خصوصی سازی اسلام


حمید آقایی


• قران یک مجموعه بهم پیوسته و ارائه دهنده راه و روش زندگی در تمامی ابعاد حیات انسانی است و همانطور که تاریخ گواه است هیچگاه تفکیک آیات عاری از خشونت از آیات دیگر امکان پذیر نبوده است، بدلیل انتساب آن به وحی و کلام خدا ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۹ تير ۱٣۹۱ -  ۲۹ ژوئن ۲۰۱۲


یکی از موضوعات محوری در بحثهای مربوط به سکولاریزم و عرفی شدن سیاست واداره امور جامعه، ضرورت خصوصی شدن مذهب ومحدود ماندن اعتقادات مذهبی در حوزه مسائل فردی و تاکید بر جدایی بین دین و دولت و بطور کلی امورعمومی جوامع انسانی است. در این رابطه از نظامهای سکولار در کشورهای اروپای غربی و حتی از کشور ترکیه بعنوان نمونه های نسبتا موفق نام برده میشود.
اما آیا این نمونه ها و تجربیات برای اثبات اینکه مذهب اسلام نیز میتواند به حوزه فردی محدود بماند کافی هستند؟ و آیا بر این مبنا میتوان ادعا کرد که مذهب اسلام یک دین معمولی است و برای تنظیم رابطه بین خدا و انسان آمده است و بنابراین توانایی و ظرفیت آنرا دارد که در حوزه فردی و خصوصی باقی بماند؟
تفاوت اساسی بین مسیحیتِ پس از رنسانس با اسلام و نیز تفاوت های بنیادی بین ئظامهای سکولار در اروپای غربی با دولتهای به اصطلاح سکولار مانند ترکیه ونیز تلاشهای حکومت پهلوی برای تحقق یک نظام سکولار نشان از آن دارند که پاسخ به سوالات فوق منفی است ومذهب اسلام را نمی توان به حوزه خصوصی و فردی محدود کرد.
تحولات بنیادی در مسیحیتِ پس از رنسانس و گسترش اندیشه و فرهنگ لیبرالیستی، نسبیت گرا وامانیستی از پیش زمینه ها و مقدمات بسیارمهم برای تحقق تدریجی و البته از پایین سکولاریزم در اروپای غربی بوده اند. در حالیکه سکولاریزم در ترکیه، ایران زمان پهلوی و برخی از کشورهای عربی، از بالا و با اعمال سیاست های خشن و سرکوبگر و بدون کوچکترین تحول بنیادی در اسلام و اعتقادات مذهبی مسلمانان صورت گرفته است.
اندیشه‍ی سکولار و عرفگرا و اصول و بنیادهای نظریه‍ی "زندگی و ارتباطات عاری از خشونت"
(Nonviolent Life and Communication) در یک پیوند ارگانیک و تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند، بگونه ای که سکولاریزم واقعی بدون اعتقاد به اصول "زندگی و مبادلات عاری از خشونت" و بتبع آن بدون بکار گیری روشهای عاری از خشونت امکان ناپذیر است.
انسان و نیازهایش و پذیرش و درک این نیازها از محورها و موضوعات اصلی بحثهای مربوط به "زندگی و ارتباطات عاری از خشونت" میباشند. درنظریات و تئوریهای مربوط به "زندگی و روشهای عاری از خشونت" بر خودآگاهی و توجه دقیق به چهار موضوع مهم تاکید شده است: آگاهی بر آنچه که ما از محیط پیرامون خود دریافت میکنیم و جدی گرفتن این آگاهی؛ خودآگاهی و توجه به احساسی که ناشی از این دریافت به ما دست میدهد؛ خودآگاهی به آنچه که ما شخصا به آن نیاز داریم و بیان و آشکار کردن آن؛ و سرانجام خودآگاهی به آنچه که ما واقعا میخواهیم داشته باشیم تا زندگیمان را بارورتر کنیم. در تمامی این چهار اصل به موضوع "فرد انسان و نیازهایش" توجه شده است. بعبارت دیگر روش و اندیشه عاری از خشونت تنها بر مبنای اومانیسم و اصالت وجود و فردیت انسان قابل توجیه و تفسیرمیباشد.
