گزارش اولین روز کنفرانس بروکسل
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۷ تير ۱٣۹۱ -
۷ ژوئيه ۲۰۱۲
دومین کنفرانس پیشبرد اتحاد برای دموکراسی که با مشارکت نزدیک به یکصد نفر از کنشگران سیاسی از طیفهای مختلف سیاسی برگزار میشود، صبح شنبه هفتم ژوئیه کار خود را با سخنرانی افتتاحیه محسن سازگارا، ناهید بهمنی و فریدون احمدی آغاز کرد.
سازگارا در صحبتهای خود ضمن خوشامدگویی به حضار، گفت: «ایده اینکه مخالفان حکومت بتوانند دور یکدیگر جمع شده و کار مشترک کرده و نیروهای خود را همسو کنند، عقلایی و از لوازم جدی یک مبارزه اصولی است».
وی در مورد واکنش جمهوری اسلامی به این کنفرانس گفت: «حکومت ایران به شدت نگران کار مشترک و نزدیکی نیروهای اپوزیسیون به یکدیگر است. اخبار خصوصی حاکی از این است که این پروژه را شخص رهبری جمهوری اسلامی پیگیری کرده و به خوبی میداند اگر مبارزان با یکدیگر همسو باشند، یکی از مهمترین شروط پیروزی را دارا خواهد شد».
سازگارا افزود: «در مقایسه با کشورهای دیگری که با آنها برخورد داشتهام، میتوانم بگویم که نیروهای اپوزیسیون دیگر کشورها با همدیگر اختلاف نیز دارند اما برآیندشان خوب است با این حال در مقایسه با آنها، مخالفان جمهوری اسلامی از پختگی و سنجیدگی بسیار خوبی برخوردار بوده و پختگی سیاسی آنها در میان بسیاری از کشورهای منطقه مثالزدنی است».
به گفته سازگارا ایده تشکیل چنین نشستهایی زمانی شکل گرفت که به راههای نزدیکی چهرهها و گروههای مختلف به یکدیگر فکر شد و اینکه همراهی نیاز دارد تا یکدیگر را با وجود تمام اختلافات به رسمیت بشناسیم. ماهها قبل بحث انتخابات آزاد و حاکمیت صندوق رای برای تعیین جایگزین نظام جمهوری اسلامی فکر شد. سازمان اولاف پالمه در استکهلم تلاش کرد تا کارگاهی آموزشی برگزار شود که طیفهای مختلف مخالفان جمهوری اسلامی را در بر بگیرد و از تجربیات این سازمان بهرهمند شوند.
وی در پایان سخنان خود در مورد نخستین جلسه در استکهلم گفت که در آن نشست ضوابط خاصی وجود داشت که به خاطر میزبانی سازمان اولاف پالمه بود. دستاوردهای آن جلسه فراتر از یک کارگاه آموزشی بود و موضوعاتی که در آن مطرح شد نیز همینطور بود. گزارش نهایی جلسه استکهلم دو نکته مهم داشت مبنی بر لزوم ادامه چنین جلساتی و همچنین ورود افراد جدیدتر به این نشستها که این دو هدف پیگیری شد تا به جلسه بروکسل رسیدیم.
ناهید بهمنی دومین سخنران افتتاحیه بود که گفت: «کنفرانسها و نشستهای دیگری نیز بودند که توانستند نیروهای مختلف اپوزیسیون را جمع کند مانند جلسهای که در سنای ایتالیا برگزار شد و جلسه دیگری که با کمک علیرضا نوریزاده در لندن تشکیل شد».
به گفته بهمنی، نکاتی که در نشست استکهلم به درستی بر آن تاکید شد باید مبنا قرار گیرد تا صداهایی که تاکنون شنیده نشدهاند به گوش برسند. یکی از این موارد، حد نصابی از شرکت زنان بود که ٣۵ درصد نشست را شامل شود. به همین دلیل ما از چهرهها و نخبگان زن دعوت به عمل آوردیم که تعدادی به خاطر مشکلات شخصی یا خطوط قرمزی که با سازمان اولاف پالمه داشتند، شرکت نکردند.
وی افزود: «یکی دیگر از مواردی که در دستورکار قرار داشت، شرکت نمایندگان اقوام و ملیتها در نشست بود. طبیعی است که افتراق بسیار راحت است اما اتحاد، امر سادهای نیست به خصوص در کشوری که تار و پود خفقان آن را گرفته است. ما امیدواریم شرایطی پیش بیاید که بتوانیم خلأها را پر کرده و به چنین گفتگوهایی ادامه دهیم».
فریدون احمدی نیز در سخنان خود، ابراز امیدواری کرد که با توجه به مشارکت طیف گستردهای از اپوزسیون ایران در نشست بروکسل، پنلها بتواند بحثها را پیش ببرد و همه مشارکت فعالی داشته باشند و نظرات خود را با دیگران در میان بگذارند.
پنل نخست کنفرانس بروکسل: باید به صراحت به دنبال جایگزین بود
نخستین پنل کنفرانس بروکسل با عنوان «بررسی روندهای سیاسی و گزینههای پیش روی کشور ایران در سال جاری»، چهار سخنران داشت. در این پنل که یک ساعت به طول انجامید؛ حسین باقرزاده، ماشالله سلیمی، عبدالله مهتدی و امین ریاحی سخنرانی کردند.
حسین باقرزاده در سخنان خود گفت: «ما در ایران در شرایطی کم سابقه قرار داریم. عادت کردهایم از بحران و شرایط حساس زیاد یاد کنیم اما تکرار زیاد این واژهها باعث شده تا معنای اصلی آنها از بین برود. ایران در یک پیچ تاریخی قرار گرفته و نقطه عطفی در برابر آن قرار دارد. با این حال از این قبیل نقاط عطف در دوران جمهوری اسلامی کم نبوده است. دوران جنگ، اتمام جنگ، دوم خرداد ۷۶، انتخاب محمود احمدینژاد و انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨. عامل اصلی تمام این امور، سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی بوده که باعث محدودیت آن نیز شده است».
باقرزاده افزود: «در سیاست خارجی، جامعه جهانی و غرب در یک تقابل شدید با جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند که با تحریم گسترده نفتی از هفته گذشته و تحریمهای بانکی عملا جمهوری اسلامی را در شرایطی قرار داده که مجبور است از این وضعیت عبور کند. میتوان احتمالاتی برای آینده در نظر گرفت. ممکن است حکومت در مقابل فشار خارجی کوتاه بیاید. ممکن است موضوع به جاهای باریکتری برسد و شرایط سختتر شود به خصوص اینکه احتمال دارد فشار اقتصادی بیشتر شود. همچنین احتمال برخورد نظامی با ایران نیز وجود دارد».
