بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر - درگذشت خانم گلندام سلحشور
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۵ ارديبهشت ۱٣۹۱ -
۲۴ آوريل ۲۰۱۲
مادرم مرد! همین امروز صبح خواهرم خبر مرگش را در هق و هق گریه از پشت سیم های تلفن بمن گفت. نمیدانستم چه بگویم. هیچ نگفتم. تنها و با یک دنیا امید سرش را به زمین گذاشت و مرد! همین امروز صبح.
تنها مادر من نبود. تنها مادر ما نبود. از آنزمانی که راهی زندان قصر شد، زندگیش هم تغییر کرد. رابطه اش هم با ما تغییر کرد. از تهران بزرگ تنها زندان قصر را میشناخت. بعدتر راه زندان کارون را هم آموخت. هر هفته سبدی را پر از غذا و خوردنی میکرد و میبرد برای بچه ها. برای نسیم (خاکسار)، برای عزیز (پاکنژاد)، برای محمود (محمودی) و برای آنهمه بچه های مسجدسلیمان که حبسشان را میکشیدند.
مادرم مرد. همسر کارگری که همیشه ی زندگیش به بردگی اعتراض کرد. نه تا بچه زایید و بزرگ کرد. همیشه خانه اش پر از "بچه ها" بود. فدایی و پیکاری و رزمندگانی. همان که بعد از کودتای سال شصت، جزوه هایمان را زیر لباسش پنهان میکرد و به خوزستان میبرد. همان که پای اخبار تلویزیون مینشست که اسامی اعدام شدگان را گوش بدهد. انگار تک تک نام ها را بخاطر میسپرد. حمید (سلحشور) را که کشتند هنوز سرپا بود. بعد از اعدام منوچهر (سلحشور) اما آرام آرام در هم شکست.
مادرم، گلندام سلحشور امروز صبح در شاهین شهر (اصفهان) درگذشت.
کوروش سلحشور
بیست و چهارم آپریل
|