خطر ایران
نوام چامسکی
- مترجم: محمد پورعبداله
•
به جای برداشتن گام های عملی در راستای کاهش واقعی گسترش سلاح های اتمی، ایالات متحده گام هایی بزرگ در راستای تقویت کنترلش بر مناطق حیاتی تولید کننده نفت در خاور میانه بر می دارد. حتی اگر سایر راه حل ها کافی نباشند، از راه حل نظامی استفاده می کند. این مساله تحت تسلط دکترین امپریالیستی قابل درک و حتی منطقی است،علی رغم پیامد های دهشتناکی که به بار می آورد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۲۷ فروردين ۱٣۹۱ -
۱۵ آوريل ۲۰۱۲
خطر هولناک ایران غالباً به عنوان جدیترین بحران خارجی پیش روی دولت اوباما شناخته می شود. ژنرال پتراوس در گزارشش در مارس 2010 به کمیته نیروهای مسلح سنا میگوید: "رژیم ایران اصلی ترین تهدید برای ثبات ایالات متحده "در منطقه تحت مسئولیت فرماندهی مرکزی ایالات متحده (the US central command area of responsibility)، خاور میانه و آسیای مرکزی، اصلی ترین محدوده توجهات بین المللی آمریکاست. در اینجا عبارت "ثبات" همان معنی متداول فنی خود را دارد: تحت کنترل مطلق ایالات متحده. در ماه ژوئن 2010، کنگره تحریمهایش بر علیه ایران را با وضع مجازات سنگینتر برای شرکتهای طرف تجارت با ایران تشدید کرد. دولت اوباما به سرعت ظرفیت تهاجمی ایالات متحده را در جزیره آفریقایی دیگو گارسیا – جزیره ای تحت حاکمیت بریتانیا و خالی از سکنه- گسترش داد تا بتواند پایگاه عظیمی برای حمله به منطقه فرماندهی مرکزی ایجاد کند. به گزارش نیروی دریایی، یک زیردریایی، برای پشتیبانی از زیر دریایی های مجهز به موشک های Tomahawk-که قابلیت حمل کلاهک های هسته ای را دارند- به جزیره مورد اشاره فرستاده شده است. گزارش می شود که هر زیر دریایی توان جنگی یک گردان رزمنده را دارد. طبق بیانیه نیروی دریایی ایالات متحده، که توسط نشریه Sunday Herald Glasgow منتشر شده، تجهیزات نظامی عظیمی که دولت اوباما ارسال کرده شامل 387 بمب سنگر شکن (bunker buster) است که برای تخریب ساختارهای مستحکم زیرزمینی استفاده می شود. طرح ایجاد این "نفوذکننده های عظیم به انبارهای نظامی" (massive ordnance penetrators)، قویترین بمب های موجود در زرادخانه سلاح های هسته ای، در زمان دولت بوش آغاز شده بود ولی نیمه کاره رها شد. پس از روی کارآمدن اوباما، وی سریعاً این طرح ها را پیگیری کرد، و بهره برداری از آنها با هدف به کارگیری آن علیه ایران چند سال زودتر از موعد مقرر انجام شد.
طبق بیانات دن پلش، مدیر مرکز مطالعات بین الملل و دیپلماسی در دانشگاه لندن: "این تجهیزات صرفاً برای استفاده علیه ایران آماده می شوند." او می گوید: "بمب ها و موشک های دور برد ایالات متحده امروز توان آن را دارند که 10,000 هدف در داخل خاک ایران را در چند ساعت تخریب کنند." همچنین به نظر او "قدرت نظامی ایالات متحده نسبت به سال 2003 چهار برابر شده است" که شتاب یافتن این گسترش توان نظامی در دوره اوباما صورت گرفته است.
