پاسخ ما به شورای مرکزی حزب مشروطه ایران - نامه ی ۵ تن از اعضای حزب



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٨ ارديبهشت ۱٣۹۱ -  ۱۷ می ۲۰۱۲


«...ما به همه دست و پا زدن‌های کسانی که در بیرون خواب رهبری مبارزات مردم ایران را می‌بینند نه می‌گوئیم و وظیفه‌ا‌ی جز قرار دادن خود در خدمت مبارزه مردمی ــ مبارزه‌ای که همه ابعاد آن را در نظر می‌گیریم و پیوسته خود را در متن آن می‌گذاریم ــ برای حزب نمی‌شناسیم» (کنگره هشتم)
از شورای مرکزی حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) برای پاسخ (۱)به پرسش‌های مطرح شده ما(۲)، سپاسگزاری می‌کنیم و توجه این دوستان و هموندان حزب را به مطالب زیر جلب می‌نمائیم.
نامه شورای مرکزی حزب جای خوشبینی در بازنگری رویکردهای اخیرش باقی نمی‌گذارد. تاخیر ما در نوشتن نقدی بر آن به امید دگرگونی‌هایی هر چند جزیی، بی‌نتیجه بود.
در این نوشته به بعضی نظرات ابراز شده در نامه شورا می‌پردازیم و شوربختانه باید بگوئیم نوشته شورای مرکزی سند دیگری است که "یک حزب و دو منشور" را تایید می‌کند. یکی منشوری که بطور رسمی و در ادبیات حزب آمده است و دیگری منشور و اولویت‌هایی است که آن را "منشور سلطنت‌طلبی" نامیده‌ایم. بخش بزرگی از حزب و شورای مرکزی بعد از درگذشت زنده‌یاد همایون بدان می‌کوشند.

***
۱- آیا منشور و قطعنامه‌ها برای اجراست؟!
شورای مرکزی می‌نویسد: «... همانگونه که خود آقای موبدی نیز در این بحث‌ها حضور و شرکت داشته‌اند و به خوبی مطلع هستند و بارها به ایشان توضیح داده شده است، به کررات در بحث‌های درونی خود تاکید داشته است که نمی‌توان همه چیز را از پشت عینک بدبینی توطئه و حمله نظامی و آلترناتیوسازی بدانگونه که ایشان اصرار در دیدن و قبولاندن آن دارند ببیند»
اگر خطر حمله نظامی به ایران، بدبینی و توطئه‌اندیشی است معلوم نیست قطعنامه‌های حزبی از چه رو بارها و بارها از آن سخن گفته‌اند؟! هنوز مرکب قطعنامه کنفرانس حزب که از سوی اعضای فعلی شورای مرکزی بعد از درگذشت آقای همایون برگزار شد خشک نشده است. این قطعنامه علیرغم کاستی‌های مهم، با شدت و حدت از خطر جنگ چنین می‌گوید:
«...حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) بار دیگر مراتب نگرانی خود را از ابرهای تیره و تاری که افق ایران را از هر سوی فرا گرفته و می‌رود تا ایران را بیش از پیش با خطر حمله نظامی روبرو کند ابراز داشته و نظام جمهوریاسلامی و سردمداران فاسد آن را مسئول اصلی بوجود آمدن وضع موجود و این دوران سیاه می‌داند. » (قطعنامه کنفرانس تمامیت ارضی و یگانگی ملی)
می‌پرسیم "همه چیز" که دوستان نوشته‌اند، یعنی چه؟ آیا تصمیم شورای مرکزی به شرکت و همکاری در جهت شورای رهبری‌سازی، تحت هزاران نام که این روزها به بازار عرضه می‌شود و با قطعنامه‌های حزب در تضاد است، را با نسبت دادن عباراتی مانند "بدبینی" و دید "توطئه" می‌توان از میدان بدر کرد؟ ببینیم کنگره ششم و هشتم حزب در مورد سرهم‌بندی شوراهای رهبری در بیرون کشور چه می‌گوید:
«ما به همه دست و پا زدن‌های کسانی که در بیرون خواب رهبری مبارزات مردم ایران را می‌بینند نه می‌گوئیم و وظیفه‌ای جز قرار دادن خود در خدمت مبارزه مردمی ــ مبارزه‌ای که همه ابعاد آن را در نظر می‌گیریم و پیوسته خود را در متن آن می‌گذاریم ــ برای حزب نمی‌شناسیم. » (کنگره هشتم). یا:
«... از سوئی حزب تصمیم خود را به دفاع از ایران به عنوان یک کشور و یک ملت بار دیگر اعلام می‌کند زیرا پافشاری بر چنین موضوعی بیش از همیشه ضرورت دارد. گروهی فرصت‌طلب با دادن امتیازات خطرآفرین به عناصری که برنامه دراز‌مدت و قصد نهائی‌شان جدائی از ایران است بهر ترتیب می‌خواهند جبهه‌ها و شوراهائی را سرهم و ملت ایران را به ملیت‌های ساختگی تجزیه کنند... » (کنگره ششم)
کمترین انتظار از اکثریت شورای مرکزی که اینک در پروسه "آلترناتیوسازی" گام نهاده است این است روشن کند وظیفه‌ش اجرای منشور و قطعنامه‌هاست یا می‌تواند بر خلاف منشور و قطعنامه‌ها، هرچه پیش بگیرد، به نظر اکثریت شورا ببالد و از آن بعنوان دمکراسی ناب سخن بگوید؟
***

