پژاک در ۵۳ پرسش - گفتگو با ریوار آبدانان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۴ فروردين ۱٣۹۱ -
۱۲ آوريل ۲۰۱۲
این گفتگو در مجله ولاتی آزاد ـ ارگان رسمی حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) منتشر شده است:
۱- در سالگرد تأسیس پژاک قرار داریم. بهعنوان شروع بحث ابتدا به این مسئله بپردازیم که پژاک از نقطهنظرهای مختلفی تعریف و ارزیابی شده است؛ خود شما اگر بخواهید بهطور خیلی خلاصه پژاک را تعریف کنید آن را چطور بیان میکنید؟
در ایران و زیر سلطهی نظام جمهوری اسلامی هیچ امکانی برای زندگی باقی نمانده است. مداخلات ابرقدرتهای جهانی نیز جز تشدید بحران، راهحلی به ارمغان نیاورده است. جامعه در نوعی وضعیت بدتر از مرگ دستوپا میزند. فشارهای اقتصادی، بیکاری، فساد اخلاقی، تبعیضها و ستمهای جنسیتی و ملی، خودباختگی فرهنگی، کاهشیابی سطح زندگی افراد به رفتارهای غریزی و سودپرستانه، مرگ معنوی، سرگردانی و آشفتگی فکری، اعتیاد، خودکشی و صدها مورد دیگر بیداد میکنند. در برابر اینهمه معضل اجتماعی، پژاک یک راهحل است. یک منبع امید است. یک شیوهی زندگی جدید است. ظهور تازهی یک اراده است که تسلیم این شرایط مرگبار نمیشود. هر فرد یا ملتی که در ایران بهسر میبرد اینک با دو گزینه روبهروست: قبول تسلیمیت محض در برابر شرایط موجود یا مبارزهی بیامان برای زندگی شرافتمندانه و آزاد. یا باید تن به فرومایگی، بیهویتی و خودباختگی داد یا تا سرحد مرگ برای آزادی و ارزشهای انسانی مبارزه کرد. بیهوده خود را فریب ندهیم: راه دیگری وجود ندارد. در چنین وضعیتی پژاک، پایانیست بر دورهی شوم تسلیمیتها. پژاک، رد تمام بردگیهای عقیدتی، فکری، سیاسی و هویتی است. پژاک، خودآگاهی شرق کوردستان و اصرار بر پاکنمودن خویش از تمامی آلودگیها و بردگیهاست. پژاک، حرکت ارادهمند، جدی و متداوم یک خلق بهسوی زندگی آزاد است.
۲- سالروز تأسیس پژاک مصادف با ۴ آوریل روز میلاد رهبر آپوست. آیا انتخاب چنین روزی برای تأسیس پژاک دلیل ویژهای دارد؟
خلق شرق کوردستان درک عمیقی از شخصیت رهبر آپو دارند. اگر چنین درک عمیقی وجود نمیداشت، در برابر توطئهی بینالمللی ۱۵ فوریهی ۱۹۹۹ و در مقابل دولتها و مزدوران منطقهای که در دستگیری رهبر آپو نقش داشتند، چنان واکنش شدیدی از خود نشان نمیداد. این واکنش دموکراتیک و خودآگاه نشان از یک درد و رنج تاریخی بود. درد فقدان رهبر، فقدان پیشاهنگ، فقدان حزب پیشرو و مبارز، درد انفعالزدگی و عقبنشینی در برابر دستگاههای امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی. پژاک پاسخ خود جامعه بود به چنین محرومیتی. خلق شرق کوردستان با شناخت رهبر آپو به پا خاست، به خودآگاهی و ارادهی مبارزاتی دست یافت و پژاک محصول همین شناخت عظیم اجتماعی است. بیهوده منبع این شناخت را در لابهلای قوانین و فرمولهای رایج علوم آکادمیک جستجو نکنید! این شناخت اصیل جامعه است در برابر قدرتهای خودکامه. به همین دلیل بود که خیزش خلق شرق کوردستان در برابر دستگیری رهبر آپو همگان را مبهوت ساخت. سبب اینکه پژاک نیز برخلاف تمام توازنات موجود در منطقه و ایران گام برمیدارد و مدافع مطالبات راستین خلق کورد است، از همین شناخت عظیم نشأت میگیرد. پژاک، ثمرهی مبارزهی عظیم فلسفی رهبر آپو برای شرق کوردستان است. میلاد رهبر آپو، میلاد همهی ماست. میلاد همهی آنانی که پیکارگر راه آزادی هستند. میلاد رهبر آپو، میلاد دوبارهی شرق کوردستان هم هست. این میلاد دوباره، نام و نمادش پژاک است. بهنوبهی خودم سالروز تأسیس پژاک و میلاد رهبر آپو را به تمامی خلق کورد، بهویژه شرق کوردستان و آزادیخواهان ایران و جهان تبریک میگویم
٣- زمینههای شکلگیری پژاک چه بودند؟ آیا نظیر آنچه برخی تحلیلگران ظاهرشده در رسانههای جمهوری اسلامی میگویند، شرایط خاص صرفا سیاسی موجبات شکلگیری پژاک را فراهم آورد؟
اگر در برابر نیروهای سلطهطلب، یک جریان تاریخی متشکل از مبارزات دموکراتیک وجود نمیداشت، جهان ما تاکنون زیر بار سنگین توحش این نیروها نابود میشد. چیزی که همواره باعث شده امید به زندگی آزاد باقی بماند، وجود مکاتب، طریقتها، سازمانها و جنبشهای آزادیخواه مبارز بوده است. در ایران نیز وضعیت بر این منطق(دیالکتیک) استوار بوده است. بستر اصلی شکلگیری پژاک همین واقعیت تاریخی است. پژاک از بطن جامعه برآمد و برای حل حادترین مشکلات اجتماعی و سیاسی دست به تحولی در نظام فکریـ سیاسی و اجتماعی شرق کوردستان زد. پژاک مطابق روح زمانهی خود شکل گرفت. اگر شرایط صرفا سیاسی یا خارجی در شکلگیری پژاک نقش میداشتند پژاک نیز همانند جرقهای در آسمان مبارزهی سیاسی ظاهر میشد و فرومیمرد. اما وقتی به منطق شکلگیری جریان آپوئیستی نگاه میکنیم، درمییابیم که شکلگیری این جنبش برآمده از یک نیاز و ضرورت ژرف اجتماعی است. جامعهای که در لبهی پرتگاه ایستاده، یا در برابر قدرت حاکم سقوط میکند و بهتمامی تسلیم میشود یا دست به واکنشی مقاومتطلبانه میزند. شرق کوردستان سقوط مرگبار را قبول نکرد. شکلگیری پژاک نمود عینی این واقعیت است.
۴- آیا دستاوردهایی را که پژاک تا به امروز به همراه داشته، کافی میدانید؟
البته که خیر! ملت کورد شایستهتر از آن است که ما کادرهای پژاک به فعالیتهای کنونی خود رضایت دهیم. تا این ملت به آزادی نرسد ما همچنان فعالیت خود را ناکافی میدانیم. پژاک در برابر نگرش خودپرستی، انفعال، بسنده کردن به وضعیت موجود، عوامفریبی و حزبگرایی مرسوم ایستاد. اصولا درست در زمانی که هر کس چنین میانگاشت که ما کوردها مبارزهمان را انجام داده و نتیجه نگرفتهایم و به همین دلیل دیگر مبارزه کافیست، پژاک وارد عرصه شد. پژاک نشان داد که جامعهی فاقد مبارزهی سیاسیـ اجتماعی مستمر محکوم به سرسپردگی و مرگ است. از همین رو هر روز بر دامنهی فعالیتهای خود میافزاییم. پژاک، همیشه با دید انتقادی به عملکرد خود مینگرد و سعی میکند روزبهروز سطح این عملکردها را بالاتر ببرد. هر کادر پژاک نیز با چنین دیدگاهی تلاش میکند خود را نوسازی کرده و فعالیتهایش را اعتلا ببخشد و بدین ترتیب خود را شایستهی رهبر آپو، حزب و خلق خود سازد.
۵- سیاست از منظر پژاک چه تعریفی دارد؟ چه نوع سیاست کوردی را قبول و چه نوع را رد میکند؟
سیاست از نظر پژاک نیروی تصمیمگیری جامعه برای حل و فصل مسائل روزانهی خود و مدیریت امور خویش است. از همین رو پژاک نه خودش در زدوبندهای سیاسی معمول که آکنده از دروغ و عوامفریبی هستند جای میگیرد و نه اجازه میدهد که خلق کورد را به چنین دامها و دسیسههایی بکشانند. سیاست واقعی همان مشارکت و گفتگوی جامعه برای حل مسائل روزانهی خود است بنابراین در جایی که مشارکت و حضور جامعه مطرح نباشد نمیتوان از سیاست هم دم زد. سیاست بدون اخلاق نیز تنها به رانت، سرکوب، اختناق و دیکتاتوری میانجامد. به همین دلیل هر نوع سیاست حزبی که منجر به وابستهکردن خلق کورد به قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای شود نه سیاست راستین بلکه نوعی ضدیت با خلق کورد است. ما به شدت با چنین سیاستی مخالف هستیم و در برابر آن میایستیم. سیاست پژاک، یک سیاست اجتماعی است نه یک سیاست قدرتطلبانهی گروهی نخبهی حزبی.
۶- جنبههای ملی و کوردستانی تا چه حد در پژاک برجسته است؟ چرا پژاک بهجای پروژههایی که دنبال قدرت سیاسی حزبی هستند اینهمه از پروژهی ملت دموکراتیک و کنفدرالیسم دموکراتیک خلق صحبت میکند؟
ما برخلاف جنبشها و سازمانهای قدرتطلبی که ملت را تنها یک ابزار برای رسیدن به اهداف خود میدانند، صادقانه به آزادی جامعه و رسیدن به فرم ملت دموکراتیک باور داریم. ملت دموکراتیک نقطهی مقابل پروژهی دولتـ ملت است. به اندازهای که دولتـ ملت منجر به جنگ و غارت و انحصارگری میگردد، ملت دموکراتیک در جهت عدالت، برابری و آزادی هدفمند است. ملتی که تحت سلطهی دولت قرار دارد بازیچهی دست سیاستهای ضدانسانی میشود و دچار هرنوع بیچارگی و فلاکتی میشود. حتی اگر آن دولت یک دولت کورد باشد بازهم تضمینی برای برآوردهشدن مطالبات و خواستههای خلق وجود ندارد. دولت همیشه خیانت به آرزوها، حقایق و خواستههای ملت را در خود میپرورد. پژاک، جنبش حسابخواهی از خیانتهایی است که در حق ملت کورد صورت گرفته است. ما هرگز در صف سلطهگران، خائنان و مستبدان قرار نمیگیریم
۷- آیا با دولت، اعم از دولت کورد و دولتهای حاکم بر کوردستان، سازش نخواهید کرد؟
تنها در یک صورت میتوان دولت را در کنار جریان دموکراتیک جامعه قابل قبول دانست و آن «پذیرش متقابل» است. این پذیرش نیز نیازمند یک قانون اساسی دموکراتیک است که در آن حقوق جامعه به رسمیت شناخته شده باشد. دولت چه از نوع کورد چه غیرکورد، تا زمانی که حقوق جامعهی کورد را به رسمیت نشناسد و دست از انحصارگری خود برندارد نمیتواند پذیرفته شود. اگر در قانون اساسی دموکراتیک، به تمام آزادیهای اجتماعی اقرار کرد و مکانیسم خودمدیریتی دموکراتیک جامعه را به رسمیت شناخت در آن صورت میتوان دولت را بهعنوان یک سازمان که اندوختهای عظیم از تجربه و تخصص را داراست، در کنار دموکراسی پذیرفت. اما کارکرد دموکراسی، کاهشدهی مستمر حیطهی دولتیشدن است. فعلا از سوی هیچکدام از دولتهای منطقهای و حتی گرایشات دولتخواه کوردی نیز چنین نرمشی در قبال جامعهی دموکراتیک نشان داده نشده است. جمهوری اسلامی حتی یک گام برای قانون اساسی دموکراتیک برنداشته و به شدت محافظهکار و بسته است. دولتی که قانون اساسی باز و دموکراتیکی نداشته باشد، در سیاست نیز بسته و محافظهکار خواهد ماند و نمیتواند گشایشی در مسائل ایجاد کند.
