روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۷ تير ۱٣۹۱ -
۷ ژوئيه ۲۰۱۲
«مانور موش ها!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛
۱- «آدرس غلط» یکی از ترفندهای خطرآفرین است که در عملیات موسوم به «طرح فریب» از آن بهره می گیرند. این ترفند در هر دو عرصه جنگ «گرم و سرد» به کار گرفته می شود. فرض کنید که دشمن در جبهه نبرد نظامی قصد انجام عملیات غافلگیرانه در منطقه «الف» را دارد و در همان حال، از قدرت دفاعی حریف بیمناک است. در این حالت به ترفند «آدرس غلط» یا «طرح فریب» روی می آورد و مثلا در منطقه «ب» که با منطقه «الف» فاصله زیادی دارد دست به آتش باری می زند، با این مقصود که ذهن فرماندهان حریف را از منطقه اصلی عملیات یعنی منطقه «الف» دور کرده و به منطقه «ب» مشغول دارد. حالا اگر فرماندهان خودی از آرایش جنگی و ضریب پراکندگی قوای دشمن اطلاعات دقیقی نداشته باشند، بعید نیست که همه استعداد نظامی و یا بخش قابل توجهی از آن را برای مقابله با حریف به منطقه «ب» منتقل کنند و حتی پس از دفع حمله دشمن در منطقه ب -بخوانید منطقه فریب- دست به تعقیب دشمن نیز بزنند! اکنون صحنه را در نظر آورید. چه می بینید؟ نیروهای خودی را می بینید که نه فقط حمله دشمن را دفع کرده اند بلکه در حال تعقیب آنها نیز هستند. اما، این ظاهر قضیه است که با واقعیت فاصله زیادی دارد. واقعیت آن است که ما در حال تعقیب دشمن نیستیم، بلکه، این دشمن است که ما را به نقطه و منطقه مورد نظر خود می کشاند تا عملیات اصلی را در منطقه الف، با موفقیت و بدون کمترین مقاومت به انجام برساند.
۲- شنبه گذشته، سران محترم سه قوه مجریه، مقننه و قضائیه گردهم آمدند و به گفته رئیس مجلس «بررسی عوامل گرانی از مباحث مطرح دراین نشست» بوده است. این که مسئولان بلندپایه نظام، روی یکی از اصلی ترین دغدغه های کنونی مردم انگشت گذارده و در پی یافتن راه کارهای موثر برای مقابله با آن بوده اند، به تنهایی نویدبخش است و حاکی از آن که روسای محترم سه قوه، یعنی دست اندرکاران امور اجرایی، قانونگذاری و قضایی کشور، قرار است از برخی بگومگوهای - با عرض پوزش- بی حاصل و دغدغه آفرین دست کشیده و عزم خود را برای مقابله با یکی از اصلی ترین دغدغه های کنونی مردم- انشاءالله- جزم کنند. در این میان اگرچه می توان و باید امیدوار بود که مسئولان محترم بسیاری از موانع پیش روی و راه کارهای مقابله با آن را می شناسند ولی برخی شواهد و قرائن نیز حاکی از طرح فریب دشمن و تلاش برای ارائه «آدرس غلط» به دست اندرکاران مقابله با گرانی است و از این روی اشاره به نکاتی دراین باره ضروری به نظر می رسد.
٣- مروری گذرا به تلاش تبلیغاتی مستقیم و غیرمستقیم دشمن - مخصوصا نوع غیرمستقیم آن- حکایت از آن دارد که حریف به منظور پیشگیری از چاره اندیشی نظام برای مقابله با گرانی لگام گسیخته که این روزها به جان اقشار مستضعف جامعه افتاده است، چند جاده فرعی پیش روی مسئولان محترم گشوده و با دمیدن پیاپی و بی وقفه در شیپور فریب و نیز به کارگیری ستون پنجم سیاسی و رسانه ای خود اصرار به واقع نمایی آن دارد. این جاده های فرعی متفاوت و چندگانه اند ولی بیشترین اصرار دشمن آن است که تحریم های اقتصادی را به عنوان اصلی ترین علت گرانی ها معرفی کند.
دراین باره گفتنی است که تحریم های اقتصادی اگرچه در پیدایش پدیده گرانی بی تاثیر نیستند اما، نقش و ضریب اثر آنها در حد و اندازه ای نیست که گرانی لگام گسیخته و «جهشی» بسیاری از کالا و خدمات ضروری و مورد نیاز مردم را در پی داشته باشد. مخصوصا این که در برخی از موارد قبل از عملیاتی شدن فلان تحریم اقتصادی شاهد افزایش بی رویه و غیرمنطقی شماری از کالا و خدمات مورد نیاز مردم بوده و هستیم که پیش از این به آن پرداخته ایم و دراین نوشته، نکته دیگری را دنبال می کنیم و آن، چرایی ارائه این آدرس غلط است.
۴- بی پرده باید گفت جریان مرموزی در داخل کشور اصرار دارد که تحریم های اقتصادی دشمنان بیرونی را «فلج کننده»! و راه کار برون رفت از آن را، تن دادن به خواسته های غیرقانونی و باج خواهانه حریف قلمداد کند. این جریان، دو طیف جداگانه با دو انگیزه متفاوت را درخود جای داده است که بعید نیست- و نشانه هایی نیز در دست است- که این دو طیف در یک نقطه با یکدیگر پیوند خورده و یا خواهند خورد. بخشی از این طیف مرموز را گروهها، اشخاص و جریانات برانداز و ضدانقلابیون تابلودار، تشکیل می دهند. این بخش، دست چندان موثری در بدنه نظام و یا مراکز تصمیم ساز و سیاست پرداز آن ندارد ولی به عنوان «بازو» و شریک بخش دیگر عمل می کند. و اما، بخش دیگر، که اصلی ترین بخش از جریان مرموز یاد شده است، غریبه ها و یا خودی های استحاله شده ای هستند که در برخی از مراکز حساس و یا حلقه های تماس این مراکز با مردم و امور مربوط به آنان نفوذ کرده اند و هر از چندگاه شاهد افشای «راز» آنها و از پرده برون افتادن دست آنان هستیم. ماجرای فساد کلان ٣هزار میلیارد تومانی و یا فساد و اختلاس اخیر در بیمه و نقش برخی مسئولان میانی- اما موثر- در این اختلاس ها می تواند شاهد مثال باشد.
هر دو طیف مورد اشاره، یک نقطه مشترک را هدف گذاری کرده و دنبال می کنند و آن فشار اقتصادی و تنگی معیشت مردم، مخصوصا اقشار محروم و مستضعف -بخوانید ولی نعمت های نظام- است و از این نقطه به بعد هر یک انگیزه های خاص خود را که با یکدیگر متفاوت است پی می گیرند. چگونه؟!
