سند ماندگار دفتر تحکیم وحدت


مهدی حسین زاده


• سال ۸۰ از نشست شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت که در دانشگاه شهید بهشتی تهران برگزار شد، سندی ماندگار بیرون آمد که مشاور رییس جمهور وقت درباره آن چنین موضعگیری کرد، که از سوی دفتر تحکیم وحدت تاکنون چنین موضعگیری صریحی بی سابقه بوده و بعید است پس از این نیز مجموعه ای جسارت و شجاعت چنین موضعگیری ای یابد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ مرداد ۱٣٨۵ -  ۲۴ ژوئيه ۲۰۰۶


یادم میاد،
سال ٨۰ از نشست شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت که در دانشگاه شهید بهشتی تهران برگزار شد، سندی ماندگار بیرون آمد که مشاور رییس جمهور وقت درباره آن چنین موضعگیری کرد، که از سوی دفتر تحکیم وحدت تاکنون چنین موضعگیری صریحی بی سابقه بوده و بعید است پس از این نیز مجموعه ای جسارت و شجاعت چنین موضعگیری ای یابد .
به گواه معاون وزیر علوم وقت نویسندگان این سند در کمیته مجازات محفل خودسر (همان محفلی که جلسات خود را حوالی خیابان حجاب- فاطمی تهران برگزار می کردند) به اشد مجازات که همان جنایت مقدس بود محکوم شده بودند که با اطلاع نهاد ریاست جمهوری پیگیری موضوع به وزارت اطلاعات محول گشت و شد آنچه که شاهدان بزم کین پیمانه ها پرخون کردند و دیوانه ها طغیان و زنجیر و زندان شکستند .
نماینده ولی فقیه در دانشگاهها نامه را به دفتر وزارت علوم می برد و مراتب نارضایتی آقا را ابراز و دستور رسیدگی بی رحمانه را اعلان می دارد !
این حرفها را جای گفتن نیست، ولی کجای باید گفت که پنج سال پس از انتشار آن نامه اطلاعات بیت رهبری اجازه خروج از کشور نویسندگان نامه را منوط به نگارش ندامت نامه کتبی به بیت رهبری عنوان می کند! و عملاً متهم شاکی می شود !
چه شده است که حال زخم های کهنه نو می کنم و ناگفته ها می گویم؟ چرا می خواهم شمشیری را که ازرو، بر روی این مجموعه بسته اید ب رزمین زنید و کلاه خودها بر آن نهید و هزار چرای دیگر؟ چون نشستن و نامردمانی ها که بر این مجموعه می رود را تحمل دیدن نیست. کسانی بر این مجموعه خرده می گیرند که الفبای سیاست را به صدای ناهنجار هجی می کنند! و هرگاه تریبونی به دست می گیرند ناکرده ها و بدکرده های خود را با تخطئه این مجموعه سرپوش می نهند و هیچگاه نمی گویند چه کار عظیمی کردند که جسارت به تنهاترین مجموعه صادق سالهای گذشته را بر خود حق می دانند و به جای نقد بدکرده های گذشته خود با فرافکنی بر این مجموعه می تازند و به مسلخش می برند؟ مجموعه ای که تنها جرمش دوری از قدرت بود. مجموعه ای که اگر رنجنامه اعضایش عنوان کنیم خود مثنوی دیگری است، ولی هیچگاه از گنجگاه دل برون نریختیم و نخواهیم ریخت و حسرت یک آه را بر دلشان خواهیم نهاد، ولی ناخواسته هراز چندگاهی چندی از پرده برون می افتد .
امروز طیفی از جبهه مشارکت تا جریانهای مایل به سلطنت حلقه بر گردن این مجموعه می اندازند و آنچه واضح است این است که نداشته های خویش را که در چنته تحکیم دیدند و می بینند بر آن رشک بردند و می برند، حال آنکه این مجموعه از ابتدا دست یاری خویش به سوی همه فشانده ست و هیچگاه بر آن نشد تا هژمونی خویش بر دیگران تحمیل کند .
کدام مجموعه جسارت به خرج داد زیر بار استبداد نعلین صدای خویش چنین بلند از گلوی خونین برآورد و امروز نیز نخبگان ادوارش به زیربار استبداد چکمه- نعلین دور هم صادقانه بنشینند و هزینه ها بپردازند، آیا مجموعه ای چنین منسجم در بیرون کشور سراغ داریم؟