٨- ملت دموکراتیک چگونه به سازماندهی دست مییابد و میتواند امور خود را مدیریت کند؟
پروژهی کنفدرالیسم دموکراتیک مد نظر ما سازماندهی ملت دموکراتیک است.
یعنی ملتی با انواعی از تفاوتهای دینی، زبانی، فرهنگی، فکری و... را در خود جای میدهد. به جای «مرکزگرایی» که هم دولتهای مقاطع مختلف تاریخ ایران و هم احزاب مخالف آنها را قاطع، نامنعطف و تکمحور ساخته است، کنفدرالیسم دموکراتیک یک فرم باز و منعطف است؛ بنابراین با آزادیهای بیان، مشارکتهای داوطلبانه و تنوعپذیری سازگاری دارد. خود ساختار پژاک نیز بر اساس چنین انعطافی شکل گرفته است. ما برخلاف ردهبندیهای حزبی مرسوم، نه حزب طبقهی کارگر هستیم و نه حزب طبقهی متوسط. پژاک سازمان کل اقشار و تفاوتمندیهای اجتماعی است. زیرا با چنین ساختاری میتوان برای رسیدن به ملت دموکراتیک پیشاهنگی و فعالیت نمود. احزاب و سازمانهایی که دنبال دولتیشدن و سلطهیابی بر جامعه هستند، هرچند که این کار را با شعار کورد و کوردستان انجام دهند، نمیتوانند دموکراسی و آزادی به ارمغان بیاورند
آنها به اربابان تازهی کورد مبدل میشوند. اما ملت دموکراتیک ارباب و کارفرما ندارد. خودش همهکاره است. این ملت ساختاری است چند زبانی، چند اتنیسیتهای، چند دینی، چند مذهبی و دارای تشکلهای سیاسی متکثر
۹- این نوعی خودمختاری نیست که پیشتر نیز برخی احزاب از آن بحث میکردند؟
خیر. این ستاتوی سیاسی را خودمدیریتی یا اتونومی دموکراتیک مینامیم. خصلت دموکراتیک آن به تمامی متفاوت از ساختار حزبگرایانهی قدرتطلب است. این یک ستاتوی کاملا خلقمحور است. احزاب نیز میتوانند در چارچوب آن جای بگیرند، اما همهی آن نیستند. یعنی احزاب و سازمانها نیز میتوانند جزئی از آن باشند
۱۰- نقطهی آغاز این دموکراسی کورد کجاست؟
ما تاریخ باشکوهی از رفتارها و رویکردهای دموکراتیک در میان ملت کورد سراغ داریم. این است ریشهی دموکراسی خاورمیانهای. دموکراسی، خونی خاورمیانهای در بدن دارد. من از سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک، بافت منعطف، تنوعپذیر و تکثرگرای آن صحبت کردم. وقتی به بافت خود پژاک و نحوهی سازماندهی آن نیز نگاه کنید همین تنوع را میتوانید به راحتی ببیند. این امر، سیاستهای تجزیهطلبانهی دولت را درهممیکوبد(کوردستان نهتنها تجزیهطلب نیست بلکه خودش قربانی تجزیهگری دولتهای منطقه است). در عین حال ذهنیت بیمار کورد کلاسیک که حتی به ذهنش هم خطور نمیکند با سایر همتبارهای خود پیوند و اتحاد درست کند در پژاک مورد مداوا قرار میگیرد. ما یاد گرفتیم که خودباور باشیم و روی پای خود بایستیم. زیرا اولین اصل مهم برای دموکراسی وجود یک اراده، موجودیت و هویت است. وقتی این اراده، موجودیت و هویت در میان نباشد دموکراسی متولد نخواهد شد. وقتی سیاست عملگرایانهی وابستگیساز محور قرار گیرد نه اراده میماند و نه هویت. بنابراین تمام سازمانهایی که سیاستهایشان موجب وابستگی آنها به قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای میشود بهطور خودکار به دشمن دموکراسی مبدل میشوند. نیت آنها هرچه میخواهد باشد؛ فرقی نمیکند. بهطور مثال اگر سه نیروی سیاسی به نامهای ۱ و ۲ و ٣ موجود باشند و نیروی ۱ و ۲ محور سیاستها و عملکردهای خود را وابستگی به نیروی ٣ قرار دهند(به دلیل سلطهی ایدئولوژیک، توان سیاسی، نظامی و مالی نیروی شماره ٣) آنگاه یک فضای تکمحور بهوجود میآید.
نیروی شماره ٣ به مرکز و سایرین به پیرامون و ابژهی(مفعول) آن مبدل میشوند. تنوع و تکاثر از بین میرود. عملا دیگر نمیتوان از مشارکت سه نیروی سیاسی بحث کرد. نیروی سیاسی قدرتمند کنترل و انحصار همهچیز را در دست میگیرد و چیزی به نام دموکراسی در میان نمیماند. همین امر برای خلقها نیز صدق میکند. پژاک اولین گام خود را با ردکردن کورد ضعیفهشده، رعیتشده، تحقیرگشته، سرگردان و بیچارهای برداشت که کوردستان را تنها در خیالی دستنیافتنی تصور میکرد. درست در مقطعی که هر کس میگفت کوردبودن به خطراتش نمیارزد و بهتر است دیگر نام مبارزه را بر زبان نیاوریم پژاک وارد میدان شد و به مقابله با آثار ویرانگری پرداخت که جامعهی ازهمگسستهی کورد بدان دچار شده بود. پژاک این اصل بنیادین را پیش کشید که آزادی نه با انفعال و خاموشیگزیدن ممکن است و نه با سودای قدرتطلبی و سلطهگری. ملت دموکراتیک، ارادهمند شدن جامعه در مقابل دولت است. دموکراسی رادیکال جای تمام ساختارهای قاطعانهی مرکزی را میگیرد. بدین ترتیب فضای باز و دموکراتیک برای همهی خلقها فراهم میآید. موقعیت ژئواستراتژیک کوردها در خاورمیانه(جایگرفتن در چهار کشور اساسی خاورمیانه) یک شانس عظیم برای دموکراسی فراهم آورده است. به اندازهای که اروپا برای شکلگیری دولتـ ملت به حالت مساعد درآمد و سپس این هیولا را به جان همهی خلقها و مناطق جهان انداخت، کوردها مساعدترین حالت را برای دموکراسی دارند. این همان چیزی است که ما در شرق کوردستان و ایران بر روی آن فعالیت میکنیم.
۱۱- اما آیا فعالیت دفاع مشروع که در آن زبان اسلحه بیشتر مطرح است با دموکراسی سنخیت دارد؟
نهتنها سنخیت دارد بلکه دفاع ذاتی و مشروع جامعه خودش یک اصل دموکراتیک است. یک سیاست دموکراتیک است برای حفظ جامعه در برابر اینهمه استبداد و سرکوب. دموکراسی فاقد قوهی دفاع همیشه با ظهور یک دیکتاتور به پایان میرسد. یک سال بعد از انقلاب ۵۷ ایران دیکتاتوری روحانی به نام خمینی ظهور کرد و همهی ارزشهای آن انقلاب را جاروب کرد. و متأسفانه خلقهای مختلف ایران به دلیل عدم برخورداری از یک چارچوب نظری و عملی در زمینهی دفاع مشروع و ذاتی، نتوانستند در برابر آنهمه جوخهی اعدام و تیرباران بایستند. مقاومتها درهم شکست و دموکراسی در همان حالت جنینی خود سقط گردید. این امر برای همهی خلقها و انقلابها صدق میکند. حتی رادیکالترین انقلاب کورد نیز اگر فاقد اصل دفاع ذاتی جامعه باشد، نمیتواند مانع دیکتاتوری قشر فرادست طبقهی متوسط و عملکردهای مبتنی بر ترور شود. جامعهای که در برابر دولت خلع سلاح شده باشد، حتی اگر گستردهترین نهادهای مدنی، حقوق بشری و حزبی را هم داشته باشد به گیوتین استبداد سپرده خواهد شد.
