"رنج همین پرنده" و چند سروده ی دیگر
اکبر ایل بیگی
•
رنج را چگونه باید نوشت
رنج همین پرنده که پای این درخت اوفتاده است
و چگونه باید گفت، سخت است
این همه پریدن، آوارگی
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۰ خرداد ۱٣۹۱ -
۹ ژوئن ۲۰۱۲
• رنج همین پرنده
رنج را چگونه باید نوشت
رنج همین پرنده که پای این درخت اوفتاده است
و چگونه باید گفت، سخت است
این همه پریدن، آوارگی
این همه رفتن
رفتن و رفتن
و باز نرسیدن
این همه چشم به راه دوختن
دوختن و دوختن
و باز ندیدن.
اکنون، خانم ها و آقایان!
او خسته است
و خاک آرامگاهی ست برای خستگان
او بال شکسته است
و خاک پناهگاهی ست برای بال شکستگان.
اکنون...
نگاه کنید!
پرنده باز می خواند:
های آسمان،
تو را دوباره فتح خواهم کرد
با بال های شکسته ام.
• آنکه می رود
بیهوده دل به ماندن سپرده ام،
می گوید و دور می شود
بر راهی قرمز و اندکی سپید
و کمی سبز از برگ های بهاری.
آنکه می رود
می ماند،
فکر می کنم.
• مثل دو سیب
تو را دوست می دارم
هر چند عشق فراتر از این حرف هاست
و حرف های دیگر که در هوا گم شد
از پس که از های و هوی مرگ خفه بود.
حالا دوباره بخوان
تو را دوست می دارم
شاید که حرف های گم شده پیدا شود.
می گوید: ها
ما تازه از درخت افتاده بودیم
مثل دو سیب تازه رسیده بودیم به تازگی
به رقص پوست روی پوست
تازه....
و باز گم می شود صدایش در بغض.
• کلاس فلسفه، پاریس ۱۷٨۹
روحانیت بچه ها
پای راست
و اشرافیت پای چپ خداست
و دیگران همه
بند و کفش این دو پای اند.
معلم این را از پاپ شنیده بود
و پاپ در خواب
از پسر خدایش
عیسی.
|