روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۰ تير ۱٣۹۱ -
۱۰ ژوئيه ۲۰۱۲
«شاهد از غیب نرسید!»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید؛روز شنبه همین هفته طی یادداشتی در کیهان و با عنوان «مانور موش ها » ضمن ابراز امیدواری از تصمیم قابل تقدیر- و البته دیرهنگام- سران محترم سه قوه برای مقابله جدی با پدیده گرانی، به نفوذ غریبه ها در لایه های میانی برخی از مراکز تصمیم ساز و سیاست پرداز نظام و نقش تخریبی آنها نیز اشاره شده بود. در یادداشت کیهان آمده بود؛ این طیف که تعداد آنها بسیار اندک و کم شمار نیز هست، با مافیای اقتصادی رابطه ای دوسویه دارند و در مقابل سهمی که از کلان سرمایه داران دریافت می کنند، زمینه و رانت مورد نیاز آنان برای غارتگری را - معمولاً دور از چشم مسئولان بالادستی- فراهم می آورند. اما، نقش نفوذی ها در همین نقطه پایان نمی پذیرد، بلکه شماری از آنان را می توان آدرس داد که انگیزه ای فراتر از اینگونه دزدی یا «دله دزدی»ها دارند! این عده قبل از آن که به سوء استفاده های مالی و مادی نظر داشته باشند، اخلال در چرخه اقتصادی کشور را دنبال می کنند و برای خروجی و پی آمد تلخ این اخلال که گرانی و سختی معیشت مردم است، دندان طمع تیز کرده اند.
طیف مورد اشاره از این طریق- و به زعم خود- در پی آن است که از یکسو در افکار عمومی ناهنجاری های ناشی از اخلال در چرخه اقتصادی کشور را به حساب کارآمدی! تحریم ها که به شدت مورد نیاز آمریکا و متحدانش است، بنویسد و از سوی دیگر خنجر یک جریان سیاسی را که تشنه مذاکره و رابطه با آمریکاست، برای فرو بردن به پهلوی ملت تیز کند!
در یادداشت روز شنبه کیهان بعد از تأکید بر قابل مهار بودن گرانی های اخیر، به عنوان شاهد مثال که تنها یک نمونه از دهها نمونه مشابه دیگر است، آمده بود؛ «مثلاً - و فقط مثلاً- چرا در پی گیری یکی از علت های گرانی گوشت مرغ به این ماجرا توجه نمی شود که فلان کشتی حامل محموله مورد نیاز مرغداری ها نزدیک به ۷ ماه در سواحل کشورمان روی آب بوده است؟ و آقایان «م» و «الف»، دو سرمایه دار کلان که با «گشاده دستی برخی از مسئولان میانی، انحصار واردات این کالا را برعهده دارند، تخلیه محموله کشتی را با انگیزه فروش گرانتر تا ۷ ماه به تأخیر انداخته اند؟!...»
همانگونه که ملاحظه می شود، فقط به یک نمونه، آن هم با ذکر حرف اول از نام دو سرمایه دار کلان و دست اندرکار ماجرا اشاره شده بود. و در متن یادداشت نیز نام هیچ دستگاهی از مراکز و کانون های نظام و یا گروه و جریان خاصی به میان نیامده بود. بنابراین به روال طبیعی و منطقی هیچیک از دستگاهها و مراکز و یا گروهها و جریانات سیاسی نباید خود را مخاطب اقدام زشت و پلشتی بدانند که در یادداشت کیهان به آن اشاره شده بود. اما فردای آن روز- یکشنبه ۱٨ تیر ماه- روزنامه ایران ، ارگان رسمی و تابلودار دولت محترم با چاپ یادداشتی به بهانه طنز که تنها بخش طنزآلود آن، سراسیمگی و عصبانیت دست اندرکاران روزنامه ایران بود، کیهان را به باد فحاشی و اهانت گرفت که متن کامل آن بدون کم و کاست از نظر خوانندگان گرامی می گذرد؛
تحلیل خرزوخان از پشت پرده گرانی ها
به رغم تذکرات جدی محققان و پزشکان مبنی بر عدم مصرف دخانیات، متأسفانه جناب خرزوخان قصد نداره عادت بد سیگار کشیدن رو ترک کنه و همین باعث بروز توهمات جدی در مخیله ایشون شده. البته ایشان اعلام کرده: هر چی می کشم از دست احمدی نژاد و مشایی است! ایشان تا حالا چند بار داستان های تخیلی و آموزنده ای برای بچه ها نوشته که به صورت روزانه تو کیهان بچه ها چاپ می شه! ضمناً چون ایشان اکثر اوقات در فضا و کیهان به سر می برد! پیشنهاد انتقال ایشان به منظومه کیهانی در دست بررسی است!
نامبرده که مسئولیت سنگین گزینش مردم ایران و جهان را برعهده دارد، در جدیدترین نتایج بررسی صلاحیت ها و گزینش مردم جهان اعلام کرد: مردم جهان و ایران چند دسته اند: یک دسته مزدور آمریکا و انگلیس هستند، یک عده ای در آینده مزدور انگلیس و آمریکا می شوند و یک عده هم احتمال زیاد می رود که مزدور آمریکا و انگلیس شوند! وی خود را جزو دسته چهارم خواند که وظیفه افشای چهره کثیف و نفاق انگیز مزدوران را برعهده دارد! وی در تحلیل منطقی و خواندنی گرانی های اخیر نوشت: براساس اسناد موجود در زیر بالشتم، علت اصلی گرانی های اخیر، بالا رفتن قیمت ها بوده است! وی ضمن چپاندن زورکی جریان زبان بسته انحرافی در تحلیل خود گفت: جریان انحرافی قصد دارد با گران کردن قیمت مرغ، مردم را به سمت خوردن گوشت کوسه سوق دهد! رمان نویس منظومه کیهانی ضمن تشکر از روشنگری های ۲ سال اخیر خود در مورد جریان مخوف! انحرافی افزود: من حتی جریان انحرافی را عامل زمین خواری حلال! برخی دوستان عزیزم می دانم!
وی ادامه داد: متأسفانه دولت قصد داره با افزایش قیمت مرغ و سایر اقلام، این اجناس رو تو انبار قایم کنه و در انتخابات بعدی به هر کسی که بهشون رأی بده! یک عدد مرغ و یه گونی برنج بده! اسنادش محرمانه است.
ما از روزنامه ایران و برخی نفوذی های خزیده در آن نه گلایه ای داریم و نه انتظاری ولی ماجرای یاد شده را برای مسئولان محترم نظام و مخصوصا دولتمردان گرامی حاوی نکات درخور توجه فراوانی می دانیم که از آن میان به چند نکته اشاره و بسنده می کنیم.
۱- کیهان از آن دو کلان سرمایه دار، نامی به میان نیاورده بود و تنها به یک نمونه از ده ها نمونه فساد اقتصادی که در افزایش قیمت ها و گرانی لگام گسیخته این روزها نقش موثری داشته و دارد اشاره کرده بود. بنابراین جای این سوال است که روزنامه ارگان رسمی دولت، چرا و به چه علت، خود را مخاطب آن تلقی کرده است و با کلان سرمایه داران و مافیای اقتصادی چه رابطه ای دارد که دفاع تمام قد از آنان را وظیفه خود می داند؟!
۲- آیا دفاع سراسیمه و آمیخته به اضطراب و نگرانی روزنامه ایران از اقدام ناجوانمردانه کلان سرمایه داران برای افزایش قیمت ها به نمایندگی از دولت محترم صورت گرفته است؟ اگر پاسخ منفی است- که انشاءالله باشد- چرا هیچیک از دولتمردان محترم، حمایت بی پرده روزنامه ایران - یعنی ارگان رسمی دولت- از مافیای اقتصادی و دفاع تمام قد از تلاش این مافیا برای افزایش لگام گسیخته قیمت ها را تکذیب نکرده و خود را از آن مبرّا ندانسته اند؟!
مخصوصا آن که بارها دیده شده دولت محترم یک انتقاد جزیی از یک شخص معمولی را تاب نیاورده و بی پاسخ نگذاشته و یا اظهارات فلان دولتمرد رده چندم را که با نظر ریاست محترم جمهوری ناهمخوان بوده است نفی کرده و در مواردی دولتمرد مزبور را از کار برکنار کرده است! آیا دولت محترم متهم شدن خود به حمایت از مافیای اقتصادی و دفاع از گرانی های اخیر را تهمت ناروا تلقی نمی کند؟!
٣- دولت محترم که در کنار شماری از انتقادات جدی، خدمات ارزنده و تلاش بی وقفه اش بر کسی پوشیده نیست بارها در پاسخ به علت گرانی های اخیر و برخی ناهنجاری های اقتصادی، از افراد و جریانات مرموزی یاد کرده است که در کار دولت سنگ اندازی می کنند. آیا مافیای شناخته شده اقتصادی و تلاش آن برای افزایش قیمت ها در فهرست این سنگ اندازها و موانع قرار ندارند؟! اگر پاسخ مثبت است- که نمی تواند منفی باشد- چرا دولت محترم مبارزه با سنگ اندازها و عقبه مافیای اقتصادی را از ارگان رسمی و تابلودار خود شروع نمی کند؟!
۴- در یادداشت کیهان از میان ده ها کلان سرمایه دار وابسته به مافیای اقتصادی، تنها به نام دو تن از آنها و فقط بخشی از فساد اقتصادی آنان اشاره شده بود و سوال این است که اگر خبرکیهان را نادرست می دانند، چرا آن را تکذیب نمی کنند؟! و به جای تکذیب خبر
- که می دانند و می دانیم قابل تکذیب نیست- به فحاشی و از آن بدتر به حمایت از آنها روی می آورند؟!
۵- مگر وظیفه دستگاه قضایی، شناسایی مجرمان و تعقیب قضایی آنان نیست و مگر ریاست محترم قوه قضائیه یکی از اعضای سه قوه در نشست های اخیر برای مقابله جدی با گرانی نمی باشند؟ بنابراین باید پرسید، که چرا بعد از یادداشت کیهان و معرفی- لااقل- دو تن از این مفسدان و اشاره به اقدام ناجوانمردانه آنان برای افزایش قیمت ها، دستگاه محترم قضایی کمترین اقدامی برای پی گیری ماجرا انجام نداده و از کنار آن با بی توجهی غیرقابل توجیه عبور کرده است؟! این در حالی است که قوه محترم قضائیه کمتر پرسشی را که نشانه کم کاری و کم توجهی این قوه در انجام وظایف خود باشد، بی پاسخ می گذارد؟!
۶- انتقادی که در بند ۵ آمده است، بی کم و کاست متوجه ریاست محترم مجلس شورای اسلامی نیز هست. مگر «نظارت» یکی از وظایف قانونی و تعریف شده مجلس نیست؟ بنابراین بی توجهی ریاست و نمایندگان محترم مجلس در قبال ماجرای یاد شده چگونه قابل توجیه است؟ مخصوصا آن که مجلس محترم، کمترین بی توجهی دولت نسبت به مصوبات مجلس را با بوق و کرنا در رسانه ها می دمد و شعار «وا قانونا»! سر می دهد.
۷- و بالاخره، وظیفه خود می دانیم که بار دیگر عزم راسخ و اعلام شده سران محترم سه قوه برای مقابله با گرانی را پاس بداریم و مخصوصا بر این نکته تاکید کنیم جناب آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور محترم کشورمان که بسیاری از طرح ها و پروژه های سنگین نظیر هدفمندی یارانه ها را با پشتکار مثال زدنی پیش برده اند، در این عرصه نیز می توانند پیروز میدان باشند و البته این انتظار از ایشان نیز در میان است که بدون کمترین ملاحظه اجازه سوءاستفاده از نام و جایگاه خود را به هیچکس ندهند.
خراسان:طرح تعطیلی اصناف مشهد در ساعت ۱۲ شب و چند سوال
«طرح تعطیلی اصناف مشهد در ساعت ۱۲ شب و چند سوال»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛کمتر از دو ماه از اجرای طرح تعطیلی اصناف مشهد در ساعت ۱۲ شب می گذرد. اجرای این طرح از همان ابتدا در ذهن بسیاری از کسبه شامل طرح و برخی از مردم سوالاتی ایجاد کرد. بر طبق اسناد و آمار موجود تعداد قابل توجهی از مردم با ارسال پیام کوتاه و برقراری ارتباط تلفنی با روزنامه نارضایتی خود را از اجرای طرح به زبان های گوناگون و از زوایای مختلف مطرح کردند و مدتی است که هر روزه ده ها پیامک در اعتراض به این طرح و نارضایتی از اجرایی شدن آن به روابط عمومی روزنامه ارسال می شود.
