ایرانیان نیازی به خاتمی و امثال او ندارند - فرید راستگو

نظرات دیگران
  
    از : فیروز رسولیان

عنوان : تاریخ ما در به موقع نشناختن مردان و زنانش تبحر دارد
کدام کسانی را میشناسید که در زندگی مردم سرزمینشان موثر بوده اند ودر زمان خودشان با لعن و نفرین مردم و خصوصا روشنفکران همان زمان نواخته نشده باشند و از قضا یک قرن بعد و توسط نسل های بعدی به عنوان قهرمان معرفی نشده باشند و حتا تندیس شان در میادین شهرشان نصب نشده باشد..بشمارید..از معاصرین شروع کنید..امیرکبیر ( میرزا تقی خان آن زمان البته)...مصدق..بیشمار نباشند از ده ها متجاوزند.بنابراین به امثال آقای راستگو خرده ای نمیگیریم که ایشان هم رسم تاریخی بقول شاملوی شاعر کم حافظه های تاریخ را ادامه میدهند.از حکم ایشان هم ایرادی نمیگیریم که ایران یا ایرانی یا مردم به امثال خاتمی نیازی ندارند و اصلاح طلبان را دست بسته به میدان اعدام میبرند و در جواب یک چیز یاد گرفته اند که چون این نظام اصلاح پذیر نیست پس اصلاح و اصلاحات و اصلاح طلبی و مصلح و مصلحت و..... همه در فرهنگ لغات یک ریشه دارند و از فعل اصلاح کردن یا شدن میآیند و خب نظرسنجی هم که کرده اند پس باید همه را یکجا در کوره ریخت که البته روی این را ندارند که به موسوی بد بگویند و به ایشان لطف میکنند که ایستادگی کرده ولی آلزایمر تاریخی دارد و یادش رفته قبلا چه کرده.حالا چرا از قضا اکثر زندانیان اصلاح طلبند و هم کیشان ایشان آزاد (ببخشید در تبعید) شانسی این اتفاق افتاده است و بگذریم اینجا نمیشود زیاد بحث کرد چون معنای کامنت این نیست ولی با کمال احترام آقای راستگو در ایران جوانان ما اصطلاحی بین خودشان دارند و به این نوع تحلیلها " تحلیل های فیس بوکی" میگویند که البته ایرادی هم ندارد و فقط برای ارزش گذاری آنها را درجه بندی میکنند.جای این تحلیلها در فیس بوکتان مناسب تر است و در این صورت به "اخبار روز" هم ایرادی گرفته نمیشد که باید وزین تر عمل کند و در نشر نوشته ها بیشتر دقت نماید.
۴۶۵۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۱       

    از : صریح

عنوان : حرف آخر
حرف من درکامنت اولم که حالا به صفحه بعدی رفته آمده است. و این که آقای فرید راستگو در یک مغلطه و سفسطه آشکار، محمد خاتمی را عملا نماینده طیف وسیع اصلاح طلبان معرفی کرده است، و به بهانه او و چند اصلاح طالب متزلزل سعی کرده است همان خطی را که متاسفانه توسط اقای بنی صدر تعیین شده است و علاوه بر نادرستی، به دور از اخلاق سالم سیاسی است به پیش ببرد.
ایشان را هم لازم نیست کارآگاه بود تا دانست در کدام خط و بر مبنای چه رهنمود هایی می نویسند. بنابراین به جای خود ایشان که چند مشابه دیگر هم دارند باید خط دهنده را متوجه عدم سلامت رفتار خود کرد.

دلایل لازم هم در بطلان این یک کاسه کردن عمدی و به دور از پرنسیپ ها را با ذکر نمونه های مستدل در همان کامنت نوشته ام.
مشخصات آن کامنت که در حال حاضر به صفحه دوم کامنت ها رفته است:
((از : صریح
عنوان : بگذارید با صراحت بنویسم
۴۶۴۵۳ - تاریخ انتشار : ۲۱ تیر ۱۳۹۱))

فکر نمی کنم دلیلی وجود داشته باشد تا دو دو تا می شود چهار تا را برای صدمین بار تکرار کنم.
تمام.
۴۶۵۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۱       

    از : رستمی

عنوان : انتقاد
حارح از اینکه استدلات مقاله چقدر درست است یانه؟ انتخاب تیتر واقعاً عجیب است!! ایشان بر اساس کدام آمار واطلاعات عنوان میکند ایرانیان تیاز به اصلاح طلبان ندارند؟ مگر اینکه خود را و اطرافیانشان را کل ایرانیان بدانند؟؟؟ خواهشاً دوستان اینقدر خود محور نباشند!!!!!!
۴۶۵٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۱       

