نیچه و "روشنفکران ایرانی" - فرهاد قابوسی

نظرات دیگران
  
    از : رضا عباسی

عنوان : نقد فیلسوف نبودن نیچه
ببنید در این متن نوشته که نیچه ادیب بوده نه فیلسوف. با این حساب می تونیم بگیم مولانا و عطار هم ادیب و شاعر بودن نه عارف!! نیچه یک فیلسوف هست که در بعضی از اثارش از بستر ادبیات ، اندیشه های خود را بیان می کند. نظریه پردازی خود فلسفه هست دیگه نیاز به شاخ و برگ در تعریف فلسفه ندارد. برای مثال نیچه اندیشه بازگشت ابدی یا نو افرینی ، ارزش گذاری جدید ، اراده محوری و... را مطرح می کند که هیچ کدام در حوژه ادبیات نیستند ولی نیچه برای بیان اینها از جملات ادبی استفاده می کند. نیچه شاید تحصیلات فلسفه نداشته ولی چند در صد از فیلسوفان این تحصیلات را داشتند؟هر کدام داشته فلسفه دان بوده نه فیلسوف مثل ویل دورانت.بین دو واژه فرق هست. اگر نیچه به دانش فلسفه خود واقف نبود هیچوقت درخواست تدریس فلسفه در دانشگاه بازل نمی داد. اگر اثارش در حوزه فلسفه نبود کتبش در هیچ جای دنیا در دپارتمان های فلسفه تدریس نمی شد . اگر در پی این هستیم که چرا نیچه نظریات خود را اثبات منطقی نمی کرد به دلیل ان بود که خود نیچه راجب به استدلال گری نقد می کرد و می دانیم که با استدلا گری می توانیم هم عنصری را اثبات و نقض کنیم .نیچه اگر فیلسوف نباشه یک فرا فیلسوف هست زیرا هیچ فیلسوفی را ندیدیم که اینقدر بنیادی اندیشه ای را نقدانه معرفی کند. موفق و سربلند باشید
۴۶۵۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۱       

    از : ابراهیم کاشفی

عنوان : گوشه نشین
آقای قابوسی در این مقاله به چند موضوع پرداخته که هرکدام نیازمند مقاله‍ی جداگانهای است. به نظر من بهتر بود به همان موضوع فیلسوف بودن یا فیلسوف نبودن نیچه میپرداخت. البته نه با این زبان گنگ و آزاردهنده. موضوع مترجمان نیچه هم موضوع جالبی است اما خیلی مهم نیست. اسماعیل خویی از همان اول فلسفه را رها کرد رفت دنبال شعر. اما آشوری به ترجمه‍ی کارهای نیچه ادامه داد. در این مدت، کسان دیگری هم کارهای نیچه را در ایران ترجمه کردند که چون نمیخواستند از نیچه دکان دونبش برای خود بسازند، ناشناخته ماندند. آشوری گویا بارها ترجمه‍ی چنین گفت زرتشت را اصلاح و بازنویسی کرده است. باید کسی که علاقمند به این کار است و با نیچه و زبان آلمانی خوب آشناست، بنشیند و ترجمه را با اصل مقابله کند ببیند مترجم چه اشتباهاتی کرده است. گفتن اینکه مترجمان نیچه اشتباه کردهاند و دوستدار هم اشتباه آنان را نتوانسته است درست نشان دهد، فایدهای ندارد. اگر نیچه به گفته‍ی آقای قابوسی فیلسوف نبود، پس چه اهمیتی دارد که کسی بیاید نشان بدهد ترجمه‍ی کتابهای او به فارسی دقیق یا نادقیق است. در میان سه نفری که آقای قابوسی در این مقاله خواسته است خدمتشان برسد، دوستدار، حداقل برای نسل حاضر بسیار اهمیت دارد. در اهمیت او همین بس که تاکنون دهها مقاله و گاه رساله درنقد دیدگاههایش نوشتهاند. دلخوری آشوری از دوستدار به دلیل همان ایرادی است که سالها پیش دوستدار به ترجمه‍ی او گرفته است. آتش این کینه گمان نمیکنم روزی خاموش شود. چندی است آشوری مفهوم کینتوزی نیچه را به زور میخواهد برای توضیح و توصیف سراسر تاریخ روشنفکری ایران به کار برد، اما فراموش میکند که خودش نمود این کینتوزی است و درواقع حال و هوای روحی و رنجوریهای خود را به روشنفکری ایران فرامیافکند. تصویری که او از خود ساخته است با واقعیت وجودیاش سازگار نیست. شاید دوستدار هم تصویری خیالی از خود ساخته باشد، اما او به هرحال مطرحترین روشنفکر ایرانی در حال حاضر است، اگرچه دیدگاههایش را بر شالودهای سست بنیاد کرده است. دوستدار با مفاهیم و مقدماتی به آسیبشناسی جامعه‍ی ایرانی رفته که همه نیازمند توضیح و تعریف دقیقاند. در نقد دوستدار، در درجه‍ی اول باید به شکافتن مفاهیم و مقدمات او پرداخت. بسیاری از نقدهایی که به او نوشتهاند، به سود او تمام شده است. حتی همین نسبت کینتوزی هم که آشوری از روی کینتوزی به او میدهد، بر اعتبار دوستدار میافزاید. اما آقای قابوسی عزیز، بسیاری از این آقایان گرفتار من ورمکرده‍ی خویشاند و شما بهتر است از این گرفتاری پرهیز کنید.
ابراهیم کاشفی
۴۶۵٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۱       

