خطرات فرقه و فرقه گرایی - رضا اسدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ خرداد ۱٣۹۱ -  ۴ ژوئن ۲۰۱۲


در سرزمین ایران به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و تاثیرات مذهب و سنت، فرقه ها و فرقه گرایی به صورت مشکلی ناشناخته و دور از باور عمومی قرار گرفته اند. فرقه ها میتوانند به آسانی خودشان را در پشت و پناه این نوع عقاید و رفتار ها پنهان نمایند و بر خلاف ذاتشان خود را منجی بشریت و مدافع حقوق انسان ها جا بزنند. علاوه بر آن، هستند بسیاری از فرقه ها که خودشان را در پوشش سیاست و در جهت مخالف و یا موافق حکومت از نظر ها پنهان میکنند. از طرفی هم واژه «فرقه» در نظر مردم جهان سوم به طوری خودش را در میان دیگر واژه ها مخفی و عامه پسند نموده است که مردم نسبت به شناخت کامل، خطرات و ناهنجاری های ناشی از آن بی تفاوت نشان میدهند.
پدیده فرقه و فرقه گرایی در کشورهای اروپایی و آمریکایی به مانند ویروسی بسیار خطرناک بر ضد سلامت و امنیت جامعه شناخته شده است که دولت ها و متخصصین برای رفع این معضل و نجات قربانیان فرقه گرایی، متحد و به جد وارد عمل گردیده اند. آنها در این زمینه به پیشرفت های قابل توجهی دست پیدا نموده اند که در کشور ما با بی تفاوتی و بی توجهی از کنارش عبور می شود.
برای شناخت بهتر فرقه ها و متمایز نمودن آنها با دیگر افراد، احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی به توضیح چند نمونه از خصوصیات و علائم مشخصه این پدیده می پردازم:

چگونه یک فرقه را بشناسیم؟

عقاید فرقه گرایانه قابل مقایسه با دیگر باورها نیست و از یک سیستم بسیار پیچیده برخوردار است که به سختی برای مردم عادی قابل لمس و شناخت هستند. آنها تنها به عقاید و روش های خودشان ایمان دارند و عقاید و آگاهی های دیگران را مطلقا مردود می دانند. از نظر آنها دیگر باورها برای جامعه مضر وغیر قابل قبول هستند. آنها بر این باورند که در بینش دیگران روشنایی ها به خوبی دیده و درک نمی شوند و برای دگر اندیشان آفتاب در پس ابرها پنهان مانده است. فرقه ها خودشان را پاک و مبری از هر گونه ناخالصی و دیگران را آلوده به ناپاکی ها میدانند. لذا فرقه ها تمامی سعی و تلاششان این است که انسان ها و بخصوص جوان ها را جذب و در میان دیوار های عقیدتی و ایدیولوژیک به تغیرات روحی و فیزیکی آنها پرداخته، بمانند ربات هایی در جهت اهداف خودشان بکار بگیرند و آنها را بر ضد آنچه در جامعه جهانی میگذرد بشورانند و فعال نمایند.

علائم مشخصه یک فرقه:

رهبریت: رهبر فرقه دارای قدرت مطلق است. شستشوی مغز شیفتگان خود را با برگزاری تجمعات طولانی، سخنرانی های بدون وقفه و بکار بردن واژه ها و جملات دل فریب انجام میدهد. تجمعاتی که عمدتا در طول شب ها انجام و تا طلوع صبح به طول می انجامد. او اندیشه و ایدیولوژی خود را بی نظیر و فوق درک و فهم دیگران میداند و با استفاده از روش های شستشوی مغزی در صدد تغیرات کلی در افراد برای ترویج عقاید و حفظ جایگاه خودش می نماید. رهبر فرقه مقدس، بدون خطا و غیر قایل انتقاد محسوب می شود. این اعضاع هستند که همیشه در انجام وظایف خود کوتاهی مینمایند و مورد بازخواست قرار می گیرند.

بی اعتمادی به باورهای دیگران: اعضای فرقه باید بپذیرند که اندیشه رهبر تنها بینش ممکن، قابل باور و مورد اعتماد است. آنها ادراکات دگراندیشان و مخالفین و منتقدین رهبر را منفی و مردود میدانند.از نظر اعضای فرقه بینش ها و باورهای فرقه مطلق و غیر قابل انتقاد هستند.

