نیمه دیگر، خالی یا پر؟


لاله حسین پور


• افسوس که حالا نیمه خالی بیش از پیش خودنمایی می کند و نیمه پر در انتظار نشسته است. نیمه ای که باید کم کم وظیفه خود را بشناسد، خود را سازمان داده و آوار را بر سر حاکمیت خراب کند . باید دست کشورهای اقتدارگرا و مداخله جو را از ایران کوتاه کرده و خود سرنوشت خویش را تعیین کند. نباید بگذارد ایران سوریه شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۵ شهريور ۱٣۹۱ -  ۲۶ اوت ۲۰۱۲


سکوت عجیبی مستولی شده است. سکوتی که تنها در این همهمه پرآشوب است که معنای خود را می یابد. هر لحظه هزاران حادثه، هر لحظه خشونت مطلق از زمین و آسمان، از شرق تا غرب. تو گویی تاریخ به نظاره نشسته است تا در یک لحظه معین این قشقرق را سر وسامانی دهد.

آنجا در مقابل پنجره سفارت اکوآدور برای آسانژ هورا می کشند، جای دیگر دختران نقاب پوش پوسی رایت هستند که هیاهو را به اوج می رسانند.
آنجا نام نقی مظهر هر ارتدادی می شود و پدر شاهین نجفی باید تاوانش را بدهد، جای دیگر زمین می لرزد و دهان باز می کند تا مردمی را بی خبر از همه جا در میان خود جای دهد.
در میدان تحریر مردی با پاشنه پا محکم به سینه یک زن می کوبد و در سوریه جان انسان معنای خود را می بازد. تعداد کشته شدگان هر آن افزایش می یابد و ارقام دیگر گویا نیستند. حتی اگر یک نفر هم جان خود را از دست می داد، تفاوتی نمی کرد، جنایت به اثبات رسیده است. هم زمان اما خشونت علیه زنان در جبهه مخالفان اسد آن چنان بالا می گیرد که دیگر نمی بایست منتظر پایان جنگ می بود. این قیام از هم اکنون نتیجه داده است.
در ایران با دزدیدن بودجه کنترل جمعیت، زنان را وادار به ازدیاد جمعیت می کنند و هم زمان بیشتر از ۷۰ رشته برای ورود دختران به دانشگاه ممنوع اعلام می شود. انتقادی که به آن می شود این است که چرا این طرح را ابتدا به طور آزمایشی انجام نداده ایم؟!!! منتقدان "خودی" نمی توانند تصور کنند که رژیم جمهری اسلامی دیگر فرصتی برای آزمایش ندارد. رژیم جمهوری اسلامی می خواهد هر چه در چنته دارد بیرون بریزد. هرچه دارد!
"عقلانیت" در قاموس این رژیم جایی ندارد. یا بهتر است بگوئیم، برای یک رژیم توتالیتر و دیکتاتور همین عقلانیت است. آن ها به خوبی می دانند که ذره ای "عقلانیت" کافی است تا آوار برسرشان خراب شود. مانند دری بسته در مقابل کوه آتش. کافی ست در باز شود، این آتش است که بدون معطلی همه را می سوزاند.
در، به یقین زمانی باز خواهد شد. اما هنوز، هنوز در بسته است و این آتش سهمگین در پشت آن به انتظار مانده است. گویی شعله های آن در یک لحظه، ثابت مانده و هیاهو را نظاره می کنند.
رجزخوانی جمهری اسلامی در برابر کشور اشغالی اسرائیل که در حال مجهز کردن مردم خود به ماسک ضد گازهای شیمیایی است، نه تنها دیگر تعجبی بر نمی انگیزاند، بلکه نشان دهنده ته کشیده چنته رژیم جمهوری اسلامی است. سیاستی که رژیم درحال پیش بردن آن است، نه از ناآگاهی و حماقت، بلکه ناشی از غریزه حفظ خود به هر قیمت است. حتی به قیمت نابودی! اگر قرار است نابود شود، پس همه باهم!

جنگ از زمانی که انسان تجمع خود را ساخت، به هدف آن تبدیل شد. تااکنون! چه زمانی که با آژیر شروع جنگ، هورای جنگ جنگ معنای زیستن را تکمیل می کرد و چه اکنون که فریاد وا جنگا، وحشت را همگانی می کند، هیچ تفاوتی در امر جنگیدن نکرده است. قدرت ها چه با توده ها و چه بی توده ها به هدف خود نائل می شوند. در جهان ما بیشتر از آب و نان، اسلحه موجود است.