البته در این میان، پیامک هایی هم با مضامین مختلف در دفاع و اعلام رضایت از این طرح ارسال شده است و اگرچه تعداد پیامک های مخالف طرح با پیامک های موافق طرح اصلا قابل قیاس نبوده اما تقریبا همه آن پیامک هایی که در موافقت با طرح ارسال شده در روزنامه به چاپ رسیده است و آن چه تاکنون درباره این طرح در روزنامه چاپ شده برآیند دیدگاه افرادی است که نظر خود را درباره این طرح به روزنامه ارسال کرده اند یا همان حرف هایی است که مردم یا مسئولان در مخالفت و یا موافقت با این طرح بیان کرده اند، اما این نوشته علاوه بر این که برآیند نظر و سوالات برخی از کسبه و مردم درباره این طرح است، به تبیین سوالات و نکاتی می پردازد که تاکنون پاسخ مستدل و روشنی برای آن ها از زبان طراحان و برنامه ریزان این طرح شنیده نشده است.
مروری بر چند سوال در این باره و دریافت پاسخ کارشناسی و روشن می تواند نقش به سزایی در اقناع افکار عمومی داشته باشد.
۱ - برای طراحی چنین طرحی که مستقیم با کسب و زندگی حداقل عده ای از کسبه و مردم مرتبط است چه میزان کار کارشناسی انجام شده است؟
۲ - اگر این طرح پشتوانه کارشناسی دارد آیا کارشناسان مسائل فقهی، کارشناسان امور اجتماعی و جامعه شناسی، کارشناسان روان شناسی، کارشناسان امور امنیتی و انتظامی در تهیه این طرح سهم و نقش موثری داشته اند؟
۳ - و اگر این طرح و طراحان آن از پشتوانه کارشناسی متقن برخوردار هستند چرا این عزیزان هیچ کدام تا به حال پا در میدان پاسخگویی به مخالفان این طرح نگذاشته اند و متاسفانه در این ماجرا هم بار سنگین اجرای طرح بر شانه های پلیس که علی القاعده تنها ضابط و مجری این طرح و قانون است گذاشته شده و هم ظاهرا دفاع و پاسخگویی به مخالفان این طرح خواسته یا ناخواسته به دوش پلیس گذاشته شده و کار سخت این عزیزان را سخت تر کرده است؟
۴ - آیا طرح ها و قوانین علاوه بر برخورداری از پشتوانه کارشناسی نباید توجیه عرفی و قابلیت اجرا و فایده حداکثری در مقابل هزینه حداقلی داشته باشد؟
۵ - آیا نباید طراحان به افکار عمومی و مخالفان این طرح پاسخ دهند که این طرح چه مشکلاتی از شهر و جامعه را حل می کند یا حل خواهد کرد؟
۶ - آیا نباید پیش از اجرای چنین طرح هایی ابتدا فرهنگ سازی کرد و با دلایل اقناعی، افکار عمومی را آماده پذیرش و پس آن گاه به همکاری صمیمانه دعوت کرد؟
۷ - آیا صلاح است و این کار بهره ای از صواب دارد که قبل از فرهنگ سازی و اقناع افکار عمومی برای همکاری در اجرای چنین طرح هایی، پلیس که ضابط و مجری قانون است در مقابل حداقل برخی از مخالفان این طرح قرار گیرد و بخشی از توانش مصروف کاری شود که فایده آن مشخص و روشن نیست. آن هم پلیس نظام اسلامی که به فرموده رهبری «در عین رافت با مردم باید مظهر اقتدار باشد» چرا طراحان این طرح همه این بار را بر شانه های مجریان گذارده اند و به جای میدان داری و پاسخگویی از منظر و مرآی افکار عمومی غایب اند؟
۸ - آیا بهتر نبود که این طرح ابتدا به صورت آزمایشی در برخی نقاط شهر اجرا و در صورت موفقیت آمیز بودن به تدریج در بقیه نقاط شهر اجرایی می شد؟
۹ - آیا بهتر نبود پیش از طراحی و اجرا برای مردم تبیین می شد که چنین طرحی در کدام یک از شهرهای کشور اجرا شده است و اگر اجرا شده است میزان موفقیت آن در رسیدن به اهداف طرح و میزان رضایت مردم چقدر بوده است؟
۱۰ - اگر چنین طرحی در شهر دیگری از ایران اجرا می شود اساسا مشهد با دیگر شهرهای کشورمان قابل مقایسه است؟ شهری که به عنوان پایتخت معنوی ایران و قطعه ای از بهشت میزبان وجود پربرکت هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت سالانه پذیرای حدود ۲۵میلیون زائر است که در هر وقت از شبانه روز به این شهر می رسند.
۱۱ - آیا انجام یک نظرسنجی عمومی و علمی برای سنجش میزان موفقیت این طرح و رضایت مردم کار خیلی سختی است؟ و آیا حداقل طراحان این طرح نمی توانند به روزنامه خراسان به عنوان یکی از اثرگذارترین و پرنفوذترین رسانه های کشور و همچنین دیگر رسانه های مکتوب و غیرمکتوب مشهد و استان خراسان مراجعه کنند و از تمامی آرا و نظرات منتشر شده و نشده مردم درباره این طرح مطلع شوند؟
۱۲ - آیا طراحان این طرح از شایعات کذب و بی مبنا و همچنین حاشیه های بی ربطی که معدودی آگاهانه و از سر سوءظن و بدبین کردن مردم و بسیاری ناآگاهانه به آن ها دامن زده اند اطلاع دارند؟
۱۳ - آیا با برگزاری جلسات گفت وگوی منطقی و خیرخواهانه و مناظره های علمی نمی توان به تصمیمی جامع و مانع برای قطع یا ادامه اجرای این طرح رسید؟
۱۴ - اما یک سوال اساسی دیگر و آن این که چگونه می شود در مملکتی که نظام اسلامی با رای بیش از ۹۸ درصد مردم حاکم است و در حالی که اکثر قریب به اتفاق مردم این کشور اهل دین داری و اخلاق و رعایت موازین شرعی و نماز خواندن هستند و در حالی که پیامبر عظیم الشان(ص) اسلام و ائمه معصومین(ع) و بزرگان دین و اخلاق تاکید فراوان بر انجام فریضه در اول وقت و به جماعت دارند حتی در شهرهای مقدس مشهد و قم طراحان و برنامه ریزان طرحی برای سامان دهی نه تنها اصناف و دوایر بخش خصوصی بلکه حتی برخی دوایر دولتی برای اقامه نماز در اول وقت و به جماعت طراحی نکرده اند اما برخی طراحان و تصمیم گیران برای تعطیلی اصناف مشهد در ساعت دوازده شب آنچنان احساس دغدغه کرده اند که قبل از ارائه و تجمیع نظرهای کارشناسی و پیش از اقدام به فرهنگ سازی و اقناع افکار عمومی و حتی قبل از اجرای آزمایشی چنین طرحی را طراحی و اجرا می کنند.
جمهوری اسلامی:خاورمیانه، جهنمی برای آمریکا
«خاورمیانه، جهنمی برای آمریکا»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛شیخ نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزبالله در سخنانی در یک مراسم فرهنگی در جنوب لبنان اعلام کرد: یک جریان آمریکایی خطرناک قصد دارد منطقه را از خلیج فارس تا اقیانوس اطلس به آتش بکشد چرا که این جریان عقیده دارد خاورمیانه منطقه تحت نفوذ آمریکا و اسرائیل است. معاون دبیر کل حزبالله لبنان، با اشاره به سخنان اخیر جان مک کین سناتور آمریکایی که خواستار دخالت نظامی در سوریه شده است گفت: سخنان سناتور آمریکایی که خواستار حمله نظامی به سوریه شده و مخالفتش با حل و فصل سیاسی مسأله سوریه نیز در راستای همین جریان قرار دارد.
سخنان شیخ نعیم قاسم با اظهارات هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در جریان سفر به ژاپن که سوریه را به حمله فاجعه بار تهدید کرد همزمان شد و این احتمال را تقویت کرد که آمریکا درصدد به آتش کشیدن منطقه است.
براساس گزارش خبرگزاری "رویترز" از توکیو "هیلاری کلینتون" وزیر امور خارجه آمریکا روز یکشنبه ضمن اشاره به اینکه نیروهای مخالف سوریه درحال رشد موثرتر هستند، اعلام کرد هرچه زودتر خشونتهای این کشور به پایان برسد، احتمال مستثنی شدن دولت سوریه از یک "حمله فاجعه بار" بیشتر خواهد بود.
حساسیت سخنان هیلاری کلینتون بیشتر از این جهت است که وی هفته گذشته در اجلاس پاریس نیز روسیه و چین را تهدید کرد که باید هزینه حمایت از نظام سوریه را بپردازند.
وزیر امور خارجه آمریکا درحالی که بر حمایتهای دولت متبوع خود از تروریستهای سوریه سرپوش گذاشته بود، در توکیو به خبرنگاران گفت: "هرچه زودتر بتوان به خشونتها در سوریه پایان بخشید و روند انتقال سیاسی در این کشور را آغاز کرد، نه تنها انسانهای کمتری خواهند مرد بلکه احتمال نجات دولت سوریه از یک تهاجم فاجعه بار وجود خواهد داشت؛ تهاجمی فاجعه بار که نه تنها برای سوریه که برای منطقه خطرناک خواهد بود."
روشن است که این سخنان وزیر امورخارجه آمریکا پاسخی به وزیر خارجه روسیه است که هفته گذشته به آمریکا هشدار داد: "اصرار واشنگتن بر مواضع خود در قبال سوریه و حمایت از گروههای مسلح در سوریه، به جنگی بزرگ منجر خواهد شد."
نکته قابل تأمل دیگر در اظهارات هیلاری کلینتون در توکیو، اصرار وی بر قدرتمندتر شدن مخالفان دولت سوریه است. وی با لحنی که به نظر میرسید تهدیدی آشکار علیه حامیان دولت سوریه است گفت: "تردیدی نیست که مخالفان سوری روز به روز در دفاع از خودشان و حمله به ارتش سوریه و نیروهای شبه نظامی دولت سوریه موثرتر عمل میکنند؛ بنابر این، آینده باید برای کسانی که از نظام "بشار اسد" رئیس جمهوری سوریه حمایت میکنند، کاملاً روشن باشد."
این سخنان وزیر امورخارجه آمریکا به ویژه اصرار وی بر تهدید کردن روسیه و چین و همچنین اعلام اینکه مخالفان دولت سوریه هر روز درحال قدرتمندتر شدن هستند، نشان میدهد دولت اوباما برای موفقیت خود در سوریه حساب ویژهای باز کرده است. این حساب، مخصوص سوریه و محدود به سوریه نیست، بلکه آمریکا نگران از دست دادن تمام منافع خود در خاورمیانه و شمال آفریقاست که در اثر انقلابهای مردمی دستخوش تحولی بنیادی شده و تمام سرمایهگذاریهای استعماری آمریکا را بر باد داده است.
تهدیدهای رئیس دستگاه سیاسی آمریکا به جای آنکه نشانی از قدرت این کشور و دست بالای دولتمردان آمریکائی در بحران سوریه و تحولات منطقه داشته باشد، از عجز آنها حکایت دارد. هشدار شیخ نعیم قاسم، معاون دبیر کل حزبالله لبنان، که گفته یک جریان آمریکائی خطرناک قصد دارد منطقه را از خلیج فارس تا اقیانوس اطلس به آتش بکشد، سخن درستی است ولی با توجه به واقعیتهای موجود، چه در خود آمریکا و چه در منطقه، این قصد بهیچوجه عملی نیست و آمریکا نمیتواند چنین طرحی را عملی سازد.
علیرغم واقعیتهای موجود، حزب دموکرات آمریکا بسیار مایل است در منطقه خاورمیانه عربی به یک پیروزی دست یابد تا بتواند حرف تازهای در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری داشته باشد و پیروزی اوباما را در این انتخابات تضمین نماید. اگر اوباما بتواند بحران سوریه را به نفع خود خاتمه دهد و حکومت بشار اسد را ساقط کند، به این آرزوی خود میرسد و با این برگ برنده حساب ویژهای در تبلیغات انتخاباتی برای خود باز خواهد کرد.
از همین زاویه اگر به ماجرای سوریه نگاه شود، میتوان به این فاجعه بزرگ اخلاقی پی برد که دولتمردان ریاکار آمریکائی برای ماندن در قدرت حاضرند جان هزاران نفر از مردم یک کشور را به خطر بیاندازند و سرمایههای ملی آن را نابود نمایند. هشدار کوفی عنان، دبیرکل سابق سازمان ملل و نماینده کنونی این سازمان در موضوع سوریه که بعد از اجلاس هفته گذشته ژنو گفت اختلافات قدرتهای بزرگ جهانی برای مردم سوریه فاجعه بار شده و آنها مسئول خون ریزی در این کشور هستند، به همین نکته اشاره داشت. وی به دلیل ملاحظاتی که دارد نمیتواند آنچه در پشت پرده عملکرد قدرتها میگذرد را به زبان بیاورد و افشا کند ولی همین اشاره او به اندازه کافی گویاست. واقعیت اینست که بحران سوریه یک انقلاب مردمی نیست، بلکه جنگی است داخلی که آمریکا و قدرتهای استعماری غربی با همدستی سران ارتجاع عرب و رژیم صهیونیستی آن را به راه انداختهاند تا خود را از تیررس انقلابهای مردمی جهان عرب دور نمایند و مسیر این انقلابها را به بیراهه بکشانند.