    از : یه نفر ناظر

عنوان : خوب؛ ولی نادلچسب
من، مقاله های مختلف آقای قابوسی را خوانده ام. هر چند با بخشی از آنها، موافق نیستم به دلایل علمی / فلسفی البته. ایشان از نظر من، حرفهایی برای گفتن داره. ولی لحن و شیوه ی عبارتبندی کردن نظراتش، چندان دلنشین و خواندنی نیستن و بیش از آنکه، تاثیر گذار و آموزنده باشند، ایجاد نفرت و گریز می کنن. در باره ی حرفهای ایشان، چند کلامی را می نویسم و امیدوارم که آقای قابوسی در باره ی آنها تامّل کنند.
یکی اینکه ایشان، مرزها را خیلی عجیب در هم می آمیزند، برغم آنکه خودش به شدّت علیه کسانی قلم میزند که مرز دانشها و نظریه ها را به هم آمیخته اند.
ایشان، حرفهایش مثل چلویی می باشه که بهترین برنج دم دراز را پخته باشه، ولی در چلو، سنگ ریزه هایی نیز قاطی کرده باشه. خب معلومه که چنان چلویی، زهر آدم میشه؛ ولو همونطور که گفتم برنجش اعلا باشه. ایشان می توانند بدون آنکه دیگران را بیسواد و نادان و امثالهم خطاب کنند، خیلی صریح و بدون فاضل نمایی، نظرات آنها را بررسی کنند و دیدگاههای شخصی خودش را بیان کند. در ضمن نباید همه آدمها را یک کاسه کنه و در زیر ترکیب نخ نما و فاجعه بار « روشنفکران ایرانی » طبقه بندی کنه. ایشان خودشون بهتر می دونند که در زمینه سنجشگری دیدگاههای دیگران / خواه درست، خواه خطا آمیز /، باید کنکرت حرف زد و اشخاص را به نام در باره شان سخن گفت. همچنین ایشان نباید از یاد ببرند، متفکّرانی را که او در باره شان قلم می زنه، بارها و بارها، دیدگاهایشان به شکل گسترده و عمیق و ریشه دار از طرف خود متفکّران و دانشمندان غربی، حسابی سنحیده و ارزیابی شده اند. هیچکس به چنان متفکّرانی در روند سنجشگری، توهین نکرده و آنها را بیسواد نیز خطاب نکرده. فقط خیلی صریح و دقیق، نظراتشان را سنجشگری کرده اند.
دیگه اینکه آقای قابوسی، اصطلاحاتی را به کار می برد که خیلی جای مشاجره و بحث دارند و اساسا کاربرد چنان کلماتی، ایجاد سوتفاهم میکنه و اصلا و ابدا، هیج ربطی به موضوع بحثهای ایشان ندارند. نمیدونم چه دلیلی داره که ایشان، چنان اصطلاحات نخ نما شده را تکرا مکرّرات کنه.
دیگه اینکه ایشان بد جوری به ادبیّات کلاسیک ایرانی « شعر و نثر » می تازند. به نظر من در این باره، اگر ایشان سکوت کنند، بر ارج دانشگرایانه خودشان خیلی افزوده اند. علّتش را نمی خواهم توضیح دهم، زیرا نظرم اونوقت مثنوی هفتاد من میشه. فقط جهت نقش و تاثیر و وجود شعر کلاسیک در هر سرزمینی، ارجاع می دهم آقای قابوسی را به کتاب:
« آلفرد نورث وایتهد به نام دانش و دنیای مدرن »؛ بویژه بخشی که مربوط به ایماژ می باشه.
عنوان انگلیسی کتاب اینه:
and the Modern World - ( ۱۹۲۵ ) – Cambridge University Press ۱۹۹۷ Science
شاد و خوشکام باشید.
۴۶۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۱       

