نا ایستا ست. برخلاف ساختار کتاب که مبتنی بر ایستایی و آغاز و پایان است ، آغاز ها و پایان های متعدد  می تواند داشته باشد و بنیان آن بر همین کنش های غیر قطعی است. در واقع  ما در یک فضای ابرمتنی با مولفه هایی همچون مرکز، حاشیه ، درون و بیرون سر و کار نداریم و تمایز میان این مولفه ها دیگر به هیچ وجه تعیین کننده نیست. از همین جاست که متن از صورت بندی کتاب  رها می شود. ابر متن به صورت شبکه ای از عناصر پویا و نقش گذار شکل می گیرد و این قابلیت را دارد که غیر خطی و نامتوالی باشد. افزون بر این ، این امکان هم وجود دارد که نویسندگان مختلفی از چهار گوشه ی جهان و به صورت همزمان یک متن یا شعر و داستان را بنویسند که نمونه هایی از آن در سایت eastgate  و دیگر سایت های ابر داستانی (  hyperfictional ) یافت می شود. به لحاظ جامعه شناسی نوشتار ، ذکر این نکته هم مهم است که ابرمتن خاصیت ضد پایگانی
( Antihierarchical ) دارد و به دموکراتیک شدن نشر و گفتمان بشری یاری می رساند. این همان اتفاقی است که در موقعیت کنونی نشر در ایران ، راهگشا خواهد بود. شخصا به هیچ یک از کتاب هایی که از صافی مجوز می گذرند و ویترین کتاب فروشی ها را می آرایند اعتقاد ندارم. وقتی نویسنده هم خودش را سانسور می کند و هم کتاب او به اشکال مختلف " بررسی و ممیزی " می شود نمی توان به فرایند نوشتن و خواندن اعتماد کرد . در زمینه ی ادبیات داستانی و هنری این روند به مراتب چشمگیرتر است. در واقع، نوشتن و تفکر در ایران از سه مقوله  آسیب جدی دیده است که به مثابه ی اضلاع یک مثلث عمل می کنند: ساختار سنتی کتاب ،  سیستم رسمی نشر، و نظام های داوری .
 کتاب ، ساختاری بسته دارد و انباشته از پیش فرض ها و الگوهای مسدود کننده ی متافیزیکی است . آغاز و پایانی که ساختار کتاب معطوف به آن است همان آغاز و پایانی است که در ایده ی متافیزیک حضور ژاک دریدا نهفته است . دریدا می نویسد " پایان نوشتار خطی ، مستلزم پایان کتاب است " ( درباره ی گراماتولوژی ) . رسیدن به چنین نظریه ای ، به هیچ وجه  تصادفی نیست. پشت سر این جمله ، تاریخیت کتاب و مرزهای متافیزیکی آن ایستاده است و برای تجربه ی آزادی متن ، باید  آن را بن فکنی کرد.
 
سیستم رسمی نشر هم که تکلیف همه چیز را پیشاپیش مشخص کرده است. ضرورت مجوز ، ولو آنکه یک ضرورت اخلاقی باشد حاصلی جز برهوت اندیشه و نوشتار ندارد که در بهترین حالت ، ادبیات و فرهنگ عقیم را زمینه سازی می کند. در این سال ها ، بهترین کتاب ها همان ها بوده اند که هرگز نوشته نشده اند یا نوشته  شده اند و مجال انتشار نیافته اند.  کافی است علت شمارگان اندک کتاب را از نویسندگان و خوانندگان بپرسید ، از پاسخ های کلیشه شده که بگذریم به این واقعیت می رسیم که نویسنده و مخاطب ،  هر دو در برزخ نوشتن و خواندن مستقر شده اند و راهی به دیگر سو ندارند. نکته طنزآمیز قضیه این جاست که کتاب های داستانی بر آمده از چاه ویل مجوز و سیستم انسدادی نشر، داوری هم می شوند و جایزه هم می گیرند. نظام داوری ادبیات در ایران بر گور تفکر بنیان گذاری شده ، و ضلع سوم مثلثی است که استبداد را بازتولید می کند و به آن مشروعیت می دهد . راه دور نرویم . در بیانیه های  داوران جوایز ادبیات ، همواره این تبصره به صورت ضمنی و تلویحی  لحاظ شده که فقط کتاب هایی مورد داوری قرار می گیرند که در داخل ایران منتشر شده باشند.  خیلی ساده ، معنای چنین رویکردی این است که  فقط به کتاب هایی جایزه تعلق می گیرد که از صافی مجوز گذشته باشند . این رویکرد اگر همراستایی با  سیاست های رسمی نشر و تایید آن نیست پس چیست؟ مگر ادبیات مرز می شناسد که چنین مرزبندی می شود ؟ نکته ی تامل برانگیز این جاست که در هیچ یک از این بیانیه ها به کتاب هایی که مجوز نگرفته اند و منتشر نشده اند اشاره ای نشده است .ساز و کار داوری های دولتی و رویه ی  غالب آن ها هم جای خود دارد و همگان از چند و چون و رسمیت آن باخبرند. 
در چنین موقعیتی، فضای وب، فضای رهایی است. به این فضا بیندیشیم.