متأسفانه دولت ترکیه نیز در همین دام افتاده و برروی آتشی که قدرتهای استعماری غرب برافروختهاند نفت میریزد. عجیب اینست که دولتمردان ترکیه با اینکه تلاش آمریکا و صهیونیستها و سران ارتجاع عرب را برای آتش افروزی در سوریه مشاهده میکنند باز هم به خود نمیآیند و همچنان بر طبل جنگ در سوریه میکوبند. وزیر خارجه ترکیه اخیراً اعتراف کرده است: "آنکارا با اینکه برای تغییر دولت بشار اسد از تمام امکانات خود استفاده کرده، در رسیدن به این هدف شکست خورده است." همین اعتراف، پاسخ روشنی به هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا و سایر ساکنان کاخ سفید نیز هست هر چند آنها این واقعیت را درک نمیکنند که شرایط سیاسی منطقه به ضرر آنها درحال اوج گرفتن است و اگر دولتمردان آمریکائی در سیاستهای جنگ افروزانه خود تجدیدنظر نکنند، خاورمیانه به جهنمی برای آمریکا تبدیل خواهد شد.
رسالت:زنان و بیداری اسلامی
«زنان و بیداری اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛تهران این روزها میزبان اولین اجلاس "زنان و بیداری اسلامی" است.
حدود ۱۲۰۰ نفر از ٨۰ کشور دنیا به این اجلاس دعوت شدند. میهمانان این اجلاس
بی سابقه و با شکوه بین المللی طی چند روز گذشته از دستاوردهای علمی، پژوهشی و اجتماعی ایران دیدن کردند. بسیاری از این زنان مسلمان که بالغ بر ۷۰ درصد آنها اهل سنت هستند از پیشرفت ها و موفقیت های جمهوری اسلامی در عرصه های مختلف علمی و تکنولوژیک ابراز شگفتی کردند و متخصصان و دانشمندان جوان ایرانی را تحسین نمودند.
حضور زنان در امواج بیداری اسلامی اگر پر رنگ تر از مردان نباشد کم رنگ تر نیست. در برخی از کشورها زنان عامل اصلی خروش امواج بیداری اسلامی هستند. تصاویر مخابره شده تلویزیونی از صنعا، منامه و قطیف گرفته تا قاهره و طرابلس به خودی خود گویای نقش موثر زنان در جریان بیداری اسلامی است.اما آیا در جریان امواج بیداری اسلامی که امروز از سواحل مدیترانه گرفته، تا شمال آفریقا، کشورهای حاشیه خلیج فارس و بعضی از کشورهای آسیای مرکزی را در برگرفته و پژواک ضربه های سهمگین آن به شکل یک بیداری جهانی در خیابان های نیویورک، واشنگتن، پاریس و لندن شنیده می شود منجر به بیداری زنان مسلمان هم شده است؟ و یا مگر زنان در کشورهای منطقه خواب بودند که امروز بیدار شدند؟ چرا که تعرف الاشیاء باضدادها یا نظام استکبار جهانی چه خوابی برای زنان دیده بود که امروز بیدار شده اند؟
صدای مظلومیت زنانه در گوش تاریخ
واقعیت این است که صدای مظلومیت زنانه اگر چه قرن ها در گوش بشریت پیچیده اما در یکی دو قرن اخیر این مظلومیت به یک "بحران" جدی تبدیل شده که البته پروپاگاندای تبلیغاتی غرب اجازه پرداختن به این بحران را نمی دهد. بیداری اسلامی زنان خروشی بر این بحران است.
تاریخ سنتهای اجتماعی بشر نشان می دهد که زن از بدو خلقت در معرض تعدی و ظلم های بسیاری بوده است. در یونان باستان زنان را موجوداتی پلشت و شیطانی می دانستند و جایگاهی دور از شان انسان برای آنها قائل بودند. موجودی حقیر که شباهت زیادی به انسان دارد. در چین ازدواج با زن به معنای مالک شدن او و محرومیتش از ارث به شرط عدم هم غذایی با مرد حتی پسرش بود. چینی ها اگر در مواقع سختی و تنگدستی، دختری بر دختران خانوادشان افزوده می شد ، نوزاد را مظلومانه رها می کردند تا از سرمای شب بمیرد یا خوراک حیوانات وحشی گردد! آنها حتی ترجیح می دادند بین نوزادان دختر و پسر خود، دختران را در پای بتها قربانی کنند. در میان اشراف ایرانی دختران و زنان از اقلام صادراتی قلمداد می شدند و خرید و فروش آنها قانونی بود. سالیانه بیش از ۱۲ هزار دختر، تنها از کلیشاد صادر می شد. عرب های دوران جاهلیت نوزادان دختر خود را زنده به گور می کردند و برخی از بت های شرک آلود خود مثل لات، منی و عزی را زنانه می آراستند و ...
اما این ظلم ها در مقابل حق کشی و تعدی که به اسم " آزادی زن" در یکی دو قرن گذشته علیه چند میلیارد زن روا داشته شده، سر سوزنی بیش نیست. همزمان با انقلاب صنعتی از اواسط قرن هیجدهم به بعد به منظور استفاده از کار ارزان و دقیق زنان در کارخانه ها، اربابان نظام سرمایه داری با تبلیغ و ترویج مقوله آزادی زن تمام تلاش خود را به کار بردند تا زن را از کانون گرم خانواده خارج کنند و وی را در کارگاه ها و کارخانه ها با حقوق ارزان استثمار کنند. عواقب وحشتناکی نظیر آزار جنسی زنان، بهره کشی و استثمار آنها در محیط کار، تجارت و قاچاق روز افزون زنان، مسئله موالید نامشروع، تبعیض جنسیتی، بیماری های مقاربتی،روابط نامشروع جنسی با محارم و ... ثمره شوم این زیاده طلبی و تمتع طلبی مردانه بود.
برخی که به سنت های الهی باور دارند حتی دو جنگ جهانی اول و دوم را مجازات وضعی ارتباط زنان شوهردار و مردان زن دار در درون کارخانه ها و کارگاه هایی می دانند که در اوایل قرن بیستم متداول شده بود.
تعبیر خواب آشفته غرب برای زنان
امروزه تعبیراین خواب آشفته ای که غرب برای زن دیده بود حکایت از آمار تکان دهنده ای دارد که هر ناظر منصفی از آن یکه می خورد.
به گزارش سازمان ملل متحد ۶۰ درصد از یک میلیارد فقیر در جهان زنان و دختران هستند. زنان ۷۵ درصد بزرگسالان بی سواد که جمعا ۹۶۰ میلیون نفر هستند. را تشکیل می دهند. از ۱٣۰ میلیون کودکی که به مدرسه نمی روند ۷۰ درصد دختر هستند. قاچاق انسان بزرگترین تجارت غیر قانونی در جهان است که در آن سالانه ٣ میلیون زن که ۲/۱ میلیون آن کودک هستند، تجارت می شوند. شمار زنان زندانی در اروپا روبه افزایش است فقط به طور نمونه آمار زنان زندانی در انگلیس در دو دهه گذشته دو برابر افزایش داشته است. بیش از ۴۰ درصد زنان در اروپا مورد آزار و اذیت جسمی قرار می گیرند و یک سوم ازدواجها در این قاره به طلاق می انجامد. افزایش بی سابقه بارداری دختران انگلیسی مقامات بهداشتی این کشور را نگران کرده است. از سال ۱۹۹٨ تا کنون از هر ۱۰ قتل در آفریقا شش قتل مربوط به خشونت علیه زنان بوده است. یک سوم زنان افغانی پس از حمله آمریکا به افغانستان معتاد شده اند. از سال ۱۹۷٣ تا کنون در شهرهای غربی آمریکا بیش از ۵۰ میلیون کودک متولد نشده،سقط شدند، در آلمان از هر سه کودک یکی از آنها فاقد پدر و مادر مشخص است و...
انقلاب اسلامی واکنشی به تحقیر زن
انقلاب اسلامی ایران در نیمه دوم قرن بیستم، علی رغم تمام جنبه های دیگری که در حوزه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داشت آوردگاه یک واکنش طبیعی در برابر این ظلم تاریخی علیه زنان بود. انقلاب اسلامی منادی بیداری زنان از خوابی شد که دنیای استکبار برای زنان دیده بود. انقلاب اسلامی به دنبال ارائه الگوی «هویت زن مسلمان» است. در حقیقت انقلاب اسلامی واکنشی بود که در مقابل کنشهای تخریبی علیه خانواده و کاستن از منزلت زن در طول تاریخ به وجود آمد. این حرکت استمرار بدیهی مجاهدتهای انبیای الهی و علیالخصوص خاتم المرسلین حضرت محمد (ص) در صیانت از کیان خانواده و مبارزه با سنتهای جاهلی در تحقیر زنان و از همه غمانگیزتر زنده به گور کردن دختران بود. انقلاب اسلامی منادی الگویی از هویت زن بود که مرد از دامن آن به معراج می رود. انقلاب اسلامی با توسل به قرآن کریم مثال زن فرعون را برای مومنین زد «و ضرب الله مثلا للّذین ءامنوا امرأت فرعون»؛ در واقع انقلاب اسلامی در ادامه مسیر انبیاء و اولیای الهی به دنبال الگو سازی از زن بود که بتواند آن را به عنوان یک سمبل حتی به مردان نیز معرفی کند.
زن در انقلاب اسلامی ایران
این الگوی زن مسلمان با تاسی به حضرت فاطمه زهرا(س) و زینب کبری (س) محملی برای بیداری زنان ایران گشت. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی زنان در صف اول راهپیمایی ها و مبارزات هستند و حتی در برخی از شهر ها شروع حرکت های اعتراضی به رژیم منحوس پهلوی زنانه است. در جریان هشت سال جنگ تحمیلی باز زنان در صف مقدم دفاع از کشور حضور داشتند. شور و اشتیاق زنان در دفاع مقدس در عقبه جبهه، تدارکات و حتی عده ای در عرصه های نظامی وصف ناشدنی است. برخی مادران سه فرزند و حتی چهار فرزند خود را به جبهه فرستادند که یکی پس از دیگر شهید شدند. این موضوع حتی در مخیله خیلی ها نمی گنجد که چطور مادری که نمی تواند تب کردن کودکش را ببیند حاضر می شود سرافرازانه وی و برادرانش را مقابل گلوله های سربی داغ دشمن بفرستد. رمان خانم سیده زهرا حسینی یعنی کتاب "دا" بخش کوچکی از این حماسه وصف ناشدنی را به نمایش گذاشته است.
و یا همسران شهدا، همسران جانبازان که جوانی و نشاط خود را فدای پرستاری از یک جانباز قطع نخاعی و یا موجی کرده اند و با تحمل سخت ترین مشقات اما صبورانه و عزتمدارانه در حال نمایش غیرت مردانه یک زن به دنیای خالی از غیرت غرب هستند.
زن مسلمان ایرانی با این ویژگی ها امروز در بین زنان مسلمان و حتی غیر مسلمان به یک الگو تبدیل شده است. الگویی که معیار شرافت آن انسانیتش است نه جنسیتش. این الگو توانست زنان عرب مسلمان را که غرق در جریان جهانی شدن بودند را بیدار کند و به آنها بفهماند دین اسلام بهترین پشتوانه آنهاست. از زمانی که زنان مسلمان جایگاهی که اسلام برایشان تعریف کرده بود را شناختند، و با الگوی زن مسلمان ایرانی پس از انقلاب اسلامی آشنا شدند بیداری اسلامی زنان شروع شد. اینکه امروز زنان مسلمان منطقه (خاورمیانه) بویژه مصر، لیبی، بحرین، تونس و یمن، در مقابل دشمن سینه سپر کردهاند متاثر از الگوی زن مسلمان ایرانی هستند.
تاثیر الگوی زن ایرانی بر زنان مسلمان جهان
در جریان بیداری اسلامی روح بیدار شده زنان مسلمان در منطقه در واکنش به ظلم ها و تعدی هایی که علیه انسانیت زن صورت گرفته دوشادوش مردان به خروش آمده و حتی در برخی از کشورها به مراتب از مردان نیز پر رنگ تر است. این زنان با الگو قرار دادن بانو سمیه مادر شهید عمار و همسر یاسر و حضرت فاطمه و حضرت زینب کبری (س) و با پیروی از بانگ بیداری در زنان ایران که به واسطه دم مسیحایی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) شنیده شد امروزه با مقاومت خود ضمن تهییج جوانان توجه نهادهای جهانی را به خود جلب کرده اند.نگاهی به تصاویر تلویزیونی که از راهپیمایی ها در کشورهای مختلف خاورمیانه پخش می شود تصدیقی بر این مدعاست. به عنوان نمونه عکس برگزیده سال ۲۰۱۱ تصویر مادری یمنی بود که فرزند مجروح خود را در آغوش گرفته بود.
