اصلاح طلبی دینی ؛ خطری در کمین و مزاحمی جدی در مسیر سرنگونی « بخش دوم » - محمود خادمی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٨ فروردين ۱٣۹۱ -
۱۶ آوريل ۲۰۱۲
اصلاح طلبی حکومتی (دینی)
تعریف؛ تاریخچه
تعریف اصلاح طلبی حکومتی (دینی):
اصلاح طلبان حکومتی همانطور که از نامش هم پیداست مجموعه اعتقاداتی ی است که بیان می کند : نظام دینی حاکم بر کشور ما ایران ؛ دارای ظرفیت های لازم برای تغییر و اصلاح می باشد و بر این اساس حکم می کند که بدلیل برخوردار بودن نظام حاکم از چنین ظرفیتی ؛ نیاز به سرنگون کردن آن نیست و باید در کادر نظام حاکم و قانون اساسی این رژیم برای اصلاح ساختار سیاسی نظام و دستیابی به جامعه ای آزاد و دمکراتیک فعالیت نمود .
علیرغم مخالفت تئوریک بعضی از افراد شناخته شده این جریان با " ولایت فقیه " و همچنین اعتقاد نظری بعضی از نفرات شناخته شده این جریان به سکولاریزم و جدائی دین از حکومت ؛ در عمل اما چهار چوب های مبارزه و مرز بندی با سایر جریانهای سیاسی مخالف رژیم بگونه ای تنظیم شده است که در صورت موفقیت و دست یابی به اهداف خود ( یعنی به قدرت رسیدن ) ؛ همچنان ولایت فقیه ی ( اما با تلقی ای رحمانی تر و .... ) وجود خواهد داشت و نهادهای تثبیت کننده یک حکومت دینی بر کشور مسلط خواهند بود .
محسن کدیور ( از روحانیون خلع لباس شده این جریان و از صاحب نظران برجسته جریان اصلاح طلبان حکومتی در خارج ) در مصاحبه ای که در سال ۲۰۰۹ با مجله اشپیگل به عمل آورد می گوید : من و اکثریت هموطنان من طرفدار جدائی صد در صد دین از حکومت نیستیم .
بنابراین مطابق اظهارات آقای محسن کدیور ؛ اصلاح طلبان حکومتی در حالی خود را اپوزیسیون داخلی نظام ولائی معرفی میکردند و میکنند ؛ که مانند اصولگرایان حاکم ؛ هم به " ولی فقیه " معتقدند ؛ هم به " قانون اساسی " مبتنی بر شریعت همین نظام معتقد و پای بند بودند و می باشند و هم همچنین به " جدائی دین از قدرت سیاسی " اعتقادی ندارند . به دلیل همین اعتقادات است که اصلاح طلبان حکومتی هیچ ابائی ندارند که بگویند ؛ بازیگران دنیای سیاست در زمین " ولایت فقیه " هستند و به چارچوب های نظام وفا دار و در حفظ آن کوشا هستند . یعنی محدوده و میدان مانور این اصلاح طلبان همین محدوه نظام دینی است و اختلافات آنان با باند حاکم بر سر قدرتی است که در گذشته یا تماما" به خودشان تعلق داشته و یا در آن سهیم بوده اند ؛ ولی اکنون باند غالب تمامی آن را تصاحب کرده است و آنان از آن محروم شده اند .
موسسین و پایه گذاران جریان اصلاح طلبی حکومتی ؛ تماما" کسانی بوده و هستند که از همان ابتدای تأسیس جمهوری اسلامی در همه جرائم و مفاسدی که تا این تاریخ در کشور اتفاق افتاده است با سر دمداران اصلی نظام شریک و سهیم بوده و علاوه بر آن قرابت های اعتقادی متعددی با کلیت نظام دینی و سردمداران این نظام داشته و دارند .
