از : علی کبیری
عنوان : آیا میتوان در حکومتی دمکراتیک همه ی مردم را عقیم کرد؟
جناب سالاری گرامی،
شاهدی وجود ندارد تا نتیجه گیری شما را اثبات کند. اینکه به عقیده ی شما فرزندان تنگدستان و اقشار پائین اجتماعی، به سوی حکومت آخوندی رفته و ذوب در آن خواهند شد، همچنان به عنوان یک نظریه باقی خواهد ماند. برخلاف عقیده ی شما، بیشتر جوانانی که بعداز استقرار حکومت آخوندی، برعلیه آن قیام کرده اند، از اقشار پائینی اجتماع و حتی از خانواده های خود آخوندها بوده اند. اصولاً ممکن نیست که وجود فشارهای ناشی از فقر برمردم را اینطور برآورد کرد که در نتیجه ی آن، اقشار تهی دست یا تنگدست اجتماع جذب قدرت حاکمه شده وکفه ی ترازو به نفع آخوندها سنگینی خواهد کرد. متقابلاً با نظر شما دائر بر " فرزندان کمتر، آسایش بیشتر،" موافقم. منتها اینکه طبق عقیده ی شما فی المثل قانونی را در یک حکومت سکولار بگذرانیم که بر اساس آن کسی حق تولید مثل نداشته باشد و یا اینکه طبق قانون بیآئیم و همه ی مردم را عقیم کنیم تا از ازدیاد جمعیت و فشار فقر بکاهیم، خود یکی از انواع دیکتاتوریست که میتواند واکنشهای غیر قابل پیش بینی و آشوبهای اجتماعی را باعث شود.
۴۵۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : رضا سالاری
عنوان : بچه دار شدن شروع و ریشه فلاکت و بدبختی مردم عصر مدرن
بچه دار شدن شروع و ریشه فلاکت و بدبختی مردم عصر مدرن
جناب کبیری و صدری، درست است که، علیرغم تسلط مذهب در دو انقلاب مشروطه −۱۲۸۸−۱۲۸۵ و اسلامی۱۳۵۶−۱۳۵۷
و شکست ناامید کننده نیروهای سکولار و نیمچه دموکرات، تقدس مذهب با تجدد طلبی ایران نوین تدریجاً رو به اضمحلال رفته و میرود، و از غول و هیولای مذهب بجز پوسته ای نازک و کاغذی چیز دیگری نمیماند، ولی نمیتوان باروری، تولید مثل و تولید نیروهای ارتجاعی و مزدوری جدید و وابسته به مذهب و حکومت مذهبی را نادیده گرفت. شما جناب کبیری خود خواسته و یا ناخواسته با ذکر
« کجاست آن "الله" که اکنون مرد بیکار و درمانده ای به اکراه وادار شود تا برای سیر کردن شکم گرسنه ی خود و خانواده اش، ناموس و زن خود را در آغوش بیگانه ای اندازد تا تکه نانی نصیب طفل معصومها وغنچه های نورسیده اش شود؟ »
از همان قشری که خود را نالان و گریان و در مانده از حمایت مکتبی شان میبینید، حمایت میکنید. از بازسازی و تولید این قشر فقیر و فاقد فرهنگ و دانش و تفکر نوین حمایت میکنید، در حالیکه اکثر بچه های این طبقه تجددستیز، سکولار ستیز، دموکرات ستیز، همان راهی را میروند که پدر و مادران و معلمان غالباً مرتجع شان رفتند.
باید با این مصیبت ازدیاد جمعیت سیکل معیوب و مخرب جامعه علمی و بنیادی برخورد کرد. باید تفکر و فرهنگ رابطه و ازدواج بله ولی بچه به هیچ وجه تا آخرعمر نه و تا هیچوقت نه را بنیادی و علمی تعریف و تشریح و ترغیب و توزیع و نهادینه کرد.
بنویسید و بفهمانید که تولید بچه در عصر مدرن عامل اصلی فلاکت و بدبختی خود و خانواده و جامعه آنهاست، بخصوص برای طبقات فقیر و کم درآمد مورد حمایت مسجد و دولت احمدی نژاد. انتقاد از مذهب چنین خانواده های مرتجع و وابسته به آب و نون و مسجد و آخوند و دولت باج ده و باج گیر، مسلماً با واکنش های مطلق و شدید والدین توأ م خواهد بود که در نتیجه آن، این چنین آموزهه ایی در قلب و عاطفه فرزندانشان تأثیری ابدی خواهد گذاشت و آنان را همچون خود به ناآگاهی مطلق سوق میدهد و آماده برای کاندید سربازی و خدمت به ولی مطلق و دولت مطلق وقت خواهد کرد تا دوام سیکل معیوب ۱۴ قرنی دچار نقصان نشود!
