معضل کسروی - ف. قابوسی

نظرات دیگران
  
    از : ب. بهرامی

عنوان : چه کسی بی سواد است؟
کسروی را می باید در زمان خودش سنجید.
ایا بی دلیل است که ما امروز گرفتار وضع کنونی هستیم؟ مردمی که بزرگان، فرهیختگان و رادمردان گذشته خود را درست نشناخته وبدتر از آن، آنان را تخریب کرده، بی سند و مدرک و ارزیابی ای همه جانبه هر گونه تهمتی را بر آنان روا دارند، به همین سرانجامی گرفتار می شوند که ما ایرانیان شده ایم. کسروی نیز چون هر انسان دیگری بری از اشتباه نبوده است ولی چنان شخصیتی داشته است که اگر به اشتباهی پی می برده است، به روشنی آن را پذیرفته وبه جبران آن بر می خواسته است. در این باره سعید نفیسی که در یکی از گردهمآیی های "کتاب سوزان"کسروی شرکت داشته است(که این خود یکی از کارهای نادرست و اشتباه کسروی بوده است) خاطره ای نقل کرده و شهادت میدهد که او چگونه تذکری را که نفیسی به او داده پذیرفته و فورن در رفع اشتباه خود کوشیده است.
کسروی همه زندگیش در مطالعه، تحقیق و بررسی گذشت، اشتباه وبر خوردهای ناراست هم کرد ولی در میهن پرستی و عشق او به بهبود وضع مردم و پیشرفت جامعه ایران از دید من تردیدی وجود ندارد. او جانش را در راه سرافرازی و پیشرفت مردم ایران نهاد. من وشما اقای ف.قابوسی چه کرده ایم که این همه ادعا نیز داریم؟ پاکی و درست کاری کسروی نمونه وار است و امروز و در این آلودگی و تبه کاری در حکومت اسلامی ارزش وکمبود آدمی چون او هزاران بار بیشتر احساس میشود. او تنها کسی است که در آن زمان در دادگستری، زمان که مجالی دست داد، در برابر رضا شاه ایستاد و او را در یک پرونده زمین خواری محکوم نمود. نویسنده که با دست ودل بازی نارواترین تهمت ها را به این مرد بزرگ و از افتخارهای ایران وارد آورده است، کم ترین توجهی به وضع آن روزگار ایران، امکان های بسیار محدود کسی چون کسروی نکرده است و چنین می نماید که در باره کسروی اصولن آگاهی چندانی ندارد. رفتار کسروی به هنگام مآموریت از سوی رضا شاه برای رو در رویی با شیخ خزئل دست نشانده انگلیسی ها که با توطئه ویاری همه جانبه آنان، سودای جدایی خوزستان رادر سر داشت، نمونه تاریخی روشنی از درست کاری، شرافتمندی و دلیری وبی باکی اینمرد یزرگ است.
این نوشته نشان می دهد که آدمی تا چه اندازه خطا کار و گاه خود بزرگ بین است. شگفت انگیز نیست که شمار زیادی از ما ایرانی ها خود را در هر زمینه کارشناس دانسته ودر هر موردی نیز همه جق رادارا هستیم! اگر تاریخ مشروطه کسروی نبود که آن را با امانت و دقتی بی مانند همراه با ده ها سند ومدرک در اختیار ما نهاد، روشن نیست چه کسی توانایی انجام چنین کاربزرگ وماندگاری را داشت و ما چگونه می توانستیم از رویدادهای آن دوران چنین آگاهی های درستی به دست آوریم؟ لابد می باید دست به دامان دانشمندی چون ف. قابوسی می شدیم! جناب، دست کم در باره آن چه که می خواهی بنویسی اندکی مطالعه بفرما و چنین بی گدار به آب مزن. هزار چون شما هم نمی توانند نه تنها بزرگ مردی چون کسروی را تخریب کنند که چنین برخوردهای سطحی، بی پایه و تهمت آلودی، ارزش او را باز هم بیشتر خواهد نمود. راستی چه کسی بی سواد است؟
۴۴۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣۹۱       