۲- پشتیبانی از شکایت شاهزاده:
اعتراض ما به پشتیبانی حزب از طرح"شکایت" شاهزاده در شورای امنیت نیز همچون دیگر پرسش‌ها، پاسخ درست نیافته است. آیا شورای مرکزی آگاه نیست که سرانجام اثبات "جنایت علیه بشریت" معنایی جز صدور مجوز حمله یا دخالت نظامی ندارد؟ آیا این عملکرد خواسته یا نخواسته تایید ضمنی دخالت نظامی نیست؟ چگونه می‌توان خود را ناسیونالیست نامید و در چنین راهی قدم برداشت؟ چگونه می‌توان از یک‌طرف با حمله یا دخالت نظامی بیگانه مخالف بود و از طرف دیگر به پشتیبانی از "طرح شکایت"‌ای که بمنظور رسیدگی و به کرسی نشاندن "جنایت علیه بشریت" است همت گماشت؟ چگونه می‌توان خود را ناسیونالیست خواند و با طرح شکایتی که شاکی‌ش در مصاحبه با فیگارو می‌گوید همان مسیری را طی خواهد کرد که لیبی طی کرد، و در جای دیگر سرمشق لیبی را برای سوریه و ایران مناسب می‌داند؛ همراه شد؟(۳)
آیا شورا نمی‌داند که دامنه قدرت شورای امنیت بر اساس منشور سازمان ملل متحد، شامل اعزام نیروهای پاسدار صلح، تصویب تحریم‌های بین‌المللی، و اعطای اجازه استفاده از نیروی نظامی بر علیه کشورهای متخاصم است؟ آیا از نگاه شورا، تفاوتی بین شورای امنیت از یک سو و شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد از سوی دیگر که یکی از نهادهای سازمان ملل و از ارکان فرعی مجمع عمومی ملل متحد است و وظیفه‌ش نشان دادن موارد نقض حقوق بشرمی‌باشد وجود ندارد؟
گفتاورد درخشان زیر از داریوش همایون، نشان‌دهنده تفاوت آشکار کژراه‌های است که شورای مرکزی پیموده، در پیـوستن و درآمیختن مبارزه برضـد رژیم با تحولات بین‌المللی از حدود لازم تاکتیکی فراتر رفته و کارش به دفاع از نمونه‌های لیبی، سوریه - الگوهای مورد نظر شاهزاده رضا پهلوی- رسیده است. آنهم فقط یک‌سال بعد از درگذشت زنده‌یاد همایون. فقط یک‌سال!:
«حزب ما چهارده سال پیش، گوئی با پیش‌بینی چنین موقعیت‌هائی، در اصل یکم منشور خود چنین تعهد کرده است: استقلال و تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران برای ما از همه بالاتر است و به هر قیمت و در هر وضعی از آن دفاع می‌کنیم." آزمایش این تعهد هر بار که گفتگو از حمله به تاسیسات اتمی ایران بالا گرفت پیش آمد. ما به جای آنکه در موضوعی بدین اهمیت "سلامت را در کنار" بدانیم و خاموش بنشینیم؛ یا بدتر از آن، چلبی‌وار، با سر هم کردن گروه‌بندی‌ها جایگزین‌سازی کنیم و خود را به رخ امریکائیان بکشیم؛ یا شعارهای میان‌تهی و برای لای پرونده بدهیم به آنچه پیش از آن "اندیشیدن درباره نیندیشیدنی" اصطلاح کرده بودیم بازگشتیم؛ در میان اتهامات ظاهربینان و بدخواهان با صراحت اعلام کردیم که در صورت حمله به ایران جای ما موقتا در کنار جمهوری اسلامی‌ خواهد بود که از نظر ما با دنبال کردن برنامه تسلیحات اتمی، تنها مسئول چنان رویدادی است. برای ما آسان نمی‌بود که چنین موضع ناخوشایندی که با همه اصول دیگر منشور حزب در تضاد است بگیریم. ولی امری هست که از هر چیز دیگری از جمله جانهای خودمان بالاتر میآید: استقلال و تمامیت ارضی و یگانگی ملی ایران، که در جنگی چنان ویرانگر بر باد خواهد رفت. موضع‌گیری حزب در مخالفت با سیاست تغییر رژیم از سوی دیگران، در عین پشتیبانی از کارسازترین تحریم‌ها بر ضد رژیم اسلامی دنباله همین نگرش اصولی است. ما می‌خواهیم دیگران تنها جلو برنامه اتمی‌ جمهوری اسلامی را بی جنگ بگیرند. بقیه‌اش مسئله خود ماست. » (مشروطه نوین..... داریوش همایون ص ۱۸۵)
این است تفاوت نگرش شورای مرکزی با داریوش همایون. این است مضمون اختلافات ما با شورا
***