در حالیکه احمدی نژاد محصول پروسه نظامِ دینیِ ولایتِ فقیهی است و در حالیکه وی کشف ولی فقیه برای تسویه و سرکوب اصلاح طلبان و یکدست سازی حاکمیت بوده است . اصلاح طلبان به جای گرفتن یقه " ولی فقیه " ؛ معتقد هستند که تا پیش از احمدی نژاد " چرخش قدرت " در میان جناح های رژیم ( ولو با دخالت ها و کار شکنی ولی فقیه ) جریان داشته و بگونه ای بوده که آنان همیشه بخشی از قدرت را در اختیار داشته اند ؛ احمدی نژاد این وضعیت مطلوب و قابل قبول را به هم زده است . بدین ترتیب علت دشمنی و کینه توزی خود نسبت به احمدی نژاد را آشکار کرده اند و نشان داده اند که این دشمنی با وی نه به خاطر سیاست های کشور بر باد ده و یا مصالح عالیه مردم و میهن بلکه به خاطر خالی شدن جای پای آنان در قدرت و به خاطر از دست دادن سهمی از قدرت است که در گذشته به آنان تعلق داشته است
این درک از اصلاح طلبی که ویژه ایران و مختص یک حاکمیت دینی است ؛ و بوسیله خاتمی و باندش تئوریزه شده ؛ تا زمانی موضوعیت دارد که نظام دینی پا برجا باشد ؛ در صورت حذف و یا سرنگونی این رژیم دیگر اصلاح طلبی موضوعیت ندارد . بنابراین هر اصلاح طلبی از این نوع ( به خاطر آنکه اصلاح طلب است ) باید در حفظ و پایداری این نظام ــ که چهار ستون آن را موریانه های مردم و انقلاب ویران کرده است ــ بکوشد . تا بعدا" چهار ستون ویران شده نظام ــ بدست مردم و جوانان ناراضی ــ که تعمیرش هدف اصلاح طلبان است بوسیله آنان تعمیر شود .
بی دلیل نیست که خاتمی در جلسه غیر علنی با نمایندگان مجلس ششم میگوید : حفظ این نظام اوجب واجبات است . و در انتخابات مجلس نهم رأی خود را به نام " جمهوری اسلامی " به صندوق رأی می ریزد و در گفتگو با انجمن های اسلامی دانشجویان ــ بعد از انتخابات مجلس نهم ــ می گوید : این نظام به قیمت گرانی بدست آمده است . هم بلحاظ اعتقادی و هم بلحاظ عملی نمی شود و نباید از آن دست برداشت . من به صراحت اعلام می کنم که همه بزرگان و عزیزان از جمله آقایان کروبی و موسوی هم همین را قبول دارند . اگر انتقاد و اعتراضی هست در درون نظام است و نه علیه آن . یکی دیگر از تئوریسین های اصلاح طلبان ؛ آقای اکبر گنجی در دفاع از رأی دادن خاتمی می گوید : با تحریم انتخابات ؛ خود را از فرایند سیاسی نظامی که خود ساخته ایم حذف می کنیم . نظام متعلق به خود ماست .
کلیدی ترین استراتژی برای اصلاح طلبان حکومتی ؛ انتخابات بخصوص انتخابات ریاست جمهوری است . شرکت در انتخابات برای اصلاح طلبان یک اجبار است چرا که انتخابات ریاست جمهوری محتمل ترین شیوه حضور در قدرت برای آنان است .
اما اصلاح طلبان حکومتی برای پیشرفت نه می توانستند بدنامی مشارکت و همدستی با رژیم در جنایات و مفاسد گذشته را لاپوشانی نمایند و نه برخوردار از ظرفیت های لازم برای ارائه دیدگاههای مردمی و آزادیخواهانهِ اعتماد بر انگیز برای جلب مردم بودند . بنابراین ؛ پیشاپیش و از ابتدا روشن بود که بارِ کجِ اصلاح طلبیِ حکومتی مانند همه بارهای کج تاریخ هر گز به مقصد نمی رسد .
چگونه ممکن است جریانی که دارای وصلت های گسترده تاریخی با حاکمیت ضد ملی و ضد مردمی آخوندها است و در بسیاری از جنایات و فجایع گذشته با رژیم مشارکت داشته و سهیم بوده است ؛ کسانی که در گذشته خود از بانیان و بعضا" اِعمال کنندگان بدترین شکنجه ها با زنان و مردان آزادیخواه کشور در زندانها بوده اند ؛ براحتی و بدون اعتراف به همکاریهای گذشته و بدون تبری و دوری از رژیم و بدون عذر خواهی از مبارزین و مجروحین و مصدومین جنایات خود ؛ لباس اپوزیسیون به تن کنند و خود را مخالف این رژیم جا بزند .
