سازمان ها و شخصیت های اپوزیسیون:
حکومت ایران مسئول مرگ اکبر محمدی است


• احزاب، سازمان ها و شخصیت های اپوزیسیون هم چنان با صدور بیانیه های خود، مرگ اکبر محمدی دانشجوی زندانی در زندان اوین را که یکشنبه شب، محکوم می کنند. در این اطلاعیه ها تاکید می شود، حکومت ایران به دلیل بی توجهی مطلق به وضعیت اکبر محمدی بعد از نه روز اعتصاب غذا، مسئول مرگ این زندانی سیاسی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۱ مرداد ۱٣٨۵ -  ۲ اوت ۲۰۰۶


احزاب، سازمان ها و شخصیت های اپوزیسیون هم چنان با صدور بیانیه های خود، مرگ اکبر محمدی دانشجوی زندانی در زندان اوین را که یکشنبه شب،   محکوم می کنند. در این اطلاعیه ها تاکید می شود، حکومت ایران به دلیل بی توجهی مطلق به وضعیت اکبر محمدی بعد از نه روز اعتصاب غذا، مسئول مرگ این زندانی سیاسی است. اتحاد جمهوری خواهان ایران، فدائیان خلق (اکثریت) و همچنین آقای عباس امیرانتظام قدیمی ترین زندانی سیاسی کشور، با صدور اطلاعیه های جداگانه ای قتل اکبر محمدی در زندان را محکوم کردند.
 
اتحاد جمهوری خواهان ایران
اعتراض به ارگانهای امنیتی و قضایی، در سوگ اکبر محمدی
اکبر محمدی، دانشجوی مبارز ایرانی که در جریان اعتراضات دانشجویی کوی دانشگاه در سال ۱٣۷٨ بازداشت شده بود و در دادگاه بدوی به اعدام، و سپس به ۱۵ سال زندان محکوم گردید، پس از یک اعتصاب غذای ۹ روزه در اعتراض به وضع   فاجعه بار خود و سایر زندانیان در زندان اوین در گذشت.
جمهوری اسلامی مسبب مرگ اکبر محمدی است. وزارت اطلاعات ارگان امنیتی جمهوری اسلامی با توسل بهر اقدامی میکوشد که حقایق مرگ اکبر محمدی آشکار نشود، لذا علیرغم در خواست خانواده،   شبانه و با فوریت جسد او را دفن کرده است با این تصور که گویا حقایق هم با او دفن خواهد شد.
مرگ اکبر محمدی در زندان نگرانی نیروهای آزادیخواه را برانگیخته است. نگرانی از اینکه دیگر زندانیان سیاسی به سرنوشت اکبر محمدی دچار آیند. این نگرانی هم اکنون در مورد منوچهر محمدی و احمد باطبی وجود دارد.
اتحاد جمهوری‌خواهان ایران ضمن ابراز تسلیت و همدردی با خانواده و دوستان اکبر محمدی نسبت به سرنوشت زندانیان سیاسی هشدار میدهد و از نیروهای آزادیخواه میخواهد که نظر مجامع بین المللی را بسبت به این خطر جلب کنند.
اتحاد جمهوری‌خواهان ایران از کلیه اعضا و هواداران خود می خواهد که به همراه دیگر سازمان‌های سیاسی و حقوق بشری در مراسمی که در اعتراض به این حادثه ناگوار برگزار می گردد، به منظور همدردی با خانواده اکبر محمدی و اعتراض به جمهوری اسلامی فعالانه شرکت نمایند.
هیات سیاسی ـ اجرائی اتحاد جمهوریخواهان ایران
 
