سخنی با استاد گرانقدرم عبدالکریم سروش - گلاله کمانگر

نظرات دیگران
  
    از : مسعود ح

عنوان : یکرنگان
بر در میخانه رفتن کار یکرنگان بود/ خودفروشان را به کوی می فروشان راه نیست
۵۹۴۱۹ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۲       

    از : نظر

عنوان : ارشاد نفرمائید
جناب امیر لطفا ارشاد و نصیحت هایتان را برای خودتان نگه دارید و اگر سبک نظرات من مطلوب شما نیست وقت خود را صرف خواندن آنها نکنید.
من نه نظر شما را پرسیدم و نه علاقه ای به شنیدن نصیحت ها و ارشاد جنابعالی دارم.
شما را به خیر و ما را به سلامت.
۴۵۹۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ خرداد ۱٣۹۱       

    از : آواره فراری از شمشیر ِ آل عبا

عنوان : سروش مدهوش
۱- بهتر می بود لینک ِ مقالهء « گیج نامه»ی حسن حاج فرج دبّاغ مشهور به نام کنونی که عبدالکریم سروش باشد با عنوان: « که دل بدست [به دست] کمان ابرویست کافر کیش... » در پانوشت مقاله خانم گلاله کمانگر درج می شد. *

۲- جناب « کارآگاه کافرجو» در جایی خود و علی شریعتی را در یک ردیف از بی مهری توسط همگنانشان، که حاکمان اشغالگر سرزمین ما باشند، قرار می دهند. واقعن اندکی شرم!! جناب ع. سروش، ویدئوی سخنانتان با سکرمه های در هم کشیده و روی و خوی تُرش کرده در رابطه با انقلاب ِ فرهنگی - اسلامی[!!!] خوشبختانه در دسترس همگان است، با این وجود، با بی چشم ورویی آخوندی از خود و علی شریعتی به عنوان کسانی که دین را نقد همدلانه می کردند یاد می کنید و می فرمائید: «... صاحب همین قلم بود که برای اولین وآخرین بار در دانشکده الاهیات دانشگاه تهران آراء لودویگ فویرباخ و دیوید هیوم را در نقد دین تدریس کرد و به دانشجویان طریقه ساخت‌شکنی دین را آموخت. شریعتی هم چندان از نفاق دینی و تزویر روحانی سخن گفت که دین‌فروشان برآشوفتند و برای فروکوفتنش با شکنجه‌گران سلطنتی هم داستان شدند. ما البته دین را نقد همدلانه می‌کردیم».

باز هم تکرار می کنم زهی شرم، بی مهری به علی شریعتی در حکومت شمشیر کَش اسلامی ایران یعنی در هر ده کوره ای خیابانی را به نام علی شریعتی کردن؟! بزرگراه به نام او ساختن؟ این همه را آخوند ِ فکلی چون شما بی مهری از سوی حکومت آخوندی ایران می نامد؟!
زندگی نزدیک به چهار پنج میلیون ایرانی آواره ، به هر دلیل و بهانه به دست و گفت ِ شیادانی امثال شما رقم خورد. جان چندین هزار اعدامی ِ با نام و گمنام را تئوری های مخرب و هولناک امثال ِ شما ،شریعتی و آل احمد به فتوای های خونریز امام ِ اوباش و سفلگان سپرد. چند سطر از هیوم و فویرباخ را نفهمیده از بَر کردن برای حفظ کرسی استادی، و مهمتر، برای اظهار فضل به دانشجویانی که پلیس امینیت اجتماعی حتا دسترسی به اینترنت و ماهواره را بر آنان منعع کرده، با نقاب و بی نقاب همه گاهان با حمله به پشت بام ها، به فویرباخ ها و هیوم ها در روایت اصلی و نه در نسخه های تحریف شده و فهمیده نشده توسط شما، حمله می کند. آیا در کلاس های درس تان نامی از آرامش دوستدار، حتا با آب کشیدن دهانتان، و امثال ایشان می بُردید؟!

