سروِ سبزوار
برای سعید سلطانپور


جهان آزاد


• تشریف واژه هایم
بر سروِ سبزوار چه کوتاه است
بالایِ این درختِ تناور
در خوابِ هیچ سایه، نمی گنجد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣۱ خرداد ۱٣۹۱ -  ۲۰ ژوئن ۲۰۱۲


 
 تشریف واژه هایم
بر سروِ سبزوار چه کوتاه است
بالایِ این درختِ تناور
در خوابِ هیچ سایه، نمی گنجد
و هیچ واژه ای
وصفش نمی کند!

خوالسته ای مرکٌبِ طاووسی
می خواهم
با لیقه ی پرندین
و یک قلم ز شاخ گل سرخ!

امشب به سوی" غزنین"
می رانم:
شهر شکوهمند سلاطین،
شاید مرکٌبِ قلمِ بیهقی هنوز
در غرفه های مسجد بهرامشاه،
یا خانه های " ناور" پیدا شود.

راه "هرات" خاکی و نا امن است
و " قندهار" نیز بهشت حرامیان.
هر چند گزمه ها همه بیدارند
اما چه باک، باز خطر می کنم
از " پاز" و "شادیاخ" گذر می گنم
وز شهربند خاکی " ترشیز"،
تا باغ های خٌرم " گردیز"
می کوبم،
شاید در این سفر
دستارِ پاره ی حسنک را نیز
در کوچه های "غزنین"
پیدا کنم!

از سال تازیانه،
در بیهق و کلیدر و ریوند
آلاله ها همه دلخون
روییدند
و بیدها همه مجنون
و هیچ سرو در اکناف سبزوار نرویید
که سر بدار نرویید!

در مقطع بهار
نام خجسته ات را
با شاخه ی گل سرخ
و رشحه ی مرکٌب طاووسی
در باغ می نویسم
بهار در کلماتم،
گل می کند سعید!

اول تیر سال نود