انتخابات آزاد بمثابه استراتژی سیاسی
مرتضی ملک محمدی
•
گفتگو از یک انتخابات معمول، انتخاباتی در چهار چوب این نظام و برای تشکیل نهادهای متکی به قانون اساسی آن نیست، بلکه صحبت از انتخاباتی است برای گزینش نمایندگان همه گروها و اقشار مردم جهت تشکیل مجلسی که قانون اساسی جدید را تقریر خواهد کرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۵ ارديبهشت ۱٣۹۱ -
۱۴ می ۲۰۱۲
یکی از شعارهای سیاسی که درچند سال اخیر، بخصوص از دوران اصلاحات ، درادبیات سیاسی ایران مقبولیت عام پیدا کرده ، شعار انتخابات آزاد است. به نظر می رسد برسراین شعاردر میان جناحهای مختلف اپوزسیون، از ”راست تا چپ “، نوعی همفکری شکل گرفته است .این اتقاق ارا را با کمی خوش بینی می توان نشانه فرادستی فرهنگ دموکراتیک در فضای فکری اپوزسیون دانست . اکنون جانب داری و تبلیغ شعارهایی چون حق رای عمومی و انتخابات آزاد ، جزئ مصادیق بارز پایبندی یک حزب سیاسی به اصول دموکراسی بحساب می آید .این وفاق عمومی برسر شعار انتخابات ازاد اما برمعنایی ازانتخابات ازاد اشاره دارد که ناظربر سازوکار دموکراتیک دولت یا مبین جنبه هایی از کارکردهای شناخته شده دولت های دموکراتیک است .
این وفاق عمومی اما برسرمعنای دیگری از انتخابات ازاد یعنی انتخابات آزاد به عنوان یک استراتژی سیاسی یا راه کاری برای برانگیختن و شکل دادن به یک جنبش بزرگ اجتماعی به منظورپیش بردن روند دموکراتیزاسیون در جامعه و در جهت عبور ازنظام موجود به یک نظام دموکراتیک وجود ندارد . یا دستکم دراین معنا برداشت ها و تعابیر متفاوتند.برخی از فعالین و جریان های سیاسی اصولا اتلاق استراتژی به شعارانتخابات آزاد را برنمی تابند وبر این باورند که این شعار در بهترین حالت فقط بیان کننده یک هدف معین است ، یا طرح خواست سیاسی عامی است نظیر دموکراسی .
درمیان گروهای سیاسی همواره برسر تعریف ازاستراتژی و تاکتیک اختلاف نظر وجود داشته است. مثلا برخی ، تعریف استراتژی را به مجموع تاکتیک ها و نقشه ها برای رسیدن به یک هدف معین محدود می کنند.برخی دیگر بعکس استراتژی را به یک هدف معین یا حتا یک ایده و طرح مشخص کاهش می دهند که به تاکتیک ها و نقشه های عملی معنا می بخشد . می توان تعاریف دیگری راهم فرض کرد.و بر سر هر تعریفی بحث و گفتگو کرد ؛ اما آنچه از نقطه نظر عملی و شناخت برنامه یک سازمان سیاسی اهمیت دارد این است که بطور مشخص روشن شود که هدف عمده سیاسی آن حزب مفروض چیست ، کدام نیروی محرکه اجتماعی را مخاطب قرارمی دهد ، و مختصات اصلی نقشه فعالیت اش از چه قرار است . همه اینها باید در یک کل واحد برنامه سیاسی آن حزب را بیان و معرفی کند . مثلا ازدیدگاه سازمان جمهوری خواهان ، انتخابات آزاد به مثابه یک استراتزی هم در بر گیرنده هدف عمده مرحله ای جامعه ایران یعنی عبوراز وضعیت استبدای کنونی است و هم به مجموع فعالیتهای سیاسی و سازماندهی یک جنبش بزرگ اجتماعی و پلورال معنا می بخشد . مختصات اصلی این فعالیتها درراستای دموکراسی سازی درسطح جامعه و فرارویاندن یک بدیل دموکراتیک در برابر نظام مستقر است . در اینجا میان هدف ، نیروی محرک اجتماعی و راه ها و شیوه های فعالیت پیوندی ارگانیگ برقرار است ؛ انتخابات آزاد ظرفیت آن را دارد که به چنین جنبش اجتماعی شکل و جهت معینی بدهد و این جنبش اجتماعی در فرایند شکل گیری و قوام یافتن خود یعنی بر بستر های مشخص تر نظیر مبارزه برای ازادی بیان ، آزادی زندانیان یا ازادی تشکل فضای عمومی جامعه را دموکراتیزه می کند.