۴- استراتژی نادرست و خطرناک شاهزاده و رابطه شورای مرکزی با آن
استراتژی شاهزاده بر پایه تشکیل شورای رهبری؛ کنگره‌ملی یا پارلمان در تبعید تشکیل شده است. عناصر تشکیل دهنده‌ی این شورا یا کنگره، مخالفین جمهوری اسلامی، از هر رنگ و فکری، از سازمانهای قومی فدرالیست و تجزیه‌طلب گرفته تا مجاهدین را در بر می‌گیرد. این مجموعه بعنوان "آلترناتیو" در برابر دولت‌های خارجی به نمایش در خواهد آمد. راه دگرگونی، از مسیر لیبی یا سوریه، بسته به سیاست روز، خواهد بود. محافل و کشورهای خارجی تا پیش از این به حمایت معنوی تشویق می‌شدند؛ اکنون اما درخواست حمایت معنوی از اپوزیسیون و مردم به درخواست حمایت مالی و تکنولوژی از اسرائیل و دیگران ارتقا یافته است. (۴)
لازمه بوجود آمدن چنین مجموعه‌ای امتیازدادن‌های خطرناک و نادرست به ملت‌سازان و تجزیه‌طلبان است زیرا که قبول فدرالیسم، شرط لازم آن‌هاست، از این رو "فدرالیسم گزینه‌ای دمکراتیک است" باید جا بیفتد و اینجا و آنجا مرتب تکرار شود تا هم سازمان‌های قومی راضی شوند و هم ذهن ایرانیان برای فدرالیسم آماده شود. بهمین علت است که بارها گفته شده "میزان عدم تمرکز در آینده تعیین خواهد شد".
در این دیدگاه، حاکمیت دوگانه و فدرالیسم مورد تایید قرار بگیرد. "رسالت حکومت مرکزی به دفاع از کشور، طرح کلی اقتصاد، بیمه درمانی عمومی و چاپ اسکناس و روابط خارجی محدود است؛ بقیه‌ش با نواحی فدرال است. علاوه بر آن، بجای، مفهوم روشن و جهانی لیبرال‌دمکراسی، سکولار دمکراسی که به افکار مخالفین و سازمان‌های قومی نزدیک است تبلیغ می‌شود تا مشکلی با آن‌ها پیش نیاید.
شورای مرکزی استراتژی بالا را نه نادرست و نه خطرناک می‌داند و خود را سپر این استراتژی می‌کند. چنین رویکردی از بن با منشور و قطعنامه‌های حزب در تضاد است. حزب تا پیش از درگذشت رایزنش زیر بار دفاع از چنین استراتژی و دادن امتیاز به ملت‌سازان نرفت. اصول همکاری را بر پایه یک کشور، یک ملت، لیبرال‌دمکراسی قرار داد و در مقابل فدرالیست‌ها و تجزیه‌طلبان ایستادگی کرد. تمامیت ارضی و یگانگی ملی را در الویت اول قرار داد و در صورت حمله به ایران و امکان تجزیه کشور، اعلام داشت موقتا" در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهد گرفت. استراتژی پیکار خود را سرنگونی گام بگام و بدون خونریزی و بدست مردم ایران برگزید و دست رد به سینه کسانی که در خارج کشور در سودای رهبری هستند یا برای چلبی‌سازی می‌کوشند زد. مقوله همکاری را با شورای رهبری‌سازی درهم نیامیخت و برای همرایی ایرانیان بر پایه اصول و نه کسان کوشید.
براستی چگونه می‌شود هم استراتژی حزب مشروطه ایران را باور داشت و هم مدافع استراتژی شاهزاده بود؟ آیا درخواست "کمک‌مالی و تکنولوژیک" از بیگانگان هم در راستای برنامه‌های هماهنگی استراتژی شاهزاده و استراتژی حزب قرار گرفته است؟ کجا و در چه زمانی این استراتژی نادرست و خطرناک، در کنگره حزب بتصویب رسیده است که شورای مرکزی از آن دفاع می‌کند؟ واقعا" شورای مرکزی کدام منشور را پیش چشم دارد؟
شورای مرکزی با ابراز این نظر که: "در همین راستا نیز شورای مرکزی با برداشت ایشان[موبدی] از آنچه "استراتژی نادرست و خطرناک" شاهزاده می‌نامند موافق نبوده و نیست..." به وادی خطرناکی گام نهاده است. آیا ما در اینجا با اعلام رسمی کنار نهادن استراتژی حزب مشروطه ایران و پذیرش استراتژی شاهزاده روبرو نیستیم؟
***