به کار گرفتن ابزار ها و روش های مخرب: فرقه ها از روش هایی به نام « نفوذ اجباری» ، « مغز شویی» و همچنین « به هم زدن تعادل روحی و روانی» برای وصل افراد و حفظ اعضاع استفاده میکنند.

درآمد های مالی: یکی از منابع مالی فرقه ها از طریق خود اعضاع است. این کار از جمله به روش های زیر انجام می گردد:
۱- مجبور نمودن آنها به واګذاری تمامی اموالشان به فرقه پس از ورود و عضویت.
۲- ایجاد احساس شرمندګی و بدهکاری به آنهایی که امکان کمتری برای واګذاری به فرقه را دارند.
۳- فرستادن آنها به درب منازل و میادین شهر ها و اخاذی از مردم، با مظلوم نمایی ودرخواست کمک های انسانی به زلزله زدگان، یتیمان بی سر پرست، جنگ زده و مصرف این مبالغ در جهت امیال رهبری و گروهی فرقه.

وفاداری: وفاداری نسبت به رهبر و روابط فرقه گرایانه، تعهدات بدون چون و چرای افراد، تلاش جسمانی و کار تاخت فرسا، بیان احساسات عاطفی، نشان دادن عشق و علاقه وافر درونی، تاثیر به سزایی در تعهد نسبت به فرقه و رهبرش را نشان خواهد داد. جاسوسی و دادن گزارش های تخلف از دیگر اعضاع به عنوان«حفظ سلامت فرقه و اعضایش» پذیرفته و قابل تشویق است و به عنوان نشانه وفاداری هر عضو به رهبر در پرونده عضویتش به ثبت خواهد رسید. هر عضوی موظف است که بطور روزانه گزارشی از عملکردها و خطاهای خودش و دیگر اعضاع را به مسئولین بالاتر گزارش نماید. و مجبور است که در گرد هم آیی های جمعی به خود انتقاد، و از رهبر طلب عفو نماید. در بعضی مواقع باید اعضای فرقه وفاداری خودشان را در امتناع از خوردن دارو و غذای مورد نیازشان، خوردن سموم کشنده و آمادگی برای انجام عملیات های تروریستی و انتهاری نشان دهند.

کنترل اجتماعی: کنترل کامل زندگی خصوصی افراد در بالاترین الویت قرار دارد.

تغیرات فرهنگی و زبانی: روابط بسته و در انزوا قرار گرفتن اعضای فرقه ها باعث تغیرات قابل توجهی در استفاده از زبان و فرهنگ عمومی میگردد. آنها از زبانی «خود درآوردی» استفاده میکنند که فقط برای خود شان قابل فهم است. برای مثال اینکه لغت ها و واژه ها، در اینجا و آنجا معناهایی دیگری از آن چیزی پیدا میکنند که در جامعه معمول هستند. یک نمونه از آن را میتوان در برگرداندن مفاهیم « عشق= نفرت» و مفهوم « شکنجه=کمک» و روابط دوستانه را «محفل زدن» در نظر گرفت. و یا در بعد سیاسی و به عنوان مثال به جای بکار بردن نام اصلی فرقه مورد نظر از واژه«مقاومت» استفاده میشود زیرا که بکار بردن این واژه در نظر مردم بار مثبت و بیان نام فرقه مذکور دارای باری منفی است. با این نوع حیله و تمهید ها تنفر اعضاع نسبت به دیگران را بر می انگیزند و روابط غیر دموکراتیک خودشان را از نظر ها مخفی نگاه میدارند.
بعضی از فرقه های سیاسی شورای تقلبی و درون گروهی تشکیل میدهند و به دروغ اسمش را «شورای ملی» میگذارند و یا تلویزیون و رادیویی بر پا میکنند که درون گروهی است و اخبار را بطور غیر واقعی و وارونه در جهت منافع گروه خودشان سانسور، تعبیر و تفسیر میکنند و اسمش را «رادیو و یا تلویزیون ملی» میگذارند. و یا به خودشان اجازه میدهند که برای یک ملت رهبر و رییس جمهور مشخص کنند و هر نوع بیانیه و اطلاعیه درون گروهی را به عنوان خواسته مردم و بنام ملت پخش و به دیگران قالب نمایند.