۳- ظاهرن در همه نوشته ها در باره مقاله « کارآگاه سروش » به نکته ظریف و مهم فتوای ِ وی علیه دین گریزان و کافران کمتر توجه شده است آنجا که او تاب نمی آورد و خود و اربابان خود را که ظاهرن قول حکومت بعدی را به او و همراهان وعده داده اند لو داده، فتوای قتل به سبک روشنفکر دینی در حکومت آینده و حمایت شده از سوی «ناظران» صادر کرده، می نویسند:
« من نمی‌‌دانم اگر فردا و پس فردا رعدی بخروشد و برقی بدرخشد و راه بازگشت آوارگان به وطن هموار شود، این ناسزا گویان چگونه می‌توانند بی‌خفّت و بی‌خجلت، چشم در چشم مردان و زنان و دختران و پسران بی‌شماری بدوزند که عقدشان را در محضر قرآن بسته‌اند و به آیین محمدی بر یکدگر حلال شده‌اند و باذن خدا از یکدیگر کام گرفته‌اند، فرزندانشان را محمد و فاطمه نام نهاده‌اند و الگوی مروّت و شجاعت را در علی‌ دیده‌اند؟ نام محمد را بی‌صلوات بر زبان نمی‌‌‌آورند و قرآن را بی‌بوسیدن به دست نمی‌گیرند و آب خنک را بی‌یاد تشنگی حسین نمی‌‌‌نوشند و غبار تربتش را بر دیدگان می‌سایند. چگونه می‌توان در خرمن ایمان و آرامش قومی آتش عداوت زد و در میان‌شان به آرامی زیست؟»
می بینید جناب سروش چگونه برای افرادی که « غبار تربت بر دیدگان» نمی سایند خط یا به عبارتی فتوای قتل به شیوهء « انقلاب فرهنگی» صادر می کنند؟ ع. سروش در این فتوای روشنفکرانه با زبان بی زبانی یاد آوری می کنند که کافران و دین گریزان در سرزمین اشغال شده و به غارت رفته اشان جایی ندارند. تو گویی سرزمین ایران تنها به اراذل و اوباش تعلق دارد و بس!

آنگاه با ذوق زدگی می فرمایند:
«... و ناظران به درستی‌ در یافته‌اند که آینده را نه به دست فقیهان کافرخوار می‌توانند بسپارند و نه به دست کافران مسلمان‌خوار که رویه‌های زشت یک سکه منحوس‌اند: اسلام کشی یا کفر کشی.»

پرسش این است این «ناظران» که حکومت آینده را تعیین می کنند کیانند که نمی توانند است آینده را نه در یَد ِ « فقیهان کافرخوار » بنهند و نه به دست ِ «کافران مسلمان‌خوار» بسپارند؟!
حُکام غربی که ظاهرن باید «ناظران ِ» مورد نظر ع. سروش باشند چرا نمی توانند جز گروه سروش و امثال او را برگزینند؟ جناب ع. سروش به پشت گرمی چه وعد و وعیدهایی از سوی آنان به خود جرئت می دهند چنین تکتازی کرده، هنوز به تسخیر دو باره حکومت نرسیده خط و نشان برای کافران بکشند!

* لینک نوشته تهدید آمیز حسن حاج فرج دبّاغ مشهور به عبدالکریم سروش

http://www.iran-emrooz.net/index.php?/think/more/۳۷۹۰۷/
۴۵٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۱       

