در بیست سالگی آرشیو اسناد و پژوهشهای ایران در برلن (۲)
گفتگو ناصر مهاجر با مهران پاینده، رضا یگانه و عباس خداقلی
•
دموکراسی و کار دموکراتیک کردن، کار مدنی کردن، چیزی نبود که خیلی زیاد با آن آشنا باشیم. از آغاز کار، کوششمان بر این بود که کار را به شکل دموکراتیک سازمان بدهیم. یعنی با حقوق برابر کنار هم فعالیت کنیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۱۹ ارديبهشت ۱٣۹۱ -
٨ می ۲۰۱۲
ناصر مهاجر: حالا که صحبت بر سر جمهوری اسلامیست، اجازه دهید بپرسم روزنامهها و ماهنامههای چاپ ایران را چگونه تهیه میکنید؟ آرشیو با آنها تماس میگیرد و یا دوستانِ آرشیو؟ مستقیم به دستتان میرسد یا با واسطه؟
• مهران پاینده: غالبا با واسطه بوده. دوستانی که در ایران داریم لطف کردهاند و آنها را فرستادهاند. البته پول نشریه را برایشان میفرستیم. در مواردی آنها به ما پیشنهاد دادهاند چه نشریاتی را آبونه شویم. در مواردی خودشان نشریهای را فکر میکردند خواندنیست، خوب است، مناسب است را گرفتهاند و برای ما فرستادهاند.
ناصر مهاجر: یعنی با تشخیص دوستانی که هر کدامتان در ایران دارید...
• مهران پاینده: بله، علاوه بر نشریاتی که خودمان درخواست کرده بودیم، با برخی نشریات از طریق دوستانمان در ایران آشنا شدیم. مراجعهکنندگان به آرشیو هم عامل دیگر بودهاند برای آشنایی ما با آنچه که در ایران منتشر میشود. مثلا خیلیها به آرشیو میآمدند و سراغ مجلهی اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی را میگرفتند. در دورهی اول ریاست جمهوری خاتمی، کیان خیلی خواهان داشت و از نشریاتی بود که هر شمارهاش که میآمد، حتما دو سه نفر میآمدند و آن را میخواندند و چند مقالهاش را کپی میکردند. به خاطر مشکل مالیای که داشتیم، جز یک دورهی کوتاه هرگز نتوانستیم یکی ازنشریات کثیرالانتشار ایران را آبونه بشویم که آن هم کیهان بود.
اما در مورد نحوهی ارسال نشریات از ایران. دوستان اینجا نشریات را میگرفتند و به آرشیو میدادند. دوستی هم اصلا آدرس اینجا را برای نشریهای که آبونه شده بود، داده بود. میآمد آرشیو و نشریه را میخواند.
ناصر مهاجر: در همین بروشور که سال ۷۱ خودمان (٩٢ فرنگی) انتشار دادید، در چشمانداز گسترش کار آرشیو اشاره میکنید به «ایجاد بخشهای مختلفی که درخور توجه خاص پژوهشگران است، مانند بخش زنان....» در بروشور دیگری که در سال ۹٣ انتشار دادید خواندم که توانستید این بخش را راه بیندازید.
• مهران پاینده: با توجه به اینکه اکثریتِ کسانی که آرشیو را به وجود آوردند، زن بودند و با توجه به اهمیت مسئلهی زن، از روز اول در صدد بودیم یک قسمت جدی آرشیو را به نشریات و مطالعاتِ زنان، اختصاص بدهیم. به همین دلیل از روزی که آرشیو تشکیل شد، بخشِ زنان مجزا بود. در دسامبر ۹٣ آرشیو زنان تشکیل شد؛ اصلا به عنوان یک بخشِ مستقل، نه به عنوان قسمتی از آرشیو.
ناصر مهاجر: متوجه منظورتان نمیشوم.
• مهران پاینده: ببینید، آرشیو به قسمتهای مختلف تقسیم شده است. قسمتِ مسائل اجتماعی ایران؛ قسمتِ اقتصاد ایران؛ قسمتِ تاریخ ایران و ... اما بخشِ زنان، یک قسمتِ آرشیو نیست. یک بخش به کلی مستقل است. یعنی ما یک آرشیو اسناد و پژوهشهای ایران داریم و یک آرشیو زنان و یک کتابخانه. یعنی این آرشیو زنان، خودش قسمت اعلامیه دارد، قسمت نشریات دارد، قسمت جزوه دارد، کتابهای خودش را دارد و غیره. کتابهایی که راجع به زنان نوشته شده، به خصوص توسط زنان، در آرشیو زنان موجود است.کتابهایی که به دست زنان ترجمه شده، در آرشیو زنان موجود است. یعنی علیرغم اینکه آرشیو یک قسمتِ رمان و ادبیاتِ داستانی دارد، کارهای زنان در آن پیدا نمیشود؛ این کارها در آرشیو زنان پیدا میشود. شعر شاعران زن در قسمت شعر آرشیو زنان پیدا میشود. کارهای پژوهشی راجع به زنان، آنجا هست. آرشیو زنان یک قسمت دیگری هم دارد که خیلی جدیست؛ چون حجمش خیلی زیاد است. اکثر مطالبی که راجع به زنان در اینترنت آمده، چاپ و اینجا بایگانی شده است.
• رضا یگانه: علاوه براین، یک سری اسناد صوتی ـ تصویری داریم که مربوط به سمینارهای مختلفِ زنان در خارج از کشور است.
• مهران پاینده: و اعلامیهها و بیانیههایی که در رابطه با وضع زنان ایران منتشر شده و یا توسط تشکلهای زنان صادر شده، در همین آرشیو است. نه در آرشیو؛ بلکه در آرشیو زنان. اعلامیههایی که آرشیو دارد به ترتیب الفبا فهرست شدهاند. اما در فهرستِ ما، اعلامیههای زنان نیامده است. اعلامیههای زنان در آرشیو زنان موجود است. این آرشیو، به همتِ زنانی تشکیل شد که در شکلگیری آرشیو، فعال بودند. خود آرشیو زنان هم خیلی فعال بود؛ خیلی هم کار کرده.
ناصر مهاجر: مردها در این بخش از کار دخالتی نداشتهاند؟
• مهران پاینده: گاهی ممکن است دخالت کنند؛ خطی نیست.
ناصر مهاجر: نه، منظورم همیاریهای معمول نیست. منظورم این است که تاکید بر این بوده که آرشیو زنان به دستِ زنان اداره شود و ...
• مهران پاینده: مسئولیتاش با زنان بوده. جلسات خودشان را داشتهاند؛ تصمیمگیری دربارهی مسائل و مشکلاتشان با خودشان بوده و غیره. اگر مردها حرفی داشته باشند، خُب میزنند و اگر حرف، منطقی باشد، آنها میپذیرند. همیشه کنار هم بودیم، ولی...