به گفته باقرزاده، حکومت جمهوری اسلامی، پایگاههای اجتماعی خود را از دست داده و نیروهایش پراکنده شدهاند. فشار اقتصادی ناشی از تحریمها عملا مردم را در نابسامانی اقتصادی گذاشته است.
باقرزاده در مورد شرایط خارج از کشور گفت: «ما همیشه از دور شاهد شرایط ایران بوده و مسائل را رصد میکردیم. کنشها و واکنشها را پیگیری میکردیم. امروز اگر بخواهیم جو حاکم و اپوزیسیون را توصیف کنیم میتوانیم بگوییم در شرایط یأس و انتظار است. یأس به این مفهوم که امید زیادی برای ایجاد تحول در ایران مانند جهان عرب وجود ندارد و احتمال بسیار کمی هست که مردم به خیابانها آمده و حکومت کوتاه بیاید. در واقع احتمال تجربه شرایط مصر و تونس در ایران و عقبنشینی حکومت و پایان خوش، خیلی کم است».
وی افزود: «در ابتدا گمان میرفت تحولات جهان عرب که به بهار عرب معروف شده به ایران نیز سرایت کند که نشد. شرایط جدید سوریه نیز انتظار را از بین برد. همه منتظر هستند که اتفاقی بیافتد، اما مشخص نیست که این اتفاق دقیقا چگونه خواهد بود. مردم دیگر با توجه به شرایط سوریه حاضر نیستند به خیابانها بیایند. خیلیها بر این باور هستند که ممکن است تجربه فروپاشی بلوک شرق، در ایران نیز تکرار شود. این فروپاشی ممکن است رخ دهد ولی سوال اینجاست که ما چه آمادگی برای آن داشته و اگر چنین اتفاقی رخ داد، چه باید کرد؟».
باقرزاده در پایان سخنان خود گفت: «من این سوالها را مطرح میکنم و پاسخی نیز برای آن ندارم و امیدوارم دوستان بتوانند پاسخهایی کارساز برای آن داشته باشند».
ماشالله سلیمی به عنوان دومین سخنران گفت: «جمهوری اسلامی از بدو تاسیس با بحران روبرو بود و در چند سال اخیر این بحران شدیدتر نیز شده است. حکومت از همان ابتدا تنش را بنیاد نهاد و با اصل ولایت فقیه که طی یک پروسه به ولایت مطلقه تبدیل شد، با دموکراسی مخالفت کرد. در عرصه فرهنگی با ایجاد نابرابری میان زن و مرد و دانشجوها و دیگر اقشار، عملا معضل فرهنگی را پایهریزی کرد. در عرصه قومیتها، بحرانساز شده و به جنگ شهروندانی رفت که به زبان محلی صحبت میکنند. در واقع اپوزیسیون دموکرات هنوز هم به عمق فاجعه پی نبرده و از میزان آن اطلاع زیادی ندارد».
به گفته سلیمی، جامعه ایران با یک گسست ملی روبرو شده و حس بیاعتمای با ملیتهای گوناگون افزایش یافته است. حکومت، تخیم کین و نفرت میان ملل میکارد.
وی افزود: «در شرایط کنونی جمهوری اسلامی با بحران دیگری نیز مواجه است که در بحران مقبولیت و مشروعیت خلاصه میشود. اگر شخصیت کاریزماتیک روحالله خمینی مانع از ریزش میشد، امروز این مساله نیز دیگر وجود ندارد و با تمرکز بیشتر همه امور در دست رهبری، بحران مشروعیت نظام به موضوع روز تبدیل شده است. به همین دلیل دستگاه سرکوب، ابزار اصلی بقای حکومت است و افزایش وزن سپاه و بسیج از نظر اقتصادی باید بررسی شود».
سلیمی گفت: «سرکوب باعث شده تا شکاف میان مردم و دولت عمیقتر شود، بلکه در سطح بالای نظام هم این تنش و شکاف روز به روز بیشتر میشود. جنبش سبز نیز در واقع نشاندهنده عدم مقبولیت و مشروعیت نظام حتی از دید جامعه بینالملل بود. پس از مدتی کوتاه از جنبش سبز، بحران به درون متحدان و موافقان سرکوب نیز سرایت کرد و در شرایط کنونی ترس و بیاعتمادی در جامعه گسترش یافته و در درون خود حکومت نیز این بیاعتمادی به چشم میخورد».
وی در ادامه گفت: «نکات مهمی را باید در نظر گرفت. نخست اینکه نظام با وجود تمام ریزشها هنوز از خاصیت انقباض و انبساط برخوردار است و هنوز میتواند بخشی از اصلاح طلبان را در قدرت جذب کند، مثل هاشمی و خاتمی و امکان بازسازی بخشی از پایگاه قدرت را دارد. دوم اینکه هنوز مردم از سرکوبهای پیاپی خصوصا سرکوب ٨٨ خسته هستند و اختلاف میان رهبران جمهوری اسلامی ممکن است به سود خامنهای و برادران لاریجانی تمام شود و ناگهان جنبشهای اجتماعی چنان اوج بگیرد که رهبران را نیز با یکدیگر دچار اختلاف کرده و سرکوب نیز شدت گیرد».
به گفته سلیمی، بحران اقتصادی ممکن است افزایش یافته و فشار بر طبقه متوسط و زحمتکش ایرانی زیادتر شود. نکته اینجاست که اگر چنین شرایطی ایجاد شود، دولت تبدیل به سربار جامعه شده و این خود باعث ریزش بیشتر حامیانش خواهد بود.
وی این سوال را مطرح کرد که آیا اپوزیسیون دموکرات ایران آمادگی مواجهه با چنین شرایطی را دارد و آیا جایگزینی برای ارائه خواهد داشت یا باز هم کسانی پیدا خواهند شد و از شرایط حاکم سوء استفاده کنند.
سلیمی در پایان سخنان خود گفت که سیاست غرب در برابر ایران نه بر تغییر رژیم بلکه بر انزوای آن استوار است و در چنین شرایطی حمله نظامی به ایران بسیار بعید است. در واقع مدل عراق در ایران صورت نخواهد گرفت و با توجه به نکاتی که ذکر کردم، احتمال فروپاشی زیاد است و اپوزیسیون باید برای این شرایط آماده باشد.
امین ریاحی به عنوان سومین سخنران پنل نخست، گفت که عدم نرمش نیروهای دموکراسیخواه و نظام جمهوری اسلامی این امر را میرساند که فضا با انتخابات مجلس فرقی نخواهد کرد. در این شرایط که یک طرف اجازه شرکت ندارد، باید از شرایطی که عملا قبل از انتخابات ایجاد میشود، بهره ببرد؛ اما فضا آنقدر هم باز نیست که بتوان چنین کاری کرد.