    از : ایکاروس

عنوان : مغلطه به جای منطق
آقای صریح عزیز چرا به جای جواب منطقی مغلطه می کنی؟ چرا مرتب ماجرا را به بنی صدر وصل می کنی؟ او خودش باید پاسخگوی شراکتش در جنایات جمهوری اسلامی در دوران مسئولیتش باشد ولی این شما هستید که نباید عوامانه برخورد کنی: تا می گویند جمهوری اسلامی چنین و چنان است فوری می گویید پس حتما" سلطنت خوب است. تا می گویند سلطنت چنین است، عده ای می گویند پس حتما" جمهوری اسلامی خوب است. دوست عزیز کمی صبور و منطقی باش و افق ذهنیت را گسترش بده تا بتوانی بهتر از خودت و استلالت دفاع کنی هر جند روشن است که اسیر افق حفظ نظام هستید.
۴۶۵٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣۹۱       

    از : ‫رضا ‫سالاری‫

عنوان : ‫خواننده ای منصف
صریح محترم. شما آیا نقد مقاله و کامنت های نوشته شده اینجا را میکنید و یا اینکه نقش کاراگاه و پلیس دارید و تاریخ و سوابق افراد را به دلخواه خود فرافکنی و تعبیر و تفسیر و پیشداوری میکنید‫؟

آقای فرید ‫راستگو و ایکاروس، که حتی یک کلمه راجع به بنی صدر اینجا ننوشته اند، ولی شما ‫هم اینجا مصراً در چندین کامنت سوالات بنی صدری تان را تکرار میکنید، چگونه به چیزی که ننوشته اند به شما باید پاسخ و توضیح دهند؟

ایشان یکبار قبلاً چنین تجربه ای را داشتند و با کوهی از کامنت و نقد و انتقاد روبرو شدند که همه در سایت موجودند! این درست مثل این می ماند که یک فرافکن دیگر به شما اتهامی از این دست بزند. لطفاً در همان حد و حدود محتوای مقاله نویسنده و کامنت ها نقد و کامنت و سوالات خودتان را منصفانه و عادلانه مطرح کنید. متشکر

۴۶۵٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۱       

    از : صریح

عنوان : حق بنی صدر خورده شده است
راست می گویید آقای «ایکاروس»! مردم بنی صدر را می خواهند. آخر او «رییس جمهور منتخب مردم» و «معتمد شما» در سی و دو سال پیش بوده است.
رهنمود های امروزش هم بهترین رهنمود ها هستند و کافی است که مردم ما این قدر حق ناشناس نباشند و او را به رهبری خود برگزینند.
اگر شک دارید از امثال آقای فرید مدرسی و دیگر نفرات آقای بنی صدر که فعال شده اند بپرسید.
۴۶۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۱       

    از : ایکاروس

عنوان : اصلاح طلبی فقط یکی است
آقای "صریح"، از نظر ماهوی فرق نمی کند که شما اصلاح طلب طرفدار موسوی باشید یا خاتمی. اصلاح طلب چه چیز را می خواهد اصلاح کند جز نظام موجود را. مقاومت موسوی قابل تحسین است ولی متاسفانه او هنوز دچار توهم است.از دل آن "دوران طلایی امام" که او می خواهد، چیزی جز رژیم آدمخوار و خونریز دیگری در نمی آید. نتیجه "دوران طلایی امام" همین است که می بینید، افقی غیر از این ندارد. حال اگر از مردم بپرسید که چنین افقی را می خواهند، قطعا" با یک نه بزرگ روبرو می شوید. به همین دلیل است که دیگر مردم نه سیاستی (سیاست را می گویم و نه شخص او را که هنوز احترامی در بین مردم دارد) مثل سیاست خاتمی و نه اصلاح طلبی را نمی خواهند.
۴۶۵۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣۹۱       

    از : صریح

عنوان : حرف من روشن است و ابهام ندارد
حرف من روشن تر از آن است که آقای فرید راستگو بتواند آن را ماستمالی کند. ربطی هم به آدم بی ثبات و غیر قابل اعتمادی به نام خاتمی و بخشی از اصلاح طلبان قلابی ندارد. آقای راستگو (مثل امثال خود که شاخه های تبلیغاتی آقای بنی صدر هستند ) خوشش می آید با دروغ کار خود را از پیش ببرد.
بخشی از کامنت اول خودم را که در همین صفحه موجود است نقل می کنم:

(( «چند تا اصلاح طلب در میان اصلاح طلبان را انتخاب کردن و خاتمی را هم سخنگو و رهبر همه اصلاح طلبان دانستن، پیش از آن که توهین به شعور خوانندگان باشد، توهین به خود، و ایجاد شک نسبت به حسن نیت خود است.
آقای فرید راستگو که نفر آقای بنی صدر هستید! مثلاً آقای بنی صدر خیلی انقلابی است؟ مثلاً اگر قرار باشد به پرونده های ایشان در آغاز ریاست جمهوریشان رسیدگی شود، مسئولیت ایشان خیلی کم و ناچیز است؟
مثلاً حرف هایی که این روز ها می زنند خیلی راهگشاست؟ خیلی رهنمود های عملی و درستی می دهند؟ تئوری هایشان خیل جالب است؟ «مردم! فلان کنید!» «مرم! اگر فلان نکنید فلان می شود!» «مردم چرا معطلید!»
بس کنید آقای بنی صدر. آن هم با سخن خود را از زبان این گونه افراد تکرار کردن!

اصلا اگر خاتمی، مورد تایید همه اصلاح طلبان بود، چرا مهندس موسوی برخلاف همه توصیه ها در انتخابات سال ۸۸ حاضر نشد کاندیداتوری خود را به نفع خاتمی پس بگیرد؟ و در نهایت هم خاتمی مجبور شد که بفهمد نه مردم و نه اصلاح طلبان او را به عنوان یک اصلاح طلب ثابت قدم قبول ندارند و باید به نفع مهندس موسوی کنار برود؟» ))
پایان نقل قول از کامنت اول من.

این حرف من خیلی روشن است. «عاشق سینه چاک اصلاح طلبان» دانستن من هم مضحک تر از آن است که نیازی به پاسخ داشته باشد.

در زمان آقای «رییس جمهور منتخب شما» و «معتمد مردم» همه می دانند که تا قبل از اواخر سال ۵۹ چه جنایات مسلم و آشکاری از کردستان تا ترکمن صحرا انجام شد، و آقای بنی صدر هم چه نقشی در آن داشتند. اصل ولایت فقیه را هم همه می دانند که چه کسی افتخار می کرد که من نوشته ام.

آقای بنی صدر اگرچه به خاطر استقامت های بعدی و تغییر مسیرشان مورد احترام لازم همه و به خصوص خود من هستند، در موقعیتی نیستند که طلبکار اصلاح طلبان در آیند.
این طلبکاری می تواند حق دیگرانی از جمله خود من باشد نه ایشان.

اصلاح طلبان اقلا اصلاح طلب هستند. آقای بنی صدر چه طور؟ «مردم! حالا که من شما را روشن کردم زود باشید عمل کنید. مشکل شما نفهمیدن بود که من این مشکل را حل کردم. حالا فوراً کار را یکسره کنید!»
عجبا!
۴۶۵۱۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۱       

    از : فرید راستگو

عنوان : مسیحیت در قرون وسطا در عرض ۵۰۰ سال ۵۰۰۰ نفر را اعدام کردند. خمینی در ۷ سال بیش از ۲۰ هزار نفر را اعدام کرد.
در ابتدا بگویم تیتر مقاله پاسخی است به مقاله اصلاح طلبی که در بی بی سی مدعی شده ایرانیان به آقای خاتمی نیاز دارند. البته اینجانب در آخر مقاله ام نوشته ام « آقای خاتمی توجیه گر و سمبل و ماله کش رژیم مستبد و خونخوار جمهوری اسلامی است و در ایجاد چنین استبدادی صاحب نقش بوده است و بطور مدام تا کنون حقیقت را فدای مصلحت کرده است. ایرانیان هیچ نیازی به چنین افراد ابهام گو و قدرت پرستی ندارند. ». حال ممکن است برخی از هموطنان ارجمندم آقای خاتمی را مردی دمکرات و مخالف ولایت فقیه و حتی ثابت کنند که ایشان همواره با اعدام ها بویژه اعدام ۵۰۰۰ نفر در شهریور ۱۳۶۷ مخالف بوده اند و در نتیجه مخالف این جمله باشند این نظر آنان است و مورد احترام می باشد چون دمکراسی یعنی کثرت گرائی. هیچ کجا برای ایرانیان تعیین تکلیف نکرده ام و گرنه من هم میشوم ولی فقیه دیگری.
آقای صحرائی خانم آن سونگ سوگی با آقای خاتمی بسیار فرق دارند. و گرنه نمی گفتید خاتمی هم مثل او است. خانم آن سونگ سوگی همین الان هم که آزاد شده است می گوید نظامیان حاکم باید بروند. حال خاتمی و اصلاح طلبان رنگارنگ می گویند جمهوری اسلامی باید بماند و برای آنان حفظ نظام اوجب واجبات است.
آقای بی نام صریح هم می تواند از پاسخ گوئی و حرف منطقی طرفه رود. ایشان اگر حرفی برای گفتن دارد به سئوالات مطروحه در نوشته ام پاسخ دهد و نقد مرا با استدلال به نقد بکشد. فقط علاقه دارم به این مدافع سینه چاک اصلاح طلبان عرض کنم در دهه ۶۰ که اصلاح طلبان در راس امور بودند بویژه بین سال ۶۰ تا ۶۷ بیش از ۲۰ هزار ایرانی اعدام شدند در صورتیکه در دوران ۵۰۰ ساله قرون وسطا در اروپا آخوندهای مسیحی تنها ۵۰۰۰ نفر را اعدام کردند. در پایان هم بگویم علیرغم مخالفت نظریم با آقایان میر حسین موسوی و مهدی کروبی و دیگران، ایستادگی آنان در مقابل سید علی خامنه ای را ارج می نهم. نقد نظرات باعث پالایش قکری میشود و جزئی از آزادی اندیشه و کثرت گرائی است. جریان آزادی اندیشه باعث همبستگی ملی میشود و همبستگی ملی نابودی نظام ولایت مطلقه فقیه را سرعت می بخشد.
با احترام
فرید راستگو
۴۶۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۱       