ناصر مهاجر: این استقلال به مسالهی مالی هم تسری پیدا میکند یا نه؟
• مهران پاینده: نه.
ناصر مهاجر: بودجهی خاص خودشان را نداشتهاند؟
• مهران پاینده: نه. به علت تنگناهای مالی که داشتهایم، هیچ وقت امکان آن را نداشتهایم که بگوییم این بخش از آن بخش به این صورت جدا میشود. ولی این طور بوده که هروقت میخواستیم نشریه بخریم، همیشه حق تقدم با نشریاتِ زنان بوده. یعنی اگر بنا باشد کسی در ایران نشریه بخرد و برای ما بفرستد، تکلیف روشن است؛ اول نشریاتِ زنان را میگیرد؛ چه خوب، چه بد. چه مزخرف، چه غیر مزخرف. بعد نوبت میرسد به سایر نشریات. کتاب که میخواهیم بخریم، تقدم با کتابهای زنان است. راجع به آرشیو زنان بهتر این بود که یکی از خودشان اینجا حضور داشت. از کارهایی که انجام دادهاند میتوانم به این موارد اشاره کنم: تقریبا تمام نشریاتی که بعد از انقلاب منتشر شده را نگاه کردهاند و مطالب مربوط به زنان را استنتاخ و کپی کردهاند. پروندههای مختلفی در اینجا هست. مجموعهی مطالبی که مثلا در نشریهی قیام ایران وابسته به نهضت مقاومت ملی درج شده، در پروندهی خاصی جمعآوری شده است. تمام مطالبی که نشریهی کار دربارهی زنان چاپ کرده، در یک پرونده جمع شده است. بریدهی نشریات کثیرالانتشار هم هست. یعنی مجموعهی آن چیزی که در کیهان، اطلاعات، جمهوری اسلامی آمده. این از کارهای جدیای است که در همان آغاز کار انجام شد. میشود گفت که آرشیو زنان کمابیش شامل تمام نشریات زنان است که در ایران در آمده. احتمال دارد یکی دو شماره از نشریاتی که در دوران انقلاب چاپ شد را نداشته باشند؛ ولی از این افتادگیها که بگذریم، تقریبا تمام مطالبِ مربوط به زنان در اینجا موجود است.
ناصر مهاجر: تا جایی که میدانم آرشیو در زمینهی پوستر و عکس هم یکی از انگشتشمار جاهاییست که یک مجموعهی گسترده و رنگارنگ در اختیار دارد. و باز تا جایی که من میدانم تنها موسسهی هوور دانشگاه استنفورد است که هماورد شماست.
• مهران پاینده: در زمینهی پوستر و عکس، یک مقدار موفق بودهایم. منتها پوستر و عکس یک مشکل جدی دارد و آن داستان نگهداریاش است و داستان جا. پوستر مثل اعلامیه نیست که بشود آن را گذاشت لای یک پلاستیک، توی قفسهی کتاب. جای مناسب میخواهد؛ هم برای اینکه درست نگهداری شود و هم برای اینکه به نمایش گذاشته شود؛ دیده شود! جای مناسب برای نمایش، اشخاص دیگر را تشویق میکند که پوسترهای بلااستفادهی خودشان را در اختیار آرشیو بگذراند. ما اصلا جای نمایش پوستر نداریم. هیچ وقت آنقدر جا نداشتیم که بتوانیم پوسترهای که داریم، نه همهشان را، یک دهمش را، در معرض دید آدمها بگذاریم. اگر جایی میداشتیم، اگر سالنی در اختیار داشتیم که به ما این امکان را میداد که پوسترهایمان را به نمایش بگذاریم، حتما الان چند برابر موجودی کنونیمان پوستر داشتیم.
ناصر مهاجر: کمی دربارهی پوسترهایتان توضیح دهید. از کجا آغاز کردید؟ مالِ چه سالهاییست؟ تمها چه است؟
• مهران پاینده: اکثر پوسترهایی که داریم، دورهی بعد از انقلاب را در برمیگیرد. تعداد قابل توجهی از آنها در ایران چاپ شده، درست پس از انقلاب. دورهای که خودمان فعالیت میکردیم؛ خودمان وجود داشتیم. از پوسترهای مربوط به جنگِ هشت سالهی ایران و عراق هم داریم. و همچنین پوسترهای تبلیغاتِ انتخاباتِ مجلس یا ریاست جمهوری اسلامی. تعدادی هم پوستر داریم که پیش از انقلاب و در خارج از کشور منتشر شدهاند. اینها را عمدتا دوستانی که در کنفدراسیون فعالیت میکردند، به ما دادهاند. بعضی از آنها واقعا درخشان است.
ناصر مهاجر: از نظر کار گرافیک؟
• مهران پاینده: از نظر کار گرافیک، از نظر ارائه، درخشان است واقعا. یعنی هنوز هم که به آنها نگاه میکنی، میبینی که پوستر حرف میزند. مهم نیست که با پیام سیاسیاش موافقی یا مخالف. مهم نوع و جنس کار است. قدیمیترین پوستری که از این سری داریم، پوستریست که در سال ۱۹۷۵ چاپ شده. به دلائلی که قبلا به آن اشاره کردم، آنطور که باید و شاید به نمایش گذاشته نشدهاند. کمتر کسی هم میداند که ما چنین مجموعهای داریم. حتا آدمهایی هم که خیلی علاقمندند، آنها را ندیدهاند. خودمان هم بیشتر از دو دفعه یا سه دفعه آنها را ندیدهایم. یک دفعه در جشنِ ده سالگی آرشیو توانستیم سه چهار تا از آن پوسترها را از بستههایشان دربیاوریم و در سالن سخنرانی به نمایش بگذاریم. یک بار در پانزدهمین کنفرانس سالانهی بنیاد پژوهشهای زنان ایران که در برلن برگذار شد (۲۰۰۴) چند تایی از پوسترهایی را که مربوط به مسائل زنان بود و قدمتی داشت و اهمیتی، به نمایش گذاشتیم. میبینید که از این نظر خیلی موفق نبودهایم. حالا که از عدم موفقیت حرف زدم، اجازه بدهید که حداقل یک مورد دیگر را هم بگویم.
ناصر مهاجر: خواهش میکنم.
• مهران پاینده: یکی از کارهایی که از ابتدا در نظرمان بود، اما پس از مدتی تامل تصمیم گرفتیم در بروشور اول هیچ اشارهای به آن نکنیم، درست کردن یک آرشیو کودکان بود. شخصا خیلی دلم میخواست جایی داشته باشیم که بچهها بتوانند بیایند و از آن استفاده کنند. مقدمات این کار را هم فراهم ساختیم. یعنی شروع کردیم به جمعآوری کتابِ کودکان. چند قفسه را با کتاب کودکان پر کردیم؛ در یکی از گوشههای اینجا. اگر بچهای پایش به اینجا میرسید، او را میبردیم که کتابها را نگاه کند؛ یک کتاب هم به دستش میدادیم. اما باز به خاطر مشکل مالی نتوانستیم کتابخانهی کودکان را درست کنیم تا بچهها بیایند و از کتابها استفاده کنند. دوستان ما در کارگاه نوشتن خلاق پارسال تصمیم گرفتند محلی هم برای کودکان درست کنند. از این تصمیم خیلی خوشحال شدیم و تشویقشان کردیم که این کار را سامان دهند. وقتی پرسیدند در این زمینه چه از دست شما ساخته است؟ گفتیم: همهی کتابهای کودکانمان را میدهیم به شما. و دادیم. (۱) آن طرح هم به جایی نرسید.