۱۲- چرا خودباوری و هویت خودبودن اینهمه از دیدگاه شما اهمیت دارد؟
کسی که خود را نشناسد و طبق هویت خود زندگی نکند مبدل به «دیگری» میشود
کوردی که در بطن هویت خود زندگی نکند و به فارس، ترک یا عرب مبدل شده باشد دیگر خودش نیست؛ حتی نمیتوان از انسانبودن او بحث کرد. اگر درختی را به زور مبدل به سنگ کنند آیا میتوان از موجودیت درخت بحث کرد؟ البته که خیر. کوردها مثل درختهایی هستند که به سنگ بدل شدهاند. ما میخواهیم دوباره از دل این سنگ، جوانهای بروید. خودبودن، خودباوری و هویت خود را زیستن همین است. وقتی خودت نباشی دیگر نمیتوانی از تنوعات و تفاوتها بحث کنی. آنوقت دیگر دموکراسی و آزادی نیز بیمعناست. زیرا قوهی انتخاب و گزینش نخواهی داشت. دموکراسی و آزادیِ فاقد گزینه و قوهی انتخاب نیز امری ناممکن است. بنابراین کوردها به اندازهای که هویت خود را حفظ کرده و از زیر تیغ تیز نسلکشی فرهنگی نجات یابند به همان اندازه امکان دموکراتیزهشدن و آزادی نیز پیدا میشود. ما میخواهیم این را درک کنید که این همه سنگ تیپاخورده و ساکت، روزی سبزینهای زنده و شاداب بودهاند. ما داریم از دل تاریخی آکنده از خیانت و مرگ و انجماد، زندگی میآفرینیم
۱٣- پژاک در آینده چه فرم سازمانیای به خود خواهد گرفت؟
پژاک بر مبنای نیازهای هر مرحله استراتژی(راهبردها) و تاکتیکهای خود را مشخص میسازد. پژاک برای یک همگرایی دموکراتیک با سایر احزاب و سازمانهای دموکراتیکـ محیطزیستگرا و فمینیستی ایران و منطقه آمادگی دارد. ما قابلیت آن را داریم که بهگونهای مسالمتآمیز و بر مبنای اصل میهن مشترک، بهطور فعال در ایرانی دموکراتیک به سیاستورزی و سازماندهی بپردازیم. در صورت عدم شکلگیری چنین ساختاری از سوی نظام حاکم در ایران(چه جمهوری اسلامی فعلی و چه نظامی فدرال در آینده) و اصرار بر کوردستیزی، دامنهی مبارزات خود را گسترش خواهیم داد. اگر در فضای سیاسی گشایشی در جهت مطالبات خلق کورد حاصل نیاید، ظرفیتهای دفاع مشروع پژاک چنان است که میتواند با تمامی خطراتی که از سوی دیدگاههای تنگنظرانهی مرکزگرا متوجه کوردهاست، مقابله کند.
۱۴- نقش گریلا در پژاک چیست و به چه شکل عمل میکند؟
گریلا یک نیروی سیاسی، ایدئولوژیک، تبلیغی، سازماندهنده و دفاعی است.
تنها به کار دفاع مشروع نمیپردازد. هر گریلا در برابر استراتژی حزب مسئول است و با توجه به مرحله عمل مینماید. البته که از قوهی ابتکار برخوردار است و با توجه به سمتگیری نیروهای اطلاعاتیـ نظامی دولت و موضع آنها میتواند بهشکل اتونوم(خودگردان) در حوزهی فعالیتی خود عمل کند و در برابر هر تهاجمی که علیه ارزشها، دستاوردها و موجودیت خلق کورد صورت بگیرد، در چارچوب خطمشی دفاع مشروع دست به عمل زند.
۱۵- چرا همیشه برچسب ترور، خشونت، آدمکشی، ضددین، قتل و عامل بیگانهبودن به جنبشهای کورد زده میشود؟ بهخصوص جمهوری اسلامی علیه پژاک یک شبکهی گستردهی تبلیغاتی و رسانهای ایجاد کرده است؛ چرا اینهمه ضدیت متوجه پژاک است؟
در طول تاریخ همواره مبارزین را به نام مرتد، شیطانی، از راه بهدر شده، تروریست، دشمن دین و... تعریف کردهاند. از مانی و مزدک گرفته تا حسن صباح، حلاج و دیگران شاهد چنین برخوردهایی علیه انقلابیون راستین بودهایم. مخدوشسازی سیمای مبارزین همواره بخش عظیمی از سیاستهای سرکوبگرانهی دولتها بوده است. پژاک نیز همیشه آماج چنین حملاتی بوده است. پژاک دست دولت را در کوردستان رو کرده و با ایدئولوژی، سازماندهی، نیروی دفاع مشروع و سیاست خود با همهی یورشهای دولت مقابله کرده است. وقتی سران دولت فکر میکردند که دیگر کوردستان به قلمرو فتح آنها اضافه شده و میتوان جامعهی کورد را از هستی ساقط کرد، پژاک سر برآورد و خیال آنها را نقش بر آب کرد. نسلی که میرفت در درون نظام جمهوری اسلامی همهی ارزشهای خود را بر باد دهد امروزه آگاه شده و با آزادی و مقاومت پیمان بسته است. برچسبهایی که بر پژاک میزنند نشان میدهد که ما تا چه حد منافع پلید رانتخواران دولت، مافیای سپاه پاسداران، بسیج و ولایت فقیه را در کوردستان به چالش کشیدهایم و راه متفاوتی را برای خلق خود ترسیم کردهایم
۱۶- برخی روشنفکران، فعالین و سیاسیون از دوران اتمام مبارزه دم میزنند. پژاک در این باره چه نظری دارد؟
در پاسخ باید گفت کسانی که دم از پایان دوران مبارزه میزنند چه کسانی هستند؟ آنها کسانی هستند که بزرگترین بیاحترامی را در قبال زندگی، خلق و تاریخ مرتکب میشوند. کسانی که مبارزه را امری بیمعنا جلوه داده و از زندگیهای فردگرایانهی مشمئزکنندهی خود دم میزنند به پایان خط رسیدهاند. آنها تسلیم شرایط حاکم شدهاند. جمهوری اسلامی و تفکرات وارداتی غربی چنان دل و مغزشان را بیمار کرده که امیدی به بهبودشان نیست. آنها زیر چرخدندههای ماشین اندیشهکُشی و انسانکُشی دولت نابود شدهاند. آنها شهروندان سربهراه نظام هستند. نهتنها در باتلاق زندگی فردی، غریزی و بیگانه از جامعهی خود همه چیز خویش را باختهاند، میخواهند دیگران را نیز همرنگ خود سازند. همانند کبکی که در قفس افتاده و با نغمه سردادن سایرین را نیز به دام صیاد میاندازد. از نظر ما نغمهشان بسیار بدآهنگ است و هیچ چنگی به دل نمیزند. شعارهای مدرن آنها چیست؟ به زندگی خودتان بچسبید و سعی کنید در کنج خانههایتان به سوپرمن مبدل شوید! آیا مضحکتر و ابلهانهتر از این میتوان اندیشید؟! به باور من نه. حتی یک گیاه یا حیوان نیز برای احترام و حفظ زندگیاش بهتر از این افراد میداند چگونه عمل کند. آنها را به کناری بگذاریم چرا که در گورهای خود خفتهاند.
۱۷- بسیار از این افراد میگویند که دیگر دورهی مبارزهی مستقیم سیاسی تمام شده و باید همه چیز را از راه فعالیتهای مدنی مستقلی که نه به جامعه گرایش دارد و نه به دولت و از طریق شبکههای اجتماعی دنیای مجازی انجام داد. آیا با جنبشهای اجتماعی دنیای مجازی میتوان انقلاب کرد و به آزادی رسید؟
این نیز ترفند تازهای برای منفعلسازی جامعه است. دنیای مجازی تنها در سطحی محدود و همچون یک ابزار میتواند مورد استفاده قرار گیرد. اما اتکای بیش از حد به آن؛ چنانکه در دنیای مدرن امروزی شاهد اثرات مخرب آن هستیم، تنها موجب انفعال و قطع رابطهی انسان از واقعیت میشود. شاید برخی از تأثیرات آن بر قیامهای اخیر منطقه صحبت کنند. انکار نمیکنیم که تأثیرگذار است اما محور و ثقل تحولات نیست. سازمان و نهاد جامعهی مدنیای که به جامعه متمایل نیست و خود را حوزهای مستقل از جامعه میداند فرجامش بلعیده شدن توسط دولت و قدرت است. نمونههای آن را روزانه مشاهده میکنیم. ما به جامعهی مدنی فعال و دموکراتیک باور داریم. جامعهی مدنی باید حیطهی سلطهی دولت را محدود سازد وگرنه خودش به یک ابزار گمراهکننده علیه جامعه مبدل میشود. بدترین نوع این وضعیت را میتوان در ایران و شرق کوردستان مشاهده کرد. طرف تا دیروز ادعای فعال مدنی مدافع حقوق بشر و آزادیهای بیان و اندیشه نشان میداد و امروز کارش شرکت در جلسات مخفی سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی است! یا مثلا در اروپا نشسته و میخواهد از پشت کامپیوتر خود یک جامعهی میلیونی را که با بدترین نوع مشکلات دستوپنجه نرم میکند، به سمت دموکراسی و آزادی سوق دهد! آنهم با تجویز محافظهکاری، دست روی دست گذاشتن و از طریق گزارشات حقوق بشریای که تنها نقشش مشخصسازی ارقام اعدامشدگان، زندانیان، شکنجهشدهها و پروندههای نقض حقوق بشری است و بس. تازه این هم با سانسور شدید علیه وضعیت کوردها، عربها، بلوچها و سایر خلقهای ایران صورت میگیرد. این چه ربطی به جامعهی مدنی، آزادی بیان و دموکراسی دارد؟
۱٨- آیا جنبشهای مدنی خشونتستیز برای یک تحول اجتماعی عظیم و رسیدن به آزادیهای اجتماعی کفایت نمیکنند؟
خشونت، درگیری و جنگ همیشه از سوی نیروهای دولتی تحمیل میشود. دولت بزرگترین سازمان انحصار قدرت است. اعم از قدرت نظامی، سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک. بنابراین همیشه با اهرم خشونت به جامعه فشار وارد میسازد. جامعه قربانی این خشونت و جنگهاست. جنبشهای مدنی که خود را خشونتستیز نشان میدهند متأسفانه بیشتر از آنکه به نقد عملکردهای خشونتآمیز دولت و مقابله با آن بپردازند تلاش میکنند جنبشهای اجتماعیـ سیاسی دیگر را از موضع دفاع مشروع دور سازند. نمونهی عینی آن را در کوردستان میتوان مشاهده کرد. علت این برخوردها این است که این نهادهای مدنی بیشتر توسط اقشار طبقهی متوسط جهتدهی و کنترل میشوند. آنها همیشه دنبال سهمی از قدرت هستند. حتی گاه مطرحکردن مشکلات اجتماعی را نه برای فشار علیه دولت بلکه همچون حربهای برای وزنه پیدا کردن خود در مقابل دولت انجام میدهند. برخی از شخصیتهای این نهادها در ازای امتیازاتی چند به راحتی به سمت ارگانهای دولتی لغزیده و علیه جنبش آزادیخواهی موضعگیری کردهاند. آنها از جمله عواملی هستند که میخواهند از سرعت و تأثیر فعالیتهای جامعه برای کسب آزادیهای اجتماعی بکاهند. تنها نهادهای مدنی دموکراتیک که پیگیر خواستههای جامعه باشند و در برابر دولت دچار محافظهکاری نشوند میتوانند ثمربخش باشند. پیش از تأسیس پژاک، فعالیتهای مدنی گستردهای از سوی کسانی که به اندیشههای رهبر آپو گرایش داشتند در سطح شرق کوردستان صورت گرفت اما با شدیدترین شکل مورد سرکوب قرار گرفتند. اصولا تأسیس پژاک پاسخی بود به این فضای پر از اختناق ضد حقوق بشری و ضد جامعهی مدنی در ایران. تا زمینهی خشونتطلبی دولت از میان نرود نمیتوان انتظار تحقق آزادیهای اجتماعی را داشت. به همین دلیل از منظر ما، دفاع مشروع یک استراتژی است نه یک امر زودگذر و مقعطی.