ما اخباری از تمام اطلاعاتی که آمریکا، اسرائیل و ایران در ارتباط با مقاصد و تجهیزات یکدیگر در اختیار دارند، نمی شنویم. اطلاعات اسلحه کاربری است که استقامت قدرت ها را تضمین می کند. حتی درز کوچکی در انبار اطلاعات و تراوش آن، کاری که ویکی لیکس انجام داد، پایه های قدرت ها را به لرزه در می آورد. اکنون نیز تنها آن بخش از اطلاعات مربوط به جنگ ایران و اسرائیل به گوش ما می رسد که برای حفظ قدرت حاکمان ضروری است.

راستی چرا در مصر، لیبی، تونس و هنوز هیچی نشده در سوریه به آزار و اذیت زنان می پردازند و قانون پشت قانون تصویب می کنند تا دختران را از ۱۴سالگی تحت مالکیت مرد قرار دهند و زنان را تنها مکملی برای مردان به حساب آورند؟
این ها همه، نیمه خالی لیوان را به ما خاطرنشان می کنند. اما آیا همه این ها به علت حضور هرچه گسترده تر زنان در مجامع عمومی و رهانیدن خود از بند استثمار نیست؟ اگر زنان در مصر همانند گذشته پشت چاقچور مخفی شده و مشغول خانه داری می بودند، چه نیازی به زدن و لت و پارکردن آنان با این همه خشونت و تنفر بود؟ اگر زنان و دختران ما در ایران با تعداد روز به روز افزون در دانشگاه ها مشغول تحصیل در کلیه رشته های موجود نمی بودند، چه نیازی به سهمیه بندی جنسیتی علیه آنان و حالا، محروم کردن شان از بسیاری رشته های دانشگاهی می بود؟ اگر زنان آگاهانه به مشاغل بیرون از خانه روی نمی آوردند و به فوائد محدود کردن بارداری و بچه دار شدن نرسیده بودند، مسلما رژیم نیز حساسیتی در رابطه با کنترل جمعیت نشان نمی داد.   

هرجا رژیم سرکوب و فشار را افزایش می دهد، نیمه پر لیوان بیشتر اثبات می شود. چه نیاز به خفقان و سانسور، وقتی جایی علیه رژیم گفتگو و نوشته نشود؟ زندان ، شکنجه، تجاوز و اعدام چرا، اگر همه راضی و آسوده سر به زیر آورده و زندگی خود را می کنند؟
خیر، رژیم خود می داند که پشت در، شعله های آتش زبانه می کشد و اگر ذره ای وا بدهد، کار تمام است.
امسال تابستان سرکوب "بدحجابان" غوغا کرد. زنان ایران هم چنان علیه حجاب اجباری می جنگند، وگرنه چه نیازی به این همه سرکوب، دست گیری و جریمه می بود؟ در ماه رمضان امسال جرم روزه خواری را نیز به جرائم مدنی اضافه کردند. شدت فشار و اجبار به بستن همه مغازه های مواد غذایی حتی نانوایی ها هنگام ظهر، از همه سال های گذشته پیشی گرفت.

حکومتی هار که به استیصال افتاده است. منطق آن نیز مشابه تمام دیکتاتورها در پایان عمرشان است. منطقی که آن ها را به آن جا می رساند تا برای تحریم کف بزنند و گرانی و گرسنگی مردم را با شوخی و مسخره حل کنند. آن ها سرنوشت لیبی و اکنون سوریه را دنبال کرده اند و می دانند که دیر یا زود عاقبتی غیر از آن نخواهند داشت.
افسوس که حالا نیمه خالی بیش از پیش خودنمایی می کند و نیمه پر در انتظار نشسته است. نیمه ای که باید کم کم وظیفه خود را بشناسد، خود را سازمان داده و آوار را بر سر حاکمیت خراب کند . باید دست کشورهای اقتدارگرا و مداخله جو را از ایران کوتاه کرده و خود سرنوشت خویش را تعیین کند. نباید بگذارد ایران سوریه شود.

lalehhoseynpour.wordpress.com