۴۵۱۶٨ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : نازلی
عنوان : بد نیست اینجا به غربی هم نگاه کنیم
چون بدون تعارف ما زیاد چشم و گوشمان به غربی هاست ، بگذارید حداقل اینجا نگاهی به رفتار نمایندگان چپ و اکولوژیست فرانسه در جریان انتخابات کرده و به خودمان بیآئیم. ژان لوک ملانشون که جبههی چپ را با موفقیت نمایندگی میکند و صداقت و بی ریا بودنش محبوبیت زیادی برایش کسب کرده ، مسلمانا ن الجزایری و مراکشی و تونسی را با گرمی و محبت برادران خود میخواند، و ذره ای و حتی یکبار نسبت به دین آنها موضع نمیگیرد. خانم اوا ژولی نماینده اکولوژی و سبز ها که آقای ایجادی چند بار عکسی را که با این خانم گرفته بودند، ذیب مقالاتشان کرده اند، با صراحت و بدون ترس از دست دادن رای ، میگوید تا همین چند وقت پیش ما غربی ها در بیمارستانها توسط خواهران روحانی حجاب دار مداوا میشدیم و باید به زنان با حجاب احترام گذاشته حقوقشان را زیرپا نگذاریم. او از اسلام ستیزی و ضدیت با مسلمانان ابراز انزجار میکند. میگوید ادیان غیر مسیحی، مثلاً مسلمانان باید بتوانند روز تعطیلی هفته خودشان را با توجه به دینشان انتخاب کنند. وقت آنست که آنهائی که در خندین به ریش اسلام بد جوری گیر کرده اند، کمی در آئینهی تفکر ریش خودشان را بنگرند.
۴۵۱٣۶ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : علی کبیری
عنوان : روشنگری را با مبارزات انتخاباتی اشتباه نگیریم
هدف این کمترین از شرکت دراین مباحثه ها، روشنگری و نه بدست آوردن وجهه ی مردمی است. اگر مردم از گفته های من خوششان نمیآید، فبها. ولی وظیفه ی هر انسان باوجدانیست تا بی پرده و بدون استخوان لای زخم گذاشتن، به مردم از دامی که درآن افتاده اند و دامهائی که درآینده درانتظار آنهاست، بگوید. آنهائی که باید بدانند، بخوبی میدانند که چه بلائی بسر ملت وکشور ما آمده است واین بلا یک بلای "سخت درمان" است. نه امروز این بلا رفع خواهد شد و نه امیدی نسبت به رفع آن درآینده ی نزدیکی وجود دارد. احترام قائل شدن برای عقائد دیگران با تابع عقائد آنان شدن فرق دارد. شکی نیست که این بالای منبر رفتنهای امروزین ما، در آینده ثمر بخش خواهد بود و مردم غفلت زده ی ما را از خواب فراموشی بیدار خواهد کرد. این مبارزه بین دوگروه در حال حاضر جریان دارد: گروه اول شامل آنانیست که براثر اشتباهات و ندانم کاریها و خودخواهیها و خیانتهای اشخاصی یا گروههائی، پل به حکومت رسیدن مشتی انگلهای اجتماع بنام آخوند شده و ملت ومملکتی را در آتش سوزان جهنم انداختند. گروه دوم شامل نسلی است که برمبنای خرد ودانش، اکنون کمر همت بسته و بنادارد تا از گروه اول برای همیشه خلع ید بعمل آورد تا بتواند حاکم بر سرنوشت و آینده ی خود باشد. اکنون دیگر شعار احترام به اسلام از جمله شعارهای کهنه ومندرس شده اند. ملت ایران هرروزه و هر لحظه با گوشت وپوست خود نتیجه ی حکومت آخوندی و تسلیم بی قید وشرط شدن به خداوندی خدا از طریق آخوندها را، حس میکند. آنجائی که هزاران جوان به عنوان اعتراض به حکومت دستاربندان، با کفش در نماز جمعه ی آخوندها شرکت میکنند، اعتراضشان به خداوندی خدا است که قرار بوده تا نابکاران و دکانداران پلید دین را به جزای اعمال غیر انسانیشان رسانده و داد ستم دیدگان را از ستمکاران، بستاند. آنجائی که پیر زنان وپیرمردان قبلاً مسلمان به فغان آمده و در هر کوی و برزن و در تاکسی واتوبوس، زبان به کفرگوئی میگشایند، دیگر مسلمانی نمانده تا ما با احترام به عقائد آنان زبان درقفا کنیم. کجاست آن خدائی که توسط نمایندگان زمینیش وعده داده بود که روزی فرا خواهد رسید که در حکومت "الله" بجای پول با گفتن صلوات به مردم رزق و روزی خواهد رسید؟ کجاست آن خدائی که توسط نمایندگانش برروی زمین وعده داده بود که مرابحه ورشوه خواری در حکومت "الله" بر خواهد افتاد؟ کجاست آن "الله" که اکنون مرد بیکار و درمانده ای به اکراه وادار شود تا برای سیر کردن شکم گرسنه ی خود و خانواده اش، ناموس و زن خود را در آغوش بیگانه ای اندازد تا تکه نانی نصیب طفل معصومها وغنچه های نورسیده اش شود؟.....