    از : جواد مفرد کهلان

عنوان : کسروی عالی بوده ولی نه کامل
کسروی محقق خوبی در زمینه تاریخ و لغت بود. جاهایی از تاریخ و جغرافیای تاریخی که روی آنها وقت گذاشته بود، درست و حسابی کار کرده بود. تنها کتاب زبان آذری وی به صرفاً به نتیجه اشتباهی رسیده است و آن اینکه زبان آذری همان زبان ترکی ارانی بوده است که به تدریج جایگزین پهلوی آذربایجان شده بوده است. مسعودی از سه زبان دری، پهلوی و آذری در آذربایجان نام می برد که از این میان زبان دری زبان اداری بوده و زبان پهلوی معرب زبان قدیمی و زبان آذری زبانی بود که به تدریج از عهد روادیان و گرگریان روادی جایگزین زبان پهلوی معرب میشد. کلمات اران (از ریشه آر =به کردی آتش) و اگوان (از ریشه آگ= آتش) و آلوان (از ریشه آلوو= آتش) و اوتی (به ترکی یعنی آذری)جملگی به معنی آذری هستند. ولی کسروی و پیروانش تصور کرده اند که کلمه آذری اشاره به زبان پهلوی آذربایجان بوده است. در حالی که این زبان صرفاً پهلوی نام داشته است نه آذری.
۴۴۹۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣۹۱       

    از : علی اصلی

عنوان : همه مجنون و من بس معقول؟!!!
من همیشه به طور جدی طرفدار حقوق همه مردم ایران برای تکلم و تدریس جدی زبان مادری قومی در کنار زبان واحد ملی بوده و هستم - نه تنها به خاطر انسانیت و منطق و انصاف - بلکه همچنین به خاطر آنکه از شنیدن هر کدام از این لهجه ها و زبانها عمیقا کیف می کنم و به وجد می آیم و حتی چنین تنوع زیبا و مشعوف کننده ای را باعث استحکام هر چه بیشتر میهن نیز می دانم و نیز می گویم چه حیف و چه حماقت بس عظیمیست تضعیف و از بین بردن هر کدام از این میراث و گنجینه های ملی که اتفاقا باید شدیدا حفظ و ترغیب هم بشوند درست مثل زبان مشترک و واحد ملی ما.....اما جناب قابوسی با تحکمی شدید و لحنی بعضا "صد در صدی" به توضیح یا "نقد" پرداخته اند که البته به یک "فحاشی آکادمیک نما" بیشتر می ماند !! لحن ایشان به نظر من گویای خودشیفتگی حاد می باشد و گویا ایشان واقعا علامه بینظیر و بدون خدشه دهرند - گرچه نوشته نه چندان کم اشتباه ایشان چنین ادعایی را به طنز بیشتر شبیه می سازد. اشتباهات یا کمبودهای کسروی یا هر کس دیگری به جای خود - اما چنین خود شیفتگی جنون واره ای چرا؟! ضمنا یکنفر با حوصله تر از من لطفا معنای فاشیسم را قدری برای ایشان بشکافد و نیز به این ادعای رایج عوامانه بپردازد که نیچه به "جنون" دچار شد آنهم به خاطر فلسفه اش - یا به قول جناب قابوسی چون ظرفیت فلسفه نداشت!!:):) ... بگذریم... اما سوال و خواسته من از اخبار روز این است که اصلا جناب ف. قابوسی کیستند و چه تحصیلاتی دارند؟! من که از ایشان چیزی جز چند نوشته به تناوب تکرار شده در سایتهای آذری و نیز پان ترکیست چیزی پیدا نکردم!! آیا می توانید به ما بگویید که ایشان کیستند؟!
۴۴۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣۹۱       

