از : الف باران
عنوان : "دانا" چگونه میتواند آزاد باشد ، دانایان همیشه زندانی اند !
صدای زنگ در را میشنوی ؟ آمده اند ، باز هم ، دوباره ، دوباره که نه ، چند باره ، خانهها همه زندان شده اند ، البته نه همه خانهها ، خانه دانایان ! کوچهها و خیابانها هم همینطور ، جایی را میشناسی ، جایی را میدانی که زندان نشده باشد ؟! برای دانایان، همه جا زندان است،دیدن فرد فرد جامعه هر لحظه شکنجه است . آنکه دشنهٔ فقری بر جگر نشسته،آنکه را تاجی بر سر نشسته ! برج میلاد را برای پا برهنهها که نساخته اند، پس دیدن برج میلاد هم برای دانایان شکنجه است ! میدانی که میلیونها جوان آرزوی رفتن به بالای آنرا دارند ؟ و باز هم میدانی که بالا رفتن از برج میلاد کار هر کسی نیست ، آنها که رفته اند و از آن هم بلند تر و بالاتر ، طناب و نردبانی از آن بالاها داشته اند...زیاد نباید "کشش" داد، که پاره میشود و گندش در میاید...دانایان آن طنابها را میبینند ، یا "بالا" میروند و یا ... بیدار هر که کشت در ایران رود به دار، بیدار زندگانی و بی دارم آرزوست...
۴۶۴۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣۹۱
|