ناصر مهاجر: یکی دیگر از زمینههای کار آرشیو، سازماندهی سمینارها بوده است که پیشتر به آن اشاره کردید. در سالهای آغازین، بیشتر سمینار میگذاشتید. به مرور زمان اما این بخش از کار رو به کاهش گذاشت. چرا؟
• مهران پاینده: علت اصلی سیر نزولی سمینارها، ناتوانی مالیمان بوده است. دوم اینکه آنقدر درگیر خردهکاریهای آرشیو بودهایم که مشکل میتوانستیم فکر کنیم که حالا باید سمینار سازمان یدهیم. با توجه به تعدد انجمنها و کانونها و نهادهای سیاسی و فرهنگی در این شهر، ضرورتش هم چندان حس نمیشد. البته این نظر شخصی من است و ممکن است دیگر دوستان با من موافق نباشند.
ناصر مهاجر: با این حال میتوانستید از پژوهشگرانی که برای تدوین رسالهها و کتابهایشان از آرشیو استفاده کردهاند بخواهید که ماحصلِ کارشان را در آرشیو ارائه دهند. در نشستهای ساده و جمع و جور.
• مهران پاینده: اتفاقا این کار را کردیم. ببینید، در برلن جریانات مختلفی وجود دارند که شبهای سخنرانی برگذار میکنند؛ مثل انجمن فرهنگی دهخدا، انجمن نیما، کانون پناهندگان سیاسی ایرانی، انجمن پژوهشهای ایرانیان، کمیتهی دفاع از زندانیان سیاسی ایران. اینها نهادهایی هستند که کار برگذاری سخنرانی را خیلی جدی پی گرفتهاند. اگر اینها نبودند، شاید ما به موضوع سمینار، طور دیگری برخورد میکردیم. از طرف دیگر از رقابت با این نهادها، رویگردان بودیم. البته اگر کسانی از خودمان میخواستند دربارهی موضوعی که کار کردهاند حرف بزنند، در برگذاری جلسهی سخنرانی کوتاهی نمیکردیم. حتا گاهی اوقات به دوستی که در پژوهش موضوعی خوب پیش رفته بود، اصرار میکردیم که برایمان سخنرانی کند؛ آن هم نه در یک جلسه، که در چند جلسه. مثلا سه جلسه در سه هفته و یا در سه ماه. یک دور نشریات زنان بررسی شد، بحث شد. یک بار هم از فرصت ده سالگی آرشیو استفاده کردیم، سه جلسهی سخنرانی در سه ماه متوالی گذاشتیم که به ترتیب ناصر پاکدامن، چنگیز پهلوان و خانم هما ناطق آمدند برلن و برایمان صحبت کردند. هر سه جلسه هم خیلی خوب برگذار شد. اما کار تبلیغی که لازمهی برگذاری جلسهی سخنرانی یا سمینار است، درست انجام نشد. در امر تبلیغات، واقعیت این است که ما هیچ موقع نتوانستیم به شکل مطلوبی این کار را انجام دهیم. یعنی هیچکداممان در امر تبلیغات، اهلیت نداریم. آدم این کاره نداریم اصلا. این یک واقعیت است. ضعف ماست یا قوت ماست؟
ناصر مهاجر: بیتردید نقطه قدرتان نیست.
• مهران پاینده: چون داستانِ پاریس مطرح شد، به خودم اجازه میدهم بگویم که ما در اینجا آدمی با مایهی هوشنگ کشاورز نداریم. آدمی استخواندار، آدمی همه جانبه، آدمی که در هر گوشهی دنیا رفیق دارد و میتواند با همه رابطه برقرار بکند و با توجه به اعتبار و سن و سالش، با توجه به سابقهاش و غیره و غیره یک جلسهی سخنرانی، یک سمینار علمی، یک نهاد فرهنگی را در کانون توجه عمومی قرار بدهد. ما از روز اول نسبت به این موضوع، نسبت به این ضعفی که داریم، آگاه بودهایم. به روشنترین شکل ممکن هم این مسئله بین خودمان مطرح شده است؛ نه یک بار که بارها. مثلا چند دفعه تلویزیون برلن با ما تماس گرفت و پیشنهاد داد که کسی بیاید و دربارهی آرشیو مصاحبه بکند. یازده نفر نشستهاند و یازده نفر گفتهاند:تو برو. یعنی همهمان میدانیم که این کاره نیستیم. به همین دلیل بخش تبلیغاتمان، تقریبا صفر بودهاست. اگر هم کار تبلیغی شده، غالبا از طرف دوستان آرشیو بوده است؛ مثل متنی که چند سال پیش در نشریهی آرش (شمارهی ٨۲ ـ٨۱، مهر ۱٣٨۱) چاپ شده. اما خود دستاندرکارانِ آرشیو را تا حالا دست به این این نوع کارها نزدهاند.
• رضا یگانه: درست است که آدمِ این کاره نداشتهایم، ولی از زاویهی دیگری هم میشود این مورد را بررسی کرد. برخورد ما به همدیگر از ابتدا به این شکل بود که هیچ کس سعی نداشته از دیگری پیشی بگیرد. این در واقع یکی از پرنسیپهای ما بوده است. از این زاویه، هر وقت پیشنهاد مصاحبه شده است،هر کدام از ما سعی داشته، میدان را به دیگری بدهد. اینکه کسی داوطلب مصاحبه نمیشود، لزوما به این معنا نیست که از عهدهی مصاحبه برنمیآید. از این مورد که بگذریم، واقعیت این است که چندین بار پیش آمد که با رادیوهای مختلف، منجمله رادیو مولتی کولتی برلن مصاحبه کنیم؛ با چند تلویزیون برلن هم مصاحبه کردهایم و مصاحبهها پخش شدهاند. دوست دارم به این نکته نیز اشاره کنم که چند سال پیش سعی کردیم برای آرشیو یک سایت اینترنتی درست کنیم. اما باز به خاطر مشکلات مالی نتوانستهایم آن چیزی را که در نظر داشتیم درست کنیم. این سایت هنوز هم هست؛ اما متاسفانه آخرین باری که به روز شد، چند سال پیش بود.