در این اثنا دو دیدگاه غالب است . در دیدگاه مجموعه های داخل کشور، دفترتحکیم وحدت باید آلت فعل باشد! و خودسانسوری کند که از خود فکری ندارد و دنباله رو محض حزب آنان باشد! که چنین طرز فکری نارسیسم سیاسی است، حاملین این طرز فکر در اثر مراودات بسیار با قشر روحانی جامعه متاثر از آنان فکر می کنند و در تصورشان هر مجموعه دانشجویی باید همچون شاخه دانشجویی ناکارآمد آنان مطیع باشند و در پشت ژست های روشنفکری خود مجموعه غنی از استراتژی و تاکتیک دفتر تحکیم وحدت را طفیلی خود می خواهند! به اعتقاد این دسته دفتر تحکیم باید مرگ را بگیرد تا آنان با چانه زنی در بالا دولت (حکومت) را به تب که همان حضور آنان در بازی سیاسی است راضی کنند! و اصطلاحاً در میدان مین سیاست، تحکیم را خط شکن می خواهند، که چنین طرز فکری نشان از ضعف تحلیل و شناخت آنان از جنبش در معنای عام و کنشهای درونی این مجموعه در معنای خاص دارد، و آزموده های خویش دوباره می آزمایند و از دست رد ملت عبرت نمی گیرند؟!
حال آنکه دیدگاه مجموعه های خارج کشور به دلیل تفکر سیستماتیک، حول مرامنامه و اساسنامه مجموعه معطوف است که چرا حول ولایت فقیه شکل گرفته است؟ حال آنکه شرایط ابتدایی انقلابی جامعه چنین می طلبید و وقتی عنوان می کنند شرایط کنونی ایجاب می کند در آن تجدیدنظر شود و چرا نمی شود؟ در پاسخ باید خاطر نشان کرد متاسفانه به دلیل عدم التفات به ظرف زمان و مکان قرائت رای می کنند، توضیح بیشتر آنکه چون هم اکنون از خارج گود ناظریم، چیزی فراتر از قوانین گود خواهانیم و مثلاً تقاضای تکل در بازی کشتی داریم! حال آنکه چه هنگامیکه در مجموعه فعال بودیم و چه هم اکنون قوانین داخلی را در حداکثر انبساط اجرا نمودیم و اصطلاحاً پوسته قوانین را تا حد امکان متورم کردیم تا جایی که در نهایت به انشعاب در مجموعه انجامید .
  البته این موضوع جای تامل دارد که ماندن در این مجموعه و فعالیت تحت این مرامنامه و اساسنامه به چه قیمتی و تا کجا هزینه معقول دارد و ظرفیت تغییر اساسنامه تا چه حد و هزینه حذف برخی بندها تا چه حد است، این تصمیم گیری بستگی به نسبت درک شرایط محیطی امروز سیاست ایران و رتبه اولویت آن در نگاه مجموعه کنونی دارد و فقط در اختیار اعضای کنونی است که چه موقع به فاز اجرایی وارد شوند. فارغ از این مسایل عملاً شاهد بودیم موضعگیریهای مجموعه در مورد نهاد رهبری (متاثر از اساسنامه) به روش انتقادی بوده است و به نهادهای ناظر بر رهبری هشدار بازگشت سلطنت را یادآور شده ایم، و طرح این موضوع در چنین شرایطی نوعی بی انصافی به عملکرد مجموعه جهت تخریب است تا نقد دلسوزانه و باید عملاً دستی بر آتش داشت تا حرارت را چشید و به یاد داشت آتش تنها همان رنگ سرخ دلبرانه نیست .
پیش از بازخوانی سند ماندگار تحکیم وحدت توضیح این نکته لازم میدانم، البته کسانی که بیانیه برای ائتلافها می نویسند به این موضوع واقفند که یک متن اولیه جهت جلب نظر حداکثر ائتلافیون اصطلاحاً نیاز به چکش کاری های خاص خود دارد و به قول معروف از هر باغی   گلی باید چید تا مجموعه بدان رغبت نشان دهد و خط قرمزها فدای جلب نظر یک گروه نشود .
حال با این توضیح و نظر به اینکه انتخابات خبرگان نیز پیش روست و خبرگان کنونی پیش از پایان دوره فعالیتشان باید گزارش عملکرد به جامعه ارایه دهند و سوالات بیشماری از عملکرد ناصواب رهبری را پاسخ دهند به بازخوانی اصل نامه بدون اقتباس، تلخیص یا خودسانسوری می پردازیم که در موضعگیریهای آتی خویش نسبت به این مجموعه وجدان خود قاضی کنیم. (لازم به ذکر است که پس از انتشارنامه در پاسخ، نایب رییس مجلس خبرگان غیررسمی درخواست ملاقات با نمایندگان دفتر تحکیم ارائه نمود ولی عملاً و رسماً این دیدار صورت نپذیرفت .)
جانان زصبوح ما خون دل برون می رود، شب را ز خود بیرون کنید .
 
