فراخوان سازمانهای مبارز طبقهُ کارگر اروپا خطاب به سندیکاها و سندیکالیست های اروپائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۰ خرداد ۱٣۹۱ -  ۱۹ ژوئن ۲۰۱۲


فراخوان سازمانهای مبارز طبقهُ کارگر اروپا (PAME یونان، CGTP پرتغال، USB ایتالیا، PEO قبرس، CSU اسپانیا) خطاب به سندیکاها و سندیکالیست های اروپائی

همکاران گرامی،
ما در حال گذر از مسیرهای مبارزاتی می باشیم . مشخصه‍ی کلی و عمومیت یافته‍ی بحران سرمایه‍ی داری ، رشد وگسترش آن در یونان ، پرتغال ، ایرلند و در تمام کشورهای اروپائی ، بیش از هر زمان دیگر شعار « پرولتاریای تمام کشورها متحد شوید » را به سمع می رساند . به دلیل این گسترش در پهنه‍ی اتحادیه‍ی اروپا ، وظایف بس مهم و جدیدی برای مراحل آتی ، خود را به جنبش سندیکایی و مردمی عرضه می نمایند .
تعمیق بحران سرمایه داری ، همچنین بن بستهای درون نمایندگان سیاسی نظام سرمایه اوضاع را به تشدید تهاجم و تجاوز بر علیه طبقه‍ی کارگر و جنبش آن سوق میدهد . رقابت بین امپریالیستی میان دولتها و بین احزاب پول سالاران تیزتر می شود و موج تازه‍ی حملات ، ضربات جدید به دستمزدها و محدودیتهای حقوق و هزینه های اجتماعی برعلیه‍ی مردم که تحت عنوان « کاهش کسری بودجه و کاهش بدهی دولت » اعمال می شود ، وجودِ نیروی کار و کارگران ارزان را فراهم کرده و زمینه های تازه‍ی عملکردِ شرکتهای فراملی را تضمین مینماید . تروئیکا (اتحادیه‍ی اروپا – صندوق بین المللی پول – بانک مرکزی اروپا ) از طریق طبقه‍ی بورژوازی هر کشور و نمایندگان سیاسی آنها ، قوانین کار ، حقوق اجتماعی و دست آوردهای کارگران را منسوخ کرده و به حاکمیت ملی آن کشور نفوذ می نمایند ، و این عملکرد بر طبق «پیمان نامه برای یورو» تحکیم و تصویب گردیده است .
در عرصه‍ی تجربیات طبقه‍ی کارگر و اقشار مردمی ، نقش اتحادیه‍ی اروپا همچون «دسته‍ی سگان شکاری» و بمثابه‍ی ستمگر طبقه‍ی کارگر و مردم ظاهر میشود . افسانه های پول سالاران و طرفداران آنها که بر طبق آن اتحادیه‍ی اروپا « یک اتحادیه‍ی همبسته و پناهگاهی برای مردم اروپا خواهد بود.»، فرو ریخته اند . بحران سرمایه داری در منطقه‍ی یورو در حال تعمیق است ، شرایط در ایالات متحده میرود که بیش از پیش ارتجاعی شود و کارگران اگر برنخیزند می روند که در شرایط فقر شدید و فلاکت زندگی بکنند .
ما که بواسطه‍ی تجربیات ویژه‍ی خود و از طریق واقعیات کنونی آگاهی یافته ایم ، بایستی دروغهای حاکمیت ثروتمند و نمایندگان سیاسی آنها را که مطابق آن "بحران از قوانین کارگران یا از مدیریت غلط ناشی شده است" را باور نکنیم . ما بحران بدهی نداریم . علت بحران یک مشکل اساسی و کلیدی می باشد . چون بروز آن بسته به علت میباشد ، می گویند علت آن مدیریت بد ، رسوایی های مالی ، سیستم مالی بین المللی ، سوداگران (سفته بازان ) ، بچه میلیاردرها و غیره است .
لیبرالها ، سوسیال دموکراتها و اپورتونیستها سعی در فریفتن و سردرگم کردن کارگران دارند . بحران آنطور که احزاب امپریالیستی و بورژوازی و برخی رهبران سندیکاها سعی در عرضه‍ی آن دارند ، نتیجه‍ی عدم توازن رشد سرمایه داری نیست . بلکه آن حاصل رشد خود سرمایه داری است . بحرانی است ناشی از سرمایه داری و از طریق سودهای عظیم سرمایه‍ی بزرگ و انباشت آن از یکطرف ، و تشدید استثمار نیروی کار از طرفِ دیگر ناشی گردیده است . سرمایه داری سیستمی پوسیده و منسوخ بوده و نمی تواند اصلاح و تعدیل گردد . تا زمانیکه سرمایه داری وجود داشته باشد همواره سبب بیکاری ، گرسنگی ، جنگ ، استثمار وحشیانه و ظلم و ستم به طبقه‍ی کارگر و اقشار مردم خواهد گردید .