به گفته ریاحی، در شرایط ادامه چنین وضعیتی که نارضایتی اقتصادی وجود دارد، تنها چیزی که شرایط را تغییر میدهد نتیجه مذاکرات ۵+۱ با ایران است و نقش اپوزیسیون اینجا پررنگ میشود. این شرایط همانقدر که تحمیلی است، میتواند فرصتی باشد، چرا که در ٣٣ سال اخیر هیچ گاه منافع کشورهای غربی با منافع ملی مردم ایران مانند امروز در یک راستا قرار نگرفته است و نیروهای دموکراسیخواه باید از این فرصت حداکثر فایده را ببرند و باید نقاط مشترک خود را تقویت کنیم.
وی افزود: «در شرایطی که بحران کارآمدی رژیم و مشروعیت آن در اوج خود قرار گرفته است، بحران همبستگی نخبگان حاکم نیز تحت تهدید قرار گرفته است. دستگاه سرکوب هم در کنار این بحران و به مدد تحریمها تا حد قابل ملاحظهای میتواند تضعیف شود و این چهار بحران هر حکومتی را میتواند به زانو در آورد. انتخابات پیش رو، بازی نیروهای دموکراسی خواه نیست؛ اما موضوع هستهای میتواند بازی ما باشد».
ریاحی گفت: «تعامل با غرب هنوز به شکل تابو وجود دارد و اپوزیسیون هنوز گیج عمل میکند. مردم در شعارهای خود عملا از غرب کمک میخواهند، اما اپوزیسیون هنوز مخفیانه رابطه برقرار میکند و این هراس از تماس و ارتباط با غرب وجود دارد در حالیکه نگاه به تجربهها نشان میدهد که کشورها بعد از جنگ سرد به دموکراسی نرسیدند مگر این که از غرب کمک گرفتند. ما اگر خواهان استقرار دموکراسی با کمترین هزینه و سریعترین زمان هستیم، باید عامل اساسی هر اتحادی را در کنار دو تضاد دموکراسی دیکتاتوری و سنت و مدرنیسم را کنار تضاد غربگرایی قرار دهیم. غربگرا یعنی نیروهایی که از دوستی و یاری گرفتن از غرب ابایی ندارند و میخواهند از این رهگذر به خواستههای خود برسند».
وی در خاتمه سخنان خود گفت: «این واقعیت بحرانسازی حکومت ایران باعث واکنش غرب شده و آنها که گمان میکنند برخورد غرب، خارج از نفوذ اپوزیسیون است اشتباه میکنند. وجود یک نیروی قدرتمند متحد اپوزیسیون میتواند بسیار موثر باشد. در حقیقت نمیتوان از تجربه سوریه گذشت. ۱۶ ماه مقاومت مردم سوریه به جایی نرسید و بیتفاوتی جامعه جهانی به دلیل عدم وجود جایگزین برای حکومت سوریه است و باید از این تجربه استفاده کرد، چرا که برخلاف تبلیغات، واقعیت سیاسی ایران این فرصت را ایجاد کرده که حقوق بشر، دموکراسی و حقوق شهروندی در سطح جامعه جهانی پیگیری شود».
عبدالله مهتدی چهارمین و آخرین سخنران پنل نخست کنفرانس بروکسل بود. وی در سخنان خود تاکید کرد که تحریمها و وخامت وضعیت اقتصادی، زندگی مردم را به شدت تحت تاثیر قرار داده و ما شاهد اختلافات در درون حاکمیت و ریزش نیروها هستیم.
مهتدی گفت: «جنبش سبز یا بهتر بگوییم جنبش دموکراسیخواهی ایران اکنون تبدیل به آتشی زیر خاکستر شده و از بین رفتن مشروعیت جمهوری اسلامی یکی از مهمترین نتیجههای این جنبش بود. مخالفان با بخشهای وسیعی از جامعه ایران اعم از جوانان، زنان و دانشجویان پیوند خوردند. انزوای جمهوری اسالمی بسیار بیشتر شده و چشمانداز یک سازش بسیار کمرنگ است».
به گفته مهتدی، اقدامات جمهوری اسلامی در خارج از مرزها و فعالیتهای تروریستی آن نشان میدهد که معیارهایی که قبلا در مورد غرب به کار میبرد تفاوت کرده است. دشمنان منطقهای ایران بیشتر شده و دنیای عرب را نیز به دشمنی با جمهوری اسلامی رسیدهاند و در واقع تنها چیزی که اعراب و اسراییل بر سر آن متفقالقول هستند، مخالفت با جمهوری اسلامی است. ترکیه که مدتی نوعی رابطه نزدیک با ایران داشت الان به نوعی خصومت تبدیل شده است و آخرین سنگرهای جمهوری اسلامی در خاورمیانه که یکی از آنها سوریه است، در حال فروپاشیست که این امر به سود جمهوری اسلامی نیست.
وی گفت: «باید اشاره کرد که مسائل یاد شده وضعیت خاصی را در فضای سیاسی ایران و نخبگان سیاسی آن ایجاد کرده است. یکی از این احساسها، حس انتظار و ناتوانی در مردم ایران در کنار نارضایتی بسیار عمیقی است که از وضعیت اجتماعی و اقتصادی وجود دارد و ظاهرا هیچ اهرمی برای کاهش نارضایتی در اختیار حکومت نیست. نوعی نا امیدی و انتظار در این شرایط به چشم میخورد و نتیجه این است که با توجه به همه زمینههای داخلی، منطقهای و بینالمللی باید چشمانداز امیدبخشی به مردم ایران داد و این همان جرقهای است برای ایجاد حریق در جامعه ایران لازم است. منظور من از حریق، خشونت نیست و اصلاحطلبی نیز در جامعه ایران جواب خود را داده است».
مهتدی در پایان سخنان خود گفت: «امروزه مشروعیت جمهوری اسلامی در لایههای عظیمی از جامعه ایران زیر سوال رفته است و حاکمان پاسخگوی واقعی به هیچ مسالهای نیستند. چه چیز برای ایجاد تغییر مهم است و چه مسالهای میتواند ما را متحد کند که تصویر امیدبخش و تاثیرگذار را ارائه دهیم؟ به نظر من، دموکراسی میتواند پاسخ این سوال باشد. دموکراسی بهشت برین ایجاد نمیکند اما شرایطی را ایجاد میکند که طبقات و قومیتهای مختلف جامعه بتواند در شرایط مناسبی برای کسب حقوق خود با امیدواری و به روشهای مدنی، قانونی و سالم فعالیت کنند و این دموکراسی با موجودیت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و قانون اساسی آن متفاوت است. ما باید به صراحت از تغییر نظام صحبت کنیم و آن را سرلوحه قرار دهیم و این مساله نه به معنی تشویق جهان به حمله نظامی است و نه ترغیب به رفتار خشونتآمیز در جامعه. ما باید به دشمنی با منطقه و جهان خاتمه داده و آینده ایران را بر اساس توسعه اقتصادی پایدار، دموکراسی و رفع تبعیض بنا نهیم».
