روشنفکر ایرانی و ذره ای نیچه - ابوالفضل توسلی

نظرات دیگران
  
    از : توسلی

عنوان : گفتمان
اینجانب جز این نوشتار هیچ گفتگویی را بخاطر نمی آورم. توسلی
۴۷۵۰۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : ادامه چالش فکری با دکتر توسلی
بخش دوم چالش فکری تحت عنوان «گفت و گوی دکتر توسلی با میم» (۲)
در تارنمای دایره المعارف روشنگری و فیس بوک منتشر شد:
لینک:
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۸/۲_۲۰.html
۴۷۴۷۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : محض سپاس از فرزاد صدری
فرزاد عزیز خیلی ممنون از این توضیحات ارزشمندتان.
اینکه چرا ما به جای «من»، «ما» بکار می بریم اولا برای این است که بیش از یک نفریم.
ثانیا از منم منم گوئی بیزاریم.
شعرای نیچه ئیست به عوض همه مردم جهان، منم منم گفته اند و رفته اند.
ما کسی نیستیم که منم منم بگوییم.
از اعماق آمده ایم و همچنان وابسته و دلبسته اعماقیم و به اصطلاح جاری جزو «بی همه چیزانیم»
حتی اسامی ئی که کامل و یا ناقص بکار می بریم، اسامی کسانی است که دیگر نیستند ولی ما را حتی در غیاب خویش انرژی و نیروی زندگی و کار می بخشند.
یاد خروشان شان به یاد باد و شرم مان باد اگر لحظه ای حتی فراموش شان کنیم.

علت دیگر این است که نظراتی که ما نمایندگی می کنیم از این و ان آموخته ایم و از شکم مادر به همراه نیاورده ایم.
ما خود را ادامه دهنده سنت فکری و ایدئولوژیکی دایره المعارف های روشنگری فرانسه و هگل و غیره می دانیم.

تنها هنر ما عبور از عالم عام به خطه خاص است.
چرا خالی بندی باید کرد.

ایرادهای بنی اسرائیلی که برخی ها می گیرند، نشانه خالی بودن چنته آنها از اندیشه است و بغض طبقاتی است.
ما آنقدر قد کشیده ایم که دیوار را معنی کنیم و فریب این چیزها را نخوریم.
ولی توضیحات فرزاد عزیز به دل نشست. با امتنان قلبی مجدد
۴۷۴۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۱       

    از : ابوالفضل توسلی

عنوان : برگردان
جناب آقای ربوبی با سلام ،
برای نام های آشنایی چون ارسطو (Aridtoteles)، سقراط(Sokorates)، فیثاغورث (Pitagoras)، دیوجانس (Diogens)و... که برگرفته از زبان عربی و ریشه ای کهن در زبان فارسی دارد، فرمایش شما درست است، اما نام Heidegger تازه است و «هایدگر» ترجمه شده زیرا »e« پیش از اولین »g« در زبان انگلیسی بر خلاف آلمانی ناملفوظ است. به همین دلیل در نوشتار من یک بار آن »ا« پیش از اولین «گ» آمده است. ارادتمند توسلی
۴۷۴۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۱       

    از : محمد ربوبی

عنوان : نیچه
نگارش فارسی نام های آلمانی و به به طور کلی نام های خارجی سابقه تاریخی طولانی دارند که نمی شود من درآوردی طور دیگری به خواننده تحمیل کرد.
در این مطلب به روش توسلی هایدگر باید هاید اِ گ اِ گ اِ ر نوشته شود. فیلسوف یونانی Aristoteles هم بایستی آریستو تلس نوشته شود ، نه ارسطو.
و هوای آخن گرم است، هوای آآخن ... . مو نیخ را باید « مونشن « نوشت و...
این جور نوآوری ها برای خواننده فارسی زبان قابل فهم نیست و بیهوده.

اگر چه « ابر مرد» نیچه مانند « من برتر « فروید ، هم شامل مرد است و هم زن، یعنی فارع از جنسیت ، اما برای این که برخی خانم ها جیغ نکشند، به کار بردن واژه ابر انسان مناسب است.
دکتر هوشیار در ترجمه اثری از اسوالد اشبنگلر به عنوان « سال های تصمیم » و دکتر محسن هشترودی در برخی از نوشته هایش این واژٰه ها را به کار برده اند.