چرا باید سکوت اختیارکنیم؟ چرا باید خروش نکنیم و چرا نباید به ناآگاهان بفهمانیم که دیگر رحمت خدا هم شامل بنده های تکبیر گویش نیست؟
بهتر است تا روشنفکران وروشنفکر نمایان خاک برسر کنند از اینهمه سکوت وبی اعتنائی نسبت به مردمی که از جان ومال خود مایه کرده و سر گرسنه بر بالین گذاردند تا اینان به دانشگاهها راه یافته و یار شاطری برای روزهای درماندگیش باشند. شرم وخجالت و ننگ بر ما تا اگر از این منبعد در مقابل اینهمه نابکاری و ظلم و ذلت برمردم درمانده مان، بازهم از گفتن آنچه که باید گفت، خودداری کنیم.
۴۵۱۲٣ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : بهتر است برای تبلیغ دموکراسی جایی هم برای آزادی عقاید و مذاهب در نظر بگیریم... !
هرکس یا هر گروهی اگر بخواهند برای مردم خدمتی انجام دهند باید با آنان باشند، به شخصیت و عقاید آنان احترام بگذارند، تا مردم آنان را قبول داشته باشند،حرفهایشان را بشنوند و در صورت لزوم از آنها دفاع کنند . ضدیّت با مذهب همراه شعار "دموکراسی طلبی"، با برتری طلبی نژاد ژرمن، قوم آریا ، و امثالهم فرقی ندارند ! با دین و سنتهای ملی مردم که نمیتوان جنگید ! کسانیکه از راه مبارزه با دین میخواهند به دموکراسی برسند ، عقاید صادرات دموکراسی با بمب افکنهای ناتو را را به شیوه خود تبلیغ میکنند . دموکراسی در هر کشوری باید رشد طبیعی خود را بپیماید ، بهیچوجه ما نمیتوانیم الگوی دموکراسی را از کشورهای دیگر برای ایران مونتاژ کنیم . این نکته را باید در نظر داشته باشیم که دموکراسی صادراتی یا وارداتی نیست...ایران یک کشور اسلامی و اکثریت مردم آن مسلمان هستند ,مگر "دین" باید سد دموکراسی باشد ! با این عقاید هیچ کشور مذهبی و یا مسلمانی نباید صلاحیت داشتن دموکراسی را داشته باشد ؟! ادامه این عقاید به "اسلام ستیزی" جهان استعماری کنونی متصل میشود. تنفر از اسلامی بودن مردم، حملات کشورهای سلطه گر را به آن کشورهای مسلمان (نفت خیز و ثروتمند) توجیه مینماید و در اثر همین تبلیغات از پشتیبانی کمرنگ و یا عدم حمایت جامعه بین المللی برخوردار خواهد بود...مردم ایران مسلمان هستند ولی دموکراسی را هم میپذیرند .دموکراسی که نباید از قلع غم تمام مذاهب بگذرد، جدایی دین از سیاست را همه جز مفتخوران مذهبی قبول دارند ولی تبلیغ , "دین خود را از دست بدهید تا به آزادی برسید"عقایدی به غایت انحرافی و فاشیستی است.باید باور کنیم که با قیام مردم میتوان این حکومت را به گور سپرد ولی اسلام را نمیتوان ! دین یهود ،مسیحیت و اسلام سالها و قرنها با هم جنگیده اند و هنوز هم حضور دارند.نه هیتلر توانست یهودیان را از بین ببرد و نه ملایان بهأییان را !... بهتر است برای تبلیغ دموکراسی جایی هم برای آزادی عقاید و مذاهب در نظر بگیریم...