اساسا بعد از انقلاب اسلامی ایران، حضور همیشگی زنان در صحنه، موجب کمرنگ شدن نگرشهای منفی درباره زنان مسلمان شد. هانیه ترکیان از آمریکا تلاش زن مسلمان ایرانی در ارائه الگوی زن مسلمان به جهانیان را موفق میداند.لیز مارکوس اعتراف میکند تمایل و افزایش رویکرد به حجاب اسلامی در اندونزی یکی از تاثیرات مستقیم پخش تصاویر زنان مبارز ایرانی از رسانههای گروهی این کشور است، او میگوید: «تقلید از حجاب بانوان ایرانی در اندونزی به تدریج به یک مدل تبدیل گردیده و هم اکنون در میان دانشجویان دانشگاهها هواداران بسیاری یافته است.» به اذعان جامعه شناسان ترکیه یکی دیگر از تاثیرات حجاب اسلامی زنان انقلابی ایران، بر زنان ترک است. زنان ایرانی الگویی برای زنان ترک شده و آنها را به شرکت در تظاهرات خیابانی و شعارگویی در خیابانها و حضور در فعالیت سیاسی با رعایت حجاب و پوشش اسلامی ترغیب کرده اند.
پوشش زنان انقلابی و مسلمان ایران بر لباس و بویژه روسری در بعضی از کشورهای خلیج فارس، به طرزعمیقی تاثیرگذاشته است؛ به گونهای که در سالهای اخیر، تعداد دانشجویان با حجاب در دانشگاههای اردن، لیبی و مصر افزایش یافته است.
"منیر الرحمانی" استاد دانشگاه و کاشف ژن بیماری های چشمی استاد دانشگاه بیوتکنولوژی تونس نیز می گوید: به علت داشتن حجاب اسلامی در تونس به گروهی از زنان و دختران که حجاب را برای خود برگزیده اند لقب "خمینی ها"را داده اند.
امروز حضو زنان در انقلاب مردم مظلوم بحرین که متاسفانه تحت سخت ترین شکنجه ها و آزار و اذیت ها توسط عمال سعودی و مزدوران سلفی قرار دارند چشمگیر است.چندی پیش مرکز حقوق بشر بحرین اعلام کرد:مطابق گزارشهایی که به مرکز حقوق بشر رسیده است موارد زیادی از سقط جنین به سبب حمله نیروهای امنیتی با استفاده گسترده از گاز اشک آور رخ داده است.
بر اساس آمار اعلام شده توسط جمعیت الوفاق بحرین، هنوز ۱۱ پزشک زن در بازداشت به سر میبرند که نخستین نفر از آنها "ندا ضیف" است که از زمان بازداشت تا کنون خبری از او نیست."زهره صالح محمد" دختر ۲۷ ساله بحرینی یکی دیگر از قربانیان جنایتهای آل خلیفه است؛ وی که توسط میله آهنی و به دست نیروهای آل خلیفه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و مدت زیادی را با حالت مجروح در خیابان رها شده بود تا به بیمارستان منتقل شود، به کما رفت و پس از مدتی به شهادت رسید.
یکی از مهمترین زنانی که در بین مبارزین زن بحرینی درخشید خانم آیات حسن محمد القرمزی بود که تنها یک دانشجوی ۲۰ ساله است. این دختر جوان در یکی از این تجمعاتی که در ۲٣ فوریه ۲۰۱۱ واقع در میدان لولو برگزار شده بود، شعری بر ضد حکومت آل خلیفه و خصوصا شخص خلیفه بن سلمان آل خلیفه نخست وزیر بحرین خواند و دستگیر شد و تا مدت ها خبری از وی در دست نبود. وی پس از آزادی از شکنجه های وحشیانه عمال آل خلیفه علیه وی پرده برداشت.
شعری که موجب دستگیری این شاعره بحرینی شد تنها بر عزت و سربلندی مردم بحرین تاکید می کرد. اینکه ملت بحرین نمی خواهد در ضعف و بیچارگی باقی بماند.
لا نرید العیش فی قصرٍ و لا نهوی الرئاسه
نحنُ شعبٌ یقتل الذل و یغتال التعاسه
نحنُ شعبٌ یهدمُ الظلمَ بسلمٍ من أساسه
نحن شعبٌ لا نرید الشعب یبقی فی انتکاسه
ما زندگی در قصر را نمیخواهیم و هوای ریاست هم در سر نداریم
ما مردمانی هستیم که ذلت و بدبختی را از بین خواهیم برد.
ما انسان هایی هستیم که بدون اعمال خشونت ظلم را از اساس ریشه کن خواهد کرد
چرا که نمیخواهیم مردم در ضعف و بیچارگی خود باقی بمانند
فریاد بیداری اسلامی زنان دوشادوش مردان در گوش تاریخ پیچیده و پس از این پیچ تند تاریخی، دوران جدیدی آغاز خواهد شد که وارثین آن مردان و زنان مستضعف هستند. امید است اجلاس بیداری اسلامی بتواند بخش کوچکی از حماسه آفرینی های زنان مسلمان در اقصی نقاط دارالاسلام را به نمایش بگذارد.
ایران:ضعفا فدای قانون!
«ضعفا فدای قانون!»عنوان یادداشت روز روزنامه ایران به قلم
غلامحسین الهام است که در ان میخوانید؛
یکم: شب نیمه شعبان، یک کارگر خدماتی دانشکده حقوق که حداقل ۲۰ سال است او را در کسوت خدمتگزار ساده در دانشکده دیدهام و با مشکلات متعدد و مختلف معیشتی وی از وقتی که مجرد بود تا حالا که دو فرزند دارد! آشنا هستم، شروع کرد به درددل کردن! مثل همه وقتهایی که فشارهای معیشتی او را عصبی میکند و کلامش تهاجم ناامیدانهای پیدا میکند. حرفش این بود که چند ماه آنها را بردند و آوردند، آزمایش کردند و... تازه به آنها گفتهاند موضوع منتفی شده است! پرسیدم از چه حرف میزند؟ متوجه شدم که بحث تغییر وضعیت کارکنان شرکتی است که قرار است به صورت قرارداد معین کار کنند و به این تبدیل خیلی دلخوش کردهاند. حرفی که مرا تکان داد این بود که چرا اعصاب ما را خراب میکنند و آرامش زندگی ما را به هم میزنند.
یادم آمد که فردا نیمه شعبان است؛ روزی که امام(ره) آن را روز «مستضعفین» نامید. شبی که شب براتش میخوانند و روزی که سراسر امید به فردا را در دلها شعلهور میکند و رایحه خوش عدالت را در فضا میپراکند. روزی که دل «آرام» میگیرد، امید «جوانه» میزند و زندگی با زیور آخرت، به روی انسان لبخند میزند. شب بزرگترین عید. چه اضطرابی به دل و جان یک مستضعف انداختهایم و چه عیدی با خود به خانه میبرد!
ناامیدی! مهم نیست که این «تغییر وضعیت» چه تأثیری بر زندگیاش دارد، مهم این است که به این «تغییر» دلخوش کرده است، به آن امید بسته و آینده خود را به واسطه آن بهتر میبیند.
دوم: از سال ٨۴ در دولت نهم، شاهد بودهام که رئیس جمهور- احمدینژاد- پیوسته از اصلاح وضعیت کارکنان شرکتی و لغو قراردادهای شرکتی سخن گفته است؛ شرکتهایی که جز گرفتن بالاسری از دولت، هیچ تأثیری در کوچک ساختن دولت و بهینه نمودن امور اجرایی نداشته و فقط پول بیشتر گرفته و کمتر آن را به کارکنان دادهاند. و کارکنانی که خود را ملحق و پیوسته نظام اداری دولتی دانسته و همیشه از دوگانگی رنج بردهاند و گاهی دستگاهها به صورت غیرقانونی! آنان را از حداقل امکان رفاهی سایر کارکنان بهرهمند ساختهاند. کارکنانی که همیشه نماد تبعیض در نظام اداری هستند و مسئول خود را دولت میدانسته و نه بخش خصوصی. اصلاً تصور این که وابسته به بخش خصوصی هستند در فهم آنان نمیگنجد. البته خود این نوع خصوصیسازی خدمات اداری پدیدهای است که در نوع خود منحصر به فرد است.
در این سالها با همه جوش و خروش و تلاش احمدینژاد، دستگاهها به جد به این موضوع نپرداختند و از غصههای ماندگار و طرحهای زمین مانده احمدینژاد بود؛ موضوع خیلی سادهای که ظاهراً جز خود او کسی «درد» آن را نداشت. کمتر سفری و در جمعیتهای مردمی بودهام که یک گله دائم، همین وضعیت شرکتیها نباشد. چه در دولت نهم و چه در دولت دهم. چه وقتی که مسئولیتی داشتهام و چه وقتی که مسئولیت اجرایی نداشتهام.
در دولت دهم بالاخره وزیرکار، اراده کرد تا خواست رئیسجمهور را محقق کند و پیگیری و تأکیدات مستمر رئیسدولت که طبق قانون اساسی (اصل ۱۲۶) مسئولیت امور اداری و استخدامی کشور را مستقیماً برعهده دارد به ثمر نشست، امیدی در دل کارکنان شرکتی ایجاد شد. کاری که هم کارکنان را خرسند میکرد هم نظم و انتظام امور اداری را بهتر مینمود، هم کارمندان بهره بیشتری میبردند و هم صرفه بودجهای برای دولت داشت.
سوم: بعد از مدتها که موتور دستگاهها به سختی به حرکت افتاد و اقدامات اجرایی بر دستگاههای دولتی تحمیل شد و «بوروکراسی» بیمار، رمقی گرفت ناگهان خبر آمد که مصوبه دولت خلاف قانون است و هشدار که اجرای آن مسئولیت دارد، و ملغی الاثر است!
نامه به تاریخ ٣۱/٣/۱٣۹۱ منتشر میشود و اعلام میکند مصوبه ۱/۱۱/۱٣۹۰ دولت- درست پنج ماه بعد از صدور و اجرا، خلاف قانون است و پس از یک هفته ملغیالاثر است و چه کسی جرأت اجرای آن را خواهد داشت؟!
ظاهر آن این است که اصول ٨۵ و ۱٣٨ قانون اساسی اجرا شدهاند. اصولی که با ملحقه عادی به آن رئیسمجلس را مجاز به ابطال مصوبه دولت میکند!
چهارم: آیا به کارکنان شرکتی باید گفت که رئیس مجلس اجرای دستور رئیسجمهور و مصوبه دولت را منع کرده است؟! آیا به مردم باید گفت که رئیسجمهور حتی اختیار دستور بر اصلاح وضعیت اداری یک مجموعه را ندارد؟ اگر دستور خلاف است چرا قانون اساسی اجازه اجرای آن را میدهد؟ و چرا در میانه راه ناگهان آن را از اثر میاندازند؟ احساس امنیت روحی و آرامش کسانی که با یک مصوبه، زندگیشان زیر و رو میشود چه کسی خواهد بود؟ آیا این یک حق انسانی نیست که مردم مطمئن و با امنیت خاطر آینده خود را بسازند؟
پنجم: امام راحل، مجمع تشخیص مصلحت را تشکیل دادند تا با استفاده از ظرفیت عدالت اسلامی، مشکلات جاری مردم حل شود و بنبست در نظام اسلامی ایجاد نگردد و حکم اولیه شرعی متوقف بشود تا روح شریعت زمین نماند و اصل دین آسیب نبیند. در زمانی مجمع تشخیص خسارت تأخیر تأدیه بانکها را تجویز کرد که سالها فقهای عظام و امام راحل آن را حرام میدانستند. لابد مصلحت ملزمه اهمی تشخیص دادند- هر چند به نظر میرسد در تشخیص چنین مصلحتی کاملاً بیراهه رفتهاند و اشتباه موضوعی کردهاند- از حکم ربا عدول کردهاند تا مصلحت جامعه! را مراعات کنند. از سویی دیگر بارها شورای نگهبان از اصل ۷۵ (بار مالی طرحهای مجلس) اغماض کرده یا سکوت کرده است تا از خیری که به ضعفا مثلاً مددجویان کمیته امداد امام (ره) میرسد، مانع نشود و مناع الخیر نباشد. اکنون چگونه به ضعیف ترین قشر کارکنان دولتی باید گفت انگیزه و تلاش هفت ساله رئیسجمهور در بهبود وضعیت اداری آنان و تبدیل نوع قراردادشان خلاف قانون و باطل است. راستی باور قانونمندی چگونه در چنین اذهانی به فرهنگ تبدیل خواهد شد و احساس عدالت را نسبت به قانون به باور عمومی تبدیل کرد. خصوصاً این که به آنان گفته شود اعمال اصول ٨۵ و ۱٣٨ قانون اساسی و اختیارات ویژه رئیسمجلس عامل ادامه همین وضعیت آنان است!