۵- ماموریت بخش اول از جریان مرموز یاد شده یعنی ضدانقلابیون تابلودار و ستون پنجم پنهان یا شناخته شده- ولی بعضا به حال خود رها شده- دشمن، معرفی تحریم ها به عنوان علت اصلی گرانی ها است. شواهد موجود حکایت از آن دارند که ماموریت این بخش در همین نقطه به پایان می رسد. چرا که اگر در این ماموریت موفق شوند - که می دانیم و تجربه کرده ایم نمی شوند- به آمریکا و متحدانش برای رهایی هر چند نسبی از رسوایی ناشی از بی اثر بودن تحریم ها کمک کرده اند! ضمن آن که بیشترین اعضای این طیف را کلان سرمایه داران و صاحبان ثروت های بادآورده تشکیل می دهند که از این رهگذر بر ثروت انبوه و نامشروع خود نیز می افزایند و متاسفانه اقدام درخور توجهی برای مقابله با این غارتگران و زالوصفتان خون آشام دیده نمی شود.
اما بخش دوم، یعنی طیف اصلی این جریان مرموز که متاسفانه در برخی از مراکز تصمیم ساز و سیاست پرداز نفوذ کرده اند در نقطه مشترک مورد اشاره متوقف نمی شوند.
این طیف - به گواهی شماری از شواهد و قرائن موجود- در پی آن است که با سخت شدن معیشت مردم، راه کار موثر برای برون رفت از آن را، مذاکره و رابطه با آمریکا معرفی کند! چرا؟! به یقین همه دست اندرکاران اصلی طیف یاد شده دشمن نظام و اسلام و انقلاب نیستند، بلکه برداشت غلطی از مذاکره و رابطه با آمریکا دارند و از آنجا که نشان داده اند افرادی کم دان ولی در همان حال، بلندپرواز و خودبزرگ بین هستند، از یکسو مذاکره و رابطه با آمریکا را به خیال خام و توهم پرداز خود، راه کار تلقی می کنند و از سوی دیگر به علت روحیه خودبین و شهرت طلب خویش، اصرار دارند که این- به زعم آنها- رخداد استثنایی! به نام آنها ثبت شود!! این طیف درگذشته ای نه چندان دور نیز برای همین منظور خیز برداشته بودند که با سد مستحکم و عزت آفرین و پرصلابت رهبرمعظم انقلاب روبرو شدند. گفتنی است که آمریکا و متحدانش نیز که حرکت خزنده این طیف را زیر نظر داشته و به آن امید بسته بودند، بعد از مواجهه طیف یاد شده با نهیب پرصلابت و مردمی حضرت آقا، به گونه ای آشکار و بی پرده، ناامیدی و یأس خود از طیف مورد اشاره را برملا کردند.
۶- در مثنوی مولوی داستان کشاورزی آمده است که انبار خویش از گندم انباشته بود اما بی آن که گندمی از انبار بردارد، همه روزه از میزان گندم انبار شده کاسته می شد و کشاورز که راه دستبرد دزدان را بسته بود، در حیرت از چرایی کاهش گندم به حکیمی شکایت برد و حکیم او را گفت؛ از کجا معلوم که موش ها در انبار گندم لانه نکرده باشند؟
اول ای جان دفع شّر موش کن
و آنگه اندر جمع گندم کوش کن
گرنه موش دزد در انبار ماست
گندم انبار چل ساله کجاست؟!
در این باره گفتنی های فراوانی هست که به فرصتی دیگر می گذاریم و در پایان نوشته پیش روی به این نکته بسنده می کنیم که گرانی لگام گسیخته کنونی به آسانی قابل مهار کردن است مثلا - و فقط مثلا- چرا در پی گیری یکی از علت های گرانی گوشت مرغ به این ماجرا توجه نمی شود که فلان کشتی حامل محموله مورد نیاز مرغداری ها نزدیک به ۷ ماه در سواحل کشورمان روی آب بوده است؟ و آقایان «م» و «الف» دو سرمایه دار کلان که با گشاده دستی برخی از مسئولان میانی، انحصار واردات این کالا را برعهده دارند، تخلیه محموله کشتی را با انگیزه فروش گرانتر آن تا ۷ ماه به تاخیر انداخته اند؟! و ...
رسالت:دو ایراد توکلی !
«دو ایراد توکلی !»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛وجود پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت ایشان، علت و منشأ همه برکات وخیرات جامعه هستند. البته ما انسان ها غالباً نسبت به این حقیقت توجه نداریم و از آن غفلت می ورزیم اما در شرایط دشوار و تنگناهای زندگی، بر اساس فطرت به دامان آنان پناه می بریم و از ایشان استمداد می جوییم و رفع مشکلات لاعلاج خویش را در خواست
می کنیم و شدت اندوه خویش را در راز و نیاز با آنان به عنوان محرم اسرار الهی تسکین می بخشیم.
نکته قابل توجه این که آن بزرگواران در دوران حیات مادی خویش به مصیبت های مبتلا به انسان ها، با شدت هرچه تمام تر، گرفتار شده اند تا شیعیان به هنگام گرفتاری خود در مقام مقایسه برآیند و تسکین خاطر یابند و تحمل سختی و اندوه بر آنان آسان تر شود ، به عنوان مثال زندانیان رژیم های ظالم، به امام هفتم(ع)، بیماران به بیمار کربلا امام زین العابدین (ع)، غریبان به امام رضا (ع) متوسل می شوند و یاد امام حسین(ع) به خانواده شهدا آرامش می بخشد.
روز سه شنبه هفته گذشته، حادثه ای رخ داد که جمع کثیری را به یاد مظلومیت امام علی (ع) انداخت شاید مقدر الهی چنین است که شیعیان ائمه اطهار(ع) در حد ظرف محدود وجودی خویش با ابتلاء به انواع مشکلات ، عظمت شخصیت آن بزرگواران را بهتر درک کنند.
صحن علنی مجلس شورای اسلامی روز سه شنبه ۱۲/۴/۹۱ شاهد بررسی صلاحیت یکی از شیعیان فداکار امام علی(ع) بود. کسی که از هجده سالگی پیشتاز مبارزات دانشجویی علیه رژیم شاهنشاهی بود و بارها به زندان افتاد، کسی که جزء نخستین افرادی بود که ماهیت منافقین را شناخت و برای رسوا ساختن آنان بی مهابا تلاش کرد، کسی که پس از پیروزی انقلاب نیز همواره در خط مقدم ولایت، با افکار انحرافی و مفسدان و فرصت طلبان مبارزه کرده است. در دوران بنی صدر در مقابل خود شیفتگی وی قیام کرد، در دولت موسوی با آنکه وزیر و سخنگوی دولت بود وقتی متوجه کژاندیشی ها شد، تاب نیاورد و استعفا داد، در دوران کارگزاران، علیه امتیاز طلبی های آنان بانگ برآورد و با سخنرانی و درج مقاله در نشریات و نامه های سرگشاده اعتراض کرد.تنها کسی که جسارت آن را داشت که در انتخابات ریاست جمهوری، به عنوان رقیب آقای هاشمی رفسنجانی قدعلم کند و سخنگوی اعتراضات عدالتخواهانه مردم شود مردم تهران جزوات انتخاباتی وی در این دوران را به خاطر دارند که با عنوان "شهرداری با نظام و مردم چه می کند؟" از مظلومیت مردم و خودرایی های شهردار کارگزاران، پرده بر می داشت.
