از : peerooz
عنوان : When " We " replaces " I " , illness becomes wellness.
پال کرگ روبرتس ، معاون وزارت دارائی امریکا در کابینه رونالد ریگان جمهوریخواه ,
در مقاله ای در سایت خود مینویسد که بر کامیون قراضه ای که راننده آن بوضوح ثروتمند نبود شعاری نوشته شده بود که " دوستان اجازه نمیدهند که دوستشآن به دموکرات ها رای دهند".
به عقیده روبرت , علیرغم تمام خبر هایی که در باره مگا تریلیون دلاری که صرف نجات بانکها شد و مگا میلیون دلاری که بصورت پاداش به بانکداران حقه باز و مقادیر متنابهی ویا معتنابهی که به مدیران کل کورپوریشن ها که مشاغل امریکا را به خارج صادر کرده اند داده شده ، چیزی سبب شده که این راننده مفلوک خود را وابسته به حزب ثروتمندان کند و این چیزی جزنتیجه تبلیغات دروغین جمهوری خواهان نیست.
The Dispossessed Majority
http://www.paulcraigroberts.org/
زمانی که مولانا میفرمود چشم باز و گوش باز و این عمی؟ شاید از نیروی تبلیغات بیخبر بودند.
جناب تلنگر میپرسند " ما حق نداریم هر وقت که دل ما خواست با سلیقه ی خود برای مردم ستمدیده صحنه های جنگی درست کنیم، چون ما فکر می کنیم اینطور درست است. خوب اگر فردا فکر ما غلط در آمد، چه کسی جوابگوی خون های ریخته خواهد بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟".
" بارها گفته ام و باردگرمیگویم " که
- این خون های ریخته شده محصول تحریکات وفریب عوامل خارجی و داخلی و خود خواهی خان ها و اربابان و آرمان خواهان و نادانی اکثریت بینوای کرد است که که قربانی این تبلیغات میشوند. آیا اگر در آمریکای پیشرفته با نسبت بسیار پایین بیسوادی و دسترسی به انواع وسائل اطلاعآتی ، بیش از نیمی از مردم به ضرر منافع خود رای دهند از بقیه چه انتظاری باید داشت؟
- کردستان هیچگاه در تمام تاریخ بشریت حتی در زمان صلاح الدین یک کشور واحد نبوده است. نواحی مورد ادعای آرمان خواهان از نظر زبانی ، مذهبی ، نژادی ، تاریخی متجانس نبوده و محل سکنای کرد ، ترک ، عرب ، فارس، ترکمن ، آشوری ، سنی ، شیعه ، مسیحی و دیگران میباشد و خود کردها قرن هاست که بایکدیگر در نزاع و کشمکش بوده اند . ادعای آنکه کردها با این " اقلیت " ها حقوق بشر را رعایت خواهند کرد همانست که امروز در ایران، ترکیه ، عراق و سوریه میگذرد.
- کرد ها در اثر این تحریکات بارها خود را به آغوش روسیه ، انگلیس ، عراق ، ایران و اکنون امریکا و اسرائیل انداخته اند. احزاب آنها با پرچم داس و چکش شروع و بتدریج بنا به نرخ روز مانند رهبران احزاب کمونیست بسیاری از کشورهای جماهیر شوروی کاپیتالیست مادرزاد و متفق واشنگتن از آب در میآیند.
- سیاست قدرت های کنونی دنیا مانند همیشه تفرقه انداز و حکومت کن و تجزیه دنیا به واحد های کوچکتر است. ابلهی ست اگر تصور شود که این قدرت ها چنین نیروی عظیمی را برای اتحاد کردستان بسیج کرده اند. ازتقسیمات دنیای عرب و تکه پاره های تبدیل شده به پایگاه های نظامی و یوگسلاوی و سایر نقاط دنیا باید آموخت. این قدرت ها آب میدهند و گلاب میگیرند.
- تجربه گذشته باید راهنمای آینده باشد. تکه های کوچک " کردستان آزاد " بهترین محل برای استقرار پایگاه های نظامی و منشا فلاکت و خونریزی های بیشتر برای کردستان و دنیا خواهد بود.
- امروز عرب های عربستان و قطر و دیگر امارات و ترکهای ترکیه ، همگی دشمنان
قدیمی کرد ها ، همراه با امریکا و اسرائیل و لیبی و القاعده و اخوان المسلمین بهم پیوسته اند که کردستان متحد و آزاد را بوجود بیاورند. اگر کسی این را باور دارد بقول اینها پل جرج واشنگتن در نیو یورک را هم خواهد خرید ، همانطور که اسلحه های از مد افتاده را سالهاست به عرب ها میفروشند که انبار را برای سلاح های تازه خالی کنند.
اینها در رد این حقیقت نیست که قرنهاست به کردها جفا و جور رفته است ولی بد را
با بدتر نباید مبادله کرد. چو در تاس لغزنده افتاد مور . رهاننده را چاره باید نه زور و
زیرکی به انگلیسی گفته است When " we " replaces " I " , illness becomes wellness. زمانی که " ما " بجای " من " مینشیند ، بیماری , سلامتی میشود.
بهتر از این نمیشود گفت.
۴۷۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : ادامه کامنت قبلی
... سئوال کرده اید که شما به حقوق خلق های ایران اعتقاد دارید؟ بله دارم و در راهش مبارزه کرده ام؛ ولی در آینده با احتیاط بیشتری بر خورد خواهم کرد. زیرا می ترسم فردا بیایند و بگویند: آنچه به دست آورده ایم برای ما کافی نیست، می خواهیم اصلاً جدا شویم.
حال من سئوالی از شما دارم: آیا شما ایران را وطن عزیز خود می دانید و برای منافع آن کشور تلاش و مبارزه می کنید؟
حرف من اصلاً این نیست که شما باید با من همگام شوید. و عشقی را که من به ایران زمین کهن دارم، داشته باشید. حرف من این است که آن اعتقادی را که دارید همان را بیان کنید.
من نیز آرزو دارم که خلق های ایران حقوق خود را داشته باشند تا خلق رنجدیده من هم که ظاهراً در بهشت روی زمین زندگی می کند، اما از هیچ حقوقی و امکانی برخوردار نیست، حتی استان خود را ندارد؛ هم بتواند به زبان و فرهنگ خود بپردازد.
رمضانی عزیز تهمت زد؛ حتی ننوشتم چرا تهمت می زنید. مشخصات خودم را برایشان و برای همگان ذکر کردم. ولی در مورد دلسوزی کمی مشکل است اثبات آن. همینقدر می توانم بگویم که دلسوزی من از حس خطری است که می کنم. آن خطر همیشه در گیری دولت مرکزی با مردم منطقه نیست. می تواند این در گیری بین مردم منطقه نیز پیش بیاید. بخصوص اگر مسئله ی جدایی در میان باشد.
بگذارید یک فاکت زنده براتون بیاورم.
سال پیش که با رمضانی عزیز بحث می کردیم، برایشان توضیح دادم که در هم آمیختگی عجیبی در منطقه ی استان کردستان ایران و استان آذربایجان غربی ایران وجود دارد که در صورت تحرکات ویژه بسیار خطرناک خواهد بود. این دقیق جواب آن دوست عزیز است به من در پای آن بحث: «ما حتی از یک وجب از خاک خود نمی گذریم»
متأسفانه نام مقاله ای که در پایش بحث می کردیم از یادم رفته است. شاید اگر لازم باشد از دوستان گرداننده ی اخبار روز کمک بگیریم.
یعنی چه از یک وجب هم نمی گذریم؟ یعنی پس می گیریم.
تا جایی من می دانم کسی به فکر پس دادن نیست.
پس، این پس گرفتن با تکیه به قدرت باید انجام گیرد.
من وارد این پس نمی شوم که حق با چه کسی است. یعنی تقسیم بندی استانی در منطقه عادلانه بوده یا نه. می تواند عادلانه نباشد. ولی ترس من این است که تحرکات منطقه، آرامش آن را بر هم زده و جنگی خانمانسوز بین مردم شریف و زحمتکش آغاز گردد. مردمی که بسیار سال در کنار هم با صلح و دوستی زیسته اند. این است علت دلسوزی و نگرانی عمیق من. زیرا من فقط پیش پا را نمی بینم، دو سد متر آنسوتر را نیز تلاش می کنم ببینم.
باری، دری را جستجو می کنم؛ تا برای بیرون رفتن دیوار را بر سر آوار نسازم.
شاید بگویید: ما هوشیار تر از اینها هستیم که خود را در یک جنگ ویرانگر بیندازیم.
باید خدمت شما عزیز عرض کنم که جنگ انداز عموماً از من و شما هوشیارتر است. وگرنه این همه جنگ های بیهوده در جهان رخ نمی داد.
حرف بسیار است برای زدن. تا کامنت به درازا نکشد به همین سطور بسنده می کنم. و قضاوت را به دیگران وا می گذارم.
به امید صلح برای همه ی جهانیان
۴۷۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : عمریست کز حقوق خلق ها سر به سر می گویم --- امیت ز دیوار گوید و من ز در می گویم
سلام آقای امیت لی
آنجا که از من و نوع نوشتن من می نویسید، از شما ممنونم. به هر حال همه چیز را همگان دانند و هر کسی شیوه ای دارد، و ضعف و قوت خود را.