ما با یک تهاجم عمومیت یافته که زندگی و شرایط کار ما را به شرایط قرن گذشته برمیگرداند ، مواجهیم . شرایط کنونی تنها به طبقه‍ی کارگر کشورهای معینی مربوط نمی شود . این طوفانِ اقدامات ضدمردمی همه جا توسط اتحادیه‍ی اروپا ، صندوق بین المللی پول ، بانک مرکزی اروپا ، از طریق دولتهای لیبرال و سوسیال دموکرات و ائتلاف گسترده‍ی آنها ، خواه شکل "راست میانه" خواه شکل "چپ میانه" (آلمان ، ایتالیا ، یونان) ، منتشر شده . که این نوع دولتهای اخیر که به نیازهای مدرن سرمایه داری جواب می دهند ، عموماً مانند یونان حتی مورد حمایت ناسیونالیستها هم می باشند .
زندگی و تجربه ، خود بوضوح نشان می دهد که در اتحادیه‍ی اروپای وابسته به شرکتهای فراملی ، هیچ راه حلی به سود مردم وجود ندارد ، و براندازی قدرت شرکتهای فراملی و رهایی از تعهدات سازمانهای امپریالیستی ضرورتی مبرم است .
رهبری کنفدراسیون سندیکاهای اروپا ( CES ) ، در ایجادِ وضعیت کنونی زندگی ما ، و به همان اندازه در تباهی و تنزل زندگی طبقه‍ی کارگر اروپا ، مسئولیت بزرگی دارد . این کنفدراسیون مسئولیت سنگین خلع سلاح جنبش کارگری توسط سیاستِ سازش با سرمایه و توسط سیاست همکاری خیانت آمیزِ طبقه‍ی کارگر با کارفرمایان و سازمانهای امپریالیستی را بر عهده دارد . در طی «مذاکره‍ی اجتماعی» ، رهبری CES از سیاستِ «رقابت سرمایه داری» ، پخش و ترویج توهم و سردرگمی در مبارزه‍ی کارگری حمایت کردند . اغلب این رهبران سندیکایی ، کاهش دستمزدها را به نام بحران قبول کرده و توضیح میدهند . اغلب ، آنها با خط مشی که از اخراجهای برخی کارگران برای نجات دیگران حمایت می کند ، موافق میباشند . اینها کسانی هستند که به اَشکال انعطاف پذیر روابط کار یا شکلِ ساعت کارِ انعطاف پذیر ، با عنوان « تعیین محدودیت بیکاری » ، «بلی» می گویند . آنها روحیه‍ی یاس و شکست پذیری را پرورش میدهند . منطقی که به منافع سرمایه خدمت میکند . ایجاد ناامیدی و سرخوردگی نموده ، جنبش سندیکایی را تحت تاٌثیر منفی قرار داده و سندیکاها را سردرگم و فلج میکند . جنبش سندیکایی در اروپا و هر جای دنیا ، بدون توافق و مصالحه با جنبش سندیکایی طبقاتی نمی تواند امید بازسازی داشته باشد . تقویتِ جنبش سندیکایی طبقاتی در اروپا اجازه خواهد داد که مقاومت در برابر سرمایه داری و سیاستهای ضد کارگری تقویت شده و این جنبش خواهد توانست برای قانون کار و حقوق اجتماعی ، اساس توسعه ای را بمنظور پاسخ به نیازهای طبقه‍ی کارگر و اقشار مردمی پایه ریزی نماید .
امروز برای فعال شدن نیروهای کارگری و مردمی در مقابل ائتلاف ضد کارگری سرمایه داری ، برای سازماندهی بی وقفه‍ی آنها در همه‍ی محلهای کار ، تمام بخشها و کلیه‍ی محلات کارگری و مردمی ، نیاز فوری وجود دارد . ما بیشتر از قبل به هماهنگی و رهبری طبقه‍ی کارگر و به یک جنبش سندیکایی با جهت گیری طبقاتی در سطح ملی و بین المللی بمنظورِ ارتقاء بیشتر اشکال مبارزه ، جهت غلبه بر طرفداران نظام سرمایه نیازمندیم . شعار « سازماندهی ضدحمله » شعار بجا و صحیحی جهت طرح است و بایستی به مرحله‍ی اجرا درآید .
ملتها ، تسلیم نشویم ! بپا خیزیم !
امروز تشدید مبارزه‍ی طبقاتی بمنظور ایجاد موانع بر سر راه اقدامات بدتر و شدید تری که در راهند ، برای توقف طرحهای ضد کارگری و آماده سازی جنبش کارگری به ضدحمله ای که نتیجه‍ی آن دستیلبی به هدفِ سرنگونی قدرت شرکتهای فراملی خواهد بود ، ضروری است .