بر اساس گزارش مطبوعات عربی یک ناو آمریکایی و یک کشتی اسرائیلی از کانال سوئز عبور کرده و به سمت خلیج فارس می روند تا" تحریم ها علیه ایران را اجرا کرده و رفت و آمد کشتی ها به ایران را تحت نظر داشته باشند." همچنین طبق اعلام رسانه های بریتانیایی و اسرائیلی عربستان سعودی در حال ایجاد مسیری برای بمباران ایران توسط اسرائیل است (این خبر از سوی عربستان سعودی تکذیب شد). دریا سالار مایکل مولن، فرمانده ستاد مشترک نیروهای مسلح ایالات متحده، پس از بازگشت از سفرش به افغانستان که به منظور اطمینان دهی مجدد به هم پیمانانش در ناتو در مورد ادامه داشتن عملیات آمریکا پس از جایگزینی ژنرال مک کریستال با مافوقش ژنرال پتراوس انجام شده بود، با فرمانده نیروی دفاعی اسرائیل (IDF) گابی اشکنازی و سایر مقامات عالی رتبه نظامی و اطلاعاتی و واحدهای طراحی، در راستای ادامه گفتگوهای سالانه استراتژیک بین ایالات متحده و اسرائیل دیدار کرد. طبق گزارش Haaretz در این دیدار بر "آماده شدن ایالات متحده و اسرائیل در مقابل امکان دست یابی ایران به سلاح هسته ای" تاکید شد.این گزارش همچنین اعلام می کند که ژنرال مولن تاکید دارد که"من همواره سعی می کنم چالش ها را از دیدگاه اسرائیل نگاه کنم."مولن و اشکنازی در ارتباط منظم و مداوم با یکدیگر هستند.
افزایش خطر اقدام نظامی علیه ایران بدون شک بر خلاف منشور سازمان ملل و بطور مشخص بر خلاف قطعنامه 1887 شورای امنیت(مصوب سپتامبر 2009)است که در آن مجدداً تاکید شده که همه دولتها باید مشاجرات مربوط به مسائل هسته ای را صلح آمیز حل کنند و با اارجاع به منشور،تهدید به حمله نظامی ممنوع است.
بعضی از تحلیلگران-که تحلیلهایشان به نظر بیشتر جدی گرفته می شوند- نگاهی آخرالزمانی به خطر ایران دارند.آمیتای اتزیونی هشدار می دهد:"ایالات متحده یا باید مقابله با خطر ایران برخیزد و یا خاورمیانه را رها کند"،نه چیزی کمتر.او مدعی است که اگر برنامه هسته ای ایران پیش برود،ترکیه،عربستان و دیگر دولت های منطقه به سمت این "ابرقدرت جدید" حرکت خواهند کرد.با استفاده از ادبیاتی با التهاب و آب و تاب کمتر می توان گفت،در اینصورت امکان شکل گیری یک اتحاد منطقه ای مستقل از آمریکا وجود دارد.اتزیونی در مجله US army journal Military Review از دولت آمریکا می خواهد،حمله ای را به ایران انجام دهد،که نه تنها تاسیسات هسته ایران را هدف قرار دهد،بلکه امکانات غیرهسته ای نظامی ایران،از جمله زیر ساخت های کشور-در واقع جامعه شهری ایران-را مورد هدف قرار دهد."این نوع از اقدام نظامی مانند اعمال تحریم،با ایجاد درد باعث تغییر در رفتار می شود،مع هذا با ابزاری به مراتب قویتر."
صرف نظر از چنین اظهارات تشویش آمیزی ،ماهیت خطر ایران واقعاً چیست؟پاسخی رسمی در گزارش های نظامی و اطلاعاتی به کنگره در آوریل 2010 داده شده است.
رژیم بی رحم روحانیون بدون شک خطری بزرگ برای مردمش محسوب می شود،با این وجود این رژیم در این زمینه در قیاس با هم پیمانان آمریکا در منطقه چندان از رتبه بالایی برخوردار نیست.بدون شک این مسئله ای نیست که نهادهای اطلاعاتی و نظامی ایالات متحده را نگران می کند.بلکه آنها نگران خطری هستند که ایران منطقه و جهان را با آن مواجه می کند.