اما بکار بردن این فراز در باره ی من، بسیار شرم آور است: ": تکذیب حقوق مردم غیرفارس در قالب دلسوزی"
دوست عزیز تا کی می خواهید با شانتاژ زندگی کنید!؟
در کجای نوشته ی من، شما حرکتی ضد حقوق خلق های ایران دیدید، که آنگونه به قضاوت نشسته اید!؟ شما دارای اسم مستعار هستید. ای کاش نام واقعی خود را می نوشتید تا مردم خود تشخیص دهند که حبیبی بیشتر از حقوق خلق های ایران دفاع کرده یا شما.
به جای قضاوت نادرست، ای کاش به اعتراض من توجه می نمودید. برای شما نمی صرفد که به اعتراض من توجه کنید.
بسیار مشخص و واضح سئوال کرده ام.
پرسیده ام: اگر ایرانی هستید مبارزه ی رهایی بخش دیگر چه صیغه ای است!؟
و ...
این لحظه وقت ندارم، کامنت را در طول روز ادامه خواهم داد.
همینقدر بگویم که شغل من مبارزه است و شانتاژ شما و هیچ کسی کوچکترین تأثیری روی من ندارد. جناب رمضانی آمد و کل اسم و رسم ما را منکر شد؛ و شما هم حالا آمدید تهمت بزرگی به من زده اید. من این بر خورد شما ها را به وجدان هایتان رجوع می دهم. دنیای فراخ اینترنت است و اسامی مستعار، پس هرچه دلم خواست می گویم! من همانطور اینجا می نویسم که در تنهایی خود می اندیشم. می دانم در جهان ما که دویی و دروغ حکم می راند جای این حرف ها نیست.
ادامه دارد
۴۷۷۲۴ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۱
|
از : کامران رئوفی
عنوان : وحدت ویک پارچکی در اپوزیسون مبارک. اما..........
هرگونه اقدام بسوی انسجام در اپوزیسیون البته مبارک وقابل ستایش است، بویژه در سطح ملیتهای مستقر در جغرافیای سیاسی کشورمان ایران. این دو سازمان ویا حزب کسانی بودند که بروی هم اسلحه کشیدند، وجوخه های مرگ علیه هم بپا کردند. ودهها نفر جان خود را دراین فاچعه از دست دادند.! واز این لحاظ جای بسیار مسرت است، اما بهتر نبود که قبل از انشاء این توافقنامه اشاره ای هر چند کوتاه به این گذشته ویرانگر میشد.؟ گرچه بیانیه از متنی بسیار ابتدائی ، غیر حرفه ای، وغیر حقوقی بر خوردار است، اما بهر حال نقطه امیدی است.! اما به هزاران شرط! در زمان آقای بوش هردو حزب مورد اشاره دید وبازدید های زیادی در سنای آمریکا واز جمله با بلند پایه گان وسیاستگذاران ایالات متحده در خاورمیانه داشتند! که پیامد آن لااقل افتتاح تلویزیون تیشک تی وی ( ارگان مرکزی حزب دموکرات کردستان ایران شد) امید آن است که این توافق براساس درک خطرات واحساس مسئولیت تنظیم شده باشد. اما نگرانی هائی بسیار دراین توافقنامه وجود دارد ، از جمله اینگه ، انگار این توافقنامه در جغرافیای دیگری غیر آسیای جنوب غربی به امضاء رسیده وکردستان کشوری است جدای از بیش از هفتاد میلیون جمیعت دیگرکه قرنهاست درکنار سایر ملتها ازجمله ، عربها ، آذریها ، ترکمن ها ، فارسها،وسایر اقوام زیسته است؟ودر عزا وعروسی وتهاجمات وحشیانه مغولها واسکندر در کنار هم بوده اند.!تصور اینکه بدون پیوستن به جنبش سراسری خلقهای ایران علیه ارتجاع حاکم ، واستقرار یک حکومت دموکراتیک مرکزی ، میتوان به حق تعین سرنوشت ، فدرالیسم وخود مختاری رسید ، تصوری رمانتیک ودور از عقلانیت است.توافق بین دو حزب اقدامی قابل تحسین است.اما اگر این دیدگاه براساس سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده وایجاد پرواز ممنوع در مدار ۳۷ درجه توافق شده باشد ، البته جای تاسف است.
۴۷۷۲٣ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۱
|
از : umit umitli
عنوان : تکذیب حقوق مردم غیرفارس در قالب دلسوزی
با سپاس از جناب لیثی حبیبی م.تلنگر که به مانند یک مرشد اعظم ،مصلح عالی ، پیر طایفه ، دانای قوم و خیرخواه مردم اینجانب را نیز نصیحت کرده اند که اول بیاندیشم و پابرهنه به میدان نیایم تا فرداکم نیاورم و میدانند که تعصبات قومی مرا به این نظرات(کدام نظرات!!) عجولانه کشانده است. دانای بزرگوار، خیرخواه اعظم، پریشان گوئی و داستانسرائی و نقالی پاسخ درخواستهای مردم نیست حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران طبق سوابق تاریخی شان به جرات نماینده سیاسی اکثریت شکننده مردم کردستان ایران هستند این ادعا حداقل از نظر تاریخی کاملا قابل طرح و دفاع است وقتی سازمانهای سیاسی با قدرت و نفوذ ایندو حزب نظری را بیان میکنند یعنی خواسته ملی مردم کرد. تمام آنچه که شما در این کامنتهای طولانی اکثرا فاقد یکپارچکی در محتوی و حتی قالب و غالبا بی ربط با یکدیگر و بی اعتنا به روح بیانیه ایندو حزب و با کمال تاسف از موضع پدربزرگ دانا، ناصح ، همه چیز دان مصلح و خیرخواه مطرح کرده اید چیزی نیست جز کتمان حقوق ملی مردم کرد و ایضا آذربایجان و غیره به زبان نصیحت وخیر خواهی و عاقبت اندیشی. برادر مصلح و خیرخواه ایندو حزب نماینده اکثریت مردم کردستان هستند خواسته آنها ترجمان سیاسی و سازمانی مطالبات مردم کرد است. قبول یا عدم قبول درستی این خواسته ها یک چیز است و امکان واقعی شدن تمام یا بخشی از آنها چیز دیگر. آنچه که شما مصلح دانا با کامنتهای حجیم خود بیان فرموده اید یعنی آقا برای تحقق آنها خون و خونریزی میشود و لذا بی خیال موضوع . این نوع برخورد مسئولانه نیست اول بفرمائید این خواسته های مردم کرد و ایضا ترک و عرب و... عادلانه است ؟ منطبق با میثاق حقوق بشر است؟ انسانی هست یا نه ؟ پس از آن میتوانیم بحث را ادامه دهیم . شما با این همه چیز گوئی به این سوال البته پاسخ نداده اید ولی من میگویم بلی این خواسته ها بحق است(یعنی تشکیل حکومت ملی کردها و ترکها و غیره در چارچوب ایران فدرال و گسترش فرهنگ ملی آنها همانند فارسهاو...) ولی باید باهم صحبت کنیم باهم تعامل کنیم که خون و خونریزی نشود خرابی نشود به بهانه تامین حقوق انسانی ،انسانها ازبین نروند کینه بین ملتهائی که سالها باهم زیسته اند بوجود نیاید. نمی توان به بهانه دشوار بودن حل مساله کل مساله را کتمان کرد. اصلا همین کتمان کردن هاست که اوضاع را اینقدر پیچیده کرده و ادامه کتمان آنرا پیچیده تر کرده و ایندفعه کسانی را به میدان خواهد آورد که طالب تعیین تکلیف نهائی هستند یعنی تعیین مرزهای سیاسی نه فدرال. قبل از آنکه التهاب به حداکثر برسد قبل از آنکه تقابل بین ملتها و دولتها پیش آید باید کاری کرد . جنگ زمانی اتفاق میافتد که طرفین یا یکی از طرفین نخواهند یا نتوانند به صحبت ادامه دهد شما که ماشالله اصلا میگوئید صحبتش را هم نکنید خطرناک است.بهرحال ممنونم که مودبانه مینویسد
۴۷۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : پیروز عزیز، من در آغاز روبرو شدن با هر کسی او را صادق فرض می کنم. مگر اینکه عکس اش ثابت گردد.
پس در بر خورد من اشکالی نیست. اگر دیگران شیشه خورده ای دارند، مسئول بر خورد خود هستند. این کمال صداقت من است که حتی اگر کسی به من یورش آورد، برایش توضیح می دهم، او ر ا عزیز می شمارم تا اگر صداقت دارد به خود آید.
این تنها کمکی است که از دست من بر می آید تا شاید انسانی ارزش خود را دریابد و به کژ راهه نرود. اگر دویی کرد، بی هیچ تردیدی خود زنی کرده است. زیرا وقتی آدمی دویی پیشه می کند، زهر به اندیشه کرده است. و این حیف است، زیرا وقتی ما زلالی خود از دست بدهیم، دیگر آن لذت واقعی را از زندگی نمی بریم. چون همیشه در درون ما جنگ است. جنگی که از دویی و تضاد آن رخ می دهد.