۴۵۱۱۹ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : علی کبیری
عنوان : به آقای صدری گرامی
شخصاً نه باشما خصومتی دارم ونه خرده حسابی دربین است. به عنوان یک انسان برای شما ارزش بالائی قائلم. ولی همانطور که گوشزد کرده اید، ما باهم اختلاف نظر و عقیده داریم. نه عصبانیتی دربین است و نه دلخوری. شما در اینجا دارید عقیده ای را مطرح میکنید تا نظر دیگران را نسبت به عقیده ی خودتان مورد سنجش قراردهید و دیگران هم حق دارند تا عقیده ی شما را مورد نقد قراردهند. ولی پای چیزهای دیگری نیز درمیان است که از جمله ی آنها ملت ما وکشور ما هستند. بهمین خاطر هم سوای دوستی ومودتی که ممکنست بین نویسندگان این وبلاگ وجود داشته باشد، سرنوشت و آینده ی ملت وکشوری هم دارد در اینجا تعیین میشود. اگر آنانی که مطالب مارا دراینجا میخوانند دچار بدفهمی شوند، درست به منزله ی مثال "خشت اول را نهاد معمار کج/ تا ثریا میرود دیوارکج" باز باید سالها سپری شده، حقوق ملتی پایمال شده واگر مملکتی برجای بماند، معلوم نباشد که چگونه مملکتی خواهد بود ودرِ آن برچه پاشنه ای خواهد چرخید. به عنوان عضو کوچکی از مردم این مرزوبوم، خودم را مسئول میدانم تا رک و راست بگویم هر آنچه را که لازمست باید گفت. ۷۵ میلیون از مردم کشور ما گرفتار بدترین وخطرناکترین رژیمهای بشری شده اند. حکومتی که پایه هایش بر دین باشد، قطعاً از خطرناکترین انواع حکومتهای بشریست. شما وامثالهم باید برای هر جمله ای که مینویسید، درست از قبل تفکر کنید ونه آنکه هرچه به ذهنتان آمد بنویسید. قرار نیست که دیگران به نوشته های شما متری پاداش بدهند.
فرموده اید که «...در این کامنت مطالبی به من نسبت داده اید که بی پایه و اساس وتوهین آمیز است...» خب، بقول معروف چیزی که عوض داره، گله نداره. دزد حاضر و بُز هم حاضر. به بینیم که کجای نسبتهائی که به شما داده ام، بی پایه واساس وتوهین آمیزند.
۱- سوال: جناب آقای صدری لطفاً مطالبی درمورد شروع فعالیتهای سیاسیتان بیان کنید.
پاسخ: پس از انقلاب ، هوادار حزب توده ایران و دربخش انتشارات آن مشغول به کار شدم.
۲- سوال: آیا شما در نظری بر نوشته ی آقای جلال ایجادی نگفته اید که «...اکثریت مردم ایران ، هم اسلام را می خواهند و هم آزادی را» و آیا این ادعای شما موید آن نیست که شما دارید از این نظریه دفاع میکنید که اسلام و آزادی مانعه الجمع نیستند؟
پاسخ: (همانجا) «...اسلام بلافاصله پس از پیدایی ، به گسترش حیطه نفوذ خود پرداخت و از چین تا اسپانیا را درنوردید و با غلبه برقدرت های امپراتوری، جغرافیای سیاسی جهان را عوض کرد...»
۳- سوال: مگر شما اظهارنکرده بودید که روشنگری درمورد اسلام بحث بچه های دبستانی است؟
پاسخ: (همانجا) «...بحث خرافات و غیر علمی بودن دین و از جمله اسلام...برای بچه های مدرسه که با علوم آشنا می شوند، ویا کسانی که تازه به این کشفیات نائل می گردند، جالب و هیجان انگیز است...»
۴- سوال: آیا شما در وبلاگتان از اکبر گنجی تمجید نکرده وحتی دیگران را به مطالعه ی مقاله های وی تشویق نکرده اید؟
پاسخ: (وبلاگ جناب صدری، مقاله ی مورخ ۱۱/۱۷/۲۰۱۱): «...مطالعه مقالات گنجی را به همه مشتاقان ایرانی آزاد و ایرانیان آزاده توصیه می کنم.»
آیا اینهائی که در بالا از جانب شما نقل کرده و به عنوان شاهد برادعای خود آورده ام، بی پایه واساس وتوهین آمیزند؟
حال بفرمائید که
۱َ- مگر شما بجز حزب توده، در مکتب سیاسی دیگری هم فعال تعلیم گرفته اید؟
۲َ- پس به عقیده ی شما، فتوحات وسیع مسلمانان بضرب شمشیر، دلیلی برحقانیت این دین بوده و هنوز هم این دین برحق میباشد. ولی شما هرگز قادر نیستید تا اسلام را باآزادی مقارن بدانید.