شاید این نوشته توسلی، انگیزه ای شود علاقمندان آثار نیچه را ـ خواه به زبان آلمانی و خواه ترجمه فارسی آنها ـ مطالعه کنند . ربوبی
۴۷۴۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۱       

    از : توسلی

عنوان : پاسخ ترجمه ای
دوست محترم، برگردان Heidegger به فارسی همان «هایداٍگگر» است و من به عمد چندین بار آن را تکرار کرده ام تا شاید به دانسته های تا کنونی شک کنیم، تا به آن چه «مستعمل» است جای خودش را بدهیم. این «هایداٍگگر» مستقیما از زبان آلمانی و نه زبان سوم آمده است.
برگردان Santayana به فارسی «سانتایانا» می شود و از آن جا که ایشان اسپانیایی الاصل هستند، این تلفظ نزدیک تر به اصل آن است.
اصولا برای گفتگو در باره ترجمه واژگان آشنایی با هردو زبان به گفتگویی سازنده کمک می کند. در باره «فراانسان» پیش ازین در همین صفحه توضیح داده ام.
۴۷٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱٣۹۱       

    از : آگاه

عنوان : اشتباهات عمده در کل نیچه ضد انسان و ضد زن
نویسنده که به مقاله دکتر قابوسی ایراد تایپی می گیرد، خود برگردان فارسی "هایدگر" را که همه همواره "هایدگر" نوشته اند، به غلط در چندین جا و یعنی عمدا از سر نا آگاهی به متون فارسی فلسفی "هایداٍگگر" می نویسد. این نشان می دهد که نویسنده از منابع فارسی فلسفه بی خبر است. سوای آن در منابع فارسی همه نظیر مترجم معروف "ابوطالب صارمی" نیز "سانتیانا" و نه مثل نویسنده "سانتایانا" نوشته اند. ترجمه "ابرمرد" نیچه به "فراانسان" هم غلط است. چون همه مترجمین آنرا "مرد برتر"، "ابرمرد" و "زبر مرد" ترجمه کرده اند. با ترجمه نادرست و نامناسب ایده نیچه از "ابرمرد" به "فراانسان" نمی توان از نیچه ضد زن و ضد انسان آدم معقولی ساخت. همچنانکه با تفسیر سطحی نیچه نمی توان از نوشته های نیچه فلسفه ای منطقی ساخت.
۴۷٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣۹۱       

    از : فرزاد صدری

عنوان : ضمیر «ما» در نوشته های علمی
خانم سرابی گرامی،
در زبان فرانسه، در نوشته های علمی و دانشگاهی ضمیر «ما» را به جای ضمیر «من» به کار می برند و به آن «مای فروتنی» (Nous de modestie) می گویند که نباید آن را با «مای اعلیحضرتی» (Nous de majesté) عوضی گرفت. این کار را برای حذف جنبه‍ی بسیار فردی ضمیر «من» در نوشته و به منظور کلیت بخشی به ایده های مطرح شده در آن انجام می دهند. این شیوه در اول قرن گذشته به تقلید از نوشته های علمی و دانشگاهی فرانسویان در ایران رایج شد و شما اگر نوشته های کسانی مانند قزوینی را بخوانید می بینید که به جای «من» از «مای فروتنی» استفاده کرده است. این «ما» را با «مای حضرت استادی» عرفایی مانند ابوسعید نیز نباید عوضی گرفت.
۴۷٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد ۱٣۹۱       