از لحاظ روش برخورد با طرح های سیاسی و استراتژی ها یاد آوری این نکته مهم است که جایگاه استراتژی ها و انتظارات از نقشه های سیاسی احزاب را مطلق و تغییر ناپذیر نپنداریم . تاریخ واقعی جنبش ها اغلب نشان داده است که دقیق ترین طرحهای استراتژیک در برخورد با واقعیت پیچیده و رفتار پیش بینی ناپزیر جنبش های اجتماعی کاملا غیر عملی و انتزاعی از کار درآمده است . به طرح های سیاسی و نقشه های استراتژیک باید با دید سیال و منعطف نگاه کرد . تردیدی نیست که یک حزب و سازمان سیاسی بدون یک نقشه و طرح معین نمی تواند فعالیت خود را سازماندهی کند ؛ ولی در عین حال نباید شیفته این نقشه ها شد . یک حزب پیشرو باید مدام به تحول عینی و نیاز های واقعی و نوشونده جامعه توجه داشته باشد. بناید از یاد برد که ” تئوری ها بهرحال خاکستری اند و این سبز زندگی است که جاریست.”
سازمان جمهوری خواهان ایران در رابطه با انتخابات ازاد به عنوان یک استراتژی گذار به دموکراسی در شرایط مشخص کشور ما تعبیرخاصی دارد . این تعبیر دربیانیه تاسیس این سازمان این گونه فرمول بندی شده است .”انتخابات آزاد از نگاه ما آن انتخاباتی نیست که در چهار چوب قانون اساسی و در وضعیت استقرار عادی نظام انجام می گیرد.در عین حال آن انتخاباتی هم نیست که پس از برافتادن جمهوری اسلامی و برای تاسیس یک نظام دیگر برپا می شود. انتخابات آزاد از نگاه ما معطوف به وضعیتی است که جمهوری اسلامی امکان اعمال اراده خود را ندارد و در تعادل نیروی معینی که در نتیجه گسترش و پیشرفت مبارزات مردم پدید می آید ، ناچار به بستن قرار دادی با اپوزسیون بر فراز قانون اساسی موجود است این راهکار امکان عبور مسالمت آمیز به دموکراسی را فراهم می آورد و از فرو رفتن جامعه در جنگ داخلی و یا فروپاشی و خشونت جلو گیری می کند. ”
در این تعریف هم درک معینی از استراتژی مشاهده می شود و هم پیشا پیش به دو انتقاد مهم که عموما به شعار انتخابات آزاد وارد می شود پاسخ داده شده است. . طبق برداشت سازمان جمهوری خواهان ، با توجه به پیشینه مبارزات مدنی و گسترده مردم برای انتخابات ازاد در دوران موسوم به اصلاحات و سپس بشکل نیرومند تری در جنبش سبز، این شعارزمینه وظرفیت کافی دارد که جنبش بزرگ تغییر را حول خود منسجم کند . آمادگی ذهنی مردم برای پذیرش شعار ازادی انتخابات این امکان را بدست می دهد که فعالین از هم اکنون در وسیعترین قشر های مردم به تبلیغ و ترویج آن بپردازند. در شرایط کنونی که گرد آوری نیرو ها و باز سازی جنبش و تجهیز ذهنی آنها به یک برنامه سیاسی انتقال مسالمت آمیز و متکی به رای و خواست همه مردم مطرح است این شعار از
مطلوبیت برتری برخورداراست. نباید از خاطر برد که پدیده انتخابات در جمهوری اسلامی حتا فرمالیستی ترین آنها همواره شرایط را برای طرح انتخابات آزاد مساعد می کند و به این ترتیب شعار انتخابات آزاد با پروسه های سیاسی جاری پیوند می خورد و برغم همه فشارها، فضاهایی برای دموکراتیزه کردن جامعه فراهم می سازد.
تشریح بیشتراستراتژی انتخابات ازاد را می توان از زاویه انتقاداتی که به آن می شود دنبال کرد.