پنل دوم: بررسی مساله هستهای ایران
پنل دوم از روز نخست کنفرانس بروکسل تحت عنوان «میزگرد در مورد مساله هستهای ایران» به بررسی این پرونده و شرایط کنونی و افق آن اختصاص داشت. در این پنل؛ مارک فیتس پاتریک، رضا تقیزاده، اتو لانگی، هانس بلیکس و بهروز بیات سخنرانی کردند.
مارک فیتس پاتریک دیپلمات سابق وزارت خارجه آمریکا و کارشناس آژانس بینالمللی انرژی هستهای در سخنان خود ضمن ابراز همدردی با مردم ایران که آثار تحریمهای جهانی بر آنها محسوس است، گفت: «هنوز سندی وجود ندارد که نشان دهد ایران به سلاح هستهای دست یافته است. در عین حال هیچکس مخالف استفاده صلحآمیز ایران از انرژی هستهای نیست؛ ولی همچنان که ایران هم قبول دارد یکی از استفادهها از انرژی هستهای؛ استفاده استراتژیک و راهبردی است و ادامه چنین سیاستی در آینده نزدیک میتواند موجب جنگ شود. اهمیت این موضوع کمتر از آنچه هست که نشان داده میشود».
به گفته فیتس پاتریک: «امروز ایران به اندازه کافی اورانیوم با غلظت کم تولید کرده که برای ساخت ۴ یا ۵ بمب کافی است. از دیدگاه مهندسی و فنی اگر ایران همچنان که خودش میگوید، یک نیروگاه هستهای دیگر ساخته و راهاندازی کند بسیار خطرناک خواهد بود. ذخیره اورانیوم غنی شده ایران ۶۰ درصد در هر ماه افزایش دارد و تعداد سانتریفیوژها بالا رفته است. عجیب است که شهر قم که تا کنون به عنوان یک شهر مذهبی و مرکز تشیع شناخته شده بود، امروز به عنوان مرکز انرژی هستهای شناخته میشود».
وی افزود: «اورانیوم غنی شده ۲۰ درصدی ایران برای ده سال کار رآکتور کافی است و هیچ یک از اقدامات مثل حملات سایبری و تحریمها نتوانسته جلوی این حرکت و اقدام ایران را بگیرد. گزارشها نشان میدهد که ایران بر مساله تسلیحات هستهای نیز فعالیت میکرده است. سخت است امروز بگوییم ایران با چه سرعتی میتواند برنامه خود را فعال کرده و به اوج برساند. برآورد من و ناظران دیگر بر این است که ایران فرصتی یک ساله نیاز دارد و تولید یک سلاح هم برایش کافی نیست بلکه باید چتر بزرگی از سلاح داشته باشد و این همه فعالیت برای یک بمب نیست. در عین حال تماسها تا امروز برای راه حل پیدا کردن نبوده، بلکه با این هدف صورت گرفت که اطمینان پیدا کنیم. ایران اگر تمام ذخیره خود را نیز به خارج ارسال کند، فایدهای نخواهد داشت؛ زیرا ذخیره دیگری را داراست».
فیتس پاتریک گفت: «۵۰ درصد خطر وجود دارد که در ماه سپتامبر یک عملیات نظامی علیه ایران صورت گیرد. مساله اطمینان مطرح است و باید ایران طرف مقابل خود را مطمئن کند که تلاشهای هستهایاش برای دستیابی به فنآوری صلحآمیز است و هدف از آن تولید کلاهک هستهای نیست».
وی در پایان گفت: «به نظر من که دیپلمات بودهام، استفاده از تبادل نظرها بخشی از راه حل نهایی میتواند و حکومت ایران باید بداند ما حقوق آنها را به رسمیت میشناسیم. این وضعیت باراک اوباما و سیاست غرب نیست که مانع از پیشرفت چانهزنیها میشود؛ بلکه این وضعیت داخلی خود ایران است که این شرایط را پیش آورده است».
رضا تقیزاده به عنوان دومین سخنران، گفت که اراده ایران و هدفش برای رسیدن به سلاح هستهای از طریق تمام راهها و تماس با پاکستان برای ایجاد یک تغییر استراتژیک در منطقه است.
وی گفت: «ایران دو راه را دنبال کرده است: یکی راه پلوتونیوم و دیگری غنیسازی و این راه دوم بود که در نزدیکی اصفهان و اراک (آنطور که میگویند) توسط سازمان مجاهدین برملا شد و داستان از آنجا آغاز شد. اکنون ۲۵ سال است که این برنامه ادامه دارد که هشت سال آخر، غنیسازی به شکل فعال آغاز شده است و این در حالی صورت میگیرد که کشورهای دیگر گفتهاند ما حاضریم سوخت مورد نیاز ایران را تامین کنیم. سوال اصلی اینجاست که هزینه و بهایی که ایران دارد پرداخت میکند، در ازای چه چیزی است؟».
تقیزاده در پایان سخنان خود گفت: «همه دنیا نسبت به نیت ایران در دستیابی به فنآوری هستهای تردید دارند. شاید روزی برسد که جمهوری اسلامی بفهمد بزرگترین اشتباه استراتژیکش ادامه همین راه است و دنباله این روش هدف گزافی را در پی خواهد داشت. در سوی دیگر برنامه بالستیکی ایران نیز قابل درک نیست. ایران موشکهایی با دو هزار کیلومتر برد را ساخته است و این عاقلانه نیست که موشکی با چنین بردی برای حمل هفتاد کیلوگرم تیانتی باشد و نخواهد کلاهک هستهای حمل کند و همین گونه امور است که علامت سوالهای بزرگ ایجاد میکند. فکر میکنم ادامه این روش از طرف ایران، اشتباهی استراتژیک با بهایی گزاف است و اکثر مردم ایران فهمیدهاند که منافعشان با منافع حکومت در تضاد است».
اتو لانگی در سخنرانی خود به عنوان سومین سخنران، گفت: «ایران هر سال میلیاردها متر مکعب گاز را از دست میدهد؛ زیرا در این زمینه سرمایهگذاری نشده است. در نتیجه این پرسش پر رنگتر میشود که چرا وارد فعالیت هستهای شده است. مساله اصلی، پرونده هستهای ایران و یا اطمینانسازی نیست؛ بلکه امروز مساله تحریمها موضوع مهم است.