" نبایدگمان کنیم هرچه می گوییم ومی کنیم کسی را حق اشکال نیست، بلکه تخطئه یک هدیه الهی است برای رشد انسانها ."
" صحیفه نور "
 
نامه سر گشاده اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های سراسرکشور (دفتر تحکیم وحدت) به هشتمین اجلاسیه خبرگان رهبری
 
پس از عرض   سلام خدمت حضرات آیات محترم عضو مجلس خبرگان رهبری
  آغاز به کار هشتمین اجلاسیه خبرگان رهبری را بهانه‌ای دانستیم برای گفتگویی صریح و شفاف در جهت بیان خواستها و دردهای گفته و ناگفته‌ی خود و هم نسلان خود که سالهاست با متانت و صبر و تمانینه تمام خواستهای به حق خود را از نظام خواستیم و در عوض جز تکفیر و تفسیق و زندان و کتک وزنجیر و جز فروخوردن بغض از بیداد و نگه داشتن استخوان در گلوی زخم‌خورده خود چیزی عایدمان نشد، بارها و بارها شکواییه و شکایت خود نزد حاکمان بردیم و ستاندن داد خود از بیداد حاصل از نظام را از رهبری محترم نظام خواستیم و بر توصیه های فریبنده دل خوش کردیم ولی افسوس که جز توهین و افترا و سرخوردگی و بی‌اعتنایی نصیبمان نشد و حال پس از تحمل زندان ظلم و چشیدن تازیانه‌های ظالمان و سرخ شدن صورت از سیلی سرد زمستان   بیداد و جور، به عنوان جمعی از آخرین دانشجویان وفادار به نظام جمهوری اسلامی   و دل در گرو انقلاب نهاده بر آن شدیم تا شاید برای آخرین بار و به عنوان آخرین تلاش در جهت صیانت از روح قانون اساسی‌مان   که به آن هنوز باور داریم و تحقق واقعی آن را مایه تحقق خواستهای فراموش شده ملتمان میدانیم ـ که جز آزادی، عدالت و استقلال نبوده است در چارچوب همین قانون اساسی و نظام از مجموعه ناظر بر عملکرد رهبری خواستار توضیحاتی بر سوالات بی‌پاسخمان گردید و اصلاح امور را از ناظرین بر رهبر خواستار شویم باشد که باز چون گذشته ناامید و سرخورده نگردیم و به انواع تهمتها و افتراها متهم نشویم .
  انسان مدرن امروزی جهت نیل به حداکثرآزادی فردی درعین حفظ منافع جمعی،روشهای دموکراتیک اداره جامعه را پذیرفته است ودر این میان نظام مردمسالاربدون تفسیر استبدادی از آن راهگشا ترین مدل سیاسی شناخته شده است. دراین مدل جدیداجتماعی هیچکس ازخطا واشتباه مصون نیست وهرشخص به عنوان انسانی آزاد حق تعیین سرنوشت خود ودخالت درتعیین سرنوشت عمومی جامعه را داراست وآنچه برجامعه حاکم است اراده جمعی است نه استبداد فردی ویامصلحت اندیشی عده ای معدود وباچنین بینشی است که دیگر مطلق زمینی که به نمایندگی ازمشیت باریتعالی اقتدار یابد وتنها دربرابر وی مسوول قدرتی باشد که به وی اعطا کرده است وجودخارجی نداشته وجایگاه خویش رابه منتخبین مردم سپرده که نظارت مردمی وتوجه به اراده جمهور را امری ضروری می داند، رژیمی بدون چنین لوازمی هر چند به لحاظ صوری دموکراتیک باشد خواه نا خواه به آفت استبدادواستبدادزدگی دچار خواهد شد،حال چه این استبداد،استبداد سلطنت باشد و چه ـ به تعبیر مرحوم آیت ا… نایینی ـ استبداد نعلین ودرنهایت آنچه خواهد توانست جلوی استبداد را بگیرد، شعور وآگاهی سیاسی واجتماعی مردم ونظارت آنها برکارحکام است .