۵- سکوت شورای مرکزی در مورد شاهزاده
پرسش دیگر ما پاسخی تاسف‌بار یافته است: پرسش این بوده است «چرا شورای مرکزی توانائی حتی یک بار موضعگیری در برابر شاهزاده که با دفاع از فدرالیسم تا بالاترین مرحله آن به جبهه کنگره ملیت‌های ایران پیوسته است (از پشت کدام منشور- شادروان همایون) را ندارد؟ شاهزاده‌ای که می‌باید در خدمت حفظ تمامیت ارضی و یگانگی ملی باشد، اما در مصاحبه‌های خود دست از فدرالیسم و رای‌گیری برای آن در آینده بر نمی‌دارد»
شورای مرکزی با جسارتی غیرقابل تصور اعلام می‌دارد موضع‌گیری‌های رایزن حزب آقای همایون بر علیه مواضع شاهزاده در مورد امتیازدهی به ملت‌سازان و قوم‌گرایان و یا هر حرف و اقدامی از سوی شاهزاده در این موارد، با تصویب همین شورا گرفته شده است!!:
«...اگر در زمان زنده یاد دکتر داریوش همایون موضع‌گیری (به گمان این دوستان) بر علیه حرفی و یا اقدامی از سوی شاهزاده گرفته شده است با تصویب همین شورا گرفته شده است. اگر اکثریت اعضای این شورا شیفته و دنباله‌رو کور شاهزاده بودند یقینا چنین اجازه‌ای را در همان زمان هم نمی‌دادند... »
ما این ادعای شورا را رد می‌کنیم. هر کس که اندکی با نوشته‌ها، افکار، روحیه و منش آقای همایون آشنا باشد می‌داند ایشان نظرات خود را بر پایه تصویب این یا آن شورای مرکزی، رنجش و یا خواست این یا آن فرد و مقام و گروه، تنظیم نمی‌کرد. باعث تاسف است کسانی بخواهند بجای کنار گذاشتن تقدس‌گرایی؛ و رویآوری به انتقاد و شفافیت که بدون آن استقلال یک حزب بی‌معناست، پیشینه‌ی سیاسی خود را به چنین ادعاهایی پیوند دهند.
***

