از : پویان ارس
عنوان : ققنوس مرغ خوشخوان...
....
اما، اینک منم
با آنچه دوست میداشتم
با تنهایی ای که از دست دادم
درسایهی آن سنگ، من نمی آسایم
دریا خروشان است
خروشان در سکوتِ من ....
قطعه ای از دفتر شعر مابسیاریم پابلو نرودا
جناب اکبر آذر گرامی البته که جنبه ای از کلیت مبارزه اهداف آن است. دریادل توانا به بعد بسیار مهم دیگری از امر مبارزه که همان سازماندهی و وجود تشکیلات واقعی است اشاره کرد. ساختار مبارزه با مبارزین معنا می یابد و این مبارزه در ابعاد مختلف نظری، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... جریان دارد. وقتی سیستمی فاشیستی سعی در انکار وجود مبارزین دارد اولین وجه مبارزه اثبات هویت و به دوش کشیدن بار تعهد مبارز بودن است که به خودی خود این حبس و آزار و شکنجه و از دست دادن کار و گمنامی و هزاران انچه که مصیبت مینامیدش را دارد. و کشیدن این بار از عهده هر کسی بر نمی آید...
اینجا قصد پاسخگویی به شما گرامی را ندارم از خطوط و فاصله بین خطوط متن تان پیداست چه میگویید. من هم میگویم:
گمان مبر به اخر رسید کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاک است
۴۷٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣۹۱
|
از : اکبر آذر
عنوان : به پویان ارس ها
«نسل سرکش، نسل مغرور، نسل آزاد، نسل سرفراز»
مبارزه به خودی خود، بدون اهداف روشن و بدون راه های درست برای رسیدن به این اهداف دستاوردی ندارد.
شما خیال می کنید بسیاری پاسداران و جنگنده های جبهه ها و یا کودتاچیان نوژه "سرکش و مغرور" نبودند و نیستند.
می شود برای تسلی دل داغدیده حرف های از همان نوع "مبارزه" زیاد زد. مثل زنده یاد صمد دیگران را "چوخ بختیار" نامید و مثل رفیق اشرف "وازده"، "نئولیبرال"، "خود باخته" و...
اما واقعا برای تسلی دل داغدیده است
هر که ناموخت از گذشت روزگار...
۴۷٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ شهريور ۱٣۹۱
|
از : دریادل توانا
عنوان : اگر سازمان حزبی با تشکیلات منسجم وجود می داشت !!!
اگر سازمان حزبی با تشکیلات منسجم وجود می داشت !!! آیا این عزیز با این مشکلات می زیست ؟ جدای از ساختار حقوق - سیاسی حاکم که عرصه زندگی را بر مبارزان راه آزادی تنگ و غیر قابل تحمل می سازد نبود تشکیلاتی حزبی بر مشکلات این عزیزان می افزاید. این واقعیات و ضرورت های مقابله با استبداد بمنظور تسریع در گذار به دموکراسی ساماندهی سازمانهای چپ را اولویت مبارزاتی ساخته است
یادش گرامی و جاودانه باد
د- توانا -ایران
۴۷٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۱
|
از : پویان ارس
عنوان : ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما
نسل سرکش، نسل مغرور، نسل آزاد، نسل سرفراز فدایی
یاد این رفقا همیشه زنده است و بیگمان دانه هایی که کاشتند جنگل انبوهی خواهد بود.
نظر دهنده محترمی سوالی را مطرح کردند که در عصر حاضر بدیهی ترین سوال مخاطبین جامعه سرمایه داری نئولیبرال است. این سوال جزئی از سوال کلی هدف زندگی است. و ایدئولوژی سرمایه داری جواب نقدی برای آن دارد که ناخودآگاه مخاطبین ایدئولوژی آنرا در هر لحظه با خود تکرار میکنند.
این ایدئولوژی در ضمیر بسیاری مدعیان هم نفوذ کرده همانها که با اولین کشیده همه چیز!!! را به بازجو گفتند و حالا در پایتختهای اروپایی حیات!!! خود را ادامه میدهند چون در ضمیرشان بود که زندان رفتن ارزش ندارد و زندگی!!! تعریف دیگری دارد. یا آن موجوداتی که به دنبال تکمیل کیس پناهندگی بودند به خیالشان برای زندگی کم دردسرتر در فرنگ و خوب کیس خوبی جور کردند....( ابدا منظورم آنها که واقعا لازم به پناه داشتند نیستند).. یا آنها که برای یک مشت دلار همینجا همه چیز را باختند....