    از : مازیار طبری

عنوان : چند نکته
آقای قابوسی عزیز
پیش از بسته شدن این بحث اجازه می خواهم یک نکته را به اطلاعتان برسانم، شهرت جهانی نیچه نه مرهون اقبال روشنفکران ایرانی به وی بلکه نیچه تاثیری بود که نوشته های او در اندیشه ی همه ی متفکران اواخر قرن نوزدهم و بیستم به جای گذاشت . مارکوزه و کافمن در شناساندننیچه به جهان روشنفکری ( نه فیلسوفان، فیلسوفان خودشان اهمیت اورا دریافته بودند) نقشی اساسی داشتند و کافمن با ترجمه آثار او به زبان انگلیسی و مقدمه ها و توضیحات درخشانش، اعتبار اورا تثبیت کرد. شاید ذکر این نکته هم برای آگاهی شما ضروری باشد که نوک تیز حمله نیچه در برخورد با انحطاط جامعه اروپا متوجه مسیحیت بود نه آیین یهود، زیرا که فرهنگ مسیحیی در اروپا غالب بود نه فرهنگ یهودی. و نیز شناخت نیچه از زرتشت متفکر ایرانی صوری نبود بلکه او وندیداد را که از سوی شوهر خواهر زبانشناسش به آلمانی ترجمه شده بود خوانده بود، چند بار؟ ما نمیدانیم. من کوشش شمارا برای گشودن این بحث می ستایم، زیرا ما به گفتگو در باره نیچه و شناخت او بسیار نیازمندیم. نیچه هم با مارکس و هم با داروین تلاقی دارد و در مداری کاملا متفاوت از هیتلر حرکت می کند. نظریه ی ابر انسان او انتخاب اصلح داروین را بیاد میاورد که صرفا جنبه زیست شناسانه دارد و فهم بیمار گونه از آن نژاد پرستی را به داروین نسبت میدهد. پیروز باشید و دلسرد نشوید و بنویسید.
۴۶۴۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۱       

    از : بهزاد عباسی

عنوان : پاسخ اساسی
به نظر من همه این نوشتار یک طرف، و ان جمله کلیدی که در ابتدای ان امده یک طرف. وقتی نویسنده این چنین حکم صادر میکند که ... فلسفه یعنی دوستداری حکمت. در کنار نثر سطحی که دارد نشان از عدم شناخت حکمت و تاریخ ان در شرق از سویی و فلسفه در غرب دارد.
تا وقتی خود او در نیک و بد گرفتار است، انتظار بیشتری ندارم. وقتی خود او اَبَرانسان را اَبَرمرد ترجمه میکند وتوضیح معتبرترین دایره المعارف المانی، Brockhaus در باره نیچه را نادیده می انگارد، میتوان به دقت و عمق این نوشته ای ، نمیدانم ان را چه بنامم ، پی برد .
۴۶۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۱       

    از : فرهاد

عنوان : قضاوت سطحی و گزینشی
این مطلب گزینشی هست به نفع نتیجه گیری پایانی نویسنده. نیچه حرفهای ضد و نقیض زیاد زده نمیشه قسمتی را گزینش کرد و نتیجه گرفت. مثل انتقاد ویل دورانت از نیچه.
برای نمونه ویل دورانت در تاریخ فلسفه قسمت آخر می نویسد:
پس از این همه دلایلی که می بایست برخلاف نیچه اقامه شود، برای او چه می ماند؟ باید گفت که خیلی می ماند و برای ناراحت ساختن یک نقاد کافی است. هر شخص محترمی نیچه را انتقاد کرده و بر او رد نوشته است؛ با این همه او همچون علمی در فلسفه ی جدید پابرجاست و در رأس و قله ی نثر آلمان قرار دارد. البته هنگامی که می گفت در اینده زمان گذشته را به دو قسمت پیش از نیچه و بعد از نیچه تقسیم خواهند کرد، قدری مبالغه و اغراق می گفت، ولی او انتقاد سالمی از عقاید و موسسات احترام آمیز عصر خویش که همه آن را کلی و ابدی می پنداشتند، از خود بجای گذاشت. برای نیچه این منظر نوی که در درام و فلسفه ی یونانی باز کرده است، می ماند؛ او کسی بود که در موسیقی واگنر دانه های فساد رمانتیسم را پیدا کرد؛ او کسی بود که طبیعت انسانی را با دقت و مهارت کارد جراحی تشریح کرد؛ بسیاری از ریشه های اخلاق او را کشف کرد که کسی تا آن وقت کشف نکرده بود. در اخلاق عامل با ارزشی که تا آن وقت مجهول بود یعنی عامل اریستوکراسی را وارد کرد؛ او فکر بشر را مجبور ساخت که به مبادی اخلاقی ناشی از عقاید داروین به جد و صراحت بنگرد؛ او بزرگترین نثر شعری عصر خود را نوشت و بالاتر از همه انسانیت را چنان در نظر آورد که باید از انسانیت گام فراتر نهد. گفتار او تلخ ولی در صراحت و صداقت نظیر نداشت؛ فکر او از زوایای تیره و غبارآلود مغز انسانی همچون بادی طراوت بخش و صفاانگیز عبور کرد. قیافه ی فلسفه ی اروپایی روشن تر و تازه تر گشت زیرا نیچه قلم به دست گرفت. و در آخر در رابطه با دیوانگی اش "نبوغ برای کمتر کسی این همه گران تمام شده است".
۴۶۴۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣۹۱       