۱۹- در صورت پیشنهاد تشکیل یک دولت کوچک کوردی به کوردها شما چه برخوردی را در پی خواهید گرفت؟
پروژهی ما برای حل مسئلهی کورد کاملا مشخص است. عنوان آن کنفدرالیسم دموکراتیک است. این یک تاکتیک مرحلهای نیست که با یکسری پیشنهادات فریبندهی نظام جهانی از آن دست بکشیم. اما این به معنای ستیزهجویی یا کنارکشیدن ما از عرصهی تحولات نیست. دولت کوردی نیز هنگامی از منظر ما دستاوردی کوردی محسوب خواهد شد که با یک قانون اساسی دموکراتیک به دموکراسی امکان بروز بدهد. این امر با تشکیل بروکراسی اداری پر زرق و برق و بسندهکردن به شعارها، مارش، پرچم و مرزهای خطکشیشده میسر نیست. جامعهی ما آزادی میخواهد، حتی یک دولت کوردی که به این خواست جامعه بیتوجه باشد و آن را پایمال سازد نمیتواند آرمان جامعه باشد. سازش اصولین میان نیروهای دولتخواه و نیروهای دموکراتیک یک گزینهی نوین در کوردستان است. به این شکل هم در برابر سیاست تفرقهاندازی دشمنان خلق کورد خواهیم ایستاد و هم جبههی کورد را در توازنات منطقهای و جهانی نیرومند خواهیم نمود. اما این نیروها دو خطمشی جداگانهاند و نمیتوانند یکسان انگاشته شوند. یک نیرو میخواهد به دولت دست یابد و با سیاست امتیازدهی مرسوم به دولتهای منطقهای و جهانی برای خود موقعیتی کسب کند و یک نیرو نیز میخواهد با مبنا قرار دادن ارادهی جامعه به پیشبرد دموکراسی بپردازد. نقطهی مشترک آنها کوردبودن است. این میتواند یک همپیمانی میان آنها درست کند اما نهایتا این خطمشی دموکراتیک است که پیروز خواهد بود. زیرا خواست جامعه چنین است. خواست نیروهای دولتخواه هرچقدر هم که زیبا و فریبنده جلوهگر شود نمیتواند خواست همهی جامعه قلمداد شود. دولت همیشه یک گروه مشخص ممتاز را سروری میبخشد. سایرین در برابر آن فرودست محسوب میشوند. به نظرم دیدگاه ما از لحاظ ایدئولوژیک و سیاسی در قبال این مسئله برای هر کس شفاف شده است.
۲۰- کوردستان آزاد از نظر یک کادر پژاکی چگونه تعریف میشود؟
اگر از برخی افراد و حتی ناسیونالیستهای کورد بپرسید کوردستان آزاد چیست آن را در زندگی فردی خود، امکانات مالی و جایگیری در مناصب اداری کوردی خلاصه میکنند. یعنی کسب یک جایگاه در قدرتی با لعاب و عنوان کوردی. و البته با مقداری شعار ملی جهت کم نیاوردن در برابر ناسیونالیستهای فارس و ترک و عرب. ناسیونالیسم، آزادی را در حقوق فردی و غلیان عواطف و عملکردهای جمعی برای برترییابی در مقابل رقیبهای دیگر تعریف میکند. نتیجهی مستقیم این نیز فردگرایی، جنگطلبی و مرگ ارزشهای راستین آزادیخواهانه است. اما از دید یک کادر پژاکی، کوردستان آزاد با شخصیت آزاد، سیاست دموکراتیک و جامعهای آزاد ممکن است. جامعهای که توان مدیریت خود را نداشته و دنبال یک لقمه نان سر دوانیده میشود حتی اگر فراخترین مرزها را به او بدهی و امنیتیترین حفاظهای نظامی را در پیرامون آن بکشی و بگویی در این کشور مستقل زندگی کن، جز بردهای حقیر چیز دیگری نخواهد بود. کوردستان آزاد با مشارکت داوطلبانهی همهی جامعه در تمام تصمیمگیریها و سیاستها امکانپذیر است. علت اصرار ما بر حضور و مشارکت تکتک افراد جامعه در مبارزات سیاسیـ اجتماعی همین است.
۲۱- دیدگاه پژاک نسبت به انقلاب و انقلابیون چگونه است؟
ما با دید سنتی به انقلاب نمینگریم. انقلابها متأسفانه همیشه با لغزیدن به سوی قدرت به ضدانقلاب مبدل شدهاند. انقلاب واقعی نوعی براندازی صرف نیست. به اندازهای که بتوان جامعهای اخلاقیـ سیاسی ایجاد کرد و آن را به یک نظام سیاسی دموکراتیک مجهز ساخت میتوان از انقلاب واقعی صحبت کرد. پژاک در قبال تمام انقلابیون آزادیخواه احساس تعهد مینماید و به ارزشهای انسانی و والای آنها پایبند است. این پایبندی را با تحولی ذهنیتی و احیای تمام ارزشهای دموکراتیک، سوسیالیستی، محیطزیستگرا و فمینیستی به انجام میرساند. به اندازهای که بتوانیم انسانی آزاد و جامعهای دموکراتیک بیافرینیم میتوانیم دم از انقلابیبودن بزنیم. عملکرد پژاک در جهت یک انقلاب مدرن دموکراتیک است. ما از دور بستهی «انقلابـ سلطهـ انقلاب» برای همیشه خارج میشویم. انقلاب ما گذار از تمام انحصارگرایی و سلطهطلبیهایی است که همواره انقلابیون را در فرجام کار به دام خود اسیر مینماید.
۲۲- پژاک چه اقشاری را دربر میگیرد؟
پژاک جنبش تمام اقشار جامعه است. به باور ما تمام جامعه سهم خود را از بحران کنونی دریافت کرده و به نوعی در پی رهیافتی است. ما خود را به هیچ قشر و طبقهی خاصی محدود نمیکنیم. هر آنکه در جستجوی آزادی، دموکراسی و مقابله با استبداد و بیعدالتی است میتواند در صفوف مبارزاتی پژاک جای گیرد. برخلاف جنبشهایی که بدنهی اجتماعی و فعال آن قشرهای فرودست و رهبری آن در قبضهی طبقهی متوسط است، ما جنبش همهی اقشار خارج از حیطهی دولت و قدرت هستیم. زنان، خلقها، جوانان، اقلیتهای دینی و تمام آنانی که به نحوی از سوی دولت و نظام قدرت طرد و مورد ستم واقع شدهاند میتوانند در این مبارزهی عظیم مشارکت نمایند.
۲٣- چه عاملی باعث شد تا پژاک در جنگ قندیل خوش بدرخشد؟
جنگی که در قندیل میان سپاه متجاوز پاسداران با گریلاهای پژاک روی داد آیینهی تمام نمای شکست جمهوری اسلامی بود. جمهوری اسلامی بازندهی این جنگ بود. سپاه پاسداران یک نیروی متجاوز بود که برای فتح آمده بود اما این نیرو با همهی دبدبه و کبکهاش و آنهمه تسلیحاتی که در اختیار داشت فاقد روحیه بود. زیرا ایدئولوژی جمهوری اسلامی از بن دچار فروپاشی شده است. جمهوری اسلامی شاید پول و مادیات و اسلحه هزینه کرده بود اما معنویات، روحیه و انرژی رویارویی با گریلا را نداشت. گریلا نیرویی است که بیستوچهار ساعته برای آزادی خلق به آموزش خود پرداخته و فعالیت مینماید. در عوض، سپاه پاسداران بیستوچهارساعته در حال دزدی، رانتخواری، فساد اخلاقی، چپاول جامعه و زورگویی است. مسلم است که خلق آزادیخواه کورد و نیروی مبارزش یعنی گریلاهای پژاک در برابر دولت سرکوبگر جمهوری اسلامی و نیروهای مزدورش در این نبرد نابرابر پیروز میشود و شد.
۲۴- آیا با رسیدن کوردستان به یک ستاتوی سیاسی مشخص دوران مبارزهی شما به پایان میرسد؟
خیر. پروژهی کنفدرالیسم دموکراتیک تنها مختص به کوردها نیست. ما میخواهیم ایران، خاورمیانه و جهانی آزاد داشته باشیم. به همین دلیل دوشادوش تمام خلقهای تحت ستم منطقه و جهان برای نیل به کنفدراسیون دموکراتیک ایران، خاورمیانه و جهان مبارزه خواهیم کرد. اشتباه نکنید؛ این نوعی صدور انقلاب سلطهطلبانه(هژمونیک) و تمامیتخواه نیست. بلکه همگرایی تمام مبارزات خلقی در سطح جهان است. ما نیز بخشی از جهان مبارزات دموکراسیخواهانه هستیم. شاید نیروهای گلوبال(جهانی) سرمایهداری در حال همپیمانی باشند اما نیروهای دموکراسیخواه منطقه و جهان نیز روزبهروز به هم نزدیکتر میشوند. سرنوشت همهی ما به هم وابسته است.
۲۵- هنر و فرهنگ چه جایگاهی در پژاک دارد؟
هنر نوعی جستجوی حقیقت است. پژاک نیز جنبش حقیقتجویی شرق کوردستان است.
بنابراین پژاکیبودن از لحاظ ماهیت خویش، نوعی هنر است. هنر مبارزهی دموکراتیک؛ هنر مقاومت در برابر هر نوع قدرت و آلوده نشدن به سلطهگری و سلطهپذیری. پژاک، هنر عظیم آزادزیستن است. آیا هنری عظیمتر از این تلاش برای رسیدن به زندگی آزاد اجتماعی هست؟ فرهنگ گویای مقاومت یک هویت در برابر عوامل بازدارنده است. هر جا مقاومت و مبارزهی اجتماعیـ سیاسی تضعیف شود فرهنگ نیز در آنجا متزلزل میگردد. پژاک با احیای فرهنگ مقاومت در برابر دولت بار دیگر زمینهی اعتلای فرهنگ کورد را فراهم آورده است.
۲۶- از نظر یک کادر پژاکی، عشق چه معنا و مفهومی دارد؟
هیچ عشقی بالاتر از رسیدن به زندگی آزاد نیست. وقتی زندگی به آزادی آراسته نشود هرگز نمیتوان در آن از عشق صحبت نمود. در سرزمینی که تکهتکه شده، شخصیتش لگدمال شده و فتح گردیده و به وضعیت کریه دچار شده مگر میتوان از عشق و روابط معمولی صحبت کرد؟ روابط کنونی جز بردگی و بحران فایدهای دربر ندارند. اصولا تلاش و مبارزهی پژاک جستجوی یک رابطهی متعالی اجتماعی در ایران و شرق کوردستان است. رابطهای بر مبنای معیارهای آزادی و گذار از جنسیتگرایی پلید.