    از : سیما سرابی

عنوان : من، ما، شما
آقای حجری عزیز، من با کمال احترام با شما صحبت می کنم. در زبان فارسی ضمیر شما را برا ی ادای احترام به مخاطب، به جای تو بکار می برند. و در زبان انگیسی این ضمیر هم برای دوم شخص مفرد و هم برای دوم شخص چمع بکار می رود. وقتی شخصی خورا ما مخاطب می کنید ظاهرا دچار خودبزرگ بینی است. من واقعا متاسفم که شما می نویسید از تمام اعضای بدنتان فقط گوش تان کار می کند! ولی از توضیحتان سپاسگزارم
۴۷۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : ما را از سرابت مترسان سیما جان
خیلی ممنون سیما سرابی همه چیزدان
حق با تو ست. (شما نمی گوییم، چون در زبان فارسی برای دوم شخص واژه «تو» هست.)
ایراد ما به کار بردن «ما» به جای «من» است.
ما سعدی و حافظ را با درخت عوضی گرفته ایم.
ما از مقولات بطور کلی بی خبریم.
در اخبار روز و اخبار شب مطالب ما را با کمال میل منتشر می کنند ولی ما قصد بازاریابی برای وبلاگ بی در و پیکر و بی مشتری خود داریم.
ما ولی با همه این معایب مادر زادی، با شما طرف نیستیم و از کسی نخواسته ایم که برای مان تعیین تکلیف کند.
ضمنا برای کسی تعیین تکلیف نکرده ایم.
از کسی هم طلبکار نیستیم.
هدف ما ابراز نظر برابرحقوق بوده است و لاغیر.
نویسنده مقاله علاقه مند به چالش فکری با ما بوده اند و ما به میدان آمده ایم.
البته اگر تو ردیه ای بر نظرات ما داری، گوش ما تنها عضوی است که هنوز فونکسیون خود را نسبتا خوب انجام می دهد.
تعیین تکلیف را حیف و میل نکن و گرنه در مقابل نواکر و کلفت های خود کم می آوری.
اما محض اطلاع سیما سرابی، چالش فکری می تواند هفته ها طول بکشد و دهها صفحه باشد و لذا ترجیح دادیم در فیس بوک منتشر کنیم. ضمنا نوشتیم که اگر اخبار روز خواست، فبها.
مراجعه کنید به کامنت قبلی ما
۴۷۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

    از : سیما سرابی

عنوان : دست مریزاد آقای حجری
آقای حجری عزیز، شما انگار در برج عاج نشسته اید و از آن بالا، محبت می فرمایید و نگاهی هم به ما که این پایین در خود می لولیم می اندازید!؟ آقاجان چرا "شاهانه" حرف می زنید و خود را دائما ار "ما" خطاب می کنید. "ما " ضمیر فاعلی، برای اول شخص جمع است و بر بیش از یک نفر اطلاق می شود. شما مگر چند نفرید!؟ دیگر اینکه چرا در بیشتر کامنتهایتان خواننده را به سایت خودتان، روشنگری حواله می دهید. مقاله اصلی اینجا آمده است اگر بحثی منطقی دارید همینجا باز کنید. شما که سعدی و حافظ را از قماش درخت می دانید و برای تحلیل آنها روش واحدی توصیه می کنید، بعید است که که بافلسفه و مقوله ی مقولات آشنا باشید. آقای توسلی به دهها مدرک استناد کرده اند که پشتوانه ی علمی نظرات خودرا ثابت کنند، شما برای اثبات حرفهایتان مارا به فیس بوک خودتان و چیزی که برای یک خانم محترم نوشته اید مراجعه می دهید!؟ واقعا برخورد علمی شما بی نظیر است، دست مریزاد!
۴۷۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : تحلیل نظرات دکتر توسلی
ما همان طور که ابراز علاقه کرده اید، به تحلیل جزء به جزء نظرات شما و دیگر دوستان در همین کامنت ها می پردازیم.
تحلیل خود را زیر عنوان «گفت و گوی دکتر توسلی با میم »
بخش به بخش در تارنمای دایره المعارف روشنگری منتشر می کنیم.

اگر اخبار روز احیانا خواست با کمال میل می توانیم در اختیار آن هم بگذاریم و یا خودشان می توانند مستقلا به اشتراک بگذارند.
لینک بخش اول این گفت و گو به شرح زیر است:

http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۸/۱_۱۴.html
با امتنان
۴۷۲۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