ناصر مهاجر: یعنی چه سالی؟
• رضا یگانه: آخرین اطلاعاتی که اضافه شده، شاید به یک سال، یک سال و نیم قبل برگردد. بخشی از اطلاعاتی که در سایت آمده به سالهای ۹۲ و ۹٣ مربوط میشود. نیرویی صرف این کار نشد و نتوانستیم پروژهی سایت را به سرانجام رسانیم. مهران به مشکلات اشاره کرد. نه پول این کار را داریم و نه وقتاش را. همین که بتوانیم ١) آرشیو را باز نگهداریم و خدمات لازم را ارائه دهیم و ٢) اسناد، نشریات و کتابهایی را که مرتب میرسد طبقهبندی، فهرستبرداری و نظم و ترتیب دهیم، شاکریم. بدون هیچگونه حمایت مالی و تنها با همت عالی، بیش از این نمیشود کرد.
ناصر مهاجر: نمیفهمم! نمیفهمم چه میگویید. میفهمم که مشکل مالیای که دارید خیلی جدیست. میفهمم که این مشکل مالی چه محدودیتهایی را بر شما تحمیل کرده. میفهمم این پرنسیپ را که کسی نخواهد از دیگری پیشی بگیرد و خودش را مطرح کند. اما نمیفهمم چرا نمیشود تقسیم کار کرد و به مثل هر بار از دو نفر خواست که به مصاحبه بروند. با توجه به اعتبار زیادی که میان کوشندگان سیاسی و روشنفکران تبعیدی دارید و با توجه به شبکهی گسترده ارتباطاتی که دارید، نمیفهمم چرا نمیشود کار سایت را سامان داد. نمیفهمم چرا برای شناساندن بیشتر آرشیو تلاش همه سویهای نمیکنید. خُب اگر گردانندگان آرشیو در زمینهی تبلیغات ضعیف هستند، چرا سراغ کسانی نمیروید که در این زمینه قوی هستند؟ خودتان بهتر میدانید که اگر پی این قضیه را بگیرید، خیلیها حاضرند دست در دستتان بگذارند و در کنار شما برای حل مسئله آستین بالا زنند.
• مهران پاینده: به نظر من مساله مرکزی این است که در میان ما یک نفر پوبلیسیست نیست؛ با ویژهگیهای یک پوبلیسیست.
• عباس خداقلی: از همان ابتدا، به قضیهی تبلیغات بیتوجه بودیم. یعنی آدمهایی که دور هم جمع شدند، فقط به این مسئله فکر میکردند که چه کسی میتواند فهرستبندی و طبقهبندی و به طور کلی این نوع کارها را انجام بدهد. به مسئلهی تبلیغات فکر نمیکردیم. من فکر میکنم چیزی که مهران میگوید این است که ما میباید یک نفر میداشتیم که مسئلهی ذهنیاش، تبلیغات باشد. من مسئلهام این است که این سندها را طبقهبندی بکنم. فکر تبلیغات هیچ وقت به ذهنم نمیآید. اصلا دردِ تبلیغ ندارم. میفهمم که تبلیغات مهم است و بدون تبلیغات کارمان پیش نمیرود؛ ولی مثل اینکه دردش را ندارم. برعکسِ من، آدمهایی هستند که فقط در قید تبلیغ هستند. اصلا کارشان همین است. اما ما، از همان روز اول که دور هم جمع شدیم، مسئلهمان این بود که چه کسی به کار آرشیو وارد است. معیار انتخاب آدمها و مشارکتشان در آرشیو فقط این نکته بود. در ضمن فکر میکنم اگر انقدر نیرو داشتیم که راحت بتوانیم از پس کارهای اینجا برآییم، شاید یک نفر از ما میتوانست وقتش را آزاد کند و فقط به مسئلهی تبلیغات بپردازد. در مورد مصاحبه هم فکر میکنم لزوما نباید آدم این کاره باشد. میشود راههایی پیدا کرد که از آن طریق، کار تبلیغی هم انجام شود. خیلی عجیب است. نشستهای اینجا و مشغول کارت هستی که در آرشیو باز میشود و یک نفر میآید تو و میگوید که من از لهستان آمدهام و دنبال فلان اعلامیه هستم. اما همین خانمی که همسایهی دیوار به دیوار توست وقتی بر حسبِ اتفاق در آرشیو را میکوبد و میآید تو، میگوید: اوه، من چندین ساله که در کنار شما زندگی میکنم، ولی اصلا خبر نداشتم همچین چیزی در همسایگی من وجود دارد.
• مهران پاینده: یعنی وقتی حرکت میکنی، میخواهی عکسالعمل حرکتت را هم ببینی. اما نمیبینی. انگار فریادی کشیدهای در بیابان که انعکاس ندارد. یکی از تلویزیونهای ایرانی آمده بود اینجا. خانمی که مسئول گروه بود به شدت اصرار داشت با یکی از ما مصاحبه کند و فیلم هم بردارد. البته چون کار داشتند، اینجا آمده بودند. اما در همان مدت کمی که پیش ما ماندند، دیدند که اوضاع اینجا خیلی ناجور است. زمستان بود. هوا خیلی سرد بود. دائم باید ذغالسنگ میریختیم توی بخاری. خلاصه آن خانم تصمیم گرفت که به طور جدی برای آرشیو اقدامی کند؛ که کرد. همکارانش را همراه با وسایل فیلمبرداری آورد به اینجا و با ما مصاحبه کرد. مصاحبه پخش شد. گفته شد که اینها در یک چنین وضع اسفباری هستند: اتاقشان را نگاه کنید؛ میز و صندلیهایشان را نگاه کنید، سیستم گرمایشان را نگاه کنید، جای کتابهایشان را نگاه کنید و غیره. میدانید دستآورد این برنامهی تلویزیونی چه بود؟ دو نفر ایرانی که آن برنامه را دیده بودند با ما تماس گرفتند. یکی از آن دو نفر را میشناختم. یک کمد و چند تا صندلی داشت که نمیدانست با آنها چه کند. یک شخص دیگری هم که میخواست انبار خانهاش را خالی کند، تصمیم گرفت ذغالسنگهایش را به ما ببخشد. میخواهم بگویم مسئله از داشتن و نداشتن یک پوبلیسیتِ خوب فراتر میرود. یک انجمنِ پزشکان ایرانی در برلن داریم. اینها پولدارترین جماعت ایرانی این شهر هستند. با آنها تماس گرفتیم؛ برایشان نامه نوشتیم؛ خودمان را به آنها معرفی کردیم و خواستیم عضو و همیار ما شوند. یا به ما کمک مالی کنند. اگر از این دیوار صدا در آمد، از انجمن پزشکان ایرانی هم در آمد.