وی در توضیح این موضوع گفت: «از بدو قضیه تا زمانی که تحریمهای سختگیرانه علیه ایران شروع شد، سه قدرت بزرگ اروپایی با ایران تماس گرفتند تا راه گفتگو با ایران را پیدا کنند. تصمیم ما این بود که از دیپلماسی برای رسیدن به راه حل استفاده کنیم. در تمام این مدت تا سال ۲۰۰۶ که آمریکا وارد جمع گفتگوکنندگان با ایران شد، ایرانیها میگفتند اگر آمریکاییها وارد نشوند، ما رغبتی به ادامه گفتگو نداریم. در واقع ایرانیها خودشان خواستار حضور آمریکا شدند. مساله تحریمها از وقتی شروع شد که تماسها و چانهزنیها به بنبست رسید و فهمیدیم دیپلماسی ممکن است نتیجه ندهد و راه دیگری را باید در پیش بگیریم».
لانگی گفت: «تحریم تجاری و اقتصادی میتواند قنداق یک سلاح باشد و در طرف دیگر بالستیک است. ما میخواهیم بالستیک را تحت تاثیر قرار دهیم و با قنداق کاری نداشته باشیم. در نتیجه کار ما این بود که هر بار که سازمانهای وابسته به سازمان ملل، ناظران یا آژانس هستهای توانستند، شرکتها و اشخاصی که با برنامه هستهای ایران تماس داشتند و با آن همکاری میکردند را به فهرست تحریم اضافه کنیم. هدف ما از ابتدا این بود که دیگر کشورها مثل چین، روسیه و … را متقاعد کنیم که به تحریمها بپیوندند تا بدین ترتیب سه هدف محقق شود: شرکتهایی که قطعات لازم را به ایران میفروشند، شرکتهایی که نقل و انتقال را بر عهده دارند و سرانجام شرکتهایی که تبادل مالی را اداره میکنند؛ هدف تحریم قرار گیرند. ما با این سه گروه از شرکتها برخورد میکنیم».
لانگی در ادامه گفت: «یکی از نکات مثبت تحریمها این بوده که به خیلی از دوستان اروپایی بفهمانیم که اگر از این راه نرویم، احتمال حمله نظامی زیاد میشود. ما با ایران به گفتگو و در عین حال تحریم ادامه میدهیم و ابزار نظامی نیز همچنان بر روی میز قرار دارد».
لانگی در پایان سخنان خود گفت: «یکی از دلایلی که زمان تظاهرات سال ٨٨ صدایی در حمایت از مردم ایران بلند نشد این بود که به مردم ایران بگوییم ما تحت فشاریم و به رژیم ایران کاری نداریم، بنا بر این صدای از ما نشنیدند. همینهایی که ما را تحت فشار میگذارند، چند سال قبل میگفتند که تونس باثباتترین کشور منطقه است. آنها میگویند رژیم با ثبات است و کاری هم نمیتوان کرد ولی تجربه نشان داد که آنها همیشه مردم را نادیده میگیرند. ما میدانیم که وضعیت داخلی ایران چقدر بد شده و فشار اقتصادی بر مردم ایران وارد میشود و بعید میدانیم که مردم تا ابد این وضعیت را تحمل کنند».
بهروز بیات به عنوان چهارمین سخنران، این سوال را مطرح کرد که اساسا چرا حکومت ایران برنامه هستهای را شروع کرد و نباید فراموش کنیم که تصمیم اصلی در این زمینه زمان جنگ ایران و عراق اتخاذ شد که رژیم به دنبال راهی برای مقابله بود و به همین دلیل موضوع هستهای از زمان آغاز به شکل زیر زمینی دنبال میشد.
بیات گفت: «به نظر من از زمانی که این برنامه لو رفته است، تصمیم حکومت ایران از دستیابی به فنآوری هستهای به تولید سلاح اتمی تغییر کرده است. هیچ شکی وجود ندارد که نظام ایران به دنبال به دست آوردن قابلیت مقابله به مثل هستهای است و از طرف دیگر یکی از شاخصهای هستهای ایران، ابهامآمیز بودن آن است که میخواهد ابهام را حفظ کند. این برای رژیم حیاتی است که با توجه به سرمایهگذاری مالی و سیاسی و حیثیتی یا عقبنشینی نکند و یا به قیمت خیلی بالایی عقبنشینی کند. اگر صرفا از نظر غیر تسلیحاتی به قضیه نگاه کنیم، این برنامه هیچ توضیح اقتصادی ندارد. کل ظرفیت ذخایر هستهای ایران یکدهم درصد است».
وی افزود: «نمیتوان یک صنعت غنیسازی تولید انبوه اورانیوم غنی شده ایجاد کنید، برای تنها یک رآکتور یا حتی چند رآکتور و این موضوع هیچ توجیه منطقی ندارد. پاکستان که قدرت هستهای است، ولی وضعیت داخلی نا امنی دارد. در نیتجه تسلیحات هستهای چیزی برای ایران نیاورده و اگر ایران به بمب دست یابد، کلید یک تغییر هستهای در منطقه خواهد خورد در حالیکه چنین مسابقه ای در این وضعیت به نفع ایران و در چشمانداز آینده به سود هیچکس نخواهد بود، زیرا آینده را باید بر اساس یک تفاهم منطقهای برنامهریزی کرد نه یک مسابقه منطقهای».
بیات در پایان گفت: «در خطر نظامی یک ایران هستهای از سوی غرب اغراق میشود؛ اما رژیم هم بیتمایل به این اغراق نیست؛ زیرا برای تقلیدی که از اسرائیل میکند در ابهامزایی به نفعش هست که بقیه در موردش اغراقگویی کنند. کسانی که قدرت را به دست دارند چون به دنبال منافع تجاری و مالی خود هستند، کسانی نیستند که با حمله به اسرائیل خودکشی کنند. اگر تحریمها ادامه پیدا کند و نظام عقبنشینی نکند، جنگ تنها راهحل غرب برای خروج از این بحران است اما باید بر پویایی مردم و جامعه ایران برای عوض کردن اوضاع داخلی به دست خودشان تکیه شود».
هانس بلیکس مدیر سابق آژانس بینالمللی انرژی هستهای پنجمین و آخرین سخنران پنل دوم بود که سخنرانی خود را تلفنی انجام داد.
بلیکس گفت: «ایران در شرایطی است که نمیتواند کوتاه بیاید؛ اما با توجه به انتخابات آمریکا برای دولت اوباما نیز بسیار مشکل است که موضوع هستهای ایران را حل کند. از این بابت به نظر میرسد که کشورهای اروپایی در حل مشکل هستهای ایران و همچنین مذاکره بین کشورها پررنگتر ظاهر شوند».