کسی که در نهمین انتخابات ریاست جمهوری نامزد شد و آنگاه که احساس کرد اصولگرایان به تعداد کافی نامزد دارند، انصراف داد اما با کمال تعجب به نفع فردی که بعداً در این دوره، برگزیده شد کنار نرفت. و امروز روشن شده است که تشخیص او درست بوده است.
کسی که پیش از اجرای قانون هدفمندی سازی یارانه ها و در ارتباط با تصمیمات اقتصادی دولت، هشدارهایی داد و تورم و رکورد اقتصادی امروز را پیش بینی کرد.
و بالاخره کسی که امروز هم در سنگر عدالت و در برابر خودشیفتگی ها و مفاسد اقتصادی و امتیاز طلبی و جعل مدرک و ... ایستاده است و مافیای قدرت و ثروت ، تشکیل دادگاه های اخیر مبارزه با مفاسد اقتصادی را از چشم او می بیند.
البته این فرد دو ایراد دارد. ایراد اول آنکه همانند شهید دیالمه یا شهید آیت و بعضی شخصیت های دیگر در بسیاری از مسائل سیاسی می تواند با تکیه اصول، آینده را پیش بینی کند.
ایراد دوم آنکه اهل سازش و مسامحه نیست و هرچه را حق تشخیص می دهد ابوذروار بیان می کند و این خصوصیت، طبعاً مفسدان و فرصت طلبان را به کینه توزی علیه وی بر می انگیزد و کمر همت می بندند تا او را از سر راه خود بردارند و این مبارزه تعجب آور نیست اما شگفت آنکه سخنان وی، که بعضاً ممکن است جای گلایه هم داشته باشد، گاه موجب بغض دوستان نیز می شود و برآیند کینه دشمنان و بغض و سکوت دوستان، زمینه مظلومیت سه شنبه را فراهم آورد.
شاید اگر این شواهد عینی و کوچک نباشد، انسان ها نتوانند قطره ای از دریای عظمت مظلومیت نخستین امام خویش را درک کنند که مردم نام او و معاویه را در کنار هم می آوردند و آنگاه که در محراب مسجد به شهادت رسید عده ای پرسیدند مگر علی(ع) نماز هم می خواند ؟!
تهران امروز:راهبرد مقاومت حداکثری
«راهبرد مقاومت حداکثری»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حجت کاظمی است که در آن میخوانید؛برگزاری نشست «دوستان سوریه» در پاریس در حالی صورت گرفت که بزرگترین ویژگی این نشست، تحریم آن از سوی روسیه و چین به عنوان دو حامی مهم و محوری نظام سیاسی سوریه بود.مقامات این دو کشور دلیل عدم شرکت خود در این جلسه را تحریف نتایج و توافقات حاصل شده در نشست ژنو از سوی کشورهای غربی دانسته و عنوان کرده اند که با توجه به رویکرد طرف غربی در مواجهه با مسئله سوریه،آنها نیازی به مشارکت در نشست جدیدی که ملاحظات دو عضو شورای امنیت را در نظر نگیرد ،نمی بینند.
روسها و در وهله بعدی چینی ها در حالی رویکرد سرسختانه ای در مواجهه با بحران سوریه اتخاذ کرده اند، که سیاست خارجی آنها در مواجهه با بحران لیبی از نوعی فلج موقتی رنج می برد. این عدمتحرک به ناتو و کشورهای غربی اجازه داد که از طریق ایجاد یک جنگ داخلی و در وهله بعد حمله خارجی؛ بسترهای سقوط یک متحد مهم آنها را در شمال آفریقا فراهم آورند.
در چنین وضعیتی، پیشامد بحران سوریه و هشدارها درخصوص تلاش غرب و برخی کشورهای منطقه برای تکرار سناریوی لیبی، باعث شد تا سیاست خارجی روسیه و چین این بار با هوشیاری بیشتری وارد عرصه مدیریت این بحران در نظام بین الملل شوند.در این میان آنچه به این دوکشور اجازه داد تا به سیاست روشنی در حمایت از نظام سوریه دست یابند؛پایگاه اجتماعی نظام اسد و ناتوانی مخالفان در همراه کردن اکثریت شهروندان سوری با طرح براندازی نظام بشار اسد بود.
توانایی اسد برای مقابله با فشارهای داخلی و خارجی درماههای اول بحران به دو کشور روسیه و چین اجازه داد که از شوک اولیه ناشی از تحولات خاورمیانه خارج شده و براساس منافع راهبردی کلان خود در خاورمیانه، سیاست حمایت همه جانبه از نظام اسد را در پیش بگیرند و تا حدی زیادی امیدهای اولیه این کشورها برای تحقق خواسته های خود در این کشور را به شکست بکشانند.با مروری بر مواضع و اعلام نظرهای مقامات روسی و چینی می توان تحلیل این کشورها از ماهیت بحران سوریه را در دو سطح دسته بندی کرد:
۱ - روسها و چینی ها در تحلیل ماهیت مخالفان نظام اسد، آنها را نه مخالفانی اصیل که نیروهای برساخته و برکشیده قدرتهای منطقه ای مانند عربستان و ترکیه و قطر می دانند.
آنچه از محتوای مذاکرات ولادیمیر پوتین با بنیامین نتانیاهو در سفر اخیر وی به تل آویو آشکار می شود آن است که روسها معتقدند ریشه بحران سوریه در نوعی جاه طلبی نهفته است که طی آن کشورهایی چون ترکیه سودای جایگزین کردن نفوذ خود با نفوذ سنتی ایران در سوریه را دارند.روسها مدتهاست که نارضایتی خود را از جاه طلبی ترک در قفقاز و آسیای مرکزی پنهان نمی کنند.طبعا آنها تمایلی ندارند که ترک ها در عرصه ای چون سوریه نیز میدان دار شده و در قامت یک متغیر محوری در تغییر مناسبات منطقه ای عمل کنند.