    از : محمد صحرالی

عنوان : اتفاقا لازم دارند
۱/ آقای راستگو منظور شما از ایرانیان چه کسانی هستند. ایا منظور تان اپوزیسیون خارج از کشور است که بیش از دو دهه از خارج نشینی شان گذشته هنوز نتوانستند خودشان را جمع و جور نمایند . ما جمع و جور کردن مردم از طرف انها را بخودشان بخشیدیم . لازم نکرده. لطفا از طرف "ایرانیان " حکم قطعی "صادر نکنید.
مواضع و سیاست های افرادی مانند " آن ساونگ سوچی" در میانمار هم درخشان تر از خاتمی و سایر اصلاح طلب ها نیست. ولی در شرائط اختناق لازم است فضا کمی باز شود و این خاتمی ها دارای چنین ظرفیتی هستند.
یک ذره واقع بینانه تر به مسائل نگاه کنیم . اپوزیسیون قرار بود یکسال بعد از انقلاب جمهوری اسلای را سر نگون کند . وهنوز هم هر از گاهی نشست هائی برای ان دارند.
۴۶۴٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۱       

    از : صریح

عنوان : معلوم است چرا طفره می روند
آقای فرید راستگو راست نمی گوید. او و ودوستش در این صفحه، از پاسخ دادن به کامنت من با نام «صریح» و با عنوان «بگذارید با صراحت بنویسم» طفره می روند.
می دانید چرا؟ چون در آن کامنت، حق و باطل کاملاً روشن شده اند و پاسخی در برابر حق وجود ندارد مگر پذیرش آن.
و این همان کاری است که از خود آقای بنی صدرهم، با شیوه ای که متأسفانه در این دو سه سال اتخاذ کرده اند نمی توانند یا نمی خواهند انجام دهند.
متاسفم. و صمیمانه متاسفم.
۴۶۴۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۱       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : دموکراسی هزینه دارد
جناب راستگو شما همه فاکتورها را برشمردید جز فاکتور خود مردم را. واقعیت این است تا مردم و ملت تغییر نکنند و هزینه ندهند، تا نهاد دموکراسی و حقوق فردی و اجتماعی و انسانی و بشریشان در آینده ساخته و پرداخته و مستمر و متداوم و تضمین نشود و تخم استبداد و تمامیت خواهی و زیاده روی و قدرت طلبی حکومتی برای ابد ریشه کن نگردد، هیچ تغییری بنیادی در ترکیب و اداره سیاسی حکومت و دولت و تغییر و ترمیمی در قوانین متحجر ارتجاعی شان بوجود نخواهد آمد!

قوانین فعلی جمهوری اسلامی عمدتاً تبعیضی و ارتجاعی و ضد انسانی و ضد بشری و مخالف هر گونه پیشرفت، خلاقیت و دموکراسی است. فعلاً قانون، قانون چنگیزی ولی فقیه، خامنه ای، است. مهم نیست رئیس جمهور که باشد و چقدر اصلاح طلب و دموکرات گرا و قانون گرا باشد، تصمیم نهایی از بیت رهبری ظهور و نزول می کند و همه مملکت و عرصه های دولتی و سیاسی را تحت الشاع قرار می دهد. رئیس جمهور اصلاح طلب فقط نقش سوپاپ دارد و ‫‫ماسکی پوشالی برای حفظ تداوم رژیم و رهبر است، و برای مردم جز به تعویق انداختن نهضت و جنبش و انقلاب دموکراسی، نقش ‫و نتیجه دیگری ‫نداشته و ندارد.