۲۷- بزرگتری دغدغهی فکری هر کادر پژاکی چیست؟
بزرگترین دغدغهی هر کادر این است که بتواند خود را بشناسد، قالبهای شخصیتی فرسوده و تباه گذشته را درهمبشکند و به انسانی آزاد مبدل شود. البته این همهاش نیست. زیرا انسان آزاد بدون وجود جامعهای آزاد ممکن نیست. میدانیم که جامعهای آزاد نیاز به روشنگری، سیاستورزی، دفاع مشروع، آموزش، فرهنگی روبهرشد و فاکتورهای بسیار دیگری دارد. بنابراین کادر پژاکی به تمامی این امور مشغول میشود. کادر پژاکی دغدغهی آن را دارد که همهی لحظات خود را پرمعنا سازد. برای رسیدن به حقیقت باید زندگیای آکنده از معنا داشت و این، تربیت روحی و معنوی عظیمی میخواهد. کسی که اندیشه، گفتار و عملش بیمعنا باشد فاقد حقیقت خواهد بود و کسی که دچار بیحقیقتی شود ازخودبیگانه و بردهی دیگران خواهد گشت. باید از خود فرا رفت، از «من» گذشت و به درجاتی متعالیتر از انسانبودن رسید. باید از روزمرگی گسست و به سوی افقهای گستردهتری پرواز کرد. برای همین کادر پژاکی هر فکر، ذکر و عمل خود را تحت مراقبه قرار میدهد. آنها را با معیار آزادی میسنجد و در برابر هر عمل ناقص، اشتباه و نادرست دست به خودانتقادی جسورانه میزند. به همان اندازه نیز از اشتباهات و نواقص پیرامون انتقاد میکند. این کادر حاضر نیست حتی با یک اشتباه کنار بیاید؛ در هر مورد دست به نقد جامعهشناسانه میزند و سعی میکند گرفتار تأثیرات ناشی از پسماندههای زندگی گذشته نشود. شناخت مفهوم زندگی، درک جهان پیرامون و رسیدن به آزادی دغدغههای اصلی یک کادر پژاکی هستند. کادر پژاکی، زندگی فاقد فلسفه را نمیپذیرد. از نظر او حتی شلیک یک گلوله در حین درگیری؛ رفاقت، تعیین یک سیاست یا تشکیل یک کمیتهی سازماندهی خلق باید از معیارهای ژرف فلسفهی زندگی آزاد برخوردار باشد.
۲٨- با توجه به اینکه زندگی در شرایط کوهستانی با امکان شهادت نیز روبهروست نگاه شما به مرگ و زندگی چگونه است؟
مرگ از نظر ما هرگز پایان زندگی نیست. مرده کسی است که معنای زندگی را درک نکرده، با هویت خود نزیسته و از فضایل اخلاقی بیبهره بوده است. کسی که هر لحظهی زندگیاش بامعنا باشد و حاضر نیست با پلیدیها و زشتیها بهسر برد هرگز نخواهد مرد. ما در فضای کوهستان حضور تمام مبارزان و آزادیخواهان طول تاریخ را حس میکنیم. میتوانیم صدایشان را بشنویم. آنها در میان ما و در خون ما هستند. انقلابیونی که اسارت را شایستهی انسان ندانسته و برای گوهر آزادی دست به هر فداکاری و ایثاری میزنند در روند تاریخی جامعه حضور دارند. چه کسی میتواند ادعا کند که مانی، مزدک، خرم، عیسی، محمد، حسین، حلاج و کسانی همچون آنان مردهاند؟ آنان در هر اندیشه، گفتار و عمل اجتماعی که آزادیخواهانه، مساواتطلبانه و دموکراتیک باشد حضور دارند. شهادت و مرگ در راه حقیقت، یک ارزش والای اجتماعی هزاران ساله است. با این شعارهای لیبرالیستی مدرن که زندگی به سطح یک شیء بیارزش و اوقاتی برای سرگرمشدن خلاصه شده است، نمیتوان این ارزشها را نابود ساخت. شاید این ارزشها در روند تهاجمات فکری دشمنان حقیقت و آزادی جامعه تضعیف شده باشند اما نابود نشدهاند. اگر نابود شوند، پایان انسان نیز رقم خواهد خورد.
۲۹- جریان روشنفکری کوردی را چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه هنوز ضعیف، بیاعتماد به داشتههای خود و خیرهمانده به دست دیگران! جریان روشنفکری کوردی روی دیگر سکهی سیاست سنتی کورد است. جریان روشنفکری کوردی با ژست مدرنی که به خود گرفته بیشتر به کپیبرداری میپردازد تا آفرینش. هنوز برای بسیاری از روشنفکران کورد فلان نویسندهی غربی بیشتر شناختهشده است تا فرزانگی و معرفت شرقی و کوردستانی. روشنفکران کورد هنوز از روحیهی استعمارزدگی و گرایشات شرقشناسانهی اروپایی خلاصی نیافتهاند. بهویژه روشنفکری در ایران نتوانسته با نیازهای جامعه تطابق پیدا کند. تلفیق سنت ملیگرایی ایرانی و مدرنیسم از جانب این جریان روشنفکری تنها مسائل را حادتر مینماید. به همین دلیل بخش عمدهای از وظایف انقلابی ما ایجاد یک جریان نوین روشنگری در برابر وضعیت خودباختگی کنونی است. به اندازهای که به وظایف اخلاقی و سیاسی میپردازیم به همان اندازه وظایف روشنگرانهای نیز داریم. رسیدن به سطحی از روشنگری که با هویت، تاریخ و فرهنگ این سرزمین همخوان باشد امری اجتنابناپذیر است.
٣۰- اگر بخواهیم از دید پژاک به خلق کورد نگاه کنیم، شما چگونه ارزشی برای خلق قائل هستید؟
محور همهی فعالیتهای پژاک، خلق است. پژاک به هیچ قدرت، دولت یا گروهی وابسته نیست؛ پژاک حزب خلق است. معیار و ملاک هر سیاست، برنامه و فعالیت در پژاک خدمتکردن به خلق است. یکی از اولین اصولی که در شخصیت و رفتار کادر پژاک نهادینه میشود احترام به خلق، درکنمودن مشکلات خلق، مبدلشدن به نیروی چارهیابی برای مسائلش، حفظ ارزشهایش، دفاع از خلق و فداییشدن در راه آزادی آن است. ما هر چه داریم از خلق خود داریم. خلق ما یگانه تکیهگاه و پشتوانهی ماست. از همینرو سیاست، دفاع مشروع، دیپلماسی، سازماندهی و هر فعالیت پژاک برای خلق و در راه خلق است. کسانی که از خلق خود بریده، نسبت به مشکلات آن بیتفاوت گشته و بدان پشت کرده باشند، از نظر پژاک هیچ ارزشی ندارند. پژاک، حزب حسابخواهی از کسانی است که به خلق و ارزشهای آن پشتپا زدهاند
٣۱- هر کدام از احزاب کورد بخشی از کوردستان و منطقهی خاصی را بسیار مورد توجه قرار داده ونوعی اهمیت ویژه برای آن قائل هستند، شما کدام منطقه و بخش کوردستان را با نگاهی خاص نظاره کرده وبدان اهمیت میدهید؟
دیدگاه ما یک دیدگاه ملی و دموکراتیک است. نه یکپارچگی ملت کورد و نه اصل دموکراسی هیچکدام با منطقهگرایی سازگار نیست. پژاک سازماندهی تمام مناطق شرق کوردستان است. از ماکو گرفته تا ایلام و لورستان همهی مناطق، حوزهی فعالیت و مبارزهی ماست. پژاک، رد تمام سیاستهای تفرقهاندازانه و پایان تکمرکزیبودن است.
٣۲- پژاک چگونه کادرها و گریلاهای خود را به رشد و بالندگی میرساند؟
با انتقاد و آموزش. در پژاک از کسی تعریف و تمجید نمیشود. ما هنوز تعریف و تمجیدهای سطحی، دروغین و ریاکارانهی دولت از ملت کورد را به یاد میآوریم. ملت ما را عادت دادند که خود را بفریبد. پژاک به این خودشیفتگی مرگبار پایان داد. پژاک نشان داد که کورد شرق کوردستان با وضعیت کنونیاش اصلا زیبا نیست. شخصیت ایرانی با وضعیت کنونیاش هیچ جنبهی زیبایی ندارد. بنابراین اگر خواهان شکلگیری یک شخصیت مبارز و اجتماعی زیبا هستیم باید دست به شدیدترین انتقادات زد. از فرق سر تا نوک پای شخصیت کنونی دچار تخریبات است. آنهم تخریباتی هزاران ساله. گریلا تنها با یک انتقاد عمیق، با یک خودانتقادی صمیمی و با یک جدال شخصیتی عظیم میتواند گریلا شود. وگرنه با شخصیتی که جمهوری اسلامی از فرد میسازد تنها میتوان یک بسیجی و مزدور تهوعآور شد و بس. گریلا پسماندههای شخصیت بردهشده و به قهقرا راندهشدهی گذشته را از خود دور میریزد. بدین ترتیب امکان رشد و بالندگی نیز فراهم میآید. گریلاشدن، پژاکیشدن و کادر آپویی تنها یک شخصیت سیاسی یا اسلحهبهدست نیست؛ پیش از اینها و بیشتر از اینها یک شخصیت جستجوگر زیباییهاست. زیباییها نیز در آزادی نهفتهاند. تا زندگی و شخصیت آزاد نشود، زیبایی نیز ناممکن است. یک گریلا زیباست زیرا قبلهاش آزادی است. اما یک بسیجی یا فاحشه زشت و نفرتانگیز است زیرا به زنجیر و بردگی خو کرده است. پژاک، با رد تمام ضعیفهشدگیها و بردگیها یک نبرد عظیم برای زیباشدن است
٣٣- از خصوصیات کادر و گریلای پژاکی صحبت کردید. چه کسانی نمیتوانند پژاکی باشند؟
کسانی که خود را بر خلق ترجیح میدهند؛ کسانی که نمیتوانند به سرزمین مادری خود عشق بورزند؛ کسانی که فرهنگ و هویت خود را حقیر دانسته و بدان خنجر میزنند؛ کسانی که زن را به دید یک کالای جنسی نگریسته و مرد را با سلطهگریاش میپذیرند؛ کسانی که زندگی شخصی را بر مبارزه برتر میدانند؛ کسانی که جسارت گذار از شخصیت کنونی خود را ندارند؛ آنانی که سیاست را در منفعتگرایی معنا میکنند؛ کسانی که برای قدرت و سلطه بر جامعه حزب و سازمان به راه میاندازند؛ آنانی که ملیگرایی وجدان و روحشان را نابود کرده و آنانی که نمیتوانند به فدایی راه زندگی آزاد مبدل شوند نمیتوانند پژاکی باشند. پژاکیبودن، گذار از پلیدیهاست. پژاکیبودن حتی ذرهای آلودگی و زشتی را قبول نمیکند. یا باید به سازش با زشتیها و آلودگیهایت تن بدهی و هویتی بیاراده و برده را برای خود قبول کنی یا باید به قیام در برابر این وضعیت برخیزی. پژاک، قیام در برابر همهی تباهیها و ازخودبیگانگیهاست. پژاک با زشتیها و پلیدیها سازش نمیکند