۳َ- آیا همین امروز هم بنا بر عقیده ی شما که دربالا ذکر شد، بحث درباره ی اسلام در حوزه ی کار بچه های دبستانیست؟ اگر چنین است، مایلم به شما خاطر نشان کنم که تقریباً همه ی دانشگاههای معتبر دنیا وحتی دانشگاههای کشورهای اسلامی، به کسانی که بحث نوئی را دراسلام مطرح میکنند، دکترا و فوق دکترا اعطاء میکنند. به نظر شما کلیه ی این دانشگاهها سطح دروسشان در سطح فهم بچه های دبستانیست؟ ولی ادعای شما اینطور تعبیر میشود که شما با بی اهمیت نامیدن بحث اسلام وپائین آوردن آن تا سطح فهم بچه های دبستانی، در پی آب به اسیاب جمهوری آخوندی ریختن هستید. مگر میشود یک چنین حادثه ی فجیعی را که ۱۴۰۰ سال یک چهارم مردم دنیا را اسیر خرافات وموهومات کرده، بی اهمیت خوانده وآنرا درسطح معلومات بچه های دبستانی دانست؟
۴َ- در بی معلوماتی اکبر گنجی همین بس که آرامش دوستدار پس از ملاقات با او بی پرده درباره اش فیلسوفانه اظهار کرده که «...در این بیست و هفت سالی که از عمر جمهوری اسلامی میگذرد، ما دنبال هر کسی که کورسویی در دل جمهوری اسلامی نشان داده، با امیدهای واهی و ابتدایی راه افتادهایم. همکاری و همبستگی با اکبر گنجی طبیعتاً موجه است. اما من گمان میکنم که دنبال او راهافتادن، یا درستتر بگویم، او را دورهکردن، بیشتر به زیان اوست تا به سود ما
یکی دو هفتهٌ پیش من با اکبر گنجی در کلن آشنا شدم. مبارزهٌ او با ظلم و اجحاف حکومت، پس از پشتکردن به آن و پیوستن به اپوزیسیون، بهسبب شهامت و ایستادگیاش در این کار بیش از آن در خور تمجید و تقدیر است که همه ندانند. شاید به همین سبب برای رفع هرگونه سوءتفاهم یا پیشگیری از بروز آن و نیز لزوم برخی توضیحات، من این سطور را در اینجا مینویسم.......»
و در طی ۵ سال گذشته، اکبر گنجی بعینه ثابت کرده که شخصی متظاهر وفرصت طلب است. (رجوع کنید به عکسهای متعددی که پس از آمدنش به غرب بابزرگان وفضلاء وفیلسوفان معروف غربی گرفته است که بعله " من آنم که رستم بود پهلوان!") ولی درهر گام عملی که برمیدارد یا نظری که ابراز میکند، تهی مغزی او بیشتر از پیش آشکارمیشود. لطفاً به نوشته های او مراجعه کرده و خود کلاهتان را قاضی کنید.
پس دوست محترم، کجای حرفهای من بی پایه واساس بوده است؟
۴۵۱۱۴ - تاریخ انتشار : ٣ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : خسرو صدری
عنوان : به علی کبیری عزیز
نمی دانم که چرا شما برخلاف همیشه اینقدر عصبانی هستید. آن گونه که من شما را بر اساس نوشته هایتان شناخته ام، اختلاف نظر هایی با هم داریم، ولی دشمنی نمی توانیم داشته باشیم. در هر صورت علایق مشترکی من و شما را در این وبلاگ به هم متصل کرده است که می بایست آن را پاس بداریم.
با این که در صداقت شما تردید ندارم ولی در این کامنت مطالبی به من نسبت داده اید که بی پایه و اساس وتوهین آمیز است.
با صمیمیت و نیت روشنگرانه است که می توانیم از هم بیاموزیم.
۴۵۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : علی کبیری
عنوان : حزب توده و نوچه هایش!
یکی از بدترین دست آوردهای حزب توده، روشنفکران بدلی دست پخت این حزب هستند که دراین اوضاع شیر تو شیر آخوند - سلطنت طلب، اینها هم به اصطلاح پا درمیدان مبارزه نهاده و کوشش در هرچه بیشتر سردر گم کردن این کلاف سردرگم دارند. اینجاست که باید صدها درود به مصطفی شعاعیان ها فرستاد که اولین و حتمی ترین گام مبارزاتیشان در راستای به ثمررساندن مبارزات مردم در حصول به آزادی ودمکراسی، در وحله ی اول افشاگری بدآموزیهای حزب توده، نقش مخرب آخوند و خیانتهای سلطنت طلبان بود. اکنون سالهاست که دیگر مصطفی درمیان مانیست، ولی نمیتوان منکر دیدگاههای منصفانه ی او درمورد سه گروه بالا شد. در مورد نقش مخرب حزب توده همین بس که این حزب در دو برهه ی حساس تاریخی نظیر ملی کردن صنایع نفت که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را درپی داشت و نیز در استقرار حکومت آخوند، نقش خودرا بخوبی در ضدیت با ایران و ایرانی اجراکرد. در ملی کردن نفت، بجای قرارگرفتن در جبهه ی ملت، با برگزیدن نوکری همسایه ی شمالی در جبهه ی مقابل منافع ملت ایران قرارگرفت و طی سالهای پس از ۱۳۵۷، به نوکری آخوندها گردن نهاده و ارتجاع را بجای انقلاب به هواداران واعضای حزبی جا زده ودراین راه حتی از جاسوسی برای آخوندها و روانه کردن رقبای سیاسی خود به مسلخ آخوندها هم ایائی نکرد. به همین سبب هم فعالین چپ، همواره توده ایها را به طنزبجای چپ "لوچ" خطاب میکردند، چون اینها در حزبی تربیت شده اند که رهبری آن واقعیتهای موجود را برعکس دیده و آنها را هم برعکس جلوه داده بود. من نمی توانم درمقابل بدآموزیهای دست پرورده های حزب توده و دیگران سکوت اختیارکنم، چون پای منافع ملتی بنام ملت ایران و موجودیت کشوری بنام ایران در بین است.