    از : میم نون

عنوان : فاشیسم
فاشیسم یک مفهوم فلسفی است و تعریف دایره المعارفی استاندارد دارد.
فاشیسم را نمی توان به دلخواه تعریف کرد و هر کس که مثلا کتاب سوزی را تأیید کرد، او را فاشیست قلمداد کرد.
فاشیسم ایدئولوژی خونخوارترین، شووینیستی ترین و ارتجاعی ترین قشر بورژوازی امپریالیستی است.
فاشیسم که فحش واژه نیست تا به هر رهگذر داده شود.
میم نون با دکتر قابوسی برای اولین بار با همین مقاله ایشان آشنا شده و هرگز غرضی نسبت به ایشان نداشته. اکنون هم ندارد. نظر آدم ها می تواند عوض شود. دوست را که بر اساس نظر مشترک انتخاب نمی کنند.
میم نون بقیه آثار کسروی را هم تحلیل خواهد کرد. اگر احیانا حق با دکتر قابوسی باشد، او هم به نوبه خود نقد خواهد نمود.
مسئله را نباید لوث کرد و به سطح نازلی تنزل داد.
۴۴۹۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣۹۱       

    از : میم نون

عنوان : با مدعی
میم نون اصلا به کتابسوزی و غیره اشاره نکرده. تمایلات کسروی به این و ان را هم نه زیر علامت سوال قرار داده و نه تأیید کرده.
او فقط مقاله و متد بررسی دکتر قابوسی را به قدر بضاعت معرفتی ـ نظری اش تحلیل کرده. اگر نون میم گرامی ردیه ای بر نظرات میم نون دارند، بهتر است مشخصا با ذکر حکم مربوطه اثبات کنند.
میم نون جهان بینی کسروی را قبول ندارد، غیرعلمی می داندش و کتاب سوزی و انکار اصالت زبان آذری و غیره را نیز تأیید نمی کند.
حرف او این است که تحلیل باید اوبژکتیف و مدلل و فاکتمند باشد.
هم جنبه های مثبت و مترقی کسروی تبیین شود، هم خدمات بزرگش و هم اشتباهاتش.
همه بر اساس فاکت و مدرک.
تحلیل دکتر قابوسی اما غرض ورزانه بنظر می رسد و نه علمی.
۴۴۹۲۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣۹۱       

    از : نون میم

عنوان : طیری در تکفیر میم نون
"میم نون" بجای فهم مقاله "معضل کسروی" و استدلال بر له یا علیه آن با گریز به خیالاتی چون "فئودال آذری" بابت خالی کردن عقده دل نسبت به نویسنده مقاله به حاشیه رفته است. و چون از نوشته های کسروی که در آنها از هیتلر تمجید شده است و یا از مراسم کتابسوزان او با مریدانش بی خبر است که در آنها ـ بر طبق نظر شاهدان عینی چون پرفسور (آذری) محسن هشترودی ـ حتی رمانهای ادبی خارجی را هم میسوزانده اند؛ لذا مجبور به گریز به صحرای محشر "فئوادالهای فارسی" است. چراکه اگر باخبر است و باز از کسروی تمجید میکند، پس باید در آینده نزدیک منتظر کتابسوزان جدیدی باشیم.

عقده مندی "میم نون" نسبت به نویسنده مقاله از آنجائی آشکار تر میشود که در مقاله "معضل کسروی" سخن از علم و منطق رفته است و نه از "متد دیالکتیک" که "میم نون" با انتساب آن به این مقاله در پی عقده گشائی رفته است.

اما از آنجائیکه نوشته "میم نون" حاکی از عدم اطلاع نسبت به فاشیسم است که به نادرست به دیگران نسبت داده است. لذا برای روشن شدن او باید اشاره کنم که فاشیست مثلا کسی است که کتابسوزان را تایید کند و به کسانی که نادرستی کتابسوزان را گوشزد میکنند ایراد نابجا بگیرد.
۴۴۹۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣۹۱       

    از : میم نون

عنوان : سیری در تحلیل دکتر فرهاد قابوسی
نسخه قبلی حاوی اغلاط املائی بود.
لطفا اگر ممکن باشد، با این نسخه جایگزین سازید.
ممنون:

• این اولین نوشته ای است که ما از دکتر فرهاد قابوسی خوانده ایم و دل مان می خواهد که روی برخی از احکام ایشان راجع به کسروی مکث و بحث کنیم تا بلکه نظر خام ما به محک بخورد و تصحیح شود.

