"مصدق در لاهه" و "نمی خواهمت ای نفت"
دو سروده
مجید نفیسی
•
اگر به هلند میروی
از دادگاه لاهه دیدن کن
در یک شب بارانی
پشت در بسته اش بایست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۵ مرداد ۱٣۹۱ -
۱۵ اوت ۲۰۱۲
• مصدق در لاهه
اگر به هلند میروی
از دادگاه لاهه دیدن کن
در یک شب بارانی
پشت در بسته اش بایست
و از لابلای میله ها نگاه کن:
آنجا، در آن عمارت پر نور
کنار درخت های باران خورده
بیش از نیم قرن پیش
مردی کهنسال ایستاد
که از سرزمین ما آمده بود
تا از بیداد غارتگران نفت
با جهان سخن گوید.
او هیچ کس را به گروگان نگرفت
و تنها چند قدم برداشت
تا به پشت میز خطابه رسید
گوش کن، گوش کن
حتی سالها پس از آن مرداد خونین
هنوز هم میتوان صدایش را شنید
که به زبان زیبای فرانسه میگوید:
“Mesdames et Messieurs!
خانمها! آقایان!"
24 سپتامبر 2005
• نمی خواهمت ای نفت!
نمی خواهم
نمی خواهمت ای نفت!
دیر زمانی می پنداشتم
که تو بر سر من می سوزی
اینک می بینم
که من بر سر تو می سوزم
نمی گویم که دلپذیر نیست
نشستن در کنار بخاری نفتی
و دل دادن به ریزش آرام برف
و تاپ تاپ مکینه های آبی
در فراخنای دشت
با این همه، باورت نمی کنم
ای هیولای هفت سر
هنوز از دهان تو
آتش به جان این وطن می ریزد
در مکتب تو آموختم که بیگاری کنم
تا خان ایل، خانزاده را به لندن بفرستد
و ارتش امپراتوری در محمره
خواب عدالتخانه را از سرم بیرون کند
در خیابان ها خون من ریخته شد
تا جوهر قلم هایی شود
که قرار دادهای جدید اسارت را نوشتند
دروازه های توحش
با کلید تو باز شد
و دجال موعود، امروز
بر خر زرین تو مهمیز می کشد
تو این دولت را به عرش اعلی رساندی
تو چکمه های او را صیقل دادی
تو گرز هفت سر او را بالا بردی
و هر زمان که من خیز برداشتم
تا پائین اش کشم
تو زیر هیکل لرزانش
شمعک گذاشتی
نه! نمی خواهم
نمی خواهمت ای نفت
ای شط خونین!
دیر زمانی می پنداشتم
که من از تو خون می گیرم
اینک می بینم
که تو از من خون می گیری
18 مه 1987
اشعار را با صدای شاعر بشنوید:
www.youtube.com
|