٣۴ - واژهی ههوالتی (به کوردی) یا رفاقت را از زبان کادر و گریلای پژاکی بسیار میشنویم. این چه معنا و فلسفهای دارد؟
وقتی رفاقت انسانی از میان میرود، روابط دچار نوعی حالت تصنعی، دورویانه و خائنانه میشوند. روابط اجتماعی موجود بسیار خطرناک هستند زیرا با رفاقتی اصیل و انسانی در تضادند. این روابط نمیتوانند محیطی آزاد و زیبا بیافرینند. با این نوع روابط نمیتوان هیچ تحولی در زندگی به بنبست کشیدهشدهی جهان امروز ایجاد کرد. در ایران و شرق کوردستان نیز روابط حول محور سودـ تعصبات خشکـ غریزهـ عواطف بسیار سطحی و به شدت فردگرایانه میچرخند. با این روابط نمیتوان زندگی درست کرد بلکه تنها میتوان به زندگی خیانت نمود. با این روابط تنها میتوان توسط هیولایی به نام جمهوری اسلامی و نظام جهانی بلعیده شد. با این روابط تنها میتوان به بنبست، خودکشی، طلاق، بزهکاری، فساد، ناامیدی، روزمرگی، بردگی و پوچی رسید. آیا نمونههای آن را در زندگی روزانه کم سراغ دارید؟! به هر طرف که نگاه کنید این روابط و آثار وحشتناک آن را میتوانید مشاهده کنید. با این روابط نمیتوان انقلاب کرد، نمیتوان آزادی آفرید، نمیتوان دموکراسی پدید آورد. این روابط نتیجهی هضمشدن جامعه در درون سیاستهای قدرتطلبانه است. دولت بیشترین فایده را از این روابط میبرد. بیهوده نیست که بخش عظیمی از سرمایهگذاری دولت به جهتدهی خانواده و آموزش کودکان و جوانان اختصاص داده میشود. ما در برابر این نوع روابط واپسگرای آزادیکُش میخواهیم نوعی رابطهی آزاد، طبیعی و به شدت معیارمند بهوجود آوریم. این رابطه، رابطهی ههوالتی یا رفاقت است. رفاقتی بر مبنای پیشرفت متقابل سطح آزادی یکدیگر، تعهد در برابر همدیگر و انتقاد و خودانتقادی. در چنین رابطهای حتی میتوان خود را فدای یکدیگر نمود. ما میخواهیم به ارزشهای جامعهی تاریخی بازگردیم. به رابطهای بهدور از دروغ و ریا. با چنین رابطهای میتوان دست به سیاست، دفاع مشروع، سازماندهی و انقلاب زد. به اندازهای که رابطهای آزاد بیافرینی به همان اندازه هم میتوانی به سیاستی دموکراتیک و آزادانه اقدام کنی. اگر رفاقت نباشد، حتی یک روز نیز نمیتوان در برابر اینهمه نیروی مزدور و تا دندان مسلح مقابله کرد. رفاقت، سنگر محکم جامعهی نوین ماست.
٣۵- آیا در جنبش آزادیخواهی کسانی از میان سایر خلقهای ایران حضور دارند؟
بله. پیشینهی مشارکت مبارزانی از تمام خلقهای ایران در میان جنبش آپوئیستی بسیار غنی است. در همین جا یاد و خاطرهی تمام شهدای آذری و فارسی که در جنبش آزادیخواهی خلق کورد جانشان را فدا نمودند گرامی میدارم. بهجاست در اینجا نام یکی از این شخصیتهای انترناسیونالیست را ذکر کنم. شهید حمیدرضا رسولیآذر با نام سازمانی فرهاد که اهل تهران بود و در سال ۱۹۹۲ در صفوف حزب کارگران کوردستان(پ.ک.ک) شهید شد. او که از اعضای چریکهای فدایی خلق شاخهی اقلیت بود حاضر نشد خاورمیانه را به مقصد اروپا ترک کند و برای تداوم مبارزات سوسیالیستی خود به پ.ک.ک پیوست. اکنون نیز در پژاک اعضایی از دیگر خلقهای ایران حضور دارند و برای آزادی تمام خلقهای ایران فعالیت میکنند.
٣۶- جامعهای آرمانی از نظر شما چگونه جامعهای است؟
جامعهای که فاکتورهای اخلاق و سیاست در آن برجسته باشند. جامعهی فاقد اخلاق و سیاست نمیتواند شرافتمندانه زندگی کند. زیرا مورد استثمار قرار میگیرد و بدترین حقارتها در حقش روا داشته میشود. سیاست و اخلاق جامعه عناصری هستند که جامعه با آن ارزشهای خود را حفظ کرده و موجودیت خود را تداوم میبخشد. جامعهی آرمانی همان جامعهی طبیعی است. جامعهای که در آن از سلطهپذیری و سرکوب و تبعیض خبری نیست و زندگی کمونال یا جمعی در گستردهترین ابعاد در آن جریان دارد.
٣۷- برخی رسیدن به چنین جامعهای را اتوپیایی(خیالی) دستنیافتنی میدانند؛ مبارزهی خلقهای ایران را که در این راه صورت میگیرد ترور و تجزیهطلبی میخوانند. بهویژه در فضای مبارزاتی ایران گرایش محافظهکاری شدیدی به چشم میخورد و هر نوع آرمان اجتماعی را ناواقعگرایانه میشمارند. شما در این زمینه چه نظری دارید؟
کسانی که دستیابی به جامعهای اخلاقیـ سیاسی و دموکراتیک را خیالی دستنیافتنی میدانند دو گروهند: کسانی که از استثمار جامعه سود میبرند و کسانی که در این استثمارشدگی چنان حقیقت انسانی خود را از دست دادهاند که امیدی به بازیافتن آن ندارند. بنابراین گفتهی آنها باطل است. این گفتههای باطل و بیمعنا تنها وضعیت دردناک کنونی جامعه را به ما گوشزد میکند و ما را بر مبارزه مصرتر میسازد. هیچ واقعیتی ملموستر، تلختر و گزندهتر از این نیست که جامعهی کنونی در ایران دچار چنان بیسیاستی و اخلاقکُشیای شده است که دیگر تحمل این وضع را ندارد. محافظهکاری جریانات بهزعم خود مبارز یا اصلاحطلب و تحولخواه افق دید جامعه را به شدت تنگ نموده است. آنها دستیابی به امکانات دولتی و قدرتی را مهمتر از شکلگیری جامعهای سیاسی و اخلاقی میشمارند. حتی برای اثبات نظریات خود گاه نقبی به دیدگاههای مدرنیستی زده و آنها را با عقاید اسلام سیاسی خود درمیآمیزند تا گفتهی خود را به کرسی بنشانند. در این آب گلآلودشده برخی به ترویج محافظهکاری میپردازند و آن را راهحلی برای برونرفت تدریجی از استبداد کنونی در ایران میدانند. باید خطاب به آنها گفت ملیتهای مختلف موجود در ایران در حال نابودی سیاسی و نسلکشی فرهنگی هستند؛ این محافظهکاری شما به چه درد ما میخورد؟ وقتی نابود شدیم و هویت و فرهنگ و ارادهمان از میان رفت چه چیزی را میخواهید برای کوردها، عربها، بلوچها، آذریها و ترکمنهای ایران حل کنید؟! نمیخواهیم نام و نشانمان را در موزهخانهها به نشانههای پرافتخار تاریخ خود مبدل کنید. به همین دلیل محافظهکاری، اصلاحطلبی لیبرال، موکولکردن گوشسپردن به خواستههای خلقها به آینده و عدم مخاطب قرار دادن جنبشهای مبارزاتی آنها، ایران را به سمت تنشهای شدیدتری در آینده خواهد کشاند. مسائل سیاسی و اجتماعیای که به موقع خویش حل نشوند با گذشت زمان به تومورهای بدخیم مبدل میشوند و آشفتگیهای عدیدهای را به همراه میآورند. بهعنوان نمونه عدم حل مسئلهی کورد از سوی دولتهای حاکم بر کوردستان طی دهههای گذشته اینک آنها را با چالشهای شدیدی رویارو کرده است. ترکیه تا خرخره در این مسئله فرو رفته است. جمهوری اسلامی هنوز متوجه این خطر نیست. صدام هم متوجه نبود، نتیجهاش را در لحظهای اعدام با چشمان خود مشاهده کرد.
٣٨- چرا شخصیت کنونی ایرانی را یک بحران هویتی قلمداد کرده و خواهان تغییر آن هستید؟
بنبستهای سیاسی را باید به شخصیتهای متأثر از قدرت ربط داد. شخصیت ایرانی آنقدر در درون نظامهای قدرت جذب و استحاله شده که حتی میل دارد شکستش نیز شاهانه باشد. برای وی مهم شاهبودن است چه در اوج قدرت چه در قهقرای شکست. این شخصیت چنان با ملیگرایی اغوا شده است که شکست آرزوهای خود را با نابودی جهان همسطح میانگارد. شخصیتی خودمبالغهگر است که میخواهد حتی در هنگام مرگ نیز لااقل داریوشی باشد در برابر اسکندر! این شخصیت همیشه تصویری بزرگنماییشده از خویش را در برابر نگاه خویش میآویزد، خود را همان میانگارد و میخواهد که دیگران نیز چنان باورش کنند. این نوع از ایرانیبودن در برابر یورش مدرنیته پوچ شده است و ملیگرایی و ماسک تشیع دولتیاش دیگر نمیتواند آن را پرشکوه و جذاب جلوه دهد. ما میخواهیم ایرانیبودنی دموکراتیک پدید آید. ایرانیبودنی بهدور از ناسیونالیسم نژادپرستی که هم خلقهای کورد، عرب، بلوچ و آذری و ترکمن را قربانی کرده و هم خود هویت فارسی را دچار انحراف ساخته است. جامعهی فارس نیز در اثر این گرایشات قدرتگرا در بحران بهسر میبرد و لازم است فعالیتهای دموکراسیخواهانهی منسجمی صورت دهد. شخصیت ایرانی با وضعیت موجود خود از حوزهی سیاست گرفته تا فرهنگ را به بحران و تنش دچار ساخته است. دولتـ ملت مرکزگرا در ایران چنان این شخصیت را خودباخته ساخته که نه توان سنتگرایی دارد و نه میتواند مدرن گردد. تا خصلتی دموکراتیک پیدا نکند نمیتواند از معضلات کنونی نجات یابد.
