جنبش ۹۹ در صدی ها در برابر یک در صدی ها (۲)
به مناسبت اول ماه مه روز جشن جهانی کارگران
مضمون جنبش اشغال وال استریت از دیدگاه متفکران


حمید دادیزده


• چه اقداماتی از طریق اصحاب وال استریت صورت گرفته که جهان به این وضع بی ثبات رسیده و چنین واکنشی را بر افروخته است؟ چرا نوام چامسکی با واژه گانکستریسم مجموعه وال استریت را تعریف میکند؟ این همه فقر و فاقه و بربریت محصول چه عواملی است؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۶ ارديبهشت ۱٣۹۱ -  ۲۵ آوريل ۲۰۱۲



چرا جنبش نمادین اشغال وال استریت در کوتاهترین مدت شهرهای امریکا را فرا گرفت؟ چرا این جنبش با این که جوهره صلح آمیز دارد چنان وحشیانه با واکنش پلیس روبرو شد؟ متفکران، صلح دوستان و اندیشه ورزان چگونه این جنبش را تعریف میکنند و چرا برخی از جمله مایکل مور بر آنند که این حرکت بانی و باعثش خود وال استریت و شریان های بازار بورس و در راس آنها" سیتی بانک" و" هج فاند" و" اکسون موبایل" بوده اند؟ چه اقداماتی از طریق اصحاب وال استریت صورت گرفته که جهان به این وضع بی ثبات رسیده و چنین واکنشی را بر افروخته است؟ چرا نوام چامسکی با واژه کانکستریسم مجموعه وال استریت را تعریف میکند؟ این همه فقر و فاقه و بربریت محصول چه عواملی است؟ صدایی از درون جنبش اشغال وال استریت امریکا چنین بازتاب مییابد:
وال استریتی ها دستمزد مردم را غارت میکنند:
در سال ۱۹٨۰ یک در صد از بغایت متمولترین مردم امریکا یک دلار از هر ۱۵ دلار حاصله از درآمد بعد از مالیات را از آن خود میکردند. این سهم، به گفته آی آر اس (اداره مالیه امریکا) الان به سه دلار رسیده و این طیف از مجموعه درآمد امریکا ، از هر پانزده دلار ٣ دلارش را از آن خود میکنند که در مجموع یک تریلیارد دلار اضافی پول میبرند.در همین دوره زمانی، در ازا هر یک دلاری که ثروتمندان به دست آوردند، بر سهمشان سه دلار هم اضافه شده است (سه برابر ) ، حال آن که بر درآمد اقشار فقیر یعنی جمعیت ۹۰ در صدی، فقط یک سنت اضافه کسب کرده اند.( چگونه میتوان این نابرابری خشن را توجیه کرد)
طبق تحقیقات اقتصاددان برکلی، انریکو مورتی، هر کارگر کارخانه، به طور میانگین در امریکا مبلغی به ارزش ۱٨۰ هزار دلار کالا سالانه تولید میکند که این آمار نسبت به میزان تولید در سال ۱۹٨۰ سه برابر شده است (با احتساب میزان تورم). بنا براین اگر چه نیروی کار و زحمت در سی سال گدشته میزان باروری کار خود را سه برابر کرده اند،اما این جمعیت یک درصدی سرمایه دار بوده که سهم خویش را از این درآمد سه برابر کرده اند. در حالی که میزان دستمزد کارگران از ۱۹٨۰ تا حدودی ثابت مانده، صاحبان سرمایه تقریبا کل ارزش باروری و تولیدی کارگران را ربوده اند. ( غارت دستمزد نیروی کار خصلت کانکستریم وال استریت و نمایندگان آن را نشان میدهد .)
ما در امریکا گرانترین سیستم بهداشتی را داریم. میزان سوانح و مرگ ومیر کارگران در محیط های کار به سبب مدیریت بد و قطع مزایای بهداشتی افزایش یافته و مرگ ومیر کارگران به سبب سوانح محیط کار به ویژه به سبب نشتی مواد شیمیایی زیاد شده است، حال آن که نه فقط نغییراتی در پایین انجام نشد بلکه این بانکهای در حال ورشکستگی بودند که از کمکهای بلیونی دولتی سود بردند تا سر پا بمانند.از سویی نیز شرکتهای بزرگ لابی میکنند تا قوانینی تدوین گردد که هزینه های آلودگی محیط زیست از محل سودهای آنان پرداخت گردد.