وی تاکید کرد که توقف کامل روند غنیسازی اورانیوم از طرف ایران، نقطه آغازین در روند اعتمادسازی خواهد بود.
پایان روز نخست کنفرانس: بررسی راههای اتحاد و هماهنگی
سومین و آخرین پنل از روز نخست کنفرانس بروکسل، تحت عنوان « بررسی راههای اتحاد و هماهنگی نیروهای اپوزیسیون» با سخنرانی چهار نفر انجام شد. در این پنل؛ فریدون احمدی، شهریار آهی، محمدجواد اکبرین و ناهید حسینی سخنانی ایراد کردند.
ناهید حسینی به عنوان نخستین سخنران، گفت که علیرغم اتفاق نظر نسبی میان نیروهای اپوزیسیون، هنوز هم تشکیل یک صف بالنسبه متحد از این نیروها در جامعه نسبتا پیچیده ایران در داخل و خصوصا در خارج آسان به نظر نمیرسد. شروع و اوجگیری جنبش سبز گرچه امیدواریهایی را ایجاد کرد؛ اما سرکوب و خاموشی آن مجددا موانع نظری، سیاسی و عملی پیچیدهای را در سر راه رهایی از دیکتاتوری و استبداد ایجاد کرده است. از میان آنها میتوان به دو مورد اشاره کرد که مواجهه با آنها وظیفه مبرمی است. بر کسی پوشیده نیست که چه فضای مسمومی در مناسبات میان ما در خارج از کشور حاکم شده و کار را مشکل کرده است. اکنون با سپری شدن روزهای همدلی نسبی در جریان جنبش سبز، فضای سوء ظن و دشمنی دوباره سر برآورده است».
حسینی در مورد نقش منفی حکومت و بخشی از اپوزیسیون در گفت: «این بخش شامل دو قسمت است اول نقش خرابکارانه عوامل حکومتی در ایجاد و گسترش تفرقه است. با دشواری میتوان گفت که عوامل تشدید این اختلافات در هر لحظه معین و اکنون چیست؛ اما تردیدی نیست که مستخدمین سیاسی جمهوری اسلامی نقش بسیار مخربی دارند و فضای مسموم را دامن میزنند. دو پیکان زهرآگین اتهامزنی عبارتند از متهم کردن بخشی از اپوزیسیون به زمینهچینی سیاسی برای حمله نظامی به ایران و دوم وابستگی اپوزیسیون به کشورهای غربی یا همپیمانان آنها. بخش دوم به نقش مخرب بخشی از اپوزیسیون باز میگردد. گرایشات مختلفی این اتهامات را تکرار میکنند. شاید این صداها ریشه در عقاید ایدئولوژیک یا سیاسی یا فرهنگ قبیلهگرایی در جامعه سیاسی ایران دارد. افراد و ارگانهایی که برای جلوگیری از شکلگیری اتحاد مشغول سیاستگذاری هستند روی تمایلات و عقاید اپوزیسیون در چپ و راست حساب باز می کنند».
به گفته وی، نقش ویرانگر این بخش از اپوزیسیون اگر زیاد نباشد، نمیتوان نادیده هم گرفت. ما برای غلبه بر تفرقه سلاحی به جز گفتگو نداریم. ما همچنان در جریان تدارک و برگزاری کنفرانس استکهلم با گروه دیگری در لباس روزنامهنگار، استاد دانشگاه و سخنگوی جریانهای سیاسی روبرو شدیم که آگاهانه یا ناآگاهانه نه تنها از پشتیبانی از کنفرانس سر باز زدند بلکه علیه آن نیز قدم برداشتند.
حسینی افزود: «گروه دیگری نیز بودند که نمیتوان آنها را حتی اپوزیسیون نامید و میکوشند به اصلاحات درون حکومتی بپردازند بدون تدارک برای ایجاد جنبش فعال در جامعه. آنها از جمله مخالفین سرسخت همکاریهای درون اپوزیسیون هستند. گاهی اوضاع چنان خراب است که در همراهی با سازمانهای حقوق بشر در خارج نیز گروههایی از اپوزیسیون با حکومت همراهی میکنند».
به گفته حسینی، شش راهحل برای ایجاد اتحاد میان نیروهای اپوزیسیون وجود دارد که عبارتند از یک: شروع و اوجگیری مجدد جنبش در کشور که فعلا در ارادهی کسی نیست. تا فراهم شدن چنین شرایطی تلاش برای شکستن این طلسم باید مورد گفتگو قرار گیرد. دو: تلاش برای برخورد با عامترین مسائل حاکم بر جامعه از جمله استبداد حاکم و سرکوب و آزادی زندانیان سیاسی و دفاع از مطالبات برحق گروههای سیاسی. تشکیل یک گروه تماس شاید ایده مناسبی در این زمینه باشد. سه: ما باید در این جمع بدانیم که خودمان بر سر چه اهدافی با هم همنظر هستیم و چه امکانات و چشماندازی برای این اشتراکات وجود دارد. چهار: از پاسخ شجاعانه نباید خودداری کرد. اتهامات دیگران اعم از اپوزیسیون و حاکمیت نباید تاثیر بگذارد. اگر این جمع بتواند روی اصول معین به توافق برسد پیشنهاد میکنم که عدهای پیشقدم شده و گروهی را تاسیس کنند تا به مقابله با تبلیغات خرابکانه بپردازند. پنج: ایجاد گروه بینالملل برای ایجاد رابطه با نمایندگان دول مختلف و لابیگری و استفاده از آنها برای پیشبرد اهداف کنفرانسها و شش: شفافیت در مورد چنین اجلاسهایی و مشورت هر چه وسیعتر برای دموکراتیکتر کردن. نباید چنین نشستهایی مورد تفرقه قرار بگیرد تا بهانه برای تفرقهافکنی ایجاد نشود».
محمدجواد اکبرین دومین سخنران از این پنل بود که تاکید کرد، بحث در این زمینه نباید یک بحث تئوریک باشد بلکه باید در مورد روشها صحبت کرد.
وی گفت: «نکته اول این است که ما تلاش کنیم که تحت عنوان مراقبت دموکراتیک، اول مراقب خود باشیم و قبل از این که نگران سایر گروهها باشیم، نگران خودمان باشیم که چه نگاهی به مسیر پیش رویمان داریم. باید در ابتدا از قید عناوین رها شویم. اگر شاه دیکتاتوری میکرد، دیکتاتوری شاه هم برخلاف تصریحات قانون مشروطه بود. اگر پارهای از امور رعایت نشود؛ از دل سلطنت، قانون اساسی جمهوری اسلامی و همچنین پیشرفتهترین قوانین دموکراتیک، هر چیزی امکانپذیر خواهد بود».