جناب صدری نیز بنا به اطلاعاتی که در وبسایت خود داده است، در مکتب سیاسی حزب توده ایران پرورش یافته است. بهمین خاطر است که شعار میدهد که " من هم اسلام میخواهم، هم آزادی." هنوزهم متوجه نشده است که بقول ایشان، روشنگری درمورد اسلام بحث بچه های دبستانی نیست. این شخص بعداز ۳۳ سال واینهمه مصیبتهائی که بر کشور و ملت ایران آمده است، هنوز متوجه نشده است که آزادی مصرح در اسلام، نه آن آزادیست که اعلامیه ی جهانی حقوق بشر اعلام کرده و رسیدن به آن آزادی که مدافعان حقوق بشر در پی آن هستند. آیا ایشان از واقعیتهای دین اسلام خبر ندارد یا خبر دارد و تقیه میکند؟ به همین خاطر است که اکبر گنجی نمونه ی روشنفکر ایده آل ایشان است. چرا؟ چون اکبر گنجی کسی است که می نشیند وچهارتا کتاب میخواند وسپس مانند کاسه ی پراز آبی که آب از سرش سرریز میکند، اظهار فضلش گُل میکند. ولی هنگامی که در مقابل یک مسأله ی سیاسی قرارمیگیرد، حرکتی نا شایست از خود بروز میدهد. ما به اکبر گنجی ها نیاز نداریم. ما به روشنفکرانی نیاز داریم که روی پاهای خودشان ایستاده و قائم بر ذات خودباشند. خوشا چاهی که آب از خودبرآرد! اینست قبله گاه روشنفکری جناب صدری. صدری از منطق گریزان است. بهمین خاطر هم به تمسخر منطق نظری پرداخته و اظهار میدارد که در دوران جوانیش با پیش کشیدن بحث "القیاس والاستفراقات" کلی با هم فکرانش مزاح وتفریح میکرده است. این شخص خبرندارد که سیاست هم برمبنای منطق و فلسفه استواراست.
جنابشان میفرمایند که «...در چنین وضعیتی است که دلبستگان آمریکا و اسرائیل، به ج.ا که می رسند، با اسلام و حکومت دینی، بسیار علمی و حقوق بشری، برخورد می کنند، تا شاید بتوانند بر موج آزادی خواهی مردم و بخصوص جوانان سوار شوند، ولی در لیبی و سوریه، عقب مانده ترین گرایشات اسلامی را مورد پشتیبانی قرار می دهند...»
آیا صدری میداند که از چه تزی دفاع و چه تزی را محکوم میکند؟ آیا بقول این شخص همه ی آن کسانی که با اسلام وحکومت دینی بطور علمی برخورد میکنند، جزء دلبستگان [وابستگان] آمریکا واسرائیل هستند؟! آیا همه ی آنهائی که با اسلام و حکومت دینی بطور علمی وحقوق بشری برخورد میکنند، میخواهند از آزادی مردم سوء استفاده نموده و بر موج آزادیخواهی جوانان سوار شوند؟! آیا این شخص میداند که دارد چه میگوید؟ بنظر میرسد که دست خامنه ای از آستین صدری بیرون آمده و دست به مقاله نویسی زده است. آیا جناب صدری هنوز هم بقول معروف دوزاریش نیفتاده یا ایشان هم جزء پیاده نظام خامنه ای شده اند؟! آقاجان...شما هنوز مفهوم آزادی را متوجه نشده اید. آزادی هنگامی مفهوم پیدامیکند که توافقی نسبی درموردش بوجود آید. اینکه یک مشت آخوند بیایند و با استفاده از مغلطه و بر پایه ی اصولی ثابت نشده، حکومتی راه بیاندازند و آنرا متکی بر حقوق بشر اسلامی بنامند، آزادی درست نمیشود. اینها همه اش جز فریبکاری چیز دیگری نیستند. لطفاً تبلیغ از حکومت آخوندی را متوقف کنید. این جمع بسیار رسواتر ازآن هستند که قابل دفاع باشند.