نظام مردمسالار درتصمیم گیری های خردوکلان خوداراده مردم را لحاظ وقانون اساسی را به عنوان جهت گیری کلی نظام   شرط لازم بازی سیاسی خود می داند. تفاسیرمطلوب از این آرمان جمعی توسط منتخبین اراده ملت به عنوان لزوم شرط بایداز زایش قوانین خلق الساعه واحکام حکومتی که فاقدثبات واصالت لازم می باشدجلوگیری نمایدتا استبداد رای جایگزین رایزنی های عمومی نگشته ومشروعیت واراده جمهورخدشه نپذیرد.بی‌شک صدور اوامر همایونی و یا احکام حکومتی،چیزی جز خدشه بر همان مشروعیت جمهور و رای مردم نخواهد بود .
امروز فرمانبرداری انفعالی وبی تفاوتی اجتماعی چنان درکشورگسترش یافته که مصداق "غنی در قلعه خودوفقیر هم برسردروازه اش "گشته وگویی مردم باید   قدرتهای موجود را به هر قیمت ولو به عذاب،تحمل کنند واین ریشه در تز نظام فقط یک نظام است وهمه باید به عنوان نظام واحده حرکت کنند، دارد .
امروز متاسفانه نفع دین،با همه لطافتش برای حکومت موجود، بسان فایده مسیحیت برای   سیاست مدنی قرون وسطی است. مخالفتهای درونی باتفتیش عقاید، همسان مخالفتهای علنی، افشا ومجازات می گردد تاتمام تضادهای اجتماعی به طور کامل مرتفع شده وحقیقت واحده ممکن شود .
امروز حکومت با جعل نصفه نیمه ای ازبرابری ملی سعی درمساوات طلب جلوه دادن خود نموده، که گویی ارایه تئوری های خودی و غیر خودی درگذشته ای نه چندان دورفراموش گشته است .
امروز گروه نخبه حکومت طبقه ای خودزا وانحصاری گشته و ورود به این جرگه نه از طریق رقابت های پارلمانتاریستی، بلکه فقط شرایط برای توده ای خاص با ایدئولوژی خاص فراهم وازورود غیر همگون به لایه های اصلی تصمیم گیری که حجم عظیم آن انتصابی است به انحاء مختلف جلوگیری می گردد .
براستی چگونه شعار وحدت ملی، وفاق جمعی، حکومت علوی، رفتار علوی و عزت و افتخار حسینی را با این همه دشمن خوانی هر مخالف و ساده لوح لقب دادن هر منتقد و سرکوب هر صدای ناخوشگوار برای حکومت و زندانی کردن هر آنکه غیر از خواست حکومت می اندیشد و سخن میگوید تفسیرکنیم؟ کدام رفتار را منطبق با رفتار علی(ع) به عنوان رهبر جامعه اسلامی بدانیم؟ زندانی کردن دهها وبلکه صدها نویسنده و روشنفکر مستقل به بهانه دگراندیشی و تنها با معارض خوانی رهبری در سخنرانی اردیبهشت‌ماه ۷۹ را چگونه با رفتار علوی تطابق دهیم؟
بستن بیش از هشتاد روزنامه که بزرگترین جرمشان افشای سالها جنایت ماموران به اصطلاح امنیتی نظام بوده است و بیشترین اقدامشان جلوگیری از راهیابی آنان که به خواست ملت نیستند به مجلس بوده است با کدام مشی آزادی‌خواهانه علی(ع) و کدام منش آزادمردانه حسین بن علی (ع)، سازگار بدانیم ؟
مگر نبود که علی(ع) بزرگترین دشمنان خود را که عداوت و دشمنی‌شان اظهر من الشمس بوده، را تا آنجا که دست بر اسلحه نبرده‌اند، در جهت بیان مخالفتهایشان آزاد گذاشت و اجازه هیچ تعرضی به ایشان را نداد. به راستی آن همه روزنامه‌نگار که تنها سلاحشان قلمهای شکسته از جور زمانه بود و یا آن همه پیران نهضت آزادی و گروههای ملی مذهبی دست به کدام اسلحه مرگبار برده بودند که شایسته این همه ظلم و تحقیر و ستم شدند؟