۲ - در وهله بعدی روسها و چینیها بحران سوریه را در دل معادلات و تعارض هایی بین المللی میان غرب و شرق تحلیل می کنند.این دو کشور بارها از تمایل مهارناپذیر غرب و به ویژه آمریکا برای بسط نفوذ خود در اقصی نقاط جهان و به ویژه در حوزه های سنتی نفوذ خود گلایه کرده اند.مسکو و پکن احساس می کنند معادلات یک دهه گذشته در خاورمیانه، قفقاز و آسیای مرکزی و افغانستان به گونهای پیش رفته است که حاصل و نتیجه آن خیمه سنگین تر آمریکا و ناتو در پشت مرزهای این دوکشور است.در چنین فرآیندی طبعا روسها و چینیها، سقوط نظام سوریه را به عنوان تهدیدی استراتژیک قلمداد میکنند که ایستادگی در مقابل آن به آینده نفوذ و نقشآفرینی بینالمللی آنها گره خورده است.
در چنین وضعیتی ، دو عضو شرقی شورای امنیت، از همان ابتدا با طرحهای مختلف برای مداخله نظامی در سوریه مخالفت کرده اند.در قالب راهبردی که می توان آن را سیاست «مقاومت حداکثری» نامید؛ نهایت نرمش این دوکشور در مقابل غربیها، حمایت از طرح عنان و در وهله بعدی در همراهی با توافق های نشست ژنو مبنی بر تشکیل دولت وحدت ملی متشکل از همه گروههای مخالف، منتقد و موافق نظام فعلی سوریه بوده است.محتوای مشترک این طرح ها آن است که ضمن تاکید بر ضرورت وقوع تغییر در راستای دموکراسی در سوریه، سخنی از کنار رفتن بشار اسد و سقوط نظام مستقر به میان نیاورده اند. هرچند روسها (و در وهله بعد چینیها) اصرار چندانی به ماندن اسد در قدرت ندارند، ولی عنوان میکنند که در موقعیت کنونی ، کسی غیراز شخص اسد نمی تواند مدیریت تغییرات را برعهده بگیرد. بنابراین این دو کشور در مقابل اصرار مداوم غرب برای ساقط کردن نظام اسد در سوریه، مشی ظاهرا آشتی ناپذیری را اتخاذ کردهاند که آخرین چهره آن در تحریم نشست پاریس رونمایی شد.
در چنین اوضاع و احوالی،امید غربی ها و آمریکایی ها به آن است که بتوانند از طریق تشدید بحران در داخل سوریه و فرسایش قدرت دولت در کنترل بحران،برگ برنده روسها یعنی توانایی نظام اسد برای مقاومت در مقابل فشارها را شکسته و این دو کشور را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند، به گونه ای که روسها و چینی ها در نهایت برای حفظ حداقل منافع خود، با طرحهای غربی ها موافقت کنند.تاکید هیلاری کلینتون در نشست پاریس مبنی بر ضرورت اعمال فشارهای اقتصادی بر نظام سوریه در همین راستا قابل بررسی است.در مقابل مشخص نیست روسها و چینی ها تا چه اندازه در تامین نیازهای اولیه نظام سوریه برای مقابله با مخالفان مسلح موفق عمل کرده اند. بیتردید در صورت عدم تحقق چنین امری آینده بحران سوریه در مسیری خلاف خواستههای روسیه و چین حرکت خواهد کرد.
جوان:مراقب باشیم او در کنار ماست
«مراقب باشیم او در کنار ماست»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم حسن رشوند است که در آن میخوانید؛در این روزگار که سایه یأس و سرخوردگی بر دلها گسترده شده و دلها را تیره نموده و فضای عطرآگین زندگی بشر در اثر تبعیضها، ستمها، جنایتها، غلبه ضدارزشها بر ارزشها و... مسموم گشته و راه سعادت بسان کلاف سردرگمی درآمده است که آگاهان دین و سیاست سکوت اختیار کردهاند، در روز گاری که اوضاع آشفته و نابسامانیهای اجتماعی، بشر امروز را خسته و فرتوت کرده و داد از نهاد خیرخواهان بشریت برآورده است، در این روزگار که فلسفههای مختلف دنیای غرب و ایسمهای گوناگون، راهحل پیش روی بشر را در ورطه تمنیات دنیوی نهاده و او را به شکاکیت و لاقیدی و پوچی کشانیده است، در این روزگار که سازمانهای بینالمللی و حقوق بشری مدعی سرپرستی امور ملتها هستند، نه تنها دردی از جامعه بحرانزده بشریت عصر مدرنیسم دوا نکردهاند، بلکه خود بسان غده سرطانی، به جان ملتهای ضعیف افتادهاند.
در روزگاری که پیشرفتهای صنعتی و ابزارهای تولیدی، تنها وسیلهای برای استفادههای نادرست و کاربرد ناروای استیلا بر بشر شده است و آنها جهان پرزرق و برق را بسان کاخی دلاویز روی دوزخی سوزان و جانستیز در آوردهاند، در این روزگار که انسانها در پی فراهم کردن توش و توانی برای نجات از مرداب و منجلاب قدرتهای بزرگ هستند، در این دریای پرتلاطم و توفانی که کشتینشستگان آن کشتی خویش را شکسته میبینند و هر یک بر تخته پارهای یا خار و خاشاکی چنگ زده تا مگر جان سالم از آن به در برند، تنها یک روزنه به سوی نور و رهایی جهان از ظلمت و ستمها به چشم میخورد و فقط یک نقطه امید وجود دارد و آن وجود آخرین ذخیره و یادگار الهی است که این روزها نام و یاد او، شور و شعفی به دلها افکنده است و دلها در آرزوی دیدار او میتپد و بوی او حیاتی تازه در جانها میدمد، از این روست که شهر و دیار را به آرزوی مقدمش آذین میبندیم و به انتظار فردا مینشینیم تا این کشتی گرفتار در غرقاب به سرمنزل مقصود برسد.
اما چراغانی و آب و جارو کردن، بخش کوچک و چهبسا کم اهمیتی است که یا بر حسب علاقه و یا به عادت و برگرفته از سنت حسنه گذشتگان، تکرار میشود. اکنون که نیمهشعبان را به انتظار نشستهایم، لحظهای را تصور کنیم که ندای هاتف غیبی خبر از ظهور مصلحی دهد که بیش از چند قرن ما و گذشتگان چشم بدان دوخته بودیم. در چنین شرایطی، خویش را در کجا قرار میدهیم؟
چه میزان آمادگی استقبال از یگانهمنجی بشریت در ما فراهم شده است؟ آیا به آن میزان از بالندگی و شناخت رسیدهایم که در جرگه یاران او قرارگیریم؟
مگر نه اینکه اولین شرط آمادگی و در رکاب بودن قائم آل محمد (عج)، تبری جستن از هر آن چیزی است که رنگ و بوی غیرخدایی دارد؟ صدای پای او را میشنویم و باور نداریم که میآید، برق نگاه او را میبینیم و به گونهای رفتار میکنیم که انگار فرسنگها با ما فاصله دارد.
