دارا‌لجنون


اسد رخساریان


• تنم به سویی‌ست، سرم به سویی.
زبانِ تنهاست؛ به گفتگویی.
گوشم پُر از هر، دنگی و ونگی،
هوش از سرِ من، پریده گویی. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ مرداد ۱٣۹۱ -  ۲٣ ژوئيه ۲۰۱۲


 تنم به سویی‌ست، سرم به سویی.
زبانِ تنهاست؛ به گفتگویی.
گوشم پُر از هر، دنگی و ونگی،
هوش از سرِ من، پریده گویی.
از سایه‌ ها که، روند و آیند؛
یکی ببویی‌ ست، یکی لولویی.
ام‌القراء خاقانِ دین است؛
حاشا نبیند، درمن هوویی!
یکی نپرسد! خرت به چند است!
چنانکه شاید، شنیده بویی!
عجب ندارم، ناگه برآید؛
یکی هیولا؛ با های و هویی!
جماعتی هم، همه کفنپوش؛
با تیغ و خنجر؛ آید ز کویی.
بوفی بخواند؛ نمازِ وحشت.
نمازِ میّت؛ هپل هپویی.
یکی بگیرد، یکی ببندد،
یکی ببُرِد، سر، از گلویی.
یکی بخواند؛ ثنای رهبر!
یکی بگوید: سپاسِ اویی!
یکی بکوبد، چکُش به مغزت؛
تا آنچه دیدی؛ جایی نگویی.
دارا‌لجنونِ دینباوران است؛
نه اعتباری، نه آبرویی.
الله‌ اکبر، الله اکبر-
گویان، برو تا، راهی بجویی!


تابستان ۱۳٩۱