گزارش ها نشان می دهند که خطر ایران نظامی نیست.بودجه نظامی ایران"در قیاس با کشورهای منطقه نسبتاً کم است."و طبیعتاً در قیاس با بودجه نظامی ایالات متحده بسیار ناچیز است.دکترین نظامی ایران به وضوح"دفاعی است و برای کم کردن خطر تهاجم و یافتن راه حل دیپلماتیک دربرابر دشمنی ها طراحی شده است."ایران تنها "قابلیتی محدود در انجام عملیات نظامی در فراسوی مرزهایش"دارد.با در نظر گرفتن گزینه هسته ای"برنامه هسته ای ایران و تمایلش در باز نگه داشتن امکان تولید سلاح های اتمی بخش مرکزی استراتژی بازدارنده ایران است."
با این وجود اینکه خطر ایران،خطر تجاوز نظامی نیست،به این معنی نیست که این خطر می تواند برای واشنگتن قابل تحمل باشد.ظرفیت بازدارنده ایران،به عنوان اعمال حاکمیتی غیر مشروع محسوب می شود،که با برنامه های جهانی ایالات متحده تداخل دارد.مشخصاً،این امر توانایی کنترل ایالات متحده بر منابع انرژی خاورمیانه،که از زمان جنگ جهانی دوم همواره یکی از اولویت های برنامه ریزان سیاست خارجی این کشور بوده است را تهدید می کند.کنترل بر این منابع،آنگونه که یک شخصیت تاثیر گذار توصیه کرده، و بیان کننده درکی عمومی از این مسئله است،که می تواند منجر به "کنترل زیربنایی جهان شود."(A.A. Berle)
اما خطر ایران فراتر از توان بازدارندگی است. ایران علاوه بر این امر در تلاش برای گسترش نفوذش در منطقه است. برنامه پنج ساله جاری ایران، به دنبال گسترش روابط دو جانبه، منطقه ای و بین المللی و تحکیم کردن روابط ایران با دولت های دوست و تقویت توانایی های دفاعی و بازدارنده اش است. متناسب با این برنامه، ایران در تلاش است تا اهمیتش در منطقه را از طریق مقابله با نفوذ ایالات متحده و گسترش روابط با بازیگران منطقه ای، در حالیکه از اتحاد اسلامی جانب داری می کند، افزایش دهد. در یک کلام ایران به دنبال "بی ثبات" کردن منطقه است، عبارتی که در معنای فنی آن توسط ژنرال پتراوس به کار برده شد. اشغال نظامی همسایگان ایران توسط ایالات متحده "پایدار ساختن"منطقه است.تلاش ایران در گسترش نفوذش در کشورهای منطقه "بی ثبات کردن" نامیده می شود و از این رو به سادگی غیر مشروع تلقی می گردد.نکته قابل توجه اینکه اینگونه کاربرد بی پرده این عبارات معمول است.تا آنجا که جیمز چیس، تحلیلگر مشهور سیاست خارجی و دبیر سابق سرویس اصلی مجله Foreign Affairs، وقتی بیان می کرد که برای رسیدن به "پایداری"در شیلی ،لازم بود که این کشور را "غیر پایدار"کنیم (با سرنگون کردن رئیس جمهور منتخب، آلنده وبرقراری دیکتاتوری پینوشه)،از عبارت "پایداری" در مفهوم فنی آن به درستی استفاده می کرد.
