از «لحظه های زیبا» تا «حافظه ی روشن گل»
(هفت شعر کوتاه)
عسگر آهنین
•
در ذهن من بارانی از تصویر بارید
زیباترین ها را سوا کردم
گلواژه ها را برگزیدم
(شامگاهی)
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
٣ تير ۱٣۹۱ -
۲٣ ژوئن ۲۰۱۲
• لحظههای زیبا
چه لحظههای مشترک زیبایی
در خوابهای دم صبح با تو دارم
باید از این پرنده ی خوشخوان پشت پنجره
خواهش کنم که عاشقانه ی خود را
با خواب بامدادی من همنوا کند.
۲۱ مه ۲۰۱۲
• گل و سایه
در مه گلی شکفته نخواهد شد
من باورم به این توهّم زیبا شکسته است
تا کی به جستجوی گل گمشده ای، باید
در این جهان مه آلوده شناور شد؟
تنها در آفتاب گلی باز میشود
تنها در آفتاب گل و ُ سایه با همند.
۲۹ مه ۲۰۱۲
• شامگاهی
در ذهن من بارانی از تصویر بارید
زیباترین ها را سوا کردم
گلواژه ها را برگزیدم
همراه با رنگین کمان شامگاهی
در چشم اندازت رها کردم
تا آنچه می بینی، مبادا، ابرهای تیره باشند.
۲ ژوئن ۲۰۱۲
• گلدوزی
گلدوزی ستارههای طلایی
بر پرده های آبی
تنها برای دلخوشی بی ستارگان است
ترجیح میدهم به تماشای ابر ها بنشینم
همراه ترکش ناگاه بغض هوا منفجر شوم.
۶ ژوئن ۲۰۱۲
• کابوس یا رویا
آشوب دریای درون
،آرامش دریاچه ی آبی
در آگهی های جهانگردی
،همبسترم امشب که خواهد بود
کابوس یا رویا؟
۱۴ ژوئن ۲۰۱۲
• پیشواز و بدرقه
با هم به پیشواز آفتاب رفتیم
با هم به بدرقه ی آفتاب رسیدیم
جای گلایه نیست
زیرا که ساحل آبی، هنوز هم
در انتظار گام های من و توست.
۱۷ ژوئن ۲۰۱۲
• حافظه ی روشن گل
ابر ها باز به راه افتادند
نکند تیره شود ذهن زلالی، که در آن
لجظه ای پیش، زنی چهره ی خود را می دید؟
نکند خاطره ی رقص گل سرخ در این آینه از یاد رود؟
آفتاب آمد و ُ گل حافظهاش روشن شد.
۲۲ ژوئن ۲۰۱۲
|