روشن بود که اصلاح طلبان حکومتی بدون پاسخگوئی مسئولانه به دو درخواست زیرین ــ که اولین قدمِ صدق آنان برای پیوستن به جرگه مخالفین رژیم محسوب می شد ــ حضوری سرفرازانه و مستمر در صحنه نبرد با استبداد دینی داشته باشد :
۱ ــ رهبران اصلاح طلب به خصوص رهبران فکری و تئوریسین های این جریان در خارج کشور مانند کدیور ؛ سروش ؛ گنجی ؛ مهاجرانی و .... تلاش می کنند نشان دهند فجایع مربوط به سرکوب ؛ شکنجه ؛ تجاوز ؛ کشتار و .... محدود بدوران بعد از انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ بوده و قبل از آن ــ به خصوص دوران خمینی ــ ایران بهشت آرزوها بوده است و مردم در صلح و صفا زندگی میکرده اند و مردم هیچ مشکلی با جمهوری اسلامی نداشته و ندارند . بدین ترتیب آنها می خواهند وانمود کنند که اشکالات موجود ؛ اشکالات ساختاری نمی باشد و ربطی به نظام سیاسی مبتنی بر " ولایت فقیه " ندارد . بنابراین احتیاجی به سرنگونی این رژیم نیست و اصلاح بهترین گزینه و بهترین راهکار است .
بدلیل همین رویه و اعتقاد ؛ برای پیش گیری از هر شبهه ای ؛ اصلاح طلبان حکومتی بدون تأکید بر نقش خمینی به عنوان عامل اصلی فجایع و سیه روزیها و عامل اصلی کشتار زندانیان در دهه ۶۰ ؛ شکنجه و تجاوز به زنان و دختران قبل از اعدام ؛ قتل و عام زندانیان در سال ۶۷ و تبری جستن از این ام الفساد اصلی و ..... نمی توانند هیچ اعتماد و حمایتی را در دراز مدت جلب نمایند .
رویه و اعتقادی که کدیور بیان می کند و عبدالعلی بازرگان از ملی ــ مذهبی ها ــ گر چه دیدگاههای مشابه اصلاح طلبان دارد ــ در نامه ای به تاریخ ۲۷ خرداد ۱٣٨۹ در اعتراض بوی می نویسد : آقای کدیور شما نیک می دانید وضعیت امروز ایران محصول و نتیجه سیاست های آقای خمینی است . آنچه امروز بر سر ملت ایران شریف می آید ارتباط مستقیم با اندیشه های سیاسی خمینی دارد و ....... مسئله خمینی مسئله ای شخصی نیست ؛ سایه سیاست های ایشان بیش از ٣۰ سال است بر سر این ملت سنگینی می کند و سرنوشت یک ملت بزرگ را با تاریخ و تمدنی درخشان زیر چتر سیاه خود گرفته و آزادی و امنیت را از این مرز و بوم سلب کرده است .
بنابراین از آنجا که سنگر گرفتن اصلاح طلبان حکومتی در پشت خمینی و رهبری وی و اعتقاد به ولایت فقیه۱ (در حالی که این نظریه قرون وسطائی با یک نظام مدرن و دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر تعارض دارد ) نمی توانست نوید بخش دمکراسی و آزادی برای مردم باشد ؛ جز بد نامی برای اصلاح طلبان هیچ اعتماد محتوائی را جلب نکرد .
البته تأکید بر نقش خمینی در فجایع و مصیبت های وارده بر ملت شریف ایران طی دو دهه اول حاکمیت رژیم به معنای بی گناهی مجریان ؛ دست اندرکاران و پیش برندگان دستورات و فتاوی ــ اصلاح طلبان حکومتی ــ این روح پلید نیست .
تأکید بر نقش خمینی برای ریشه یابی فجایعی است که امروزه نیز در ایران ادامه دارد . خامنه ای ادامه طبیعی منویات ضد بشری خمینی است و هیچ کس بیشتر از وی به " خط امام " نزدیک نیست .
حداقلِ مردم و میهن دوستی حکم می کرد و می کند ؛ اگر صداقتی در این جماعت ــ اصلاح طلبان ــ وجود دارد با معرفی و اعلام خمینی به عنوان عامل اصلی فجایع و جنایات گذشته ؛ هم اندکی از درد و رنج مردم را التیام ببخشند و هم از زمینه چینی ها برای تکرار آن فجایع و جنایات و این بار توسط ولی فقیه دیگر جلوگیری نمایند
۲ ــ فاصله گیری از خط امام : مردم و جوانان غیور کشور با گوشت و پوست خود ؛ مصیبت ها و تضیقات وارده بر مردم و کشور در اثر حاکمیت " خط امام " را هر روز لمس و تجربه کرده و می کنند . حداقل وظیفه اخلاقی و ملی حکم میکرد و می کند که اگر اصلاح طلبان کوچکترین عنایتی به مردم و کشور دارند عطای خط امام را به لقای آن بخشیده و آن را ارزانی خامنه ای و دار و دسته پلیدش بنمایند چرا که " خط امام " یعنی استمرار وضعیت فاجعه بار کنونی می باشد . آنچه امروزه در ایران اتفاق می افتد ؛ یعنی زندان ؛ شکنجه ؛ تجاوز ؛ اعدام و .... عین خط امام و دستورات مستقیم امام است و خامنه ای در حال اجرای مو به موی فرامین و دستورات خمینی است .