تاریخ سیاسی اصلاح طلبی، بخوان مصلحت طلبی اسلامی و پرستش نظام و رژیم ‫و قانون اساسی ارتجاعی اش، در سی و چهار سال گذشته جز شکست ‫و تداوم رژیم و ایجاد هیجانات بیهوده و پر سرو صدا در مردم، نتیجه ‫دیگری نداده و نخواهد داد.

هدف متعالی ‫انقلاب مشروطه و نهضت ملی و انقلاب بهمن و جنبش سبز، همه به دور انداختن قوانین استبداد و ضد بشری و جایگزینی قوانین کهنه با قوانین نو و مترقی برای کاهش و از بین بردن قدرت دولت و تقسیم و توزیع عادلانه آن به مردم و ملت و نمایندگان منتخب و بحق آنها ‫بوده و میباشد. مهم نهادینه و ابدی کردن قانون آزادی بیان و رسانه هاست، نه اینکه ‫سرمان را باز گرم کنند به این بازی که آیا قالیباف بهتر است، یا خاتمی، یا رفسنجانی و غیره‫؟

اگرچه محال است، ولی فرض کنیم ‫اگر اصلاح طلبان دست راستی مثل رفسنجانی، نوری، خاتمی و قالیباف جرأت کنند قبل از انتخاباتشان حداقل یک وعده به مردم بدهند، که حذف ولایت فقیه در رأس کار خود قرار دهند، باز یک حرفی .....‫، ‫هنوز بختیار رژیم جمهوری اسلامی ظهور نکرده! ‫دموکراسی هزینه دارد‫، بختیارم آرزوست!
نباید با این جار و جنجالهای بیهوده خاتمی و نوری و غیره سوراخ دعای اصلی را برای بار صدم گم کنیم!

۴۶۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۱       

    از : حسنقلی

عنوان : جناب آقای زمانی
کسی حرف از تاریخ نزد. تازه اگر هم سخن از تاریخ به میان بیاید، این شمایید که توجهی به آن ندارید. هیتلر مال سال ۱۹۳۳ است و مردم آلمان (به‌اشتباه ـ مگر این که شما آن را اشتباه ندانید) به او رأی دادند و انتخابش کردند.. امروز اگر دوباره هیتلر بیاید و خودش را کاندید کند مردم با پندآموزی از فاجعه‌ای که او برای‌شان آفرید، دیگر به او رأی نخواهند داد و خواهند گفت آلمانی‌ها نیازی به تو ندارند (عده‌ی کمی هم برعکسش را خواهند گفت). خاتمی هم مربوط به تاریخ است. در شرایط سال ۱۳۷۶ مردم به او رأی دادند. شرایط امروز ایران با شرایط آن روز زمین تا آسمان فرق دارد، و بسیاری (مانند آقای فرید راستگو) برآنند که امروز ایرانیان نیازی به ایشان و امثال ایشان ندارند. این‌ها چه ربطی به پوتین و رولاند دارد که موضوع امروز است؟ چرا مثل مع‌الفارق می‌آورید؟ آقای فرید راستگو حق دارد آن‌طور بگوید که گفته‌است، عقیده‌اش این است، عقیده‌ی شما هم این است که نه‌خیر، نیاز دارند، شما هم حق دارید عقیده‌تان را بگویید (در حالی که شما هم هیچ رفراندومی انجام نداده‌اید) تازه، انتخاب شدن ابداً به معنای این نیست که محیطی که انتخاب‌شونده را انتخاب کرده به او نیاز هم دارد. مثال‌های زیادی در این باره از جهان امروز و ایران خودمان می‌توان آورد که من برای پرهیز از درازگویی به آن اشاره نمی‌کنم. در ضمن مذاق درست است نه مزاق. این را برای آن نگفتم که از اشتباه (شاید کاملاً تصادفی) شما سوءاستفاده کنم، بلکه برای آن که بگویم من نوشته‌ی شما را با دقت خواندم، شما هم همین کار را بکنید. حالا سوالی را که دفعه‌ی پیش کردم دوباره تکرار می‌کنم: اگر من با توجه به شرایط جهان و طبق نظر خودم بگویم آلمانی‌ها نیازی به هیتلر دیگری ندارند، کار بدی کرده‌ام؟ برای اعلام این نظر خودم باید اول از همه‌ی آلمانی‌ها سوال بکنم؟
بعدالتحریر: من در این چند سطر ابداً قصد بحث سیاسی ندارم، آقای فرید راستگو را هم نمی‌شناسم و از این بابت که ایشان چه گرایش سیاسی‌ای دارد بی‌خبرم.
۴۶۴۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : ولتر
جناب زمانی،
گرچه شاید اتلاف وقت باشد ولی تکرار آن ضرری ندارد. بنده به متن نوشته
این مقاله کاری ندارم. جناب راستگو عقیده خود را ابراز و به کسی توهینی
نکرده است همانطور که شما هم عقیده خود را اظهار کرده اید و همانطور
که در دمکراسی مردم برای عقیده خود تبلیغ کرده و به پای صندوق های
رای میروند. فراموش نکنیم گفته منسوب به ولتر را که " ممکن است
من با گفته شما موافق نباشم ولی تا پای جان از حق شما برای گفتن آن
دفاع میکنم ". توجه میفرمائید؟
۴۶۴۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۱       