بیش از بیست در صد مردم امریکا بیکارند یا نیمه بیکار و این در حالی است که کارخانه های مهم امریکا پول نقد نجومی ۲ تریلیون دلاری سود کرده اند. حدود ۹٣(نود و سه) در صد درآمد حاصله در دوران پس از رکود اقتصادی را ۱ درصد از سرمایه داران (به اصطلاح کارآفرینان) برده اند. مدیران اجرایی چند ملیتی هایی چون فورد، بانک امریکا، سیریس، و دیگر کورپریشن ها مزایای هنگفت مازاد دریافت کرده اند. به سخنی کسانی که کارگران را یا اخراج می کنند یا نیمه کار رهایشان میکنند مزایا هم دریافت میکنند.۱
افزایش شهریه دانشجویی نوعی محروم کردن فرزندان طبقات زحمتکش از تحصیل است.
شهریه مراکز دانشگاهی خصوصی به شکل سرسام آوری بالا میرود و سقف وام های دانشجویی به یک تریلیون دلار رسیده، در حالی که مزایای مدیران اجرایی چند ملیتی ها و صاحبان بانکهای   امریکا چون سیتی بانک و فورد به ارقام نجومی بالا رفته است. نه، نه این درست نیست که رهبران و مدیران مالی بنا به ادعایشان، این ثروتها را با کار و تلاش وقریحه مدیریت خود کسب کرده اند.
جمعیت یک در صدی حاکم بر جهان سرمایه در امریکا این همه ثروت اختصاصی را به بهای پنجاه سال مالیاتهای حاصله از کار مردم و از طریق تحقیقاتی که ما مردم هزینه آنها را داده ایم کسب کرده اند. تمام ارگانهای دولتی امریکایی، همه از منبع مالیاتهای صدها میلیون نفر به این تحقیقات دامن زده اند که حاصل آنر فقط یک در صدیها غارت کرده اند.
۱۰ در صد صاحبان سرمایه ٨۰ در صد بازار بورس را مالکند. که از این طریق بلیونها دلار درآمد درو مبکنند بی آنکه لحظه ای کار کرده باشند و هر گز مالیاتی پرداخت نمی کنند. مدیران " هج فاند" برای فرار از مالیات عنوان درآمد خویش را "بهره های افزوده شده" نهاد ه اند تا اینکه سقف مالیات خود را به ۱۵ در صد بیاورند همان کاری ک" میت رامنی " نماینده جمهوریخواهان و نامزد انها برای ریاست جمهوری آمریکا انجام داد. مدیران" هج فاند" با درامدهای بلیونی صفر در صد مالیات میدهند چرا که سودهای حاصله را به عنوان "|بهره" به کمپانی های خود منتقل میکنند.
آمار اداره آمریکایی مدیریت(او ام بی) نشان میدهد که از ۲٨۰ شرک عظیم امریکا ٣٣ تا اصلا مالیات پرداخت نکردند و مابقی از سال ۲۰۰٨ بر میزان مالیاتشان کاهش یافته است. نبود مقررات درست در این زمینه سبب شده که شرکتهای امریکایی سرمایه های خود را خارج از مرزها به کار اندازند و از مالیات فرار کنند. سازمان موسوم به "شهروندان برای عدالت در مالیات" گزارش میدهد که این شرکتها هر سال نیمی از درآمد خود را پنهان میکنند و بین سالهای ۲۰۰٨ تا ۲۰۱۰ مبلغ ٣٣۷ بلیون دلار از این بابت پول نصیب آنها شده است. در برابر هر ۱۶ سنت که یک در صدیها مالیات دادند کارگران ۵ دلار از حقوقشان کم شده است و این یک موضوع شوک آوریست.(حال خواننده باید فکر کند، اندیشه ورزد و ببیند چرا جهان به این وضع فاجعه بار رسیده است.آیا بربریت کنونی محصول این نظم نیست؟)

یک در صدیها و هویت انسانی ۹۹ در صد
اربابان تمول و ثروت و سرمایه به میزان کمتری در خدمت منافع اکثریت جمعیت امریکا بوده اند، کسانی که با کار سنگین خود راه سود و درآمد را به آنها گشودند و امنیت سرمایه آنها را فراهم نمودند. طبق نوشته نیو یورک تایمز و پرو پابلیکا موسسات مالی وابسته به وال استریت از جمله "جی پی مورگان، سیتی گروپ و بانک امریکا و قلد من ساک" مکررا و بارها مرتکب جنایت و دزدی شدند اما با پرداخت بخشی از جرایم خود از هرگونه مجازات معاف گشتند.