بنابراین پیشاپیش روشن بود که اصلاح طلبان حکومتی بدون گِل گرفتن درب دکان خط امام ؛ نه تنها نمی توانند گناهان گذشته خود را جبران کنند و در راستای کسب اعتماد مردم توفیقی بدست آورند ؛ بلکه حتی از اطمینان دهی به مردم در مورد عدم تکرار آن فجایع در آینده ایران نیز نا توان خواهند بود .
تاریخچه اصلاح طلبی حکومتی (دینی):
" اصلاح طلبی حکومتی" در واقع در جریان انتخابات ریاست جمهوری خاتمی ــ ۲ خرداد ۱٣۷۶ ــ شکل گرفت و پا به عرصهِ سیاسی کشور ما گذاشت . استراتژی اصلاح طلبان حکومتی ؛ گذر آسان و کم هزینه به دمکراسی و مردم سالاری دینی ــ جامعه النبی ــ از طریق چانه زنی در بالا بدون اتکاء به نیروی مردمی بوده است . نقطه اوج این جریان دوران ٨ ساله ریاست جمهوری خاتمی و تسلط اصلاح طلبان حکومتی بر دو قوه مقننه و مجریه کشور بود .
کارنامه اصلاح طلبان حکومتی از تأسیس تا به امروز ؛ از یک طرف در هم کوبیدن و خاموش کردن شعله های مقاومت در مردم با پراکندن توهم ظرفیت داری نظام برای اصلاح و باز بودن مسیر های دمکراتیک ؛ و از طرف دیگر با ترویج توهم اصلاح ؛ به اکسیده کردن فضای سیاسی برای جلوگیری از فوران شور و شوق مبارزاتی و رشد هر نوع اپوزیسیون مستقل و رادیکال بوده است .با پایان گرفتن دوره ٨ ساله ریاست جمهوری خاتمی ؛ دوران افول و مرگ تدریجی این جریان شروع شد. سعید حجاریان تئوریسین اصلی اصلاح طلبان در همان زمان در سوم اسفند سال ٨۱ در مجلس ششم گفته بود : ۶ سال حرکت اصلاحی در سطح حاکمیت نشان داد که حاکمیت مصدر مناسبی برای پیشبرد اصلاحات نیست . بنابراین شما توقع اصلاحات را نه از خاتمی و نه از مجلس نباید داشته باشید .
بقول مهندس مهدی بازرگان ؛ دوران " حیات خفیف و خائنانه " اصلاح طلبان حکومتی ؛ با شرکت خاتمی در انتخابات قلابی مجلس نهم در ذهن و نگاه مردم ایران به پایان رسید ؛ با رأی خاتمی آخرین میخ نیز بر تابوت اصلاح طلبی حکومتی فرود آمد .. در واقع رأی خاتمی پایان یک توهمِ چند و چندین ساله بود ؛ توهمی که به قیمت هرز و هدر رفتن فرصت ها ؛ انرژیها و شانس های رهائی و آزادی مردم ایران ؛ بدون هیچ دستاوردی ملموس سپری شد .
البته با بن بست و شکست اصلاحات در دوران ریاست جمهوری خاتمی جوانه های نوعی از اصلاح طلبی شکوفه زد و در پروسه قیام اعتراضی مردم به بار نشست که بر خلاف اصلاح طلبیِ حکومتی دار و دسته خاتمی نیروی مردم را ؛ اساس و پایه اصلی هر تغییری میداند و ...... در بخش های بعدی در این باره بیشتر خواهم نوشت. ...
ادامه دارد
محمود خادمی ـــ ۱۶.۰۴.۲۰۱۲
arezo۱۹۵٣@yahoo.de
پاورقی:
۱ ــ در آینده و در بخشی جداگانه به موضوع " ولایت فقیه " و تنظیم اصلاح طلبان با این مقوله ؛ خواهم پرداخت
|