گروهان چهاری‌ها!


خسرو صادقی بروجنی


• گروهان چهاری‌ها عبارت‌اند از طردشدگان و قربانبان اجتماع، تهیدستان شهری و روستاییان محروم، ساده دلانی که فرودستی خود را پذیرفته‌اند و تن به هر تحقیر و توهین و بیگاری‌ای می‌دهند. آن‌ها کسانی هستند که می‌بایست سخت‌ترین و حقیرترین کارها را انجام دهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱ -  ٣ می ۲۰۱۲


علی اکبر، مسئول بوفه‌ی پادگان، به یکی از سربازها گفته بود از مرخصی‌هایش استفاده نمی‌کند و به خانه‌اش نمی‌رود چون اگر مقدار غذایی را که در پادگان می‌خورد در خانه‌شان بخورد، سهم غذای خواهرش در خانه کمتر خواهد شد!
این مقاله به علی اکبرها تقدیم می‌شود.


«وظیفه‌ی جامعه‌شناسی عینیت بخشی به روابط سلطه، و هم زمان بر ملا کردن سازوکارهای آن است، تا از این طریق، ابزار فکری و عملی را در اختیار فرودستان قرار دهد تا به کمک آن‌ها بتواند مشررعیت سلطه را به پرسش بکشد».
پیر بوردیو