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت )
با تأثر عمیق از درگذشت اکبر محمدی در زندان، باید گفت :
این یک قتل سیاسی است !
اکبر محمدی، فعال جنبش دانشجویی در نهمین روز اعتصاب غذا که دو روز آخر آن شکل اعتصاب غذای خشک به خود گرفته بود، دچار ایست قلبی شد و در آخرین ساعات روز یکشنبه ۸ مرداد جان باخت .
اکبر محمدی، از سازمان‌گران پر شور حرکت تاریخی دانشجویان در تیرماه ۱۳۷۸ بود که در پی بازداشت، چنان بر اثر شکنجه‌های ضدانسانی دچار آسیب سخت از ناحیه کمر شد که پزشکان، امکان معالجه وی را نه تنها در محدوده امکانات بهداری زندان‌ها که در داخل کشور نیز منتفی اعلام کردند. اما حکومت بی‌اعتنا به این نظر پزشکان، اکبر محمدی را نزدیک به هفت سال در زندان نگه‌ داشت و تنها زمانی با مرخصی استعلاجی او موافقت کرد که با هشدار پزشکی قانونی مواجه شد که مبتنی بر آن اکبر باید بیدرنگ تحت معالجه در خارج از زندان قرار می‌گرفت .
  زندانبانان اگرچه به ناگزیر با مرخصی استعلاجی وی موافقت کردند، اما پس از مدت کوتاهی این آخرین فرصت را نیز از محمدی سلب کردند و در حالیکه مهلت زمانی زیادی برای بازیابی بهبودی وی از دست رفته بود، با بازداشت مجدد او در دو ماه پیش و انتقال وی به اوین، زمینه مرگ این زندانی سیاسی را فراهم آوردند .
اکبر محمدی در واکنش به این اقدام ضد انسانی، با ارسال نامه‌ای به رئیس زندان خواستار آزادی خود شد و به عنوان پشتوانه این درخواست مشروع، از روز اول مرداد ماه به آخرین حربه یک زندانی سیاسی یعنی اعتصاب غذا متوسل شد. واکنش زندانبانان به این اعتراض برحق، بستن وی با غل و زنجیر به تخت بود و نیز چسب‌زدن بر دهان او تا صدای اعتراض وی به گوش هیچکس نرسد. او در پنجمین روز از اعتصاب غذا دچار حمله قلبی شد اما به جای آنکه سریعاً آزاد شود و در بخش مراقبت‌های ویژه بیماران قلبی بستری گردد، به بند ۳۵۰ اوین بازگردانده شد و چند روز بعد بر اثر ایست قلبی از پای در آمد .
اکبر محمدی خود از پای درنیامد، بلکه این حکومت‌گران بودند که او را بخاطر پایمردی و ایستادگی‌اش از پای در آوردند. اکبر نمرد؛ بلکه به قتل رسید. این جوان، به پشتوانه روحیه پرنشاط و سرشار از زندگی که داشت اگر از آزادی برخوردار بود و هرگاه امکان مداوای آزادانه توسط پزشکان متخصص را می‌یافت، محکوم به مرگ نمی‌بود. او کشته شد زیرا که در زندان بود، زجر دید، به موقع مداوا نگردید، با غل و زنجیر به تخت بسته شد، گرسنگی و تشنگی کشید و سرانجام قلبش از کار افتاد. با مرگ اکبر محمدی، یک قتل سیاسی دیگر بر پرونده سنگین جنایات جمهوری اسلامی افزوده شد .
درگذشت اکبر محمدی، خانواده زجردیده محمدی، همراه و هم‌بند او منوچهر محمدی، همه زندانیان سیاسی و تمام آزادی‌خواهان ایران را داغدار کرده است. داغ درد ما، داغ ننگ حکومت‌گران آزادی‌کش و انسان‌ستیز جمهوری اسلامی است. باید بر حذر و نگران بود که اگر پریروز احسان طبری‌ها و انوشیروان لطفی‌ها، دیروز سعیدی سیرجانی‌ها و فروهرها و امروز اکبر محمدی‌ها قربانی شدند، چه بسا فردا   آزادی‌خواهان دیگر طعمه جنایتکاران حاکم شوند. از این رو، این جنایت و جنایت‌کاران رسوا را باید با صدایی رسا و مشترک در مقیاسی گسترده افشا‌ء کرد و افکار عمومی ایرانیان و جهانیان را   از آنچه که توسط زندانبانان سفّاک در زندان‌ها می‌گذرد، آگاه ساخت تا امکان انجام جنایت تازه‌ای از سوی بی‌وجدانان حاکم بر سرنوشت زندانیان سیاسی منتفی گردد .
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) با ابراز تأثر و تأسف عمیق از درگذشت اکبر محمدی، این ضایعه ناشی از جنایت حکومت را به خانواده محمدی، به برادر رنج‌دیده او منوچهر محمدی، به جنبش دانشجویی ایران و همه آزادی‌خواهان کشورمان تسلیت می‌گوید و از آنان می‌خواهد که برای کاستن از عوارض ضایعه دردناک فقدان اکبر محمدی،   مبارزه در راه آزادی کلیه زندانیان سیاسی کشور را تشدید و همسو کنند .
هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت )
 
اطلاعیه آقای عباس امیر انتظام
بیست و هفت سال و بازهم خون
اوین، این هیولای خون آشام، بار دیگر پنجه در جان مبارزی رنجور افکند. خاطرات تلخ سالهای زندان در مقابل دیدگانم ورق می خورد.
پاییز پنجاه و هشت، سال اعدام های کور. من از پشت میله های زندان، نظاره گر خشم انقلاب بودم. نه محاکمه ای، نه دفاعی، نه عدالتی. انقلاب منطق خودرا دنبال می کند. سال پنجاه و نه، سال رگبار و تک تیرها، خواب را از چشمانم می رباید. سال شست، سال سیاه غلتیدن جوانان در خون سرخ خویش. سال رگبار ها، سال توفان، سال دفن بی کفن ها. من می مانم و از تیرباران ها می گذرم تا با دلی پر از اندوه به سوگ یاران بنشینم. سال شست و هفت، سال جنون هیولای چند سر، سال اعدام های انفجاری، سال گودال های اوین، سال تولد خاوران در کابوس زمان.
سال های زیادی سپری می گردد و تیرباران هم بندانم در سکوت   سنگین زمان از دید هموطنانم می گریزد.   ناگهان در قتل بانوی دلاور زهرا کاظمی، بغض ایران می ترکد. نوری بر تاریک خانه اوین می تابد. ناباورانه امید بستم که این آخرین قربانی اوین باشد. سد افسوس که چنین نشد و اینک در تابستان هشتاد و پنج در سوگ اکبرمحمدی، هم بند دیگری باید نشست.
چرا دماوند چنین خاموش ایستاده است.
به یاد همه یاران به خون غلتیده و هم بند از دست رفته ام، جمعه سیزدهم مرداد، ساعت هشت شب، شمعی روشن نموده و دست های خود را به نشانه خشم و بیزاری از هیولای مرگ، مشت خواهم نمود.
عباس امیر انتظام
تهران، دهم مرداد ۱۳۸٥