در حالی به استقبال امام خویش میرویم که لشکری از گناهان و اصنام شرک را به دنبال خویش یدک میکشیم. مگر اولین شرط تولی، تبری جستن از گناهان نیست؟ چگونه به خویش اجازه میدهیم با لشکری از دشمن نفسانی و مادی با شمشیرهای آخته، به استقبال امام خویش برویم!
ظلم آل خلیفه و آل سعود را به شیعه آل محمد (ص) در بحرین میبینیم و سکوت اختیار کرده و خود را از منتظران حضرتش میپنداریم. شاهد کشته شدن برادر مسلمان خود در افغانستان هستیم و تصویر بازی فوتبال دو سرباز امریکایی را با سر جدا شده از بدن آن افغانی در شبکههای خبری جهان میبینیم و بیدغدغه به زندگی خود ادامه دهیم.
کلام آخر اینکه تنها با تبری از دشمنان و همه نمادهای آشکار و پنهان شرک و ظلم است که میتوانیم خود را منتظر و آماده در رکاب حضرت بقیهالله بدانیم و بس.
حمایت:راز یک عذر خواهی
«راز یک عذر خواهی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛سرانجام پس از گذشت ۷ ماه، ارسال تدارکات ناتو از خاک پاکستان به افغانستان باردیگر از سرگرفته شد. بر اساس توافقات صورت گرفته میان آمریکا و پاکستان، کاروانهایی تدارکاتی که در مرزهای پاکستان و افغانستان مانده بودند، حرکت خود را آغاز کردند. این رویداد مهم که اعتراضهای مردمی در پاکستان را به همراه داشت در حالی روی داده است که بسیاری آن را حاصل عذرخواهی آمریکا از پاکستان عنوان داشتهاند. در ماههای اخیر روابط آمریکا و پاکستان به دلیل مواضع تند واشنگتن و نیز حملات هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به پاکستان با چالشهایی همراه شده است.
پاکستان به دلیل اتهامات وارده و نیز حملات واشنگتن به خاک این کشور، خواستار عذرخواهی ایالات متحده شده بود.با توجه به اینکه آمریکا در طول ۷ ماه گذشته خواست پاکستان برای عذرخواهی را نپذیرفته بود این سوال مطرح است که دلیل چرخش واشنگتن چیست و چرا ایالات متحده حاضر به اجرای این امر شده است.؟ پاسخ به این پرسش را در شرایط داخلی و خارجی آمریکا جستجو کرد.
اولا در حوزه داخلی باراک اوباما به دنبال تبلیغات انتخاباتی است در حالی که از محورهای آن را پیروزی در جنگ افغانستان تشکیل میدهد. اوباما میداند برای رسیدن به این مهم ارسال تجهیزات به افغانستان امری ضروری است. بر این اساس آمریکا برای مبارزات انتخاباتی اوباما هم که شده جز رویکرد به پاکستان چارهای ندارد هر چند که همچنان از سیاست چماق و هویج برای رسیدن به این مقصود استفاده میکند.
ثانیا، آمریکا با چالشی بزرگ به نام انتقادهای شدید ناتو از عملکردهای این کشور همراه است. بسیاری از اعضای ناتو از جمله فرانسه به دنبال پایان سریعتر جنگ افغانستان و خروج نیروهایشان هستند در حالی که تحولات روابط آمریکا و پاکستان این امر را مختل ساخته است. آمریکا از سوی ناتو برای پایان دادن به تنشها و بازگشایی مسیر تدارکاتی ناتو تحت فشار است. این امر محتمل است که ناتو با طولانی شدن عدم ورود تجهیزات با خاک افغانستان عملا از ائتلاف جنگ خارج گردد که هزینههای بسیاری برای آمریکا به همراه خواهد داشت.
ثالثا، آمریکا به رغم ادعای خروج به دنبال حضور بلند مدت در افغانستان است لذا ورود تجهیزات به این کشور را ضروری میداند. با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت که عذرخواهی آمریکا از پاکستان برگرفته از مجموعه چالشهای داخلی و جهانی اوباما است که وی را به پذیرش این امر وادار ساخته است. البته این رویکرد آمریکا به منزله پایان تحرکات آمریکا نخواهد بود چنانکه حملات هوایی آمریکا و تهدیدات نظامی واشنگتن علیه اسلام آباد تکرار گردیده هر چند که ابعاد آن گستردگی سابق را ندارد.
مردم سالاری:مشکل کجاست ؟
«مشکل کجاست؟»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی قوامی پور است که در آن میخوانید؛در خبرها آمده بود که هیئت دولت کارگروه تنظیم بازار تشکیل داده تا در آستانه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان به کنترل بازار بپردازد و جلوی رشد قیمتها را بگیرد. این خبر با توجه به افزایش قیمت کالاهای اساسی در روزها و هفتههای اخیر در نفس خود بسیار ارزشمند است و باید از دولت برای درک دغدغههای مردم و تلاش در جهت رفع آنها تشکر کرد اما اگر کمی دقت کنیم چند سئوال ساده وجود دارد که لازم است مسئولین به آنها پاسخ دهند. باید توجه داشته باشیم که سند چشم انداز به عنوان یک برنامه بلند مدت جهت گیریهای کلان قوای سه گانه را مشخص کرده و برنامههای پنج ساله مصوب مجلس شورای اسلامی نیز برنامه ای میان مدت در جهت تحقق سند چشم انداز است که مجلس شورای اسلامی و قوه مجریه با تنظیم برنامه بودجه سالیانه تلاش میکنند تا در جهت تحقق برنامههای پنج ساله و در نهایت رسیدن به سند چشم انداز اقدام کنند.
حال سئوال این جاست که آیا بودجههای سالیانه فاقد کار کارشناسی بوده و توان تحقق پذیری ندارند؟ چرا که این بودجهها با توجه به دو سند بالادستی خود اگر مبتنی بر کار کارشناسی باشد لاجرم باید موجب رشد و شکوفایی اقتصادی سیاسی و اجتماعی کشور شوند حال آن که وضعیت نابسامان اقتصادی و تورم افسار گسیخته و افزایش بی رویه قیمتها نشان میدهد که در این مسیر مشکلاتی رخ داده است که اگر این فرض درست باشد نه تنها دولت که مجلس شورای اسلامی نیز باید به این پرسش پاسخ دهند که چرا در جهت تحقق سندهای بالادستی نظام از کار کارشناسی به اندازه کافی بهره نبردهاند ؟ فرض دیگری نیز وجود دارد و آن این که بودجه مصوب صحیح تنظیم شده است اما در مقام اجرا به آن درست عمل نمیشود که باز باید پرسید اگر چنین است چرا مجلس تلاش نمیکند تا دولت را در مسیر درست هدایت کند و آیا وقتی مسیر حرکت نادرست است آیا تشکیل کارگروه تنظیم بازار جز مسکنی در جهت کاهش درد میتواند باشد ؟ مسکنی که موجب میشود پس از چندی درد با شدت بیشتری برگردد و دوباره رخ نماید.