این طرح استراتژی با دو انتقاد عمده روبرو شده است . انتقاد اول از موقعیت و موضع جمهوری اسلامی می آغازد. یعنی با خاطر نشان کردن این حقیقت بدیهی که جمهوری اسلامی به این خواست تن نمی دهد ؛ مثلا جناحهای چپ و انقلابی جنبش استدلال می کنند که طرح این استراتژی اصولا توهم پراکنی و ایجاد خوش بینی واهی درباره حاکمیتی است که حتا به قوانین خود و مقرارت بازی خودش وفا دار نیست ، بنابراین چگونه می توان از جمهوری اسلامی انتظار داشت تن به انتخاباتی بدهد که پیش فرض آن نفی ماهیت وجودی آن است . و دیدگاهایی دیگری هم در بخش راست و اصلاح طلب جنبش ولی از زاویه کاملا متقابل با این استدلال که این استراتژی خواهان انقراض کامل حاکمیت مستقر شده است آن را شکل و ترفند جدید براندازی می پندارد و از بنیاد با آن مخالف می ورزد. دومین انتقاد هم معمولا به صورت یک رشته سوال، مطرح می کند که این انتخابات اصولا ناظر بر کدام انتخاب است ؟ انتخاب مجلس ؟ ریاست جمهوری ؟ تغییر قانون اساسی ؟
.انتخابات آزاد به تعبیری که در بیانیه سازما ن جمهوری خواهان آمده و در بالا نقل شد بر خلاف برداشت منتقدین چپ اساسا بر حد تحمل و ظرفیت پذیرندگی جمهوری اسلامی استوار نیست بلکه بر قدرت جنبش و فشار مردمی استواراست. بر طبق منطق بیانیه ، این پیش فرض یا داده عینی محفوظ است که نظام حاکم بنا برطبیعت تمامیت گرای خود نه تنها به این خواست بلکه به هیج درخواستی داوطلبانه تن نخواهد داد .تفاوت اساسی دیدگاه سازمان جمهوری خواهان با جریان های اصلاح طلب تدریجی در همین جاست . نقطه عزیمت و ثقل سیاست ما بر روی سازماندهی فشار اجتماعی است تکیه دارد و نه تضاد های درونی حاکمیت . این حکم به معنای بی اعتنایی به تضاد های بالائیها و بی اهمیت دانستن نقش عناصر مصلح در نظام نیست .بلکه تائید این حکم اساسی تر است که حزبی که نمخواهد به زایده ای نظام حاکم یا بخشهایی از آن مبدل بشود باید بنیاد فعالیت و اساس نقشه سیاسی خود را بر نیروهای مستقل اجتماعی خود برپا دارد. همین واقعیت که تاریخ اصلاحات از بالا نشان داد که آنچه در ساختار حاکمیت بتدریج رخ داد ، فرایند ضد اصلاحات بود و نه اصلاحات.؛ بقدر کافی آموزنده است که با تاکید بیشتری به این نتیجه برسیم که تحمیل هر خواستی به این نظام فقط به پشتوانه مبارزه و فشار مردمی ممکن می شود . بنابراین معنای مبارزه برای باز گشایی فضای سیاسی یا مفهوم دموکراتیزه کردن جامعه از این دیدگاه برخلاف برداشت منتقدین اصلاح گرا این نیست که ساختارهای نظام اصلاح شوند ، بلکه این است که توانایی مقاومت مدنی مردم افزایش یابد ؛ موضوع سیاست اینجا عبارت است از نیرومند کردن جامعه ، بالا بردن قدرت تمرد و مقاومت به منظور ، کند کردن تیغ سرکوب ، فرسوده کردن ارگانهای اجرایی حاکمیت و شل کردن پیچ و مهره های نهاد های زور گو است . گویا ترین مصداق چنین مبارزه ای در جنبش زنان خود را نشان داده است. با وجود اینکه جمهوری اسلامی همه راه های محدود کردن و مطیع ساختن زنان را ازمایش کرده است و هر روز قانون تازه ای برای مهار آنها به تصویب می رساند و نهاد تازه نفسی را به میدان می اورد ، اما درعمل و درست بخاطر تمرد و عصیان فردی و جمعی زنان به نتیجه نرسیده است و بکلی مستعصل شده است . این واقعیت در سایر عرصه های اجتماعی هم خود را نشان می دهد. اکنون برغم افت و عقب نشینی جنبش سبز و با وجود اینکه ساختارهای نظام به سمت دیکتاتوری فردی و تمرکز قدرت ولایت فقیه پیش رفته است ، در سطح جامعه امکان اعمال کنترل بر رفتارها ، فعالیتها و دگر باشی و ساماندهی سبک زندگی مقایر با ارزشهای جمهوری اسلامی کمترو سست تر شده است. کیفیت انتقادها و افشاگری ها در روزنامه های داخلی و مطبوعات نیمه رسمی محدود تر و ضعیف تراز دوران اصلاحات نیست ، این زمان اعلامیه نویسی و صدور قطعنامه و تدوین مانیفست در زندانها هم دارد کم کم به یک امری عادی تبدیل می شود. اینها نتیجه اصلاح شدن نظام نیست ، نتیجه پیکار پنهان و آشکاری است که جامعه برای دفاع از خود می کند.