    از : امیر

عنوان : از به کار بردن زبان تند بپرهیزید
به آن که خود را "نظر" خوانده است و به همفکران او:
زبان دیالوگ و اظهار نظر، زبان پاک، روشن، منطقی، مستدل و محترمانه است. کاربست واژگان سخیف و اهانت‌بار، افق دیالوگ و مبارزه‍ی فکری سالم را خصم‌آلود می‌کند و غبار انواع احساسات متعصبانه و دشمن‌تراشانه را بر چهره‍ی آن می‌پاشد. همچنین ذهن مشتاقان شناخت و پاسداشت فکر سالم و سره را مکدر و دلها را آکنده از یأس می‌کند.
کاربرد واژه‌های "عمله" و "نفرت‌انگیز" موهن و مایه‍ی بیزاری خواننده است.
اگر ما نتوانیم دست کم در زمینه‍ی گفتگو و دیالوگ از خودمان صبر و شکیبایی نشان دهیم، چگونه خواهیم توانست در عرصه‍ی عمل و در برابر کسانی که حتی عمدا به پراکندن تخم دشمنی مشغول اند و در این کار نیز از اذهان و افراد ساده لوح سود می‌جویند، آرامش و متانت خود را حفظ کنیم.
دیگر این که آیا بهتر نیست پیش از نگارش نظرات خویش نگاهی به اغلاط نوشته‍ی خویش بیاندازیم و مثلا عین را به جای همزه ننشانیم و بدین ترتیب بی‌پایگی رأی خود را به نمایش نگذاریم!؟
۴۵٨٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱٣۹۱       

    از : نظر

عنوان : حیف است!
ذکر لغت "استاد" و "گرانقدر" برای عمله فاشیسم اسلامی درست نیست. او که با حمایت و هدایت حمله اوباش اسلامی به دانشگاهها باعث دستگیری و شکنجه و اعدام صدها و هزاران انسان ایرانی شد لایق آن نیست که نام استاد را به او داد.
عمله فاشیسم اسلامی اکنون که از قدرت رانده شده است امید دارد که بتواند با همان شیوه های سابق خود ماهیت نفرت انگیز خود را مخفی نگه دارد و باز با دشمنی و تخطعه آزادگان برای وجود پلید خود ارزشی بوجود آورد!
۴۵٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۱       

    از : نیلوفر بیضایی

عنوان : آفرین
دستتان درد نکند. واقعا لذت بردم از این قلم و از این توانایی استفاده از خرد و منطق و قوه ی استدلال در یک متن خواندنی.
۴۵٨۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣۹۱       

    از : سیمین الف

عنوان : یک سوال از خانم کمانگر
خانم کمانگر نمیدانم شما چه پیشینه ای دارید، اهل "ایمان" هستید و به خرافات مذهبی "اعتقاد" دارید یا خیر. اما، نوشته شما بسیار سوال بر انگیز است و امیدوارم که نوشته مرا بدون پیش داوری بخوانید وپاسخی دهید.
"ایمان" داشتن، همانا، قبول یک امری، یک ابده ای، و یا یک واقعه ای بدون حلاجی و بررسی و تحقیق. حال شما با توسل بکدام لغات نامه معتبر بر این هستید که میتوان در مورد "ایمان" به "نقد" نشست و آنهم از نوع "علمی" اش؟ یک فرد با ایمان بدون توسل به دلیل، منطق و خرد تنها از طریق الغا به یک امر موهومی "ایمان" میاورد و در راه آن "ایمان" آزادی دیگران را میستاند، از تحصیل و کار بازشان میدارد، بزندان و شکنجه دجارشان میکند و عاقبت آنها را "زجر کش" میکند و این دقیقا همانی است که استاد محبوب شما سروش (که از آوردن نام اصلی خودش هم واهمه دارد) ۳۰ سال تمام انجام داد و با ثروت غارت و چپاول کرده به کشور فساد و شیطانی آمریکا آمده و کماکان در راه "ایمانش" و قلع و قمع آزاده گان میکوشد. اگر در این مورد اطلاعی ندارید و در تاریکی نگهداشته شده اید (توسط استاد محبوب تان) به آرشیو همین سایت وزین اخبار روز مراجعه کنید تا خدمات استاد محبوب تان به "ایمان" اش آگاه شوید
شاد باشید
۴۵٨۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣۹۱       

