مشروطه در دو گام
آغاز و انجام انقلاب مشروطیت


ف. مسعودی


• انقلاب مشروطه از دو مرحله و دو شیوه مبارزه و دو هدف متفاوت گذر کرده. به طور فشرده می توان چنین نتیجه گرفت که مرحله نخست به علت فشارهای خارجی، بیشتر استعمار ستیز و مرحله دوم بیشتر دمکراتیک بود که طبیعتا دیدگاه ها و رهبران مرحله نخست نمی توانستند در مرحله دوم نیز همچنان پرچم دار مبارزه مشروطه خواهان باشند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ مرداد ۱٣٨۵ -  ٣۰ ژوئيه ۲۰۰۶


رویدادهایی که منجر به وقوع انقلاب مشروطه در ایران گردید هریک فصل مشبعی از تاریخ مبارزات و رشد و پیشرفت مردم ایران است که نیازمند بررسی و پژوهش های مستقلی می باشد.
  انقلاب مشروطیت ایران که از سال های دورتر یعنی در دوران مبارزات امیرکبیر که با شناخت نیازهای واقعی و درونی کشور دست به بازسازی و نوسازی در صنعت و اداره کشور زده بود آغاز شده بود در دوران تحریم تنباکو و سایر رویدادها تحول یافت و وارد عرصه های جدی تری گردید. با مطالعه و بررسی این رویدادها در می یابیم انقلاب مشروطه از دو مرحله و دو شیوه مبارزه و دو هدف متفاوت گذر کرده. به طور فشرده می توان چنین نتیجه گرفت که مرحله نخست به علت فشارهای خارجی و بیشتر استعمار ستیز و مرحله دوم بیشتر دمکراتیک بود. که طبیعتا دیدگاه ها و رهبران مرحله نخست نمی توانستند در مرحله دوم نیز همچنان پرچم دار مبارزه مشروطه خواهان باشند.
 
مرحله نخست:
این مرحله از انقلاب مشروطیت در اثر شدت و حدت مداخلات استعمارگران انگلیسی، بلژیکی ، آلمانی، روسی و عثمانی بیشتر رنگ و بوی استعمار ستیزی داشت. نمونه های آن را می توان در تحریم تنباکو، تحریم بانک شاهی پس از تظاهرات   مردم علیه آن، مخالفت با نوز بلژیکی و دیگر هموطن نوز یعنی پریم که مسئول گمرک آذربایجان بود، تظاهرات علیه قرارداد رژی، و موارد دیگر یافت. در این مرحله   که از لحاظ فکری زیر تاثیر افکار لیبرالی ملکم خان رهبر "سازمان آدمیت" قرار داشت مبارزه مشروطه خواهان بیشتر به رهبری بازرگانان و شمار محدودی از مردم تهران و چند شهر بزرگ ظهور کرده و به صورت بست نشینی، گله و شکایت جریان داشت. این مرحله از انقلاب مشروطه را که با عقب نشینی مظفرالدین شاه و توشیح قانون مشروطه پایان یافت می توان مورد حمایت و پشتیبانی انگلیس خواند. دلایل این ادعا را می توان در چند مورد جست از جمله مهمترین آن ها رقابت شدید انگلیس با روسیه تزاری و دربار دست نشانده روسیه بود. البته به هیچ عنوان نمی توان و نباید علت اصلی رویدادهای انقلاب مشروطه را به دخالت ها و تحریکات بیگانگان منحصر نمود. بلکه تشدید ستم فئودال ها و ایلخانان رژیم مطلقه، تجاوزات بی بند و بار اشراف و منصب داران قجر به تمام ابعاد زندگی مردم، اختلافات درونی و دعاوی متناقض شاهزادگان قاجار (مانند دعوای ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه و والی اصفهان برای نیل به سلطنت) قحطی، همه گیری بیماری های واگیردار و البته تاثیر وقوع انقلاب ۱۹۰۵ روسیه که اخبار و افکار سلسله جنبانان آن عمدتا از طریق کارگران شاغل در تاسیسات نفت باکو و از طریق سازمان همت در میان ایرانیان پخش می شد همه به نوعی در شکستن یخ سکوت شب قطبی ایران آن روز موثر بود.
با عقب نشینی مظفرالدین شاه و تنظیم قانون انتخابات و سپس تشکیل مجلس و توشیح قانون اساسی و متمم آن توسط شاه، مشروطه خواهان و رهبران آن با خوش خیالی گمان می کردند انقلاب به اهداف خود دست یافته و به سر منزل مقصود رسیده است.
استعمار گران انگلیسی که تا این زمان منافع خود را در حمایت از مشروطه می دیدند از ترس سرایت انقلاب به هند از یک سو و از سوی دیگر گسترش روز افزون نفوذ آلمان در اروپا در عمل با روسیه تزاری برای تقسیم ایران و سرکوب مشروطه کنار آمدند. ضمن این که انگلیس با سرنگونی دولت دست نشانده روسیه در ایران ضربات کاری به نفوذ روسیه در دربار ایران زده و از این بابت آسوده خاطر شده بود. با تغییراتی که در موزانه قوا در داخل و خارج از ایران و در اروپا در حال روی دادن بود تغییراتی در مناسبات روس و انگلیس روی داد که اساس مشروطه را در خطر قرار می داد.
زیرا انگلیس با روسیه وارد مذاکره شده و با قرارداد ۱۹۰۷   ایران را میان خود و روسیه تقسیم نمودند. محمد علیشاه که تا این زمان عامدانه و در ظاهر خود را هواخواه مشروطه نشان داده و با طرفدران ملکم خان وارد مغازله شده بود وقتی از صراحت تزار نیکلا مبنی بر برانداختن مشروطه و پراکنده ساختن مجلس آگاه شد در حالی که مرتبا از سوی اطرافیانش تحریک می شد وی را که هیچ گاه سر سازش و همراهی با مشروطه را نداشت در راه برانداختن مشروطه مصمم ساخت.
در چنین شرایطی که رهبران انقلاب مشروطه در بی خبری و خوش خیالی به سر می بردند دشمنان مشروطیت دست به دست یکدیگر داده، محمد علیشاه با کودتایی پیمان شکنانه و ننگ آور به دست لیاخوف قزاق مجلس را به توپ بسته، با کشتن آزادیخواهانی همچون ملک المتکلمین، صوراسرافیل و سید جمال واعظ اصفهانی (همدانی) و تعقیب، ارعاب و سرکوب آزادیخواهان، استبداد صغیر را ولو برای مدتی کوتاه بر کشور حاکم گرداند.
 