سندیکاها موظفند مرکز یک مبارزه‍ی توده ای گردیده و جنبش مقاومت توده ای برای انسدادِ بکارگیری تدابیر و اقدامات ضد کارگری را پایه گذاری نمایند . بمنظور تقویت سازماندهی درمحیط های کار ، تشکیل کمیته ها در دل شرکتها ، کارخانجات و محلات ، کمک مهمی بشمار می رود .
ما باید بحث و مذاکره در این مورد را که " به چه نوع جنبش ، به چه نوع وحدت و ائتلاف و به چه نوع چشم انداز و افقی   نیاز داریم " ، تقویت نمائیم . پیش بینی این امر لازم است ، چرا که آن بواسطه‍ی محرومیت هایی که از مشکلات و سختی های مبارزات پیش خواهند آمد ، بیشتر به ما ربط پیدا می کند . ما به یک جنبش بر علیه‍ی کارفرمایان سرمایه دار نیازمندیم ، به جنبشی مستقل از سندیکالیستهای دولتی و طرفدار کارفرما که نه تنها بخاطر اصلاحات محدود ، بلکه بخاطر تمام نیازهای طبقه‍ی کارگر و برای سرنگونی و براندازی مناسبات استثماری ، مبارزه نماید . ما به جنبشی سازماندهی شده ، همراه با ریشه های عمیق در سطح اماکن کار ، پیش از هر چیز در بُعدِ تولید و کارخانجات ، نیاز داریم . ما به جنبشی که حامی اتحاد کارگران با دهقانان ، استقلال طلبان ، جوانان ، زنان و دانشجویان بوده و این اتحاد را شکل خواهد داد ، نیازمندیم . به جنبشی انترناسیونالیست که برای اهداف مشابه در هر کشور مبارزه کند .
یک چنین جنبشی توانایی موفقیت آمیز دفع حملات شرکتهای فراملی و نمایندگان سیاسی آنها را خواهد داشت و در حدی خواهد بود که بتواند یک نقش سرپرستی درمبارزه برای سرنگونی قدرت موجود و برقراری حاکمیت مردمی را که بنیادهای ارضاء نیازهای مردمی را بنا خواهد کرد ، بر عهده بگیرد .
ما برای ایجاد پیش شرط مورد نظر جهت برآورد خواستهای طبقه‍ی کارگر مبارزه می کنیم ، مطالبه میکنیم و وارد عمل میشویم . از طریق یک خط مشی مبارزاتی که اجازه‍ی سازماندهی مقاومت ، کسب حقوق جدید ، رشد و گسترش مبارزه‍ی مشترک و ایجاد اتحاد بین طبقه‍ی کارگر با دهقانان و استقلال طلبان را میدهد ، موضوع تغییر تا سطح حکومت و اقتصاد در دستور روز قرار خواهد گرفت . تغییرات ، طبقه‍ی کارگر را از سلطه‍ی استثمار رها کرده و راه رشد و توسعه را مطابق رفاه‍ی خانواده های کارگری و مردمی ، ترسیم و تشریح خواهد کرد .
برای هدایت و رساندن تحولات به این هدف نیرویی کارگری و مردمی لازم است که منافع اکثریت مردم را عرضه کند .
از نقطه نظر جنبشهای مبارزاتی طبقه‍ی کارگر ، مبارزات روزمره به همدیگر وابسته اند .
جز این نیست ، غیر از این ما در نیمه راه متوقف خواهیم شد واین اهمیت بزرگی برای جنبش مبارزاتی دارد . هدف ما کمک به طبقه‍ی کارگر اروپا جهت درک این است که "آینده‍ی ما سرمایه داری نیست" .
بر این اساس ما ارزیابی می کنیم که امروز بیشتر از قبل به اجتماع نیروها جهت اهداف ذیل نیازمندیم :
• یک هماهنگی مبارزاتی – سندیکایی در هر بخش .
• مبارزات طبقاتی یکپارچه و مشترک با اهداف مشترک .
• تقویت همبستگی انترناسیونالیستی در تمام کشورها .

منبع : سایت جبهه‍ی سندیکایی طبقاتی اروپا (FSC)*
برگردان : ح – امید

   * توضیح: جبهه‍ی سندیکایی طبقاتی (FSC) توسط مبارزان سندیکایی CES(کنفدراسیون سندیکاهای اروپا) و CGT(کنفدراسیون عمومی کار فرانسه) تاسیس شده است . این جبهه‍ی سندیکایی عضو فدراسیون جهانی سندیکاها (WFTU) گردیده و تعدادی از سندیکاهای CGT را نیز به WFTU ملحق نموده است.