    از : توسلی

عنوان : حکم و پیشداوری
جناب حجری، این صفحه در «اخبار روز» برای تبادل "دیدگاه ها" به جریان های فکری است. حکم شما در باره من: "شما ظاهرا نمی خواهید و یا نمی توانید به حقیقت عینی تمکین کنید" دیدگاه شما به شخص من و نه نوشتار است، زیرا هیچ استدلالی از نوشتار نیاورده و نگفته اید "حقیقت عینی" چیست و تنها در باره نویسنده (من) حکم کرده اید. آن هم بدون خواندن نوشته من، زیرا شما در کامنت دوم نوشتید: "حق در این مورد با شما ست که من جز فرازهائی از مطلب شما نخوانده ام. ولی کپی کرده ام تا اگر بخت یار بود بخوانمش". شما مطلب را نخوانده اید، اما داوری و حکم می کنید؟ با اجازه به تهور شما غبطه می خورم. این تهور هنوز در اشاره به دو نفر دیگر خود را نشان می دهد، آن جا که می گویید: "جالب اما این است که هر دو نیچه گرای یاد شده همین حرف های شما را مو به مو ـ اتفاقا واژه به واژه ـ تحویل مان دادند". شما مقاله را نخوانده اید اما آن را واژه به واژه شبیه "دو نیچه گرای" دیگر می دانید؟
حال اگر لطف کنید و نوشتار من را "سطر به سطر" تحلیل کنید تا "ببینیم کجای کار می لنگد" منت بزرگی بر سر من گذاشته اید، زیرا از شما می آموزم تا بهتر بنویسم.
جناب آقای صدری، پاسخ شما را خودتان نه تنها با پرسش هایی که به نوشتار من اشرافی نداشته داده اید بلکه بی توجه به پاسخ من که: خود نیجه را بخوانید، حکم نموده اید که من نیچه را نفهمیده ام. پس چه پاسخی از من می خواهید؟
این پاسخ من به دیدگاه های آشنایی است که با پیشداوری به اندیشه نو نگریسته، بدون خواندن و تلاش برای درک آن و یا با پیش کشیدن پرسش هایی که در پهنه گفتمان نیستند "مزاحم را از سر راه بر می دارند" (اشاره به گفتمانی در«روشنفکر ایرانی و نیچه»). با احترام توسلی
۴۷۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

    از : فرزاد صدری

عنوان : پاسخی نگرفتم
آقای توسلی،
شما به همه ی پرسش های من پاسخ ندادید. تنها زن ستیزی نیچه را پذیرفتید، اما دیگر سعی نکنید برای رفع تکلیف از اهمیت آن در افکار نیچه بکاهید. وقتی نیچه نیمی از جامعه ی بشری را که زنان باشند، این چنین خوار می شمارد، چگونه شما Übermensch را «فراانسان» ترجمه می کنید. در کار نیچه آن را باید دقیقاً به «ابرمرد» ترجمه کرد. «اَبَر» در فارسی یعنی «بالا»، «روی»، «سرِ»: همیشه به نیکی بود رای اوی / ابرگاه شاهان بود جای اوی .... در حالی که «فرا» یعنی «سوی»، «نزدیکِ»، «پیشِ»: سر فراگوش من آورد و به آواز حزین...(حافظ). مترجم که نباید افکار نیچه را برای خوشایند خواننده ی ایرانی تحریف کند. نیچه می گوید: زنان را تنها باید برای دوباره نیرو گرفتن جنگ‌آوران که مردان باشند پرورش داد. نهاد زن را لایه ای پر جنب و جوش بر روی آب های کم عمق می داند. درنتیجه، از نظر او زن نه تنها همسنگ و همپایه ی مرد نیست، بلکه «فراتر» از آنچه هست نیز نمی تواند برود که شما او را در شمار «فرا انسان ها» بگذارید. شما با این ترجمه ای که می کنید و تحلیلی که از افکار نیچه به دست می دهید معلوم است که خود نیچه را درست نخوانده اید یا او را بد فهمیده اید. اگر قصد شما فهماندن نیچه به فارسی زبانان است، اول باید خودتان او را درست بفهمید. ما که نباید کاسه ی داغ تر از آش باشیم. من هنوز پاسخ پرسش هایم را از شما نگرفته ام.
۴۷۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

    از : اسفندیار

عنوان : لطفا راهنمایی کنید
دوستانی که آشنایی خوبی با اندیشه های نیچه دارند لطفا راهنمایی کنند آیا این شخص اصولا ذهن و عواطف سالم و طبیعی داشت یا خیر. بدم نمی آید در آینده برخی آثار او را بخوانم اما اگر جواب منفی باشد می توانم وقتم را صرف کارهای مهم تری کنم.