دوستی روایت جالبی داشت از لذتهای چوخ بختیاران روزگار ( این داستان البته مربوط به اواخر دهه ۶۰ است) تعریف میکرد در اتوبوس شهری مرد پا به سن گذاشته ای به ان دیگری میگفت تو چرا ماشینت را بیرون نمی اوری. ان مرد صاحب ماشین هم در جواب گفته بود آن را نخریده ام که سوارش شوم چون گواهینامه هم ندارم هر روز عصر که ماشین را میشورم و دستمال میکشم دو کیلو چاق میشوم و این معنای زندگی ان مرد چوخ بختیار بود....
حالا حکایت ماست و معنای زندگی و لذتها و خصلتهای دنیای سرمایه داری و خوب در این دنیا هر چیزی هزینه ای دارد و چه پر بهاست هزینه انسان ماندن.
۴۷۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۱
|
از : اکبر آذر
عنوان : گرامی باد خاطره این عزیز
گاهی می پرسم چرا بسیار و بسیاری از انسان هایی که دل در گرو سعادت و نیک بختی هم نوعان داشته اند و دارند خود دچار بدترین نوع زندگی بوده اند. زندان، تبعید، تنگدستی و... کجای کار این انسان ها می لنگد که عموما چنین روزگاری داشته اند. فقط درود بر این انسان ها فرستادن و خود را معنونا و شخصیتن مدیون آن ها دانستن آیا تبلیغ تکرار همان نوع زندگی نیست.آیا نباید از این غریبانه زیستن ها پند گرفت و نوعی دیگری از زندگی را ، نوع بهتری از زندگی را تبلیغ کرد. آیا نمی شود هم برای نیک بختی و خوشبختی خود تلاش کرد و بعد از آن برای نیک بختی و سعادت مردم!
۴۷۷۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۱
|
از : arash misho
عنوان : سن بیزیم قلبیمیزده سن
عزیز یولداش گوزل اینسان سن بیزیم قلبیمیزده سن
۴۷۷۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱٣۹۱
|
از : سیروس مددی
عنوان : یاد جبی نازنین ما گرامی باد!
من به نسلی از چپ آذربایجان تعلق دارم که شخصیت انسانهای بزرگ بی نام و نشانی مانند جبی یکی از عوامل جذب و یا تقویت شیدایی شان به پاکی، به اندیشه عدالتخواهی و انسان ستایی بود. در تکوین شخصیت من، صداقت و انساندوستی بی شائبه «قره داغی» ها- و بویژه جبرئیل زمانی و رفقایش .... تاثیر فراوان داشته اند. از این نظر به این انسان خوب و یارانش مدیونم. حبرئیل زمانی در ذهن من همواره بعنوان چهره ای تابناک خواهد ماند. افسوس که روزگار بد، ستارگان درخشانی مثل او را چنین پاداش داد. یاد جبی نازنین ما گرامی باد.
آتشی کاندر نهاد ما فتاد،
گرچه ما را سوخت، اما زنده باد!
۴۷۷٨۷ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۱
|
از : علی فیاض
عنوان : نامشان زمزمه نیمشب مستان باد... تا نگویند که از یاد فراموشانند!
یاد همه ی این کوشندگان راه عدالت و برابری و آزادی گرامی باد. بسیاری از این عزیزان که باید جامعه را به سوی عدالت راهنمایی می کردند، در فقر و محرومیت و زندان و ... و انزوا رنج کشیدند تا آخوندهای بی شرم و بی شرافت، جامعه را به قهقرا و قرون وسطا هدایت کنند.
۴۷۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۱
|
از : ایران آزاد
عنوان : راهش پُر رهرو باد
بسیار از این چند سطر مطروحه تحت تاثیر قرار گرفتم ، چرا که خود نیز چندی از اینان را می شناسم . کسانی که جوان مردانه از برای ستاندن داد خود و خلق خود ایستادند و تاوان ناجوان مردانه ی بسیاری پس دادند ، چه بسیاران که در بدترین شرایط زیستی و انسانی زندگی می کنند اما دست از ایدئولوژی مردم گرایانه ی خود بر نمی دارند . چرا چنین چهره ای باید سوار بر یک موتورسیلکت با ماشینی که معلوم نیست راننده اش از چه تباری ست تصادف کند ؟ ، چگونه است که جبر روزگار همواره سراغ این گونه انسان ها می آید ؟ . اگر خدایی بود ، پرسش های بسیاری از او داشتم ، نه آن که او از من جواب بخواهد . حیف ! راهش پُر رهرو باد .
۴۷۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۱
|