گذشته از این جنایات،مطابق گزارش ها ایران حامی و سازمان دهنده تروریسم در جهان است. سپاه پاسداران"دربسیاری از حملات تروریستی مرگبار سه ده گذشته" نقش داشته است که شامل حمله به تجهیزات نظامی آمریکا در منطقه و"بسیاری از حملات شورشیان به نیروهای امنیتی عراقی و ائتلاف در داخل عراق از سال 2003"می شود .همچنین ایران از حزب الله و حماس پشتیبانی می کند، دو نیروی سیاسی عمده در لبنان و فلسطین اگر برای انتخابات اهمیتی قائل باشیم .ائتلافی که اساس آن را حزب الله تشکیل می داد،به آسانی توانست آرا مردم را در آخرین انتخابات در سال 2009 به خود جلب کند.حماس در سال 2006 در انتخابات فلسطین پیروز شد و ایالات متحده و اسرائیل را مجبور کرد تا حمله ای خشن و وحشیانه به غزه ترتیب دهند و متخلفین را برای رای دادن اشتباه در یک انتخابات آزاد مجازات کنند.این موارد تنها انتخابات نسبتاً آزاد در جهان عرب بوده اند.از نظر نخبگان حاکم این امری است عادی برای دفاع از دموکراسی در مقابل خطراتی که آن را تهدید می کند، اما این موارد نسبتاً غیر قابل چشم پوشی هستند،به خصوص وقتی در کنار آن به حمایت سرسختانه ایالات متحده از دیکتاتورهای منطقه ، به ویژه ستایش اوباما از دیکتاتور ددمنش مصر،مبارک در سخنرانی مشهورش در قاهره خطاب به جهان اسلام توجه شود.
عملیات تروریستی انجام شده توسط حزب الله و حماس در قیاس با تروریسم ایالات متحده-اسرائیل در منطقه قابل چشم پوشی است،با این وجود توجه به آن خالی از لطف نیست.
در 25 می 2010 لبنان،روز ملی آزادشدنش را با یادبود عقب نشینی اسرائیل ازجنوب لبنان بعد از 22 سال و در نتیجه مقاومت حزب الله جشن گرفت ومقامات اسرائیلی ازآن به عنوان " تجاوزایران" به مناطق اشغال شده لبنان توسط اسرائیل یاد کرد.این امر نیز در ادبیات امپریالیستی عادی است.به طوری که پرزیدنت جان.اف کندی "تجاوز از درون"به ویتنام جنوبی"را"که توسط ویتنام شمالی سازماندهی می شود" محکوم کرد.این حمله جنایت کارانه توسط ویتنامی های جنوبی که در برابر بمب افکن ها و سلاح های شیمیایی کندی،برنامه های فرستادن کشاورزان به شبه اردوگاههای کار و سایر تمهیدات مهرورزانه مقاومت می کردند،توسط نماینده وقت ایالات متحده در سازمان ملل و قهرمان لیبرالها آدلای استیونسون"تجاوز از داخل"خوانده می شد.پشتیبانی ویتنامی های شمالی از هم وطنانشان در منطقه اشغال شده توسط ایالات متحده در جنوب، تجاوز و مداخله غیر قابل تحملی در ماموریت خیرخواهانه واشنگتن محسوب می شود.آرتور شلسینگر و تئودورسورنسون مشاوران کندی نیزکه به صلح طلبی شناخته شده اند،دخالت ایالات متحده برای پس راندن این" تجاوز" را تحسین کردند در حالیکه اگر حداقل گزارش های منابع اطلاعاتی ایالات متحده را خوانده بودند می فهمیدند که این مقاومت داخلی مردم است.در سال 1955 ستاد مشترک نیروهای مسلح ایالات متحده انواع گوناگونی از "تجاوز" را تعریف کرد که شامل "تجاوز به غیر از شکل مسلحانه آن، یعنی از طریق مبارزه سیاسی یا تلاش برای براندازی" نیزمی شد، به عنوان مثال قیامی داخلی بر علیه دولت پلیسی تحمیل شده توسط ایالات متحده یا انتخاباتی که نتیجه غلطی داشته باشد. چنین برداشتی در اظهار نظرات سیاسی و آکادمیک مرسوم است و این فرض رایج را تداعی می کند که ما صاحب جهان هستیم.