    از : پرتو نوری علا

عنوان : پاسخی هوشمندانه و مستدل
سرکار خانم کمانگر
از خواندن نوشته شما به واقع لذت بردم. این اولین نوشته ای است که از شما خواندم و در دل، به پویائی اندیشه و نگاه شما به دقایق نوشته آقای سروش، تبریک گفتم. مطلب نقادانه شما در زبانی محکم، نو، روان، روشن (به خلاف نثر ملقلق و مثلن مسجع آقای سروش) به راحتی به خواننده منتقل شده و نکته گوئی های ظریف تان، فاش کننده بی استواری منطق نوشته آقای سروش است.
اندیشه تان همیشه روشن و قلمتان سبز بادا.
۴۵٨۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣۹۱       

    از : امینی

عنوان : نقد دین
دروود بر شما خانم کمانگر، نقد جالبی بود. دین سد راه دمکراتیزه شدن ایرانه، بدون نقد علمی دین هرگز به دمکراسی نخواهیم رسید، حداقل تاریخ صد ساله اخیر ایران این رو نشون داده، تمام حرکتهای ملی و سیاسی را دین به بی راهه کشانده، انقلاب مشروطه، جنبش دمکراسی خواهی دهه بیست هجری به رهبری دکتر مصدق و انقلاب سال ۵۷ نمونهای از این جنبشها هستند که دین آنها را تحت شعاع قرار داد، امروز هم دین در تارو پود جامعه ما تنیده شده، باید بدون ترس به میدان آمد و بدون توهین به هیچ کس و گروهی آن را به نقد کشاند. تا بعضی از روشنفکران ظاهری که دل در گرو دین دارند یک بار دیگر دین را در لباس دیگری به جامعه ما تحمیل نکنند. متاسفانه پارهای از افراد این روزها مشغول آرایش و پیاریش چهره دین هستند تا در فرصتی دیگر به شیوهای دیگر آن را در ایران حاکم بکنند. این است که وظیفه روشنفکران و نویسندگان روشنگری و اطلاع رسانی در این کورد است.
۴۵٨۵۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۱       

    از : رضا سالاری

عنوان : ‫زشتی کلمات کفر و کافر
‫آرزومندم ببینم سرانجام روزی و روزگاری آقای سروش هم آنچنان متحول و خوب و نیک و صادق شده ‫که کلمه ‫زشت و نکوهیده و سرتاپا ارتجاعی، با بار بسیار منفی و تفرقه افکنانه « کفر و کافر » را دیگر بکار نمی برد! وظیفه روشنگر و روشنفکر و نقاد و فیلسوف بدست آوردن دل مسلمانان و یا نامسلمانان نیست!

ایشان فکر میکنند ناباوران و بیدینان الزاماً دشمن ایشان و دین ایشان هستند، چون بیدین را با کافر یکی میانگارد و درنتیجه با قضاوت اسلامی خود اورا از حق و حقوقی مساوی با بادینان محروم میدارد. مهمتر اینکه با پیشداوری و بدبینی مغرضانه وغیر واقعی خود هر گونه نقد و طنز و تمسخر ناباورانه را به نوعی تئوری توطئه و تصفیه حساب ربط و هشدار میدهد که ‫ای مسلمانان بهوش و آماده باشید که دارند دینمان را از ما میگیرند و درنتیجه بنوعی با حکم ارتجاعی قصاص قبل از جنایت در دین خود بیعت میکند، و آموزه هایی دینی را که خود نقد میکرده دوباره ترویج و تبلیغ میکند.

مشکل سروش و دین نامه های سروش وابستگی ‫مطلق آنها به عناصر سست دینی و نگاه او به مسائل اجتماعی مدرن از منبع و زاویه تنگ دینش میباشد. او هنوز فکر میکند راه حل هر مسئله ای اجتماعی در عصر مدرن هم الزاماً باید از گذر دباغ خانه دین او عبور کند و مورد تحلیل ‫قرار گیرد.