با توجه به سخنان اخیر محمود احمدی نژاد مبنی بر این که تحریمهای اخیر علیه کشور سنگین ترین تحریمهایی است که تا کنون علیه کشوری اعمال شده ممکن است برخی مغرضین عنوان کنند که مشکلات اقتصادی کشور نه ناشی از اهمال مجلس است و نه ناشی از عملکرد نادرست دولت بلکه نتیجه تحریمهاست که البته یکی از مسئولین اخیرا این فرض مغرضانه را رد کرده و گفته تحریمها در گرانیهای اخیر هیچ نقشی نداشته است. البته گویا دولت براین باور است که گرانیهای اخیر و اوضاع آشفته این روزهای اقتصاد کشور ناشی از توطئه علیه دولت است که یکی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی آن را توهم خوانده و به شدت رد کرده است.
لذا با توجه به عدم وجود دلایل کافی نمیتوان فرض وجود توطئه در اقتصاد کشور آن هم علیه دولت را پذیرفت. پس به راستی مشکل کجاست و چرا اقتصاد کشور این همه متلاطم است ؟ این سئوال از آن رو اهمیت مییابد که در درمان هر دردی و مشکلی، یافتن دلیل و علت اصلی آن درد و مشکل اولین و اساسی ترین اصل است و مادامیکه شناخت درستی از علت و دلیل بروز مشکلی وجود نداشته باشد هر اقدامی ممکن است به بدتر شدن وضعیت منجر شود؛ حتی تشکیل کارگروه تنظیم بازار.
بنابراین با توجه به وجود ساختارهای قانونی در جهت اداره امور اقتصادی کشور و تسلط دولت بر این نهادها به نظر میرسد تشکیل کارگروه تنظیم بازار بیش از هر چیز نشانگر عدم توانایی مدیریت صحیح اقتصادی در چارچوبهای ساختاری کشور باشد و در واقع تلاشی است در جهت رفع این ناتوانی که لازم است مسئولین در جهت رفع این ناتوانی و تحقق اهداف میان مدت و بلند مدت نظام تلاش کنند و گرنه امکان تحقق این سندهای بالادستی وجود نخواهد داشت و این به نفع هیچ فرد یا گروهی نیست.
آفرینش:مشکلات ارزی دانشجویان مقیم خارج
«مشکلات ارزی دانشجویان مقیم خارج»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛پس ازنوسانات و تغییر سهمیه های ارزی در زمینه های مختلف، دانشجویان مقیم خارج نیز دستخوش این تغییرات قرار گرفتند و مشکلات فراوانی درتامین ارز مورد نیازشان پیدا کرده اند. نگرانی این دانشجویان از این بابت است که برای دریافت ارز تحصیلی خود، می بایست یک بوروکراسی عریض و طویل را طی کنند و نهایتاً به موقع و به مقدار نیاز ارز به دستشان نمی رسد. دانشجویان مقیم خارج می بایست ابتدا مدارک را از سایت مربوطه(نشاء) دریافت، سپس به دانشگاه رفته و از آنجا نامه های مربوط به میزان شهریه هرترمشان را به وزارت علوم ارجاع دهند، مجدداً مراحل بسیاری را در سفارت طی می کنند و باید مدارک سفارت را دوباره برای وزارت علوم بفرستند تا موکلانشان بتوانند پس تایید وزارت علوم، میزان حواله ارزی مشخص شده را با ارائه به شعب بانک ها دریافت کنند.
بحث اصلی اینجاست که این حواله ها با ارجاع به بانک با مشکلات فراوان روبه رو می شود. در برخی موارد شعب بانک از پرداخت این حواله امتناع می کنند، گاهی حواله صادره را مورد تایید نمی دانند و در بیشتر موارد میزان حواله صادره را به نظر خود تغییر می دهند و بخشی از مبلغ تعیین شده را پرداخت می کنند.این عملکرد بانک ها مشکلات فراوانی را برای دانشجویان مقیم خارج به وجود آورده است. چون سازو کار دانشگاه ها و سیستم پرداخت شهریه آنها همانند سیستم اداری ما نیست و بسیار قانونمند و براساس ضوابط صورت میگیرد، لذا دانشجویانی که نیازمند این ارز برای ثبت نام در دانشگاه هستند در مذیقه قرار می گیرند.
از سوی دیگر این سوال پیش می آید که مگر وزارت علوم به عنوان یک نهاد تایید کننده صحت صورت مالی دانشجویان مورد وثوق سیستم بانکی نیست؟ پس چرا درپرداخت حواله ارزی بانک ها به صورت سلیقه ای و در بسیاری از موارد براساس روابط عمل می کنند. چرا عملکرد شعب بانک ها با یکدیگر متفاوت است و نظارتی بر امور آنها در این زمینه صورت نمی گیرد.اگر شعب بانک ها محدودیتی در پرداخت ارز دانشجویی دارند مسولان وزارت علوم و بانک مرکزی تدابیری را اتخاذ کنند تا متقاضیان سرگردان دریافت حواله خود نشود و یا مشخص کنند که این افراد برای تحویل ارز تحصیلی خود فقط به فلان بانک یا فلان شعب مراجعه کنند.
درثانی در اکثر حواله هایی که وزارت علوم صادر می کند، باتوجه به نسبت شهریه، ماهانه و هر ترم میباشد. اما بانک ها اغلب با نیمی از این حواله موافقت میکنند و همه را پرداخت نمیکنند، لذا این شبهه باقی است که تکلیف نیمی دیگر از این حواله صادر شده چه می شود؟! آیا میزان ارزی که وزارت علوم برای دانشجو درنظر گرفته مورد تایید بانک نیست؟ اگر نیست باید مسولان در وزارت علوم فکری به حال این وضعیت نمایند و اگر نظر وزارت علوم تعمیم دهنده نیاز دانشجواست چرا بانک ها از آن سرباز میزنند و این شائبه را به وجود می آورند که نیمی از این حواله ها چه میشود و به کجا میرود!
جدای این ضعف های اداری باید به این مهم نظر داشت که دانشجویان این مملکت برای کسب دانش و ارتقای علمی کشور رنج و سختی غربت را به تن خریده اند تا مایه افتخار وبالندگی مملکت خود شوند، چرا نسبت به وضعیت آنها اهمیت کافی قائل نمی شویم و به جای حمایت های همه جانبه برای آنها مشکل تراشی می کنیم.
ابتکار:سرنوشتهایی که به دست خواب سپرده میشوند!
