تـــهران و غیرمتعهدها


کاوه بنایی


• این ۵ روز هم می گذرد. میهمانان سوار بر ماشین های بنز یکصد میلیون تومانی از مکان های در نظر گرفته شده به سالن های اجلاس تردد می کنند. در مسیر راهشان نه "زندان اوین" را خواهند دید، نه "کوچه اختر" را... اما در سینه این مردم ثبت است سرنوشت حاکمانی که بسیار پرجلال و با شکوه و با نخوت روزگاری را سپری کردند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۶ شهريور ۱٣۹۱ -  ۲۷ اوت ۲۰۱۲


تهران بزرگ به نشخوار امنیت مشغول گردیده است.
نظامیان وفادار به استبداد دینی در پوشش سرمایه, دست بکار شده, پایتخت را از نا آرامی های پنهان با وحشت از بروز حوادثی, قبل از واقعه, به روش کاملا نظامی ـ امنیتی به شیوه ای غیر معقول اشغال کردند, تا بتوانند دراین پنج روز, فارغ بال, مقاصد شان را به حیطه عمل درآورند.
پنج روز تعطیلی را در دامن تهرانی های غیر متعهد گذاشتند!
با جمع آوری متکد یان, از سطوح شهر, چهره پایتخت را از فقر زدودند. فقرِ دامن دریده که, با چهره‍ی خشن خود در تلاش روزمره, برای دست یابی به نان, جولانگاهش شهر بزرگ تهران و دیگر کلان شهرهای ایران است, با حضور ارتشی از گرسنه ها که در لابلای زندگی دیگران, حیات خود را جستجو می کنند.
تامین امنیت تهران بزرگ فقط به این پنج روز ختم نمی شود. از مدت ها قبل, جهت کنترل ناآرامی های پنهان, آنها طرح مانور مبارزه با بدحجابی را با حمله و تهدید و بازداشت دختران و پسران جوان به نمایش گذاشتند و جامعه را تست کردند.
اینک در آستانه برگزاری اجلاس کشورهای غیرمتعهد با حساسیت بیشتری عینییت بخشیدند. تا سران و هیئت های همراه یکصد و بیست کشور با همراهی پانصد خبرنگار و عکاس, بدون استرس و بدون شنیدن صدائی از مردم ایران, بدون رویت مناظری دلخراش از حاکمیت سرمایه و دین در این کشور, ۵ روز را, به خیر و خوشی بگذرانند. با خود خاطرات گلستان گونه ای را به ارمغان ببرند!
براستی چنین است؟ آیا آن هائی که در این ۵ روز به تهران می آیند, پایتخت ندارند؟ در پایتخت هایشان فقر ندارند؟ امنیت را در کشورهای خود جدای حاکمان در ایران تامین می کنند؟ در شناخت از هم و مردم یکدیگر که اینک بیش از پنج دهه است هر سه سال یک بار دور هم جمع می شوند و هر دوره شاهد تلاطم و دگرگونی های بیشماری هستند, نمی دانند در"شهر چه خبر" است؟
تهران را امن کردند. چگونه؟ چه کسانی امنیت شهر را به خطر می انداختند که از مسیر راه برشان داشتند؟
آیا متکدیان جزو نیروهائی هستند که امنیت شهر را تهدید می کردند؟ آنان که نا ندارند با ناله اش سودا کنند. گرسنگی, بی خانمانی, امان شان را بریده است. با دراز کردن دست های خود که, صدای سمفونی نان از آن به گوش می رسد و در زیر دستهای نیازمند و گشاده از هم, چهره حاکمیتی پنهان است که با چنگ انداختن بر ثروت ملّی, نفت را مانند آب فاضلاب عرضه می دارد, گرسنگان, بر زمینی راه می روند که, از آنِ شان برای زندگی نیست. مگر اینکه داس مرگ با بیرحمی از راه برسد و در چاله ای نفرین شده ای جای شان دهد. این خیل عظیم را از چهارراه ها, مسیر بزرگ راهها, و خیابانها, جمع آوری کرده در گوشه ای جایشان دادند و از آنها این ۵ روز را تعهد گرفتند جیک شان در نیاید تا سران غیرمتعهدها با خیال راحت بر صندلی هایشان آرام بگیرند و به سخنان متعهدانه یکدیگر گوش فرا دهند.