ناصر مهاجر: داستانِ آن برنامهی تلویزیونی تاملبرانگیز است. دلم میخواهد بدانم آیا نشریههای ایرانی چاپ اروپا و آمریکا هرگز از آرشیو، خدمات و احتیاجاتش نوشتهاند؟ آیا هرگز تبلیغ کردهاند که اگر دنبال این سند و یا آن نشریه هستید، میتوانید با این مرکز فرهنگی در شهر برلن تماس بگیرد؟
• رضا یگانه: من ندیدهام. اما در اینترنت هست. در بخش خدمات ایرانی در شهر برلن اسم و آدرس و شمارهی تلفن و ساعتهای کار آرشیو آمده.
• مهران پاینده: انگشت شمارند نشریاتِ ایرانیای که به آرشیو توجهی کرده باشند. آن قدر که من خبر دارم، کسانی که با آرشیو آشنا شدهاند، عمدتا به واسطهی دوستانشان بوده که از آرشیو استفاده کردهاند. یعنی آشنایی با آرشیو و چیزهایی که دارد و ندارد، بیشتر دهان به دهان بوده، نه از طریق رسانههای ایرانی خارج از کشور.
• رضا یگانه: بعضی از محققین هم در مقدمه و یا موخرهی نوشتههایشان به آرشیو اشاره کردهاند. از این طریق هم آرشیو شناسانده شده است. مثلا یروان آبراهامیان وقتی درباره زندان و اعترافات زندانیان سیاسی کار میکرد، مدتی آمد به برلن و چند هفتهای از منابع آرشیو استفاده کرد. او در مقدمهی کتاب اعترافات شکنجهشدگان، مقدم بر هر شخص یا نهادی از آرشیو سپاسگذاری کرده است. فکر میکنم این کار او موجب آشنایی خیلیها با آرشیو شد.
• عباس خداقلی: محققی از استرلیا آمده بود و هر روز چند ساعتی به اینجا میآمد. شاید او به وسیلهی آن کتاب، آرشیو را پیدا کرد!!!
ناصر مهاجر: محققین فرنگی هم به آرشیو رجوع میکنند؟
• مهران پاینده: کم. ولی میکنند.
• رضا یگانه: یک نمونهی دیگر، خانمی دانشجوییست که تز فوق لیسانسش دربارهی پوشش زنان در ایران بود؛ از یک منظر تاریخی و از انقلاب مشروطیت به این طرف. او مدت زیادی با آرشیو رفت و آمد داشت و کلی چیز به امانت گرفت. وقتی پایان نامهاش را تمام کرد، آن را به آرشیو اهداء کرد.
ناصر مهاجر: اگر اجازه بدهید میخواهم جهت گفتگو را تغییر دهم و از شما بخواهم کمی دربارهی سازماندهی آرشیو حرف بزنید. شاید بد نباشد از خودتان آغاز کنیم. چگونه با هم کار میکنید؟ و این کار جمعی را چگونه با هم زیستهاید؟
• مهران پاینده: من فکر میکنم اول در مورد آنچه داریم و آنچه تنظیم کردهایم و نوع تنظیم حرف بزنیم که مهمتر است از روابط داخلی ما. ما چیزی حدود ۱۱۰۰ دوره نشریه در اینجا داریم. بعضی از این دورهها بیش از ۴۰۰ شماره است. بعضی از این نشریهها سه شماره است. خیلیهایشان کامل هستند؛ بعضیها هم کامل نیست. از این ۱۱۰۰ نشریه، ۴۰۰ نشریه، نشریات داخل ایران است. و ۷۰۰ دوره مربوط به نشریات خارج از کشور است. اکثرِ این نشریات بعد از انقلاب منتشر شدهاند. بخشی هم نشریاتِ اپوزیسیون خارج از کشور هستند که در زمان محمد رضا پهلوی منتشر میشد. استثنانا نشریاتی فارسی هم داریم که در عراق منتشر شده؛ چه در زمان شاه و چه در زمان جنگ ایران و عراق. بعضی از نشریات فارسیای که در شوروی سابق چاپ میشد هم در آرشیو هست. این نشریات فهرست شده. فهرست هنوز کامپیوتری نشده. درصد کمی از آن کامپیوتری شده. فهرستمان دربرگیرندهی این مشخصات است: عنوان نشریه، ناشر، سردبیر، صاحب امتیاز، فاصله انتشار نشریه، تاریخ انتشار اولین شماره و در صورتی که اولین شماره را نداشته باشیم، تاریخ انتشار اولین شمارهی موجود.
علاوه بر نشریات، چند مجموعهی بریده روزنامه داریم. بریدهی روزنامههایی که مربوط به ایران است از سال ۱۹۵۱ تا امروز را در بر میگیرد. برخی از مسائل ایران که مورد بحث و بررسی مطبوعات قرار گرفته هم به صورت پرونده در آرشیو موجود است؛ مثل کنفرانس برلن؛ یا ترور میکونوس، یا رفراندام جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۱٣۵٨ یا ٣۰ خرداد ۱٣۶۰.
علاوه بر این، حدود ۵۰ دوره نشریه به زبان آلمانی داریم. یک یا دو نشریه از این مجموعه را سفارت جمهوری اسلامی ایران در آلمان برای آلمانیها منتشر کرده است.
ناصر مهاجر: به روزنامههای قدیمیای که دارید، اشاره نکردید؛ کیهان و اطلاعاتِ سالهای پیش از شهریور ۱٣۲۰.
• رضا یگانه: مجلد روزنامههای سال ۱٣۰۶، ۱٣۰۷، ۱٣۰٨،۱٣۱۱، ۱٣۱۲،۱٣۱٣ را در اینجا داریم. اگر بودجهاش را داشتیم همهی سالانههای کیهان یا اطلاعات را میخریدیم.
اما اعلامیهها. تا به حال نزدیک به ۱۵۰۰۰ برگ اعلامیه جمع آوری کردهایم. بخشی از این اعلامیهها هنوز تفکیک و طبقهبندی نشدهاند. ولی بخش بزرگی از آنها، یعنی بیش از ۱۲۰۰۰ یا ۱٣۰۰۰ اعلامیه تفکیک و طبقهبندی شده است. تفکیک آنها بر اساس امضاییست که زیر اعلامیه آمده؛ اعم از فرد، نهاد و یاسازمان. یعنی به راحتی میشود فهمید که سازمان X در تاریخ Y اعلامیهای داده است دربارهی فلان موضوع. این اعلامیهها در ۱۱۰ کلاسور نگهداری میشود.
از اعلامیهها که بگذریم به جزوهها و کتابهای نهادهای سیاسی میرسیم. ما حدود ٣۰۰۰ کتاب و جزوه داریم که به اسم یک سازمان یا نهاد سیاسی یا نهاد فرهنگی منتشر شده. اینها به ترتیب نام سازمانهای منتشر کنندهشان، طبقهبندی شدهاند. همهی جزوهها و کتابها فهرست شدهاند؛ به شکل دیجیتالی. شناسنامهی هر کدام از آنها حاوی عنوان، نام نویسنده یا مترجم (البته در صورتی که اصلا نام داشته باشند) ناشر، سالِ انتشار، نوبتِ انتشار، تعداد صفحهای که دارند، قطع جزوه یا کتاب و موضوع آن است. حدود ۲۵۰ جزوه هم به زبان آلمانی داریم.