این تعبیر از مبارزه برای دموکراتیزه کردن جامعه و تضعیف اراده حاکمیت و در نهایت تحمیل انتخابات ازاد به نظام ، با دیدگاه جریانهایی از اصلاح طلبان جوردرنمی آید . آنها با این عنوان که این استراتزی شکل امروزی تر همان استراتزی کهنه سرنگونی و براندازی است با آن مخالفت می کنند . البته تردیدی نیست که به یک معنا یعنی از نقطه نظر مبارزه برای تحمیل انتخابات آزاد به جمهوری اسلامی و از نقطعه نظر نتایج مورد نظر نیروهای دموکراتیک از یک چنین انتخاباتی ، این طرح یک طرح آلترناتیو و براندازی است . ما این قصد خود را هیچگاه نمی پوشانیم که خواهان عبور به یک نظام دیگر هستیم و نیروی اصلی محرکمان هم جنبش اجتماعی رنگارنگی است که بر حول خواست انتخابات آزاد متشکل خواهد شد . اما در فرهنگ سیاسی کلاسیک و عمدتا چپ ، براندازی و سرنگونی اشاره به شکل معینی از مبارزه و دگرگونی انقلابی دولت دارد که کار برد قهر و درهم شکستن ماشین دولتی از پیش فرض های اصلی آن است . انتخابات ازاد مصادره به چنین استراتژی نیست. باید بیاد داشت که طرح استراتژی ها فقط باز تاب تحلیل شرایط و نگاه به مولفه های ابژکتیو نیستند بلکه گزینشی بر مبنای ارزشها هم هستند . جستجویی راهای برای اجتناب از قهر و خشونت که می تواند جامعه را در خود غرق کند یک مولفه عمده است . قهر فقط مامای تاریخ نیست قاتل مادر و فرزند انقلاب هم می تواند باشد و اغلب نیز چنین بوده است. انتخابات آزاد به این معنا یک گذینش است ، یعنی صرفا حاصل تحلیل مختصات عینی جامعه و دیدن خطرهای بلاقوه بسط خشونت های اجتماعی نیست بلکه نوعی ترجیح سیاسی است که بر ارزش نهادن بر مبارزه مسالمت آمیز تکیه دارد.
بیانیه تاسیس پاسخ روشنی به پرسش دوم نیز می دهد . یعنی این پرسش که این انتخابات اصولا ناظر بر کدام انتخابات است؟ وقتی بیانیه می گوید این انتخابات بر فراز قانون اساسی است و در نتیجه بستن یک قرارداد میان حکومت و اپوزسیون ( جنبش انتخابات ازاد)جریان پیدا می کند . روشن می شود که گفتگو از یک انتخابات معمول ، انتخاباتی در چهار چوب این نظام و برای تشکیل نهاد های متکی به قانون اسا سی آن نیست ، بلکه صحبت از انتخاباتی است برای گذینش نمایندگان همه گروها و اقشار مردم جهت تشکیل مجلسی که قانون اساسی جدید را تقریر خواهد کرد. یا شاید انتخاب موقت قدرت مجریه ای باشد که دوران گذار را سازمان بدهد , ما از هم اکنون در باره اشکال انتقالی که برامد کیفت های جنبش خواهد بود نمی توانیم شکل معینی را تعیین کنیم آنچه از لحاظ ماهوی قابل تصور است ، تعلیق قوانین و نهاد های رسمی جمهوری اسلامی و تامین انتخاباتی است که بر دو تضمین سیاسی استوارخواهد بود , اول تامین آزادی بیان و تشکل و ازادی زندانیان سیاسی و دوم نظارت نهاد های بی طرف بین المللی و تضمین صحت آن براساس میثاق های بین المللی و اعلامیه شوارای بین المجالس.
|