سیاست روز:اصرار کوفیعنان برای چیست؟
«اصرار کوفیعنان برای چیست؟»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛«کوفیعنان» دبیر کل سابق سازمان ملل و اکنون فرستاده ویژه این سازمان در امور سوریه، تلاشهای بسیاری را برای حل موضوع سوریه انجام داده است.
سفرهای متعدد او به دمشق، تهران و برگزاری چند اجلاس درباره سوریه که البته بدون نتیجه پایان یافت، از آن دست تلاشهاست.
اما مدتی است که او به نقش جمهوری اسلامی ایران به عنوان میانجی در ماجرای سوریه، تاکید دارد.
این تاکید را شاید بتوان یک امتیاز، یک اتفاق خوشایند و یا حتی یک روند سیاسی برای ایران در معادلات منطقهای و بینالمللی دانست.
گرچه ایران در تحولات منطقه و بحرانهایی که در برخی کشورها از جمله افغانستان و عراق و ایجاد ثبات و امنیت نقش تاثیرگذار و اساسی ایفا کرده است، اما در موضوع سوریه، تفاوتهای بسیاری با دیگر کشورها از جمله عراق و افغانستان وجود دارد.
ایران برای ایجاد ثبات و امنیت در عراق به درخواست رسمی مقامات آمریکایی برای انجام گفتوگو، پاسخ مثبت داد و نتیجه این گفتوگوها باعث شد تا مشکلات و معضلات امنیتی این کشور تا حدود زیادی مرتفع شود. منافع جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشور همسایه عراق ایجاب میکرد که در این مقوله وارد شود و نقش حساس و تاثیرگذار خود را ایفا کند، در موضوع افغانستان هم همین اتفاق افتاد.
اما ماجرای سوریه، داستان دیگری دارد. کشورهای غربی از جمله آمریکا و اروپا به همراه ترکیه وبرخی کشورهای عربی منطقه، خواهان سرنگونی دولت بشار اسد هستند و در این روند، خواهان تشکیل دولت انتقالی در سوریه میباشند.
اما جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری که با سوریه روابط عمیق و حتی استراتژیک دارد، مخالف سرنگونی دولت بشار اسد است. روسیه و چین نیز همین سیاست را در قبال سوریه دنبال میکنند که البته هر یک از آنها اهداف خاص خود را به خاطر تقابل سیاسی با آمریکا در نظر دارند.
اما «کوفیعنان» به عنوان نماینده ویژه سازمان ملل در سوریه، برای چندمین بار خواستار ایفای نقش ایران به عنوان میانجی شده است، بدون آن که این نقش و درصد میانجیگری ایران را تعریف کند. حد و اندازهای که کوفیعنان از ایران خواهان آن است، باید از طرف وی مشخص شود.
با توجه به این که آقای کوفی عنان چقدر اختیارات دارد که چنین موضوعی را مطرح میکند. در حال حاضر آمریکا با سیاست یکجانبهگرایی خود مانع از نقشآفرینی ایران در روند پی گرفته شده توسط سازمان ملل در موضوع سوریه است. حال آن که واشنگتن در موضوع عراق مستقیما و با درخواست رسمی از ایران خواهان گفتوگوهای دوجانبه در زمینه مسائل عراق شد که البته نتیجه آن را هم دید.
اکنون نیز، به نظر میرسد که اگر آمریکا واقعا نیازمند نقشآفرینی ایران در بحران سوریه است، رسما درخواست دهد تا پس از بررسیهای لازم توسط مسئولین ارشد جمهوری اسلامی ایران باب نقشآفرینی ایران باز شود. غرب اکنون پس از گذشت ۱۶ ماه از بحرانهایی که برای سوریه آفریده است، عاجز از سرنگونی دولت بشار اسد است، داود اوغلو وزیر خارجه ترکیه به این موضوع اعتراف کرده است که همه اقدامات این کشور علیه سوریه برای سرنگونی بشار اسد با شکست روبه رو شده است.
اقدامات این کشور صرفا اقدامات آنکارا نبوده بلکه با حمایتهای گسترده آمریکا و اروپا اعمال شده است. اعتراف به شکست ترکیه، اعتراف به شکست توطئههایی است که در این ۱۶ ماه علیه سوریه، دولت و مردم این کشور توسط آنها پیاده شده است.
غرب اگر خواهان حل مسالمت آمیز بحران سوریه است، میتواند روی ایران حساب کند. اما هیچ تضمینی را از سوی غرب نمیتوان متصور بود که با نقش آفرینی ایران، غرب به تعهداتش عمل کند. «کوفیعنان» به نمایندگی از آمریکا قصد دارد از نفوذ ایران در سوریه سوء استفاده کند. نه این که ایران را بخشی از راهحل آن بداند. هر چند جمهوری اسلامی ایران هماکنون هم در سوریه تاثیرگذار است و نقش خود را به خوبی ایفا میکند.
وطن امروز:حمله از ۲ جبهه
«حمله از ۲ جبهه»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛ترکیب ابزارهای داخلی و خارجی برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی ایران و سوق دادن افکار عمومی به سمت دیدگاه خاصی در مسائل امنیت ملی که نهایتا بر تصمیمهای سیاسی و اجتماعی آنها اثری ویژه میگذارد، خلاصهترین توصیفی است که میتوان از پروژه عملیات نرم دشمن در این روزها به دست داد. همه ما در مرکز این عملیات نرم قرار داریم. میدان بازی این بار در صحنه افکار عمومی تعریف شده است.
قصه از این قرار است: درک غربیها این است که رفتار ایران تا زمانی که محاسبات آن تغییر نکند، تغییر نخواهد کرد. این درسی است که بیش از ٣ سال پیش رابرت گیتس به نظام تصمیمسازی استراتژیک آمریکا آموخت. آمریکاییها از سال ٨٨ به این سو تصمیم گرفتند به جای رفتار ایران محاسبات آن را هدف بگیرند.
معنای این اقدام دقیقا این است که ایران درباره رفتارهای خود در حوزه امنیت ملی وادار به محاسبه مجدد شود و پس از محاسبه مجدد، محاسبات سابق خود را در سمت و سویی که مطلوب غرب است تصحیح کند. ظاهرا فهم غربیها فعلا این است که هیچ الگویی از فشار خارجی قادر به تغییر محاسبات راهبردی مقامهای ارشد کشور مثلا درباره موضوع هستهای نیست بلکه برعکس هر چه فشارها از بیرون شدیدتر شود ایران در موضع خود مستحکمتر خواهد شد.
تجربه تاریخی هم همین را نشان میدهد. از سال ۲۰۰۶ به این سو، هر وقت طرف غربی راهبرد تشدید فشار را در پیش گرفته، متقابلا سناریوهای مثبت روی میز مذاکره کمرنگ شده و ایران نیز به ازای هر یک گامی که غربیها در مسیر تقابل برداشتهاند، یک گام متقابل و هم وزن برداشته است. آمریکا خوب میداند ایران در این حوزهها دست بسته نیست.
در همین حال، فضاهای مثبت در مذاکرات، زمانی ایجاد شده و راهحلهای میانه هنگامی مجال بروز یافته است که غربیها در لفاظی علیه ایران و به کار گرفتن اهرمهای فشار امساک کردهاند، علت هم این است که به لحاظ راهبردی این دید در ایران تثبیت شده است که الگوی رفتار ایران مثلا درباره پرونده هستهای هرگز نباید تابعی از شدت فشارها باشد چرا که تجربه ۲۰۰٣ تا ۲۰۰۶ نشان میدهد اگر طرف غربی به این ارزیابی برسد که ایران رفتار خود را متناسب با شدت فشارها تنظیم میکند، آن وقت تنها کاری که خواهد کرد تشدید فشار و تلاش برای امتیازگیری یکطرفه بدون کوچکترین توجهی به مواضع طرف ایرانی است.
اکنون به نظر میرسد از ۲ جبهه به ادراک داخلی درباره موضوعات امنیت ملی حمله نرم شده است. نخست جبهه مسوولان و دوم جبهه مردم. هدف غربیها که در گفتن آن هیچ پرده پوشی نمیکنند این است که در سطح طیفی از مسوولان این تلقی شکل بگیرد که وضعیت کشور بحرانی است و راهی برای مدیریت این بحران با استفاده از ابزارها و مکانیسمهای داخلی وجود ندارد.
در واقع احساس بنبست و نیاز به مصالحه، هدف عملیات نرمی است که هماکنون مهمترین سیبل آن مسوولان در ایران هستند. جبهه دوم مربوط به مردم است؛ در این جبهه طراحی دشمن این است که افکار عمومی اولا با سیاستهای رسمی نظام در حوزههای حساس احساس فاصله کند، ثانیا راهحل بنیادین مشکلات خود را مصالحه در محیط سیاست خارجی بداند و ثالثا این موضوع را در رفتار اجتماعی و انتخابهای سیاسی خود به عنوان یک معیار اصلی لحاظ کند. در این ۲ جبهه یک عملیات نرم وسیع آغاز شده است.
قلب این عملیات نرم البته عملیات روانی و رسانهای است. در واقع برای غربیها مهم نیست که بتوانند در محیط واقعی، حقیقتا تهدیدی برای ایران ایجاد کنند. درستتر بگویم، این اولویت اول آنها نیست؛ اولویت شماره یک آنها این است که مردم و بخشی از مسوولان در ایران به لحاظ روانی احساس کنند که تهدید وجود دارد، بسیار بزرگ است و راهحلی جز سازش ندارد.
این تصویر البته کاملا غیرواقعی است. جداگانه بحث خواهیم کرد که نه به آن اندازهای که برخی تلاش میکنند جلوه بدهند بحران وجود دارد و نه راهحل مشکل سازش است. با این حال، جنگ افکار عمومی در این حوزه بسیار وسیع و جاندار است و اکنون خیانتی بزرگتر از این نیست که کسانی امکانات خود را صرف پیروزی دشمن در این نبرد کنند. این مقدمه بماند تا بعد.
تهران امروز:مجلس و تحریمها
«مجلس و تحریمها»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم جعفرقادری است که در آن میخوانید؛دور جدید تحریمها که به ویژه در حوزه نفت از تیر ماه شروع شده است،به بروز مباحث زیادی منجر شده و تمام دولتمردان و مسئولان به واکاوی تحریمهای جدید و راههای مقابله با آن پرداخته اند. در این میان نمایندگان مجلس نهم هم اگر چه فعالیت خود را کمی بیشتر از یک ماه آغاز کرده اند اما با این وجود بهصورت جدی تحریمهای غرب و برخی همپیمانانش را علیه ایران بهعنوان نخستین موضوع در دستور کار قرار داده و تاکنون بررسیهای زیادی درباره چند و چون آن انجام داده است.البته پیشاپیش باید تاکید کرد تحریم های نفتی مسئله تازه ای نیست وایران همواره درمعرض تحریم دشمنان خود بوده است.
با این وجود می بایستی تحریمهایی که از اول جولای ۲۰۱۲ میلادی توسط اتحادیه اروپا اعمال شد را به عنوان نماد تحریمهای یکجانبه و با شدت بیشتر برضد ایران دانست و به همین دلیل هم راههای مقابله با آن باید جدی تر باشد.چرا که تحریمهای جدید در پی آن است تا زیرساختهای اقتصادی و استراتژیک ایران را ناکارآمد ساخته و به این ترتیب زمینه کاهش قابلیتهای راهبردی ایران در سطح منطقهای و بینالمللی را کلید بزند.
تشکیل نشست ویژه سران سه قوه در خصوص راهکارهای مقابله با تحریم ها و آخرین وضعیت اقتصادی کشور با توجه به تحریمهای دشمنان علیه کشورمان اهمیت هرچه بیشتر این موضوع را نشان می دهد و مجلس هم دقیقا به همین دلیل است که بهصورت ویژه موضوع را در دستور کار قرار داده است .
البته علاوه برمسئله تحریم های نفتی، موضوعاتی مانند تورم وگرانی،هدفمندی یارانه ها،بازار ارز وسرمایه ازمهمترین وچالشی ترین مسائلی است که درکشوربا آن سروکارداریم و می طلبد تا ریشه های چنین معضلی بهصورت دقیق بررسی شده و به این منظور هم مجلس نهم برای بررسی موضوعات اقتصادی کشور بخصوص اثرات تحریم وگرانیها کمیتهای تشکیل داده است تا بتوانیم راهکارهایی برای حل مشکلات موجود بیندیشم.
ای کمیته متشکل از روسای کمیسیون های اقتصادی مجلس و نمایندگان مرتبط با موضوعات اقتصادی وتعدادی ازافرادی که درمسائل اقتصادی ورود دارند ،همچنین مقامات اقتصادی دولتی و همکاری اساتید دانشگاه ها وصاحبنظران اقتصادی خواهد بود .
