گـور ویـدال و امپـراتــوری


تنظیم لقمان تدین نژاد


• گور ویدال رمان نویس، منتقد، فعال سیاسی، و نمایشنامه نویسی بود که سابقه ی ادبیِ او از شصت سال پیش و بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم آغاز شده بود. او علاوه بر هفت رمان عمد ی تاریخی و رمان های طنز آمیزی مانند «میرا بریکِن-ریج» و «دولوت» چندین نمایشنام ی تلویزیونی، سناریو، و نیز سه رمان جنایی (با نام مستعار) نوشته بود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ مرداد ۱٣۹۱ -  ۱ اوت ۲۰۱۲


 گور ویدال نویسنده‌ی مبارز و با وقار و شخصیتی که خود را از آخرین بازماندگان تمدن بگذشته‌ی آمریکا می خواند دیروز در روز ۳۱ جولای ۲۰۱۲ در خانه‌ی خود در هالیوود هیلز Hollywood Hills لوس آنجلس در سن ۸۶ سالگی درگذشت.


گور ویدال رمان نویس، منتقد، فعال سیاسی، و نمایشنامه نویسی بود که سابقهی ادبیِ او از شصت سال پیش و بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم آغاز شده بود. او علاوه بر هفت رمان عمدهی تاریخی و رمان های طنز آمیزی مانند «میرا بریکِن-ریج» و «دولوت» چندین نمایشنامهی تلویزیونی، سناریو، و نیز سه رمان جنایی (با نام مستعار) نوشته بود. او بین سالهای ۱۹۶۲ تا ۲۰۰۱ بیش از صد نقد ادبی نوشته بود.

آثار گور ویدال با وجود تنوع آشکار خود از یک خط مشخص و کمتر مانوسِ خاص خود پیروی می کنند و آشنایی فوقالعاده نزدیک نویسنده با جهان سیاست، و قلم و طنز استوار، و اعتماد بنفس بالای او را به نمایش می گذارند. وراثت ادبی گور ویدال به هنری جیمز می رسد. هنری جیمز نیز بنوبهی خود از شخصیت های چند ساحتیِ متعلق به لایه های بالایی جامعه بشمار می آمد و با برجستهگان هنر اروپا، و مارک تواین (که از استهزاگران و منتقدین امپراتوری بشمار می آمد) نشست و برخاست داشت.

سالهــای آغــازین زندگی گور ویدال
گور ویدال در سال ۱۹۲۵ در خانوادهای با موقعیت اجتماعی سیاسی بالا متولد شد. پدر او بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۷ در سمت مدیر تجارت هوایی دولت روزولت خدمت می کرد و پدر بزرگ او سناتور دموکراتِ ایالت اوکلاهوما و در تعیین سیاست های حزب دمکرات نقش فعال داشت. مادر او نینا گور ویدال در سال ۱۹۳۵، زمانی که او ده سال بیشتر نداشت از شوهرش جدا شد و به ازدواج یک بانکدار ثروتمند بنام هیو آکین-کلاس در آمد. همین شخص بعدها مادر ویدال را طلاق داد و با مادر ژاکلین کندی ازدواج کرد و پیوند گور ویدال با خانوادهی کندی از همینجا آغاز می شود.
ویدال در سال ۱۹۴۳ پس از اتمام دانشگاه وارد هنگ ترابری ارتش شد و به جزایر آلوشیان Aleutian اعزام شد. او بخش های زیادی از اولین رمان خود ویلیوا WILLIWAW را زمانی نوشت که بین خلیج چرنوسکی و داچ هاربر در رفت و آمد بود. او بدلیل یخزدگی شدید و آرتروز به آمریکا بازگردانده شد و رمان خود را در همان زمانی که در بیمارستان بستری بود به پایان رساند. ایجاز و کم-گویی و مینیمالیسم رمان ویلیوا انعکاس بارز نوشته های همینگوی و استفنکرین Stephen Crane بر این اثر ویدال است. این رمان با وجودی که نویسندهی آن هنوز تازه داشت دوران نوجوانی را پشت سر می گذاشت به موفقیتی بی نظیر رسید و ویدال را به دلیل مضمون و زبان و اصالت غیرقابل انکار آن در کنار نویسندگان جوان نسل پس از جنگ نظیر نورمن میلِر، جان هورن بِرنز و ترومن کاپوتی نشاند.