«سرنوشتهایی که به دست خواب سپرده میشوند!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛«خواب دیدن» یکی از مرموزترین و جالبترین پدیدهها در زندگی بشر به شمار میرود و از دیرباز، بازار تعبیر و تفسیر خواب پررونق بودهاست. در روم باستان، برخی از رویاها برای سیاستمداران تعبیر و بازگو میشد و تعبیرکنندگان خواب، فرماندهان را در جنگها و مبارزات همراهی میکردند. بهرغم دستاوردهای مختلف در حوزههای علوم و فنون، همچنان زندگی بشر تحتالشعاع «رویاها» قرار دارد؛ به گونهای که میتوان رابطه معناداری میان خوابهای آدمی و آمال و رویایی که در سر میپروراند، و آنچه که در زمان بیداری و هوشیاری انجام میدهد، مشاهده کرد.
در بسیاری از فرهنگها، رویاها محمل مهمی برای تفسیر شخصیت و چگونگی عملکرد افراد محسوب میشوند؛ در فرهنگ شرقی «خواب و رویا» نقشی همطراز با دیگر باورها و اعتقادات پیدا کرده و به همین دلیل نیز، تأثیری شگرف بر تصمیمگیریها و جهتگیریهای فردی و اجتماعی میگذارد. بدون شک اگر زمانی تحقیقات میدانی و کتابخانهای صورت پذیرد، معلوم خواهد شد که در فرهنگ ما- شرقیها- «خوابها» بیش از تصمیمگیریهای هوشیارانه، نقش ایفا میکنند.
همچنین مشخص میشود که چه میزان از آنچه که تاکنون ساخته و پرداختهایم و یا به آن باور داریم، محصول رویاها و چه میزان، نتیجه بیداری و هوشیاریمان بودهاست. یقیناً موازنه به نفع رویا خواهد بود. با کمی دقت به پیرامون خود، متوجه خواهیم شد که برخی خوابها، نقشهای تاریخی به بار آوردهاند؛ چنانچه بنای بخشی از زیارتگاهها و برخی از مراکز خیریه عمومی، بسیاری از وصلتها، برخی از شکستها و...، همگی درنتیجه خوابی که یک یا چندین نفر دیدهاند، محقق شدهاست.
بر این اساس، «خواب دیدن» واقعیتی انکارناشدنی است و باید پذیرفت که بخشی از سرنوشت ما به خوابهایمان پیوند خوردهاست. اگرچه تأثیرگذار بودن این خوابها اجمالی است اما راستآزماییشان همواره مورد چالش بودهاست. اینکه چرا شیب جامعه در مقاطعی به طرف خوابها، تند میگردد و در مقاطعی نیز ُند، نیازمند تحلیل سیاسی و اجتماعی شرایط حاکم بر جامعه است.
دیرزمانی است که خوابها در تأثیرگذاری، فراتر از حوزه عملکرد شخصی در مناسبات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران نقشآفرین شدهاست که منحنی شکل گرفته بر اساس آن را میتوان برای تفسیر و تحلیل بخشی از موقعیت جامعه به کار گرفت.
این روزها خوابهای بعضی از شخصیتها و افراد موجه پیرامون فعل و انفعالات سیاسی جامعه و جهتگیری آینده کشور، نُقل محافل خواص و سیاسیون شدهاست و برخی از خواص، بیتوجه به پیامد و عواقب چنین رویکردهایی اقدام به رسانهای کردن این نوع خواب و تعبیرها میکنند. این در حالی است که افزایش اتکا و استناد نخبگان سیاسی و فعالان عرصه اجتماعی کشور به برخی رویاهای نقل شده و تسلیم شدن در مقابل آنها، از گذشته دور مورد اعتراض بسیاری از مصلحان جامعه قرار گرفتهاست.
این روزها گاهی شنیده میشود که در بعضی از شهرستانهای دورافتاده، مردم در نتیجه نقل خواب یک نفر، فوج فوج، مسیر ناهموار یک کوه را طی میکنند تا به محل زیارتگاه-البته به استناد آن خواب - دست پیدا کنند و شاید اینگونه بتوانند گرهای از هزار توی مشکلات خود بگشایند.
به طور طبیعی، برد خوابها و تحریک توده مردم بر اساس آنها، رابطه مستقیمی با انباشتگی مشکلات و تنگناهای روحی و فرهنگی و البته اقتصادی دارد.
بنابراین اینکه توده مردم بدون تأمل و بدون راستآزمایی خوابهای نقل قول شده، در فضای هیجانی و البته با احساساتی پاک، سر به دشت و بیابان و کوه میگذارند و راههای ناهموار را به جان میخرند تا شاید جرعهای برای رفع تشنگی پایانناپذیر خود بیابند، نه تازگی دارد و نه قابل نکوهش است. درحقیقت، آنچه محل سوال است؛ پیوند زدن سرنوشت مردم و گاهاً کشور توسط نخبگان سیاسی به رویاهای منقول میباشد. این در حالی است که عصر ما «عصر بیداری، هوشیاری و تدبیرها»ست.
پس زمانی که ناگزیر از سپردن سرنوشت خود به دست خوابها باشیم، یعنی به بنبست تدبیر رسیدهایم و آن را راهی برای سرپوش گذاشتن بر بیتدبیریها یافتهایم. شرایط کنونی جامعه میطلبد که مصلحان و نخبگان فرهنگی نسبت به موج عظیم حرکت بر مدار رویاها، هشدار دهند تا نهتنها بیش از این، سرنوشت خود و آیندگان را به خواب نسپاریم بلکه خود را نیز در این مهلکهها به خواب نزنیم.
دنیای اقتصاد:میتوان از نفت چشم پوشید؟
«میتوان از نفت چشم پوشید؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛دههها است که ایرانیان به دنبال آن هستند تا اقتصاد خود را از زیر عنوان اقتصاد نفتی نجات دهند. ما همواره با مقایسه خود با دیگر کشورهای توسعه یافته، به این نتیجه رسیدهایم که به اشکال مختلف دچار «مصیبت منابع» هستیم.
این برداشت البته باری از حقیقت را در برداشته است و ای بسا بیرون آمدن از این اقتصاد نفتی به شکلی کارآ میتواند شکوفایی اقتصاد ایران را به همراه داشته باشد.
با این وجود چند واقعیت را نمیتوان کتمان کرد، اول آنکه آمار نشان میدهد که ما با نفت توانستهایم در این یک قرن رشد اقتصادی بالاتر از میانگین جهانی را تجربه کنیم و دوم آنکه هیچ گاه به یک کشور کمتر توسعه یافته فقیری که نمونههای آن از آمریکای جنوبی تا آفریقا و آسیا زیاد است، تبدیل نشدیم. اگرچه انتظار بود با درآمد نفتی و خدادادی بسیار بهتر از این عمل کنیم و شاید اگر نفت نبود و به آن اتکا نداشتیم، راه سختتری را برای رشد اقتصادی میپیمودیم؛ اما با وجود ساختار اقتصادی – سیاسی پیش از کشف نفت و عدم وجود نهادهای اقتصادی مستقل و فراگیر، این تنها اگری است که به رویا بیشتر شبیه است. هر چه هست در واقعیت نفت توانست، اقتصاد ما را در حد وسط اقتصاد جهانی نگه دارد و حال گویی استفاده ایرانیان از این نعمت هر روز سختتر و سختتر میشود.