همچنین با توجه به حساس بودن مسئله گرانی وتاثیر تحریم ها برروی این موضوع ،برای بررسی عمیق تراین وضعیت برآن شدیم تا با برگزاری نشست مشترک میان دولت ومجلس این مسئله را هرچه زودترتفحص کرده تا بتوانیم به تفکیک علل وعوامل آن پرداخته وکارآمدترین راهحلهای ممکن را ازدل این بررسیها استخراج کنیم.هرچند ممکن است با تبادل نظر ناچار به ورود بهقانونگذاری ها یا بحث های اجرایی هم شویم اما باید دراسرع وقت بهترین راهکارها را ارائه وعملی کنیم.
حمایت:تحریمهای بین المللی مصداق بارز نقض حقوق بشر
«تحریمهای بین المللی مصداق بارز نقض حقوق بشر»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛در خبرها اعلام شد که جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور اکثریت اعضا، از جمله رییس جمهور و ارایه گزارشی از سوی وزرای اقتصادی دولت برگزار شد و راهکارهای مقابله با تحریمهای اقتصادی و فشارهای ظالمانه برخی قدرتها علیه جمهوری اسلامی ایران مورد بحث و بررسی قرا رگرفت. علاوه بر نشست مزبور، طی روزهای اخیر، حساسیتهای عمومی نسبت به موضوع تحریمها نیز بیشتر شده و به همین جهت جا دارد تأملی در این خصوص انجام داد تا با نگرش عمیق تری به موضوع بنگریم و برای مواجهه با آن دقیقتر اقدام کنیم.
از همین رو یادداشت امروز نکاتی در این خصوص تقدیم میدارد. امید است مرضی خداوند سبحان واقع و برای مخاطبان ارجمند روشنگر باشد. نکته اول اینکه در عرصه جهانی همانگونه که مخاطبان ارجمند میدانند، ساختار حقوقی متفاوتی به نسبت نظامهای حقوقی داخلی کشورها وجود دارد. در نظام حقوقی بین المللی سلسله مراتب قانونگذاری همانند نظام حقوق داخلی دیده نمی شود. همچنین ضمانت اجرای قواعد حقوقی همانند نظام داخلی نیست و با تفاوتهایی قواعد بین المللی تضمین میشوند.
در عرصه بین المللی قواعد حقوقی بهطور عمده از طریق چانهزنیهای دولتها و در قالب مجامع بین المللی شکل میگیرند و همین مجامع هستند که نقش نظارتی بر اجرای قواعد را دارند و اگر درموردی خلاف قواعد به وقوع پیوست، تصمیم به اقدام علیه متخلف میگیرند. در میان مجامع بین المللی شورای امنیت سازمان ملل بیشترین اختیارات را به موجب فصل هفتم منشور ملل متحد دارد تا اگر خلاف ارتکابی یک دولت از دید نهاد مزبور بر خلاف صلح و امنیت بینالمللی ارزیابی شد اقدامات مختلف محدودیت آور و حتی قهریه بر علیه کشور یا کشورهای هدف اعمال کند.
در کلیت سازوکارهای ملل متحد نهاد قضایی مرتبطی به نام دیوان بین الملل دادگستری وجود دارد که به دادخواستهای حقوقی دولتها علیه یکدیگر در صورتی که صلاحیت دیوان را پذیرفته باشند رسیدگی میکند یا به تقاضای اعضای سازمان ملل، نظر مشورتی حقوقی صادر میکنند.
طی سالهای اخیر، نهاد قضایی دیگری با عنوان دیوان بینالملل کیفری نیز با اراده دولتها شکل گرفته که مرجع رسیدگی به جرایم ارتکابی بینالمللی برابر اساسنامه خود موسوم به اساسنامه رم میباشد و شروع به رسیدگی این مرجع نیز منوط به پذیرش صلاحیت آن توسط دولت ذیربط و یا ارجاع شورای امنیت سازمان ملل است.
از این توضیحات کلی در ترسیم وضعیت ساختار حقوقی بین المللی به راحتی هر مخاطبی در مییابد که شورای امنیت سازمان ملل نقش محوری را در نظام حقوقی بین المللی ایفاء میکند و میتواند از اختیارات وسیع خود برای اتخاذ اقدامات علیه هر کشور با عنوان اینکه صلح و امنیت بین المللی به مخاطره افتاده، بهرهمند شود. شورای امنیت همان نهادی است که ۱۵ عضو دارد که در این میان ۱۰ عضو متغیر و ۵ عضو ثابت هستند.
۵ قدرت سیاسی (آمریکا، انگلیس فرانسه، روسیه و چین) به عنوان اعضای دایم در آن حق ویژه ای به نام حق وتو دارند که میتوانند خواسته خود را بر جامعه بین الملل تحمیل کنند یا مانع اجرای خواست اکثریت جامعه بین المللی شوند. با لحاظ همین وضعیت است که شورای امنیت به عنوان محور ساختار حقوقی بین المللی در چنبرهی سیاستها و اهداف سیاسی اعضای دارای حق وتو از ابتدا تاکنون حرکت کرده است.
چنین نهادی بدیهی است که مبتنی بر عدالت و انصاف اقدام نمی کند و طبیعتاً وقتی با چنین رویکردی از اختیارات خود در منشور ملل متحد به موجب ماده ۴۱ برای اعمال یکسری تحریمها بهره مند میشود کمتر به جهات انسانی و رعایت حقوق ملتها توجه دارد، البته در سالهای اخیر با اعتراضهای وسیع جهانی ناچار شده که کمیته ای را ایجاد کند با این عنوان که در تحریمها تفکیک قائل شود بین اهداف موردنظر سیاسی با نیازهای انسانی مردمی در کشور هدف، ولی کیست که نداند اینگونه کمیتهها و تدبیرها بیشتر برای ساکت کردن اعتراضهای جهانی است والا شورای امنیت دغدغه آثار غیرانسانی تحریمها بر حقوق مردم را نداشته و ندارد.
چنین نهادی طی ماههای گذشته تاکنون به بهانه خطرات مربوط به تلاشهای هستهای ایران تحریمهای اقتصادی و محدودیتهای مختلفی را علیه کشورمان اعمال کرده و کمیته ای را به عنوان ناظر بر اجرای تحریمها و محدودیتها تعیین کرده که دائماً در سراسر جهان فعالیتهای کشور ما را رصد میکند و در خیلی از موارد مزاحمت ایجاد میکنند.
متعاقب اقدامات شورای امنیت، برخی از کشورهایی که از قبل نیز سابقه اعمال تحریم و دشمنی با ایران را داشتهاند همانند آمریکا و انگلیس و فرانسه دست به کار شده و در قالب مصوبات درون کشورهای خود و یا در قالب تدابیر مشترک در سطح برخی نهادهای منطقهای مثل اتحادیه اروپا تحریمهای جدیدی را با عنوان اعمال فشار جهت جلوگیری از سیاستهای نادرست در ایران ونگرانی های حقوق بشری وضع کردهاند که در آخرین حلقه این اقدامات خصمانه ایجاد محدودیتهایی بر فروش نفت ایران، طی روزهای اخیر جنبه اجرایی پیدا کرد.
این مرور فشرده بر ساختار نظام حقوقی بینالمللی و روند اعمال تحریمها علیه ایران این مطلب را روشن میسازد که زورگویی در جامعه بین المللی توسط دولتهای صاحب حق وتو یک امر عادی و رایج است و اگر کشوری در مدار آنان حرکت نکند باید خود را برای پرداخت هزینههای مختلف آماده کند. این معضل یکی از اساسی ترین معضلات جامعه بین المللی برای دستیابی به عدالت است.
نکته دوم اینکه در اجرای تحریمهای چندجانبه یا یکجانبه دولت ها، این طور نیست که همه کشورها تابع آمریکا و انگلیس و همپیمانان آنها باشند بلکه خیلی از دولتها راه مستقلی را در جهت حفظ منافع ملی خود در پیش میگیرند. همچنین دولتهایی هستند که در مقابل اعتراضهای افکار عمومی مبنی بر آثار غیرانسانی تحریم ها، رویههای منعطفی را در پیش میگیرند. برای آنکه دولتها مستقل تصمیم بگیرند و با جریان زورگو و خواهان سیطره همراهی نکنند یا مجبور شوند که در جهت اقناع افکار عمومی صلح طلب از همراهی با جریانهای خلاف حقوق انسانها اجتناب ورزند، لازم است اقدامات متعددی انجام پذیرد.
یکی از اولین اقدامات ضروری تقویت همبستگی و همدلی داخلی است. نمی شود یک کشور تحت انواع تحریمها و فشارهای بیرونی باشد ولی متولیان امور در داخل به فکر تقویت همبستگی و همدلی و رفع اختلافات و تنشها در سطح خود مسئولین و یا گرایشهای مختلف فکری فعال در جامعه خود نباشند. مورد بعدی مرتبط با ضرورت پیش گفته این است که با اقدامات خلاف حقوق مردم در سطح داخلی بهانه به دست دشمنان کشور داده نشود که آنها با مستمسک قرار دادن نقض حقوق بشر بتوانند دامنه اجرای تحریمها و همراهی دولتها و افکار عمومی جهان را توسعه دهند.
البته نقض حقوق مردم خلاف شرع و قانون اساسی خود ما نیز میباشد و قویاً باید در قبال آن حساس بود. اقدام سوم مورد نیاز این است که در سطح داخلی تشکلهای مختلف مردم نهاد تخصصی و فنی به موضوع تحریمها بنگرند و هر یک زاویه ای از مباحث حقوقی تحریمها را مورد پیگیری قرار دهند و سوای آگاه سازی عمومی در داخل، در سطح بین المللی فعالانه موارد خلاف اقدام تحریم کنندگان را تبیین نمایند تا افکار عمومی جهانی در مقابل خلافها موضع بگیرد.
بدیهی است دولتمردان وظیفه دارند در تعاملات بین المللی، حداکثر تلاش را به کار گیرند که همراهی دولتها با بانیان تحریمها کاهش پیدا کند. همچنین در برخی موارد اتخاذ اقدامات حقوقی بین المللی علیه عوامل تحریمها و یا بکارگیری اقدامات متقابل علیه تحریم کنندگان از جمله محورهایی هستند که نباید از آن غفلت کرد. نکته سوم اینکه در مواجهه با تحریمها اطلاع رسانی دقیق و شفاف از جمله ضرورت هاست.
اگر در داخل کشور برخی از صاحب منصبان بگویند که هیچ تأثیری تحریمها نداشته تصور نکنند که مردم باور میکنند بلکه مردم درحوزههای مختلف اعم از دارو، مواد فنی و مهندسی صنعت هواپیمایی و زمینههای مختلف دیگر مطلع هستند که به جهت تحریمها نمی توان کالاهای مورد نیاز را تهیه کرد فلذا سختیهایی برای مردم ایجاد میکنند.
نقطه مقابل رویکرد مزبور این است که برخی از روی عناد یا سادگی و بی اطلاعی ویا همراهی با جنگ روانی دشمن این طور اطلاع رسانی کنند که با تحریمها جامعه ایران متوقف شده یا زورگویان به خواستههای خود خواهند رسید. این نحو اطلاع رسانی نیز قطعاً مردود است و بی جهت بزرگ کردن یک پدیده است.
برای اینکه اعتماد مردمی به اطلاع رسانیهای مربوط به تحریمها و مواجهه با آن جلب شود لازم است هم مصادیق تحریمها وهم آثار و عواقب آن بر حقوق مردم ایران مرتباً به نحو دقیق و مستند در اختیار عموم خصوصاً متخصصین و نخبگان جامعه گیرد تا با اتکاء به منابع داخلی در این زمینه برای مواجهه با زورگوییها بسیج لازم صورت گیرد.
سخن آخر
آنگونه که از قرائن برمی آید زورگویان عالم به طرق مختلف بر مسیر خلاف و ناعادلانه خود پافشاری میکنند و در این مسیر معمولاً یکی از ابزارهای آنان اعمال تحریمها و فشارهای اقتصادی و سیاسی بر جوامعه هدف است. در مقابل این بی عدالتی، جامعه عدالتخواه و عزتمند سر خم نمی کند و پایمردی نشان میدهد. ملت ایران سالهاست که از این حیث، جانانه و با همه وجود ایستاده اند. قدر این ایستادگی و صبوری و تلاش برای تحقق آرمانها و ارزشها را در درجه اول مسئولین کشور باید بدانند و به خدمت خود به مردم و جلب رضایت و حمایت آنها بیفزایند.
هرچه در داخل کشور اعتراض به نقض حقوق انسانی کمتر شود همدلی و همبستگی تقویت میشود و هرچه همبستگی و وفاق ارتقای یابد دشمنان بیرونی ناچار به عقب نشینی میشوند و پیام انقلاب اسلامی ایران در سطح جهانی مخاطب بیشتری پیدا میکند.به امید آنکه جامعه ایران فشارهای ناشی از تحریمها را نیز با قدرت و صلابت از سر بگذراند و آینده جامعه ما پیشرفتهتر و سربلندتر باشد.
آفرینش:سیاست های عربستان وتنش مداوم با شیعیان شرق
«سیاست های عربستان وتنش مداوم با شیعیان شرق»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛تحولات شرق عربستان سعودی، روند شتابان به خود گرفته است. رهبر شیعیان این کشورهدف گلوله قرار گرفته و هنوز خبری از سرنوشت وی در دسترس رسانهها نیست.