حکم اول
کسروی را هرکسی از ظن خود تعبیر کرده و به اوج اعلی و یا به حضیض سفلی رسانده است:
حقیقتی که گویای شخصیت متناقض او ست.

۱

• دکتر قابوسی ظاهرا مقاله خود را از آخر شروع می کنند.
• محقق باید پس از بررسی اسناد و فاکت ها دست به استنتاج نهائی بزند.
• ولی ایشان در سطر اول نوشته خود نتیجه نهائی را کف دست خواننده بی خبر می نهند.

۲

• نکته قابل انتقاد دوم، متد بررسی ایشان است:
• ایشان بلافاصله از «شخصیت متناقض کسروی» دم می زنند.
• این شیوه بررسی بوی سوبژکتیویسم معرفتی می دهد:

• سوبژکتیویست ها دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت را تخریب می کنند، اوبژکت را دور می اندازند و سوبژکت را یکه تاز بلامنازع میدان می سازند.

• شخصیت انسان ها در هر حال نمی تواند به مثابه علت العلل تلقی شود.
• برای اینکه شخصیت انسان ها خود معلول و محصول علل اوبژکتیف (عینی) است.

• برای اثبات صحت ادعای خود به تفاوت شخصیتی انسان هائی که در شرایط عینی متفاوت بار آمده اند، می توان اشاره کرد:
• کوخ نشینان شخصیت دیگری کسب می کنند تا کاخ نشینان!

• بنابرین شخصیت و خصایص اخلاقی ثانوی اند نه اولین!

حکم دوم
و این از آن رو که او در باطن کم سواد بود اما در ظاهر در سیطره انحصار سواد به ادبیات و قحط الرجال پر معلومات می نمود و می نماید.

• دکتر قابوسی علت تناقض شخصیتی کسروی را در سطح نازل سواد ایشان می دانند.
• چون کسروی ضمن بیسواد بودن، نقش باسواد بازی می کرده و در جامعه او قحط الرجال بوده، مثلا دکتر تقی ارانی و ۵۳ نفر معاصر ایشان نبوده اند، پس شخصیت تناقض مند کسب کرده بود.

• این جور استدلال ها در شأن یک دکتر نیست.
• ولی چه می شود کرد که شعور اجتماعی افراد از عوام تا علما بوسیله وجود اجتماعی آنها تعیین می شود.

• ما بخشی از نوشته های کسروی را تحت عنوان «سیری در جهان بینی احمد کسروی» مورد تحلیل قرار داده ایم و از تیزبینی و علمیت متد تحلیل او ـ علیرغم عدم آشنایی به متد دیالک تیکی تحلیل ـ حیرت کرده ایم.

• اکنون از دکتر قابوسی نظر و برداشت بکلی دیگری می شنویم که برای ما کنجکاوی برانگیز است.

حکم سوم
آخوندی بود سرو زبان دار که تحت تاثیر عقاید فاشیستی زمانه اش در گیرودار شکست سنت ها جا و بیجا اظهار نظر کرده است.

۱

• شیوه تحقیق دکتر قابوسی شیوه تحقیق جالبی است، البته اعتبار علمی که هیچ، اعتبار تجربی هم ندارد:
• چون بسته به مخاطب می توان از این حکم دکتر قابوسی برداشت مثبت و یا منفی کرد.
• آخوند که در قاموس همه، صفت مذمومی نیست.

۲

• فاشیست قلمداد کردن بی مهابای کسروی تکاندهنده است.

• اولین بار این اتهام را از زبان فئودالی آذری در آلمان شنیدیم، که از سرتاپایش فاشیسم تراوش می کرد.

• بخشی از آذری های پان ترکیست تمامت «گنجینه ترمینولوژیکی» فاشیسم و نازیسم را از آن خود کرده اند و بسان فاشیست های بی غل و غش «می اندیشند!»