حماس در مقابل اشغال نظامی و حرکات وحشیانه و غیر قانونی اسرائیل در مناطق اشغالی مقاومت می کند.حماس متهم است که اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد(به رسمیت شناختن دولت ها کار احزاب سیاسی نیست.) در مقابل،ایالات متحده و اسرائیل نه تنها فلسطین را به رسمیت نمی شناسند،بلکه در چند دهه گذشته سرسختانه و قاطعانه به گونه ای عمل کرده اند که به وجود آمدن فلسطین به هر شکلی غیر ممکن شود.حزب حاکم در اسرائیل، در برنامه مبارزاتی خود در انتخابات سال 1999،ز تشکیل هرگونه دولت فلسطینی را منع می کند. گامی در راستای اجرای توافقاتی فراتر از مواضع رسمی مسئولین ایالات متحده و اسرائیل که یک دهه پیش انجام شده بود و امکان تشکیل "یک دولت فلسطینی اضافی" را بین مرزهای اسرائیل و اردن منتفی می کرد. اردن بنا به خواست ایالات متحده و اسرائیل وعلی رغم آنچه ساکنان و حکومت نادانش می پندارند،"دولتی فلسطینی"خوانده می شود.
حماس به حملات موشکی به شهرک های اسرائیلی مرزی متهم می شود،که بدون شک اقدامی مجرمانه است.با این وجود در برابر اقدامات خشونت آمیز اسرائیل در غزه ،بدون در نظر گرفتن اقداماتش در مناطق دیگر،ناچیز است.در ذهن داشتن این نکته حائز اهمیت است که اسرائیل و ایالات متحده به خوبی می دانند که چگونه می توانند به ترورهایی که آنها با ابراز احساست شدید مجکوم می کنند،خاتمه دهند.مقامات اسرائیلی می پذیرند که اگر در سال 2008 آتش بس نسبی با حماس را مراعات می کردند،هیچ حمله موشکی از طرف حماس پیش نمی آمد.اسرائیل ترجیح داد پیشنهاد آتش بس حماس را نپذیرد و به جای آن عملیات مخرب و جنایتکارانه سرب گداخته(Cast Lead) را در غزه،با پشتیبانی کامل ایالات متحده آغازکند.شاهکاری در تجاوزات جنایت کارانه بدون کوچکترین عذر قابل قبول و یا دلیل قانونی یا اخلاقی!
مدل دموکراسی در جهان اسلام ترکیه است که علی رغم ایرادات جدی وارده به آن انتخاباتی نسبتاً آزاد دارد.این کشور نیز مورد انتقادات شدیدی در ایالات متحده قرار گرفته است.حادترین مورد این انتقادات،مربوط به زمانی است که دولت ترکیه نظر %95 مردم این کشور را دنبال کرد و از شرکت در تهاجم به عراق خودداری نمود و به این دلیل مورد سرزنش شدید واشنگتن قرار گرفت تا یاد بگیرد که که یک دولت دموکراتیک چگونه رفتار می کند.در تعریف ما از دموکراسی نظر ارباب سیاست را تعیین می کند،نه نظر قریب به اتفاق مردم.
دولت اوباما نیز زمانیکه ترکیه با همراهی برزیل درپی انجام مذاکراتی برای محدود کردن غنی سازی اورانیوم در ایران بودند،از رفتار این کشور خشمگین شد.اوباما در نامه ای به لولا داسیلوا رئیس جمهور برزیل،ازابتکار این کشور تقدیر کرد،ولی ظاهراً با این فرض که این ابتکار شکست خواهد خورد و زمینه را برای ایجاد پروپاگاندا بر علیه ایران فراهم خواهد کرد. وقتی این مذاکرات به موفقیت رسید،ایالات متحده سریعاً و شتابزده قطعنامه ای در شورای امنیت درباره تحریم ایران مطرح کرد که آنچنان بیمعنی بود که چین سریعاً با آن موافقت کرد با درک این موضوع که این تحریم ها منافع غربی ها برای رقابت با چین بر سر منابع ایران را با مانع مواجه می کند.این بار نیز واشنگتن صراحتاً به گونه ای عمل کرد تا اطمینان حاصل کند که دیگران در کنترل منطقه توسط ایالات متحده مداخله ای نکنند.