انتقاد ناپذیری: شک کردن و انتقاد داشتن به یک جریان فرقه ای سرکشی محسوب و با منتقد به شدیدترین نحو برخورد منفی خواهد شد.
گوش به فرمان بودن، تسلیم شدن بدون قید و شرط از خصوصیات و عاداتی هستند که خواست فرقه و رهبرش است، فرد مذکور مورد تشویق قرار خواهد گرفت و بدون داشتن تخصص، تحصیلات و علم مورد نیاز در رده ها و منصب های بالاتر قرار خواهد گرفت.

دروغ گویی، سفسطه بافی وتناقض گویی: کتمان واقعیات و دروغ بافی در روابط فرقه ای از امور معمولی و رایج است. پرونده سازی و دروغ پردازی در مورد یک عضو بریده و یا جدا شده از فرقه برای بی آبرو نمودن، ترور شخصیتی، ترساندن و دوختن دهانش در ممانعت از انتقاد و افشاگری از خصوصیات یک فرقه و از امور معمولی است. سفسطه بافی و تناقض گویی در توجیه نمودن عمل در رسیدن به هدف در گفتار و نوشتار فرقه ها هویدا و ظاهر می شوند.

تهدید و شانتاژ: تلاش هر عضو در خروج از فرقه و سعی بر بیان واقعیات و روشنگری عواقبی وحشتناک و وخیمی در بر خواهد داشت.

مثال هایی از سلب آزادی و حقوق فردی افراد در روابط فرقه ای

تغیر در هویت شخصی و تطبیق آن با شناسه های فرقه ای: به هیچ عضوی اجازه تماس، تحقیق و تفحص فردی در خارج از گروه داده نخواهد شد. فرد باید گفته رهبر را بپذیرد و به او ایمان داشته باشد. کسی که آگاه و یا ناخودآگاه نظرات خودش را بالاتر از آئین نامه فرقه و گفته رهبر بداند مقصر شناخته و با اشد مجازات مواجه خواهد شد. دربهترین حالت این است که روحیه و روان فرد را به شیوه های غیر انسانی آنچنان در هم میکوبند که گویا در خوابی عمیق به سر می برد.

بی اعتمادی: ارتباط با دوستان،همسر، فرزندان، والدین بطور کلی قطع می گردد و یا فقط در حد حفظ منافع و در حد رد و بدل نمودن محسنات رهبر و توجیه نمودن اهداف فرقه مجاز شمرده میشوند.

تهیه امکانات: اعضاع به شدت مجبور به تامین کمبود های مالی فرقه به هر طریق ممکن هستند. آنها را در حد شکستن قوانین اجتماعی و غارت اموال شهروندان، دزدی از مغازه ها و حمله مسلحانه به بانک ها مجبور خواهند نمود. نباید از شانتاژ در گول زدن خانواده ها برای دریافت پول در حد بکار بردن هر حقه و کلکی برای تامین نیازهای فرقه کوتاهی شود .
فرقه های« سیاسی» و یا «مذهبی سیاسی» برای تهیه مایحتاج خودشان روی به جاسوسی و مزدوری برای بیگانگان و بخصوص هم مسلکان خودشان می آورند.

تماس با دنیای خارج: از نظر رهبر و اعضای در انزوا قرار گرفته فرقه، آنچه در جهان خارج وجود دارد: بد، مضر، کم ارزش، عقب افتاده، خطرناک و منفی میباشند. بدین ترتیب آنها خانواده و دوستان قدیمشان رابمانند دشمن محسوب میکنند. و هستند فرقه هایی که فامیل را بدتر از دشمن میدانند. و این نوع عادات ضد بشری در فرقه ها به عنوان ارزش های انسانی در نظر گرفته می شوند.

تغیرات فردی: به علت عقب افتادگی های اجتماعی و فرهنگی که در فرد ایجاد میشود این تهدید قابل پیش بینی است که فرقه گرایان توسط فامیل ها و دوستانشان شناخته نشوند. و این مورد بیشتر به دلیل اعمال و رفتار عجیب، غیر عادی آنها و ابراز نفرت و انزجارشان نسبت به جامعه و همچنین نگرش منفی اشان به فامیل ها، دوستان و جهان خارج از روابط فرقه ای است.

فقدان هویت: هیچ عضوی از فرقه خودش را در هویت فردی نخواهد دید و باید در هویت فرقه ای حل گردد. بسیاری تصمیم بر تغیر نام و مشخصات خودشان می گیرند و یا توسط رهبر مجبور به این تغیرات میشوند. آنها باید بطور کامل خویش را از گذشته قطع کنند. اکثر اعضاع با نام های جعلی شناخته میشوند و از هویت اصلی آنها دیگر خبری نیست، و یکدیگر را با مشخصات درون فرقه ای می شناسند.