مرحله دوم
غافلگیری مشروطه خواهان   و سرکوب و اختناق آنان در تهران و خیانت انگلیس و روس نه تنها مردم را مرعوب و پریشان نساخت بلکه نقش به سزایی در خیزش توده های مردم و گسترش انقلاب به لایه های پایینی جامعه و شهرهای دور و نزدیک ایفا کرد. در تبریز انجمن ها برپا شد و دسته های مجاهد و فدایی از مردم کوچه و بازار پدید آمد. ستارخان و باقرخان که بعدها از سوی مردم سردار ملی و سالار ملی لقب یافتند از میان همین مردم قد برافراشتند و از لیاقت و شجاعت آنان همین بس که در یکی از تاریک ترین دوران تاریخ این مرز و بوم زیر بیرق هیچ حکومتی نرفتند و مال و منصب و لقب چشم آن ها را بر حقیقت کور نساخت و تا پایان عمر از سبیل مردمی روی بر نتافتند تا هر یک به مرگی غریبانه چشم از دنیا فرو بستند.
در این دوران تلخ و سیاه این دو راد مرد با سازمان دهی مقاومت مردم محاصره روسیه تزاری تبریز را که به دست محمد علی میرزا به دژ باقیمانده مشروطه تحمیل شده بود، با شکیب و دلاوری در خور تحسینی تحمل کردند و تسلیم نشدند. مقاومت حماسی مردم تبریز مقاومت را به رشت، اصفهان و بوشهر کشاند که برای دفاع از آزادی برخاسته و تا شکست محمدعلیشاه و برچیدن بساط استبداد صغیر و ورود پیروزمندانه ستارخان و باقر خان به تهران از پای ننشستند. در این دوره از انقلاب مشروطه با به میدان آمدن مردم کوچه و بازار انقلاب سمت و سویی دیگر یافت و بیشتر به سمت دمکراسی خواهی گرایش پیدا کرد. حضور افکار نو در میان مردم و رهبران آن ها به شدت استعمار انگلیس و روس را ترساند. محمد علیشاه به سفارت روس پناه برد. ولی استعمار انگلیس بیکار نماند و چون توطئه خود را نقش بر آب دید برای از دست ندادن رشته ابتکار افرادی همچون سپهدار تنکابنی و یفرم خان داوید یانتس عضو سازمان داشناک با ترغیب انگلیس ناگهان به کسوت انقلابیون درآمدند و سرانجام کار دیدیم که چگونه یفرم به بهانه خلع سلاح مجاهدان موجب درگیری با مجاهدان و ستارخان و زخمی شدن و سرانجام مرگ غریبانه وی گردید.
محمدعلیشاه پس از خلع سلطنت با مستمری سالانه صدهزار تومان مادام العمر همراه گروهی از قداره بندان خود به خارج رفت تا در آن جا به توطئه های خود برای احیای استبداد ادامه دهد.
شکست و خروج محمدعلیشاه اما به معنای پیروزی انقلاب مشروطه نبود. زیرا همانطور که گفته شد در تابستان ۱۹۱۰ افراد بختیاری و یفرم خان، فداییان و مجاهدان همراه ستارخان را خلع سلاح کردند. ستارخان که زیر بار خلع سلاح نمی رفت زخمی و ٣ سال بعد درگذشت. باقر خان نیز در سال ۱۹۱۶ در قضیه مشهور "مهاجرت" در قصر شیرین کشته شد. ارتجاع سرانجام این گونه انتقام خود را از انقلابیون کشید. سرانجام کوشش های شاه مخلوع و برادرانش شعاع السلطنه و سالار الدوله برای احیا استبداد، دخالت های آشکار و پایان ناپذیر   انگلیس، روسیه، عثمانی و آلمان قیصری و فشارها و مهره چینی های آنان در داخل، عدم حضور روستاییان و مردم شهرهای کوچک در انقلاب، کثرت تشتت و تضاد بین سازمان های هوادار انقلاب، نبود رهبری متمرکز و اشتباهات انقلابیون آن ها را به شکست کشاند.

منابع مورد استفاده:
انقلاب مشروطه - احمد کسروی
تاریخ ۱٨ ساله اذربایجان - احمد کسروی
تاریخ ایران - ایوانف