۴۵۰۹۷ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : (...)
عنوان : بنویس و باز هم بنویس
خسرو صدری عزیز !
شاید من و تو در همه چیز با هم موافق نباشیم. اما وجود تو و قلم تو در این روز و روزگار بد مغتنم است. مقاله های تو را می خوانم. بنویس و باز هم بنویس!
۴۵۰٨۹ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : سایت اعتراض
عنوان : توضیح سایت اعتراض:
توضیح سایت اعتراض:
احتمالا مراجعین به سایتهای خبری بارها با مقالات آقای صدری روبرو شده و با دیدگاههای ایشان در مورد مسایل مختلف آگاه هستند. بنابراین قصد نقد دیدگاه های ایشان را نداریم و ان را به خوانندگان میسپاریم. بلکه هدف از این مقدمه توضیحی پیرامون چگونگی انتخاب عکسی است که چند روزیست در این سایت خودنمایی میکند.
اقای صدری میفرمایند " این جمله که هم اکنون آذین بخش صفحه اول یکی از تارنماهای چپ نیز هست، هر خواننده ای را، چون اشعار حافظ مصداق خود می بیند..." قطعا منظور از "یکی از تارنماهای چپ" سایت ماست که ایشان دریافته اند برای گزند از تیغ سانسور سایت های انتشار دهنده مقالاتشان نباید نام سایت اعتراض را ببرند ( سالهاست با این مسئله آشناییم و آن را پذیرفته ایم!). و بدرستی با اشاره به اشعار حافظ معتقدند که هر کس مصداق خود را در این جمله میبیند.
اما مصداق ما بطور مشخص چه بود؟
نظر ما عمدتا به بحث "انتخابات و رفراندم" برمیگردد و نه مذهب. معتقدیم صاحبان جهان نابرابر فعلی برای برگزاری هر انتخاباتی در ابتدا زمینه های پیروزی خود را بوسیله دستگاه های عظیم تبلیغاتی فراهم کرده و سپس آنچه که خواسته شان است را به به انتخاب میگذارند. آنها معمولا از مان ابتدا موضوعو طرفین مورد انتخاب را خود تعیین میکنند.( جمهوری خواه ودمکرات در آمریکا و موسوی و احمدی نژاد در ایران) حالا در این وسط تقلبی هم بشود و یا نشود تاثیر چندانی در اصل ماجرا ندارد. به همین خاطر معتقدیم هرگونه انتخابات و رفراندومی در نظم فعلی جهان از ایران تا آمریکا فاقد ارزش سیاسی و اجتماعی است. از همین رو بشدت معتقدیم بدینسان دیگر تعداد آرا اهمیت ندارد حتی اگر ۵۰ ملیون هم چیزی را انتخاب کرده باشند.
امیدواریم این توضیح کوتاه سبب روشن شدن اندکی از ماجرا باشد.
با تشکر از آقای صدری و دیگر خوانندگان
با تشکر از تارنمای اخبار روز
۴۵۰٨۶ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : شاهرخ
عنوان : لطفاً رفرانس بدهید
امروز، تنها همین "برخورد دهنده هادرون"، در"سرن"، با شبیه سازی پیدایش اونیورسال ما در "مهبانگ" ، بسیاری از وظایفی را که دین بردوش آفریدگار نهاده بود، به گردن گرفته و به پاس قدردانی از او، کوچکترین ذره بنیادین (بوزون هیگز)
ممکن است در این موارد توضیحاتی داده و اسم ها را به لاتین بنویسید و احیاناً رفرانس هائی برایمطالعه در این زمینه ها بدهیدء میتواند چند سایت باشد یا مقالاتی در این سایت ها
اسامی لاتین در نهایت کمک میکند با جستجو گر انترنت، جستجو شود
۴۵۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : نامی شاکری
عنوان : با اجازه ی خسروصدری
"من یک سئوال از جنابالی دارم. شما موافقید د رتهران سفارت اسرائیل باشد و ما از جنگ پرهیز کنیم؟"
ایرج رشتی عزیز! من ارتباط بین این سوال شما و متن خسروصدری را در نیافتم آیا این سوال را از باب "رو کم کنی" از خسروصدری می کنید یا واقعا بین "پرهیزاز جنگ" با اسرائیل و ایجاد سفارت اسرائیل در تهران رابطه مستقیم می بینید؟ بگذارید بعنوان یک مخاطب نزدیک به دیدگاه خسرو صدری به شما پاسخ بدهم : بله من موافق تشکیل سفارت اسرائیل در تهران هستم ! اما آیا فراموش می کنید که تشکیل "سفارت" در مرحله ی معینی از روابط دیپلماتیک بین دولت ها ضرورت و تحقق می یابدوآن روابط دیپلماتیک،متکی به مولفه های عینی و ذهنی مختلفی است وربطی به موافقت و مخالفت این و آن ندارد؟ (یادآور می شوم که حتی در رژیم سابق ایران ، سفارت اسرائیل در تهران ، علنی نبود و با تدابیر امنیتی فوق العاده مراقبت می شد!) فراموش می کنید که ایران و اسرائیل در حال حاضر، فاصله ی زیادی با آن "مرحله ی معین" دارند؟
با اینهمه برای"پرهیز از جنگ" باید همگی کوشش کنیم و منتظر اجازه ی خسروصدری برای تاسیس سفارت اسرائیل در تهران نمانیم! حتی اگرخسروصدری عزیز، امروزرئیس این مملکت شود وموافق با تاسیس سفارت اسرائیل در تهران باشد، بدون آن مولفه های عینی و ذهنی ، سفارت مذکور شکل نخواهد گرفت!