در مذهب اسلام اما از همان ابتدای شهادت گفتن و تسلیم شدن در برابر خواست خداوند (مسلمان کسی است که تسلیم شده است) و سپس با اعلام اینکه هیچ الهی جز الله وجود ندارد (و نمیتواند وجود داشته باشد)، پایه و مبنای کار بر روشهای خوشونت آمیز، قهری و استبدادی گذاشته میشود. بر خلاف انجیل که یک کتاب و نوشته از زندگی مسیح و پیامهایش است، قران بعنوان یک ادعا و یک پدیده مستقل که حقوق خاص خود را دارد (و بقول برخی از متفکرین و فلاسفه مسلمان آینه ای است از نظام هستی)، شناخته میشود. پدیده ای که قرنها ثابت مانده و همواره حقیقت مطلق را که برای تمام زمانها و همه انسانها صادق است ارائه نموده است. از این نظر قران میبایست بصورت یک مجموعه‍ی واحد و بهم پیوسته پذیرفته و خوانده شود و به این دلیل که جزء جزء حروف و کلمات آن از جانب خداوند نازل شده است غیر قابل تغییر می باشد. سرانجام اینکه قران راه ارتباطی یک طرفه بین خدا و بندگانش است و پذیرش کلام آن نه برمبنای علم و استدلال بلکه بر پایه ایمان و اعتقاد استوار است.
به همین دلیل است که از بنظر من راه و مسیر اسلام از همان ابتدای امر با راه و مسیر "زندگی و روشهای عاری از خشونت" جدا میشود. در اندیشه و روشهای عاری از خشونت مبنا و اصل بر روابط دو طرفه، متقابل و حقوق برابرانسانهایی است که در دو سوی این روابط قرار دارند میباشد. یکی دیگر از اصول زندگی عاری از خشونت پذیرش نسبیت و خطا و آمادگی بر پذیرش دو طرفه‍ی انتقادها و طرح آزادانه ایراد ها و اشکالات دو طرف در تمام مبادلات انسانی است. اما به این دلیل که قران یک مجموعه واحد و ارگانیک و به هم پیوسته است نمیتوان هیچگونه انتقادی و ایرادی حتی به یک جزء کوچک آن وارد کرد. و در واقع که اینچنین است، مسلمان یعنی کسی که تسلیم شده است و اساسا موضوع و هدف تربیت و هدایت توسط یک قدرت برتر، مطلق و آسمانی میباشد.
البته مسلمانان صلح جو و آرامش طلب که در صداقتشان هیچ شکی نیست، همواره به آیات صلح آمیز و پند و اندرزهای خوب و دعوت به صلح و آرامش برخی از آیات (بویژه آیات مکی) اشاره میکنند و این آیات را نشانه ای از غیر خشونت آمیز بودن قران میدانند، و یا با اتکای این گفته که هیچ اکراهی در پذیرش اسلام وجود ندارد، دین اسلام را دارای این ظرفیت میدانند که در حوزه اعتقادات فردی بتواند باقی بماند.
اما واقعیت این است که قران یک مجموعه بهم پیوسته و ارائه دهنده راه و روش زندگی در تمامی ابعاد حیات انسانی است و همانطور که تاریخ گواه است هیچگاه تفکیک آیات عاری از خشونت از آیات دیگر امکان پذیر نبوده است، بدلیل انتساب آن به وحی و کلام خدا. تجربه حکومت های دینی و مذهبی نیز نشان میدهد که زمانی که قدرت سیاسی در دست مذهبییون فرار گرفته است تلاش بر اجرای بی کم و کاست شرایع دین شده است و نه بخشی از آن.
همانطور که تلاش خصوصی سازی مذهب اسلام تا کنون ناموفق مانده، کوشش حل تضاد بین ایمان و دانش نیز تا کنون به نتیجه نرسیده است و حتی منجر به این گردیده که دو حوزه دانش و ایمان از یکدیگر جدا شوند هریک نقش خاصی را بخود اختصاص دهند.