سالهای پس از جنگ
ویدال با وجود بنیاد اشرافی خانوادهی خود، به دلیل فقر مالی مجبور به مهاجرت به کشور ارزان گواتمالا شد. او در آنجا با آنائیس نین Anais Nin همخانه شد و همین نویسنده خاطرات خود با او را روزانه ثبت می کرد. سالهای پس از جنگ بهترین سالهای ویدال جوان بشمار می آمد و هشت رمانی که او یکی پس از دیگری (بین سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۴) خلق کرد گواه همین حقیقت‌اند. از جمله این رمان ها میتوان «شهر و ستون»، «محاکمهی پاریس»، و «مسیح» را نام برد . اهمیت رمان «شهر و ستون» گذشته از ارزش زیباشناسانه-ادبی آن، از آنروست که از اولین رمان هایی بشمار می آید که به طرح آشکار همجنسگرایی می پردازد. ویدال بهای این عمل خود و طرح چنین مضمونی برای جوامع سالهای ۱۹۴۸ پرداخت و از سوی انتشاراتی ها طرد شد و پنج رمان بعدی او را رد کردند. یکی از بهترین رمان های این دورهی ویدال همان «مسیح» بود که در آن خاطره نویسی و یادداشتهای روزانه بطرزی ماهرانه با هم ترکیب شده است. ویدال همین روش را بار دیگر در رمان های آیندهی خود بکار گرفت.
ویدال مدتی همراه با دوست نزدیک خود تنسی ویلیامز به گردش و اقامت در اروپا پرداخت و بعدها در نهایت به آمریکا برگشت و در خانهی مجللی بنام «اج-واتِرEdgewater » در کنار رود هودسن با هوارد آستن Howard Austen همخانه شد. یکی از اشتغالات او در این دوره کار بر روی اثر «محاکمهی پاریس» بود که یکی از نافذ ترین رمان های اولیه او بشمار می آید. هرچند که براحتی می توان تاثیر و پرواز روح هِنری جیمز بر فراز این اثر را احساس کرد اما اسلوب خاص آن به گور ویدال سالهای آینده، و عمق زیرکی ها و طنز ها و نوشته های چند ساحتی او اشاره می کند.

سناریو و نمایشنامه نویسی
ویدال که رمان «شهر و ستون» او مانع شده بود از پنج رمان بعدی خود پولی بدست آورد قاطعانه تصمیم گرفت که هر طور شده خود را از مشکلات مالی رهایی بخشد و بهمین دلیل با گرفتن نام مستعار ادگار باکس Edgar Box به انتشار سه رمان جنایی معمایی بنام های «مرگ در حالت پنجم»، «مرگ پیش از خواب»، و «مرگ داغش را دوست دارد» زد. این سه رمان با وجود آنکه قواعد رمان های جنایی را رعایت کرده بود و آشکارا هیجان انگیز و دلپذیر بودند اما مشکلات مالی ویدال را حل نکردند و او در نتیجه مانند فاکنر و فیتزجرالد به سناریو روی آورد. او طبیعتا به رسانهی جدید یعنی تلویزیون علاقهمند شد و در طول ده سالی که به «دوران زرین تلویزیون» شهرت یافته است دهها سناریوی تلویزیونی تنظیم کرد. یکی از بهترین آثار تلویزیونی ویدال «دیدار از یک سیارهی کوچک» بود که در روز ۸ ماه مه ۱۹۵۵ پخش شد. این اثر بعدها به صورت یک نمایشنامهی کامل در آمد و در سال ۱۹۵۷ که در برادوِی بروی صحنه آمد با استقبال های شدید روبرو شد و ۳۳۸ بار به اجرا در آمد. از دلایل موفقیت این نمایشنامه شباهت آن با کار ها و ذکاوت ها و طنز های گزندهی جورج برنارد شاو و اسکار وایلد بود هرچند که در نهایت این آهنگ صدای خود گور ویدال بود که از هر گوشهی نمایشنامه بر میخاست. این نمایشنامه یکی از شاهکار های درجه دوم آن دوره بشمار می آید و در آن خصلت ها و منش های فرهنگی جامعهی آن دوره بازتاب یافته است.
سناریو نویسی در آن زمان نیز (مانند هم اکنون) کار پر درآمدی بشمار می آمد و ویدال در طول پنجاه سال بعدی نیروی فراوانی روی این ژانر گذاشت. از آثار و همکاری های اولیهی او میتوان به «رابطهی مهیا»، «من متهم می کنم»، و «ناگهان، تابستان گذشته» نام برد. او همچنین روی سناریوی فیلم بنهور و تعدادی دیگر کار کرد و در یک چرخش غیر منتظره در چند فیلم نیز بازی کرد، از جمله «باب رابرتس» که در آن به ترسیم ماهرانهی چهرهی یک سیاستمدار خستهی آمریکایی می پردازد.

