•
تو می دانی تکه های شب
چگونه یکرنگ می شوند
که اینچنین
ماه را به بازی می گیرند !؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱٣ ارديبهشت ۱٣۹۱ -
۲ می ۲۰۱۲
تو می دانی تکه های شب
چگونه یکرنگ می شوند
که اینچنین
ماه را به بازی می گیرند !؟
تو می دانی چرا اسبها
همه سپید نیستند ؟
مگر سپید ,رنگ نجابت نیست ؟
مگر عروسها و مُردگان
نجیبانه و سر به زیر
به میعادگاه نمی روند ؟
می دانی چرا تمام کهکشان
با آن وسعت شگفت انگیزش
روی بوم نقاشی کوچک ِ پسر بچه ده ساله ای
می گنجد؟
هیچگاه به چشمان او نگاه کرده ای ؟
هیچگاه از خود پرسیدی که چرا
تمامی غروبها
باید عنابی یا لاله گون باشد
تا آنگاه عاشقانه ترین شعرها را سرود
پس چرا وقتی آنهمه خورشید
پشت هزاران خروار خاک و سنگر
غروب کردند
کسی شعر عاشقانه ای نسرود ؟
تو می دانی چرا اینجا
همیشه فاصله یعنی دوری ,اما
مگر چهار فصل بیشتر داریم ؟
پس چرا چهل هزار سال نوری هم که برویم
باز هم بهم نمی رسیم ؟
می توانی به من بگویی
کبوترها آیا
وقتی جَلد می شوند
بالکوبان بغض هایشان را می بلعند
یا بارانی که هر بار می آید
از ترکیدن بغض آنهاست؟
حتی چشمک زدن ستاره را نیز
پاسخی نیست
هیچ نمی دانی که آیا
آنسوی اینهمه آبی
کسی دلربایی می کند ؟
تو می دانی چرا
تمام زمزمه هایی که بانوی آشپزخانه
در گوش ظرفها می خواند
زیباترین ملودی جهان است ؟
می دانی که چرا روی سنگفرش ایوان که می نشینی
واقعیت در باغچه دفن می شود
و هوا رنگینتر از خیال ,پر از عطری ناشناخته ؟
حتی نمی دانی
ریسمان چاه که به پایین می خزد
چرا همیشه آب بالا می آورد !
مگر در عمق زمین
آتش نیست ؟
خفاشها هم که همه کورند
می دانستی ؟
حتی فیلها نمی دانند
تنها حیواناتی هستند
که نمی توانند اندکی از زمین فاصله بگیرند
پس چگونه به عشقبازی جنگل پاسخ می دهند
وقتی به اوج می رسند؟تو می دانی ؟
_
هر چقدر به ماهی ُتنگی که فقط
نامش بلور است
و دلش کور
نگاه می کنم
می بینم
نمی دانی
که ماهیهای کوچک قرمز
سالهاست
خودشان را رنگ کرده اند
می دانی آن روز که سیاه بودند
تمام آرزویشان
یک دریا بود ؟
شاید هم یک جهان ؟
امّا می دانی چرا
موجها کمر ماهیها را شکستند
و آنها که زنده ماندند
رسم گنجشککان را پیش گرفتند
که رنگ زرد را برچهره زدند
و قناری وار گریختند؟
ماهی قرمز هر روز در این تنگ
کمرنگ تر می شود
آیا
تو
می دانی ؟
۵ اردیبهشت ۱٣۹۰
|