ناصر مهاجر: دربارهی ایران؟
• مهران پاینده: دربارهی ایران و توسط ایرانیها. حدود ۱۰۰۰ کتاب به زبانهای غیر فارسی داریم (آلمانی، انگلیسی، ترکی و کردی) مربوط به ایران و مسائل ایران. بیش از ۷۰۰ جلد کتاب و جزوه در مورد مسائل زنان است. این کتابها و جزوهها مثل بقیهی کتابها فهرست شده است.
علیرغم اینکه از ابتدا سعی داشتیم اسناد صوتی و تصویری هم جمع کنیم، جز پوسترها که دربارهاش صحبت کردیم، در دیگر زمینهها خیلی موفق نبودهایم. با این حال بخش کم و بیش قابل توجهی داریم از مجموعهی اسناد صوتی مربوط به جلسات مختلفی که گذاشته شده و همچنین از اسناد تصویری.
• رضا یگانه: بخشی از کارهایی را که پیش از انقلاب در خارج از کشور انجام شده؛ عمدتا از طرف کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریکا، در اینجا جمع کردهایم. مثلا سرودهای انقلابی؛ چه به صورت نوار و چه به صورت صفحه. این هم جزو آن مجموعهی اسناد صوتی ـ تصویریست.
ناصر مهاجر: بسیار خُب، میرسیم به موضوع سازماندهی. چگونه آرشیو را اداره میکنید؟ چه جور با هم کار میکنید. از آن ۱۱ نفر بنیانگذار، چند تن ماندهاند و چند تن کنار کشیدهاند؟
• عباس خداقلی: اعضای آرشیو هر ماه یک جلسه دارند که همینجا برگذار میشود. دربارهی همهی مسائل و مشکلات مربوط به آرشیو صحبت میکنیم. از جمله مسائلی که در جلسات ماهانه روشن میشود، نوبت افراد در بازکردن آرشیو است. میدانید که دو روز در هفته آرشیو برای استفادهی عموم باز است.
ناصر مهاجر: روزهای شنبه و سه شنبه ...
• عباس خداقلی: بله. باید روزهای استفاده از آرشیو را سازماندهی کرد. باید همه باشند تا معلوم بشود که هر کسی چه روزی وقت دارد.
• مهران پاینده: بگذارید از اینجا شروع کنیم. دموکراسی و کار دموکراتیک کردن، کار مدنی کردن، چیزی نبود که خیلی زیاد با آن آشنا باشیم. از آغاز کار، کوششمان بر این بود که کار را به شکل دموکراتیک سازمان بدهیم. یعنی با حقوق برابر کنار هم فعالیت کنیم. علیرغم همهی بالا و پایینها و کم و زیادهایی که داشتهایم، اشکالاتی که در جاهای مختلف پیدا میشود، تا حدودی موفق بودهایم که این کار را بکنیم. اولین تصمیمی که گرفتیم این بود که تا آن جایی که ممکن است رایگیری نکنیم. ما با توافق کارمان را انجام میدهیم. هر تصمیمی که گرفته میشود با موافقت عمومیست. یک نظر مخالف میتواند از تصمیم جلوگیری کند و مسئله را معلق بگذارد. در نتیجه کارهایی که انجام میشود، اگر انجام بشود، با توافق همه است. از این طریق سعی کردهایم روابطِ کم و بیش دموکراتیکی را بین خودمان برقرار کنیم؛ علیرغم فشارهایی که بیشتر از بیرون بر ما تحمیل میشود. مثلا بر اساس قوانین آلمان، هر انجمن برای اینکه ثبت شود باید یک رئیس معرفی کند. ما در اساسنامهیمان نوشتهایم کسانی که اینجا کار میکنند حقوق برابر دارند و سلسله مراتب نداریم. ادارهی ثبت انجمنها، ما را بدون مشکل پذیرفت. ولی پلیس نپذیرفت. نامه نوشتند که: در صورت بروز مشکل، طرف صحبتِ ما کیست؟ ما میخواهیم بدانیم رئیس این آرشیو کیست. جواب دادیم که رئیس نداریم. آدمهایی که اینجا هستند و شما اسم و آدرس همهشان را دارید، همه به یک اندازه جوابگو هستند و شما میتوانید با هر کدام از ما تماس بگیرید. همانی که با او تماس میگیرید، مسئول است. بالاخره کوتاه آمدند. البته فقط پلیس نیست. از روز اول همه به دنبال رئیس بودهاند و هنوز میپرسند رئیس شما کیست؟ حقوق برابر و هنجار غیرعادیای که ما سعی کردهایم در اینجا برقرار کنیم، چیزی نیست که بیرون از ما پذیرفته شده باشد. عامل دیگر بیرونیای که همیشه و هنوز عمل میکند، مسئلهی فعالیت سیاسی دستاندرکارانِ آرشیو است. طبیعیست آدمهایی که اینجا هستند، هر کدام نظرات سیاسی خاص خودشان را دارند. در مواردی این نظرات کاملا مغایر هم و حتا متضادند. ما با علم به این موضوع و پذیرش تنوع نظری دور هم جمع شدیم. چون نظر سیاسی، دخلی به کار آرشیو ندارد. آنچه ملات همکاریست، توافق دربارهی ماهیت کار آرشیو و سبک انجام دادن این کار است. اما هنوز نتوانستهایم این واقعیت را در بیرون جا بیاندازیم. این مسئله در جریان کنفرانس برلین (۱۹ تا ۲۱ فروردین ۱٣۷۹) خیلی روشن خودش را نشان داد. (۲) همهی آدمهایی که در آرشیو کار میکردند، در کنفرانس برلین شرکت داشتند؛ با نظرهای کاملا مختلف. این اختلاف کوچکترین اثر سوئی در کار ما در درون آرشیو نداشت. در بیرون اما، در مباحتی که پیرامون کنفرانس برلین، دلایل برگذاری آن، اهداف سیاسی آن و ... جریان داشت، برخوردهای جدی با هم داشتیم. ما کاملا میتوانستیم اختلافاتمان را بفهمیم. ولی خیلی جالب است که بیرون آرشیو یا حداقل یک بخش قابل توجه از ایرانیان ساکن برلن، مُهر کوبیدند به آرشیو. یعنی تعدادی از کسانی که عضو کتابخانهی آرشیو بودند و از آرشیو استفاده میکردند، طی نامهای استعفای خودشان را از عضویت در آرشیو به اطلاع ما رساندند؛ چرا که بعضی از ما از منتقدان جدی کنفرانس برلن بودیم؛ از زوایای گوناگون البته. آن آدمها حتا نخواستند بفهمند که بعضی از گردانندگان آرشیو در ارزیابی کنفرانس برلین شبیه آنها فکر میکنند. میخواهم بگویم که این نوع کژاندیشیها، درهم آمیختن مسائل و ندیدن واقعیت، فقط حاصل بیتجربگی یا ندانم کاری ما نیست؛ چیزیست که از بیرون به ما تحمیل میشود. سالها گذشت، ابعاد دیگر کنفرانس برلین آشکار شد و ... تازه بعضی از آدمها تصمیم گرفتند از حالتِ قهر با آرشیو بیرون بیایند.