در واقع شیخ نمر که از روحانیون شیعه و از علمای عربستان است پس از مرگ نایف بن عبدالعزیز او را به سخره گرفت و از تداوم دستگیری شیعیان و تحت فشار قرار دادن اقلیت شیعه در عربستان سعودی انتقاد کرد. امری که باعث شد توسط نیروهای امنیتی عربستان بازداشت شود و اینک نیز مورد هدف قرار گیرد . در این حال اگر نگاهی به تنش فزاینده بین ریاض با شیعیان در شرق عربستان داشته باشیم باید گفت شیعیان دوازده امامی عربستان اقلیتی مهم و برجسته به شمار می روند که بیشتر در استان شرقیه که از نظر اقتصادی بزرگ ترین منطقه نفتی در عربستان است حضور دارند.
در دو سال گذشته با توجه به تحولات بحرین و عراق و بهار عربی در منطقه تاثیرپذیری شیعیان عربستان دو چندان شده است. در این راستا شیعیان عربستانی که همواره مورد تبعیض های سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی قرار گرفتهاند و هویتشان مورد انکار است ، دولتمردان سعودی را متهم به حاشیه راندن در کارهای اداری و فعالیت های نظامی به خصوص در منصب های بالا و مهم می کنند.
این امر خود بستری برای افزایش تنش بین شیعیان و ریاض شده است. گذشته ازاین نیز باید در نظر داشت که همزمان با افزایش تنش بین ایران و عربستان، توجه بیشتر ریاض به صدور اندیشههای سلفی گری، مقابله با اعتراضها در داخل عربستان و فشار بر شیعیان در واقع این شیعیان شرقی عربستان هستند که اکنون تحت سرکوب بیشتر واقع شده اند.
آنچه مشخص است بازداشت و زخمی شدن رهبر شیعیان عربستان و حضور افزون نیروهای امنیتی سعودی در این مناطق ، واکنش شدید شیعیان عربستان و به ویژه هواداران شیخ «نمر باقر النمر» را در پی داشته باشد و به نظر میرسد که تحولات در این منطقه ابعاد دیگری به خود گیرد .
چنانچه در واقع از یک سو به دلیل پیوند ساختار قدرت و سیاست در عربستان با ایدئولوژی وهابیت می توان به صراحت گفت که سرکوب شیعیان ادامه خواهد داشت. در مقابل نیز به نظر میرسد که با افزایش اعتراضات در پیوند با بحرین، درگیریهای گستردهای در شرق عربستان میان شیعیان و نیروهای حکومتی آل سعود رخ دهد.
در این بین نیز باید منتظر تاثیر این امر بر تحولات داخلی عربستان و بهای جهانی نفت نیز بود.
گذشته از این آنچه که مشخص است همچنان که «هنری کیسینجر»، وزیر امور خارجه پیشین ایالات متحده آمریکا نیز چندی پیش در اظهاراتی پیشبینی کرده بود که انقلاب بحرین در آینده بسیار نزدیک به شرق عربستان سعودی کشیده شود.
بی شک این تحولات میتواند به سایر مناطق عربستان سعودی سرایت کرده و موجب سردرگمی حکومت سعودی در مقابل اپوزسیون داخلی و موج تحول خواهان داخلی گردد. این امر در شرایطی است که ریاض با پدیده ای دیگر به نام پیرسالاری نیز روبرو است چنانچه کهولت سن شاهزادگان و رهبران سعودی و تفاوت و اختلاف بین نسل ها و طایفه های حاکم سعودی با نسل های جدید این کشور را در وضعیت بغرنجی قرارداده است .
ملت ما:خیزش الشرقیه به سایر نقاط عربستان کشیده خواهد شد
«خیزش الشرقیه به سایر نقاط عربستان کشیده خواهد شد»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم حسن هانیزاده است که در آن میخوانید؛پس از بازداشت شیخ نمر النمر که یکی از روحانیون برجسته و مبارز شیعه عربستان است، درگیریهایی در استان القطیف عربستان رخ داد ودر حال حاضر دامنه این درگیریها گسترش یافته است. در نظر داشته باشید که اکثر ساکنان شرق عربستان را شیعیان تشکیل میدهند و ستم مضاعفی از سوی آل سعود بر آنها تحمیل میشود. ساکنان شرق عربستان شهروند درجه دو محسوب میشوند و به این دلیل که رژیم آل سعود نگاه طایفهای و نگرشهای ضد شیعی دارد اجازه ورود شیعیان به نیروهای مسلح، ارگانهای دولتی و حتی دانشگاهها را نمیدهد.
شیعیان عربستان سالهاست که تحت ستم هستند و از حقوقی مساوی با دیگر شهروندان عربستان برخوردار نیستندو نسبت به سایر بخشهای عربستان احساس ستم بیشتری میکنند. لذا این منطقه آبستن درگیریها و آغازگر تظاهرات در عربستان است. از طرفی با توجه به اینکه کلیه منابع نفتی عربستان در شرق این کشور قرار دارد خیزش شرق عربستان میتواند بر کل جهان و انرژی جهان تاثیر گذارد و قیام شرق عربستان ممکن است به قطع صادرات نفت این کشور به امریکا و غرب منجر شود.
به همین دلیل در حال حاضر امریکا و غرب با نگرانی وضع قیامها را دنبال میکنند و این اجازه را به آل سعود دادهاند که رهبران الشرقیه عربستان را دستگیر کرده و به شهادت برسانند. با وجود این فشارها مردم الشرقیه عربستان دست به تظاهرات گستردهای زدهاند و درگیریها در القطیف و الاحساء و العوامیه بهشدت ادامه دارد.
در نظر داشته باشید رویارویی مردم با آل سعود به نقطه غیر قابل بازگشتی رسیده است. حتی بخش گستردهای از اهالی سنی مذهب عربستان نیز همبستگی خود را با اهالی الشرقیه نشان دادهاند و این حاکی از آن است که بیش از ۷۰ درصد از مردم عربستان از فساد و بیبندو باری خاندان سعودی و غارت منابع نفتیشان به تنگ آمدهاند.
خیزش الشرقیه قطعا به سایر نقاط عربستان کشیده خواهد شد و در واقع این انقلاب دامنه وسیعی خواهد داشت، اما از طرفی آل سعود تلاش میکند تا با بهرهگیری از امکانات موجود و به پشتوانه غربی و امریکایی اینگونه قیامها را سرکوب کند. در نظر داشته باشید رژیم آل سعود سیاست ثابتی را دنبال میکند و تغییر چهرهها و اشخاص در دستگاههای دولتی و وزارتی نمیتواند سیاست کلان عربستان را تغییر دهد.
بنابراین وزارت کشور و دستگاههای امنیتی و نیروهای مسلح به سرکوب مردم ادامه میدهند و تغییرات در بدنه حکومت تاثیری در روند سرکوب ندارد. از طرف دیگر مردم تصمیم خود را گرفتهاند و از خواستههای خود که همان برقراری یک نظام دمکراتیک غیر قبیلهای و همچنین تشکیل نهادهای مدنی و دادن حقوق فردی و اجتماعی به همه آحاد ملت عربستان است عقبنشینی نخواهند کرد. اهالی الشرقیه طی یک سال و نیم گذشته شاهد آن بودند
که آل سعود با وجود اعزام دو گردان کماندویی به بحرین نتوانسته است قیام مردم بحرین را سرکوب کند، بنابراین الشرقیه بدون هیچ ترسی از نیروهای آل سعود به تظاهرات خود ادامه میدهد. اگرچه به نظر میرسد در قیامهایی اینگونه نقش نهادهای بینالمللی بسیار پررنگ باشد، اما متاسفانه رژیم آل سعود چسبندگی زیادی به امریکا و غرب دارد و غرب و امریکا بهخاطر نفت عربستان چشمان خود را روی جنایات آل سعود میبندد.
چه حیف که نگاه دوگانهای نسبت به مسائل حقوق بشر و مبارزات ملتها وجود دارد و با توجه به اینکه ساکنان الشرقیه اکثرا شیعه هستند بسیار بدیهی است که امریکا و غرب توجه چندانی به این قیام نشان ندهند. با این وجود مردم بدون تکیه بر سازمانهای بینالمللی و نوع عکسالعملشان نسبت به این قیام به راه خود ادامه میدهند.
ابتکار:افشاگری را هم هدفمند کنید!
«افشاگری را هم هدفمند کنید!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فضل الله یاری است که در آن میخوانید؛«افشاگری» کلمهای است که میتواند هر جمله بی خاصیت، بعد از آن را به تیتری جنجالی در عرصه رسانههای داخلی تبدیل کند. به همین خاطر نیز مسئولان رسانهها به برخی از اخبار غیررسمی و گاه نه چندان مطرح، عنوان «افشاگری» میدهند تا مخاطبان سرگردان و تشنه خبر را به سوی خود جذب کنند.
جستوجوی کلمه «افشاگری» در موتورهای جستوجوگر داخلی و خارجی، انبوهی از اخبار و گزارشها را در حوزههای مختلف اعم از سیاسی، اجتماعی، هنری، ورزشی و اقتصادی ردیف میکند.
یک روز، فلان مقام مسئول سیاسی اسنادی از فعالیتهای اقتصادی رقبای خود منتشر میکند.دیگری حتی کارنامه دوره راهنمایی یک نماینده مجلس را نیز منتشر میکند تا ثابت کند که مدرک دکتری وی جعلی است. یک روز در میان، یک کارگردان تلویزیونی از پشت پرده انواع و اقسام فسادها در حوزه هنر و بهخصوص سینما سخن میگوید.
زمانی دیگر یک مقام مشهور از زد و بندهای سیاسی فعالان اقتصادی سحن میگوید. هرروزه در صفحه اول روزنامههای ورزشی، مسئولان باشگاههای مشهور درباره فعالیتهای پشت پرده رقبا افشاگری میکنند که معلوم نیست طرف رئیس باشگاه است یا یک زمینخوار بزرگ!
این موضوع آنقدر همهگیر شدهاست که حتی متهمان دادگاههای بزرگ فساد اقتصادی نیز که همه چیز خود را باخته میبینند، «افشاگری» را به عنوان آخرین تلاش برای به تعویق انداختن محکومیت خود و یا همراه نشان دادن رقبا در فعالیتهای مجرمانه خود، به کار میبرند و از این طریق سوالات و ابهامات جدیدی در روند دادرسی به وجود میآورند.
«افشاگری» اگرچه به عنوان یک «ترفند» در همه حوزهها و در کشورهای مختلف به کار گرفته میشود اما همهگیری آن در کشور ما نشان از آن دارد که این موضوع در حال تبدیل شدن به یک «بیماری» است؛ بیماریای که هم روان افراد را پریشان میکند و هم بر گستره برخی بیماریهای اجتماعی میافزاید. در این باره، چند نکته حائز اهمیت است:
۱-افشاگری چندان که از ابتدای این نوشته برمیآید، موضوع چندان نامطلوبی هم نیست.
افشای مفاسد در حوزههای مختلف از سوی افراد، مسئولان و رسانهها اگر با مستندات محکم وغیرقابل خدشه همراه باشد، میتواند جلوی فساد را بگیرد اما چیزی که در این مورد در کشور ما دیده میشود، استفاده هرروزه و بلکه هرساعته از این «اهرم» است، موضوعی که گاه بدون هیچ سندی اعلام میشود. این اتفاق حتی اگر با اسناد همراه باشد، تکرار آن در فضای عمومی جامعه، آن را به صورت موضوعی عادی درمیآورد که دیگر حساسیت مخاطبان و مسئولان پیگیر را برنمیانگیزد.
۲-رواج پدیده افشاگری میتواند به عنوان یک خطر مهم بر سر راه پیشرفت جامعه در مسیر فرهنگ، اقتصاد و سیاست و... قرار بگیرد و آن ایجاد بیاعتمادی عمومی به نهادها و افراد مسئول در حوزههای مختلف است. بدون تردید بیاعتمادی افراد جامعه به مسئولان و نهادهای حکومتی میتواند بهازهمگسیختگی در بسیاری از حوزهها منجر شود. در این موقعیت افراد جامعه هیچ ارتباطی میان خود و نهادهای حکومتی نمیبینند و آنها را از جنسی دیگر میشناسند که نه دغدغههای آنان را میشناسند و نه عزمی برای فهمیدن آنها دارند.
٣-بیتوجهی نهادهای قانونی کشور به این افشاگریها -به بهانه اینکه ممکن است به آنها رسمیت داده شود- سبب میشود این افشاگریها به صورت شایعات خزنده پایههای اعتماد و احترام در جامعه را لرزان کند. گاه دیده میشود نه از افشاکنندگان سند و مدرک خواسته میشود و نه افشاشوندگان به مراجع قضایی احضار شده و از آنان توضیح خواسته میشود. طبیعی است که این موضوع به صورت بلاتکلیف در جامعه رها میشود و این، «افکار عمومی» است که در غیاب دستگاه قضایی، قضاوت و حکم صادر میکند؛ حکمی که معلوم نیست چقدر متکی به دلایل و قرائن درست و متقن باشد.