کودکان کار و خیابان, قشری دیگر که بلای جان امنیت گردیده اند. آنها که روزی شان پشت چراغ های قرمز چهار راهها با عرضه‍ی خرده ریزه هائی به عنوان کالای قابل فروش, تامین می شود و در دقیقه ها سیر می کنند, با سبز گشتن چراغ های قرمزِمسیر راه, سر آسیمه باید دنبال مشتری های خود بدوند تا به مقصود خود نائل گردند. برای این قشر هم با چهار لایه کردن تامین امنیت تهران بزرگ, با دور کردن شان از صحنه به پشت چراغ های قرمزی که افروختند, آنها را به نقاط دور از دسترس هدایت کردند.
پانصد خبرنگار و عکاس میهمان این اجلاس, برایشان سئوال پیش نمی آید که, قبل از آمدن شان, تهران و خیابانهایش در ٣ سال گذشته چه حوادثی را شاهد بوده ا ند؟
از میدان آزادی تا میدان امام حسین, از شمال تا جنوب تهران, پس این مردم چه شد ه اند؟ کجا رفته اند؟ ۴ میلیون نفر فقط در تهران بزرگ, آیا آنها هم به تعطیلی رفته اند؟ کجایند سران سبزها که با چند خط نوشته دهها هزار نفر را به خیابان می کشاندند؟ چه اتفاقی افتاده که تهران مانند "جزیره ای غیرمسکونی" ساکت و صامت شده است؟
شاه سابق پس از ۱٨ سال کودتای آمریکائی ۲٨ مرداد سال ۱٣٣۲ در سال ۱٣۵۰ که احساس کرد ایران را با کمک سرویس های امنیتی سیا و موساد به "جزیره ثبات" تبدیل کرده است, اقدام به برگزاری جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی, پشت شعارهای عظمت طلبانه و سلطنتی خود که در زیر سایه آن, در زندانها, نیروهای امنیتی اش به ذغال کردن چریک ها و دیگر مبارزان مشغول بودند, نمود. پس از۷ سال مردم دروازه تمدن بزرگ اش را گِل گرفتند و آنچنان تیپائی به شاهِ مزدورِ مغرور و سلطنت اش زدند که اینک پس از ٣۴ سال هنوز آن تیپای مردم اثر بخشی اش حفظ شده و منادیان و حامیان آن رژیم و دوران تمدن بزرگ جز آویختن به نیروهای تجاوزگر امپریالیستی که با کارنامه ای خونین در سرتاسر دنیا به شکست کشاندن انقلاب ها دارند, کار دیگری از دست شان بر نمی آید.
این حاکمان از چه طایفه ای هستند؟ پس از٣۰ سال استبداد دینی و ٣ سالی که از کودتای انتخاباتی می گذرد به چه نتایجی رسیده اند که, هر نقطه از میهن را اراده کنند به اراده نظامی ـ امنیتی خویش در می آورند؟
با بسیج بیش از یکصد هزار نیروی نظامی, اعم از سپاه و نیروی انتظامی و نیروهای ویژه امنیتی, استقرار تک تیراندازها بر فراز بام ساختمان های مجاور کنفرانس, همچنین بهره گیری از نیروهای نظامی ویژه بسیج محلات جهت کنترل لایه های بیرونی منطقه حفاظت شده همگی نشان از وجود بحران و تنش ناشی از عملکرد حاکمان با حیات مردم دارد. این مردم در ٣ سال گذشته بارها صدای نیرومندی شان را با دست خالی به گوش خادمان قدرت رساندند. این لشکرکشی با هیبتی هراس آور از چه دلالت می کند؟
بیش از ۵۵۵ روز است رهبران سبزها در بازداشت خانگی بسر می برند. در طول این مدت, قدرت با تکیه به تشکیلات عریض و طویل سیاسی ـ نظامی خود و زندان اش, توانست آرامش دلخواه اش را پدید بیاورد. اما با گذشت زمان, بیش از پیش پی بردند قادر نیستند ارکان نظام شان را با تکیه بر خلاء ناشی از پرسش هائی که از روز اعتراض میلیونی مردم نسبت به تقلب انتخاباتی بر جای مانده ست پر کنند به سپاه و سایر نیروهای نظامی روی آورده اند. اینک سپاه در همه زمینه ها با "نقش پوتین" پایش به میدان می آید.