گفتار پایانی
پاسخ‌های شورای مرکزی نشان پافشاری بر رویکردی است که بعد از درگذشت زنده‌یاد داریوش همایون در پیش گرفته است. در این پاسخ‌ها نشانی از برگشت از اشتباهات دیده نمی‌شود. بویه‌ی قدرت که دوری از آن، در گذشته یاور حزب بود اینک به شتاب حزب را از مسیری که سال‌ها زیر سایه و نگاه و راهنمایی رایزن خود پیموده است، منحرف می‌گرداند. رهایی از مسیری که در گذشته پیموده شده آسان نیست. این کار تا حد ممکن باید به آرامی صورت گیرد. از اینرو دو گام به پس، یک گام به پیش به یاری می‌آید که وصف حال او و "راهکار" گذر از گذشته‌ها و گام نهادن در مسیری است که برگزیده است. منشور پیش روی‌ش، منشور پادشاهی است که از بن با منشور رسمی حزب بیگانه است و استراتژیش استراتژی شاهزاده است.
تقدس‌گرایی حزب نسبت به وارث پادشاهی پهلوی، مانع استقلال حزب و پیشرفت کمی و کیفی آن بوده است. اینک کسان بصراحت می‌گویند ما داریوش همایون نیستیم که از شاهزاده انتقاد کنیم زیرا او در گذر سالیان نشان داده بود قویترین حامی امر پادشاهی بوده است! نسبت حامی قوی "امر قدسی" به آقای همایون فقط در پندار و گفتار این دوستان وجود دارد. کسان را بس به گفتگوی وی با تهران ریویو بنگرند و نسبت وی را با پادشاهی و "حامی قوی امر قدسی" دریابند!
« امروز من به دنبال همان سنت مشروطه هستم ولی در جامعه قرن بیست و یکمی، و شکل پادشاهی را هم برای آینده ایران بهتر میدانم. اما به هیچ وجه نه تعصبی دارم و نه عاشقش هستم. هر چه هم مردم بگویند از آن اطاعت می‌کنم. بستگی خاصی هم به پادشاهی ندارم، اما آن را سودمندتر می‌دانم. پادشاهی و جمهوری برای من مسائل عملی هستند، مسائل سودگرایانه هستند.»
در این سخنان هیچ "حامی قوی امر قدسی" و ضعیفش نیز دیده نمی‌شود. کسانی که این اتهامات را دانسته و ندانسته نسبت می‌دهند بهتر است آن را به دیگران هم نشان دهند و صرفا" به ادعا و اتهام بسنده نکنند.
امر قدسی حزب مشروطه ایران بهمراه بویه قدرت، اراده کنگره‌سازی و پراتیک آلترناتیو‌سازی؛ به پذیرش "فدرالیسم گزینه دمکراتیک است" نیز خواهد انجامید و می‌تواند "بالاتر" نیز برود.
اینها اما تکه باریکی از موضوع ایران است و بهمان اندازه‌ش اهمیت دارد. تردید نیست ناسیونالیسم نگهدارنده‌ی سربلند‌کرده‌ی ایرانی بهمراه گفتمان لیبرال‌دمکراسی برآمده بر خاکستر گفتمان گذشته ایرانیان حرف آخر را خواهد زد. اما گویی ندای جنبش سبز ایرانیان به بعضی گوش‌ها نرسیده است.

آریا آجرلو
مهرداد احسانی‌پور
دکتر بابک بهزادی
بهرام رحیمی
مهدی موبدی
۱۲ مه ۲۰۱۲

-----------------------------------
(۱) پاسخ‌نامه شورای‌مرکزی به چهار هموند حزبی
ravadari.com
(۲) آیا برگشتی از اشتباهات هست؟
ravadari.com
(۳) مصاحبه رادیو فردا با شاهزاده: «...امروز پس از مشاهده بهار عرب در کشورهای عربی، دیدیم هرگاه جهانیان تصمیم قاطع گرفتند در حمایت از این نیروها، حکومت مستبد را پایین کشیدند و به جای آن حکومتی که به دست مردم تعیین شده سر کار می‌آید. امروز مسئله سوریه را باید از نزدیک دنبال کرد و فکر می‌کنم به زودی نوبت ایران هم خواهد رسید...»
www.radiofarda.com
همچنین در مصاحبه با فیگارو: در مورد شکایت از خامنه‌ای همان پروسه‌ای را دنبال می‌کنیم که در مورد قذافی صورت گرفت.
www.lefigaro.fr
(۴) مصاحبه شاهزاده با تلویزیون اسرائیل، کانال ۱۰
www.youtube.com/watch?v=f28PttJx5-Y