جناب سروش همانطوریکه شما حق دارید الگوها و پیشینیان و بانیان و سردمداران تاریخ بی دینی و بیدینان را بیرحمانه نقد و لعن و مسخره کنید، بیدینان هم حق دارند بانیان تفکرات دینی شما را نقد و مسخره کنند. مگر کارتون کشیدن نوعی طنز و مسخره کردن نیست؟ شما چرا اجازه کارتون و طنز و تمسخر هدایت و شاملو ناباور را میدهید ولی کارتون پیشوایان دینی خودرا بر نمیتابید و آنها را جزء حوزه ممنوعه به حساب میاورید و توهین به خود؟ نجفی چه توهینی ‫به شخص شما و یا هر مسلمان حاضر و زنده ای کرده که باید اینچنین به دار و عقوبت کفرستیز سروش دچار شود؟
۴۵٨۴۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۱       

    از : makan

عنوان : ertebat ba shoma
dorood
khoobid shoma?
maghaleh besiyar jalebi neveshteh boodid
man mikhastam ba shoma ertebat begiram
behtash.makan@gmail.com
montazer tamas shoma hastam
pirooz bashid
bedroud
۴۵٨۴۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۱       

    از : امید

عنوان : آموزش نقد به« استاد»
دست مریزاد به شما خانم کمانگر ، براستی که به «استاد» درس نقد دادید .نکته اما این است که به نظر من آقای سروش هنوز شهامت بریدن بند ناف روحی اش را از مقدسات مذهبی که به آن باور مند است ندارد .هنوز فرسنگها با اِسپینوزا فیلسوف بزرگ که خود در عین دین باوری ناقد بزرگ سرچشمهِ مقدسات خود یعنی خدا نیز بود فاصله دارد.
با احترام امید
۴۵٨۴۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۱       

    از : باخته

عنوان : استاد روضه خوانی
"سروش حکم ارتداد خواننده ای را به گروهی از منتقدان دین تعمیم داده و همه را در یک دسته به نام "کافران" نام برده و در برابر مسلمانان قرار میدهد. "
استاد گرانقدر شما نامی از خوانند ه ا ی نبرده. سئوال مستقیم از استاد گرانقدر شما باید این باشد که آیا ایشان حکم ارتداد و یا کافر دانستن انسانها را قبول دارند یا نه؟ در همان مقاله از فئورباج ( Feurbach) در قرن ۱۹ اسمی بردند ولی ننوشتند که بخاطر انتشار کتابش وجود مسیحیت" Das Wesen des Christentums" از دانشگاه ارلانگن بیرون کردند و تا آخر عمر در دهی می زیسته. و اگر همین کتاب را در ایران منتشر می کردند سرش بدار رفته بود. البته فکر نکنم که استاد گرانقدر شما زبان آلمانی بلد باشند و یا این کتاب را خوانده باشند.
بعد از سقوط حکومت فاشیستی اسلامی کسی نه با عقاید دینداران و یا نا خدا باوران کاری ندارد. ایشان فقط بلدند مردم را بترسانند که "کافران" بعد از رفتن این رژیم با شما چنین و چنان می کنند.
ولی حد اقل باید در دادگاهی با استاد گرانقدر شما تصفیه حساب بخاطر عضویتش از طرف خمینی در شورای انقلاب فرهنگی که دانشگاهیان و دگر اندیشان را از دانشگا های ایران با زور اسلحه بیرون راندن تشکیل شود.
در خاتمه مقاله آقای مجید محمدی
"روضه‌خوانی برای مقدسات، بی قطره اشکی برای انسان‌ها" نوشته آقای مجید محمدی در رادیو فردا در رابطه با خواننده عزیز ما شاهین نجفی و کی به کی توهین می کند نوشته شده.
۴۵٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۱