به گفته اکبرین، قانون در جلوگیری از پارهای خطاها تاثیر دارد؛ اما قرار باشد راه استبداد هموار شود، قانون توجیهپذیر میشود. میان اپوزیسیون عدهای میخواهند بگویند براندازند، عدهای اصلاحطلب هستند یا گروهی سلطنتطلب. این عناوین به این دلیل است که عقاید و خواستههای تاریخی ما فرق دارد. مرزها را مشخص میکنیم و یادمان میرود به کجا میخواهیم برسد.
اکبرین افزود: «اگر قرار باشد اتفاقی بیافتد چه در وضع موجود چه در صورت سقوط رژیم، باید طوری عمل کرد که از فرصت ویژه استفاده کرد. روحانیون با چراغ آسمانی آمدند تا زندگی مردم را روشن کنند اما نه تنها روشن نشد؛ بلکه اندک روشنایی را هم خاموش کرد. برخی دیگر که مخالف روحانیون بودند با سلاح تاریخ پیش آمدند که نتیجهشان دیده شد؛ اما جوانان ایران نه اسیر تاریخ هستند و نه چراغ آزادی. آنها تنها احترام به حقوق سلب شده و زندگیشان را میخواهند. کدام یک از این عناوین خواستههای آنان را برآورده میکند؟ با این اسامی فقط فاصلههایمان بیشتر میشود. حلقههای پراکنده را باید به رسمیت شناخت و هر جمعی تحت هر عنوانی از راه سبز امید تا گروههای داخلی و خارجی را باید به رسمیت شناخت و این فرصت را مغتنم شمرد».
وی گفت: «فرصت هر وقت پیش آمد دور هم جمع میشویم و این نقطهها جایی به هم وصل میشود به شرطی که این نقطهها را پاک نکنیم. حذف دیگری، نیرویی را از ما کم میکند. همه ما ایرانی هستیم».
اکبرین در ادامه اظهاراتش گفت: «نا امیدی دو بخش است. نا امیدی قبل از امید فرصت است که میتوان امید داد اما ناامیدی بعد از امید، فاجعه است. امروز به ناامیدی بعد از امید دچاریم. حداقل فایده این کنفرانس اگر این باشد که عدهای از مردم بخوانند و امیدوار شوند، خیلی مهم است. در عین حال آیه یاس خواندن نیز مفید نیست. از سه ساله پیش تا امروز ما پیشرفت کردهایم. کنار هم نشستهایم و فهمیدم بدون کمک و همزیستی نمیتوانیم کار را پیش ببریم. شاید در خواب هم نمیدیدیم که روزی کنار هم بنشینیم».
اکبرین در پایان سخنان خود گفت: «من از بکار بردن تعبیر نسیه و نقد معذرتخواهی میکنم، اما ما از آرمانهای نسیه مثل آزادی و دموکراسی صحبت میکنیم و سرمایههای نقد را فراموش کردهایم. دهه ۶۰ و بلاهایی که سر قشر منتقد آمد، تبدیل به قصه شد. رسانهای نبود که این وقایع را پوشش دهد و این تنها آقای منتظری بود که اعتراض کرد و به حصر رفت و کسی نفهمید چرا. اکنون باید از زندانیان سیاسی، این سرمایههای نقدمان حمایت کنیم. از شخص موسوی و کروبی تا تک تک روزنامهنگاران، سیاسیون و دیگر زندانیان گروههای مختلف؛ همه سرمایههای ما هستند. باید اعتبار نقد را حفظ کرد تا به آرمانهای نسیه برسیم. باید مرزبندیهای هویتی را کنار بگذاریم تا صداهای ناشنیده مثل زندانیهای شیراز و شمال و کرج و … را به گوش باقی برسانیم. کسانی که به رسانهها دسترسی دارند و زبان میدانند و ارتباطات دارند باید صدای آنها باشند».
شهریار آهی سومین سخنران این بخش از کنفرانس بود که در مورد وجه تمایز میان تئوری حکومت و تز حاکمیت صحبت کرد.
آهی گفت: «اگر تز حاکمیت مردم باشد، هیات منصفه آنجاست که قبل از انتخابات آزاد میسر نمیشود. کسی نمیتواند از مردم صحبت کند؛ مگر منتخب مردم در یک شرایط آزاد. شرایط امروز جمهوری اسلامی از بدو وجود، ساختاری بوده که قدرت روی منتخبان مردم نشسته است؛ حتی اگر این منتخبان در شرایط آزاد نیز برگزیده نشده باشند باز هم زیر دست حاکمیت نشسته است. ما میخواهیم به جایی برسیم که منتخبان روی سه قوای حکومتی بنشینند، سه قوه هم اختیاراتش محدود باشد».
وی افزود: «متاسفانه ما ایرانیها خیلی رویای رهبری کاریزماتیک داریم. امیدوارم نسل جوان به این نتیجه رسیده باشد که این بد است؛ زیرا نمیتوان شخصیت کاریزماتیک را قانونمند و محدود کرد و همه چیز در شخص خلاصه میشود و به این علت رابطه نخبگان و تکثرگرایی مهم است. در واقع اگر سنگ بنای دموکراسی بر دوش همه نیروها حمل نشود، به بنبست میرسد. نمیشود یک مرکز قدرت را قبل از انتخبات آزاد به راه انداخت. ساختار همکاری نخبگان میتواند شبکهای باشد، نه هرمی و موضوع آن پروژههای مختلف همکاری باشد و نه اصول.
آهی گفت: «باید ساختارهایی ایجاد شود تا بر اساس آن کمیتههای موقت و نه دائم برای پروژههای خاص ایجاد شود. هدف نیز برگزاری انتخابات آزاد است که به دلیل تردیدها با آن مقابله میشود. شش پروژه مشخص وجود دارد که تهیه و تدوین آنها را مرهون آقای سازگارا هستیم و این پروژهها در حال پیشبرد هستند».
وی این پروژههای ششگانه را بدین ترتیب شمرد که: زمینهسازی برای انتخابات آزاد ـ تغییر جهت فشارهای بینالمللی ـ ایجاد شکاف میان سرکوبگران ـ سازماندهی مقاومت مدنی ـ اطلاعرسانی با حضور رسانهای و در نهایت موجودیت سیاسی برای نمایندگی بخشهای مختلف جامعه.
آهی پیشبینی کرد که ظرف دو الی پنج دهه آینده ساختار حکومت به گونهای که اکنون وجود دارد و مبنی بر مجلس است به خاطر انقلاب ارتباطات تغییر خواهد کرد.