    از : سهراب زمانی

عنوان : تکرار می کنم!
دوستان! باز تکرار می کنم: آقای راستگو از کجا می داند که «ایرانیان» به چه نیاز دارند و به چه نیاز ندارند؟ چرا مثالهای آنچنانی می زنید؟! خُب، من هم می گویم: فرانسویان به فرانسوا اولاند نیاز ندارند! می گوئید اگر نیاز نداشتند که انتخابش نمی کردند. من هم می گویم روسها هم اگر به پوتین نیاز نداشتند انتخابش نمی کردند. حتی در سال ۱۹۳۳ آلمانها اگر به هیتلر نیاز نداشتند که انتخابش نمی کردند. به تاریخ و آمارهای موجود رجوع کنید تا ببینید که افزون بر ۴۳،۹ درصد ار رأی دهندگان آلمانی که در ماه مارچ ۱۹۳۳ در جریان انتخابات رایشستاگ به حزب ناسیونال سوسیالیست کارگری آلمان (نازی) رأی دادند، ۴،۶ در صد از طرفداران حزب کمونیست آلمان و ۲،۱ درصد از سوسیال دمکراتها هم به هیتلر رأی دادند.
رفقا! تاریخ کشکول درویشان نیست که شما دست ببرید و هر چه دلتان می خواهد و هر مثالی به مزاقتان خوش می آید از آن بیرون بکشید.
۴۶۴۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۱       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : اظهارات جناب راستگو بیشتر «دعوا بر سر لحاف ملا است»
نمیدانم چرا با خواندن این مقاله و یا بهتر بگویم ردیف گذاری جملات و مفاهیم اجتماعی بزک کرده با مخلفات «علمی» بی اختیار بمواضع اخیر شخصی در ایران بنام دکتر صادق زیباکلام به عنوان صاحب نظر  و تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه درباره رئیس جمهور آینده بعد از احمدی نژاد افتادم که نه فقط از حیث بیان «استدلال» و تبلیغ موافق و یا مخالف در سطح مشترک قرار دارند بلکه هر دو این نفر از همان بستر بینشی برمیآیند و دارای منافع «ایدئو لوژیکی» مشترک هم هستند و تنها فرق این دو، یکی طرفدار قالیباف و دیگری هنوز در حسرت « سقوط» اولین رئیس جمهور بماتم نشسته است. آنانیکه وقتی برای مطالعه این اثر گذراندند، توصیه میشود که سخنان جناب استاد زیبا کلام را در مصاحبه زیر بخوانند و خود در مقام قیاس برآیند. « من در همان مصاحبه هم گفته بودم که قالیباف نه دکتر مصدق است نه مهندس بازرگان ، نه نلسون ماندلا ، نه مهاتما گاندی ، یا خانم آن سانسوچی و یا واسلاو هاول است  که به آزادی اندیشه و آزادی بیان اعتقاد داشته باشد‪.‬برای اینکه او حداقل می‌تواند شرایط زندانیان را اندکی بهبود بخشد. او نمی‌تواند دانشجویان محروم از تحصیل را به دانشگاه بازگرداند، اما می‌تواند کاری کند که محروم نمودن دانشجویان از تحصیل به واسطه فعالیت‌های سیاسی دشوارتر شود و مسوولین دانشگاه نتوانند مثل آب خوردن دانشجویان را از تحصیل محروم کنند یا به کمیته های انضباطی بکشانند.
استدلال من در مورد قالیباف خیلی ساده است. اصلاح طلبان یک خواسته‌هایی دارند یک سری اولیه و بگوییم کوتاه مدت و یک سری بلند مدت است. در کوتاه مدت آنان خواهان آزادی زندانیان سیاسی، رفع ممنوعیت از رهبران اصلاح طلب، بازگرداندن دانشجویانی که بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ محروم از تحصیل شدند، قانونی شدن احزاب و تشکل‌های وابسته به اصلاح طلبان و خواسته‌هایی از این دست. یکسری هم خواسته‌های بلند مدت آنان است. آزادی بیان، آزادی اندیشه، حاکمیت قانون، انتخابات آزاد، محاکمات سیاسی حسب قانون اساسی یعنی در دادگاه‌های علنی و با حضور هیات منصفه و خواسته‌هایی از این دست. سوال من این است که فرض بگیریم که به فرض محال شورای نگهبان صلاحیت آقای دکتر محمد رضا عارف را تایید کند، داستان‌های ۲۲ خرداد ۸۸ هم اتفاق نیفتادند و عارف در خرداد ۹۲ رئیس جمهور شود و بعد از گرفتن رای اعتماد برای دولتش از مجلس نهم در شهریور ۹۲ کارش را شروع کند. خب آیا اصولگرایان اجازه خواهند داد یک آب خوش از گلوی عارف پائین رود؟ آیا یک جبهه گسترده از اصولگرایان از مجلس گرفته تا شورای نگهبان جامعتین، صدا و سیما ، برخی نهادهای نظامی و انتظامی، ائمه جمعه و جماعات، مطبوعات دولتی و غیره در برابرش صف آرایی نخواهند کرد؟ آیا داستان ۲ خرداد ۷۶ و ریاست جمهوری خاتمی تکرار نخواهند شد؟ پس چرا ما راهی که می‌دانیم نشدنی است و حتی در صورت تحقق هم بی فایده خواهد بود را طی کنیم؟ آیا بهتر نیست که سعی کنیم از یک نامزد اصولگرا که حداقل ویژگی‌های مورد نظر اصلاح طلبان را دارد حمایت کنیم؟».
حال اگر در انتخابات ریاست جمهوری آینده ایران بخاطر نبودن آلترناتیو و «اخته» بودن تمامی اپوزیسیون ملی ایران، کسی مثل قالیباف و یا فرضآ خاتمی و یا « بز اخفش» کراواتی و یا عمامه ای دیگری از صندوق «رای گیری» خارج گردد، مسئله ایشان «حل» شده است. تا زمانیکه سیستم حاکمیت مذهبی بهرفرم و نوعش در جامعه وجود داشته باشد، آنجامعه پیشرفته و پویا نیست و ارتجاع و جنایات بعنوان قانون «الهی» حکمفرمایی مینماید. زدودن طرز تفکر مذهبی در روابط اجتماعی سیاسی یک جامعه آغاز کار است.
۴۶۴۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۱       