با سپاس
۴۷۲٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : عدم تمکین به حقیقت عینی
دکتر توسلی عزیز
کامنت تان را خواندیم.
خیلی ممنون.
اولین روز که وارد فیس بوک شدیم، با خانمی آشنا شدیم که سرسختانه تر از شما نظرات نیچه را اشاعه میداد.
وقتی نظر خود را بر زبان راندیم، پس از فحش و دری وری قطع رابطه کرد. بعد چند روز پیش کامنتی به مطلب مشابهی از نویسنده ای گذاشتیم. اعتراض کرد که به بزرگان شان اهانت کرده ایم. این بار ما قطع رابطه کردیم که غافلگیر نشویم.
جالب اما این است که هر دو نیچه گرای یاد شده همین حرف های شما را مو به مو ـ اتفاقا واژه به واژه ـ تحویل مان دادند.
می توان نوشتار شما را سطر به سطر تحلیل کرد و نشان داد که کجای کار می لنگد.
ولی ظاهرا اوتوماتیسمی از جنس جزمگرائی در کار است و با بهترین نیت ها هم نمی توان کاری ارزنده انجام داد.
شما ظاهرا نمی خواهید و یا نمی توانید به حقیقت عینی تمکین کنید. با امتنان مجدد
۴۷۲۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱٣۹۱       

    از : توسلی

عنوان : پاسخی کوتاه
با تشکر از دوستان،
دوست گرامی م. حجری (با پوزش که نمی دانم خانم یا آقا بگویم)، در نوشتار من تلاش شده "ذره ای" نیچه از زبان خودش به گفته آقای صدری با "توجیه" من به خوانندگان ایرانی ارائه شود که مشکل تفاوت فرهنگی و زبانی و درک ما از دیدگاه یک آلمانی و برگردان آن به زبان شاعرانه فارسی کژدرکی را دوچندان می کند. یکی از پایه های این مشکل که در اذهان جا افتاده (شاید زمان درازی برای زدودن آن به تلاش نیازمندیم) همین برگرداندن «ابر مرد» و یا «ابرانسان» سر جای خودش یعنی "فراانسان" است، و این انتخاب من به دو دلیل نزدیک تر به نیت نیچه است. نخست آن که »Über« در زبان آلمانی به معنای بالا و روی است و واژه دیگر »-Mensch« چسبیده به آن معنی انسان می دهد و نه «مرد» (شوربختانه گویا برگردان »Superman« انگلیسی پایه این اشتباه است). دوم آن که اگر این اصل پذیرفته شده (برای شما غیرعلمی است) که برای درک اثر نو باید به چارچوبی وارد شد که خود آن اثر داده است را مد نگاه داشته باشیم، آن گاه پرسش شما می تواند بعد دیگری بگیرد. در این باره به کوتاهی توضیحی از شعر با مثال شما از «حافظ» می دهم: شاعر شیراز چارچوبی در غزل هایش می دهد که برای درک او و حظ بردن از آثارش باید آن را دید، شناخت و سپس به آن وارد شد تا بیشتر ژرفای آن را درک نمود. چارچوب حافظ با سعدی و فردوسی و دهلوی یکی نیست. شاید بیان "عوامانه"ای که همه ما می شناسیم، بهترین روشنگر این توضیح "علمی" من باشد: "آقا/خانم باید حال و هوای حافظ رو بشناسی". نمونه دیگر اشعار :«نیمای» نواور است و در نقاشی همه ما داستان چارچوب نو و واکنش های انکار کننده را از «امپرسیویست» ها «پیکاسو» و یا «پولاک» می دانیم. حال پس از این توضیح می توانم دومین دلیل را بگویم: دوست گرامی باید نیچه را خود خواند، من حتی اگر به شما و یا آقای صدری پاسخ دهم شاید یک خانم محترم (از جانب من) بگوید.... اما من می گویم دوستان گرامی خودتان نیچه را با کتاب های خودش و نه نقل قول از هر کس دیگر بخوانید تا دریابید که او نه تنها با فراز و فرود و بالا و پایین و همه آن چیزهایی که ما خوب و پاک و نیک و اهریمنی می دانیم باور ندارد او تنها به زندگی باور دارد و درک آن نه با پیشداوری های فراداده شده در جامعه، که برای نیچه همه دروغ و سکه قلب است، بلکه با شناخت نو و دورریختن مفاهیم کهنه سقراطی/مسیحی ممکن است. نیچه هیچ راهی جز شناخت دروغ های مسیحیت نشان نمی دهد، آموزش های نیچه برای کسی تکلیف و هدف پاک نمی سازد. او همه «ایسم ها» را در دوران مدرن از یک قماش می داند، بله او اخلاق مدرن را (سرمایه داری) ادامه همان مسیحیت می داند. من در مقاله اشاره ای بسیار کوتاه به نگاه او به اخلاق مدرن و داروینیسم کرده ام.
این پرسش: "پس چگونه می توان زیست؟" با پوزش از شما همان نگاه اکنونی و کهن است، زیرا نیچه تکلیف نمی کند. او فقط دروغ ها را افشا کرده و راه را برای آینده، راه درست را برای آیندگان با دورریختن سم مهلک نگاه ارسطویی/مسیحی می داند. او چگونه زیستن را وظیفه «فراانسان» می داند که با "رفتن-بر-پای-خودش" باید بیابد. حال اگر «بویملر» و دیگران از چارچوب خود آن را تفسیر کرده اند (در مقاله من می خوانید که بنا به منابع آلمانی تلاشی که با شکست روبرو شد) آن گفتمانی دیگر است که باز هم با آشنایی با آثار نیچه پاسخ را خواهید یافت.
آن چه از لوکاچ گفتم دیدگاه او از دریچه مارکسیسم است که مکتبی بنیاد گذاشت و دیگران از جمله آقای طبری آن دیدگاه را، نه حتما مستقیما از لوکاچ، به فارسی (یا زبان دیگری) برمی گردانند.
زن ستیزی او نیز از تجربیات خودش در زندگی گفته و می توان آن را پذیرفت یا نپذیرفت و این برای کسانی می تواند تراوشات ذهن بیماری باشد، می تواند با آشنایی با آآموزش های نیچه بعد دیگری بگیرد که به کوتاهی می گویم: در برخورد نیچه با «گناه اولیه» زن را معادل و همسان دانش می داند، زیرا با وجود ممنوعیت خداوند، بسوی میوه (شناخت) رفت. فراموش نکنیم زن ستیزی نیچه همه فلسفه او نبوده و او از آسمان نیز نیافتاده است.
آن چه که به بیماریش بر می گردد که بسیاری با پیشداوری به آن تکیه می کنند تا او را "رد" کنند، اگر به کتاب ها و نامه هایش بنگرید می بینید، که داستان چیست. من برای مثال در مقاله به «اراده بسوی قدرت» پرداخته ام که برای نیچه بی معنی است. خواهش می کنم پیش از داوری نوشتار را بخوانید تا سپس با هم داوری کنیم.
دوستان به گمانم اگر مقاله را بدقت بخوانید پاسخ دیگر پرسش ها را می یابید. "اگر در مقام تعجب درآیید و بپرسید" خوشحال شده آماده هرگونه پیرایش، ویرایش، تصحیح و پیشنهاد شما برای "تسلط بر زبان فارسی" هستم. با تشکر از دوستان ارادت توسلی
۴۷۲۰٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