منابع مالی مورد اعتماد فاش ساختند که در بازار بورس و پول چگونه در قیمتها دستکاری کردند و مسولین مالی با پخش اخبار در مورد زمان خوب خرید و فروش سبب شدند که مردم صدمه ببینند و خودشان در بهترین وقت بورس ها، با نرخ نازل آنها خریداری کردند.( کنترل مغز مردم و آلوده کردن جو جامعه با تبلیغات و رسانه های تحت امر این مهم را ممکن ساخته است.)
یکی از مدیران "هج فاند" به نام آقای جان پالسن در همکاری با گلدمن ساکس یک محصول مالی بوجود آورد که به او اجازه میداد تا بازار املاک در حال افول را به حراج بگذارد و از این طریق ۴ بلیون دلار سود ببرد. دیگر مغزهای متفکر مالی با خریدن (رشوه دهی) آژانسهایی که موسسات مالی را ارزیابی و به آنها نمره میدهند، سبب شدند که بسته های بی ارزش و مسموم مالی با نرخ AAA ارزیابی شوند تا آنان بتوانند از قبل این خلاف به فروش مبلغ بورس هنگفت بازنشستگی بپردازند.
و بانک امریکا با معرفی یک سند غیر معتبری به نام رابو-ساینینق(robo-signing) ده ها هزار صاحب خانه را بی خانمان کرد یا آنها را آواره نمود.(این اقدامات نشان میدهد که یک در صدیها چه به صورت حقیقی و چه حقوقی احترامی به ۹۹ در صدیها و حقوق آنها ندارند و تنها برای آنها حرص و طمع سرمایه مطرح است و هویت انسانی و حقوق بشر برایشان محلی از اعراب ندارد.)
مخالفت مردم جهان با اصحاب وال استریت تنها منحصر به حوزه اقتصادی نیست بلکه مسائل مربوط به تضییع حقوق بشر و نابودی محیط زیست را هم در بر میگیرد. شرکتهای عظیم رایانه ای (کامپیوتر) مثل" اپل" مواد خام خود (کولتان) را از کنگو میآورند جایی که کودکان آنها را از معادن بیرون میکشند. سپس این (بلاد کولتان) به چین فرستاده میشود جایی که کودکان روزی دوازده ساعت با کار طاقت فرسای تکراری فقط به ۲ دلار جان میکنند.( بلاد کولتان یا کولتان خون ماده معدنی است که از معادن کنگو عمدتا استخراج میشود. شرکت اپل از این ماده به عنوان چیپ کامپیوتری و ایفونی استفاده میکند. این ماده را بردگان و سیاه پوستان با کار ۱۲ ساعته طاقت فرسا استخراج میکنند. این ماده به کلتان خون معروف شده و گروههای حقوق بشری ناظر بودند که با چه میزان کار اجباری و تنها با پرداخت مبلغ نازلی به کارگران آنها را وادار میکنند در آن معادن کار کنند و آن گاه این ماده به چین ارسال میگردد تا باردیگر توسط نیروی کار ارزان پردازش شوند تا محصول نهایی به دست اپل برسد.