    از : صریح

عنوان : بگذارید با صراحت بنویسم
بگذارید با صراحت بنویسم. صراحت گاهی بسیار لازم است، و گویا بدون صریح نویسی، بعضی ها که در خواب، خود را «رییس جمهمور منتخب شما» می دانند و «معتمد مردم» می نامند دست بردار نیستند.
این ها به کدام انتخابات می بالند؟ انتخابات سی و دو سال پیش و در آن شرایط استثنایی؟ این ها خود را «رییس جمهور منتخب» چه کسانی می دانند؟ افراد سی و دو سال پیش؟ یعنی دو نسل قبل از این، و در آن فضای تاریک که دست ها رو نشده بودند و توهم به خمینی هم بسیار بود؟
این ها «معتمد» کدام مردم هستند؟ مردم سی سال پیش یا همین مردمی که متاسفانه تره هم برای حرف این ها خرد نمی کنند؟
در دیزی باز است اما ...

چه کسی گفته است که آدم متزلزلی مثل محمد خاتمی سخنگوی اصلاح طلبان است؟
چه کسی که ذره ای برای خودش و نوشنه اش ارزش قائل باشد، همه اصلاح طلبان را یک کاسه می کند و می نویسد یا افراد خود را تشویق می کند که بنویسند: «اصلاح طلبان در تلاشند از طریق آقای خاتمی جای پائی در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده پیدا کنند تا شاید دوباره سهمی هر چند ناچیز از قدرت داشته بدست آورند.»؟
بی جا می کنند آن دسته از اصلاح طلبانی که در چنین تلاش مبتذلی هستند. اما مگر همه اصلاح طلبان از این نوعند؟

اکثر آن ها و ازجمله آقای مهندس موسوی و آقای کروبی، حتی شرکت در انتخابات مجلس را هم تحریم کردند.
اکثر آن ها امروز نه فقط از سد ولی فقیه، که از سد ولایت فقیه عبور کرده اند و مثل ابوالفضل قدیانی از درون زندان فریاد می کشند که اصلاً ولایت فقیه ضد مردمی است و باید به کل ریشه کن شود.