    از : فرزاد صدری

عنوان : چند پرسش
مقاله ی بسیار بلند و توجیه امیز آقای توسلی را خواندم از ایشان می خواهم به چند پرسش و نکته های زیر پاسخ دهند :
۱ـ ایا ایشان رابطه و پیوستگی میان ناسیونالیسم برتری جویانه فیشته ، رومانتیسم آلمانی روشنگری ستیز، ناسیونالیسم توسعه طلب آلمان ، ناسیونال سوسیالیسم و ایده های نیچه نمی بینند
۲ـ خواهش می کنم نظر نیچه را در باره ی برابری حقوقی انسان ها ( و نه ابر مردان)، حقوق بشر ، دمکراسی ، مدرنیته ،عصر روشنگری توضیح دهید
۳ـ می گویید در ایده ی ابر مرد ( یا به گفته شما فرا انسان) نشانی از برتری جویی نیست و نیچه می خواهد همه ابر مرد شوند آیا این ایده نیز مانند ایده های انسان کامل و انسان ترازنوین و... هذیان گویی خطرناک و هیولا پرور نیست
۴ـ آیا زن بیزاری و زن ستیزی فیلسوف انسان دوست !!!!! را چه گونه توجیه می کنید « به سراغ زنان که می روی تازیانه را فراموش مکن» ( چنین گفت زردشت )
۵ـ ایا این که نیچه سقراط را دلقک و ژرژ ساند را ماده گاو شیر ده ( حتما چون زن است) می خواند ژاژ خایی ذهنی بیمار نیست ( در غروب بت ها)
۶ـ نیچه که به درستی با اخلاق مسیحی می ستیزد آیا به اتیک مدرن باور دارد اگر نه چه گونه می توان در جامعه زیست
۴۷۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