توهم و آزار و اذیت: هر زمانی که نظری، پیشنهادی و انتقادی - اعم از درست و یا غلط – نسبت به فرقه و رهبرش بیان شود، فرد منتقد و نظر دهنده مورد تکذیب، تحریم و تهدید قرار خواهد گرفت، زیرا که فرقه گرایان از هر نوع انتقاد مستقیم و غیر مستقیم بر آشفته میگردند و عکس العمل های هیستریک از خود نشان میدهند. هرگز به ذهنشان خطور نمی کند که احتمال اشتباه و یا خطا از خودشان باشد. لذا با فرهنگ گفتگو مطلقا بیگانه هستند و منتقد را به عنوان دشمن بزرگ و اصلی می بینند. از نظر آنها هر منتقد جاسوس و دشمن محسوب می گردد.

بیگانگی اجتماعی: اعضای فرقه ها به مرور توانایی های خود را در ارتباطات اجتماعی با خارج از گروه از دست میدهند. این مشکل به حدی پیش خواهد رفت که یک عضو پس از جدایی در وضعیتی قرار خواهد گرفت که به ندرت میتواند برای انجام اموراتش زمان بندی و برنامه ریزی مخصوص داشته باشد. و حتی توانایی تصمیم گیری در حل مسایل ساده خود را نخواهد داشت. دلیلش این است که او بر اساس آموخته های فرقه ای، جهان خارج را از دید رهبر فرقه و روابط فرقه گرایانه می بیند. او نسبت به تغیرات پیش آمده در جامعه بی اطلاع و عقب افتاده است.

احساس شدید گناه: حرفه های قبلی هر فرد میتواند انگیزه ای برای اشتغال ذهن او و ایجاد کمبود فضا برای ضبط برداشت های فرقه گرایانه باشد. و این مورد باعث ایجاد خود کم بینی در درون روابط محسوب میشوند، چرا که با اهداف فرقه هم خوانی ندارند. اشتباهات کوچک افراد از طریق بالاترهایشان بزرگ نمایی میگردند تا هر عضو بطور مداوم خودش را در شکستن آیین نامه ها مقصر و بدهکار محسوب نماید. بدین ترتیب آن فرد همیشه فکر میکند که در قدر دانی از رهبر و فرقه مایع نگذاشته است و قانون شکنی کرده است. فرد همیشه خودش را در کوتاهی های که در خدمت به رهبر فرقه انجام داده مقصر میداند و سر زنش میکند. حتی اندیشه های منطقی او سد راه محسوب میشوند و باید بهایش را بپردازد.

هفت روش مرسوم برای نفوذ و تسلط بر ذهن و اندیشه اعضاع یک فرقه
۱- مجبور میکنند تا طرز فکرش را کلا عوض کند و آمادگی ضبط و پذیرش افکار فرقه گرایانه را داشته باشد: برای انجام این کار از نوعی روش هیپنوتیزم برای شستشوی مغز و آماده نمودن ذهن برای افزایش حساسیت ها استفاده میشود. و این کار را از جمله با دیدن مکرر سخنرانی های رهبر،عکس ها، ویدیوهای آرشیو شده از تاریخچه و فعالیت های فرقه، نوار های صوتی، زیاده روی در تکرار اخبار و فعالیت های روزانه، کم خوابی، محرومیت از استراحت و رژیم غدایی اجباری به طوری استفاده میکنند که انسان خسته و کوفته میشود و تن به هر خواسته ای میدهد.

۲- از طریق تنبیه و تشویق سعی میشود تا کنترل کاملی بر:
- محیط اجتماعی فرد
- اوقات فرد
- حامیان فرد
داشته باشند
به صورتی که عضو را بطور کامل منزوی و بدور از دسترسی به جامعه در اختیار داشته باشند. ارتباط با فامیل ها و دوستان محدود میگردد. نامه هایش سانسور و یا به دستگاه کاغذ خرد کنی سپرده می گردند. تنها تماس او با افرادی مجاز میشود که توسط رهبر تعین صلاحیت شده باشند. نام بردن و دیدار دوستان قدیم تابو خواهد شد. تماس تلفنی اش با خارج قطع می گردد. تغذیه فرد، نیازهای ضروری و پزشکی محدود خواهد گردید. در صورت ادامه سرکشی، او را در سلول های انفرادی محبوس خواهند نمود. در صورت شکسته شدنش،او را تحت نظارت دقیق و حساب شده به روابط فرقه باز خواهند گرداند و در غیر این صورت به سرنوشت های نا معلوم گرفتار خواهد گردید.