آن گاه داستان موفقیت اپل و آیفون بر سر زبانها میفتد بی آنکه از پدید آورندگان این ثروت نامی باشد یا سهمی به آنها برسد. یا این که "مواد علف کش و حشره کش" شرکت مونسانتو سبب آسیبهای زیستی به کارگران میشود وموجب رشد و گسترش سوپرباگها میگردد و کشاورزی را نابود میکند و مزرعه داری ارگانیک را از بین میبرد. شرکت غول پیکر نفتی" اکسون" نه تنها بزرگترین شرکت سود خوار است بزرگترین آلوده کننده مححیط زیست هم به شمار میرود. این شرکت با جعل اسناد و صرف مبالغ هنگفت مبارزه ای بزرگ برای گرم شدن لایه زمین فریبکارانه راه انداخته است." شرکت جهانی بررسی عادلانه چند ملیتی ها" شرکتهای منسانتو، اکسون، صنایع کاچ، شورن chevron و بلاک واتر--ارتش مزدور خصوصی که در عراق و خونریزیهایش نقش کلیدی داشت (black water) و هالیبرتن دیک چینی را به عنوان شرکتهای که باید به تالار ننگ کورپوراسی" آووردشان، یاد میکند.( Hall of shame)
چگونه ممکن است منابع مادی و امکانات اجتماعی به صورت عادلانه و موثر به کار گرفته شوند در حالی این پولها صرف رقابتهای کشنی های خصوصی سرمایه سالاران، ساخت میادین خصوصی گلف، زیر دریایی تفریحی، سواحل سخصی و باندهای خصوصی هلیکوپتر شوند.
مطالعات نشان میدهد که انباشت ثروت و قدرت در اشخاص سبب میشود که میزان توجه به حق و حقوق دیگران کم رنگتر شود و علیرغم ان که همه ثروتهای این یک در صیها از محل کار توده های مردم و منابع عمومی کسب میشود این سوپر ثروتمندانند که همه منابع جامعه را ملک طلق خود میدانند و حرص و طمع آنها را نظام وال استریت برآورده میکند.
پاتریک برونر از فعالین جنبش اشغال وال استریت میگوید: ما می دانیم که مردم دموکراسی مستقیم میخواهند که ارزشهای مساوات جویانه داشته باشد. بخش وسیعی از جوانان امریکا فکر میکنند که جوانی آنها دزدیده شده. ما در ثروتمند ترین کشور جهان زندگی می کنیم. مردم خواستهای قانونی و درستی دارند. آنها از این شرایط رنج میبرند. ما جوانانی داریم که در اوایل جوانی مبلغ هنگفتی قرض دارند. آنها تمام زندگی خود باید این قروض سنگین را حمل کنند. باید بدانیم که این گامها اولیه و نوی است که برداشته میشود. ما دهه هاست که علیه این سیستم در مقابله ایم. مقابله در برابر هر گونه ستم. ما میدان تحریر را فتح کرده ایم. همه ما هر روز رنج میبریم. ۱۰٣ برابر بر میزان قرض در امریکا اضافه شده است.
نوامی کلاین معتقد است که قدرت مالی انحصاری وال استریت را فاسد کرده همچنان که قدرت انحصاری دولتها نیز فساد آور است. ما باید شرایطی فراهم کنیم که قدرت از دولت به مردم منتقل گردد و در سطح جامعه پخش گردد. نوعی عدم تمرکزگرایی لازم است. که این عرصه های بومی کردن اقتصاد، رشد کئوپراتیوها را شامل میگردد. باید مردم در محلات خویش از انرژی بومی و قابل دسترس سود جویند مثل انرزی خورشیدی و این همان چیزی است که چند ملیتیها و کورپوریشن ها در امریکا علیه آن قیام کرده اند. کورپوریشن ها خواهان راه حلهای عظیمی هستند که برایشان سود آور باشد .باید در سطح بین المللی، ملی و محلی همه مردم دخالت فعالی داشته باشند و بدون حضور فعال و گسترده ما این مهم ممکن نیست. ما در حال پیروزی هستیم. ما توانسته ایم صدایمان را بلند کنیم.