    از : فریبا علیخانی

عنوان : چه بگویم؟
آقای حجری زیاد دلگیر نباشید این مشگل بسیاری از دانش آموختگان و از جمله دکتر توسلی است که به زبان فارسی تسلط ندارند و سعی وافر دارند آنچه را که در سر دارند ترویج نمایند و می پندارند چون سخن گفتند جان کلام را بیان داشته اند. نمونه بارز آن تز دکترای ایشان »یگانه ای به سه گانه« است. باور بفرمائید جز خود ایشان کسی از موضوع سر در نخواهد آورد. و اگر در مقام تعجب درآیید و سوآل کنید که این چه هست و آن چه؟ خواهد گفت این از کمی سواد توست نه از کاستی مطلب.
۴۷۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : شیوه شناخت ما
با سلام و سپاس
حق در این مورد با شما ست که من جز فرازهائی از مطلب شما نخوانده ام.
ولی کپی کرده ام تا اگر بخت یار بود، بخوانمش.
البته خواندن مطالبی که با متدهای غیرعلمی نوشته می شوند، برای من دشوار و با عرض پوزش زجرآور است و لذا اگر مجبور نباشم، نمی خوانم.
لوکاچ در رابطه باعلل پیدایش و پیروزی سهل فاشیسم در آلمان کتابی تحلیلی تحت عنوان «تخریب خرد» نوشته اند.
من احتمالا فقط به نظری از ایشان در زمینه نقش خردستیز نیچه اشاره کرده ام.

تا آنجا که من می دانم طبری هیچ چیز از لوکاچ ترجمه نکرده اند.
شاید اصلا ایشان را نشناسند.

ولی برگردیم به شیوه استدلال خود شما:

«برای درک یک فیلسوف باید چارچوب فلسفه و نگاه او را پیدا نموده و در آن چارچوب داوری نمود، زیرا چارچوب دیدگاه او غیر از چارچوب دیدگاه ماست و اگر ما از چشم انداز خود داوری کنیم، این داوری از چشم انداز و دیدگاه ما و نه آن فیلسوف است.»

وقتی به نحوه استدلال غیرعلمی ـ با عرض پوزش از صمیم قلب ـ در بالا اشاره شد، منظور همین بود.
این حکم (جمله) شما را من بسختی می توانم معنی کنم.

بنظر شما برای درک فیلسوفی باید « چارچوب فلسفه و نگاه او» را پیدا کرد.
این مفهوم به چه معنی است؟
منظور از «چارچوب فلسفه» و «چارچوب نگاه و یا نگاه» چیست؟
اگر کسی مفاهیم حکمی را که آجرهای اولیه آنند، نفهمد، چگونه می تواند معنی حکم را بفهمد؟

فیلسوف و نیچه به کنار، شما اگر قصد شناخت مثلا درختی را دارید، چه می کنید؟
« چارچوب درخت و نگاه آن» را که نمی توان پیدا کرد.
شما اگر بخواهید جهان بینی حافظ و یا سعدی را بشناسید، چه می کنید؟
« چارچوب فلسفه و نگاه» آنها را چگونه می یابید؟
ما برای شناخت مثلا سعدی و یا حافظ اشعار و افکار انها را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم.

نمی شود با تحلیل اشعار حافظ جهان بینی او را شناخت؟
ما همان کاری را که برای شناخت درخت و حافظ و سعدی می کنیم، با هر فیلسوف و شاعر و سیاستمدار دیگر هم انجام می دهیم.
آثار و افکار آنها را ذره ذره، زیر ذره بین تحلیل می نهیم.
به همان سان که زیست شناسی لجنی را که از اعماق تالابی بیرون اورده، ذره ذره زیر میکروسکوپ می نهد.

ما به این طریق به شناخت چیزها، پدیده ها و سیستم ها نایل می آییم.
خیلی ممنون
با پوش ضمنی، اگر احیانا در فرمولبندی منظور خود به قدر کافی دقت نکرده باشم.
۴۷۱۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۱       