کوتاه سخن: خوش به حال کسی که زلال چشمه سار وجود را با هیچ چیزی عوض نمی کند. چنین کسی خوشبخت واقعی است.
و از راهنمایی های شما نیز که انسانی جهان دیده اید بسیار ممنونم.
لطفاً در آینده نیز دریغ نفرمایید.
با ادب و احترام فراوان خدمت همه
لیثی حبیبی - م. تلنگر
۴۷۷۰۹ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : میخ آهنین و سنگ
جناب تلنگر،
با عرض احترام و محبت، و ممنون از نصایح خیر خواهانه. گفته های
شما همانطور که گفتم از دل برخاسته و بدل نشست و من شاید جزء
افرادی باشم که کاملا با این گفته ها موافقم. منظور از دادن رقم
پشمرگه ها ، در با توام دیوار تو گوش کن بود. این رقم را ماه ها
پیش فردی که شاید اکنون مخاطب شماست به رخ من کشید و
فکر کردم که شاید شما از آن آگاه باشید و گرنه بدانید که با چه کسانی
از روی خیرخواهی و صمیمیت صحبت میفرمائید. میخ آهنین بارها
بدلایل مختلف در سنگ فرو نرفته و نمیرود. شخصا تجربه کرده ام.
۴۷۷۰٨ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : از شوخی در مورد تعداد پیشمرگه ها که بگذریم. واقعیت این است که این گروه ها تعدادی نیرو به هر حال آنجا دارند.
ولی بکار گیری این نیرو ها در عملیات مسلحانه، کردستان را مثل همیشه بلافاصله به پادگان بدل خواهد کرد. و حق مردم رنجدیده ی کرد این نیست. ما حق نداریم هر وقت که دل ما خواست با سلیقه ی خود برای مردم ستمدیده صحنه های جنگی درست کنیم، چون ما فکر می کنیم اینطور درست است. خوب اگر فردا فکر ما غلط در آمد، چه کسی جوابگوی خون های ریخته خواهد بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۴۷۷۰۷ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : و اما سخنی با پیروز عزیز
سلام جناب پیروز
من نمی دانم چند هزار پیشمرگه در مرز ها آماده ی کارزار است. ممنونم از شما عزیز بخاطر اطلاع رسانی. اما معنی پیشمرگه را خوب می دانم.
اینجا تعداد افراد داخل بازی گرچه مهم است اما خیلی تعیین کننده نیست.
چرا؟
برای اینکه همانطور که پیشتر نوشتم استان کردستان ایران و استان آذربایجان غربی ایران، درست مثل زیگزاگ پای شلوار آدمیان به هم دوخته شده. و هیچ قدرتی در جهان امکان تعیین مرز جدید در آنجا را ندارد؛ مگر اینکه کشتاری ده ها هزار نفری صورت گیرد. یا اینکه مرز های موجود را طرفین بپذیرند؛ که نخواهند پذیرفت. من اطلاع دقیق دارم از سوی دوستان کرد و آذربایجانی خود که هر دو طرف آنجا مدعی هستند.
یعنی رضایت به مرز های موجود نخواهند داد. و این آرامش قبل از طوفان با اولین جرقه جنگ به هم خواهد خورد. یعنی حتی یک در سد هم امکان ندارد که به هم نخورد. پس جنگی فرسایشی بین مردمانی شریف که در قرون اعصار در کنار هم زیسته بودند آغاز می گردد. بسیاری فکر می کنند که اگر حکومت ایران پی کار خود رفت همه چیز آنجا آرام می شود؛ که نمی شود.
چرا؟
برای اینکه برای اجرای طرح کردستان آزاد، باید هزاران نفر، شاید ده ها هزار نفر از مردم شریف منطقه به جان هم بیفتند و همدیگر ر ا به خاک و خون بکشانند. و برای توجه جناب امیت لی باید بگویم که این طرح اگر اجرا گردد اولین ضربات خونین را خلق شریف و زحمتکش آذربایجان غربی خواهد خورد. مجریان طرح باید این را بخاطر بسپارند که حتی اگر حکومت ایران سقوط کند، آذربایجان در ایران فقط اورومیه نیست؛ از گوش گربه - بیلَه سوار - آغاز می گردد. و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
دوست عزیز امیت لی!۱ من خود را دوست تو می دانم پس بگذار کمی با هم درد دل کنیم. تلاش کن همیشه قبل از نظر دادن بیشتر بیندیشی تا پا برهنه به میدانی در نیایی که فردا کم بیاوری. می دانم تعصبات قومی ترا به این نظر عجولانه کشانده؛ ولی لازم است که کمی ژرفتر باشی و بیشتر بیندیشی، باور کن ضرر ندارد. وگرنه تا به خود بیایی خواهی دید بُن بریده ای و با سر به سنگلاخ مرگ و نیستی در افتاده ای با دست خود. یک افسانه ی کهن تالشی می گوید: آدمیان برای دیوی حیله کردند و به او گفتند اگر می خواهی بهتر گرم شوی به خود نفت بمال و تا می توانی به نزدیک آتش بنشین. دیو نفت بر خود مالید و با آتش، خود نیز گُر گرفت. آنگاه فریادش در دره ها و دشت و کوه پیچید، که: آی سوختم! دیوان از دور پرسیدند: که تو ترا سوزاند. جواب داد: خود به خود سوختم.
دیوان فریاد کردند: خود به خود سوخته را چاره ای نیست. خود به خود سوخته را چاره ای نیست.
شاد و پیروز باشی دوست عزیز
بگذار بیش از این وقت مردم را نگیرم.
برقرار باد صلح و دوستی جاودان بین همه ی خلق های جهان!
کوچک همه ی نیکان جهان
لیثی حبیبی - م. تلنگر
زیر نویس ۱ - امیت، این واژه ی پهلوی را تقریباً درست نوشته.
راستی چرا سخنور آذربایجانی واژه ی کهن ایرانی را درست تر از فارسی زبان تلفظ کرده و می نویسد؟
برای اینکه خیلی از واژه های اصیل پهلوی در زبان ترکی آذربایجانی در منطقه از پهلوی مستقیم گرفته شده. یعنی از فارسی دری دِگر شده دریافت نشده. این نوع تلفظ واژه های کهن ایرانی در سمنانی، تاتی استان اردبیل، تالشی و ... نیز به خوبی حفظ شده. خیلی از واژه های اصیل ایرانی هستند که دیگر در فارسی شکل اولیه ی خود را ندارند و کاملاً چیز دیگری شده اند. مثل چیرَک و چیر پهلوی که شده چهره و چهر(غلط مصطلح)۳ ولی در تالشی، تاتی استان اردبیل و ترکی آذربایجانی شکل اولیه ی خیلی از این لغات حفظ شده. مثل چیلَه - چِلِه - تالشی و تاتی استان اردبیل، و چیلله۲، در زبان ترکی آذریایجانی. خوشبختانه گاه واژه های ایرانی بسیار کهنی را در زبان ترکی آذربایجانی می توان یافت که دیگر متأسفانه در زبان فارسی دری یافت نمی شود. یکی از این واژه های بسیار کهن ایرانی در تاتی استان اردبیل و تالشی و ترکی آذربایجانی «شکست» است. متأسفانه این واژه در فارسی دری منسوخ شده، و یا اینکه اصلاً وارد آن زبان نشده به این مفهوم که در زیر می آید. «شکست» در زبان های کهن ایرانی یعنی معلول، یعنی آدم ناقص شده. این نه فقط شامل شکستن استخوان، بلکه شامل همه ی بدن می شود. یعنی به نابینا نیز شکست می گویند. که در فارسی جایش را معلول عربی گرفته. و طبق معمول همیشه مصدر - بُندار - زیبای اول ساکن و خوش آهنگ پهلوی را نیز آن کسره ی مشهور نامیمون شکسته و موسیقی کلام را بر هم زده ناجور. در پهلوی بُندار شکستن به سکون اول است.
زیر نویس شماره ی ۲ چون مربوط به بحث اصلی ما نیست؛ اگر فرصت کردم دیرتر خواهم نوشت. اگر ننوشتم به بزرگی خود ببخشید.
زیرنویس شماره ی ۳ - راستی چرا در فارسی دری واژه های کهن شکل عوض کرده اند. این اشکال غریب از کجا آمده اند؟ وقتی واژه ای به شکل چهر یا چهره وجود نداشته، چگونه از چیرَک، چهره پدید آمده؟ این بحثی طولانی است که در این اندک نگنجد. شاید زمانی در باب اش در وبلاگ خود بنویسم. تلاش می کنم بنویسم زیرا ایرانیان باید بدانند که چگونه و چرا زبانشان دِگر شده. یعنی اَشکالی از واژه ها که اصلاً وجود نداشتند ناگهان پیدا شدند. واژه ی چهر . چهره در پهلوی(بُن فارسی دری) چیر و چیرَک است و در تاتی استان اردبیل و تالشی چیرَه می باشد. و از این دست بسیار است.
۴۷۷۰۰ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : ۶۰۰،۰۰۰ پیشمرگه مسلح و آماده
جناب تلنگر ، با سلام و درود ،
آشنا داند صدای آشنا. آنچه از دل خیزد بر دل نشیند , و نشست. اشکال اینست که شما از وجود ۶۰۰،۰۰۰ پیشمرگه مسلح و آماده !! فقط در مرزهای کردستان ایران , خبر ندارید. میلیون های بقیه در جاهای دیگر مستقر شده اند. شما یا معنی پیشمرگه را نمیدانید و یا نمیدانید ۶۰۰،۰۰۰ یعنی چه. با صمیمانه ترین احترامات. همین.
۴۷۶٨۶ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۱
|
از : رضا ب
عنوان : کدام کومله کدام سیاست
برخی از دوستان با پیش فرض های سیاسی خاصی به این احزاب نگاه میکنند. در واقع این حزب کومله گفته شده، حاصل انشعابی ناسیونالیستی از سازمان کردستان حزب کمونیست ایران کومه له است که مارکسیسم را هم به تمامی کنار گذاشته و رهبرش آقای مهتدی با جرج بوش چایی هم میخورند و پای هر سناریوی سیاه حمله نظامی به ایران بوده و هستند. البته این جریان آقای مهتدی سنتی متعلق به خود ندارد و سعی میکند تا با یدک کشیدن اسم کومه له و استفاده از خوشنامی آن در کردستان سیاست های جدیدش را عملیاتی نماید. وگرنه ناسیونالیسم در کردستان یک مرجع قدیمی و معتبر و به قولی گردن کلفت! دارد که همان سنت حدکا است. در حقیقت میتوان گفت که کومه له سازمانی مارکسیست و دارای سنت در کردستان است که نمایندگی منافع کارگران و زحمتکشان را داشته و دارد و غالب فعالیت سوسیالیستی و دموکراتیک در کردستان با این سنت تداعی میشود. از فعالیت های معطوف به حقوق زنان و مطالبات دموکراتیک بگیرید تا فعالیت های کارگری و تعرض به مالکیت در عرصه های گوناگون.
از دیگر انشعاباتی که از سازمان کردستان حزب کمونیست ایران "کومه له"، جدا شده و اکنون با نام کومله فعالیت میکنند یکی روند سوسیالیستی کومله است که هنوز نمیتوان به تمامی بر آن نام سازمان نهاد و دیگری هم حزب کومله زحمتکشان با رهبری آقای ایلخانی زاده است که آن هم حزبی ناسیونالسیت است و در این چند سال از آقای مهتدی جدا شده اند. اتفاقا این جریان به خاطر روحیه نظامیکار آقای ایلخانی زاده در کردستان و میان جوانان از جریان آقای مهتدی محبوب تر است. شهید احسان فتاحیان که در سال ۸۸ اعدام شد عضو حزب آقای ایلخانی زاده بوده است.
به نظر من دلیل اینکه جامعه ما و حتی بسیاری از رفقای چپ سازمان کومه له و سیر تاریخی آن را به درستی نمی شناسند یکی به دلیل تعلق داشتن آن به خط ۳ و بعد تشکیل حزب کمونیست ایران و خط این حزب است که دوستان متعلق به سنت خط ۱ معمولا روی خوشی به آن نشان نمی دهند و سنتا پشتیبان حدکا بوده و هستند. فراموش نکنیم که تا به اینجا تاریخ چپ ایران را بیشتر مورخین و آکادمیسین هایی با بک گراند توده ای و فدایی نوشته اند . و یا مشابه همین افراد با چرخش به سوسیال دموکراسی از گردانندگان رسانه های پر مخاطب خارج کشوری هستند (کافی است که مثلا به لیست نفرات اصلی رادیو زمانه و یا حتی بی بی سی فارسی دقت کنید) . آیا تا به حال این فاکت تاریخی را شنیده و یا خوانده اید که حزب کمونیست ایران و کومه له ازمیانه دهه ۸۰ تا آغاز دهه ۹۰ میلادی بزرگترین حزب کمونیست در خاورمیانه بوده است؟ و یا در مورد میزان نفوذ تشکیلاتی این حزب در محیط های کارگری نقاط صنعتی ایران مثل اصفهان ، تهران، اراک و تبریز در اوج خفقان و سرکوب دهه ۶۰؟ و دلیل دوم اینکه آقای مهتدی در این سال ها سیاست های امپریالیستی را به تمامی تایید میکند و خط سیاسی شان با سو گیری های جناح بازها در آمریکا همپوشانی مناسبی دارد. به این خاطر، تریبون و امکانات مختلف به قدر کفایت در اختیار ایشان قرار میگیرد. آقای مهتدی هم از این امکانات خودشان و هم حزب شان به خوبی استفاده میکنند.
خلاصه اینکه دوستان از این همنشینی ها و جلسات هول نشوید ... همانطور که در جلسات اتحادهای جمهوری خواهان و بروکسل و استکهلم و پاریس و... تکلیف تقسیم قدرت در آینده ایران مشخص نشد، در این جلسه هم همینطور کاری از پیش نمیرود. آقای مهتدی قبلا و در زمانی که زمزمه های حمله دولت بوش به ایران به گوش میرسید، آمادگی خودشان را برای تعیین تکلیف! فیزیکی با کمونیست ها در کردستان و حل سریع و پیشگیرانه آن ، اعلام کرده بودند و دلیلی ندارد در فضای پسا جمهوری اسلامی و خلا قدرت از این نظرشان دست بکشند. حدکا هم که سال ها با کومه له جنگیده و دشمن طبقاتی کومه له کمونیست بوده است. نیمی از رفقای جان باخته کومه له در جنگ با حدکا و در دوران قاسملو کشته شده اند. حدکا همچنین ضربات سختی را به دیگر گروه های چپ و مارکسیست در کردستان زده. نمونه آن حمله به مقر سازمان پیکار و قتل عام رفقای پیکاری داخل آن مقر بوده است. مسئله کماکان مبارزه طبقاتی و راه حل کارگران و زحمتکشان در برابر نیروها و احزاب وابسته به امپریالیست ها و طبقات دیگر است. هم در کردستان و هم در ایران
۴۷۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : می رفت خیال تو ز چشم من و می گفت: --- هیهات ازین گوشه که معمور نماندست۱(حافظ شیراز)
رمضانی عزیز یادم رفت به نکته ای که در باب غارت منطقه یاد کرده اید بپردازم.
منظورتان از غارت اگر عقب نگاه داشتن منطقه است، این خاص کردستان نیست. در استان سیستان و بلوچستان، سیستانی ها که تقریباً می توان گفت فارسی زبان هستند، گاه تمام هستی خانواده ای یک گله ی کوچک بز است. یعنی اگر بلایی آوار شود و بز ها بمیرند، آن خانواده ی بینوا نیز از بین خواهد رفت. باری، مردمی زیبا فرهنگ با زبانی دلپذیر و سرشار که پر است از اول ساکن های شعر آگین زبانهای پهلوی؛ آنگونه میان مرگ و زندگی روزگار می گذرانند.
شاید بگویید: آنجا منطقه ای کویری است. بگذارید از تالش بهشت گونه براتون مثال بزنم. سر زمین تالش در دو سوی مرز از زیباترین نقاط جهان است. ساحل های دلنشین دریای خزر - مازندران، تالشی دولاو( آب ژرف تالش)، کاسپین - جلگه های حاصل خیز، کوه های جنگلی و بلندی های همیشه سبز و چمنزار با چشمه ساران انبوه این منطقه را بطور طبیعی از زیباترین مناطق جهان ساخته است. شاید برایتان باور کردنی نباشد که در چنین منطقه ای زندگی مردم خیلی بهتر از زندگی مردم کردستان زخمی و خون آلود نیست. از نقاط دیگر ایران نیز می توان نوشت برای اینکه کامنت به درازا نکشد به همین دو نمونه بسنده می کنم.
حق کردستان ایران و همه نقاط کشور است که از ثروت بیکران ایران سود بجوید و سر زمین خود را بسازد.
کردستان کوهستانی و فقیر در جدایی از ایران به چه چیزی دل خوش خواهد داشت؟
پس، بر قرار باد اتحاد همه خلق های ایران زمین!
۱ - معمور = آباد شده، آبادان
۴۷۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۱
|
از : باخته
عنوان : فرق امت مسلمان بدون مرز با انتر ناسیو نالیسم بدون مرزو بوم چیست؟
هیتلر و طرفدارنش خودشان را بدروغ "ناسیونال سوسیالیست" می نامیدند. و از واژه سوسیالسم سوء استفاده کردند.
"ناسیونال سوسیالیست" واقعی بلشویکهای (استالینستها روس) بودند که خوشان را "مارکسیست لنینست " می نامیدند و سوسیالیسم را در روسیه (در یک مملکت )می خواستند پباده کنند. نظری بیافکنید به مجادله ترتسکی و استالین.حزب بلشویک و استالین خودشان را در شعار انتر ناسیونال جا زدند و سر همه احزاب برادر را کلاه گذاشتند.ناسیونال سوسیالیست در واقع واژه منفی نیست. این بحث ها کهنه است و مثل اینکه خیلی ها الف بای سوسیالیسم را بلد نیستند و خودشان را طرفدار طبقه کارگر می دانند.منافع طبقه کارگر اروپا که بفکر مرسدس و خانه خود است , فرق می کند با گدا گشنه های ممالک عقب افتاده که بیشرشان بیکار هم هستند. هیج وجه تشابهی بین اینها دیده نمی شود. انگلس که وضع جانکاه کارگران را در مناطق صنعتی مثل لندن نوشت. نشان داد که کودکان روزانه ۱۴ ته ۱۶ ساعت کار می کردند و بیشرشان در سن ۲۰ سالگی تلف می شدند. کسی که علمی فکر می کند نظرات مارکس را مثل آیه قران مطرح نمی کند. و گرنه شما هم مثل ملا ها فکر می کنید. آنها امت مسلمان بدون مرزو بوم را تیلیغ می کنند و شما ها هم از انترناسیو نالیسم انتزائی و پر از توهم بدن مرزو بوم پرو پا گاندا می کنید.
یکی هم در کمنتش نوشته مرا بد فهمید و خودش یک چیزهای بی ربطی در باره ترکمن ها آویزانش کرد.
مگر همین آزری ها بیش از ۷۰۰ سال در ایران حاکم نیودند. آخرینش هم همین قاجار ها بودند. همین زمین های سفارت روس در وسط تهران را ناصرادین شاه به روس ها داد تا خرج سفرش را به اروپا تضمین کنند. پس اینها هم بدروغ مظلوم نمائی می کنند. من ترکمن ها برای مثال آوردم و گرنه همین الان هم رهبران حکومت اسلامی دست مرتجعین آزری است .
۴۷۶٨۲ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : کمال حسینی
عنوان : ابهامات زیادی در این بیانیه مشترک وجود دارد
ابهامات زیادی در این بیانیه مشترک وجود دارد که من به برخی از آنها می پردازم :
۱-"دو طرف بر این باورند که بدون سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، تحقق دمکراسی و حقوق ملی ملیتهای ایران، به ویژه ملت کرد تحقق نخواهد یافت"، این سوال مطرح است که این سرنگونی رژیم از نظر این ۲ سازمان چگونه قرار است صورت گیرد ؟ آیا آغاز مبارزه مسلحانه در کردستان مد نظر است ؟ آیا به این امید دل بسته شده است که با آغاز این مبارزه مسلحانه جمهوری اسلامی دست به کشتار کرد ها بزند تا از این طریق از طرف امریکا و متحدان منطقه پرواز ممنوع در کردستان اعلام شود ؟ این تجربه تنها در عراق اجرا شد ، در سوریه هیچ صحبتی از منطقه پرواز ممنوع در کردستان نیست ، ترکیه از مخالفان سرسخت این ایده است ، منطقه پرواز ممنوع که در سوریه از آن صحبت می شود ربطی به کردستان سوریه ندارد ، فراموش نکنیم که اطلاعات مربوط به مخفی گاه های پ ک ک در کردستان ترکیه از طرف ماهواره های جاسوسی آمریکا در اختیار ترکیه قرار می گیرد .فرض کنیم جنگ تمام عیار در کردستان ایران آغاز شد ، من احتمال اعلام منطقه پرواز ممنوع را بسیار کم میدانم ، غرب در مورد سوریه که در موقعیت بسیار ضعیف تری از ایران قرار دارد قادر به این کار نیست ، حاصل این اقدام تنها کشتار بیهوده مردم کردستان خواهد بود .لازم به توضیح نیست که در صورتی که ۲ سازمان فوق این احتمال را در نظر داشته باشند دیگر نام بردن از مبارزه در چهار چوب دموکراسی برای ایران بیمورد است .
۲-اگر منظور از سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه در چهار چوب دموکراسی برای ایران و در هماهنگی با اپوزیسیون خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی می باشد باید نام احزاب و سازمان هایی که در این چهار چوب می گنجند و قرار است با کومله و حزب دموکرات متحد شوند ذکر شود ، سرنگونی رژیم به چه صورت انجام خواهد شد ؟ اگر مبارزه مسلحانه مد نظر است کدام یک از سازمان های اپوزوسیون به مبارزه مسلحانه با رژیم باور دارد که بتوان صحبت از اتحاد آنها و احزاب کرد به میان آورد .
۳-دموکراسی برای ایران و خود مختاری برای کردستان , آیا کومله و حزب دموکرات هنوز به این شعار باور دارند یا نه .به نظر من سرنوشت حقوق مردم کردستان با روند پیشرفت دموکراسی در کشوری که کرد ها در آن زندگی می کنند رابطه تنگاتنگ دارد ، هر چه ترکیه به نظامی دموکراتیک نزدیک تر شود کرد ها هم به حقوق بیشتری دست خواهند یافت ، مورد عراق استثنایی و حاصل شرایط استثنایی رژیم صدام بود ، ماجراجویی های بیهوده تنها به کشتار و ویرانی بیهوده در کردستان خواهد انجامید .
۴۷۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : برای انبساط خاطر و برای اینکه بحث از جو تشنج خارج شود، اجازه بدهید یک شوخی معنی دار با با شما بکنم.
ما در این سد سال اخیر اغلب بجای اینکه دست آوردی کوچک داشته باشیم و بعد بخواهیم بیشتر و بیشتر اش کنیم، همیشه از خواسته های عظیمی آغاز کرده ایم که شدنی نبوده. پس همه دار و ندار را بر باد داده ایم.
راستی چرا اینگونه بوده است؟
برای اینکه نک بینی خود را دیده ایم و توان دیدن فردای تاریخی را نداشته ایم. بسیار گاه کار های ما را جز خود را گول زدن نمی توان نامید.
می گویند:
دو نفر مست و پاتیل آخر شب راهی خانه شان بودند که وارد یک کوچه بن بست شدند و رسیدند ته کوچه. اولی به دومی گفت بیا دیوار رو هل بدیم و بریم جلو! کت هاشان را در آورند و گذاشتند کنار دیوار و شروع کردن دیوار را فشار دادن. دزدی رسید و آنها را سرگرم دید. کت هاشان را برداشت و رفت. بعد از چند دقیقه ای یکی از مست ها نگاه کرد و دید از کت هاشان خبری نیست. رو کرد به رفیقش وگفت خیلی جلو رفتیم. بهتره برگردیم و کت هامان را بیاوریم!
به قول زنده یاد عمران صلاحی: حالا حکایت ماست.
۴۷۶۷۶ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : حمید اشرف
عنوان : واژگان آشفته وراز درون
به شما نویسندگان توصیه می کنم همراه من شمانیز نگاهی به این بخش آغازین از نوشتار تان بکنید .
«برای مبارزه ی ملت کرد در عصر حاضر و در این وضعیت، هم تغییرات گوناگون جهانی و هم تحولات اخیر خاورمیانه، همچنین توازن ابرقدرتها و معادلات نوین این عرصه، بیش از همیشه زمینه را جهت طرح خواسته های ملی مردم کُرد و تأکید بیشتر بر حقوق خویش در سطح جهانی را مهیا ساخته است. ».حالا آیا می توانید بگویید توازن ابر قدرت ها یعنی چه؟وبعد مارا روشن کنید که چگونه از عرصه داخلی به عرصه جهانی رسیدید ؟منظورتان طرح مساله حقوق بشری که نیست پس می ماند مداخله سیاسی وبعد هم نوع دیگرش ؟راستش گویا متن آنقدر دچار دستکاری شده است که نه انسجام ادبی ونه منطقی دارد .شما چنان نا آگاهانه در مجموع متن سناریوی تجزیه کشور را عنوان کرده اید که نباید انتظار همراهی دیگر اقوام ایرانی را داشته باشید به شما توصیه می شود همانطور که آرزوکرده اید مشگلاتتان را بدون خشونت حل کنید.وبجای تماس با اقالیم دیگر_ که معلوم نیست اگر هریک از اقوام ایرانی دیگر نیز همچون اعراب ونه با اقالیم که باکشورهای عربی وآذری ها نیز وترکمانان وبلوچها همین پیشنهاد شمارا دنبال کنند چه بر سر ایران حواهد آمد _به همان نیروی خودتان ودر چار چوب ایران اشاره کنید که البته در سراسر متن گم است بپردازید مدتها بود که شواهدی ناشی از تغییر مشی حزب دموکرات کردستان دیده میشد اما اکنون مشاهده می شود که حزبی باسابقه باکمال تاسف تسلیم مشی بغایت خطرناک شده است بزودی نیروهای ملی مخالف رژیم در مقابل شما موضع خواهند گرفت وبازنده میدان شمایید وگرنه بازنده دیگر یعنی کومله آنچه را نداشته باز هم ندارد
۴۷۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : خانم و یا آقای رمضانی سلام بر شما و بر همه سلام
آنچه من نوشته ام از اعماق دل بر آمده، به سر آمده و بر صفحه نقش بسته. هرگز قصد لوث کردن چیزی را نداشته ام. وقتی می نویسم «سلام دوستان»، این را در حد یک تعارف نمی نویسم، بلکه با نهایت احساس دوستی همراه است. من از دو رویی و کینه ورزی بیزارم و آن را نشانه ی بی فرهنگی آدمیان می دانم.
اجازه بدهید با این تکه از کامنت شما عزیز آغاز کنم.
"این دوستان حتی متوسل به نامهای جعلی و هویت زبانی جعلی نیز میشوند که صحبتهای خود را مقبول نشان داده و به کرسی بنشانند"
اگر منظور شما از این دوستان من هستم؛ بگذار کمی در باب خود برای شما عزیز بنویسم.
نام و نام فامیلی من در شناسنامه ی ایرانی سید لیث الله حبیبی است. ولی از کودکی مرا خانواده و دوستان لیثی صدا کرده اند و من نیز این کوتاه را بر آن بلند می پسندم. زبان مادری من نیز همانطور که نوشتم تالشی است. تالشی یکی از کهن ترین زبان های ایران کهن است. به راستی می توان تالشی را خواهر پهلوی خواند با این تفاوت که بر عکس زبان های پهلوی هنوز زنده است. من به کمک همین زبان کهن ایرانی بار ها به خانه واژگان غبار آلود تاریخ رخنه کرده، پرده پرداشته ام. این زبان کهن ایرانی نزدیکی هایی به کردی کرمانج، سمنانی، تاتی استان اردبیل و لری دارد.
من تمامیت خواه نیستم. تالش ها از رنجدیده ترین های جهان اند. از خلق های ایران هیچ خلقی این همه مظلوم نیست. و برای این سخن دو ده فاکت پُر و قوی می توانم برایتان اینجا بگذارم. ولی برای اینکه وقت مردم را نگیرم از این کار سر باز می زنم. این بیداد دلیل بر آن نیست که من کشور خود را دوست نداشته باشم.
من همانطور به یک کرد نگاه می کنم که به یک شیرازی و یا معدن چی گلوله باران شده ی آفریقای جنوبی.
آنچه من خطاب به آن عزیزان نوشته ام نه از روی ناسیونالیزم ایرانی است و نه از روی احساسات. آن نظر منطقی من است. حتی جنبه ی حقوقی دارد.
لطف کنید کامنت مرا که شما را عصبانی کرده دوباره بخوانید. مسایلی که مطرح کرده ام عمیقاً منطقی است. به اعماق جامعه و تاریخ نگریسته ام؛ و شما به لحظه می اندیشید. من اگر امروز سخن دل را با شما نگویم، آنوفت واقعاً دوست نیستم. نظر خود را بی تعارف و با کمال دوستی بیان کردم تا شاید تلنگری تلخ گردد برای زندگی صلح آمیز شیرین فردا. وگرنه نه من بی غمم و نه وقت اضافی دارم. ده سال است که در اتاقکی با اندوهی عظیم زندگی می کنم و با این حال حتی لحظه ای رنجدیدگان جهان را فراموش نکرده دام. اندوه زندگی من آنقدر عظیم است که در هیچ دفتری شاید نگنجد. قبلاً از روی دلسوزی اینجا نظرات خود را می نوشتم؛ حالا مدت هاست که دیگر نمی نویسم. ننوشتن من دلیل بر بی تفاوتی نیست، بلکه شعله در نهانم و هاواری به گوشه خزیده در این جهان. با این حال همیشه همدرد شما و دیگران بوده ام. در باب کردستان رنجدیده شعر و مطلب فراوان دارم از جمله منظومه ای دارم کوتاه به نام «هاوار» تقدیم به مادران کرد. متأسفانه دم دست ندارم وگرنه براتون ایجا می گذاشتم.
اینگونه آغاز می شود:
هرای!
هوزهری!
زهار!
هاوارم، هاوار!
........
وقتی وبلاگ زدم، اولین مطلب من یک شعر گیلکی بود. آیا شما توان چنین کاری را دارید؟ مثلاً وبلاگ بزنید و اولین مطلب شما نه در باره ی کردستان باشد؟ سئوال مهمی است، نه؟
من اعتقاد دارم - این اعتقاد سرسری و از روی احساس نیست، بلکه نتیجه ی سال ها مطالعه است در باب کرد و کردستان - که چهار تکه ی اصلی کردستان، نه امروز و نه دو ده سال دیگر نمی تواند به هم بپیوندد. تا آن زمان نمی توان بی وطن زیست. سال پیش نیز شما وارد بحث شدید و من مفصل برای شما عزیز توضیح دادم که به دلایل بسیار، کرد ها نمی توانند به هم بپیوندند، بلکه باید با هم روابط فرهنگی گسترده داشته باشند، زیرا بغرنجی های کردستان خیلی عظیم تر از آن است که به ظاهر دیده می شود. اتفاقاً در همین بیانه دوستان عزیز نکته ی بسیار لازمی را مطرح کرده اند که: دیگر بخش های کردستان نباید در کار ما دخالت کنند.
چرا؟
برای اینکه بغرنجی درونی هر قسمت از کردستان را کرد زینده ی آن خطه می داند. زیرا دارد روزانه با آنها زندگی می کند.
سال پیش در باره ی کردستان ایران برایتان مثال زدم که آذربایجان غربی و کردستان مانند زیگزاگی که پای شلوار ها می زنند به هم دوخته شده. سکوت آن منطقه را به هیچ رو نباید آرامش جاودان دید. اگر رهبران جنبش کرد و آذربایجان نهایت هوشیاری را نداشته باشند، در یک جرقه نامیمون جنگی طولانی و خانمانسوز آنجا بر پا خواهد شد. و مسئولیت تاریخی آن شامل من و شما عزیز نیز می گردد. فردا دیر است، امروز باید همه چیز را دید و گفت. من اگر جای شما بودم از لیثی حبیبی دلسوز تشگر می کردم به جای توپیدن به او.
دوست عزیز یک چیزی خواسته ی دل زخمی من و شماست، و دیگری واقعیت های موجود. ندیدن آن واقعیت ها یعنی با سر بالا گرفته به سوی پرتگاه مرگ و نیستی رفتن. لطف کنید و این سخنان مرا بخاطر بسپارید. زیرا شما و دوستان کرد باز و باز و باز مرا به یاد خواهید آورد.
من برای لوث کردن موضوعی اینجا نیامده ام. دلسوزی مرا به نظرگاه این سایت خوب کشانده. همین دلسوزی و حس مسئولیت خانواده - فامیلی - بزرگ مرا همیشه، از دیر باز به میدان کشانده که امروز بجز قربانیان در سد سال اخیر، دو مفقودالاثر داریم. از خود گفتن یکی از زشت ترین کار هایی است که بشر می تواند انجام دهد. ولی گاه ناچار می شود که بگوید. چون مبارزه داوطلبانه است و ما ازکسی طلب نداریم. پس ببخشید.
اگر منظور شما این است که حبیبی خفه شو! حق با من، یعنی خانم یا آقای رمضانی است؛ آنوقت من می گویم "حق" با شماست و می روم پی کارم.
اپوریسیون ایران به دلایل مختلفی در مواردی با هم تعارف می کنند. ولی من به عنوان یکی از دوستداران کردستان پاره پاره بی سانسور و در اوج حس دوستی آنچه را لازم دیده ام نوشته ام. خواه پند گیر و خواه ملال.
در مورد ایران و پرچم نیز باید خدمت شما عرض کنم فعلاً که هر کسی در این جهان برای منافع مملکت خود می رزمد، هیچ دلیلی ندارد که ما از منافع ملی کشور خود دفاع نکنیم. هر وقت بشریت به آنجا رسید و آمد تمامی مرز ها را برداشت، آنوقت ما نیز از آن پیروی می کنیم. دوست داشتن میهن خود، دلیل بر ضد انترناسیونالیست بودن نیست. بلکه لازمه ی آن است. شما اگر به مادر خود که از پستانش نوشیده اید احترام نکنید، نمی توانید بگویید من فلان پیر بانوی مثلاً بندر عباسی را خیلی دوست میدارم. کسی شما ر ا باور نخواهد کرد.
درمورد پرچم نیز هر گاه مجلس ملی ایران آمد و تصمیم گرفت بجای پرچم فعلی پرچم دیگری را بگذارد و یا به رای مردم گذاشتند، ما نیز آن را می پذیریم. فعلاً پرچم ما همین پرچم سه رنگ است.
مسایل مطرح شده از سوی من در کمال دوستی و مهر است و منطقی. بسیار روشن سخن گفته ام. آیا ایرانی هستید یا نه؟ نمی توانید بگویید: کمی هستیم. هستیم و نیستیم. حالا ببینیم چه پیش می آید.
این فرصت طلبی و عمیقاً نازیباست. من نمی توانم به شما دستور بدهم که ایراندوست باشید. ولی حق دارم از شما بپرسم که اگر ایراندوست هستید پس مبارزه ی شما چگونه می تواند رهایی بخش باشد. می توان با داد و هاوار دهان دیگران را بست. اما نمی توان از پرسشی تاریخی گریخت. اگر امروز گریختی بی هیچ تردیدی فردا گریبانگیرت می شود تلخ. ضرر ندارد، بخاطر بسپار سخنان شاعر شورشی، مهربان و انترناسیونالیست را که همه ی مردم جهان و بخصوص زحمتکشان آن را مانند خواهران و برادران خود دوست میدارد.
شاد و پیروز باشید
۴۷۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : کشکول
مسئله کرد و کردستان قصه غم انگیز دراز و آغشته به خونیست که بارها مورد
سوء استفاده خارجی و داخلی و اربابان و افراد افراطی خیر خواه و بدل دامادان
قدرت قرار گرفته است. بیانیه مشترک و امضای توافق نامه بین دو گروه , یکی دو
جمله کوتاه در کتاب مفصل تاریخ کرد است که بدرازای تاریخ میکشد.
ویکیپدیا چیزی جز مجموعه نوشتجات در باره موضوعی نیست و نباید به عنوان مدرک بکار رود ، با وجود آن میتوان تا حدودی به اهمیت و شعبات و تاریخ " کومله " در
ویکیپدیای فارسی پی برد و به این وقایع اهمیت داد و یا نداد. در دورانی که دنیا
و بویژه خاورمیانه در معرض چنین توفانهای سهمگین نظامی و سیاسی و جهانخواری
قرار گرفته , شرکت در این " بازی ها " با قماربازان حرفه ای و جهانی که به چیزی
جز منافع خود نمی اندیشند قمار بسیار خطرناک یست. و جالب آنکه قانون بازی ها
هر آن توسط صاحبان قدر ت و تغییر اوضاع عوض میشود.
من در ایران بالاترین درجه تعلیمات دانشگاهی را تمام کرده بودم ولی دائما عدم
تسلط به زبان خارجی مرا رنج میداد و این یکی از علل مهم رفتن من به خارج بود. این را از این نظر میگویم که منابع فارسی بویژه در باره اخبار و مقالات جدید بسیار فقیرند
و بدون دسترسی به منابع خارجی نمیتوان " به روز " شد که واژه نارسایی جهت
update میباشد. بهر جهت بسیاری از مقالات طولانی وجود دارد که خواندن آنها
ضروری و نمیتوان آنها را خلاصه کرد.
زمانی که در دانشگاه بودیم جهت آمادگی امتحانی چند نفری قسمت های کتابی را
بین خود تقسیم میکردیم که هریک خلاصه آنرا به دیگران بگوید. روزی یکی از
دوستان به محض ورود کتاب را به زمین زد که " این همش مطلبه ، چه جوری
میشه خلاصه اش کرد ". مقاله زیر همش مطلبه و در باره تغییرات اخیر مصر و احتمال
تغییر سیاست مصر و اوضاع خاور میانه و روابط مصر و ایران و احتمالا سوریه
میباشد. خواندن آن برای علاقمندان بیفایده نیست.
Behind Morsi’s Momentous Decision
Egyptian Military Checkmated
http://www.counterpunch.org/۲۰۱۲/۰۸/۲۴/egyptian-military-checkmated/
۴۷۶۶٣ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : علی قدیمی
عنوان : تمامیت ارضی اصلی مقدس
با نگاهی به گذشته متوجه میشوم که پس از انقلاب شوروی و پیروزی بلشویکها جریانات چپ و خود مختار نه گرایشی به ازادی داشتند ونه ایمانی به ممالک محروسه .مردم ایران و بویژه مردم اذربایجان و کوردستان هزینه سنگینی برای رهبران فرمایشی و حزب توده در ایران پرداختند.علت این شکست ها را باید دربرنامه سیاسی این احزاب جستجو کرد.این احزاب بجای خواستهای قانونی مانند انتخابات ازاد و ازادی های سیاسی بدنبال سراب سوسیالیسم و ازادی خلقها و رفع ستم ملی و خود مختار ی رفتند.پرسش این است این احزاب کورد برای همین ازادیها مانند ازادی مطبوعات و انتخابات ازاد چقدر تلاش کردند؟
واقعیت این است که جریان چپ و خود مختار ابزار ی در خدمت دولت سابق شوروی بودند و اکنون رهبران کوردگوش به فرمان امریکا و دولت اسرائیل هستند.
این اعلامیه سند تجزیه کوردستان از ایران است و عواقب عملی ان بدون شک به گردن خود این احزاب خواهد بود.در بند هفت این اعلامیه خشونت خودی نفی شده و لی بدون کتمان خشونت علیه غیر کوردان را محکوم نمیکند.
این اعلامیه مقاصد و مواضعی ضد ایرانی و ضد تمامیت ارضی دارد .
جریانات چپ و توده ایسم که خود علمدار این گونه اغتشاشها هستند جا داردبرای جلوگیر ی از هر گونه خشونت اتی این اقدامات ضد ملی را محکوم کنند.
من به عنوان یک ایرانی و سازمان و حزب مورد نظر من هنوز امکان فعالیت حزبی و سازمانی را در هیچ جای ایران نداریم.چگونه میشود که این احزاب خود را نماینده مردم کورد و اذری میپندارند؟
چرا من نباید حق فعالیت سیاسی در کوردستان را داشته باشم؟ ایا این یک ستم سیاسی نیست که هم نظام اسلامی بر ما روا میدارد و هم تجریه طلبان؟
احزاب کورد چرا نمیخواهند در همدان و خرمشهر و ابادان فعالیت کنند؟
خود را فریب ندهیم و باید بدانیم که هر گونه تجزیه بدنبال خود جنگهای طولانی و نابودی نسلها را در پی خواهد داشت و ارزوی داشتن مرزهای امن خواب و خیالی بیش نیست.
۴۷۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : umit umitli
عنوان : بیانیه معقول
من بیانیه مشترک ایندو سازمان سیاسی قدیمی و محبوب کردستان را خواندم نمی دانم دوستان کامنت گذار کلمات را چگونه دیده اند که این تفاسیر عجیب را بعمل آورده اند عزیزی همانند مال "باخته" ها از چهره نگاری صحبت میکند و این وسط طلبکارانه ترکمن ها را تلویحا متجاوز و نوعی مهمان ناخوانده می نامد که در بهترین جای ایران سکنی گزیده اند ولابد اگر میشد.... دیگری آنها را به جوگیری متهم میکند درحالیکه نمی داند ایندو حزب ده ها سال هست که مرامشان همین است یعنی تامین حقوق ملی مردم کرد در چارچوب ایران والله زبانشان مو درآورده بسکه اینرا تکرار کرده اند. آنچه ایندوحزب بیان کرده اند ذره ای با اعلامیه جهانی حقوق بشر یعنی میثاق مشترک انسانهای امروزی تفاوت ندارد چطور میشود از دموکراسی و درعین حال انکارحقوق ملتهای غیرفارس دفاع کرد من نمی دانم خودشان توضیح دهند چطور میخواهند و توقع دارند مردم غیرفارس از حقوق ملیشان بگذرند و در عین حال به تضیع کنندگان هموطن و دوست عزیز هم بگویند؟
۴۷۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : شلیر رمضانی
عنوان : سخنی با دوستان تمامیت خواه
هر از چند گاهی مقالهای یا نوشتهای در دفاع از ملتهای ساکن ایران یا مرتبت با آنها در سایتها گذاشته میشود هاوار و سر کلهی دوستان تمامیت خواه پیدا میشود و با انواع و اقسام الفاظ و کامنتها و نوشتهها سعی در لوث کردن آن دارند این دوستان حتی متوسل به نامهای جعلی و هویت زبانی جعلی نیز میشوند که صحبتهای خود را مقبول نشان داده و به کرسی بنشانند من واقعأ هنوز نیز درک نکردم به چه علت دفاع جانانهی یک سوسیالیست و چپ به هر قیمتی از تمامیت ارضی مقبول و مدرنیسم و سوسیالیستیست ولی دفاع از ملت یا خلق یا قوم که سرمایهی آنان به تاراج میرود زبان آنان بریده میشود و آسمیله میشوند قوم گرا و ناسیونال سوسیالیست میشوند . چند شب پیش در پالتالک در روم ارس ۶۲ بودم این جناب که خود را نیز سوسیالیست و چپ میداند به طور مداوم در بحثهای همیشگی خود اسرائیل و آمریکا را به عنوان امپریالیسم و صهیونیسم مورد حمله قرار میدادند ولی جالب است همین دوست چپ و کمونیست ما دیشب ارتباط با اسرائیل را در راستای منافع ملی ایران توضیح میداند حال سوال این است چگونه است ارتباط ایران با اسرائیل نیکو و پسندیده میشود ولی ارتباط کردستان با اسرائیل عوامل و خود فروخته میشود چپ ایران به واقعی تا مغز استخوان ناسیونالیست ایران گرا است آنها اگر کمونیست و مارکسیست و چپ هستند فراموش میکنند مارکس میگوید کمونیستها منافعی به غیر از منافع طبقه کارگر ندارند پس منافع ملی دیگر برای چپ ایران که برای تأمین این منافع حتی حاضر میشود زیر پرچم لا الاه الله الله و خمینی در جنگ میهنی شرکت کنند دیگر کارگران چه نفعی در این معقوله میتوانند داشته باشند اگر توجه کنید تمام بحث دوست تالشی ما لیثی حبیبی - م. تلنگر نیز در این راستاست ایشان در تمام نوشته خود فراموش نمیکند انترناسیونالیسم را به ما گوش زد کند ولی در جمله جمله و بند بند کامنت خود از پرچم ایران تمامیت ارضی صحبت به میان میآورد حال این جناب لیثی حبیبی - م. تلنگر و اکثریت سوسیالیستیا و کمونیستها و چپهای ایرانند که باید تکلیف خود را روشن کنند آنها یا کمونیست و چپ و انتر ناسیونال هستند یا ناسیونالیست تمامیت خواه ایرانی اگر انتر ناسیونال و کمونیست هستند کمونیستها که به غیر از پرچم سرخ کمونیستی پرچمی ندارند چون منافعی به غیر از منافع طبقه کارگر ندارند متأسفانه چپ ها و کمونیستهای ایرانی تمام مسائیل را از دریچهی تنگ ناسیونالیسم ایرانی میبینند وگر نه خاک و سرزمین و تمامیت ارضی ربطی به منافع آنها ندارد مگر مارکس انتر ناسیونال و کمونیست بیان نکرد تا زمانی که ایرلند مستقل نشود طبقه کارگر انگلیس آزاد نخواهد شد چگونه است کسانی که خود را چپ و مارکسیست قلم داد میکنند در این جا این آموزهی بنیان گذار سوسیالیسم علمی را فراموش میکنند جواب ساده است چون اینها هیچ وقت کمونیست و سوسیالیست نبودند فقط پز چپ بودن و کمونیست بودن را میدهند ولی زمانی که پای برابری و حقوق به میان میآید اینها تمامیت خواه میشوند و پرچم ایران و منافع ملی در صدر قرار میگیرد
۴۷۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : باخته
عنوان : زند باد ملت ایران
در این بیانیه از "ملیتهای ایران" حرف زده شده بدون اینکه بتوانند ثابت کنند. من شخصن روز مره هیچ فرقی بین یک ایرانی از منطقه کردستان و تمام ایران نمی بینم. اگر هم شما مثل هیتلر چهره شناسی کنید. می بینید که فقط ترکمنهای ایران چهر ه شان با بقیه ایرانیان فرق می کند. اجداد آن ها هم دردوران های قدیم با تهاجم هائی که صورت گرفته در بهترین نقاط ایران (در یای خزر) ساکن شدند و با گذشت زمان هم نمی توانند حاشا کنند. ولی آن عزیزان در ترکمنستان ایران با پاسپورت ایرانی همه ایرانی هستند و در تمام نقاط ایران هم زندگی می کنند. هما ن طوری که ترک ها با پاسپورت آلمانی, حقوق آلمان ها را دارا هستند ولی هنوزم برای آلمان ها آنها خارجی محسوب می شوند, چون چهر شان با آلمان ها فرق می کند. این مسئله برای ترکمنهای ایرانی صدق نمی کند. الان هم میلیون افقانی بایران کوچ کردند و بعد از گذشت زمان نمی توانند ادعا کنند که خطه ای از خراسان مثلن مال پدری آنهاست ,چون در آنجا ساکن هستند و باید فدرال ملی درست کنند.
شما هم از واژه فدرالیسم حد اکثر سوء استفاده را کردید و سیستم فدرالیسم که الان در کشورهایی مثل آلمان با موفقیت اجرا می شود به لجن کشاندید و الان هم در این نوشته از " فدرالیسم ملی- جغرافیایی" صحبت می کند. مثل هیتلر و مریدانش خودشان را " ناسیونال سوسیالیست" می نامیدند ولی اصلن از واژه "سوسیالیست" حد اکثر سوء استفاده کردند.
من هنوزم در تعجبم که جمهوری خواهان و آنهائی که طرفدار سیستم فدرالیسم برای ملت ایران هستند با این افراد اعلامیه صادر می کنند و مرتب هم درب صدای آمریکا و ب ب س بروی اینها باز است .جدا یی طلبی بین ایرانیان منجر بخون ریزی خواهد شد. از منطقه کردستان هم افراد زیادی با قبیله شان در ایران حکم روائی کردند و این مظلوم نمائی شما در این اعلامیه هیج توجیهی ندارد و فقط برای جیب پر کردن خودتان نوشته شده.
۴۷۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : سلام دوستان. واژه ها هر یک مفهوم خود دارند. رهایی بخش، فدرالیسم ...
تضاد های زیادی در این نوشته شما عزیزان دیده می شود! حتی این تضاد در عکسی که منتشر کرده اید به چشم می خورد نا زیبا. اگر شما خود مختاری می خواهید، مبارزه رهایی بخش دیگر چه صیغه ای است!؟ اگر مبارزه ی رهایی بخش دارید، پس واژه ایران را از نام سازمانی خود حذف کنید تا مردم شما را ریاکار و دو دوزه باز ندانند. اگر ایرانی هستید در جلسه ی شما باید پرچم ایران دیده شود۱. اگر نیستید یکباره خیال خودتان و همه را راحت کنید.
بدی بزرگی در بین نیرور های مبارز ما وجود دارد که جو گیر می شوند. شرایط جهانی نه تاکتیک بلکه بطور بنیادی نوع تفکرشان، حتی مسیر عدالت خواهی یا نخواهی شان را تعیین می کند۲. و این ناپایداری ضعف بزرگیست در ما. و بسیار خطرناک است؛ زیرا می توانیم با چنین روشی دوستان نیمه راه گشته؛ خود و دیگران را باز به پرتگاه ببریم.
با احترام
لیثی حبیبی - م. تلنگر
۱ - من از خلق تالش ام. ما تالش ها سر زمینی پاره پاره داریم که نیمی در شمال ایران و نیمی در کشور آذربایجان قرار دارد. از هیچ حقوقی هم این خلق کهن ایرانی بر خوردار نیست در دو سوی مرز. حتی استان خود را ندارد.
برای حفظ زبان و فرهنگ تالش کهن نیز شبانه روز تلاش می کنم. از هر سو می زنند، می افتیم، سر شکسته بر می خیزیم. از خون خود در پیاله ی مبارزه شراب می ریزیم تا از پای در نیاییم و بتوانیم همچنان بستیزیم. با این همه عشق مادرم ایران لحظه ای از سرم بیرون نمی رود.
آن دفعه در همین پایگاه آمدم و نوشتم ایران مادر مشترک همه ی ماست، بیایید عاشقانه دوست اش بداریم. عزیزی آمد در مقاله ای نوشت چرا من باید ایران را دوست بدارم؟ نقل به مضمون است؛ چیزی در همین حد بود سر تیتر مقاله.
عزیزان من! بیداد حاکمان را نمی توان به حساب سر زمینی گذاشت.
به نظر من علت این نوع بر خورد ها این است که ما هنوز با انترناسیونالیست بودن عمیقاً آشنا نیستیم. پس هر جرقه ی قومی می تواند بکلی کاهدان وجود را به آتش بکشد و مثل همیشه دوره ای ما را بکُشد. نه فقط ما را، بلکه بیچارگانی که به ما امید بسته اند را نیز نابود کند. و بعد طبق معمول بی آنکه سیاست های پر از اشتباه خود را زیر ذره بین ببریم، همه چیز را به گردن ارتجاع حاکم انداخته، خود را مثلاً "نجات" می دهیم. بی آنکه بدانیم دلخوش به حرفیم، یعنی چو کبک سر در برفیم. من هنوز اعتقادم بر این است که از جنگ بیست و چهار روزه ی سنه دژ می شد جلو گیری کرد، تا شریفترین فرزندان خلق آنگونه بی دفاع به قتل نرسند. تا زمانی که یک مبارز شریف مردمی نتواند یقه ی خود را دو دستی گرفته و به میدان شهر جهان کشانده رسوا سازد، او همچنان خود را می تواند گول بزند. و این بد ترین نوع گول زدن است. یعنی وقتی خودت سر خودت کلاه می گذاری صحنه خیلی کمدی تراژیک می گردد.
تا زمانی که ما نتوانیم انترناسیونالیست بودن را با تمام هستی خود حس کنیم همین خواهد بود و بیش نیست.
برای من یک مبارز تالش، تبریزی، زاهدانی، خرم آبادی و ... همانقدر عزیز است که فرزاد جان کمانگر کرد. و به همین خاطر ده ها شعر و مطلب در باب اش نوشتم از جان و دل. آنجا که می نویسم «دایه سلطنه در دل منه» این یک شعار نیست. تاکتیک نیست، آن سخن از اعماق جان بر خاسته به سر آمده و بر دفتر نشسته نیک. من تمام هستی خود را بر باد داده ام تا به این برسم.
۲ - آه ...! لعنت بر این بوی کباب!
بشکنی ای قلم، ای دست اگر --- پیچی از خدمت محرومان سر!
(افراشته رشتی)
زیر نویس شماره ی دو مربوط به اطلاعیه ی شما عزیزان نیست. به موضوعی کلی اشاره دارد. اشاره دارد به شمشثر دامکلسی که این روز ها بر بالای سر شرف هستی ما می چرخد، می چرخد، می چرخد تا با یک لحظه غفلت ما فرود آید پایان دهنده.
۴۷۶۴۴ - تاریخ انتشار : ۴ شهريور ۱٣۹۱
|
از : ا. مرامی
عنوان : پایان
با تاسف، این یعنی پایان رابطه سیاسی این دو حزب با احزاب وسازمان های چپ وجمهوریخواه سراسر کشور
۴۷۶٣٨ - تاریخ انتشار : ٣ شهريور ۱٣۹۱
|