چگونه به وفاق ملی بیندیشیم در حالی که کوچکترین رقابت سیاسی، براندازی و خرابکاری و اقدام علیه امنیت ملی تفسیر و نشانه وجود تضادهای اجتماعی شمرده میشود که می باید محو شود؟ آیا این سیاست و شعار وفاق ملی سرداده شده با این نحوه عمل در رفتار جز یک تظاهر بورژوایی نیست؟ !
امروز دیگر رای و نظر همان نمایندگان منتخبی که از انواع و اقسام فیلترهای شورای نگهبان نیز گذشته اند همچون سکه‌های عباسی چنان بی‌اعتبار و بی‌ارزش شده که دیگر امید عافیت نیز از خودشان ربوده و بعد داد سخن از وفاق ملی و عزت و افتخار حسینی سر میدهیم؟
این همه کشمکش و رفت و برگشت طرحها و لوایح و رد هرگونه طرحی که کوچکترین انحصارشکنی و تحقق خواست ملت را خواستار است از سوی شورای نگهبان منتصب رهبری   را به چه تفسیر کنیم؟ آیا این همه قلب و دغل در جهت تحقق وحدت ملی و وفاق جمعی است؟ به راستی این همه بحران و کشمکش بر سر طرحهایی چون جرم سیاسی، نظارت استصوابی، قانون مطبوعات و… مصداق کدام مدیریت و مدبریت است که باید شما بر آن نظارت داشته باشید؟
چگونه است که تنها مطرح شدن طرحی همچون نظارت استصوابی و یا قانون مطبوعات در مجلس نمایندگان منتخب ملت، رهبری را چنان برآشفته که چاره‌ای جز دخالت مستقیم در جهت تعطیل شدن این طرحها نمی بینند، ولی از آن طرف، صدور حکم برائت برای یورش‌بران به کوی دانشگاه، دستگیری و زندانی نمودن دهها بی‌گناه بی اثبات جرم و بنا به قانون شاهنشاهی سال ۱٣٣۹ و بستن هزارها افترا بر ایشان و این همه تضییع حقوق ملت در رد لوایح و طرحها، که همه در مجموعه زیردست ایشان صورت میگیرد، هیچ گونه واکنشی را جز سکوت که شاید ناشی از رضایت است در ایشان برنیانگیخت؟ آیا این همان عدالت علوی است که تاب تحمل کوچکترین ظلم ممکن( و نه واقعی) را بر مردمان جامعه اش نداشت؟ا… اعلم بالصواب
براستی اگر میثاق ملی ما در جهت رفع و حل وفصل امور و فصل‌الخطاب پذیرفته‌شده‌مان قانون اساسی است این همه به ظاهرحل و فصل امور و اختلافات   در پشت پرده و مصالحه بر سر منافع ملت و به سیاق شیخوخیت و نه در قالب جمهوریت، کجا نشان از تمکین به رای و اراده جمهور دارد؟
آیا ساختن یک مرکز قدرت با اختیارات فرابشری و مصون از هرگونه چون و چرا و پرسش، برای ملت خطرناک نیست؟ و بخشیدن مصونیتهای پولادین به برخی نهادهای انتصابی خطرناک‌تر از هردشمن خارجی نیست؟
از شرایط رهبری مندرج در قانون اساسی است که رهبر باید مدیر، مدبر، شجاع، عالم، عادل، آگاه به عصر خویش و … باشد، آیا صدور احکام حکومتی و اعمال خواستها   و سلیقه‌های فردی در دستگاههای زیر دست و ایجاد شرایط بن‌بست سیاسی و اجتماعی و حاکم ساختن فضای بی‌تفاوتی و بی‌انگیزگی به آن حد که بخشی از حاکمیت را نیز به فکر جدایی از حاکمیت انداخته، با مدیر و مدبر بودن رهبری سازگار است؟ آیا حمایت صرف و بی چون و چرا از یک جریان و یک طیف و حذف هرآنچه غیر از آن است، مصداق مدیریت یک جامعه بحران‌زده نیست؟ آیا این همه جفا در مظلومیت ملت و ظلم روزافزون مضاعف بر   ظلمهای پیشین از جانب دستگاه قضا و بستن انواع و اقسام انگها و تهمتها برای حذف هر مخالف نشان از عدالت است؟