۴۵۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : مازیار هرمزان
عنوان : باز هم این دشمنی کور و ......
آقای صدری،
بدون اینکه به محتوای نوشته شما بپردازم، توجه شما را به مقدرای از نوشته هاینان جلب میکنم:
.....
{غربی ها برای مقابله با اتحاد شوروی و کمونیسم......}
{دردو سال اخیر نیز بار دیگر شاهد آنیم که آمریکا و شرکاء.....}
{در چنین وضعیتی است که دلبستگان آمریکا و اسرائیل.....}
.....
از خودم میپرسم که دلیل این همه دشمنی چیست. بعبارت دیگر در دوستی چه اشکالی وجود دارد که در پی دشمن تراشی باید بود؟
لطفن به این نکته توجه داشته باشید که دشمن تراشی کسی را "پاک و منزه" نمیکند. در غیر اینصورت روح الله خمینی و علی خامنه ای (که هر دو نفرشان با صد کیلو عسل هم شیرین نمیشوند) "پاک و منزه" میگشتند.
اگر جای شما بودم به نحوه نگارش توجه بیشتری میکردم.
مازیار هرمزان
۴۵۰٨٣ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : ایرج رشتی
عنوان : سطحی
"غربی ها برای مقابله با اتحاد شوروی و کمونیسم، سال ها این تعبیر مارکس از دین را که: "افیون توده هاست"، در بوق می کردند، تا اکثریت مطلق مردم دین باور جهان را از آنان بترسانند." این جمله را نوشتید.
شما در جامعه "اتحاد شوروی" البته بدون شورا در دوران استالین می بینید که حتی کلیساهارا به طویله و در ب مساجد را بستند. و خیلی از دینداران را تار و مار کردند. این تجربه مسلمانان در مناطق شوروی بود که در دام تبلیغات اس اس های هیتلر در زمان اواخر جنگ افتادند و نازی ها به آن ها اجازه دادند در مساجد شان نماز بخوانند و هیچ کاری هم به دین شان نداشته باشند. با این تاکتیک توانستند مسلمانان را بر ضد بلشویکها برای جنگیدن مسلحه کنند. اگر این را قبول کنید می بینید که دید شما در باره مسایل دروران استالین و غرب خیلی سطحی است. نه این جمله " مارکس را از دین : "افیون توده هاست" در تبلیغات غربی ها بلکه رفتار عملی استالینیستها باعث نفرت شده بود. این جمله را تمام کمونیست ها در غرب هم بدرستی هر روز تبلیغ می کردند هنوزم دست است.
در دوران تزاریسم هم روسها در قفقاز با مسلمانان می جنگیدن. خود تولستوی بعنوان کادت در این جنگها شرکت داشت و بعدها زمینه نوشتن کتاب" جنگ و صلح" را تشکیل داد.
آن افرادی که هر چی دلشان می خواهد می نویسند و از این سایت خوب سوء استفاده می کنند و جواب سئوا لات را نمی دهند باید یاد بگیرند در دیالوگ ها شرکت کنند و این تنها راه دموکراتیزه کردن خود شما هم است.
من یک سئوال از جنابالی دارم. شما موافقید د رتهران سفارت اسرائیل باشد و ما از جنگ پرهیز کنیم؟
اگر می خواهید دیالوگ با خوانندگان بر قرار کنید باید به سئوال ها جواب دهید و گرنه من بحثی با شما ندارم.
۴۵۰٨۲ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۱
|