چشیدن مزه سیاست
ویدال برای سالها سیاست را از حاشیه می نگریست بدون اینکه از جایگاه خود احساس رضایت کرده باشد. او به امید ایفای نقش فعال در سیاست، در سال ۱۹۶۰ بعنوان کاندیدای لیبرال-دموکرات وارد مبارزات انتخاباتی مجلس در منطقهی ۲۹ (شدیداً جمهوریخواه) نیویورک شد. او در سخنرانی های خود شعار های جنجالی فراوانی مطرح کرد از جمله برسمیت شناختن چین کمونیست، کاهش بودجهی پنتاگون، و بودجهی بیشتر برای آموزش و فرهنگ همگانی. ویدال با توجه به واپسگرایی مردم آن منطقه، و از آن مهمتر نامساعد بودن شرایط زمانی، در انتخابات شکست خورد هرچند که تعداد آرای او در آن ناحیه، از جان کندی نامزد ریاست جمهوری، بیشتر بود. او یکبار دیگر نیز در سال ۱۹۸۲، بیشتر از سر یک امید دور تا چیز دیگر، در انتخابات سنای آمریکا از ایالت کالیفرنیا شرکت کرد و در مقابل جری براون (یک سیاستمدار قدیمی) نفر دوم شد و تعجب همگان را برانگیخت.
ویدال پس از شکست انتخاباتی سال ۱۹۶۰ تصمیم گرفت بار دیگر روی نویسندگی متمرکز شود. او در اوایل دههی ۱۹۶۰ به ایتالیا رفت و عمدهی وقت خود را در آنجا گذراند. کتابخانهی آکادمی آمریکایی برای او و رمان «جولیان»   او (که در آن بلوغ داستان سرایی و آهنگ و اسلوب نویسندگی خاص خود را به بهترین وجه بارز ساخته) حیاتی بود. ویدال در رمان جولیان با همان دانش و اتوریتهیی دربارهی رم باستان می نویسد که قبلاً دربارهی تاریخ آمریکا گفته بود و شاید همین اتوریته باشد که او را اینچنین نزد خوانندگان خود گرامی میسازد.