٣۹- در برابر چنین شخصیتی چگونه باید برخورد کرد؟
پژاک نوعی تصفیهحساب با این هویت و شخصیت است. زیرا تا این شخصیت به چالش کشیده نشود نمیتوان سیاست و ساختار اجتماعی تازهای ایجاد کرد. ما هم با هویت فرادست قدرتطلب و هم هویت تحقیرشدهی فرودست در پیکاری شدید بهسر میبریم. ما شخصیت کورد شرق کوردستان و شخصیت ناسیونالیست قدرتطلب ایرانی را چنان که هستند به آنها مینمایانیم. شاهـ فیلسوف یونانی در ایران به اشکال مختلفی درآمده است؛ از شاهکارمند و شاهپاسدار گرفته تا شاهروشنفکر. حتی شاهروحانی نیز داریم که همان ولایتفقیه است. هرکدام از اینها مملکتی به بزرگی ایران را در خیال خود زیر سلطه و مالکیت مطلق دارد. به همین دلیل است که در ایران حتی اجازهی مطرحشدن مسئلهای بهنام مسئلهی کورد یا مسئلهی عرب و بلوچ را نمیدهند. خردهناسیونالیسمهای درون ایران(ناسیونالیسم کوردی، آذری و...) نیز کپیای از همان ناسیونالیسم فارسگرا هستند. منتها اینان آرزوی شاهشدن دارند و آن دیگری آرزوی شاهماندن. حسرت به دولت رسیدن اپوزیسیونها و دغدغهی حفظ موقعیت دولت کنونی، واقعیت مذکور را در حوزهی سیاست ایران بازتاب میدهد. از هردو باید گذار کرد. این گرایشات دیگر تاریخ مصرفشان گذشته است. آیا اینهمه کشتار و اعدام و بیعدالتی کفایت نمیکند که بدانیم این گرایشات به بیماری قدرت آلودهاند و نمیتوانند سالم انگاشته شوند؟!
۴۰- رنج و زحمت و کار از نظر شما چه ارزشی دارد؟
خود انسانشدن ماحصل تاریخی عظیمی از رنج و تلاش است؛ رنج و تلاش تمام طبیعت برای آفریدن انسان از بطن خود؛ رنج هزاران سالهی تکامل جهان از کوچکترین سلول ابتدایی تا رسیدن به سطح انسان. بنابراین انسان در برابر تمام این رنج و زحمات مسئول است. ما تنها مسئول رنج و تلاش بازهی زمانی عمر خود نیستیم. همین پروسهی اجتماعیشدن نتیجهی هزاران سال رنج و تلاش است. آیا قربانیکردن ارزشهای این جامعهی هزاران ساله برای فردگرایی خود امری وجدانی است؟ اگر امری وجدانی و اخلاقی نیست پس باید رنجی را که انسان و جامعه برای انسانشدن و اجتماعیشدن صرف میکند پاس بداریم. انسان فاقد رنج و زحمت تنها یک موجود طفیلی(انگل) میتواند باشد و بس. هر قدمی که گریلای پژاکی جهت سازماندهی جامعه و آزادی آن برمیدارد با رنج و زحمات عظیمی همراه است. از همین رو پژاک، جنبشی اجتماعی و انسانی است. سازمان و جنبشی که رنج و زحمت کادرها و هواداران خود را بیارزش تلقی میکند نمیتواند انسانی و اجتماعی باشد. نمیتواند آزادی و دموکراسی را برای کسی به ارمغان بیاورد.
۴۱- عوض زحمت و کار در پژاک با چه چیزی پرداخت میشود؟
تنها با کار و رنج انقلابی بیشتری میتوان زحمات یکدیگر را جبران کرد. ما با ملاک مادیات و پول به سنجش ارزش کار و فعالیت مبارزاتی خود نمیپردازیم. زیرا هر کار و رنج انسانی آنقدر پرمعنا و ارزشمند است که نمیتوان آن را با مادیات پرداخت کرد. جنبهی معنوی کارها غیرقابل سنجش است. هر کادر پژاک در مقابل کار و رنجی که صرف میکند انتظار عوض و بهایی ندارد، زیرا چنین انتظاری به معنای کمارزش کردن و حتی بیارزش کردن معنای کار و زحمت خود است.
۴۲- کادر پژاک چگونه یاد میگیرد به تربیت خود بپردازد؟ آیا از مکانیسم سرکوب غرایز و عواطف استفاده میشود؟
ملاک ما شناخت و دستیابی به معرفت است. انسانی که شناخت و معرفت باطنی در مورد خود پیدا نکند نمیتواند به کمال و تعالی دست یابد. ما با خودآگاهی، از سطح عواطف معمولیشدهی زندگی کنونی که پر از جنبههای نفرتانگیز است گذار میکنیم. انسانی که در مقابل زندگی دچار وضعیتی گریهآور میشود زشتترین موجود است. کسی که تنها گریه میکند و نمیتواند به اراده دست یابد اصولا دچار فقدان عاطفه است. تنها کسانی میتوانند انسانهایی برخوردار از عواطف زیبا دانسته شوند که مبارزه میکنند. کسی که برای آزادی و زیباسازی زندگی مبارزه نمیکند دچار مرگ عاطفی شده است. حتی یک حیوان نیز در مقابل زندگی از واکنش برخوردار است اما انسان مدرنی که تحت تأثیر نظام مدرنیتهی سرمایهداری قرار دارد دچار مرگ عاطفی نیز شده است. به دور و بر خود نگاه کنید: روزانه خبر مرگ، کشتار، گرسنگی، بیعدالتی و ستم شنیده میشود اما وقتی واکنش سرد و بیاعتنای افراد را در قبال این رویدادها میبینیم درک میکنیم که انسانیت در درون این نظام جهانی دچار چه بیعاطفگی و بیوجدانی دهشتناکی شده است. احساسات را در فرد خودپرست مدرن کشتهاند. به خیابانهای شهرهای ایران نگاه کنید. دخترها و پسران جوان در اولین روابط اجتماعی خود به سمت روابط جنسی سوق مییابند و همدیگر را در روابطی مصرفی مستهلک و نابود میسازند. شناخت و درک زندگی بسیار سطحی است. افراد ملاک درک زندگی را در نیاز تن، تمایلات مادی و قدرت خلاصه میکنند. این بدترین وضعیتی است که انسان میتواند به آن دچار شود. دینگرایی و دینستیزی هیچکدام نمیتواند جوابی برای این بحران بیابد. دین با مکانیسم سرکوب و فشار و دینستیزها نیز با گرایشات لیبرال خود نمیتوانند شیوهی نوینی از روابط انسانی را ایجاد کنند. در ایران این امر به شدت چشمگیر است. زنانی که به سنگسار سپرده میشوند یا در پوشش حجاب زندانی میشوند با زنانی که آزادی را در روابط بیمعیار تعریف میکنند نتیجتا هر دو قربانی هستند. مردانی که به تعصبات مرسوم چنگ زدهاند با مردانی که بیبندوباری را نوعی پیشرفت، مدرنبودن و کلاس بهحساب میآورند هر دو از حقیقت بهدور هستند. ما در مقابل این وضعیت تحملناشدنی، زنان و مردان تازهای میآفرینیم. پژاک، جنبش اعتلای عواطف است. پژاک، جنبش خودآفرینی مرد و زن است؛ مرد و زنی که تن به روابط بردگیساز نمیسپارد. این امر اعتلای عواطف را به همراه میآورد. علت پر انرژیبودن گریلا همین است. زن یا مردی که گریلا میشود از روابط فرسایندهی معمولی گذار کرده و زنجیرها را میگسلد. این گامی عظیم در جهت انقلاب شخصیتی است. چنین شخصیتی نهتنها کوردستان بلکه میتواند جهانی را نیز آزاد سازد.
۴٣- اگر دولت جمهوری اسلامی یا سایر دولتهای منطقهای و فرامنطقهای بر سرکوب کوردها اصرار کنند شما چه موضعی اتخاذ میکنید؟
هر کس بایستی درک کند که دیگر نمیتوان کورد را با سطح کنونی سیاسیشدن، سازماندهی و توان دفاع مشروعش پاکسازی و نابود کرد. آیا این دولتها انتظار دارند ما با سیاستهای سرکوبگرانهی آنها دست از زندگی آزاد برداریم؟! فکر کنم همگی آنها دیگر به خوبی میدانند که ما چگونه تمام زندگی خود را به مبارزه برای آزادی اختصاص دادهایم. دست کوردها برای صلح و همزیستی دموکراتیک با همگان دراز شده است اما این دست گلوی هر نیرویی که بخواهد کورد را قربانی منافع و مطامع خویش کند، به سختی خواهد فشرد. این است دوآلیتهی زیبای کورد!
۴۴- سیاستهای کشورهایی نظیر آمریکا، اسرائیل و کشورهای اروپایی در چه حالتی میتوانند از سوی شما پذیرفته شود؟
متأسفانه آنها همان معیارهای دموکراتیک حداقلی را که خودشان از آن بحث میکنند نیز رعایت نمیکنند. اصل هزینهـ فایده و قانون بیشینه سود، تمام مواضع آنها را سمتدهی مینماید. اما باید بدانند که خاورمیانه دیگر شیری برای دوشیده شدن ندارد! جریانات افراطگرای دینی نوعی بیچارگی در مقابل وضعیت مذکور را به نمایش مینهند ولی این همهی ماجرا نیست. خاورمیانه در حال ظاهرسازی نیروهای دیگری از بطن تاریخ خویش است. مدرنیتهی دموکراتیک خاورمیانه در برابر نیروهای محشرانگیز مدرنیتهی سرمایهداری یعنی «دولتـ ملت، سرمایهداری و صنعتگرایی»، فرشتگان جامعهی دموکراتیک، جامعهی اقتصادی و جامعهی محیطزیستگرا را ظاهر ساخته است. سیاستها و عملکردهای کشورهای قدرتمند نظام جهانی تنها وقتی میتواند از سوی کوردها پذیرفته شود که این کشورها با نگرشی تازه به کورد و کلا خاورمیانه بنگرند. دستکشیدن فوری از گرایشات سلطهطلبانه اولین خواست ماست. همچنین کنارگذاشتن پروژههایی که در آنها کوردها تنها یک اهرم فشار چندجانبه و نهایتا فرسایشیابنده هستند، امری الزامی است. کوردها خاطرهی همهی نسلکشی را بهخوبی در حافظهی خود ثبت کردهاند. آیا این کشورها انتظار دارند ما فوری برخوردشان را در قبال رهبر آپو فراموش کنیم؟! چنین چیزی ممکن نیست. ما هنوز حسن نیت این کشورها را در مسئلهی کورد ندیدهایم.