۴-بازتاب افشاگریها در عصری که رسانهها مرزهای کشورها را برداشتهاند، تنها به یک جغرافیای خاص محدود نمیشود بلکه به محض آنکه موضوعی رسانهای شد هم نوجوانی در محرومترین روستاهای ایران از آن باخبر میشود وهم تحلیلگری در پیشرفتهترین شهرهای غربی. این روزها هرکس که از پدیده «اینترنت» بهرهمند باشد، میتواند از روابط غیررسمی و غیراخلاقی فلان سیاستمداری که طعمه افشاگری «ویکیلیکس» در قلب اروپا شدهاست، باخبر شود.
دلایل دیگری نیز میتوان آورد که نشان میدهد پدیده «افشاگری» با این شکل و شمایل، در کشور ما نه تنها دردی از دردهای ما دوا نمیکند بلکه خود زخم مضاعفی خواهد بود که به حال خود رها شدهاست.
از منظری دیگر نیز، میتوان این پدیده را به «روباتی ویرانگر» تشبیه کرد که اگرچه در ابتدا برای سازندگان آن به خوبی کار میکند و از آنان فرمان میبرد اما بدون تردید و بهزودی به هیولای غیرقابل کنترلی تبدیل میشود که خالقان خود را نیز نشانه خواهد رفت. کم نبودند حامیان افشاگریهای جنجالساز که اندکمدتی بعد، خود نیز قربانی افشاگری شدند. به نظر میرسد «افشاگری» نیز باید هدفمند شود؛ تا اهرمی باشد برای پالایش جامعه از پلشتیها و ناپاکیها نه وسیلهای برای تسویه حسابهای شخصی و سیاسی.
جهان صنعت:دو نکته پیشروی صادرکنندگان بخش خصوصی نفتی
«دو نکته پیشروی صادرکنندگان بخش خصوصی نفتی»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم نَرسی قربان است که در آن میخوانید؛ رییس اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفتی گویا از صادرات نفت ایران توسط بخش خصوصی خبر داده و گمانهزنیهایی مطرح کرده است که از این راه میتوان تحریمهای نفتی اتحادیه اروپا را دور زد.
در این مورد اما میتوان گفت در واقع مکانیسم فروش نفت آنگونه نیست که مطرح میشود، در واقع حتی برای فروش زردآلو هم به مکانیسم خاصی نیاز است که اگر وجود نداشته باشد، خرید و فروش زردآلو نیز به راحتی امکانپذیر نیست.
گذشته از بحث تحریمها، اسکله، کشتیها و تانکرهای مناسب ذخیره نفت، بیمه مناسب و... از جمله نیازهای اولیه برای صادرات نفت آن هم در شرایط فعلی است.اما دو نکته در مورد آنچه رییس اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفتی برای دور زدن تحریمها گفته است میتوان گفت؛ نخست آنکه اگر دولت بابت بدهی که بخشخصوصی داشته است به آنها نفت و فرآوردههای نفتی بدهد، امکان فروش نفت از طریق بخشخصوصی به اروپا امکانپذیر میشود؛ بخشخصوصی هم دوستانی در اروپا و آمریکا دارد که میتواند از راه رایزنی با آنها، نفتی را که بابت بدهیاش از دولت ایران گرفته است، بفروشد.
در این زمینه احتمال قریب به یقین دولت به بخشخصوصی کمک خواهد کرد.دومین نکته هم آن است که اگر واقعا امکان اینگونه صادرات نفت ایران وجود دارد، بهتر است مدام از سوی مسوولان اطلاعرسانی نشود تا اروپاییها راههای نفوذ بخشخصوصی را نبندند.
رییس اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفتی گفته است اروپاییها پیشنهاد تخفیف در قیمت نفت را به ایران مطرح کردهاند به هر حال این پرسش پیش میآید که اگر ایران تحریم است، حتی با تخفیف هم نمیتواند به اروپا نفت بفروشد در این مورد تنها میتوان گفت شاید ما همه ابعاد موضوع را نمیدانیم.
دنیای اقتصاد:توسعه تجارت با همسایگان؛ تدبیری برای مهار تحریمها
«توسعه تجارت با همسایگان؛ تدبیری برای مهار تحریمها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میثم هاشمخانی است که در آن میخوانید؛ده و نیم میلیارد دلار، مجموع صادرات غیرنفتی ایران به چهار کشور عراق، هند، افغانستان و پاکستان در سال ۱٣۹۰ بوده است؛رقمی که در حدود ٣۲ درصد از کل صادرات غیرنفتی ایران را تشکیل میدهد.
طبیعتا عواملی همچون نزدیکی فرهنگی و تاریخی ایرانیان با این کشورها، فاصله جغرافیایی نزدیک، سطح توسعه اقتصادی کمابیش نزدیک و بالاخره مکمل بودن نسبی اقتصاد ایران و این چهار کشور، از عوامل مهمی محسوب میشود که باعث شده نوعی «مزیت تجاری» بین ایران و این کشورها وجود داشته باشد و به واسطه این مزیت تجاری، حتی تشدید تحریمهای اقتصادی هم نتوانسته است لطمه خاصی به این مبادلات تجاری پررونق وارد سازد.
اکنون به نظر میرسد که در شرایط تشدید تحریمهای تجاری علیه ایران، یکی از سیاستهای مهم به منظور کاهش لطمه تحریمها به رونق اقتصادی کشور، باید بر توسعه تجارت با کشورهایی متمرکز باشد که از یک طرف نوعی مزیت تجاری برای توسعه مبادلات تجاری با ایران دارند و از طرف دیگر روابط سیاسی موجود بین ایران و آن کشورها هم وضعیت مناسبی دارد. به عبارت دیگر مقامات ارشد سیاسی و اقتصادی کشور، باید تلاش کنند تا ظرفیتهای خود را بر حفظ (و احیانا توسعه) بازارهای اصلی صادرات غیرنفتی ایران متمرکز سازند. (جدول را مشاهده کنید)
لازم به توجه است که مبادلات تجاری بالغ بر ۱۰ میلیارد دلاری بین ایران و چهار کشور مورد اشاره در ابتدای این یادداشت، تا به امروز پشتوانه حمایت دیپلماتیک چندانی از طرف مقامات بلندپایه سیاسی کشورهای فوق نداشته و بنابراین در صورت شکلگیری عزم قاطع مقامات ارشد این کشورها در بهکارگیری ابزار دیپلماتیک برای توسعه همکاریهای اقتصادی و تجاری، بدون تردید امکان رشد قابل توجه این مبادلات تجاری نیز وجود خواهد داشت.
کاهش انعقاد تفاهمنامههایی با هدف کاهش موانع تجاری بین ایران و چهار کشور فوقالذکر، که در حالت ایدهآل میتواند به شکلگیری یک منطقه آزاد تجاری بین آنها منجر شود، به صورت بالقوه میتواند منافع اقتصادی، سیاسی و نیز امنیتی چشمگیری را برای این پنج کشور به همراه آورد. طبیعتا رونق مبادلات تجاری به رونق اشتغال در مناطق مرزی این کشورها منجر شده و با ایجاد بهبود اقتصادی در وضعیت ساکنان مناطق مرزی هر یک از این پنج کشور که از قضا جزو محرومترین شهروندان هر کشور محسوب میشوند، خواهد توانست به امنتر شدن مرزهای مشترک منجر شود. این امنیت بیشتر هم از مجرای کاهش هزینههای سنگین موجود برای حفظ امنیت مرزها، منافع اقتصادی مجددی را برای هر یک از این کشورها به همراه خواهد داشت.
به علاوه شکلگیری پیمان تجارت آزاد بین ایران و هر یک از چهار کشور مذکور، میتواند زمینه را برای به اشتراک گذاشتن مزیتهای اقتصادی بین این کشورها فراهم کرده و قدرت رقابتی تولیدکنندگان هر یک از این کشورها را در سطح بینالمللی ارتقا دهد (مثلا به اشتراکگذاری مزیت ایران در زمینه انبوه مهندسین متخصص، یا مزیت پاکستان و افغانستان در زمینه انبوه نیروی کار ساده با سطح دستمزد پایین و مزیت هند در دسترسی آسانتر به بازارهایی با قدرت خرید بالا مانند ژاپن و اتحادیه اروپا).
خلاصه آنکه تشریح ابعاد مختلف شکلگیری پیمان تجارت آزاد میان ایران و کشورهایی همچون عراق، افغانستان، هند و پاکستان، قطعا در وسع چنین یادداشت کوتاهی نمیگنجد؛ اما صرفنظر از بحث منافع گسترده اقتصادی، سیاسی و امنیتی ناشی از شکلگیری توافقنامه تجارت آزاد (که در بلندمدت و بعد از کاهش تحریمها امکانپذیر خواهد بود)، در مقطع کنونی هم تمرکز بر مذاکرات اقتصادی و سیاسی بین ایران و این کشورها میتواند ابزاری مهم برای کاهش لطمه تحریمها محسوب شده و با حفظ بازارهای صادرات غیرنفتی کشور در کوتاهمدت، در بلندمدت هم پایهریزی برای اتحاد اقتصاد ایران با این کشورها در چارچوب پیمان تجارت آزاد را تسهیل کند.
گسترش صنعت:صنعت ارزشآفرین
«صنعت ارزشآفرین»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم سیروس تالاری است که در آن میخوانید؛همگان پتروشیمی را تحت نام صنعت ارزشآفرین میشناسند، اما این صنعت سالهای متمادی است که از مشکلی بهنام نبود زنجیره ارزش افزوده رنج میبرد.
با آنکه بخش قابل توجهی از صادرات غیرنفتی کشور (حدود ۴۰ میلیارد دلار در سال) متعلق به محصولات پتروشیمی است، اما به دلیل «خامفروشی»، ایران، واردکننده همان محصولی میشود که خود مواد اولیه آنرا صادر کرده است. البته این فقط یک بعد ماجراست، چراکه برای سالهای متمادی تجهیزات مورد نیاز برای راهاندازی واحدهای پتروشیمی از خارج تامین شده است. خوشبختانه به تازگی بین شرکت ملی صنایع پتروشیمی و انجمن سازندگان تجهیزات صنعت نفت(استصنا) تفاهمنامهای با هدف تعامل و همکاری در برنامهریزی و سیاستگذاری برای توسعه تامین تجهیزات، دستگاهها و مواد شیمیایی مورد نیاز صنعت پتروشیمی از سازندگان داخلی و ارتقای ظرفیتها و توان سازندگان امضا شد.
بهطور قطع این حرکت را باید به فال نیک گرفت، چراکه در مدت کوتاه سپری شده از این اتفاق، مسئولان و دستاندرکاران صنعت پتروشیمی توجه بیشتری به صنعتگران حوزه نفت داشتهاند. در حال حاضر فهرست نیازهای صنعت پتروشیمی مشخص شده است و با جلساتی که در این راستا برگزار شده تقسیمبندیهای لازم برای سپردن کار به سازندگان داخلی (بر اساس سطح توانایی آنها) در حال اجراست.
با وجود آنکه دغدغه سازندگان تجهیزات صنعت نفت و گاز در خصوص بیتوجهی به توانمندیهای آنها تا حدود زیادی در حال برطرف شدن است، اما در حال حاضر فعالان این بخش با مشکل دیگری دستو پنجه نرم میکنند. در واقع کمبود نقدینگی در گردش موانعی را بهوجود آورده که در پارهای مواقع فعالیتها را تحتالشعاع خود قرار داده است.
این معضل نیز از عدم حمایت بانکها از سازندگان تجهیزات صنعت نفت نشات میگیرد. همکاری ضعیف بانکها در شرایط حساس کنونی روندی را بهوجود آورده تا دغدغه تاریخی صنایع مختلف همچنان ادامه داشته باشد. به ضرص قاطع میتوان گفت که تحریم کالا و تجهیزات، نتوانسته صنعت نفت ایران را تحت تاثیر قرار دهد که این امر به توانمندیهای داخلی برمیگردد، اما تامین منابع مالی بسیاری از پروژههای ما را دستخوش تاخیر کرده که این موضوع در ادامه باعث نارضایتی کارفرمایان و پیمانکاران میشود.
چنانچه روند حمایتی دولت، مسئولان و دستاندر کاران صنعت نفت تداوم داشته و در سالهای آتی سیاستها تغییر نکند، بهطور قطع کشور در همه عرصه این صنعت به خودکفایی میرسد. حداکثر تا دو سال آینده این هدف قابل دسترسی است و در این صورت ایران در فرآیندی ساده به صادرکننده تجهیزات تبدیل خواهد شد. این مهم نیز باعث ارتقای صنایع پایین دستی نفت از جمله پتروشیمی و رهایی این صنعت از خامفروشی میشود.
منبع: جام جم آنلاین
|