جای تعجب نیست که ترکیه(همراه با برزیل)در شورای امنیت با این قطعنامه مخالفت کردند.دیگر بازیگر منطقه ای لبنان،رای ممتنع داد.این اعمال بار دیگر باعث وحشت ایالات متحده شد.فیلیپ گوردون،عالی ترین دیپلمات دولت اوباما در مسائل اروپا به ترکیه هشدار داد،که رفتارهایش توسط ایالات متحده درک نمی شوند وباید"همراهیش در شراکت با غرب را نشان دهد"خبرزگزاری AP این سخنان را"نکوهشی کم نظیر از یک هم پیمان حساس در ناتو"خواند.
کارشناسان سیاسی نیز ازریابی مشابه ای دارند.استیون.ای.کوک،کارشناس شورای روابط خارجی(council of foreign relations) دریافت که سوال اصلی اکنون این است که"چگونه ترکیه را در مسیر خودش نگه داریم؟"مسیر اطاعت کردن دستورات مانند دموکرات های خوب.سرمقاله ای در نیویورک تایمزتوجه عموم را به خود جلب کرد"مذاکره با ایران،لکه ننگی در کارنامه رهبری برزیل"،در کوتاه سخن آنچه ما می گوییم را انجام می دهی یا نه.
هیچ نشانه ای وجود ندارد که به ما نشان دهد،سایر کشورهای منطقه بیشتر از آنچه در مورد ترکیه گفتیم به تحریم ایران علاقه مند باشند.فراسوی مرزهای ایران،به عنوان مثال پاکستان و ایران،به تازگی در ترکیه توافقهای جدیدی برای احداث خط لوله گاز امضا کردند.آنچه ایالات متحده را بیشتر نگران می کند،امکان امتداد این خط لوله تا هند است.بر اساس سخنان،موید یوسف،مشاور انستیتو صلح ایالات متحده در آسیای جنوبی،توافقات ایالات متحده با هند در سال 2008 در حمایت از برنامه هسته ایش-و به شکل غیر مستقیم در حمایت از گسترش سلاح های هسته ایش-با این انگیزه انجام شد،که این کشور را از پیوستن به این خط لوله منصرف کند.هند و پاکستان دو قدرت از سه قدرت اتمی هستند که از امضای پیمان منع گسترش سلاح های اتمی (NPT) سرباز زدند.سومی اسرائیل است.تمام این کشورها سلاح های اتمی شان را با حمایت ایالات متحده گسترش دادند و همچنات این روند را ادامه می دهند.
بدون شک هیچ کس نمی خواهد ایران یا هر کشور دیگری سلاح اتمی داشته باشد.یک راه روشن برای کم کردن یا از بین بردن این خطر ایجاد منطقه عاری از سلاح های اتمی(NWFZ) در خاور میانه است.این مسئله بار دیگر در کنفرانس NPT در اجلاس سران سازمان ملل در می 2010 مطرح شد.مصر به عنوان ریاست 118 کشور عضو جنبش غیر متعهد ها،پیشنهاد کرد که این کنفرانس از طرحی برای شروع مذاکرات در سال 2011 پشتیبانی کند.این طرح توسط کشورهای غربی،از جمله ایالات متحده در کنفرانس بازنگری NPT در سال 1995 پذیرفته شده بود.
واشنگتن هنوز ظاهراً با این پیشنهاد موافق است با این شرط که اسرائیل از این قاعده مستثنی شود و هیچ نشانه ای از پشتیبانی از طرحی که شامل حال ایالات متحده نیز بشود نشان نمی دهد.هیلاری کلینتون در کنفرانس NPT اعلام کرد که هنوز زمان مناسب برای ایجاد این منطقه فرا نرسیده،ضمن اینکه هر طرحی که بخواهد برنامه هسته ای اسرائیل را تحت سرپرستی آژانس قرار دهد و یا اینکه از اسرائیل بخواهد NPT را امضاء کند،برای ایالات متحده قابل پذیرش نیست.به خصوص واشنگتن افشای اطلاعات"درباره برنامه و تاسیسات اتمی اسرائیل،که شامل اطلاعلات چگونگی انتقال این تاسیسات به اسرائیل می شود"را به هیچ عنوان نمی پذیرد.روش دولت اوباما در طفره رفتن از این طرح،جبهه گیری به نفع اسرائیل و مشروط کردن چنین طرح هایی به پیمان صلحی قابل قبول برایشان است.ایالات متحده این مسئله را تا هر زمانی که بخواهد به تاخیر می اندازد،کاری که در 35 سال گذشته،با در نظر گرفتن استثنا هایی نادر و موقت،انجام داده است.