ناصر مهاجر: با توجه به اینکه تصمیمگیریهای آرشیو بر توافق جمعی یا نوعی از اجماع استوار است، منطقا نمیتوانید با سیاست ببر و بدوز پیش بروید.
• مهران پاینده: ما برای بیرون دادن همین بروشور زرد رنگی که در دست شماست و به زور یک صفحه میشود، دو سه ماه وقت گذاشتیم.
ناصر مهاجر: این بروشور به مناسبتِ گشایش آرشیو چاپ شد، نه؟
• مهران پاینده: بله اولین بروشوریست که بیرون دادیم. برای تنظیم پاراگراف اولش، ساعتها بحث کردیم. برای تدقیق کلمه به کلمه آن، با هم دعوا کردیم. ولی بالاخره به توافق رسیدیم و مسئله حل شد. طبیعی بود که توافق به سرعت و آسانی به دست نیاید. یازده نفر بودیم با زندگیهای مختلف، سن و سالهای مختلف، تجربیاتمان، دلبستگیهای سیاسی و فکریمان، سلیقههایمان، متفاوت بود و هست. اما تا اینجا توانستهایم با هم کار کنیم. کارهایمان هم مشخص است: کار سیاه فهرست کردن، طبقهبندی کردن، مرتب کردن و در جعبه و یا در کلاسور گذاشتن روزنامهها و اعلامیهها؛ تهیه و فهرستبرداری و طبقهبندی کتابها. مسائل فنی درباره شیوه تنظیم و ترتیب و ارائهی اسناد و کتابها، باز کردن آرشیو هفتهای دو بار و... برای روزهای کاری هم دفتری داریم که اسم کسانی که قرار است در طول ماه اینجا را باز کنند و ببندند را در آن مینویسیم. این بخش، هیچ کار سادهای نیست؛ علیالخصوص که فشارهای بیرون هم در این قسمت بیشتر است.
ناصر مهاجر: میخواهم بدانم با مشکلاتی که در هر کار دسته جمعیای پیش میآید، چگونه برخورد میکنید؟ میدانیم در هر فعالیتی جمعیای یک عده از زیر کار درمیروند، یک عده حداقل کار را انجام میدهند، یک عده احساس مسئولیتشان کمتر است و و و. با اینگونه مشکلات چگونه برخورد میکنید؟
مهران پاینده: تردیدی نیست که هر کدام از ما نظرات خاص خودمان را داریم و شیوهی برخورد خاص خودمان را. چیزی که من میتوانم بگویم این است که آدمها را همان طور که هستند پذیرفتهام؛ به بخشی از رفتارها هم تن دادهام: چه با علاقه، چه بیعلاقه؛ چه با دوستی، چه با دشمنی؛ چه به حق، چه به ناحق. یک مقدار چیزهای همدیگر را مجبور شدیم بپذیریم.
ناصر مهاجر: منظور از «چیزها» چیست؟
• مهران پاینده: روحیات، اخلاق، مسئولیتپذیری، تعهدپذیری، کار کردن، کار نکردن، حجم کاری که هر کس برمیدارد. این نوع چیزها بعد از مدتی میان ما جا افتاد. اصلا برای همین است که توانستهایم کنار هم باشیم و باهم کنار بیاییم.
• عباس خداقلی: آدم باید انگیزه داشته باشد برای کاری که میکند. انگیزه، یک بخشش تشویق است. آن تشویقی که آدم میبیند ـ حتا در این حد که مثلا راجع به آن کار صحبت کنند، عکسالعمل نشان دهند ـ این حس را به آدم میدهد که کاری را که انجام میدهد مفید است. باید دید کسی که کمتر کار میکند، کمتر مسئولیت میپذیرد، مسئلهاش چیست. آیا انگیزهاش کم شده یا اینکه مسئله چیز دیگریست. مینشینیم و در مورد آن آدم فکر میکنیم، حرف میزنیم. همان طور که مهران گفت بالاخره به این نتیجه میرسیم که باید بپذیریم. خود به خود نپذیرفتیم. پس از فکر کردن زیاد و بررسی مورد معین، پذیرفتیم. شاید بشود کلمهی توجیه را به کار بُرد. شاید هم کلمهی تفاهم را. برای من بیشتر تفاهم است. خُب، باید انرژیاش را از جایی بگیرد. معلوم است که میرود به دنبال کاری که فکر میکند مفیدتر است. این را باید فهمید. باید فهمید که آن یکی که الان کمتر کار میکند، شاید هفتهی پیش که من کمتر حضور داشتم در آرشیو، او بیشتر بوده. در مراحل مختلف، مشارکت آدمها در کار مختلف بوده. این واقعیت ماست. یعنی بالا پایین داشتهایم. یک زمانی که فلانی بوده، من اصلا نبودم. یک زمان طولانی X بوده، من اصلا حضور نداشتم. اصلا خبر ندارم که آن موقع چه گذشته، چه اتفاقاتی افتاده در آرشیو. راجع به شخص خودم میگویم.
اما در رابطه با مسئلهی قبلیای که مهران به آن اشاره کرد، یعنی مسئلهی برخورد آدمهای بیرون به ما. ما در این شهر به بچههای آرشیو معروف هستیم. یعنی هر جا میرویم، میگویند بچههای آرشیو آمدند. بچههای آرشیو فلان کار را کردند. بچههای آرشیو بهمان حرف را زدند. بچههای آرشیو به جلسهی سخنرانی فلانی آمدند. بچههای آرشیو به جلسهی سخنرانی فلانی نیامدند. تو گویی "بچههای آرشیو" جلسه میگذارند همه با هم تصمیم میگیرند که در کدام جلسه شرکت کنند و در کدام جلسه شرکت نکنند و از این نوع حرفها. حتا بعضیها تا آنجا پیش میروند که کانون پناهندگان و آرشیو را یک چیز نشان دهند. با اینکه آدمهای خیلی پرتی هم نیستند. به ما هم نزدیک هستند!
ناصر مهاجر: پذیرفتهاید این اصل را که انسانها آزادانه و به اختیار دست به کار جمعی میزنند یا نمیزنند و هرکس از چیزهایی خوشش میآید و از چیزهایی گریزان است؟
• عباس خداقلی: وقتی سلسله مراتب را قبول نداشته باشیم، طبیعیست که فکر کنیم هرکس از این حق برخوردار است که آزادانه تصمیم بگیرد.
ناصر مهاجر: اما تا کجاست حدود آزادی و اختیار؟
• عباس خداقلی: کار ما تاکنون زمین نمانده و مختل نشده.
ناصر مهاجر: به قیمت اینکه همیشه چند نفری بودهاند که پا پیش بگذارند و جاهای خالی را پُر کنند.
• عباس خداقلی: بله.
• رضا یگانه: در تائید و تکمیلِ حرف مهران و عباس میتوانم اضافه کنم که در این پانزده سال کار مشترک، مستقل فکر کردن در تک تک ما تقویت شده و این به علت ساختار درونی ماست. نگاه مستقل به خودم، به جمع دوستان آرشیو و به جهان بیرون از خودم، در واقع به من کمک کرده است که وقتی در آرشیو اشکالاتی میبینم، ایراداتی میبینم، کم و کسرهایی میبینم، حتا چیزهایی میبینم که مرا آزار میدهد، نوعی با آن کنار بیایم (و فکر میکنم این دربارهی رفتار دیگران با من هم صادق باشد.) در موقع بروز مشکل در روابط درونیمان از خودم میپرسم: نقطهی مشترک ما چیست؟ مخرجِ مشترک همه ما چه چیزی است؟ مخرج مشترک ما، شانزده سال قبل چه بوده؟ بعد میبینم این نقطهی مشترک همچنان وجود دارد و آن همین کار آرشیو است که همه به آن اعتقاد داریم. کار آرشیو و ادامه دادن به این کار چیزیست که ما را به هم پیوند داده. و کار آرشیو اساسا دو چیز است: ١) باز کردن آرشیو حداقل دو بار در هفته و ارائهی خدمات لازم و ٢) جمعآوری، تنظیم، طبقهبندی، فهرست برداری و و و که این قسمت وقتگیر و کار خیلی جدیایست که بالطبع همهی دوستان به یک اندازه در آن دخیل نیستند. فشار کار این بخش طی سالهای گذشته، عملا بر دوش تعداد معینی از همکاران آرشیو بوده.
ناصر مهاجر: وقتی زیر فشار باشی، پس از مدتی واکنش نشان میدهی. مکانیسمهای واکنش نسل ما نسبت به فشار از بیرون، پوشیده و پنهان نیست. چه واکنشهای غیر مستقیم و چه واکنشهای مستقیمی که نشان میدهیم: از متلک پراندن گرفته تا خجل کردن و عذاب وجدان دادن به طرف مقابل تا اعتناء نکردن و بیاحترامی. احساس میکنم فرهنگ اجتماعی حاکم بر آرشیو تا حد زیادی این نوع واکنشها را پشت سر گذاشته.
• عباس خداقلی: نوع کاری که انجام میدهیم، این امکان را به آدمها میدهد که حضور مداوم در اینجا نداشته باشند و همیشه کنار هم نباشند. اصلا سرشت کار ما طوری است که استقلال عمل بسیار زیادی به آدمها میدهد. هر وقت بخواهیم میتوانیم بیاییم اینجا کار کنیم. ممکن است فقط در جلسات ماهانه همدیگر را ببینیم. کسی که در اینجا کار میکند با یک کلیک میتواند به مراجعه کننده بگوید (یا تلفنی یا حضوری) که این نشریه را داریم یا نداریم. طبیعیست، کسی که بیشتر وقت خالیاش را در اینجا میگذراند و در منظم کردن، طبقهبندی، فهرستبرداری و این قبیل کارها زیاد مایه میگذارد، میتواند اطلاعات خیلی دقیق و کاملی به مراجعه کننده بدهد. کسی که در این بخش از کار خیلی درگیر نبوده، حداقلِ کمک را به مراجعه کننده میکند. میخواهم بگویم که سرشت کار اینجا طوریست که مانع میشود فشار کمر شکنی را تحمل کنیم.
• مهران پاینده: خوشبختانه هیچ کداممان خیلی هم ماخوذ به حیا نیستیم.
ناصر مهاجر: در این پانزده، شانزده سال گذشته چند نفر از بنیانگذاران از آرشیو کنار کشیدهاند و چند نفر ماندهاند؟
• مهران پاینده: سه نفر کنار کشیدهاند. ژاله احمدی، لوییز باغرامیان و فرزانه سوری. به دلایل مختلف کنار کشیدند. اما رابطهی آنها با آرشیو کماکان دوستانه و صمیمانه است. واقعا ما آنها را هنوز هم از آرشیو میدانیم.
ناصر مهاجر: حدس میزنم این کنارهگیری به خاطر اختلاف عقیده و سلیقه نبود؛ بلکه...
• مهران پاینده: مسائلی داشتند که به آرشیو مربوط نبود.
ناصر مهاجر: خستهیتان کردم. شاید بهتر باشد که در همین جا این گفتگو را به پایان برسانیم و از پرداختن به جنبههای دیگرِ زندگی آرشیو ارزشمند شما / ما درگذریم. سپاسگذارم که چند ساعت از وقتتان را در اختیار من گذاشتید و به پرسشهایم پاسخ دادید.
• مهران پاینده، عباس خداقلی و رضا یگانه: ما هم از شما بسیار سپاسگذاریم.
۱. کارگاه نوشتن خلاق، در سال ۲۰۰۷ تعطیل شد و همهی کتابهای کودکان که در آنجا بود به آرشیو بازپس داده شد.
۲. این کنفرانس را بنیاد هانریش بُل برگذار کرد؛ در خانهی فرهنگهای جهان در برلین. رالف فوکس، ازاعضای هیئت مدیرهی بنیاد هاینریش بُل در روز گشایش کنفرانس "انگیزه اصلی این همایش" را چنین برشمرد: «درست است که این کنفرانس در پی دیدار یوشکا فیشر وزیر امور خارجهی آلمان از ایران برپا میشود و بعد از این دیدار مناسبات ایران و آلمان وارد دورهی بهبودی میشود، اما انگیزهی اصلی این همایش مجموعهای از رویدادهای کاملا متفاوت است. جنبشهای دانشجویی تابستان گذشته در ایران، مسئولان این بنیاد را بر آن داشت تا دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی ایران را به شکلهای مختلف (از جمله برپایی چنین کنفرانسی) بررسی و ارزیابی کنند. هدف این بود که نمایندگانِ دیدگاههایی را دعوت کنیم که در عین اختلاف نظر، طرفدار اصلاحات در ایران هستند. از همین رو میبینید که چند تن از میهمانان کسانی هستند که در سالهای نخستین انقلاب، از آیت الله خمینی (ره) پشتیبانی کردند. مهم این است که این افراد امروزه در راه تحقق بخشیدن به اصلاحات دموکراتیک و تقویت جامعهی مدنی تلاش میکنند و در این راه حتا خطرات سنگین شخصی را به جان میخرند.»
محمدعلی زکریایی، کنفرانس برلین: خدمت یا خیانت، چاپ اول، طرح نو، تهران، ۱٣۷۹، صص ۱۲و ۱٣.
|