وی در پایان سخنان خود گفت:«مکانیزم در دهههای آینده بر اساس اینترنت خواهد بود. شبکههای اجتماعی رشدش بر سطح است و قدرت را پائین میکشد، اما قدرت جدید نمیسازد مثل مصر. پیشنهاد، یک کنگره دیجیتال است که سه طبقه بر طبقات اجتماعی میسازد و کارهایی بکند که احزاب میکنند مثل جمعبندی مطالب متفاوت و وصل شدن به اجتماع. طبقه بعدی برای جمع کردن و تقطیر و خلاصه کردن مسائل کلیدی آنهاست تا با ارتباط با این گروههای مختلف، گروههای بهرهور را به گروههای فشار تبدیل کنیم و از طریق شبکههای اجتماعی حول مشترکات متحد شوند. ما امروز میتوانیم این کار را انجام دهیم. پارلمان کار اولش نمایندگی مردم است و کار دوم تصمیم گیری و تحلیل خواستههای مردم است و ما نباید ترسی داشته باشیم که این خواستههای متضاد را در ویترین جلوی چشم قرار دهد. پیشنهاد مشخص من این است که اسم بنویسیم و فردا هر کسی داوطلب است که در کمیته تشکیلاتی و رسانهای فعالیت کند، بدون رایگیری و انتخابات؛ بنیان به وجود آوردن یک کنگره دیجیتال را به ثمر برسانیم».
فریدون احمدی آخرین سخنران روز نخست کنفرانس بروکسل بود. وی در مورد این کنفرانس گفت که نام آن «پیشبرد اتحاد برای دموکراسی است که نشان میدهد ما هنوز در مرحله اتحاد نیستیم.
احمدی گفت: «روحیهای که بسیار به من انرژی میدهد این است که در مقایسه با کنفرانس قبلی تغییری ایجاد شده است. در جلسه قبلی همه هراس داشتند که نکند کسی آلترناتیوی معرفی کند؛ اما امروز همه معتقدند کاری باید کرد. حتما باید برای تداوم این اقدام تلاش کرد و وقتی میگوییم پیشبرد، یعنی اینکه دستاوردهای فکری و سیاسی داشتیم».
وی افزود: «در بخشی از اپوزیسیون پذیرفته شده که هر کس که حرفی دارد بیان میکند و حق تغییر پذیرفته شده است. اگر قبلا به حکومت ایدئولوژیک و تبلیغاتی باور داشته یا مذهبی، از حق تغییر حمایت میشود و این حق تثبیت میشود. ما یاد میگیریم که دیگر در تاریخ زندگی نکنیم. هر کدام از نگرشهای سیاسی، صحرای محشر خود را نداشته باشد؛ اما یک سری مطالب سیاسی فکری و فرهنگی موجود است وهنوز سطوح مختلف فعالیت تفکیک نشده و جا نیافته است».
به گفته فریدون احمدی، یک فعال چپ به خاطر انتخاب اجتماعی خود، خواستار تقویت نیروی چپ است و این یک سطح فعالیتش است و سطح دیگر آلترناتیوی است که برای ایران پیشنهاد میدهد. یک سطح دیگری هم به نام امور مشترک ملی به عنوان مساله کل ایران وجود دارد. این سه سطح تعارضی با هم ندارد و این مساله باید بین همه ما جا بیافتد و باید درک شود که اینها هیچ تقابلی با هم ندارند. اصل موضوع این است که ما با خطر فروپاشی اجتماعی مواجه هستیم. اگر قدرت سیاسی فرو بپاشد، خطر جنگ داخلی قرار دارد».
وی افزود: «وظائف عام ما امروز افزایش پیدا کرده است، وظایفی که بر اساس هویت سیاسی و جدا از فعالیت اتحاد است. گفتمان دموکراسی تثبیت نشده و جمهوری اسلامی، جامعه را به دینی و غیر دینی تقسیم کرد که شکست خورد».
به گفته احمدی، مساله داخل و خارج یکی دیگر از معضلات است. این تقابلاتی که ایجاد میشود بسیار مخرب است و به دلیل سرکوب وحشتناک، امکان مواضع رادیکالتر وجود ندارد؛ اما در خارج از کشور میتواند وجود داشته باشد. برخی این تقابل را بین داخل و خارج تشویق میکنند و در نتیجه هر اتفاق و همگامی در خارج گویا در تقابل حرکتهای داخلی است که باید با این امر مبارزه کرد.
وی گفت: «امروز چهار انتخاب سیاسی وجود دارد. تغییر از درون جمهوری اسلامی که قدرت اسلامی را می خواهد. گرایشی که سیمای عمومیاش بر اساس انتخاب آزاد است؛ اما اعلام میکند گذر از جمهوری اسلامی و جدایی دین از سیاست میخواهد. یک گرایش است مثل مجاهدین و غیره و یک نیروی بینابینی که این وضعیت را ارزیابی میکند. در راه سبز امید میتوان آن گرایش عمومی را دید یا گرایشی که میخواهد از جمهوری اسلامی گذر کرد. باید پذیرفت که پوشاندن کل ایران زیر یک چتر امکان ناپذیر است. قانون اساسی جدید، جدایی دین از دولت و انتخابات آزاد از شیوههای دموکراتیکی است که در عرصه خارجی هم جنگ نمی خواهد. ما نباید اجازه دهیم جمهوری اسلامی برای ما خط قرمز تعیین کند. چطور او حق همه کار دارد؛ اما اپوزیسیون این حق را ندارد. وقتی این امر تثبیت شده نباشد و شجاعانه و علنی دور آن بحث نکنیم، هم مناسبات و ارتباطات ناسالم شکل خواهد گرفت و هم امکان پیشرفت در این زمینه وجود نخواهد داشت».
احمدی در خاتمه با اشاره به حساسیت بالایی که پیرامون نشست استکهلم ایجاد شده بود گفت که این حساسیت را باید به فال نیک گرفت؛ زیرا نشان میدهد که یک سری مسائل حساس است. باید شفاف و علنی پیش رفت. برای این کار احتیاج به گامهایی است که مهمترین آن داشتن رسانه است. رسانهای متعلق به اپوزیسیون، نه فقط در سطح نخبگان و دیجیتال؛ٰ بلکه تلویزیون. باید رفت و بحث کرد و امکانات را ایجاد کرد و به شکل علنی و با گامهای جدی و روشن کمک خواست».
پس از خاتمه سخنرانیها؛ کاوه آهنگری، حسین باقرزاده و رضا حسینبر طرحهایی را در همین زمینه ارائه کردند و سپس شهریار آهی به عنوان مدیر جلسه، پیامهای بهزاد کریمی و محسن مخملباف که از مدعوین بوده ولی موفق به شرکت در کنفرانس نشدند را برای حاضران قرائت کرد.
منبع: سایت کنفرانس بروکسل
|