در جستجوی اوقات فراغت
جواد مهدیزاده
•
آرزوهای زیبای پیشرفت و ترقی، کاهش رنج و اوقات کار، کاهش جنگ و بیماری، کاهش فقر و بی عدالتی و... گویا به کابوس هایی فراگیر بدل شده است. همه بیشتر می دانیم، بیشتر کار می کنیم، بیشتر می دویم، بیشتر به دست می آوریم؛ ولی انگار فرصتی برای زندگی کردن و احساس فراغت نداریم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۶ مرداد ۱٣٨۵ -
۲٨ ژوئيه ۲۰۰۶
در آغاز سده بیست و یکم انسان وارد مرحله تازه ای از تاریخ خود شده است که با عنوانهایی مثل عصر اطلاعات، جامعه شبکه ای، عصر پسامدرن، عصر مجازی، امپراطوری لیبرالیزم و مانند اینها ازآن نام برده می شود. عصری که بر میراث تجارب عظیم و شگرف دوران صنعتی و فراصنعتی و دستاوردهای گسترده مادی و معنوی آن استوار است. اما در عین حال این عصر جدید با مسائل سترگی رو به رو شده است که گویا همه تمدن بشری و سرنوشت همه انسانها را در هاله ای از ابهام، پرسش و تردید فرو برده است. انگار در هر لحظه «هر آنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود». اگر چه در راه بهسازی و تسهیل زندگی انسان، همه چیز به صورت انبوه، عظیم، سریع، نو، پرجاذبه، رشک آمیز، پرشکوه، پیچیده و در دسترس پذیر در آمده است، ولی انگار در متن این هنگامه، «اصل زندگی» روز به روز رو به تحلیل و فراموشی می رود. اگر فرزانگان اعصار گذشته با اتکا به اصول موضوعه عقلی و منطقی می کوشیدند که به سوالها و نیازهای زمان خود پاسخ دهند، اندیشمندان و فرهیختگان روزگار ما با این وضعیت هستی سوز و جانکاه در گیر شده اند که اصلاً چه هستند؟ نیازها کدامند؟ و اصول موضوعه چیست؟
آرزوهای زیبای پیشرفت و ترقی، کاهش رنج و اوقات کار، کاهش جنگ و بیماری، کاهش فقر و بی عدالتی و... گویا به کابوس هایی فراگیر بدل شده است. همه بیشتر می دانیم، بیشتر کار می کنیم، بیشتر می دویم، بیشتر به دست می آوریم؛ ولی انگار فرصتی برای زندگی کردن و احساس فراغت نداریم. برای دستیابی به «اهداف بزرگ» دیگر مجالی و امکانی برای نیازهای ساده و معصوم مثل دیدن ماه، نوشیدن آب از چشمه، درددل با مادر بزرگ، آب تنی در حوض، چیدن توت از درخت، جمع کردن برگ حیاط، دیدار از خاله و دایی، گفت وگوی جمعی، غذا خوردن با خانواده، لذت پیاده روی در کوچه باغ، روی پشت بام خوابیدن و شمردن ستاره ها، بلعیدن هوای تازه، کاشتن سبزی در باغچه، تهیه ترشی و مربا در خانه، پرسه زدن در بازار، چانه زدن با دکاندار محله، کمک گرفتن از همسایه، تعمیر لباس های کهنه، خواب کوتاه بعد از ظهر و... باقی نمانده است. انگار تمام زندگی خلاصه شده است به جست و جوی برای یافتن سرپناهی حقیر و شغلی تصادفی، گیر کردن در ترافیک، دغدغه پرداخت اقساط، دلهره کنکور و تحصیل، انتظار کشیدن در صف های بی شمار، ترس از جنگ و ترور، ترس از بیماری های مرموز، ترس از دزدی و ناامنی، سردرگمی در اداره ها و مانند اینها و تنها دلخوشی ها نیز خلاصه شده است به خواندن حوادث روزنامه ها، پیگیری اخبار فوتبال، تماشای سریال های اجباری، پرسه زدن در شبکه های ماهواره ای، تماشای پیشخان مغازه ها، خوردن ساندویچ و پیتزا، حرف زدن با تلفن و نقشه کشیدن برای خرید اتومبیل و تلفن همراه و حسرت خوردن برای آخرین محصولات مصرفی و مد...
این وضعیت به غیر از گروههایی اندک، تقریباً به یک شیوه زندگی عمومی در سراسر جهان، درکشورهای پیشرفته یا در حال توسعه و در میان طبقات فرا دست و فرودست، تبدیل شده است. در چنین شرایطی است که موضوع «اوقات فراغت» به عنوان اهرمی برای رخنه در بن بست زندگی یکنواخت و کسالت آورو بی معنای جامعه فرا صنعتی، اهمیتی محوری و حیاتی پیدا کرده است . بسیاری از روان شناسان، جامعه شناسان و پژوهشگران اجتماعی به این نتیجه رسیده اند که پیشرفت و توسعه جوامع معاصر به زیان از دست رفتن حسن معنا و رضایت در زندگی تمام شده است. این وضعیت بر خلاف نظریه ها و رویکردهای رایج سده پیش، فقط به کارکردهای جامعه طبقاتی یا توطئه سرمایه داران و قدرتمندان مربوط نمی شود.
بحران اوقات فراغت یک پدیده تمدنی، فرا طبقاتی و جهانی محسوب می شود و بنا بر این به یک بسیج همگانی، همفکری و همدلی جهانی و تغییر بنیادهای فکری و ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیاز دارد. بازنگری در مفهوم اوقات فراغت، در عرصه فردی و اجتماعی، افق های تازه ای برای احیای ارزشها و لذت های از دست رفته و راههای دستیابی به احساس معنا، خودشکوفایی، سرزندگی و رضایتمندی در شرایط دشوار و بغرنج دنیای معاصر می گشاید.
اما نکته مهم این است که در کشورهای پیشرفته موضوع اوقات فراغت اولاً به عنوان یک رشته علمی جایگاه استواری پیدا کرده است و ثانیاً برنامه ریزی و مدیریت اوقات فراغت به بخشی از نظام عمومی برنامه ریزی با مشارکت بخشهای عمومی، خصوصی و تشکلهای مردمی تبدیل شده است. اما در کشورهای کمتر توسعه یافته، موضوع اوقات فراغت، هنوز پدیده ای فرعی، غیرضروری و تفننی تلقی می شود و بنابراین مثل بسیاری از زمینه های دیگر به نهادسازی و فرهنگ سازی نیاز دارند.
استاد جواد مهدیزاده
جامعه شناس و پژوهشگر شهری
|