    از : A Tavassolie

عنوان : پیشداوری
دوست گرامی م . حجری با سلام،
گویا شما مقاله را نخوانده اید و داوری شما از چشم انداز «لوکاچ» گواه این حکم است. برای درک یک فیلسوف باید چارچوب فلسفه و نگاه او را پیدا نموده و در آن چارچوب داوری نمود، زیرا چارچوب دیدگاه او غیر از چارچوب ذیدگاه ماست و اگر ما از چشم انداز خود داوری کنیم، این داوری از چشم انداز و دیدگاه ما و نه آن فیلسوف است. درست مانند نگاه لوکاج که از چشم انداز مارکسیسم به نیچه نگریست و مکتبی بنیاد گذاشت که دیگر مارکسیست ها از آن دنباله روی کردند (آقای طبری در ایران نیز ایده های لوکاچ به نیچه را به فارسی برگردانده است).
اگر از این دیدگاه به نیچه بنگریم همان است که شما نوشتید و این با فلسفه و چشم انداز نیچه بیگانه است. این یک تقسیم بندی مارکسسیستی است که به نیچه نسبت داده می شود و از نیچه نیست، بلکه از لوکاچ است.
نیچه بر خلاف سوسیالیست/ملی گراها به کسی تکلیف نمی کند، او تنها «بر-پای-خود-رفتن» فراانسان (و نه ابرانسان) را می خواهد. او پیامبر نیست، او در همین رابطه ستیزه جویی و خویی فلسفه سقراطی/مسیحی/ملی/سوسیالیستی را آشکار کرده است او هیچ راهی جز آگاهی پیشنهاد نداده است . برای نیچه سوسیالیست ها/ملی گراها از ایده های انتقام مسیحیت پیروی می کنند . نمونه ان در جنایات استالین، مائو و پل پوت است که تفاوتی با هیتلر ندارند.
شبیه پیشداوری لوکاج به نیچه را «بویملر» (ایدئولوگ نازی) در آلمان از زاویه ناسیونالیسم-سوسیالیسم انجام داد. ارادت
۴۷۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱٣۹۱       

    از : میم حجری

عنوان : نیچه به مثابه موسس خردستیزی، مبلغ راسیسم و فاشیسم و بربریت و جنایت
یکی از صدمات بعضی ها در ایران، ایراندوست قلمداد کردن نیچه و اشاعه ایده های ضد انسانی، فاشیستی و راسیستی او بوده است.
متأسفانه کار روشنگرانه جدی در این زمینه و زمینه های مشابه صورت نگرفته است.
نیچه بشریت را به دو طبقه تقسیم می کند:
اقلیت ابربشر و اکثریت آشغالبشر.
انسان موبور قسی القلب بی رحم عالی و انسان پست توسری خور زباله موسوم به پرولتاریا.
نیچه فیلسوف سرمایه داری انحصاری بود که زیر غرش توفان پرولتاریا بر لب گور ایستاده بود.
براساس فلسفه نیچه و هایدگر و یاسپرس و امثالهم بود که به قول گئورگ لوکاچ خانه خرد بویژه در اروپا تار و مار شد و فاشیسم به درجه جنبش اجتماعی ارتقا یافت و خیل عظیم روشنفکران متعلق به طبقه متوسط را فراگرفت و فاجعه آغاز شد تا ۶ میلیون کودک و پیر زنده زنده سوزانده شوند و جهان به گورستانی بی مرز بدل شود، با ۶۰ میلیون شهید و دهها میلیون علیل.
در دوره حاکمیت سیاه ناسیونال ـ سوسیالیسم (هیتلر و باند جنایتکار فاشیستی اش) کتب نیچه به عنوان کتب درسی در مدارس آلمان تدریس می شد.
در فلسفه نیچه همه عناصر جدی فلسفه امپریالیستی یافت می شود، از ایراسیونالیسم (خردستیزی) تا راسیسم و فاشیسم و حتی پست مدرنیسم.
احسان طبری تحلیلی در زمیه نیچه ئیسم به میراث گذاشته اند که برای اشنایئ مقدماتی خواندنش ضرر ندارد:
تحلیل ایشان تحت عنوان
فرازی از تحلیلی از احسان طبری راجع به «نیچه ئیسم» در تارمای دایره المعارف روشنگری در چهار بخش منتشر شده است:
لینک :
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۷/۱_۵۰۳۲.html

http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۷/۲_۱۵.html
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۷/۳_۱۶.html
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۷/۴_۱۷.html


تارنمای دایره المعارف روشنگری در آینده تحلیل همه جانبه ای در زمینه فلسفه نیچه منتشر خواهد کرد تا بلکه سهم خود را در دفاع از پیشرفت اجتماعی و هومانیسم ادا کند.
۴۷۱۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹۱