روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۰ مرداد ۱٣۹۱ -  ۲۰ اوت ۲۰۱۲


 «خط بطلان بر دیکته های آمریکایی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛این روزها پس از شکست سناریوهای متعددی که محور غربی- عربی علیه دمشق تدارک دیده و به صحنه آورده بودند؛ سناریوهای جدیدی در راه است تا با تداوم خط ناآرامی و بی ثبات سازی، سوریه را از جبهه مقاومت جدا نمایند.
از همین روی؛ تعلیق عضویت سوریه در سازمان همکاری های اسلامی، انتخاب اخضر ابراهیم به جای کوفی عنان به عنوان نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه و به پایان رسیدن ماموریت ناظران ملل در دمشق از جمله قرائن و شواهدی است که تحرکات و کارشکنی های جدید محور غربی- عربی علیه دولت و ملت سوریه را آشکارا نشان می دهد.
ابتدا بامداد پنجشنبه گذشته، سازمان همکاری های اسلامی در بیانیه خود و در اقدامی عجیب تصریح کرد؛ «عضویت سوریه در سازمان همکاری های اسلامی و همه دستگاه ها و موسسات مربوط به آن به حالت تعلیق درآمد.»!
این اقدام سازمان همکاری های اسلامی در حالی است که در همان بیانیه موضوع فلسطین به عنوان موضوع اصلی امت اسلامی مورد تاکید قرار گرفته و در خصوص موضوع میانمار نیز کشورهای اسلامی خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب شده اند.
تناقض آشکار اینجاست که از یکسو بر آرمان فلسطین و نقش تجاوزگرانه رژیم صهیونیستی تاکید می شود و به اصطلاح برای میانمار دلسوزی می شود و از سوی دیگر در ماموریتی آمریکایی، تعلیق عضویت سوریه در سازمان همکاری های اسلامی پیگیری و به اجرا درمی آید!
به همین موازات؛ انتخاب شخصیتی چون اخضر ابراهیمی با سابقه ای تاریک نیز گویای این واقعیت است که آمریکایی ها با به بن بست رساندن کوفی عنان و طرح ۶ ماده ای او برای حل بحران سوریه، اکنون بار دیگر به دنبال راه حلی غیرسوری و به تبع آن شعله ور شدن ناآرامی ها و بی ثباتی در سوریه هستند.
گفتنی است؛ سابقه و شخصیت اخضر ابراهیم به گونه ای است که پایگاه اینترنتی الوسط عراق با افشاگری ماموریت های قبلی او در تحولات منطقه می نویسد؛ «او استاد عملی کردن دیکته های آمریکاست.»
این پایگاه خبری با اشاره به طرح طایفه ای اخضر ابراهیم پس از سقوط صدام در عراق می افزاید که؛ اختلافات مذهبی در عراق جزو سابقه و ماموریت او بوده و اکنون انتخاب او به عنوان نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه، گزینه مناسبی برای آمریکا، اسرائیل، عربستان، قطر و ترکیه است.
در ادامه این تحرکات و دسیسه ها بر ضد سوریه، دیروز نیز شورای امنیت نشستی را درباره این کشور پشت درهای بسته برگزار کرد و نهایتاً به ماموریت صلح بانان سازمان ملل مستقر در سوریه پایان داد تا ناظران این سازمان، فردا - ۱۹ آگوست- دمشق را ترک کنند.
مخالفت روسیه با این اقدام شورای امنیت، پشت پرده ماجرا را فاش کرد زمانی که ویتالی چورکین نماینده دایم روسیه در سازمان ملل گفت؛ «برخی طرف های بین المللی با دادن اسلحه به مخالفان به شعله ور شدن ناآرامی ها در سوریه کمک می کنند.»
اکنون با توجه به سناریوهای قبلی و پیش کشیدن دسیسه ها و سناریوهای جدید آمریکایی علیه سوریه، طرح نکاتی قابل اعتناست؛
۱- در تمامی ماه های گذشته بخصوص ۵ ماه اخیر، آمریکایی ها تلاش گسترده ای کردند تا کار دولت بشار اسد را یکسره نمایند.
در این میان علی رغم ژست دموکراسی و حقوق بشری از هیچ اقدام جنایتکارانه و تروریستی دریغ نکردند.
جالب اینجاست که بخشی از این اقدامات پلید آمریکایی ها علیه سوریه از طریق برخی رسانه ها به بیرون درز پیدا کرد.
در همین زمینه، روزنامه سعودی الحیات اذعان می کند گروه مسلح موسوم به ارتش آزاد سوریه از سلاح ها و تفنگ های اسرائیلی استفاده می کنند.
از سوی دیگر؛ یک پایگاه خبری ترکیه نیز فاش می کند که عوامل سازمان سیا و موساد با اعضای ارتش آزاد در اردوگاه های ترکیه دیدار می کنند.
آنچه این فضا را روشن تر می نماید اذعان مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکاست که در کنفرانسی خبری به وجود القاعده در سوریه اعتراف می کند.
آمریکایی ها در ادامه تحرکات و سناریوهای گوناگون برای شکستن دولت دمشق، چندین نشست و اجلاس به اصطلاح بین المللی نیز را برپا کردند تا با جلوگیری از حضور ایران، کار سوریه را تمام کنند ولی اکنون آنچه محرز بوده و کمترین تردیدی در آن وجود ندارد این است که سناریوها و طرح های آمریکایی در برکناری اسد و سقوط سوریه به شکست انجامیده است.
بنابراین نکته حائز اهمیت این است که محور جبهه مقاومت با تجربه ارزنده و گرانسنگ چند ماه گذشته باید به این باور برسد که آمریکا تعیین کننده نیست و در این میان افکار عمومی ملت های مسلمان و حامیان مقاومت نیز نباید مرعوب جنگ رسانه ای و عملیات روانی محور غربی، عربی و صهیونیستی شوند.
۲- متاسفانه همزمان با تحولات سوریه آنچه که بیش از همه تلخ و رنج آور است نقش منافقان امت اسلامی است که با محور غربی- صهیونیستی مشارکت دارند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی چند ماه پیش در دیدار با رمضان عبدالله دبیرکل جهاد اسلامی هوشیارانه و هشداردهنده خاطرنشان کردند؛ «... طراحی آمریکا برای سوریه کاملا مشخص است که متاسفانه برخی کشورهای خارجی و منطقه نیز در این طراحی آمریکا مشارکت دارند، هدف اصلی آمریکا در سوریه ضربه زدن به خط مقاومت در منطقه است، زیرا سوریه از مقاومت فلسطین و مقاومت اسلامی لبنان حمایت می کند.»
این که در اجلاس مکه، تعلیق عضویت سوریه در بیانیه پایانی مورد تصریح قرار می گیرد ناشی از حضور و مشارکت همان کشورهای به اصطلاح اسلامی است که همواره در معادلات جهان اسلام ماموریت آمریکایی دارند و نقش خود را در این راستا ایفا می نمایند.
ملت های مسلمان منطقه همین نقش مرموز و پلید را در جریان جنگ ٣٣ روزه و ۲۲ روزه در لبنان و غزه نیز به یاد دارند و هیچگاه فراموش نخواهد شد.
بنابراین اکنون در موضوع سوریه نیز باید با استفاده از ظرفیت ملت ها و دیپلماسی عمومی این خط را سوزاند و بی شک نقش جمهوری اسلامی ایران در این عرصه حساس و خطیر و بی بدیل است.
به نظر می رسد اجلاس بزرگ جنبش عدم تعهد ظرفیت مناسبی باشد تا با یک دیپلماسی هوشمند، طراحی و سناریوهای دشمن در موضوع سوریه و جدا کردن آن از جبهه مقاومت را ناکام گذاشت.
٣- و بالاخره باید گفت؛ دیروز روز قدس یک تفاوت ویژه و بارز با تمامی سال های گذشته داشت و آن گره خوردن موضوع سوریه با آرمان فلسطین است. به تعبیر دیگر، اگر روز قدس روز فریاد اعتراض آحاد مسلمانان علیه جنایات صهیونیست ها و حمایت از مردم مظلوم و مقاوم فلسطین است؛ موضوع سوریه نیز در همین چارچوب است چرا که سوریه در جبهه مقاومت قرار دارد و این نقطه اشتراک قابل تفکیک نیست.
دیروز عموم مردم مسلمان در کشورهای اسلامی و بخصوص ایران نشان دادند به سلاح بصیرت مجهز هستند و پیشاپیش سناریوها و دسیسه ها و عملیات های فریب، آمریکا و غرب را می بینند و تشخیص می دهند و دست دشمن را می خوانند. علیرغم تحرک چند کشور منطقه در همراهی با آمریکا و غرب برای یکسره کردن کار سوریه، آنچه مهم است و نمی توان آن را نادیده گرفت قوه فرقان و بصیرت ملت ها است که تعلیق عضویت سوریه در سازمان همکاری های اسلامی، یا گماردن کسی مثل اخضر ابراهیم را طرح آمریکایی می دانند و این همان نقطه استیصال و سردرگمی محور غربی- عربی و صهیونیستی است که هرچه می کنند نمی توانند جبهه مقاومت را با شکنندگی روبرو نمایند. بنابراین دیروز روز قدس یک روز تاریخی و نقطه عطفی در ابعاد مقاومت و بصیرت بود که نه تنها صهیونیست ها را مانند همیشه به هراس و استیصال انداخت بلکه تحرکات آمریکایی در سوریه را به چالش کشاند.

آرمان:سازوکارهای رسیدن به خرد جمعی
«سازوکارهای رسیدن به خرد جمعی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم احمد شیرزاد است که در آن می‌خوانید؛پیرامون بازگشایی تشکیلات مربوط به اصلاح‌طلبان و همچنین تغییر در ایجاد فرصت‌ها برای بروز و ظهور توان تشکیلاتی اصلاح‌طلبان باید یادآور شد که وضعیت فعلی نسبت به گذشته چندان تفاوتی نکرده است اما این به آن معنا نیست که اصلاح‌طلبان برای بازگشایی دفاتر خود اقداماتی انجام نداده‌اند، بخش مهمی از این مرتفع شدن شرایط بازمی‌گردد به خواست فراجریانی درمورد اصلاح‌طلبان که این خواست مربوط به مهیا شدن شرایط لازم برای اقدامات سازماندهی‌شده و تشکیلاتی اصلاح‌طلبان است.
در این رهگذر باید افزود که بسیاری از نیرو‌های اصلاحات از عرصه سیاسی به‌دلایلی فاصله گرفته‌اند که این امر جریان اصلاحات را با مشکلاتی روبه‌رو کرده است. باید افزود برخلاف بسیاری از بازی‌سازی‌های رسانه‌ای پیرامون جریان اصلاحات این جریان در بحران داخلی و درون جریانی به سر نمی‌برد. البته نمی‌توان این امر را کتمان کرد که جریان اصلاحات درون خود تاکنون مشکلاتی داشته است، ولی به هیچ وجه از آن نمی‌توان به بحران داخلی جریان اصلاحات تعبیر کرد و باید افزود که همواره موارد درونی جریان اصلاحات با اتکا به نهاد‌های جمعی و خرد جمعی اصلاح‌طلبان مرتفع شده است.
به‌عنوان مثال در این‌باره می‌توان به شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اشاره داشت که در مقاطعی کارکرد مثبت خود را ایفا کرده، اما این امر که در مقطع فعلی آیا این شورا می‌تواند نقش راهبردی خود را ایفا کند یا خیر سوالی است که پاسخگویی به آن نیاز به مجال بیشتر دارد اما به‌صورت کلی می‌توان گفت که سازوکار‌های رسیدن به خرد جمعی همواره در جبهه اصلاحات وجود داشته و در مقطع فعلی نیز وجود دارد و می‌تواند در تصمیم‌گیری‌های راهبردی بخشی از مشکلات اصلاح‌طلبان را رفع کند که در این میان می‌توان به ستاد‌های انتخاباتی که پیش از این در انتخابات گذشته تشکیل می‌شد، به‌عنوان بخش دیگری از این ساختار‌ها اشاره داشت که این ستاد‌های انتخاباتی یک چارچوب فراگیر وحدت‌آفرین بودند.
درمورد برخی انتقادات که پیرامون شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مطرح می‌شود، ممکن است در یک مقطع زمانی یک شورا با ترکیب خاصی که دارد، احساس بشود که باید تجدیدحیاتی کند و در آن از افراد دیگری نیز دعوت بشود، که در این باره دوستانی که در این مجموعه حضور دارند، بهتر می‌توانند پاسخگو باشند و باید یادآور شد که در جریان اصلاحات انعطاف کافی وجود دارد که اگر با تزریق افراد جدید به این شوراها امکان فعال شدن این شوراها وجود داشته باشد، این کار انجام می‌شود.

ابتکار: سومالیزه کردن سوریه
«سومالیزه کردن سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛حدود ۱٨ ماه است که کشور سوریه درگیر ناآرامی‌های داخلی است. در طول این مدت، کنش و واکنش‌های بین‌المللی بسیاری را شاهد بودیم. در ابتدای معارضه، علاوه بر اینکه مخالفین ماهیت مجهولی داشتند و معلوم نبود که از نظر تیپ‌شناسی با کدام جهت‌گیری وارد معارضه شده‌اند و آیا خواسته آنان تنها حذف آقای اسد است یا مطالبه‌‌ای بالاتر نیز دارند، مجهول بزرگتری نیز وجود داشت و آن، اینکه دوستان و دشمنان دولت آقای اسد کدامند و آرایش بین‌الملل پیرامون منازعه سوریه چگونه خواهد بود؟ اگرچه گذشت زمان، صف و آرایش بین‌المللی را شفاف ساخت اما همچنان ماهیت و ترکیب معارضین و چیستی مطالبتشان در پرده ابهام باقی مانده‌است. به تعبیری، اکنون موضع نظام بین‌الملل پیرامون منازعه سوریه روشن است ولی هنوز سطح مطالبات و نوع نگاه مخالفین در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. مسئله سوریه، نوعی رویارویی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را ایجاد کرده‌ به گونه‌ای که تداعی‌گر علائم برگشت به دوران جنگ سرد شده‌است.
در شرایط کنونی، معارضین از پشتیبانی اتحادیه عرب و ترکیه در منطقه و آمریکا و اتحادیه اروپا در سطح بین‌الملل برخوردارند. کمک‌های کشورهای منطقه و غربی‌ها دامنه ناآرامی‌ها را به درون دمشق و شهر مهم حلب کشانده‌است. در نقطه مقابل، حمایت ایران در منطقه و روسیه و چین در سطح بین‌الملل از دولت بشار اسد، نوعی توازن ایجاد کرده‌است.
البته برخلاف کشورهایی چون عربستان، قطر و ترکیه که به صورت علنی اعلان حمایت کرده‌اند و به ارسال اسلحه و کمکهای مالی به معارضین پرداخته‌اند، ایران ترجیح می‌دهد که به مخالفت با دخالت بیگانگان بپردازد و به افشاگری علیه حامیان منطقه‌ای مخالفین بسنده می‌کند. فعالیت روسیه و چین نیز فعلاً به وتوی قطعنامه‌های پیشنهادی کشورهای غربی محدود شده‌است. در این شرایط، روند امور و تحولات عمق رویارویی‌ها را هرچه بیشتر می‌کند و احتمال هر نوع برخوردی دور از ذهن نخواهد بود.
نکته مهمتر معمای معارضین است؛ آنچه از صحنه ناآرامی‌ها به چشم می‌خورد، اینست که جریان القاعده و سلفی‌ها پیشانی درگیری‌ها هستند و بدنه اصلی ارتش آزاد را تشکیل می‌دهند و این بخش که هم‌اکنون نقش‌آفرینان در صحنه می‌باشند، خواسته خود را تشکیل حکومت اسلامی با قرائت سلفی آن اعلام کرده‌اند. گروهی از معارضین هم تحت عنوان خارج‌نشین‌ها که عمدتاً گرایش لیبرال و غربی دارند، خود دارای ایده‌های متفاوتی می‌باشند.
گروهی هم تحت تأثیر ترکیه به دنبال نوع حکومت به شیوه اردوغان هستند. به هر حال، آنچه پیداست اینکه، تشتت در جبهه معارضین و مخالفین در اوج می‌باشد؛ آنان نه فقط برای بعد از اسد، فاقد هرگونه توافقند که در ادامه معارضه نیز دچار اختلافات عمیق هستند.
ظاهراً شکاف عمیقی بین معارضین دیپلمات (اهالی بزم) و معارضین جنگ‌آور (اهالی رزم) وجود دارد؛ به گونه‌ای که نه دیپلمات‌ها می‌توانند ادعا کنند که به نمایندگی از معارضین در صحنه بین‌الملل سخن می‌گویند و نه جنگ‌آوران خود فرماندهی واحدی را قبول دارند. با این توصیف، اگر منازعه بین‌الملل بر سر سوریه پایان یابد، اختلاف درونی معارضین باعث بن‌بست مسئله سوریه شده و درحقیقت بحران سوریه نه اکنون که روز پس از آقای اسد، خود را نشان خواهد داد.
آنچه این روزها در سوریه در حال رخ دادن است و قرائن و علائمی که در صحنه بین الملل قابل مشاهده می باشد این است که گویا قدرت های مدعی بر سیاست سومالیزه کردن سوریه توافق کرده اند، به گونه ای که این کشور به چهل تکه تبدیل گردد و هر تکه آن در دست گروهی از شورشیان و مورد حمایت یکی از قدرت های بزرگ قرار گیرد. اگر این گمانه درست باشد، این خود مقدمه سومالیزه کردن کل منطقه است.
اما آنچه مربوط به ایران است اینکه، بحران کنونی سوریه دو جنبه دارد؛ یک روی بحران مربوط به خواست نظام بین‌الملل است که برای جبران تحولات منطقه، سعی دارند با سقوط دولت بشار اسد و حذف سوریه از زنجیر مقاومت، مسیر بیداری را تغییر دهند و در این سناریو، پرونده هسته‌ای ایران با عینک تحولات سوریه دیده و تفسیر می‌شود. طبیعی است که ایران از تمام ابزارهای در اختیار، برای مقابله با هدف مذکور استفاده خواهد برد.
روی دیگر بحران، خواست برخی از مردم سوریه است که اکنون درگیر این منازعه می‌باشند و تحت تأثیر تحولات در کنار ارتش آزاد قرار گرفته‌اند و البته نه ریختن خونشان مجاز است و نه خون ریختن آنان مسئله‌ای را حل می‌کند. به هر حال، بحران سوریه اگرچه در بدو امر متعلق به سوریه می‌باشد و بر دیگر مسائل منطقه سایه انداخته‌ اما اکنون زمینه جنگ سرد را فراهم آورده‌است و این احتمال وجود دارد که روند کنونی می‌تواند به یک رویارویی نظامی فرامنطقه‌ای نیز بینجامد.

دنیای اقتصاد:بورس ارز و پاسخ به چند پرسش
«بورس ارز و پاسخ به چند پرسش»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترپویا جبل‌عاملی است که در آن می‌خوانید؛گویی به‌زودی اقتصاد ایران صاحب بورس ارز می‌شود. بورس ارزی که هنوز آنچنان ساز و کارش مشخص نیست، اما بر اساس گفته مقامات می‌توان از هم‌اکنون به چند پرسش اساسی در مورد آن پاسخ گفت.
۱- آیا بورس ارز، جای بازار نقدی فعلی می‌نشیند؟ مقامات در پاسخ به این پرسش نظرات متفاوتی دارند. اما پاسخ آنان بیشتر از موضع دستوری است. به این معنا که آنان می‌گویند، «قصد دارند» این بورس را جایگزین بازار فعلی کنند یا «قصد ندارند». اما آیا بورس ارز می‌تواند جای بازار فعلی بنشیند؟ بی‌تردید خیر. بازار ارز ایران به‌عنوان یک بازار سنتی که در آن عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان، آزادانه مطالبات و خواسته‌های خود را پاسخ می‌گویند تنها در صورتی می‌تواند کم‌رنگ شود که بورس ارز، این آزادی عوامل را حفظ کند. اما ظاهرا قصد راه‌اندازان آن، تنها رساندن ارز صادراتی به واردات است. چنین بازاری، تقاضای حفظ دارایی را نمی‌شناسد، عایدی از راه پیش‌بینی درست و ضرر به علت پیش‌بینی نادرست را نمی‌شناسد و شاید نمی‌خواهد بشناسد. چنین بستری با این محدودیت‌ها قادر نیست جای بازار فعلی را پر کند؛ با هزاران محدودیت، باز بازار آزاد کنونی سر بر می‌آورد.
۲- آیا بورس ارز، ابزار مشتقه را ارائه می‌دهد؟ پاسخ کاملا منفی است. این بازار‌ها مانند بازار آتی به منظور کاهش ریسک سرمایه‌گذاری به وجود می‌آیند و اصولا بورس ارز به دنبال چنین نقشی نیست. گواهی‌های ارزی، که هنوز معلوم نیست چطور چاپ می‌شوند و معیار چاپ آن و دارنده آن دقیقا چیست، قرار است حجم ارز واقعی را در زمان فعلی نمایندگی کنند. البته طراحان برآنند تا این حجم ارز را بدون آنکه توسط صادرکننده وارد کشور شود به دست واردکننده برسانند. از این رو این بازار تا حدی می‌تواند دغدغه ورود ارز به کشور را توسط صادرکننده از میان بردارد. اما هنوز باید منتظر بود و دید چگونه واردکننده می‌تواند مطمئن شود که ارز در حسابش قرار می‌گیرد؟ یا هزینه انتقال ارز را چه کسی می‌دهد؟ آیا هر دو ارز عرضه شده و تقاضا شده باید در یک کشور باشند؟ در یک بانک باشند؟ و پرسش‌های بسیار دیگر.
٣- آیا قصد آن بوده که بهای بورس ارز جای ارز مرجع بنشیند؟ برای بسیاری از طراحان این پیشنهاد، توضیحات بالا معلوم و مشخص بوده است. آنان می‌دانند که نمی‌توانند این بورس را جای بازار نقدی فعلی بنشانند. آنان می‌دانند که این بورس به معنای حذف دو قیمت فعلی سیستم ارزی کشور نیست و ای‌بسا سیستم را سه نرخی کند. پس برای چه این پیشنهاد را داده اند؟ نخست آنکه باید کاری کرد.
در شرایط فعلی انتظار از سیاست‌گذاران ارزی بسیار زیاد است. در حالی که آنان بسیار دست بسته هستند، اما انتظار از آنان برای پیدا کردن رهیافت‌های نو بسیار است. از این رو پیشنهاد‌های انقلابی می‌تواند بخشی از انتظارات را فرو کاهد. بورس ارز تا همین جا این کار را به خوبی انجام داده است.
از سوی دیگر به دلیل فقدان اطلاعات دقیق از طرح و نو بودن آن، اصولا بدنه کارشناسی کشور نیز نمی‌تواند موضع دقیقی در مورد آن بگیرد. چنین طرحی اگر حتی نتواند کاری برای اقتصاد کند، می‌تواند باری را از دوش سیاست‌گذاران، هر چند موقت، بردارد. دوم آنکه، ای بسا در بلند مدت راهی باشد برای آنکه کنش‌های غلط فعلی از بین برود. نمی‌توان این را کتمان کرد که از همان ابتدای مطرح شدن این طرح، طراحان به دنبال آن بودند تا بهای این بورس را جای قیمت مرجع بنشانند.
در واقع اگر آنان نمی‌توانستند بهای بازار نقدی را به دلیل مانع تراشی آنانی که تقاضای سفته‌بازی را غیرواقعی می‌دانستند، به جای بهای مرجع قرار دهند، این بورس به ظاهر با عوامل واقعی دو طرف عرضه و تقاضا، مشروعیت کامل برای قرار گرفتن به جای بهای ارز مرجع را دارد. از همین رو راه‌اندازی این بورس، باعث آن می‌شود تا یک بهای بالقوه برای جایگزینی بهای مرجع وجود داشته باشد.
این بخش به وضوح نشان می‌دهد که سیاست‌گذاری ارزی در ایران با چه ظرافت‌هایی همراه است. شما نه تنها با مشکلات داخلی بازار مواجه هستید، بلکه باید با حاشیه‌های تصمیم‌گیری خود نیز دست و پنجه نرم کنید. از این رو، اگرچه شاید نتوان از منظر اقتصادی توجیهی برای راه اندازی این بورس پیدا کرد، اما در مقیاسی بزرگ تر و دخیل کردن این پیچ و خم‌های سیاست‌گذاری ارزی در ایران شاید بتوان درک کرد که چرا چنین پیشنهادی از سوی کسانی که مشکلات را درک می‌کنند، مطرح شده است.
۴- آیا بورس ارز راهی برای دور زدن تحریم است؟ به نظر می‌رسد که یکی دیگر از اهداف این بورس، تحریم‌ها باشد. راهی برای رساندن ارز صادراتی به وارداتی بدون نیاز به ورود ارز به داخل کشور. این شاید مهم ترین توجیه اقتصادی برای راه اندازی بورس ارز باشد.
البته تحریم‌کنندگانی که بدون هیچ پایه عقلایی تمامی درآمد‌ها و نقل و انتقالات یک کشور را به یک مساله (هسته ای) گره می‌زنند، خیلی راحت می‌توانند ابزار غیرمشروع خود را وسعت دهند و مدعی باشند هر دلار کالای ایرانی نیز به پروژه هسته‌ای کمک می‌کند و دیگر حتی نقل و انتقال ارز به داخل نیز مطرح نباشد. جهانی که تا به اینجا نیز همراه با این استدلال‌های غیرعقلایی شده، بی تردید به این روند ادامه خواهد داد. به هر رو سیاست‌گذار اقتصادی، برای حل این مشکلات باید راه‌حل اقتصادی ارائه دهد، هر چند این راه‌‌ها کوتاه مدت باشد و به نظر می‌رسد که می‌توان حداقل در پیشنهاد بورس ارز در این زمینه با سیاست‌گذاران همراهی کرد.
بنابراین به نظر می‌رسد که بورس ارز به شکل فعلی، در بستر ضرورت‌های بین‌المللی و پیچیدگی‌های سیاست‌گذاری در ایران معنا می‌یابد تا ابزاری برای پیشبرد اقتصادی کارآتر. با این وجود، نهاد‌ها همواره تغییر می‌کنند؛ شاید در آینده این نهاد به شکلی دیگر درآید، شاید راهی باز شود به سوی بازار آتی ارز یا شکلی مترقی، مانند بازار جهانی ارز به خود بگیرد. در آن صورت می‌توان بیش از حالا با راه‌اندازی آن همراهی کرد.

منبع: جام جم آنلاین