هر روز که می گذرد, بدون اینکه در خیابان ها اعتراض میدانی شکل بگیرد, رژیم متوسل به آرایش نیروهائی از نظامی و امنیتی می شود که از رشد بحران درون جامعه حکایت می کند. با به بند کشیدن نیروهای هوادار آزادی, دمکراسی و عدالت اجتماعی که در صف اول مبارزه قرار دارند و در فشار قرار دادن آنها، با تبعید به نقاط دور دست از محل زندگی خانواده هایشان، با آفریدن زندانهائی فاقد امکانات حداقل که این زندانیان سیاسی را در بر می گیرد, همگی نشان از اوج خشمی ست که از حرکت آغاز گشته در ۲۲ خرداد ٨٨ دارد.
آنها هنوز از سبزها و سایر نیروها که بعد از اعتراضات خیابانی یکدیگر را یافته اند عصبانی هستند. مقارن با شروع نزدیکی اجلاس کنفرانس غیرمتعهدها در تهران, زلزله ای آذربایجان را به لرزه در آورد و مردم دلهایشان با هم نوائی آسیب دیدگان به تپش در آمده و کاروان های بهم پیوسته رو به سوی آذربایجان به یاری هم وطنان شتافتند. رژیم با بکارگیری سپاه و سایر نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی, اقدام به کنترل منطقه و دستگیری داوطلبان مردمی نمود. اینک حامیان مردم محروم زلزله زده در زندان بسر می برند. آنها نمی خواهند هیچ پیوندی جز از مجرای حکومتی با مردم در جامعه بشدت بحران زده وجود داشته باشد.
این ۵ روز هم می گذرد. میهمانان سوار بر ماشین های بنز یکصد میلیون تومانی از مکان های در نظر گرفته شده به سالن های اجلاس تردد می کنند. در مسیر راهشان نه "زندان اوین" را خواهند دید که در سلول های آن زنان و مردانی از جنس آهن و افتاب را به بند کشیده اند، چراکه اعتراض به قانون بقاء حکومتی ها کردند.
نه "کوچه اختر" را می بینند که رهبران سبزها مدت ۵۵۵ روز است, دور از هواخواهان شان, بدون هیچ تماس رسانه ای, آنها را از ملاقات مردمی منع کرده اند که با رأی به آنها هویت دیگری از بودن خود را به حاکمان اعلام داشتند.
اجلاس حاکمان غیر متعهد پایان می پذیرد. حاکمانی که با هم عهد می بندند نسبت به مردمان خود با چه زبانی گفتگو کنند.لابی های پیوند خورده با سرمایه مالی این پنج روز پرکار, انواع پروتکل ها را در عرصه قراردادهای اقتصادی, بازرگانی, واردات و صادرات کالاها به امضاء هم می رسانند. ایران برای سه سال آتی ریاست این اجلاس را دارا خواهد شد. آقای احمدی نژاد که ٣۰۰ روز از عمر دولت یارش باقی مانده است, به ریاست غیرمتعهد ها ارتقا خواهد یافت. برای فتح این سنگر مردم ما چه هزینه ی سنگینی را متقبل شدند. آرام, آرام همه راهها طی خواهد شد. برای حاکمان و شخص رئیس جمهور, همه ی این ترفندها فقط به قطر کیفر خواست شان افزوده خواهد کرد. بگذار امروز آنها با سلاح هایشان, با زندان هایشان, با نیروهائی که در خدمت شان است, سینه ی مردم را نشانه بگیرند, در سینه این مردم ثبت است سرنوشت حاکمانی که بسیار پرجلال و با شکوه و با نخوت روزگاری را سپری کردند.

کاوه بنائی ــ رم