    از : علی تفضلی

عنوان : اول بخوانید، بعد منتشر کنید!
دوستان «اخبار روز» اینکه در انتهای مطالب منتشر شده تذکر دهید که این مطلب دیدگاه «اخبار روز» نیست، از مسئولیت شما نمی کاهد. کار سردبیر هر سایتی خواندن مطالب رسیده است تا اگر منطق و معنایی در آن ندید از انتشارش خودداری کند. این نوشته دقیقاً مصداق مطالب بی منطق و معنا و نمونه خوبی از یک انشانویسی بسیار بد است.
ایرادهای دوستمان مازیار طبری کاملاً درست است. لطفاً از انتشار این انشانویسی های پر طمطراق و خالی از معنا خودداری کنید.
سپاسگزار کوشش های شم
علی تفضلی
۴۶٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣۹۱       

    از : مازیار طبری

عنوان : مرزهای مخدوش
آقای قابوسی عزیز، سپاس از وقتی که برای نگارش این مقاله صرف کرده اید. به نظر من نیچه فیلسوف روزگار پسا مدرن است و هم اوست که فلسفه را از وضعیت پیشامدرن و حتی مدرن -که از دکارن آغاز شد و به کانت رسید- خارج کرد و به امروز رسانید. معیار هایی که شما می شناسید و برای ارزیابی فلسفه ی نیچه بکار می برید همه معیارهای منطقیِ پیشامدرن و خالی از لیبرلیسم روزگار پیشا مدرن است. با این معیارها ی مطلق که عمدتا ناشی از منطق ارسطویی است نمی توان نیچه را سنجید. با احترام باید به عرضتان برسانم که مقاله ی شما طولانی، خسته کننده و بی انسجام است و معایب ساختاری اساسی، مثل اختلاط مفاهیم علمی با فلسفی و مخدوش کردن مرز های این دومقوله در متن شما وجود دارد. شاید بهتر باشد شما ابتدا شروحی که صاحبنظران در باره ی متون نیچه نوشته اند بخوانید و آشنایی های اولیه را با فلسفه نیچه و گریز وی از سیستم سازی به دست آورید وبعد دوباره آثار اورا مرور کنید. با احترام
۴۶٣۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ تير ۱٣۹۱       

    از : آزاد

عنوان : قضاوت نخوانده
آقای محترم همه جملات و اصطلاحات داخل گیومه "..." مستقیما از متن آلمانی نیچه اند که ترجمه اسامی شان برای کسانی که نیچه را معمولا نه به آلمانی بلکه به فارسی خوانده اند. حتی بعضی اصطلاحات آلمانی و چند سطر از متن آلمانی چنین گفت زرتشت نیچه هم تکرار میکنم به آلمانی (!) در توضیحات مقاله آمده اند. شما یا آلمانی نمیدانید و یا ... به مقاله رجوع کنید!
۴۶٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ تير ۱٣۹۱       

    از : بهزاد

عنوان : سخن نیچه کجاست؟
در تمام این نوشته درهم برهم حتی یک نقل قول مستقیم از یکی از کتابهای نیچه به زبان آلمانی نیست. این آقای نویسنده لطف کنند و یک صفحه از یکی از آثار نیچه را از زبان آلمانی برای ما ترجمه و در همین سایت منتشر کنند تا ببینیم چند مرده حلاج اند!
۴۶٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣۹۱