طبق گزارش خبرگزاری AP همزمان،یوکیو آمانو،رئیس آژانس بین المللی انرژی هسته ای،از وزرای امور خارجه 151 کشور خواستند،تا دیدگاهشان را درباره چگونگی اجرای قطعنامه ای که اسرائیل را وادار به پذیرفتن NPT و اجازه بازدید ماموران آژانس از تاسیسات اتمی اش کند،اعلام کنند.
به ندرت یاد آوری شده که ایالات متحده و بریتانیا در قبال ایجاد منطقه عاری از سلاح های اتمی در خاورمیانه،مسئولیت دارند.آنها برای فراهم کردن پوشش قانونی کوچکی برای تجاوزشان به عراق در سال 2003 ،به قطعنامه شماره687 شورای امنیت(1991)که از عراق خواسته بود از ایجاد سلاح های کشتار جمعی دست بردارد،اشاره کردند. ایالات متحده و بریتانیا ادعا می کنند که آنها چنین کاری نکردند.نباید در انتظار عذر خواهی بود،اما این قطعنامه امضا کنندگانش را به حرکت به سمت ایجاد منطقه ای عاری از سلاح های اتمی در خاورمیانه سوق می دهد.
علاوه بر این باید اشاره کرد،که اصرار ایالات متحده در ایجاد تاسیسات اتمی در دیه گو گارسیا،ایجاد منطقه عاری از سلاح های اتمی ،که توسط اتحادیه آفریقا تصویب شده را با مشکل مواجه می کند همانطور که واشنگتن ایجاد چنین منطقه ای در اقیانوس آرام را با مستثنی کردن تاسیسات اتمی اش نا ممکن کرده است.
تعهدات شفاهی اوباما در عدم گسترش سلاح های اتمی در سخنانش،تمجیدات زیادی،از جمله جایزه صلح نوبل را برایش به ارمغان آورده است.یک اقدام عملی،در این راستا ایجاد مناطق عاری از سلاح های اتمی است.اقدام دیگر قطع حمایت از برنامه های هسته ای سه کشوری است،که NPT را امضا نکرده اند.غالباً سخنان و اعمال به ندرت یکی می شوند و در واقع در این مورد،با اندکی توجه به آنچه تاکنون گفته شد،میتوان گفت در تضاد با یکدیگرند.
به جای برداشتن گام های عملی در راستای کاهش واقعی گسترش سلاح های اتمی،ایالات متحده گام هایی بزرگ در راستای تقویت کنترلش بر مناطق حیاتی تولید کننده نفت در خاور میانه بر می دارد.حتی اگر سایر راه حل ها کافی نباشند،از راه حل نظامی استفاده می کند.این مساله تحت تسلط دکترین امپریالیستی قابل درک و حتی منطقی است،علی رغم پیامد های دهشتناکی که به بار می آورد.اکنون نمونه ای دیگر از آنچه آدام اسمیت در سال 1776 تحت عنوان"بی عدالتی وحشیانه اروپایی ها" محکوم کرد را می بینیم،با این تفاوت که مرکز فرماندهی،اکنون به مستعمرات امپراطوری اروپاییان در آن سوی اقیانوس منتقل شده است.
این مقاله در 2 جولای 2010 در سایت شخصی نوام چامسکی منتشر شد.
www.chomsky.info
|