مدرن ترین جنبش جهانی گام های آغازین خود را برمیدارد
مجله معروف نیشن با حضور اندیشه ورزان مترقی از جمله مایکل مور، برنده جایزه اسکار و سازنده فیلمهای مستند معروف در افشای جنگ افروزیهای جمهوریخواهان و اربابان وال استریت و نیز نوامی کلاین نویسنده معروف کتاب " شوک درمانی" که در روزهای ۲٣ و ۲۴ ماه مه ۲۰۰٣ در عراق بوده و نقش اصحاب سرمایه و مثلث شوم بوش-چینی-رامسفلد را در به آشوب کشاندن جهان و خدمتگذاری به تراستهای نفتی نشان داده برنامه ای را ترتیب داد که درآن این اندیشه ورزان با حضور گرم و بی پیرایه در مورد جنبش نوین و مدرن اشغال وال استریت سخن می گویند. آنها بر آنند که این حرکت تنها یک کمپین اعتراضی و زود گذر نیست که با دخالت خشن پلیس پایان پذیرد. بلکه جنبشی است مدرن که از بطن جوامع سرمایه داری برخاسته و ریشه در اعماق بیعدالتیهای جهان دارد. جنبشی که خواهان عدالت اجتماعی برای جهانیان، اعاده اتونومی و مناعت فردی هر انسان و بازیافت هویت انسانی اوست.هویتی که سالهاست از مردم دزدیده شده و نوعی بردگی نوین و بی هویتی انسانی جای آن را گرفته است. طوری که زندگی برای اکثریت مردم جهان به عنوان بار گرانی شده که باید آنرا تحمل کنند نه کالای زیبا و ارزشمندی که همگان آزادانه و برابر از آن بهره مند گردند. در واقع جوهره وجودی جنبش اشغال وال استریت واکنشی است به وضع کنونی جهان و قاطبه مردمی که قدرت تصمیم گیری و امکانات رفاهی و همچنین زندگی انسانی از آنها گرفته شده است. وال استریت از طریق سرمایه مالی و ارگانهای تحت سلطه خویش از جمله بانکها، تراستها و مراکز پولی جهان را به نهاد مستعمره خویش تبدیل کرده، آن گاه از طریق شرکتهای عظیم بیمه و ارتشهای خصوصی عملا کوچه ها، خیابانها، مزارع، و کارخانه ها را اشغال کرده است. ضمنا پاتریک برونر از سازمانگران جنبش اشغال وال استریت و مولف کتاب" چه کسی به مردم گزارش خواهد داد-لو رفتن دموکراسی امریکایی"، نیز نظرات خود را بیان میکنند.
مایکل مور: این یکی از قابل توجه ترین جنبشهای است که تا حال شاهد آن بوده ام.در سی سال گذشته مردم در ازا کار و تلاش خویش چیزی به دست نیاوردند جز خرابی جهان و بدی اوضاع اقتصادی. جنبش اشغال وال استریت همچون آتشی که در جنگلها در میگیرد به سرعت همه جا را فرا گرفت و در حال گسترش است.در شهرهایی که من رفته ام، روحیه قوی مردم از هر سن و سال و اندیشه ای، حمایتشان را دیده ام. نکته نو در این جنبش این است که این جنبش مردمی است مردم بر آنند که خود بر کوچه ها و خیابانها و شهرهایشان مسلط شوند. انها مجبور نیستند که به قرارگاه فرماندهی زنگ زده و اجازه بگیرند. آن هایی که میگویند این جنبش رهبری ندارد باید بدانند که این جنبش زنده است. این جنبش ترس مردم را فرو ریخت و بر یاس و ناامیدیها غلبه کرد. مردم از وضع اسف بار خویش در امریکا حرف میزنند.