• حقیقتی تلختر از زهر است ولی چه می شود کرد.

• اکنون برای بار دوم کسروی فاشیست قلمداد می شود.
• ما در تحلیل نظرات کسروی حتی یک بار، به گرایشات فاشیستی برخورد نکرده ایم، بلکه برعکس با شخصیتی مسئول و طرفدار پیشرفت و حقیقت مواجه بوده ایم.

حکم چهارم
اما نه سواد تحقیق علمی در آن موارد را داشت و نه از جامعه شناسی باخبر بود.
این است که بسیاری از نوشته هایش هم نادرست و هم خطرناک از آب در آمدند.

۱

• ما در تحلیل اوبژکتیف نظرات کسروی به نتیجه کاملا دیگری رسیده ایم و جا به جا از تسلط شگرف کسروی به متد علمی تحلیل ابراز حیرت کرده ایم و لب به ستایش گشوده ایم.

• البته دکتر قابوسی ظاهرا برای تعریف تحقیق علمی معیار دیگری را به خدمت می گیرند که از شیوه تحلیل خودشان آشکار می گردد.

۲

• باطل قلمداد کردن بسیاری از نوشته های کسروی آسان است، ولی این ادعا باید با تکیه بر فاکت های عینی اثبات شود.
• در غیر این صورت، از حد ادعا فراتر نمی رود.

۳

• در مورد خطرناکی آثار و افکار کسروی شاید دکتر حق داشته باشند.
• در ایام کودکی از آخوندی مطلع خواستیم که آثار کسروی را برای مطالعه در اختیارمان بگذارد، او هم دقیقا با همین تشخیص ما را از مطالعه آنها منع کرد.

حکم پنجم
اما در ایران معاصر او و ما که از سر ادب زدگی فرهنگ و فقدان عقل علمی و تحقیق نوشتن را به تساهل با تحقیق یکی می گرفتند و می گیرند و مترجمین را محقق می شناسند، از او که صرفا روایت تاریخ و جمع آوری لغت کرده است، محقق تاریخ و زبانشناس ساخته اند:
چراکه نه آن را داشته ایم و نه این را داریم!

• این حکم دکتر فاقد معنی روشنی است:
• مفاهیم دکتر در این حکم به احتمال قوی فاقد قرینه عینی اند:
• ادب زدگی
• ادب زدگی فرهنگی
• عقل علمی
• تحقیق نوشتن

• این جور مفاهیم استاندارد نیستند و نمی توانند میان نویسنده و خواننده پلی از تفاهم و تفهیم بزنند.

حکم ششم
کاش که این مرد که نه زبانشناس بود و نه مورخ (!) به روایت بهتر و دقیق تاریخ مشروطه و آذربایجان بسنده می کرد، دچار خود بزرگ بینی و مالیخولیای فاشیسم نمی شد و در پی دین سازی نمی رفت.

۱

• تاریخ انقلاب مشروطه کسروی را تصادفا در ایام کودکی خوانده ایم و از تصور دقت، زحمت و مشقت جسمی، روحی و فکری مصروف بدان، حتی در همان هنگام لب به قدردانی و ستایش گشوده ایم و در مقابل مولف زحمتکش آن از صمیم قلب سر تعظیم فرود آورده ایم.

۲

• تکرار مکرر فاشیسم بدون درک و توضیح چند و چون ماجرا کمکی به کسروی شناسی نمی کند.
• دین سازی کسروی را می توان بر اساس فاکت های عینی و واقعی توضیح داد.

• ما قصد گمان ورزی در هیچ موردی نداریم، ولی تدوین و تبلیغ آیین نو و زبان واحد و حتی حمایت از رضا شاه می تواند به نیت و به امید غلبه بر تشتت فئودالی ـ خانخانی و تشتت فکری ریشه دار در جامعه و ایجاد ملت واحد با آیین و زبان واحد تحت فرمان دولت بورژوائی واحد صورت گیرد.