بازگشـت به رمـان
از طنز-رمان های گور ویدال می توان «میرا بِرِکِن-ریج»، «مایران»، «دولوت»، «گزارش زنده از گُلگُتا» و «انستیتو اسمیت-سونیان» را نام برد که هرکدام انباشته است از تلخی ها و تنازع های شدید و افکار و مفاهیم پیشگامانهیی که تحسین منتقدین را بر میانگیزد. شاید رمان های «واشنگتن دی سی ۱۸۷۶»، «لینکلن»، و «عصر طلایی» و کاوش های زیرکانهی این آثار در تاریخ آمریکا، در آینده از عمده ترین دستاورد های ادبی ویدال شناخته شوند.
هارولد بلوم (منتقد ادبی) یک جا در «بررسی کتاب نیویورک» نوشته بود، «ویدال استاد مسلم رمان های تاریخی است. او امروز به بلوغ کامل خود رسیده و مناسبترین دستمایهی خود یعنی تاریخ سیاسی ملی ما را پیدا کرده است؛ سالهایی که تاریخ سیاسی و نظامی ما در هم ادغام شده و ارادهی محکم آبراهام لینکلن به حفظ یکپارچگی کشور را نشان می داد. . . » او در ادامهی نقد خود می نویسد، «رمان های «لینکلن» و «جولیان»، «میرا برکن-ریج» و «بِر» این حقیقت را برملا می کنند که نقد آکادمیک آمریکا گور ویدال و دستاورد های ادبی او را دست کم گرفته است. البته او هم بنوبهی خود با کوبندگی تمام با بیتوجهی منتقدین برخورد کرده و در نقد های تند خود آنها را در نازلترین لایه های رمان «دولوت» خود نشانده است.»
نـقـش منتقـد
هرچند رمان نویسی مشغلهی اصلی گور ویدال بشمار می آمد اما او از اواسط دههی پنجاه نقد نویس نیز بود. او کار نقد را از نوشته های کوتاه برای نشریاتی نظیر «رپورتِر»، «بررسی کتاب نیویورک»، و «اِسکووایِر» آغاز کرد. برخی از نقد های کوتاه او بعدها کامل تر شد و به صورت مقالات و بررسی ها و تامل عمیق در اوضاع کلی کشور در آمد. ویدال در دههی شصت یکی از پیشروان نقد ادبی در نشریهی «بررسی کتاب نیویورک» بشمار می آمد و صفحات آن مجله صحنهی حملات تیز او در اطراف موضوعات فرهنگی و سیاسی کشور بود. منش تند و مبارزجوی ویدال و زبانی که یکبار کاملا رسمی و بار دیگر شدیدا گفت و گویانه میشد مشخصهی ویدال و وجه تمایز او از دیگران بود.
اوج نقد نویسی ویدال در سال ۱۹۹۳ و زمانی بود که کتاب «ایالات متحده: نقدهای سال ۱۹۵۲-۱۹۹۲» او برنده‌ی جایزهی ملی کتاب شد. این کتاب پر حجم قارهیی از نوشته های سیاسی و ادبی ویدال را در بر می گیرد و زیرکی و مشاهدهی دقیق و آشتی ناپذیرانهی تاریخ سیاسی و ادبی آمریکا و جهان در طول صد مقالهی این اثر به نمایش می گذارد. او در آنجا به موضوعاتی از قبیل همجنسگرایی، رمان فرانسوی، و چهره های برجستهی آمریکایی نظیر ویلیام دین هاولز، اسکات فیتزجرالد، اورسون ولز، الینور روزولت، و تنسی ویلیامز پرداخته است. ویدال با بیشتر این افراد از نزدیک آشنا بود و همین حضور در متن تاریخ به نقد های او اتوریته و چگالی خاصی بخشیده است.

این نقد ها با وجود خونسردی و متانت و ظاهر طنزآمیز خود، به سیاست داخلی و خارجی آمریکا بیرحمانه می تازند. ویدال در دههی ۱۹۶۰ سخنگوی درجه اول چپ نوین بشمار می آمد و از چنان موقعیتی برخوردار بود که بتواند از یکسو با ویلیام اف باکلی (سخنگوی راست گرایان) به مناظره های تلویزیونی بنشیند و از سوی دیگر علیه ریچارد نیکسون مقالات تند بنویسد. او در اثر «مثلت صورتی و ستارهی زرد» به مقایسهی سرکوب همجنسگرایان و یهودیان می پردازد و شباهت های تند آنها را باهم نشان می دهد. همچنین در اثر «خانوادهی مقدس» حباب ستایش افراطی خانوادهی کندی را می ترکاند و در همان راستا تئودور روزولت (که او را سوسول آمریکایی خوانده بود) و ادموند ویلسون (از گرامیترین چهره های ادبی قرن بیستم آمریکا) را تمسخر می کند. البته همین ویدال است که باعث شناسایی چهره های ادبیِ کمتر شناخته شدهیی مانند ایتالو کالوین و دان پاول بوده است.
بـازگشت به جبهـه
ویدال در سالهای اخیر به جان نیروهایی افتاده بود که برای محدود ساختن هرچه بیشتر آزادی ها تلاش می کنند. او از جمله در مقالهی «پاره پاره کردن لایحهی حقوق فردی» می نویسد، « از خصوصیات آزادی در آمریکا یکی این بوده است که ما برخلاف کشور های پلیسی ناپلئونی مجبور نبودهایم که همیشه با خود کارت شناسایی داشته و اینجا و آنجا به ماموران مزاحم، و پلیس، و پاسدار های مهاجم، نشان دهیم. اما امروز ما را به بهانه‌ی تروریسم در فرودگاه ها نگه می دارند و مجبور می کنند کارتهای شناسایی‌ای نشان دهیم که «الله» شاهد است هیچ تروریستی جرئت جعل آنها را به خود راه نمی دهد.» از خصوصیات اخلاقی گور ویدال یکی این بود که او چیز هایی را به زبان می آورد که دیگران در دل مخفی نگاه میداشتند و در این راه آرامش را از همه سلب میکرد بدون اینکه از پیامد ها و تاثیر منفی آن بر شهرت خود واهمه داشته باشد. همین خصوصیت ویدال بود که ستایشگران و دشمنان بیشماری برای او به بار آورده بود.
به جرئت می توان ادعا کرد که در صحنهی ادبی آمریکا از مارک تواین به این سو فردی با قابلیت های گور ویدال پیدا نشده است. تعریف او از تاریخ و سیاست رسمی آمریکا یک ضد روایت بشمار می آید و طنز-رمان های او از این جهت منحصر بفرد به شمار می آیند که رگههای استهزاهای نوع جاناتان سویفت در آن یافت می شود و به همین دلیل از نوشتههای مشابه متمایز می‌گردند.