پنجاه میایون نفر در امریکا بیمه درمانی ندارند. ۴۹ میلیون نفر در فقر زندگی میکنند و حدود ۴۰ میلیون نفر از جمعیت امریکا سواد خواندن و نوشتن بالاتر از کلاس چهار ابتدایی ندارند. آنها از نظر کاربردی بیسوادند. این حاصل سیستمی است که وال استریت و بانکها آفرید ه اند. این ملت تحت اشغال است. حال اگر می پرسید چه کسی این جنبش سراسری را سازمان داد؛ من پاسخ میدهم: که" بانک گلد من ساکس ، سیتی بانک و بی پی و کمپانیهای نفت. چرا کسی گوش نمی دهد. ۷۲ در صد مردم امریکا میخواهند که مالیات سرمایه داران افزایش یابد. این در حالی است که یک در صد جمعیت امریکا بیش از ۶۰ در صد ثروت را مالکند.
این اولین باری است که به کوشش جنبش اشغال وال استریت مردم درون شهرها از نابرابری و بیعدالتی تقسیم ثروت و نیز از "حرص و طمع" وال استریت نشینان صحبت میکنند.مردم وقتی به گوگل نگاه میکردند و متوجه میشدند که قیمت اوراق قرضه هزار برابر بالا رفته مزاح میکردند. اما الان این طور نیست. این نوعی جنایتی است که وال استریتی ها مرتکب میشوند و مردم آنرا لمس میکنند.
ریچارد کیم به بی خانمانی و جنبش ضد فقر اشاره می کند که درون این جنبش اشغال جای خود را پیدا کرده است. جنبش اشغال وال استریت از نظر ساختاری منتسب به نژاد و فرقه ای نیست. این جنبشی است فراگیر علیه بیعدالتی کورپورت کراسی، برای دموکراسی مستقیم. باید بتوانیم سیستم هیرارشی قدرت، تبعیض و فساد مالی حاکم را ازمیان برداریم. سیستم اجتماعی کنونی برای همه مردم کار نمی کند. این سیستم مال مردم نیست. این سیستم تحت اختیار وال استریت قرار گرفته و علت این همه دزدی در مالیات بندیها وتقلب در قیمت بندی قسط خانه به مردم و تبعیض در وامهای طولانی مدت دولتی همه و همه سبب شد که ما به اینجا برسیم. روشن است این سیستم برای توده مردم کار نمی کند.
ایمی قودمن که سخنگوی برنامه "حالاوقت دموکراسی"است میگوید که مبارزه کنونی حرکت مردم جهان علیه "قدرت کورپراسی هاست. او ویلیام گریدر، نویسنده روزنامه نیشن را معرفی میکند که کتاب"لو رفتن دموکراسی امریکایی را نوشته است و اخیرا کتاب" ظهور و سقوط کشور ما" را تهیه کرده است. او میگوید: نبض امریکا برای دموکراسی همان تلاش برای برابری است که بسان رودخانه ای از آغاز تاریخ امریکا در لایه های تحتانی در جریان بوده است. و این حرکت را قدرتمداران دارند مشاهده میکنند. این رودخانه در جریان است.من تلاش میکنم که همراه مردم باشم و در این راه شمعی روشن کنم و دنبال آن ایده الهای اصیل انسانی بروم. این بهترین چیزی است که در زندگی میتوانی انجامش دهی . این رودخانه مردمی که زیر زمین در حال حرکت است، گاهگاهی بدون پیش بینی قدرت میگیرد و به سطح میاید. و همه چیز را تغییر میدهد. در طول تاریخ امریکااز این لحظات بوده که همچو رودهای خروشانی همه چیز را تغییر داده و افق جدیدی برای مردم گشوده و این سیل خروشان همان ادامه رودخانه است. این حرکتها شکل میگیرند و ایده ها و نظرها مطرح میشوند و گاهی فرو کش میکنند و در دل تاریخ خاموش میشوند تا دباره برگردند .هر نسلی اینها را تجربه کرده است

۱-.(واژه کارآفرینان-job creators – از سری واژه هاییست که به تعبیر زنده یاد محمد مختاری برای تحمیق مردم از آن استفاده میگردد همچون واژه تعدیل کارگران به جای اخراج و یا اقشار آسیب پذیر به جای کارگران و زحمتکشان-کار آفرینان همان صاحبان سرمایه های هنگفتی هستند که دولت فدرال و مراجع قانونگذاری را تحت نفوذ خود دارند.)