۴۵- معیارهای حقوق بشر و سازمانهای حقوق بشری را تا چه حد موفق میدانید؟
این معیارها چنان دَور زده شده و پایمال میشوند که مضحکترین سیما را پیدا کردهاند. بای پرسید کدام معیار و اصول؟! بهتر است بگوییم بیمعیاری و حقستیزی. اینطور بهتر میتوان دورویی و ورشکستگی این سازمانها را نشان داد. آنها در محافظهکاری و تبانی با نیروهایی که حاضر به پرداخت سود بیشتری باشند چنان غرق شدهاند که از یاد بردهاند هدف از تأسیسشان چه بوده است. البته شاید هم هدف از تأسیس آنها همین بوده که جوامع توسط این دستگاهها و سازمانها به بازی گرفته شوند! در کوردستان میتوان صدها نمونه از بیحقوقی و جنایات ضدانسانی مشاهده کرد که نه توجه سازمانهای جهانی را جلب میکند و نه مورد اعتنای فعالین حقوق بشری ایرانی قرار میگیرد: ملیتاریزهکردن مستمر فضای جامعه، کشتار کاسبکاران و کولبرهای مرزی، قتلعام فرهنگی و عدم وجود کوچکترین امکان برای آموزش به زبان مادری، محرومسازی شدید اقتصادی مناطق کوردنشین از جانب دولت، موج دستگیری کوردها به بهانهی هر نوع فعالیت هویتخواهانه، سیاسی، مدنی و رسانهای و نمونههای بیشمار دیگر. در شرق کوردستان یک تابلوی تمام و کمال از ورشکستگی نهادهای سازمانهای حقوق بشری را میتوان مشاهده کرد.
۴۶- زندان، شکنجه و اعدام تا چه حد در برابر مبارزات شما مانعسازی کرده است؟
زندان مرکز مبارزات مستقیم کادرهای پژاک با نظام جمهوری اسلامی است. ما با شخصیتهایی همچون شهید فرزاد، فرهاد، علی، شیرین، حسین، عگید، فصیح و دیگر رفقا یک مانع عظیم را از پیش پای آزادی خلقمان برداشتیم. آن مانع، بیارادگی و بیثباتی در امر مبارزه بود؛ یعنی همان چیزی که سازمانهای بسیاری را در زندان به تصفیه و نابودی کشاند. پیشاهنگان پژاکی که در زندانهای ایران و شرق کوردستان اعدام شدند، عملا جمهوری اسلامی را در زندان به زانو درآوردند، به جامعهی کورد جسارتی تازه بخشیدند و نشان دادند که این مبارزه توقفناپذیر است. زندان دیگر تنها قرارگاه سرکوبگری دولت نیست، در عین حال قرارگاه فعالیتهای جنبش آپوئیستی است. از زندان دیاربکر گرفته تا امرالی و اوین کل جنبش آپوئیستی یک مبارزهی عظیم را در زندانها به پیش برده و میبرد. مقاومت رهبر آپو در زندان امرالی، نماد این مبارزهی باشکوه و پیروزمندانه است.
۴۷ - چرا پژاک تا بدین حد بر ماندن در شرق کوردستان اصرار میورزد؟ آیا طبق آنچه برخی سازمانها و سیاستمداران از آن بحث میکنند بهتر نیست مانند بسیاری از احزاب به اروپا یا شهرهای جنوب کوردستان مهاجرت کنید و در آنجا مبارزات خود را ادامه دهید؟
گریز از خاک وطن نوعی پشت کردن به ارزشها و تاریخ است. ما چنین چیزی را لایق خود نمیدانیم. چگونه میتوان خلق و سرزمین خود را زیر همهنوع فشار و سرکوب و اشغالگری تنها گذاشت و ادعای داشتن وجدان نمود؟! بهویژه آنکه اگر جنبش پیکارگری در راه حقیقت یک خلق باشی، حق نداری در نیمهی راه بازگردی و امید آن خلق را به یأس بدل کنی. یا باید به مدافع فدایی حقیقت خلق خود مبدل شوی یا حتی دم از مبارزه و پیشاهنگی و حزبیبودن نزنی.
۴٨- پایگاه مردمی عظیمی در اروپا و سایر مناطق جهان وجود دارد که از جنبش آزادیخواهی کورد حمایت میکند. پژاک چه جایگاهی برای این بخش از جامعهی کورد مهاجر قائل است؟
میهندوستان کورد خارج از وطن باید بدانند که وظیفهی خطیری بر عهده دارند. مبارزهی کورد آزاد مرز و محدوده ندارد. در گذشته دولتهای اشغالگر کوردها را به همهجا تبعید کرده یا شرایط خفقانزایی فراهم آوردند تا کوردها ناگزیر از مهاجرت شوند. اما امروزه حضور کوردها در اقصینقاط جهان باعث شده که نیروی عظیم آزادیخواهی و دموکراسی ما در همهجا ابراز وجود کند. به اندازهای که گلوبالیسم غرب به خاورمیانه و کوردها فشار وارد میسازد، ما نیز با نیروی دموکراسیخواهی کوردهای خارج از میهن به نظام فشار وارد میسازیم تا معیارهای دموکراسی را پیشبرد دهد. این هم برای کوردها یک امکان و فرصت است و هم برای اروپا و سایر مناطق جهان. کوردها در هرکجا که باشند، به کالبد رنجور دموکراسی روح و حیات میدمند. اروپا میتواند از این نیروی پرطراوت دموکراسیخواهی استفاده کند. زیرا دموکراسی نیمبند اروپایی دیگر کفایت مشکلات خودش را هم نمیکند.
۴۹- نظر شما در مورد موج سلفیگری و اسلام سیاسی در کوردستان و بهویژه شرق کوردستان چیست؟
کوردستان نقطهی کلیدی دموکراتیزاسیون در خاورمیانه است و اسلام سیاسی لیبرال و تندرو دشمن دموکراسی است. از آنجا که اسلام لیبرال و میانهرو سعی دارد گوی سبقت را از تندروها برباید و باب میل نظام جهانی به یک عنصر قدرتمند در منطقه مبدل شود، نوک پیکان خود را متوجه کوردستان ساخته است. شاید چهرهی واقعی آنها هنوز با همهی نفرتانگیزیشان آشکار نشده باشد اما اینها در شرق کوردستان نیز تلاشهایی جهت نفوذیابی دارند. همچنین اسلامگرایان تندرو نیز سعی بر تأثیرگذاری در کوردستان(مناطق سنینشین) دارند. لازم است خلق شرق کوردستان فریب سیمای ظاهری و مومنمآبانهی اینها را نخورد. تنها دین فرهنگی و قدرتستیز میتواند عاملی مثبت برشمرده شود که در سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک نیز جایگاهی فراخور خویش دارد. سایر دینگراییها تنها به حاکمیت و نظام سرمایهداری خدمت کرده و هیچ ربطی به ارزشهای تاریخی و هویتی جامعهی کورد ندارند. کوردها در شرق کوردستان قربانی نظام دینگرای جمهوری اسلامی شدند، از این رو بایستی هوشیار باشند تا مبادا باز هم توسط اسلام سیاسی دیگری به بازی گرفته شوند.
۵۰- آیا شما به آیندهی کوردستان خوشبین هستید؟ چه مکانیسمی از سوی پژاک برای تحول در کوردستان و ایران اندیشیده شده است؟
پژاک ضربهی محکمی بود بر سیمای یأس و نومیدی. ما گفتیم که این وضعیت شایستهی انسان نیست. ما با مرگ درافتادیم. شکلگیری اینهمه پیشاهنگ و مبارز پژاکی نشان داد که ما تسلیم بدبینی، بیاعتمادی و یأسی نشدیم که دولت در کوردستان حاکم کرده بود. ما به آیندهی کوردستان بسیار خوشبینیم. زیرا ارادهای ایجاد شده که دیگر تن به شکست نمیدهد. مکانیسمی بالاتر از شخصیتی دموکرات، عاشق آزادی و برابریطلب وجود ندارد. این شخصیت میتواند بیستوچهار ساعته مبارزه کند و دست به هر نوع تحولی بزند. پژاک گامهای عظیمی در این زمینه برداشته است.
۵۱- آیا کوردها واقعا به آزادی نزدیک شدهاند؟
آری. ما آن را در روحیهی مصمم گریلا در حماسهی قندیل لمس نمودیم؛ میتوان آن را در صدای هلهلهی مادران صلح شنید و در روشنایی آتش نوروزی که امسال خلقمان در شرق کوردستان افروخت مشاهده کرد. البته این به فداکاری و مبارزهی بیشتری نیاز دارد. کوردها در حال عبور از یک گردنهی صعبالعبور تاریخی هستند. اگر هر کورد آزادیخواه بیشتر از خود مایه بگذارد و با جدیت بیشتری در میدان مبارزه حضور یابد تحقق این آزادی دیر نخواهد بود.
۵۲- پیام پژاک برای خلقهای مختلف ایران چیست؟
جدیت و اصراری که خلقهای ایران در مبارزات خود نشان میدهند نشانگر آن است که آینده از آن خلقهاست. این آیندهی آزاد را میتوان با همپیمانی و مبارزهای دموکراتیک و دوشادوش هم رقم زد. سازمانهای مبارز کورد، بلوچ، عرب، آذری و فارس در قبال تاریخی که در برههی کنونی تحقق مییابد مسئولیت سنگینی بر عهده دارند. هرگونه سهلانگاری، سازش، بیمبدأیی، انفعال و بیتفاوتی نتایج مرگباری را رقم خواهد زد. وضعیت بحرانی عراق، افغانستان و سایر مناطق پیش روی ما قرار دارد. برای گذار از این مرحلهی حساسی که خطر درگیریها و خونریزیها در آن بالاست، لازم است با حساسیتی بیش از پیش عمل کرد و نقش خود را ایفا کرد. چه جمهوری اسلامی طی یک مداخلهی نظامی از سوی نیروهای جهانی سقوط کند و چه با این وضعیت بحرانزدهی کنونیاش چندصباحی دوام آورد، خلقهای ایران به یک جبههی دموکراتیک نیاز دارند که در آن تمام خلقها داوطلبانه مشارکت داشته باشند.
۵٣ - بهعنوان آخرین سوال، پیام شما برای خلق کورد در سالگرد تأسیس پژاک چیست؟
امسال سال سرنوشتساز خلق کورد است. هر کورد آزادیخواه و میهندوستی میبایست بخشی از فعالیتهای این جنبش عظیم شرق کوردستان را برعهده بگیرد.
هر انسان متعهدی که آزادی خود و میهنش را امری جدی و غیرقابل چشمپوشی میداند با شناخت پژاک و فلسفهی زندگی آزاد دست به فعالیت خواهد زد. فضای بیاعتمادیای که دشمن در میان خلق درست کرده بود با مبارزات ما تضعیف گردید و امسال بهطور کامل درهمخواهد شکست. بنابراین شرایط بسیار مساعدی برای خلق کورد فراهم آمده است که میتواند در آن مبارزات خود را به پیروزی برساند. در پایان بار دیگر سالگرد تأسیس حزب حیات آزاد کوردستان را به تمام خلق کورد تبریک میگویم. پیروزی ازآن ما است.
|