سناریو ها و نمایشنامه های ویدال در دورهی خود مورد توجه فراوان بودند و تفسیر ها و نقد های او هنوز تا به امروز جایگاه استواری در جهان سیاست و قلم آمریکا دارند. او در زندگی نامهی خود (تخته سیاه، Palimpsest) به شرح زندگی شخصی و زمانهیی می پردازد که در عین حال حیات و زمانهی یک ملت نیز محسوب می شود. عشق گمشده تم غالب کتاب خاطرات او و ملودی مشخصی است که دائم تکرار می شود. اِیمی گودمَن Amy Goodman برنامه ساز برجستهی رادیوی «دموکراسی اکنون Democracy Now» )در گفت و گویی در منزل او در هالیوود( احساس او از فقدان هوارد آستن یارِ غارِ خود در پنجاه سال گذشته را سئوال کرده و او اینطور پاسخ داده بود،
ویدال: خُب، وارد اتاق میشوی و آنرا خالی می بینی و خلاء او را احساس میکنی ، همین.
اِیمی: هیچوقت این احساس به تو دست داده که دوست داری با او حرف بزنی؟
ویدال: بله، تا حدودی.
اِیمی: رمز دوستی پنجاه سالهی شما در چه بود؟
ویدال: نداشتن سکس. این را نمیشود به آمریکاییهایی که همه چیز را از دید سکس می بینند گفت. من همیشه بر این عقیده بودم که دوستی ها را هیچ چیزی بدتر از سکس خراب نمی کند. همیشه سئوال اینست که تو به دوستی بیشتر نیاز داری یا به سکسی که در هر کوچه پس کوچهیی پیدا می شود.
اِیمی: دوست داری بعدها چطور از تو یاد شود؟
ویدال: به جهنم با قضاوتهای مردم، I don’t give a goddamn       


برگرفته از «دموکراسی اکنون»، رادیوی اِن. پی. آر،   Palimpsest
MYRA BRECKINRIDGE and DULUTH
Hugh D. Auchincloss
Phillips Exeter Academy
Chernowski Bay and Dutch Harbor
Norman Mailer, John Horne Burns, and Truman Capote

THE CITY AND THE PILLAR, THE JUDGMENT OF PARIS, and MESSIAH
DEATH IN THE FIFTH POSITION, DEATH BEFORE BEDTIME, and DEATH LIKES IT HOT
VISIT TO A SMALL PLANET
THE CATERED AFFAIR, I ACCUSE!, and SUDDENLY, LAST SUMMER
BOB ROBERTS
Jerry Brown
JULIAN
MYRA BRECKINRIDGE, MYRON, DULUTH, LIVE FROM GOLGOTHA, and THE SMITHSONIAN INSTITUTION
WASHINGTON, D.C., 1876, LINCOLN, and THE GOLDEN AGE
BURR
William Dean Howells, Scott Fitzgerald, Orson Wells, Eleanor Roosevelt, and Tennessee Williams
William F. Buckley
Pink Triangle and Yellow Star
The Holy Family
Italo Calvino and Dawn Powell