بگذارید کمی ملموستر سخن بگوییم. میخواهیم تخمینی از تاثیر کاهش صادرات نفت بر رشد اقتصادی داشته باشیم. باید گوشزد کرد که در اینجا تنها یک تخمین حسابداری از قضیه ارائه میدهیم و برای داشتن تخمینی بهتر و دقیقتر باید اثرات متقابل بین بخشی و شوکهای ناشی از کاهش درآمدهای نفتی را به اقتصاد کلان در یک مدل ساختاری اقتصاد سنجی بهدست آوریم که به احتمال بسیار قوی، تخمین دقیقتر، بدتر از آنی است که ما اینجا ارائه میدهیم. طبق آمار صادرات نفتی که شامل نفت خام، فرآوردههای نفتی، گاز طبیعی، میعانات و مایعات گازی میشود، ٨۰ درصد صادرات ما را به خود اختصاص میدهد. از سوی دیگر صادرات ایران، سهمی در حدود ٣۵ درصد تولید ناخالص داخلی ایران را دارا است. به این شکل میتوان گفت که در حدود ۲٨ درصد اقتصاد ایران، در اختیار صادرات نفتی است. حال اگر این صادرات نفتی به میزان ۵۰ درصد تقلیل یابد باید انتظار کاهش ۱۴ درصدی تولید ناخالص داخلی را داشته باشیم.
با این وجود از آنجا که تحریم نفتی از ابتدای تابستان کلید خورده و البته نفت خام بخشی از صادرات نفتی ما را تشکیل داده به نظر میرسد که اگر سطح فشارها در همین حد باقی بماند، رشد منفی اقتصادی بین ۵ تا ۱۰ درصد در سال کنونی باید طبیعی قلمداد شود و اگر دولت بتواند رشد منفی را تا زیر ۵ درصد نگه دارد، نشان دهنده تلاش مضاعف دستگاههای مسوول خواهد بود. شناخت وضعیت پیش رو بسیار مهم است.
اقتصاد ایران در زمانی که ارتباطات بسیار گستردهتری با اقتصاد جهانی داشت و در زمانی که جذب سرمایه برای رشد صنایع مختلف آسان بود، نتوانست از وابستگی نفت رهایی یابد، به این شکل به نظر میرسد، بسیار دور از واقعیت است اگر انتظار آن را داشته باشیم که در زمان کنونی میتوان اقتصاد غیرنفتی را سامان داد.
از این منظر، شاید بیش از همه، دولتمردان ما بدانند که اقتصاد ایران نباید به یکباره چشم از درآمدهای نفتی بشوید و باید تلاش بسیار کرد تا درآمدهای نفتی به قوت خود باقی باشد. بی تردید ما چون عراق نخواهیم بود که تحریم نفتی باعث شد تا رشد اقتصادی متوسط سرانه سالانه این کشور در عرض دو دهه از سال ۱۹۹۰ تا سال ۲۰۱۰ یعنی حتی وقتی ۷ سال از تحریمها گذشته بود، به دلیل عمق فاجعه ایجاد شده در پی تحریم بین المللی، در سطح منفی ۲/۲ درصد بود؛ کشوری که درآمد سرانهاش از سطح ۲٣۰۴ دلاری سال ۱۹٨۹، تنها یک سال بعد به سطح ۹٣٨ دلار و طی پنج سال بعد به کمتر از ۵۰۰ دلار رسید و آسیبهای شدید انسانی را به همراه داشت. ما با حفظ درآمدهای نفتی خود از این مرحله عبور خواهیم کرد.
جهان صنعت:تدابیر ناپایدار، امیدواری مبهم
«تدابیر ناپایدار، امیدواری مبهم»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم نادر کریمیجونی است که در آن میخوانید؛ برای عبور از سختگیریهایی که علیه ایران اتخاذ شده راهکارهایی متعدد تدبیر کردهاند. فروش نفت به صورت روز فروش، استفاده از هویتهای موازی و تبادل پایاپای کالا به کالا (نفت به محصول کشور خریدار) و بهرهگیری از ظرفیتهای تجاری بازرگانان ایرانی ساکن کشورهای دیگر یا اتباع کشورهای مقصد و یا معارض از جمله این راهکارهای تدبیر شده بوده است.
برای بار دوم طی سالهای گذشته، سیاستگذاران کشور تصمیم گرفتهاند تا ارتباط خویش با واحد ارزی دلار را حذف و ارزهای دیگر را جایگزین این پول بینالمللی کنند.
نکته مهم آن است که در مرتبه اول ایران کوشیده بود تا دیگر اعضای جامعه جهانی را به همراهی با خود ترغیب کند و اتحادیهای نامریی از تحریمکنندگان دلار به وجود آورد. رایزنیهایی که در این باره با شدت و حدت انجام شده هیچیک ثمربخش نشد، چراکه پول ایالات متحده آمریکا آنقدر در اقتصاد جهان پیچیده شده بود که کسی نمیتوانست از وجود آن صرفنظر کند یا اتکای خویش را از این پول بردارد.
اکنون دیگر تهران امیدی به همراه ساختن دیگر کشورها برای کنار گذاشتن دلار ندارد؛ کشورهای دیگر پذیرفتهاند که دلار با هم تنشها، کاستیها و بینظمیهایش فعلا تنها مبنای پذیرفته شده بینالمللی برای تبادلات پولی است. با این همه تهران هنوز امید خود را برای کنار گذاشتن دلار به طور انفرادی از دست نداده است. رهبران ایران تصور میکنند که برای عبور از سختگیریهای که از طرف اروپا و ایالات متحده علیه کشورمان اعمال شده، توسل به کنار گذاشتن دلار میتواند راهگشا باشد، چراکه ایران را از حوزه تبادلات دلاری خارج میکند و نه فقط امکان رهگیری عملیات پولی ایران محدود میشود بلکه کشورمان با خیال آسودهتری میتواند در بازارهای پولی بین کشورها به طور دو یا چند جانبه حضور پیدا کند و نیازهای خود را در مورد تامین مالی امور تجاری مرتفع سازد.اما مدیران کشور در مورد اینکه پایداری و تداوم ثمربخشی این تدابیر تا چه اندازه است و چقدر میتوان به اجرای این تمهیدات برای عبور از مشکل در بلندمدت امید بست، تمایلی به اظهارنظر ندارند. البته تمایل به اظهارنظر یا کسوت چندین مهم نیست مهم آن است که این تدابیر واقعا در آینده کار ساز باشد.
منبع: جام جم آنلاین
|