آیا عالمیت یعنی خودمطلق‌انگاری و حصرو حبس هرآنکه نفی و نقد اندیشه خودی نماید ؟ آیا اتخاذ سیاستهای جزمی و عدم انعطاف‌پذیری به شرایط زمان و مکان، آن هم در جایگاه تصمیم‌گیری برای مصالح ملی آگاهی از عصر خویش است؟تصمیمات شتاب زده ونسنجیده شخصی بدون آینده نگری موجب میشود به طورمثال یک روزجهان اسلام را به عدم صدور نفت تشویق وروزی دیگربا تهدید انسداد صدور مجبور به فراموشی آن چیزی شویم که سلاحش می خوانیم .
سپاه پاسداران که بالاترین مقام آن توسط رهبری منصوب می شوداز صلحی مسلح حمایت میکند که گویی این نظام تافته ای جدا بافته ازنظام بین الملل یاجزیره ای دور از تمدن وبدوی است .
توهم توطئه سیاست خارجی کشور را تحت الشعاع خود قرار داده است.اگر نظامی را پس از گذشت بیش ازدو دهه با ۲۰میلیون دلاربودجه که هیچگاه درمقام عمل چنین بودجه ای صرف نشد بتوان برانداخت، پس چه اقتداری برای آن می توان در نظر گرفت؟
قوه قضاییه که بالاترین مقام آن توسط رهبری منسوب می گردد با استفاده ابزاری از قانون شاکیان را در جایگاه متهم نشانده است وگویی چشمان فرشته عدالتش لوچ است ودر عمل قانونی که درباره افراد جاری می شود محصول موقعیت آنهاست واین موقعیت هر چه نازلتر باشد، قوانین جاریه نیزدرکاربرد، زمانبندی ونتیجه اعتباری ترخواهد بود. قانون عملی نه با آنچه که می گوید بلکه مطابق مقصود آن تفسیر می شود، به عبارت دیگرتبعیت از قانون نه تنها کافی نیست بلکه خدعه آمیز است ودادگاهها، بیدادگاهی بیش نیست که دراحکام صادره دایره المعارفی از پرسشها گرد آورده اند .
آیا دامن زدن به اختلافات ساخته شده از جانب قدرت، در مجموعه دانشجویی دفتر تحکیم وحدت با ارسال پیامهای آن چنانی برای یک گروه، به امید ساکت کردن و خفه کردن فریاد اعتراض و نقد قدرت طیف دیگر که از قضا بیش از نود درصد مقبولیت و مشروعیت را در بین دانشگاهیان داراست، با وحدت و وفاق ملی سازگار است؟
بارها گفته‌ایم و باز میگوییم که چه باور کنید و چه نکنید این مجموعه (دفتر تحکیم وحدت) با همه فریادها و اعتراضات و ناسازگاریهایش آخرین میزان الحراره های نظام در میان نسل جوان بوده و میباشد که با تعطیلی و بستن این میزان الحراره ها، نتیجه‌ای جز انفجار برای آن حاصل نخواهد گشت .
 
ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول
زیــن هواهای عفـــن، زیــن آبهای ناگـــوار
 
بنابراین از شما به عنوان جرگه بزرگان دینی نظام، میخواهیم تا دیوارها خراب نشده و سقف آسمان قدرت ویران نشده و تا سیل بنیان کن همه‌مان را نبرده و اسکندری،آتش در خرمنگاه خشک و ترمان نزده خود بر اصلاح امور و تصحیح راههای به اشتباه طی شده گذشته اقدام کنید بلکه ذره‌ای از عطش مرغان تشنه عدالت و آزادی را فرو نشانید، که نسل بعد از ما قطعا   این گونه سخن نخواهد گفت .
 
مرغان تشنه لب را آبی نمی دهد کس                      گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
 
شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت
 
* مهدی حسین زاده، فعال سیاسی- دانشجویی- نیویورک