• میرزا علی معجز شاعر انقلابی و روشنگر بزرگ آذربایجان نیز اشعاری در مدح رضا شاه سروده است، حزب کمونیست ایران حتی تا مدت ها نظر صریح و روشن راجع به ماهیت رضا شاه نداشت.
• حیدر عموغلی حتی ـ اگر اشتباه نکنیم ـ بر ان بود که از اقدامات ضد رژیم خانخانی و ملوک الطوایفی رضا شاه باید حمایت کرد.

• چنین گرایشی از سوی کسروی در بدترین حالت گرایشی بورژوائی ـ ملی است و نه فاشیستی.

• فاشیسم ایدئولوژی دیگری است با محتوای طبقاتی دیگر، با سمتگیری بکلی دیگر نسبت به انسان و توده های مولد و زحمتکش!
• فاشیسم فلسفه خاص خود را دارد.
• فاشیسم ارتجاع محض است و بر تز سیطره ابربشر کذائی بر توده های مولد و زحمتکش مبتنی است.
• فاشیسم انسان را انسانیت زدائی می کند و توده های مولد و زحمتکش را برده می سازد.
• فاشیسم بر ضد علم و روشنگری موضع می گیرد، به اشاعه خرافه از هر نوع می پردازد، کسروی اما طرفدار سرسخت علم و روشنگر خستگی ناپذیر بی بدیلی بوده است.

• ما اتفاقا در ایام نوجوانی با کسانی آشنا بوده ایم که رابطه ای تنگاتنگ با کسروی داشته اند.
• از هیچ کدام از آنها حتی حرفی در زمینه گرایش فاشیستی داشتن کسروی نشنیده ایم.
• آنها بیشتر به آته ئیسم کسروی اشاره می کردند.

حکم هفتم
کسی که بدون ظرفیت علمی و توان تحقیق منطقی به مسائل پر دامنه و پیچیده فرهنگی و اجتماعی که درک شان متضمن ظرف و توان بسیار است، دست برد، لاجرم از بیراهه افراط و تفریط، مطلق گرائی و جنون سر در خواهد آورد.

• مفهوم «مسائل پر دامنه و پیچیده فرهنگی و اجتماعی که درک شان متضمن ظرف و توان بسیار است!» ظاهرا غیرمنطقی و نادرست فرمولبندی شده است.

• منظور دکتر قابوسی شاید این بوده، که برای درک مسائل پر دامنه و پیچیده فرهنگی و اجتماعی لیاقت علمی خارق العاده لازم است.
• و چون کسروی به زعم ایشان فاقد این لیاقت علمی بوده، دچار افراط و تفریط شده، دچار مطلقگرائی و جنون شده است.

• ابلیس واره نمودارسازی دشمن خود ربطی به تحقیق اوبژکتیف و علمی ندارد.
• مگر اینکه بر اساس فاکت های عینی و واقعی جنون کسروی اثبات شود.

حکم هشتم
همچنانکه سرنوشت نمونه های والاتری از او نظیر "نیچه" و "هایدگر" در غرب نشان داده اند:
که اولی دچار جنون شد و دومی به خدمت جنون خطرناک تری که نازیسم باشد در آمد:
کسروی هم سر از دین سازی در عصر اتم در آورد که باز نشانی از جنون است.

• این شیوه استدلال دکتر قابوسی است:
• ایشان برای اثبات جنون کسروی و فاشیست بودن ایشان، دست به دامن نیچه و هایدگر می شوند:
• کسروی مظلوم به چرخش قلمی با نیچه ـ پیامبر فاشیسم که کتاب هایش در مدارس آلمان هیتلری تدریس می شوند ـ و هایدگر که از فاشیست های جان بر کف آلمان بوده، در یک ردیف قرار داده می شود.

• به چه دلیل؟

• چون کسروی در عصر اتم به دین سازی پرداخته است.

• استدلال بدی نیست، ولی فقط به درد عوامفریبی می خورد و لاغیر.

اگر دین سازی صرف نشانه فاشیسم و جنون باشد، پس باید همه دین سازان ملی و بین المللی هیتلریزه شوند.
پایان
۴۴۹۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣۹۱