چند تا اصلاح طلب در میان اصلاح طلبان را انتخاب کردن و خاتمی را هم سخنگو و رهبر همه اصلاح طلبان دانستن، پیش از آن که توهین به شعور خوانندگان باشد، توهین به خود، و ایجاد شک نسبت به حسن نیت خود است.

آقای فرید راستگو که نفر آقای بنی صدر هستید! مثلاً آقای بنی صدر خیلی انقلابی است؟ مثلاً اگر قرار باشد به پرونده های ایشان در آغاز ریاست جمهوریشان رسیدگی شود، مسئولیت ایشان خیلی کم و ناچیز است؟
مثلاً حرف هایی که این روز ها می زنند خیلی راهگشاست؟ خیلی رهنمود های عملی و درستی می دهند؟ تئوری هایشان خیل جالب است؟ «مردم! فلان کنید!» «مرم! اگر فلان نکنید فلان می شود!» «مردم چرا معطلید!»
بس کنید آقای بنی صدر. آن هم با سخن خود را از زبان این گونه افراد تکرار کردن!

اصلا اگر خاتمی، مورد تایید همه اصلاح طلبان بود، چرا مهندس موسوی برخلاف همه توصیه ها در انتخابات سال ۸۸ حاضر نشد کاندیداتوری خود را به نفع خاتمی پس بگیرد؟ و در نهایت هم خاتمی مجبور شد که بفهمد نه مردم و نه اصلاح طلبان او را به عنوان یک اصلاح طلب ثابت قدم قبول ندارند و باید به نفع مهندس موسوی کنار برود؟

همین قدر که نوشتم کافی است. اما آقای ابوالحسن بنی صدر عزیز باید بدانند که هم حرمت خود را و هم اعتماد و احترام کسانی نظیر من نسبت به خودشان را بیهوده و در یک طمع خام از دست دادن هنر نیست. توانایی نیست. عین بی هنری و عین ناتوانی است (ببخشید.)

من اصلاح طلب نیستم، اما این قدر برای خودم شرافت قائلم که همه چیز را با همه چیز قاتی نکنم، و به اصلاح طلبانی که همراه مردم هستند احترام بگذارم.
دشمن من رژیم ایران است نه مهندس موسوی. و با هزار دوز و کلک هم سعی نمی کنم مردم را به او بدبین کنم.

مشت بر دیوار نکوبید آقای بنی صدر عزیز!
سابقه مقامت و ایستادگی خودتان از اواخر ۱۳۵۹ تا امروز را با دست خودتان و دوستانتان از میان نبرید.
حیف شماست. اما اگر خودتان این را می خواهید من نمی توانم کاری برایتان انجام دهم. شما هم شده اید مجاهدین؟ آن ها تکلیفشان روشن است و همه می دانند که چه کاره اند. اما شما چرا آقای بنی صدر؟
۴۶۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : ؟
جناب زمانی،
ایشان کجا گفتند "ما" " ایرانیان نیازی به خاتمی و امثال او ندار[یم]"!! ؟ ایشان
گفتند " ایرانیان نیازی به خاتمی و امثال او ندارند". مثل اینکه بگویند " روسها
نیازی به پوتین و امریکا ییها نیازی به اوباما ندارند ". توجه میفرمائید؟
۴۶۴۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۱       

    از : حسنقلی

عنوان : فارسی آدم که خوب نباشد (و طرف‌دار خاتمی هم باشد)، جان در عذاب است.
آقای سهراب زمانی، اگر من با توجه به شرایط جهان و طبق نظر خودم بگویم آلمانی‌ها نیازی به هیتلر دیگری ندارند، کار بدی کرده‌ام؟ برای اعلام این نظر خودم باید اول از همه‌ی آلمانی‌ها سوال بکنم؟ آخر این هم شد حرف؟
۴۶۴۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۱       

    از : سهراب زمانی

عنوان : نمایندگی از ملت ایران؟
آقای فرید راستگو شما چطور بی محابا به خود اجازه می دهید از طرف همه ایرانیان ابراز عقیده کنید و بگوئید: "ایرانیان نیازی به خاتمی و امثال او ندارند"!! آیا ملت ایران به شما نمایندگی داده است؟ شما قرار است به مصداق نامتان "راستگو" باشید! هموطن عزیز، نظر و عقیده خودت را بنویس و بگو "من به خاتمی و امثال او نیازی ندارم". بعد هر کس هم به این سخن شما موافق بود در زیر نوشته تان موافقت خود را اعلام می کند. نمی شود که هر یک از ما بجای هفتاد هشتاد میلیون نفر ایرانی حرف بزنید و خود را نماینده آنها تصور کنیم.
۴۶۴٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣۹۱