در فضای محصور و جدا از جامعه‌ی پادگان، با نظم پادگانیِ مرسوم‌اش، کار، کارگر، سرمایه و تضاد میان آنان چه جایگاهی دارد؟! در مکانی که «نیروی کار» در معنای تولیدکننده‌ی ارزش اضافی و تصاحب آن توسط اقلیتی صاحب منصب چندان موضوعیتی ندارد، چه درکی می‌توان از تضاد میان کار و سرمایه داشت؟!
روابط و مناسبات موجود در فضای پادگان را اگر بدون توجه به متن تاریخی، شرایط عینی زندگی افراد و پیش زمینه‌های فکری و نظری افراد و طبقات در نظر بگیریم، بدیهی پنداشته شده و تأیید و توجیه می‌شوند.
«بیرون از پادگان هر چه بوده‌ای و هر چه کرده‌ای برای خودت بوده‌ای، این‌جا همه سربازهای یکسان و مثل هم هستند»؛ این جمله یکی از تعالیم اساسی است که هر روزه در پادگان شنیده می‌شود. سخن خلاف واقعی که برای به چالش گرفتن آن مصادیق زیادی وجود دارد. مصادیقی که نشان می‌دهد پادگان و مناسبات حاکم در آن نه تنها برای همگان یکسان نیست بلکه فضایی است در ادامه‌ی جامعه و بازتولیدکننده‌ی همه‌ی مناسبات نابرابر و ناعادلانه‌ی که در آن وجود دارد.
از این رو در هر پادگان اولین نکته‌ای که این نابرابری را به صورت عریان نشان می‌دهد جدایی مکانی و تفاوت در نوع برخورد با سربازهای تحصیل کرده و سربازهایی است که فاقد تحصیلات بالای دیپلم هستند.
گروهان چهاری‌ها عبارت‌اند از طردشدگان و قربانبان اجتماع، تهیدستان شهری و روستاییان محروم، ساده دلانی که فرودستی خود را پذیرفته‌اند و تن به هر تحقیر و توهین و بیگاری‌ای می‌دهند. آن‌ها کسانی هستند که می‌بایست سخت‌ترین و حقیرترین کارها را انجام دهند؛ نظافت توالت، بیگاری، حمالی، بیداری‌ها و پاسداری‌های طویل المدت و تحمل امر و نهی‌ها و توهین‌های پی در پی.
در حصار تنگ پادگان گفته می‌شود بیرون از پادگان هر چه بو‌ده‌ای و هر چه کرده‌ای، با هر تحصیلات و جایگاه و مقامی، برای خودت بوده‌ای، در این‌جا همگان سربازان یکسان و همگون هستند. اما گروهان چهاری‌ها از این حکم هم مستثنی هستند. آن‌ها به جرم نداشته‌هایشان مجازات مضاعف می‌شوند.
نداشته‌هایی که محصول توزیع نابرابر امکانات و بهره‌وری‌های جامعه است و توسط "تحصیل‌کردگان" گروهان‌های دیگر ساده انگارانه صرفاً به فقدان استعداد و هوش ذاتی و تنبلی آن‌ها تقلیل داده می‌شود و چنین می‌پندارند که به دلیل این نداشته‌های فیزیولوژیک و موروثی، حقشان است که به هر شکلی با آن‌ها رفتار شود. از این منظر پادگان خلافِ ماهیت سوژه زداینده‌ی خود عمل کرده و به بازتولید فرادستی و فروستی سوژه‌های جامعه می‌پردازد.
این فرادستی و فرودستی اغلب بی هیچ تحلیل تاریخی‌، امری ذاتی و "خدادادی" تلقی می‌شود، تو گویی همگان در مسابقه‌ی دویِ مارتنی بوده‌اند که از مکانی یکسان شروع به حرکت کرده‌اند و امروز عده‌ای با درایت و نخبه‌گی ذاتی خود جلو افتاده‌اند و پاره‌ای دیگر عقب افتاده‌های ذهنی‌ای هستند که لیاقت استفاده از امکانات‌شان را نداشته‌اند.
"دانشگاه پادگان نیست". اما خروجیِ دانشگاه به شکل آموزش‌های رسمی‌ای که به تحصیل کردگان داده می‌شود مناسبات داروینستم اجتماعی در پادگان را تایید و توجیه می‌کند. محرومان و فرودستانی که در گروهان چهار عقده‌ها و کمپلکس‌های روانی‌شان انباشت می‌شود، مجازات مضاعف می‌شوند و فارغ التحصیلان دانشگاهی چنین مجازاتی را "حق" آن‌ها می‌دانند. «وجه مشخه‌ی تقسیم کار در جامعه‌ی مدرن این واقعیت است که رشته‌های تخصصی افراد متخصص و توام با آن بلاهت تخصصی را به وجود می‌آورد» (مارکس، فقر فلسفه)
در تحلیل طبقاتی گروهان چهاری‌ها، ساده انگاری است که همه‌ی آن‌ها را طبقه‌ی کارگر بدانیم. برای نمونه تهیدستان شهری و روستایی، حاشیه نشین‌ها و اقشاری که به مشاغل کاذب و سیاه مشفولند، گرچه عضوی از طبقه کارگر نیستند و در فرایند تولید ارزش اضافی نقش چندان موثری ندارند، اما فقر شدیدی که در میان این اقشار وجود دارد معلول عوامل ساختاری‌ای است که نبایستی جدای از ساختار طبقاتی ناشی از تضاد میان کار و سرمایه پنداشته شود.
در چنین ساختار طبقاتی است که دولت روز به روز از مسئولیت‌های اجتماعی خود شانه خالی می‌کند و «حق» همه‌ی شهروندان در برخورداری از امکانات لازم برای تأمین یک زندگی حداقلی که در آن شرافت و کرامت انسان‌ها حفظ شود، بدل به «امتیاز» قابل خریدی می‌شود که شهروندان نه به واسطه‌ی انسان بودن خویش و نیازشان، بلکه به جهت قدرت خریدشان، تقاضای بهره‌برداری از آن را دارند. حقوقی چون آموزش، بهداشت، خدمات عمومی و حتی اوقات فراغت که هر روز کالایی تر شده و بایستی مبلغ بیشتری برای تامینشان پرداخته شود.
این اقشار، گروه هدف اصلی سیاست حامی‌پروری دولت در چهارچوب برنامه‌هایی چون هدفمندسازی (حذف) یارانه‌ها، مسکن مهر، توزیع سهام عدالت و ... را تشکیل می‌دهند. طرح‌ها و برنامه‌هایی که با بهره‌برداری از ناآگاهی یا آگاهی کاذب اقشار مذکور که تحت سلطه‌ی تبلیغات رسانه‌های رسمی شکل گرفته است رنگ و لعاب عدالت گسترانه به خود می‌بخشند.
در این بین کانون مدافعان حقوق کارگر و اعضای آن، به عنوان نهادی کارگری که از اساس و ریشه‌ی سیاست‌ها و برنامه‌های مذکور آگاهی دارند، از جمله وظایف خطیرشان برقراری ارتباط عمیق و همه جانبه با اقشار و طبقاتی است که فرصت و امکان مطالعه و دسترسی به رسانه‌های غیر رسمی را ندارند.

منبع: کانون مدافعان حقوق کارگر