۳- در روابط فرقه ای صحبت از روشنفکری،احترام به عقاید دگر اندیشان، بحث و تبادل نظر، و رد و بدل نمودن اطلاعات مطلقا ممنوع است: ارتباطات شدیدا تحت کنترل خواهد بود. اختلاط اصوات، آهنگ های ناموزون، سعی در ایجاد هر نوع دوستی، «محفل زدن» به حساب خواهد آمد و توسط خبرچین ها کشف و گزارش خواهد شد. هرگونه ارتباط با خارج از گروه به اطلاع رهبر خواهد رسید و عواقب وخیم دربر خواهد داشت. استفاده از امکانات رسانه ای مثل رادیو،تلویزیون و اینترنت ممنوع است و تنها استفاده از انتشارات فرقه ای مجاز میگردد. گزارشگران و جاسوسان همیشه تشویق خواهند گردید و متخلفین به اشد مجازات خواهند رسید. برای تماس با خارج از فرقه آئین نامه خاصی مشخص شده و افراد مشخصی برای انجام آن در نظر گرفته شده اند. از نظر رهبریت فرقه هر جدا شده و یا خواهان جدایی از فرقه بمانند یک فرد جزامی است که باید به شدت از نزدیک شدن به او دوری نمود و در صدد نابودیش برآمد.

۴- شک نمودن یک عضو به خودش وگذشته اش: سعی خواهد شد تا تمامی آگاهی های قبلی،مشاهدات، حقایق، دیدگاه هایی که هر فرد در قبل از ورودش به فرقه در مورد جهان داشته است مورد بررسی و کنکاش دقیق قرار بگیرد و احساساتش کنترل و مکانیزم های دفاعیش تضعیف گردند. زیرا که یادآوری خاطرات خوب گذشته باعث استقامت انسان و عدم پذیرش روابط فرقه گرایانه و ایجاد عکس العمل های منفی نسبت به نیازهای فرقه میگردد. خاطرات دوستان و همکاران گذشته موانعی بر سر راه تغیرات و سد راه مغز شویی خواهند بود.

۵- تمامی سعی در فرقه ها بر تضعیف و از بین بردن اراده ، اتکاء به نفس و ادراکات شخص خواهد شد تا احساس بی تفاوتی و بی ارادگی به او دست بدهد: بطور مکرر تذکر داده خواهد شد که تو نسبت به اوضاع اشراف نداری، در برداشت هایت ضعیف هستی و بدین صورت تا آنجا پیش خواهند رفت که فرد نسبت به آگاهی ها و هویت شخصی خودش دچار تردید گردد و بطور کلی خود کم بین شود. وقتی که کمبود ها به فرد تلقین شوند او به مرور اعتماد به خود را از دست میدهد و به رهبر فرقه و نمایندگان او اعتماد خواهد نمود. فاجعه از آنجا شروع خواهد شد که مغز فرد کاملا شسته شود. فکر کردن در فرقه ها ممنوع است. بطور رسمی و علنی تذکر داده می شود که فکر کردن مختص رهبر و انجامش از وظلیف عضو است.

۶- در زمان تغیر و تحولات از تنبیهات بدنی اجتناب خواهد شد: زیرا که از دست دادن امتیازات،انزوای اجتماعی، تغیرات قریب الوقوع در وضعیت فرد، احساس از گناه ،ترس و بکار بردن شیوه های مختلف مغز شویی در روند تغیرات باعث میگردند تا هر مورد منفی در نظر فرد مثبت جلوه نماید.

۷- خطرناکترین تنبیهات وقتی شروع خواهد شد که فرد ارتقاء پیدا نکند و با خواسته های فرقه و رهبرش تطبیق ننماید:اولین حرکت از قطع کلیه تماس ها بخصوص همسر، فرزندان، دوستان وهمکاران شروع خواهد شد. در کنار آن نباید شکنجه های جسمی و روحی را از نظر دور داشت. در نهایت به انزوا و زندانی شدن و در بسیاری موارد به ناپدید گشتن فرد منتقد و ناراضی ختم خواهد گردید.