ایمان همانطور که در انجیل آمده "بنیادی را برای آنچه که ما امیدوار آن هستیم و آرزوی آن داریم بنا می نهد و ما را قانع به آنچیزی میکند که توانای دیدن آنرا نداریم". بعبارت دیگر ایمان رابطه ای مستقیم با امید و نیاز به یک امر اطمینان بخش برای آنچه که دیدنی نیست پیدا میکند. اما در زندگی روزمره ما انسانها، تمامی اتفاقات ، تصمیمگیریها و اعمال ما پارامترهایی از عدم تعیین و نسبیت در بر دارند و ما هیچگاه با اطمینان صد در صد وارد مرحله تصمیم گیری و اقدام نمیشویم. در عین حال اما وقتی از ما توضیح خواسته شود میگوییم که من اطمینان دارم که این تصمیم و این راه راه درستی است. این گفته نیز نوعی از ایمان است و به انسان این آرامش را میدهد که به راه خود و اجرای تصمیمش ادامه دهد.
در واقع ایمان و اطمینان همان نقشی را پیدا میکند که انجیل تعریف کرده است. من ایمان به خدایی دارم که دیده نمیشود چون امیدوارم که او وجود داشته باشد و مایه اطمینان خاطر من باشد. بنابراین ایمان به وجود او نه بخاطر وجود واقعی او بلکه بدلیل امید من به وجود و واقعیت او است چون من به او احتیاج دارم. اما اگر کمی دقت کنیم همین پروسه را ما در زمینه های بسیار معمولی هم طی میکنیم. برای مثال دلمان میخواهد که آخر هفته به کوه و دشت برویم و پیش بینی هوا شناسی میگوید که هوا خوب خواهد بود. بنابراین با اطمینان خاطر برنامه اخر هفته را ترتیب میدهیم. اما اگر از ما پرسیده شود که واقعا مطمئن هستیم که هوا خوب خواهد بود؟ در پاسخ خواهیم گفت که بر اساس پیش بینی ها آری و اگر مجددا پرسیده شود که آیا واقعا هوا خوب خواهد بود؟! خواهیم گفت: بله امیدوارم که خوب بماند.
بنظرمن پروسه ای که ما برای دست یابی به یقین و ایمان برمبنای آنچه که میدانیم (ویا آنچه که نمیدانیم) و در عین حال آرزو میکنیم که خواسته ما تحقق یابد، به همین سادگی است وبه همین سادگی نیز قابل مقایسه به ایمان به خدا است. به همین خاطر نیزدر گذشته این گسل عمیق بین ایمان و دانش وجود نداشته است. ایمان و یقین دست در دست علم و دانش از یک سو پاسخگوی ندانسته های انسان بوده و از سوی دیگر آرامش بخش او و امید دهنده او برای اقدام کردن، زندگی کردن و جستجوی بیشتر بوده اند
به گواه تاریخ تنها در سده های اخیر و بویژه پس از ارائه نظریه تکامل توسط داروین و نفی ضرورت خدا برای این جهان راه ایمان و راه دانش بطور کلی از یکدیگر جدا میشوند و حتی در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. و هریک بگونه ای افراطی، دیگری را نفی و یا پای آنرا برای حل سوالات فلسفی و بنیادی انسان لنگ میپندارد.
باز گردم به موضوع مورد نظر این یادداشت: خصوصی سازی اسلام. این امر تنها زمانی میتواند بطور واقعی تحقق پذیرد که مسلمانان جرات انرا داشته باشند که قران را به نقد بکشند و صفت وحیانی بودن آنرا از این کتاب حذف کنند. آنچه را که پیامبر اسلام در ابتدای آغاز اسلام در مکه اعلام کرد را از آنچه که او پس از استقرار در مدینه اجرا کرد تفکیک کنند و مانند انجیل مسیح که از دو عهد قدیم و جدید تشکیل شده است از آن دو عهد مدینه و مکه استخراج کنند. و همانطور که فردریش نیچه گفته است "ایمان در واقع خواست ما برای نداستن حقیقت است" تلاش بر حل تضاد غیر واقعی بین ایمان و دانش داشته باشیم و به مسلمانان بیاموزیم که دانستن حقیقت لازمه ایمان و اطمینان خاطر است.
شاید بتوان بدین طریق مذهب اسلام را زمینی تر و انسانی تر و غیر خشونت آمیز تر کرد و راه خصوصی سازی دین را در ایران و کشورهای مسلمان باز نمود.